صفحه 11 از 14 نخستنخست ... 7891011121314 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 135

موضوع: رنجها و فریادهای فاطمه سلام‌الله‌علیها (ترجمه بیت‌الاحزان)

  1. Top | #101

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    طرح توطئه برای قتل علی

    علّامه‌ی طبرسی در کتاب احتجاج پس از ذکر جریان فوق به نقل از امام صادق (ع) ادامه می‌دهد که امام صادق (ع) فرمود:
    ابوبکر پس از احتجاج علی (ع)، از مسجد به سوی خانه‌ی خود بازگشت، سپس برای عمر بن خطاب پیام فرستاد و او را طلبید، عمر نزد ابوبکر آمد، و بین ابوبکر و عمر چنین گفتگو شد:
    ابوبکر: دیدی که گفتگوی ما با علی (ع) امروز چگونه پایان یافت؟ اگر در روز دیگری با او چنین برخوردی داشته باشیم، مسلماً امور ما متزلزل شده و اساس حکومت ما سست خواهد شد، رأی شما در این خصوص چیست؟
    عمر: نظر من این است که دستور قتل او را صادر کنیم.
    ابوبکر: چگونه و توسّط چه کسی؟
    عمر: خالد بن ولید [76] برای این کار، مناسب است.
    آنگاه آن دو نفر، به دنبال خالد فرستادند و خالد نزد آنها آمد، آنها به او گفتند: می‌خواهیم ترا برای یک امر بزرگ مأمور کنیم!
    خالد: اِحْمَلُونی عَلی ما شِئْتُمْ وَلَوْ عَلی قَتْلِ عَلِیّ بْنِ اَبِیطالِبٍ: «هر چه می‌خواهید مرا به آن تکلیف کنید، گرچه قتل علی (ع) باشد آماده‌ام».
    ابوبکر و عمر: نظر ما همین است.
    خالد: هرگونه که تصویب کنید انجام می‌دهم، چگونه او را بکشم؟
    ابوبکر: در مسجد حاضر شو، و در نماز جماعت کنار علی (ع) بنشین و با او نماز بخوان، وقتی که من (که امام جماعت هستم) سلام آخر نماز را دادم، برخیز و گردن علی (ع) را بزن!
    خالد: بسیار خوب، همین کار را انجام می‌دهم،
    اسماء دختر عُمیس که همسر ابوبکر بود (و در باطن از دوستان اهل‌بیت) این سخن را شنید، و به کنیز خود گفت: به خانه‌ی علی و فاطمه (ع) برو و سلام مرا به آنها برسان و به علی (ع) بگو:
    اِنَّ الْمَلَأ یَأتَمِرُون بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فاخْرُجْ اِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصحِینَ.
    : «این جمعیّت برای کشتنت به مشورت نشسته‌اند، فوراً از شهر بیرون برو که من از خیرخواهان تو هستم» (قصص- 20)
    امیر مؤمنان (ع) به کنیز فرمود: به اسماء بگو: اِنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یُرِیدوُنَ: «خداوند بین آنها و مقصودشان، مانع می‌شود». یعنی آنها را بر این کار موفق نخواهد کرد.
    سپس علی (ع) از خانه بیرون آمد و به قصد شرکت در نماز جماعت به مسجد رفت و در صف نشست، و خالد بن ولید نیز آمد و در حالی که شمشیر همراهش بود در کنارعلی (ع) نشست، نماز شروع شد هنگامی که ابوبکر برای تشهد نماز نشست (گویا نماز صبح بود) از تصمیم خود پشیمان شد و ترسید که فتنه و آشوبی رخ دهد با توجه به شناختی که به علی (ع) در مورد شجاعت و دلاوری او داشت، چنان مضطرب و پریشان شد و حیران بود که آیا سلام نماز را بگوید یا نه؟ که مردم گمان کردند او دستخوش سهو و اشتباه شده است، که ناگهان متوجه خالد شد و گفت: لا تَفْعَلَنّ ما اَمَرْتُک: «آنچه را به تو دستور دادم، البته انجام نده». سپس گفت: اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه وَ بَرَکاتُه.
    امیر مؤمنان علی (ع) به خالد فرمود: چه دستوری به تو داده بود؟
    خالد گفت: به من دستور داده بود که گردنت را بزنم.
    علی (ع) فرمود: آیا این دستور را اجرا می‌کردی؟
    خالد گفت: سوگند به خدا اگر او قبل از سلام نماز، مرا نهی نمی‌کرد ترا می‌کشتم.
    در این هنگام علی (ع) تکان سختی به خالد داد، به زمین خورد، مردم اطراف علی (ع) را گرفتند که خالد را رها کند، عمر گفت: به خدای کعبه خالد را می‌کشد.
    مردم به علی (ع) عرض کردند: ترا به صاحب این قبر (پیامبر) سوگند می‌دهیم، خالد را رها کن، آنگاه حضرت، او را رها کرد.
