نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: شكر کردن را از پدر حضرت یونس (علیه السلام) بیاموزیم

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    9287
    نوشته
    1,682
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    1,408 در 846
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    doooaaa شكر کردن را از پدر حضرت یونس (علیه السلام) بیاموزیم

    از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روايت شده كه حضرت داوود(علیه السلام) عرض

    كرد: پروردگارا! خبر بده مرا از قرين و رفيقم در بهشت. وحى رسيد كه قرين تو در بهشت،

    مَتّى پدر يونس(علیه السلام) است.

    داوود(علیه السلام) اذن گرفت كه ديدن كند او را. پس داوود(علیه السلام) با سليمان

    (علیه السلام)، فرزندش، رفتند به سراغ مَتّى. ديدند منزلش از سَعَف[1] خرماست.

    سؤال كردند از (محل حضور) وى، گفتند: در بازار هيزم ‌فروشان است. آمدند ديدند جمعى حاضر و

    منتظرند. سؤال كردند از مَتّى؛ آن جماعت گفتند: ما هم منتظر ايشان مى‌باشيم. نشستند تا وقتى

    كه جناب مَتّى آمد و بالاى سرش پشته هيزمى بود. فرياد زد كه كيست بخرد از من جنس طيّبم را

    به پول طيّب؟ بعضى از آن جماعت او را خريدارى نمودند.

    بعد حضرت داوود و حضرت سليمان (علیهما السلام) به وى سلام كردند. جناب مَتّى اين دو بزرگوار را

    برد به منزلِ خود و در بين راه قدرى طعام خريد و به منزل آورد و آرد كرد و نان پخت و به جهت اين دو

    بزرگوار حاضر نمود با قدرى نمك و يك مِطْهَره (= قمقمه) آبى و خود هم نشست و با ايشان مشغول

    غذا خوردن شد. در هر لقمه‌اى، وقت برداشتش «بسم الله» مى‌گفت و بعد از فرو بردن «الحمدلله»

    مى‌گفت؛ بعد عرض كرد: پروردگارا! به كه نعمت داده‌اى به مثلى كه به من نعمت كرامت فرمودى؟

    چشم و گوش و قوّت دادى تا آن‌كه رفتم به سوى گياهى كه من نكاشته بودم و محافظت نكرده بودم.

    آن را آوردم، فروختم و از ثمن آن نانى كه من نه زراعت او را كرده بودم و نه زحمت او را كشيده بودم.

    آن را غذاى من فرمودى و به ميل و شهوت، آن غذا را خوردم. اين را گفت و گريه كرد.

    حضرت داوود(علیه السلام) به سليمان(علیه السلام) گفت: اى پسر! برخيز برويم كه من بنده‌اى شاكرتر

    از اين نديده‌ام؛ سزاوار است كه منزلت بلندى در بهشت داشته باشد[2] .

    امضاء


    عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است

    دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است

    تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک

    سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است


  2. تشكر

    مدير محتوايي (26-01-2019)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    9287
    نوشته
    1,682
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    1,408 در 846
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    برگرفته از کتاب منتخب التواریخ میرزا محمد هاشم خراسانی

    پی نوشت :

    [1] . سَعَف : دنباله ضخيم شاخه‌هاى نخل. ر.ك: انورى، فرهنگ بزرگ سخن: ج5، ص4186، واژه«سَعَف».

    [2] . ر.ك: مسعود بن عيسى ورّام، تنبيه الخواطر (مجموعه ورّام): ج1، ص19؛ ديلمى، إرشاد القلوب: ج1،

    ص119؛ بحار الأنوار: ج14،ص402، ح16 و جزائرى، قصص الأنبياء: ص494


    موسسه جهانی سبطین(ع)
    امضاء


    عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است

    دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است

    تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک

    سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است


  5. تشكر

    مدير محتوايي (26-01-2019)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi