نماز و خاکسپاری جنازه
و در کتاب روضة الواعظین آمده: وقتی که شب شد و خواب بر چشمها چیره گشت، و پاسی از شب گذشت، حضرت علی (ع) همراه حسن، و حسین، عمّار، مقداد، عقیل، زُبیر، ابوذر، سلمان، بُریده و چند نفر از خواصّ بنیهاشم، جنازه را از خانه بیرون آوردند و بر آن نماز خواندند، و در نیمههای شب، آن را به خاک سپردند، حضرت علی (ع) اطراف قبر حضرت زهرا (س) هفت قبر دیگر ساخت تا قبر فاطمه (س) شناخته نشود.
و در کتاب مصباحالانوار آمده: شخصی از امام صادق (ع) سؤال کرد، امیر مؤمنان (ع) در نماز بر فاطمه (س) چند تکبیر گفت؟
آن حضرت فرمود: علی (ع) یک تکبیر میگفت: جبرئیل یک تکبیر میگفت، و بعد فرشتگان مقرّب الهی تکبیر میگفتند، تا اینکه امیر مؤمنان (ع) پنج تکبیر گفت:
شخص دیگری پرسید: در کجا بر او نماز خواند؟
امام صادق (ع) فرمود: در خانهاش نماز خواند، سپس جنازه را حرکت دادند و از خانه بیرون آوردند.
سلام علی بر رسول خدا پس از دفن زهرا
شیخ طوسی نقل میکند: هنگامی که علی (ع) بدن زهرا (س) را به خاک سپرد، و قبر او را با زمین هموار نمود، و دست خود را از غبار خاک پاک کرد، غم و اندوهش به هیجان درآمد، اشک بر گونههایش جاری نمود و رو به جانب قبر رسول خدا (ص) کرد و چنین گفت:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَاللَّهِ عَنِّی، وَ عَنْ اِبْنَتِکَ النّازِلَةِ فِی جَوارِکَ وَ السَّرِیعَةِ الْلَحاقِ بِکَ، قَلَّ یا رَسُولَاللَّهِ تَجَلُّدِی اِلّا اَنَّ فِی التّأسِّی لِی بِعَظِیم فُرْقَتِکَ وَ فادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ...
: «سلام بر تو ای رسول خدا! از جانب خودم و دخترت، که هماکنون در جوارت فرود آمد و به سرعت به تو پیوسته است، ای پیامبر خدا، صبرم از فراق دختر برگزیدهات، کم شده و طاقتم از دست رفته است، ولی پس از روبرو شدن با فاجعهی عظیم رحلت تو، هر مصیبتی به من برسد کوچک است، یادم نمیرود که با دست خود پیکرت را در قبر گذاشتم، و هنگام رحلت سرت بر سینهام بود که روح تو پرواز کرد اِنّا لِلَّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ.
ای پیامبر! امانتی را که به من سپرده بودی به تو برگردانده شد، امّا اندوه من همیشگی است، و شبهایم را با بیداری بسر میبرم، تا اینکه به تو بپیوندم، به زودی دخترت تو را آگاه خواهد کرد، که امّت تو به ستم کردن، همرأی شدند، چگونگی حال را بیپرده از وی بپرس، وضع چنین است، در حالی که هنوز فاصلهای با زمان حیات تو نیفتاده، و یادت فراموش نگردیده است.
وَالسَّلامُ عَلَیْکُما سَلامَ مُوَدِّعٍ، لا قالٍ وَ لا سَئمٍ فَاِنْ اَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ وَ اِنْ اُقِمْ فَلاعَنْ سُوءٍ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ...
: «سلام من بر هر دو شما سلام وداعکننده، نه سلام کسی که ناخشنود یا خسته دل باشد، اگر از خدمت تو بازمیگردم از روی ملالت و خستگی نیست، و اگر در کنار قبرت اقامت گزینم نه به خاطر سوءظنی است که از وعدهی نیک خدا در مورد صابران دارم [95] آری صبر کردن مبارکتر و نیکوتر است، اگر بیم غلبهی آنانکه بر ما سلطه یافتند نبود کنار قبر تو میماندم و در نزد تربت تو اعتکاف میکردم، و فریاد ناله از این مصیبت برمیداشتم، مانند زنی که فرزندش مرده باشد، خداوند مینگرد که من از ترس دشمنان دختر تو را پنهان به خاک سپردم، آن دختر تو که حقّش را ربودند و میراث او را از او بازداشتند، با اینکه از زمان تو چندان نگذشته، و نام تو هنوز کهنه نشده است، به پیشگاه تو ای رسول خدا شکایت میآورم، و در اطاعت از تو، تسلّی خاطر و صبر و شکیبائی نیک است، درود و رحمت و برکات خدا بر تو و بر دختر تو باد. [96] .
و شاعر در این مورد چه نیکو سروده است:
وَ لِاَّیِّ الْاُمُورِ تُدْفَنُ سِرّاً
بِضْعَةُ الْمُصْطَفی وَ یُعْصی ثَراها
فَمَضَتْ وَ هِیَ اَعْظَمُ النّاسِ شَجَواً
فِی فَمِ الدَّهْرِ غُصَّة مَنْ حَواها
وَ ثَوَتْ لا تَری لَها النَّاسُ مَثْویً
ایُّ قُدْسٍ یُضُمُّهُ مَثْواها
یعنی: برای چه باید مخفیانه دفن شود پارهی تن پیامبر برگزیدهی خدا، و قبرش با زمین هموار گردد.
فاطمه (س) درگذشت در حالی که در تنگنای تلخ روزگار، اندوه او از همهی اندوههای مردم بیشتر بود، و قبر او ناشناخته شد و مردم آن را ندیدند، کدام زمین مقدّسی است که قبر او را در خود جای داده است؟
گفتار دیگر علی در کنار قبر
در کتاب مصباحالانوار از امام صادق (ع) نقل شده که: امیر مؤمنان علی (ع)هنگامی که بدن فاطمه (س) را در میان قبر نهاد، گفت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمْ، بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلی مِلةِ رَسُولِاللَّهِ مُحَمّد بْنِ عَبْدِاللَّهِ...
: «ای صدیقه! تو را به کسی که بهتر از من است تسلیم کردم، و برای تو همان را که خدا میپسندد، پسندیدم، سپس این آیه را خواند:
مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نَعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری.
: «ما شما را از آن خاک آفریدیم، و در آن بازمیگردانیم، و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون میآوریم» (طه- 55).
وقتی که قبر را هموار کرد و مقداری آب بر آن پاشید، کنار قبر، گریان و محزون نشست، عباس (عمویش) آمد دستش را گرفت و به خانهاش برد.