    و از ابوذر غفاری نقل شده که گفت: حضرت علی (ع) گلوی خالد را با دو انگشت اشاره و وسطی، گرفت، آنچنان فشار داد که خالد نعره کشید، مردم ترسیدند و هر کس در فکر خود بود، و در این هنگام خالد لباس خود را پلید کرد و پاهای خود را به رها می‌زد و هیچگونه سخنی نمی‌گفت:
    ابوبکر به عمر گفت: این است نتیجه‌ی مشورت واژگونه‌ای که با تو کردم، گوئی حادثه‌ی امروز را می‌دیدم، و از خدا شکر می‌کنم که ما را سلامت داشت.
    هر کس که نزدیک می‌شد تا خالد را از چنگ نیرومند علی (ع) نجات دهد، نگاه تند علی (ع) آنچنان او را وحشتزده می‌کرد که برمی‌گشت، ابوبکر عمر را نزد عبّاس (عموی پیامبر) فرستاد، عباس آمد و شفاعت کرد و علی (ع) را سوگند داد و گفت: ترا به حق این قبر (اشاره به قبر پیامبر) و صاحبش و به حق فرزندانت و به حق مادرشان،
    خالد را رها کن.
    آنگاه علی (ع) خالد را رها ساخت.
    عباس بین دو چشم علی (ع) را بوسید.
    و در روایت دیگر آمده: سپس علی (ع) گریبان عمر را گرفت و فرمود: «ای پسر صحّاک حبشیّه، اگر حکم خدا و عهد پیامبر (ص) نبود، می‌دانستی که کدامیک از ما ضعیفتر و کمتر بودیم.
    حاضران، میانجیگری کردند و عمر را از دست علی (ع) رها ساختند، در این هنگام عباس نزد ابوبکر رفت و گفت: «سوگند به خدا اگر علی (ع) را می‌کشتید، یک نفر از دودمان تَیْم را نمی‌گذاشتیم که زنده بماند.
    پاسخ استاد ابن ابی‌الحدید به سؤالهای وی
    علّامه‌ی مجلسی در بحار از دانشمند معروف اهل تسنّن ابن ابی‌الحدید، نقل می‌کند که گفت: من از استاد خود «ابوجعفر نقیب» پرسیدم: «من از کارهای علی (ع) در شگفتم که در این مدّت طولانی بعد از رسول خدا (حدود 23 سال) چگونه از نیرنگ دشمنان، زنده ماند، و آنها فرصت نیافتند تا با مَکر و حیله او را بکشند با آنهمه جگرهای سوخته که از دست علی (ع) داشتند؟!
    استاد در پاسخ گفت: اگر علی (ع) صبر و تحمل و فروتنی نمی‌کرد، و گوشه‌گیری را برنمی‌گزید، او را می‌کشتند، ولی او با سرگرم شدن به عبادت و نماز و قرائت قرآن، خود را از روش سابق، بازداشت، و شمشیر را فراموش کرد و همواره مانند کسی بود که در انتظار فرصت به سر می‌برد صبر کرد و در بیابانها به گردش و سیاحت پرداخت، و به کنار کوهها می‌رفت و مانند سایر مردم در مسیر اطاعت خلفاء درآمد، از این رو دشمنان دست از او کشیدند، و او را فراموش کردند.
    وانگهی هیچکس قدرت نداشت که آن حضرت را بکشد مگر اینکه از سوی خلفاء اذن بگیرد، و یا رضایت باطنی آنها را بدست آورده باشد، و چون متصدّیان امر، انگیزه‌ای برای قتل علی (ع) نداشتند، ناگزیر از او دست کشیدند وگرنه او را می‌کشتند، و از سوی دیگر، اَجَل (پایان عمر) خود حلقه‌ی محکم و استوار، و قلعه‌ی محکم و خلل‌ناپذیر است، تا اجل فرانرسد کسی کشته نمی‌شود.
    سپس در مورد جریان مأموریت خالد، از استاد سؤال کردم که آیا صحیح است که ابوبکر او را مأمور قتل علی (ع) نمود؟
    ابوجعفر نقیب در پاسخ گفت: عدّه‌ای از علویَّین، این داستان را نقل کرده‌اند، و نیز نقل کرده‌اند که مردی بنزد «زفر بن هذیل» شاگرد ابوحنیفه رفت و پرسید: این حکم چگونه است که ابوحنیفه می‌گوید: برای انسان نمازگذار روا است که قبل از اسلام از نماز بیرون آید، مانند اینکه قبل از سلام نماز، سخن بگوید و فعل کثیر انجام دهد یا حدث از او حادث گردد؟!
    زفر گفت: جایز است، چنانکه ابوبکر هنگام تشهّد، قبل از سلام، سخن گفت.
    آن مرد پرسید: ابوبکر قبل از سلام چه سخنی گفت؟!
    زفر در پاسخ گفت: برای مثل تو روا نیست که چنین سؤالی را طرح کنی.
    او مکرر پرسید و اصرار کرد، سرانجام زفر به حاضران گفت: «این مرد را بیرون کنید که من گمان دارم او از اصحاب ابوالخطّاب باشد».
    ابن ابی‌الحدید می‌گوید: از استاد نقیب پرسیدم: نظر شما در این باره چیست؟ آیا ابوبکر چنین دستوری به خالد داده یا نه؟
    نقیب گفت: من بعید می‌دانم، ولی فرقه‌ی امامیّه (شیعه) آن را روایت کرده‌اند




