12ـ شکلگيري استخوانها در جنين
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا (مومنون/ 14)؛
«سپس آب اندك سيّال را به صورت [خون بسته] آويزان آفريديم؛ و [خون بسته] آويزان را به صورت
(چيزى شبيه) گوشت جويده شده آفريديم؛ و گوشت جويده شده را به صورت استخوانهايى آفريديم
و بر استخوانها گوشتى پوشانديم».
نکته علمي
تفسير نمونه ذيل آيه چنين مينويسد.
نويسنده «تفسير في ظلال» ذيل آيه مورد بحث در اينجا جمله عجيبي نقل ميكند و آن اينكه جنين بعد از
آنكه مرحله علقه و مضغه را پشت سر گذاشت، تمام سلولهايش تبديل به سلولهاي استخواني
ميشود و بعد از آن تدريجاً عضلات و گوشت روي آن را ميپوشاند؛ بنابراين، جمله کَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا يك
معجزه علمي است كه پرده از روي اين مسأله كه در آن روز براي هيچكس روشن نبود، بر ميدارد؛ زيرا
قرآن نميگويد: «ما مضغه» را به استخوان و گوشت تبديل كرديم، بلكه ميگويد: ما «مضغه» را به استخوان
تبديل كرديم و بر استخوانها لباس گوشت پوشانديم. این اشاره است به اينكه مضغه نخست به استخوان
تبديل ميشود و بعد از آن، گوشت روي آن را ميپوشاند (مکارم شیرازی، تفسير نمونه، 14/ 213).
بررسي
ادعای اعجاز علمی قرآن در اینکه تمام سلولهاي جنين تبديل به سلولهاي استخواني ميشود و سپس
کم کم گوشت و عضلات روي آنها را ميپوشاند، از دو جهت قابل بحث است.
الف) مطلب فوق از لحاظ علمي قابل قبول نيست؛ زیرا متخصصان علم جنينشناسي تصريح کردهاند که
جنين اوليه انسان به سه لايه تقسيم ميشود که سلولهاي استخواني (سلکروتوم ) از لايه وسطي
(مزودرم) تشکيل ميشود. پس همه سلولهاي جنين تبديل به استخوان نميشود.
ب) قرآن کريم ميفرمايد: فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا (مؤمنون/ 14). جالب اين است که قرآن قبل از اين
جمله در همين آيه ميفرمايد: ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ؛ يعني تعبير «جعل» (قرار دادن) ميآورد،
اما در اينجا تعبير، تغيير کرده و واژه «خلق» آمده است. کلمه «خلق» به معناي ايجاد تنها نيست،
بلکه ايجاد همراه با کيفيت مخصوص است وحتي برخي لغويان گفتهاند: اصل لغت «خلق» به معناي
تقدير (اندازه زدن) است (مصطفوی، التحقيق فی کلمات القرآن الکريم ، 3/ 109)؛ بنابراين ترجمه آيه
تنها ايجاد استخوان نيست، بلکه ايجاد گوشت کوبيده با کيفيت خاص (استخواني و محکم شده) است؛
به عبارت ديگر، اين استخوان همان «مضغة مخلقة» است؛ يعني گوشت کوبيدهاي که تسويه و تعديل
شده و تمايز يافته است. در آيه مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ (حج/ 5) مضغه (جنين گوشتي) به دو
مرحله غير متمايز و متمايز تقسيم ميشود که مرحله استخوانبندي جنين (عظام)، مصداق مرحله
تمايز يافتن جنين (مخلقه) است. پس نتيجه ميگيريم که مضغه دو قسم است: مخلقه و غير مخلقه؛
و مضغه مخلقه همان جنين تمايز يافته است که اعضا، استخوانبندي و... آن مشخص شده است. پس
مضغه به دو قسم استخوانی (عظام) و غيراستخواني تقسيم ميشود؛ چرا که معناي تمايز همين
تقسيم به چند قسم (استخوان، اعضا و...) است.
نتيجه میگيريم که نميتوان گفت، مقصود قرآن اين است که تمام «مضغه» (جنين گوشتي) تبديل به
استخوان شده است، بلکه قسمت استخواني جنين، قسمتي از تمايز جنين است به اعضا، جوارح،
گوشت، استخوان و ... . از اينجا معلوم ميشود که سخن منقول در تفسير نمونه در باره تبديل تمام
سلولهاي جنين به سلولهاي استخواني با خود آيه 14 سوره مؤمنون نيز سازگار نيست.
آيه 14 سورة مؤمنون اشارات علمي حيرتانگيزي دارد و همانطور که ملاحظه شد، با جديدترين يافتههاي
جنينشناسان منطبق است و اين عظمت علمي قرآن کريم را ثابت ميکند، اما به نظر ميرسد كه اين
مطلب نيز اعجاز علمي قرآن را اثبات نميکند؛ چرا که اشاره قرآن بسيار مجمل و کلي است و نميتوان
گفت که بشريت در زمان نزول قرآن اطلاعي از اين مطلب کلي نداشت. انسانها معمولاً در طول عمر
خود بچههاي سقط شده انسانهاي ديگر را ميبينند و يا در هنگام استفاده از گوشت حيوانات حامله با
بچههاي ناقص آنها برخورد کرده بودند. پس معمولاً برخي افراد فرق جنين کامل و ناقص را ميدانستند
و اين مطلب که گوشت بر روي استخوان قرار ميگيرد و مانند لباس آن را ميپوشاند نيز روشن بوده
است. پس با توجه به اطلاعات اجمالي بشر از جنين انسانهاي ديگر و حيوانات و با توجه به کلي بودن
آيه نميتوان آن را اعجاز علمي قرآن به شمار آورد. البته ممکن است ترتيب بيان مراحل (مضغه، عظام،
پوشاندن عظام به وسيله گوشت) در قرآن اعجاز آميز باشد (رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی
قرآن، 2/ 511).