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #102

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    پاسخ ابوبکر به فاطمه

    وقتی که سخنان فاطمه (س) به اینجا رسید، ابوبکر در مقام پاسخ برآمد و پس از حمد و ثناء چنین گفت:
    ای دختر رسول خدا! پدرت رسول خدا (ص) نسبت به مؤمنان، مهربان و بزرگوار بود، نسبت به کافران، سخت و خشن بود، رسول خدا از نظر نسبت پدر تو بود، نه پدر زنهای دیگر، و او برادر شوهر تو بود، نه برادر دیگران، پیامبر (ص) او (علی) را برای هر کار مهم و بزرگی برگزید و او یاور خوبی برای پیامبر (ص) بود، شما را جز افراد سعادتمند دوست ندارد، و هیچکس جز تیره‌بخت با شما دشمنی نکند، شما عترت پاک رسول خدا (ص) هستید و از نیکان و برگزیدگان خدا می‌باشید، شما راهنمای ما به سوی سعادت هستید و پیشوای ما به سوی بهشت می‌باشید، و تو ای بهترین زنان و دختربهترین پیامبران! در گفتار خود راستگو، و در عقل و معرفت، سرآمد دیگران می‌باشی، کسی حق ترا از تو بازندارد، و در صداقت تو حرفی نخواهد داشت، سوگند به خدا از دستور رسول خدا (ص) بیرون نشده‌ام و جز به اذن آن حضرت، رفتار نکرده‌ام، و البته آن کسی که از طرف قومی به عنوان بازرس و ناظر، انتخاب می‌شود، به آن قوم دروغ نمی‌گوید، من خدا را شاهد می‌گیرم که از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «ما پیامبران طلا و نقره و زمین و مالی از خود، به ارث نمی‌گذاریم، و میراث ما علم و حکمت و کتاب و نبوّت است، و آنچه از متاع دنیا از ما باقی بماند، در اختیار آن کسی است که پس از رحلت ما، زمام امور عموم مردم را بدست می‌گیرد، و او هرگونه که صلاح دانست، در آن تصرّف می‌نماید».
    و من آنچه را که تو (ای فاطمه! از فدک) مطالبه می‌کنی در راه تهیّه وسائل و اسباب جنگ از اسلحه و چهارپایان به مصرف می‌رسانم تا مسلمین نیرو و عظمت یابند، و در محاربه و مجاهده و جنگ با کفّار و دشمنان، چیره گردند، و در این فکر، من تنها نیستم بلکه رأی همه‌ی مسلمین است، و ما هرگز نمی‌خواهیم مطلبی را از تو بپوشانیم و یا چیزی را از دست تو بازدارند، و آنچه من دارم در اختیار تو است، و هرگز دارائی خود را از تو مضایقه نمی‌کنم، و تو سیّده‌ی امّت پدر بزرگوارت هستی، و مادر گرامی فرزندان پیامبر (فرزندان حضرت زهرا) می‌باشی، و ما نمی‌خواهیم که مال تو را از دست تو بگیریم، و مقام ترا از جهت پدر و فرزندانت، انکار کنیم، حکم و امر تو به آنچه که در دست من است، نافذ می‌باشد، ولی آیا من می‌توانم که با دستورات پدرت رسول خدا (ص) مخالفت نمایم؟!
    پاسخ فاطمه به ابوبکر
    حضرت فاطمه (س) فرمود: سُبْحانَ اللَّه! هرگز رسول خدا (ص) برخلاف کتاب آسمانی (قرآن) سخن نمی‌گوید، بلکه پیرو قرآن است، آیا شما به نیرنگ و حیله‌ی خود اتّفاق رأی نموده‌اید و برای آن بهانه می‌تراشید، آیا از سخن دروغ نمی‌گریزید؟ این نقشه‌های شما همانند نقشه‌های منافقین در زمان حیات رسول خدا (ص) است، این قرآن است که با صدای رسا و سخن روشن و عادلانه می‌فرماید:
    یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ: «- (زکریّا به خدا عرض کرد به من فرزندی عنایت کن)که از من و آل یعقوب، ارث ببرد». (مریم- 6)
    و می‌فرماید: وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُد: «و سلیمان از داود، ارث برد». (نمل- 16)
    خداوند در کتاب محکم خود، بطور تفصیل و روشن، تمام احکام ارث و فرائض و طبقات وارثین را بیان فرموده است، و به گونه واضح سهمیّه‌ی هر یک از وارثین از زن و مرد را بیان نموده که هیچ موردی برای تردید و اشتباه باقی نمی‌ماند (پس پیروی از قرآن و اسلام شما را بر این کار وانداشته).
    بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ اَنْفُسُکُمْ فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ:
    «بلکه هوسهای نفسانی شما، این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل می‌کنم و از خداوند در برابر آنچه شما می‌گوئید، یاری می‌طلبم». (یوسف- 18)
    پاسخ ابوبکر به فاطمه
    ابوبکر در پاسخ گفت:
    همانا گفتار خدا و رسولش، صحیح و درست است، و تو ای دختر پیغمبر، راست می‌گوئی، تو مرکز رحمت و هدایت و حکمت هستی، و تو از ارکان دین و از حجتهای حق می‌باشی، و من هرگز رأی و سخن تو را طرد نمی‌کنم ولی این جمعیّت مسلمین در حضور تو نشسته‌اند، و در این جهت همه متّفق و هم‌رأی هستیم (که فدک در راه عمومی مصرف گردد و اختیارش با ما باشد) و من تنها و مستبد و دشمن نیستم، بلکه رأی من هماهنگ با رأی مردم است.
    انتقاد فاطمه از بی وفائی مردم
    فاطمه (س) به جمعیّت رو کرد و فرمود: ای گروه مردم! که به سرعت به سوی سخن باطل می‌شتابید و از کردار زشت، باکی ندارید.
    اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها: «آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنید؟ یا اینکه قفل بر دلها زده شده است». (سوره‌ی محمّد- 24).
    کَلّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ: «چنین نیست که آنها خیال می‌کنند، بلکه دلهایشان زنگار گرفته است». (مطفّفین- 14).
    و شما تأمّل بد کردید و اشاره‌ی ناپسند نمودید، و راهنمائی زشت کردید، و معاوضه‌ی بد نمودید، سوگند به خدا چون پرده از مقابل چشمهای شما برداشته شود، منظره‌ی بسی وحشتناک و سختی مشاهده خواهید کرد!
    وَ بَدالَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ: در روز قیامت از طرف پروردگار شما، اعمال شما آشکار شود که هرگز گمان نمی‌بردید! [80] .
    وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُون: «در آن روز باطل‌گرایان در خسران هستند». (غافر- 78) [81] .
    اشعاری از فاطمه خطاب به رسول خدا
    در پایان خطبه، فاطمه (س) به قبر رسول خدا (ص) رو کرد و خطاب به رسول خدا (ص) گفت:

    قَدْ کانَ بَعْدَکَ اَنْباءٌ وَ هَنْبَثَةٌ
    لَوْ کُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْثُرِ الْخَطْبُ

    اِنّا فَقَدْناکَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها
    وَاخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدَهُمْ وَ لا تَغِبُ [82] .

    وَ کُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَ مَنْزِلَة
    عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الاَدْنِین مُقْتَرَبُ

    اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوی صُدُورِهُمْ
    لَمَّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَکَ التُّرَبُ

    تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَاسْتُخِفَّ بِنا
    اِذْ عِبْتَ عَنّا فَنَحْنُ الْیَوْمُ نُعْتَضَبُ

    وَ کُنْتَ نُوراً وَ بَدْراً یُسْتَضاءُ بِهِ
    عَلَیْکَ تَنْزِلُ مِنْ ذِی العِزَّةِ الْکُتُبُ

    وَ کانَ جِبْریِلُ بالْآیاتِ یُونِسُنا
    فَقَدْ فَقَدْتَ وَ کُلُّ الْخَیْرِ مُحْتَجَبُ

    فَلَیْتَ قَبْلَکَ کانَ الْمَوْتُ حَلَّ بِنا
    اَما اُناسٌ فَفازُوا بِالّدِی طَلَبُوا

    اِنَّا رُزِینا بِما لَمْ یُرزَنْ ذُوشُجُنِ
    مِنَ الْبَرِیَّةِ لا عَجَمٌ وَ لا عَرَبُ

    : «ای پدر! بعد از تو فتنه‌ها برپا گردید و صداهای گوناگون بلند شد، که اگر تو زنده و ناظر بودی، این همه اختلاف، رخ نمی‌داد.
    تو از میان ما رفتی و حال ما مانند آن زمینی شد که بارانهای نافع از آن بریده شود، و قوم تو نظم را بهم زدند، پس شاهد باش و امور آنان را از نظر دور مکن.
    و اهل و خانواده‌ی هر پیغمبری یا بزرگی که در پیشگاه خدا دارای قرب و مقام بود، نزد دیگران احترام داشت.
    غیر از ما که چند مرد، کینه‌های سینه‌ی خود را آشکار کردند، هنگامی که از میان ما رفتی و در میان خاک پنهان گشتی.
    جمعی از مردان، نسبت به ما به چهره‌ی گرفته می‌نگریستند، و مقام ما را سبک شمردند وقتی که از میان ما رفتی، دست ما امروز از همه چیز کوتاه شده است.
    تو نور تابان بودی که از آن نور، بهره می‌گرفتند، تو کسی بودی که از طرف خدای بزرگ، بر تو کتاب آسمانی نازل شد.
    و جبرئیل که آیات را نازل می‌کرد، پیوسته مونس ما بود، رفتی و با رفتن تو همه‌ی درهای خیر به روی ما بسته شد.
    ای کاش قبل از رحمت تو، مرگ با ما ملاقات می‌کرد، تو رفتی و جمعی به مراد ناحق خود نائل شدند.
    ما با رفتن تو آنچنان مصیبت زده شدیم که در تمام جهان از عرب و عجم، مصیبت هیچ مصیبت زده‌ای، به شدّت مصیبت ما نمی‌رسد». [83] .
    و در کتاب «الدّر النّظیم» آمده: حضرت زهرا (س) سه شعر زیر را به اشعار فوق، متّصل نمود و فرمود:

    قَدْ کُنْتُ ذاحِمْیَة ما عِشْتَ لِی
    اَمْشِی الْبراحَ وَ اَنْتَ کُنْتَ جَناحِی

    فَالْیَوْمِ اَخْضَعُ لِلذَّلِیل وَ اَتَّقِی
    مِنْهُ وَ اَدْفَعُ ظالِمِی بِالرّاحِ

    وَ اِذا بَکَتْ قُمْرِیَّةٌ شَجْناً لَها
    لَیْلاً عَلی غُصْنٍ بَکَیْتُ صَباحِی

    «ای پدر بزرگوار، تا تو زنده بودی من حامی و یاور داشتم و با عزّت در میان مردم راه می‌رفتم، و تو همانند بال و پر برای من بودی!
    ولی امروز باید در برابر آن ذلیل، فروتنی کنم و از او بترسم، و آنان را که به من ظلم کردند با دست خود دفع کنم.
    در آن هنگام که پرنده‌ی قمری از سوز و گداز شب بر شاخه‌ی درخت ناله می‌کند، من صبحگاه از فراق تو می‌گریم».
    شیخ مفید (در کتاب امالی) به سند خود را از حضرت زینب دختر امیر مؤمنان (ع) نقل می‌کند که فرمود: چون رأی ابوبکر این شد که فدک را از فاطمه (س) بازدارد، و فاطمه (س) از جواب ابوبکر مأیوس شد، کنار قبر رسول خدا (ص) رفت و خود را روی قبر انداخت، و از ظلم قوم، شکوه کرد و آنقدر گریست که خاک قبر رسول خدا (ص) از اشکهای او، تر شد، سپس در پایان ناله‌ی جانسوزش، اشعار فوق (قد کان بعدک انباء...) را خواند.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #103

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    گفتار جانکاه فاطمه به علی

    و در احتجاج طبرسی آمده: امیر مؤمنان (ع) در خانه منتظر فاطمه (س) بود، فاطمه (س) پس از خطبه و گریه در کنار قبر رسول خدا (ص) برخاست و هیجان‌زده به سوی خانه رهسپار شد، وقتی که وارد اطاق گردید، و چشمش به علی (ع) افتاد، (به عنوان شکایت و دادخواهی) خطاب به آن حضرت گفت:
    یَابْنَ اَبِی‌طالِبٍ اِسْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ، نَقَضْتَ قادِمَةَ الْاَجْدَلِ فَخانَکَ رِیشُ الْاَعْزَلِ، هذَا اِبْنُ اَبِی‌قُحافَةٍ یَبْتَزَّنِی نِحْلَةَ اَبِی، وَ بُلْغَةَ اِبْنَیّ لَقَدْ اَجْهَرَ فِی خِصامِی، وَ الفیتُهُ اَلَدَّ فِی کَلامِی حَتّی حَبَسَتْنِی القِیلَةُ نَصْرَها (الانصار) وَ الْمُهاجِرَةُ) وَصْلَها وَ غَضَّتِ الْجَماعةُ دُونِی طَرَفَها، فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ...
    «ای پسر ابوطالب! مانند کودک در رحم مادر خود را پیچیده‌ای و گوشه‌نشین شده (و زانو به بغل گرفته‌ای)، و مانند شخص متّهم در کنج خانه پنهان گشته‌ای، تو آن کسی بودی که شاهپرهای بازها را درهم شکستی، اینک از پرهای مرغهای ناتوان، درمانده شده‌ای، این پسر ابوقحافه است، که از روی ظلم، عطای پدرم، و قوت فرزندانم را گرفته و با من آشکارا دشمنی می‌کند، و در سخن گفتن با کمال خشونت با من برخورد می‌نماید، بطوری که فرزندان قبیله (اوس و خزرج) از یاری من دست برداشتند و مهاجران مرا یاری نکردند، و همه‌ی جماعت، سر در گریبان فروبردند و چشمها را به پائین انداختند، دیگر هیچکس از من دفاع نکرد، و از ظلم آنها جلوگیری ننمود.
    همانا خشمگین از خانه بیرون رفتم و اکنون پریشان و سرافکنده بازگشتم و تو نیز این گونه پریشان نشسته‌ای، تو آن کسی هستی که گرگان عرب را شکار می‌کردی ولی اینک مگس‌ها ترا از پای درآورده‌اند، نه گویندگان را منع نمودی و نه باطل گرایان را به جای خود نشاندی، طاقتم به سر آمده، کاش پیش از این حوادث تلخ، مرده بودم، اکنون که با ساحت تو درشتی کردم و بی‌حرمتی نمودم، خداوند عذرخواه من است، خواه مرا یاری کرده باشی و یا واگذاشته باشی.
    ای وای بر من در هر روز، وای وای بر من در هر شب! که پناه من (رسول خدا) رحلت کرد، بازویم از فراق او ناتوان گشت، شکایتم را نزد پدرم می‌برم، و از خدا در دفع دشمن، کمک می‌خواهم.
    خدایا! قدرت تو از همه بیشتر است، و عذاب و کیفر تو از همه شدیدتر می‌باشد.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #104

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    دلداری علی به فاطمه


    امیر مؤمنان علی (ع) به فاطمه (س) فرمود: ویل و وای از برای تو مباد، بلکه بر دشمنانت باد، ای دختر برگزیده‌ی خدا، و یادگار نبوّت بر من خشم نکن، من در کار دین سستی نکردم و آنچه برایم مقدور بود کوتاهی ننمودم... آنچه را که خداوند برای تو در آخرت مقرّر داشته بهتر است از آنچه که تو را از آن بازداشته‌اند، به فضل الهی امیدوار باش، و مصائب و رنج‌ها را در راه خدا به حساب بیاور.
    فاطمه (س) در برابر نصیحت امیر مؤمنان (ع) آرام شد و گفت: خدا مرا کافی است.
    سخنان جسورانه‌ی ابوبکر بعد از خطبه‌ی فاطمه
    دانشمند معروف اهل تسنّن ابن ابی‌الحدید در راستای اخبار فدک، از کتاب «السّقیفه» تألیف احمد بن عبدالعزیز جوهری (یکی از علمای اهل تسنّن) نقل می‌کند: وقتی که ابوبکر خطبه‌ی فاطمه (س) را پیرامون، فدک شنید، سخنان فاطمه (س) برای او بسیار سنگین و رنج‌آور گردید، و در حضور جمعیّت، بالای منبر رفت و گفت:
    «ای مردم!» این چه وضعی است؟ شما چرا به هر سخنی گوش فرامی‌دهید، این آرزوها در عهد رسول خدا (ص) در کجا بود؟ آگاه باشید، هر کسی در این مورد (فدک) چیزی از رسول خدا (ص) شنیده بیان کند و هر که حضور داشت، سخن بگوید اِنَّما هُوَ ثَعالَةٌ شَهِیدَةٌ ذَنَبُهُ (از ترجمه این جمله رکیک، پوزش می‌طلبم) او فتنه‌انگیزی می‌کند، او کسی است که می‌گوید به حالت اوّل (هرج و مرج) برگردیم پس از آنکه پیر شده است، از افراد ضعیف کمک می‌طلبد، و زنان را به یاری خود دعوت می‌کند، همچون زن معروف «اُمّ‌طَحَّال» است که دوست‌ترین خویش آن زن کسی است که دامن آلوده داشته باشد!!، آگاه باشید اگر بخواهم می‌گویم و اگر بگویم، روشن سازم، ولی اکنون راه خاموشی را پیش گرفته‌ام!!
    سپس ابوبکر به انصار رو کرد و گفت: ای گروه انصار! سخنان دیوانگان شما را شنیدم با اینکه به پیوند با پیامبر (ص) سزاوارترین، زیرا پیامبر (ص) به میان شما آمد شما به او پناه دادید و او را یاری نمودید، آگاه باشید، من زبان و دستم را به سوی کسی که این مقام را شایسته ما نمی‌بیند دراز نمی‌کنم.
    سپس از منبر پائین آمد، و فاطمه (س) به خانه‌ی خود بازگشت. [84] .
    ابن ابی‌الحدید می‌گوید: من این گفتار (جسورانه) ابوبکر را برای نقیب، یحیی بن ابی‌زید بصری، خواندم و گفتم: ابوبکر در این گفتار به چه کسی اشاره می‌کند؟ و منظورش کیست؟
    گفت: بلکه تصریح می‌کند.
    گفتم: اگر تصریح می‌کرد، از تو سؤال نمی‌کردم.
    نقیب خندید و گفت: منظورش علی بن ابیطالب (ع) است.
    گفتم: همه‌ی این سخنان در مورد علی (ع) است؟
    گفت: آری اِنّهُ الْمُلْک یا بُنَیّ: «ای پسر جان، این رسم پادشاهی است که خویش و بیگانه نمی‌شناسد!»
    گفتم: انصار در این مورد چه گفتند؟
    گفت: از علی (ع) یاد کردند (و حق را با علی دانستند) ابوبکر از سخن آنها هراسان شد و آنها را از چنین سخنانی نهی کرد.
    از واژه‌های گفتار ابوبکر، از نقیب پرسیدم و او معنی آنها را برایم بیان کرد. [85] .



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #105

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    دفاع ام سلمه از فاطمه

    در کتاب «الدُّر النّظیم» تألیف جمال‌الدین، یوسف بن حاتم، فقیه شامی آمده: وقتی که اُمّ‌سَلَمَه (یکی از همسران نیک رسول خدا) از سخنان ابوبکر به فاطمه (س) آگاه شد گفت: «براستی آیا سزاوار است که چنین سخنانی به مانند فاطمه (س) گفته شود، سوگند به خدا فاطمه، انسیّه حوراء، و جان پیغمبر (ص) است او در دامنهای پرهیزکاران تربیت شده، و دستهای فرشتگان او را برداشته، و در آغوش بانوان پاک، رشد کرده، و در پرتو تربیت نیک و پرورش پاک، بزرگ شده است، آیا شما می‌پندارید که رسول خدا (ص) او را از میراث خود محروم ساخت و به او اعلام ننموده است؟! با اینکه خداوند به پیامبرش می‌فرماید:
    وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْاَقْرَبِینَ: «و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن». (شعراء- 214)
    آیا پیامبر (ص) فاطمه (س) را از (کیفر گناه) انذار کرده، ولی فاطمه (س) مخالفت پدر نموده است؟ با اینکه فاطمه (س) بهترین زنان جهان و مادر سیّد جوانان و همطراز مریم دختر عمران است، رسالتهای خدا به وسیله‌ی پدر او ختم شد، سوگند به خدا، رسول خدا (ص) فاطمه (س) را از گرما و سرما حفظ می‌کرد، و دست راستش را متّکای او قرار می‌داد و با دست چپش او را می‌پوشانید، ای مسلمین! آرام باشید، شما در منظر رسول خدا (س) هستید، او شما را می‌نگرد، و شما بر خدای بزرگ وارد می‌شوید، وای بر شما، بزودی سرنوشت اعمال خود را می‌نگرید.
    نقل می‌کنند: در آن سال حقوق ماهیانه اُمّ‌سلمه بخاطر این اعتراض، قطع شد.
    گفتگوی ابوبکر و فاطمه
    نیز ابن ابی‌الحدید از کتاب «السّقیفه جوهری» نقل می‌کند:
    حضرت فاطمه (س) به ابوبکر فرمود: «اُمّ‌ایمن» (بانوی ارجمند و عالیقدر صدر اسلام) «گواهی می‌دهد که رسول خدا (ص) فدک را به من بخشید».
    ابوبکر عرض کرد: ای دختر رسول خدا، سوگند به خدا، خداوند چیزی را نیافریده که در نزد من محبوبتر از پدرت رسول خدا (ص) باشد، من دوست داشتم که روز رحلت آن حضرت، آسمان بر زمین خراب گردد!! سوگند به خدا اگر عایشه فقیر گردد در نزدمن بهتر از آن است که تو فقیر گردی، آیا مرا این گونه می‌نگری که حق هر سیاه و سرخی را بدهم ولی در دادن حق تو، به تو ظلم کنم؟! با اینکه دختر رسول خدا (ص) هستی (ولی بدان) که این ملک (فدک) ملک شخصی پیامبر (ص) نبود، بلکه از اموال مسلمین بود و پیامبر (ص) با این مال، افراد را به میدان جهاد می‌فرستاد، و یا در راه خدا و مصالح عموم انفاق می‌نموده بعد از پیامبر (ص) زمام امور بدست من افتاده و سرپرست این اموال من هستم.
    فاطمه (س) فرمود: «به خدا سوگند بعد از این، هرگز با تو سخن نمی‌گویم».
    ابوبکر گفت: بخدا سوگند من هرگز از تو دوری نمی‌کنم.
    فاطمه (س) فرمود: سوگند به خدا، ترا نفرین می‌کنم.
    و هنگامی که فاطمه (س) در بستر وفات قرار گرفت، وصیت کرد که ابوبکر بر جنازه‌ی او نماز نخواند، از این رو شبانه او را دفن کردند و عباس (عموی پیامبر) بر جنازه‌ی او نماز خواند، و فاصله‌ی بین وفات او با رحلت پدرش هفتاد و دو شب بود. [86] .



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #106

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    بیان دقیق «جاحظ» پیرامون مسأله ارث

    ابوعثمان جاحظ بصری (یکی از اساتید معروف و متفکّر بزرگ اهل تسنّن متوفی حدود (775- 768 ه.ق) طبق نقل سیّد مرتضی علم‌الهدی، می‌گوید:
    مردم (صحابه) گمان می‌کنند که دلیل صدق روایت آن دو نفر یعنی ابوبکر و عمر، مبنی بر اینکه پیامبر (ص) فرمود: «ما ارث نمی‌گذاریم» این است که وقتی آنها این روایت را به پیامبر (ص) نسبت دادند، مسلمانان، انکار نکردند بلکه پذیرفتند.
    ولی به این افرادی که چنین گمان می‌کنند، می‌گوئیم: اگر انکار نکردن مردم، دلیل صدق روایت آن دو نفر باشد، باید گفت: اعتراض نکردن مردم (صحابه) بر دادخواهی و احتجاج علی و فاطمه (علیهماالسلام) نیز دلیل صدق علی و فاطمه (ع) می‌باشد، زیرا هیچکس بر آنها ایراد نگرفت و آنها را تکذیب نکرد، با توجّه به اینکه نزاع و گفتگوی فاطمه (س) با ابوبکر بسیار طولانی شد، و دشمنی آنها بمقداری آشکار گردید که فاطمه (س) وصیّت کرد که بعد از وفاتش، ابوبکر بر جنازه‌اش نمازنخواند، هنگامی که فاطمه (س) نزد ابوبکر آمد و برای مطالبه‌ی حق خود احتجاج کرد، و به ابوبکر فرمود: «اگر تو بمیری چه کسی از تو ارث می‌برد؟»
    ابوبکر در جواب گفت: خانواده و فرزندانم.
    فاطمه (س) فرمود: چطور شده که ما از پیامبر (ص) ارث نمی‌بریم، ولی فرزندان تو، از تو ارث می‌برند؟!
    وقتی که ابوبکر، فاطمه (س) را از میراث پدر منع کرد، و بهانه‌جوئی نمود، و فاطمه (س) ستم او را مشاهده کرد و پریشانی و بی‌یاوری خود را احسان نمود، به ابوبکر فرمود: سوگند به خدا تو را نفرین می‌کنم.
    ابوبکر گفت: سوگند به خدا من برای تو دعای خیر می‌کنم.
    فاطمه (س) فرمود: سوگند به خدا از این پس هرگز با تو سخن نمی‌گویم.
    ابوبکر گفت: سوگند به خدا هرگز از تو دوری نمی‌کنم.
    اگر ترک اعتراض اصحاب بر ابوبکر، دلیل این باشد که منع ابوبکر از ارث فاطمه (س) صحیح است، بنابراین باید گفت: فاطمه (س) نیز (که کسی بر او اعتراض نکرد) در مطالبه‌ی حق خود، راه صحیح را می‌پیمود، و کمترین چیزی که در این راستا بر مردم لازم بود این بود که اگر فاطمه (س) ناآگاه است، راه صحیح را به او بشناسانند و اگر فراموش کرده، به او یادآوری نمایند، و اگر (اَلْعَیاذُ باللَّه) هذیان می‌گوید و یا بیراهه می‌رود و یا پیوند خویشاوندی را، قطع می‌کند او را با اعتراض خود، به راه راست بیاورند.
    نتیجه اینکه: اگر کسی (فرضاً) بر آن دو نفر اعتراض و انکار نکرد، بر فاطمه (س) نیز هیچکس انکار و اعتراض نکرد، و این مطلب با هم مساوی و معارض بوده و نمی‌توان به هیچیک از آن استدلال نمود (دقّت کنید!).
    در این صورت به اصل قانون ارث و حکم خدا در مسأله‌ی میراث، مراجعه می‌کنیم که برای ما و شما همین مراجعه به اصل، بهتر و سزاوارتر است



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #107

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    یک سؤال دقیق

    اشاره

    سپس جاحظ (دانشمند نامبرده) در ادامه‌ی سخن می‌گوید:
    اگر کسی سؤال کند: چگونه می‌توان گفت که ابوبکر به فاطمه (س) آزار رسانید،
    در صورتی که هر چه فاطمه (س) به ابوبکر، تندی می‌کرد و با گفتار خشن با ابوبکر سخن می‌گفت، ابوبکر با کمال نرمش جواب می‌داد، مثلاً فاطمه (س) به او می‌فرمود: من از این پس هرگز با تو سخن نمی‌گویم، ابوبکر در پاسخ می‌گفت: من هرگز از تو دوری نمی‌کنم، فاطمه (س) می‌فرمود: ترا نفرین می‌کنم، ابوبکر در جواب می‌گفت: من برای تو دعای خیر می‌کنم، به این ترتیب ابوبکر در دارالخلافه در حضور قریش، در برابر خشونت فاطمه (س) تحمّل کرد، و هیبت و شکوه خلافت، او را از نرمش بازنداشت، با اینکه مقام خلافت به اُبّهت و هیبت، محتاجتر است و چه بسا بر خلیفه واجب است که با قاطعیّت حریم باعظمت مقام خلافت را حفظ کند و از شکستن این حریم جلوگیری نماید.
    ولی ابوبکر ملاحظه‌ی حریم نکرد، تا فاطمه (س) را نرنجاند، بلکه با کمال نرمش، سخن گفت تا مقام و احترام فاطمه (س) را حفظ نماید، آنجا که خطاب به فاطمه (س) گفت: «در شرائط نیاز و بی‌نیازی هیچکس نزد من عزیزتر از تو نیست، ولی (چه کنم) که از پیامبر (ص) شنیده‌ام می‌فرماید: ما گروه پیامبران، ارث نمی‌گذاریم، بلکه آنچه از ما باقی ماند صدقه است.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #108

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    پاسخ به سؤال فوق

    جاحظ پس از طرح سؤال فوق، می‌گوید: در پاسخ می‌گوئیم:
    نرمش و ملاطفت، دلیل بر دوری از ظلم، و پاکی از تعدّی و تجاوز نیست، و چه بسا اتّفاق می‌افتد که ظالم و فریبکار، از راه مکر و فریب (و مظلوم‌نمایی) وارد می‌شود، بویژه اگر زیرک و عاقل باشد با کلمات زیبا و واژه‌های نرم، سخن خود را مطرح می‌کند، و خود را عادل و با انصاف جلوه داده و خویش را از امور پیش آمده، اندوهگین نشان می‌دهد (پایان سؤال و جواب جاحظ). [87] .



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #109

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض











    پاسخ جالب عثمان به عایشه

    دو مورّخ شهیر، طَبَری و ثَقَفی در تاریخ خود روایت می‌کنند: در زمان خلافت
    عثمان، عایشه نزد عثمان آمد و گفت: «عطائی را که پدرم ابوبکر، و بعد از او عمر، به من می‌دادند، تو نیز به من بده».
    عثمان گفت: ابوبکر و عمر مطابق میل خود به تو چیزی می‌دادند، ولی من در کتاب و سنّت چیزی نیافتم که به تو عطائی (استثنائی) بدهم، من چنین کاری نمی‌کنم.
    عایشه گفت: «پس میراث مرا که از رسول خدا (ص) به من رسیده، به من بده».
    عثمان گفت: مگر فراموش کرده‌ای که فاطمه (س) نزد پدرت آمد و مطالبه‌ی میراث خود که از رسول خدا (ص) باقی مانده بود کرد، تو و مالک بن اَوْس گواهی دادید که پیامبر (ص) چیزی را به ارث نمی‌گذارد، تو حقّ ارث فاطمه (س) را باطل کردی و اینک آمده‌ای آن ارث را مطالبه کنی؟! نه من هرگز چیزی به تو نمی‌دهم.
    طبری می‌افزاید: عثمان در این موقع تکیه کرده بود، وقتی مطالب عایشه را شنید، راست نشست و گفت: «... آیا تو نبودی که با آن اعرابی که با بول خود وضو می‌گرفت، نزد پدرت گواهی دادید که پیغمبران ارث نمی‌گذارند؟!».
    نخستین گواهی باطل در اسلام
    در کتاب اختصاص (شیخ مفید) نقل شده: عبداللَّه بن سنان گفت امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که رسول خدا (ص) رحلت کرد، و ابوبکر به جای او نشست، برای وکیل فاطمه (س) در فدک، پیام فرستاد و او را از فدک بیرون کرد.
    فاطمه (س) نزد ابوبکر آمد و فرمود: «ای ابوبکر! تو ادّعا می‌کنی که جانشین پدرم هستی و بجای او نشسته‌ای، در عین حال مأمور خود را فرستاده‌ای که وکیل مرا از فدک بیرون کند، با اینکه می‌دانی که رسول خدا (ص) فدک را به من بخشید، و من برای این موضوع، «شهود» دارم.
    ابوبکر گفت: پیامبر، از خود ارث نمی‌گذارد.
    فاطمه (س) به حضور علی (ع) مراجعت کرد و سخن ابوبکر را به آن حضرت خبر داد.
    حضرت علی (ع) به فاطمه (س) فرمود: نزد ابوبکر برو و به او بگو: تو می‌پنداری پیامبر، از خود ارث نمی‌گذارد، با اینکه سلیمان از داود (ع) ارث برد، و یحیی از زکریاّ ارث برد [88] ولی من چرا از پدرم ارث نمی‌برم؟!
    فاطمه (س) نزد ابوبکر رفت و همین مطلب را بیان داشت.
    عمر گفت: تو را تعلیم داده‌اند و به تو یاد داده‌اند که بیائی چنین بگوئی.
    فاطمه (س) فرمود: اگر به من تعلیم داده‌اند، شوهر و پسر عمویم به من تعلیم داده است.
    ابوبکر گفت: عایشه و عمر گواهی می‌دهند که از رسول خدا (ص) شنیده‌اند که فرمود: «پیامبر از خود ارث نمی‌گذارد».
    فاطمه (س) فرمود:
    هذا اَوَّل شَهادَةِ زُورٍ شَهِدا بِها فِی الْاِسْلامِ:
    «این نخستین گواهی باطل در اسلام است که آن دو نفر گواهی داده‌اند».



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #110

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    گواهی علی و ام ایمن

    سپس فاطمه (س) فرمود: «فدک، ملکی است که پدرم رسول خدا (ص) آن را به من بخشیده است و من در این مورد «بَیّنه» (دو شاهد عادل) دارم.
    ابوبکر گفت: برو شهود خود را بیاور.
    فاطمه (س)، اُمّ‌اَیْمَن و علی (ع) را به عنوان شاهد نزد ابوبکر آورد.
    ابوبکر به اُمّ‌اَیْمَن گفت: «تو از پیامبر (ص) درباره‌ی فاطمه (س) چیزی شنیده‌ای؟»
    اُمّ‌اَیْمَن و علی (ع) گفتند: «ما از پیامبر (ص) شنیده‌ایم که فرمود: فاطمه (س) سرور زنان بهشت است» سپس اُمّ‌اَیْمَنْ گفت: کسی که سرور زنان بهشت باشد، چیزی را که مال خودش نیست، ادّعا نمی‌کند، و من خودم زنی از زنان اهل بهشت می‌باشم، چیزی را که از رسول خدا (ص) نشنیده‌ام نمی‌گویم شنیده‌ام.
    عمر گفت: این حرفها را کنار بگذار، اکنون بگو درباره‌ی فاطمه (س) چه گواهی می‌دهی؟
    اُمّ‌ایمن گفت: من در خانه‌ی فاطمه (س) نشسته بودم، و رسول خدا (ص) نیز نشسته بود، در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمّد! برخیز، و با من بیا، خداوند به من امر کرده که با بال خودم حدود فدک را خطکشی کنم، رسول خدا (ص) برخاست و با جبرئیل رفت، پس از ساعتی بازگشت، فاطمه (س) گفت: ای پدر، کجا رفته بودی؟
    پیامبر (ص) فرمود: «جبرئیل فدک را برای من، با بال خود خطکشی کرد، و حدود آن را مشخّص نمود».
    فاطمه (س) گفت: ای پدر! من در فکر نیازهای اقتصادی بعد از تو هستم، فدک را برای تأمین این نیازها به من ببخش.
    پیامبر (ص) فرمود: «این ملک را در اختیار تو گذاشتم» و فاطمه (س) آن را تصرّف کرد.
    اُمّ‌اَیْمَن افزود: آری رسول خدا (ص) به من فرمود: گواهی بده، و به علی (ع) نیز فرمود: گواهی بده (اکنون گواهی می‌دهیم).
    عمر گفت: تو زن هستی و ما گواهی زن را نمی‌پذیریم، و امّا گواهی علی (ع) او نیز (چون شوهر فاطمه است) گواهی را به نفع خود سوق می‌دهد.
    فاطمه (س) خشمگین برخاست و متوجّه خدا شد و عرض کرد: «خدایا این دو نفر به دختر پیغمبر تو ظلم کردند و حق او را گرفتند، آنها را سخت مجازات کن»، سپس از نزد ابوبکر بیرون آمد.
    حضرت علی (ع) فاطمه (س) را بر مرکبی سوار کرد که بر پشت آن مرکب پارچه‌ای افکند که ریشه‌های اطراف آن آویزان بود، همراه فاطمه (س) تا چهل صبح به در خانه مهاجر و انصار رفتند و آنها را به یاری و حمایت دعوت کردند.


    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 11 از 14 نخستنخست ... 7891011121314 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi