صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 68

موضوع: دعاهای قرآن

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    دعاهای حضرت موسی علیه السلام


    1. یکی از داستانهای بلند قرآن کریم، داستان موسی و فرعون است. خوابگزاران و منجمان به فرعون می گویند: به زودی فرزندی به دنیا می آید که تاج و تخت تو را نابود می سازد. با این خبر وحشتناک فرعون دست به کار می شود تا موسی به عرصه هستی قدم نگذارد اما به خواسته الهی و علم رغم خواسته فرعون، موسی به دنیا چشم گشود و به اعجاز الهی در دامن خود فرعون بالید و بزرگ شد و آنگاه که جوانی نیرومند شد خداوند به او علم و حکمت داد.
    موسی، یک روز خلوت داخل شهر شد دید دو نفر در حال نزاع و نبرد هستند، و یکی از آنان از پیروان اوست. آن که پیرو موسی بود موسی را به کمک خواست. موسی به یاری او شتافت و بر اثر ضربه موسی، خصم از پا در آمد. در این هنگام موسی منقلب شد و دست به دعا برداشت و گفت:
    رب انی ظلمت نفسی فاغفرلی **قصص (28) آیه 16.***؛
    بارالها، من بر خود ستم کردم مرا بیامرز.
    خداوند هم او را آمرزید.
    موسی باز هم دعا کرد و گفت:
    رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیرا للمجرمین **قصص (28) آیه 17***؛
    خداوندا، به خاطر نعمتی که به من دادی هیچگاه پشتیبان گنهکاران نخواهم بود.
    صبح روز بعد موسی با بیم و هراس در شهر گردش میکرد. دید مرد دیروزی، امروز هم با کسی درگیر است. باز هم موسی را به کمک خواست. طرف مقابل به موسی رو کرد و گفت: آیا می خواهی مرا بکشی آن چنان که دیروز دیگری را کشتی!تو زورگویی نه مصلح!
    از آن طرف شهر مردی سر می رسد و می گوید: ای موسی!سران گرد آمده اند و برای کشتن تو نقشه می کشند، هر چه زودتر از شهر خارج شو!
    موسی با احتیاط و مراقبت از شهر بیرون شد و چنین دعا کرد:
    رب نجنی من القوم الظالمین **قصص (28) آیه 21***؛
    امیدوارم پروردگارم مرا به بهترین راه هدایت کند.
    2. موسی به شهر مدین رسید. در بیرون شهر مردمی را دید که در کنار چاهی جمع شده اند و از آن آب می کشند و گوسفندان را سیراب می کنند. موسی دید دو زن دورتر ایستاده اند و در انتظار به نزد آنان رفت و پرسید: چرا این جا ایستاده اید؟ آن دو جواب گفتند: وقتی که چوپان ها از چاه آب کشیدند و گله خود را آب دادند و دور شدند ما سر چاه می آییم، آب می کشیم و گوسفندان خود را سیراب می کنیم.
    موسی از سر وظیفه الهی و نوع دوستی به سر چاه آمد، برای آنان آب کشید و گوسفندان آنان را سیراب کرد آنان به راه افتادند و زودتر از هر روز به خانه رسیدند.
    موسی که در مدین غریب بود و راه به جایی نمی برد، به زیر سایه، درختی رفت تا بیاساید؛ و خستگی راه از تن به در کند و چون امکانات و آذوقه نداشت دست به دعا برداشت این چنین خدا را خطاب کرد:
    رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر **قصص (28) آیه 24.***؛
    بارخدایا، من به هر آنچه بر من فرو فرستی محتاجم.
    دعای موسی مستجاب شد دختران شعیب که زودتر از هر روز به خانه برگشته بودند ماجرای یاری جوانی ناشناس را برای پدر بازگفتند.
    پدر یکی از آنان را به دنبال موسی فرستاد تا او را بیاورد موسی به خانه شعیب آمد از او پذیرایی کردند و چون توانایی و درستی و امانت او را دیدند او را به گرمی پذیرفتند، موسی داماد شعیب و صاحب همسر و زندگی شد.
    گرچه در برخی روایات آمده است موسی در آن هنگام که این دعا را کرد به نانی محتاج بود، اما این دعا مخصوص نان و خوراکی نیست، بلکه برای همه احتیاجات به کار می آید. دلیلش این است که موسی پس از این دعا صاحب همه چیز شد.
    3. موسی مدتی را که با شعیب عهد بسته بود در مدین بماند و سپس با خانواده و گله و دارایی خود رو به سوی وطن آورد تا به طور سینا رسید در آنجا، نوری از دور پدیدار شد. به سوی آن رفت تا برای گرم شدن همراهان از آن شعله ای برگیرد. آن نور حق تعالی بود که بر درختی تجلی کرده بود. در آن جا که بزرگترین حادثه زندگانی موسی که رسالت اوست رخ می نماید. موسی پیامبر شد و معجزه هم که دلیل صدق ادعای وی بود، به او عطا شد.
    سرآغاز مأموریت او، رفتن به دربار فرعون و هشدار و انذر و دعوت او به سوی خداوند متعال اعلام شد.
    در این هنگام که موسی مأموریت را دشوار یافت به درگاه الهی رو کرد و گفت:
    رب اشرح لی صدری * و یسرلی امری * واحلل عقدة من لسانی * یفقهوا قولی * و اجعل لی وزیرا من اهلی * هرون اخی * اشدد به ازری * و اشرکه فی امری* کی نسبحک کثیرا* و نذکرک کثیرا* انک کنت بنا بصیرا **طه (20) آیات 25 - 35.***؛
    بارالها سینه ام را گشاده دار. مأموریتم را برایم آسان کن گره از زبانم بگشا. تا سخنم را بفهمند. از خاندانم برایم یاوری قرار ده که هارون برادرم باشد پشتم را به او محکم کن. و او را در مأموریتم شریک کن. تا تو را تسبیح بسیار گوییم و بسیار تو را یاد کنیم. به درستی که تو با خبر و بینا بر احوال مایی.
    خدای متعال پاسخ داد: ( ای موسی خواسته ات را برآورده ساختم) سپس خداوند شیوه برخورد با فرعون را اینچنین به موسی به هارون آموخت:
    ( به سوی فرعون روید، چرا که او را طغیان در پیش گرفته است به نرمی با او سخن گویید، شاید به خود آید یا بترسد) موسی و هارون گفتند:
    ربنا اننا نخاف ان یفرط علینا و ان یطغی **طه (20) آیه 45.***؛
    بارالها ما می ترسیم بر ما ستم کند یا راه طغیان و نافرمانی پیش گیرد.
    خداوند پاسخ داد: ( نترسید من با شمایم، آنچه پیش آید می شنوم و می بینم).




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    4. دعای ساحران مؤمن


    موسی و هارون به فرمان الهی رهسپار دربار فرعون شدند و به فرمان پروردگار به نرمی با او سخن گفتند از آزادی بنی اسرائیل عذاب قیامت خداشناسی نعمت های الهی مرگ معاد و آیات دیگر الهی برایش گفتند و معجزات الهی را به او نشان دادند.
    فرعون، معجزات الهی را سحر و موسی دانست و روز عید را برای مبارزه با آن تعین کرد.
    فرعون داناترین ساحران را گرد آورد و به آنان دلگرمی و وعده داد که اگر موسی را شکست دادند از مقربان او خواهند شد.
    روز عید فرا رسید. همه در مکان مقرر گرد آمدند تا مبارزه ساحران نامدار را با موسی و هارون ببینند. در آغاز ساحران به سحر پرداختند به گونه ای که موسی بترسید. ناگهان ندا آمد: ( ای موسی، نترس، تو برتری، عصایت را بینداز تا ساخته های ساحران را ببلعد).
    موسی به فرمان خدا دست به کار شد عصایش را افکند در دم به اعجاز الهی سحر ساحران را ببلعید و کاری کرد که ساحران و فرعون به سجده در افتادند و به حقانیت خداوند و صدق موسی و هارون و پوچی ادعای خدایی فرعون گواهی دادند.
    فرعون رو به آنان کرد و گفت: پیش از آن که من به شما اجازه دهم به خدا ایمان آورید؟ این نقشه را طرح کردید که مردم را پراکنده و از شهر بیرون کنید؛ به زودی خواهید فهمید!دست و پایتان را برعکس یکدیگر می برم و همه شما را به دار می آویزم.
    ساحران تازه ایمان آورده گفتند: ما به سوی پروردگارمان برمیگردیم، و تو که ما را مجازات میکنی برای آن است که ما وقتی معجزه الهی را دیدیم ایمان آوردیم. و در این هنگام دست به دعا برداشتند و گفتند:
    ربنا افرغ علینا صبرا و توفنا مسلمین **اعراف (7) آیه 126.***؛
    بار خدایا، صبر و پایداری بر ما ببار و ما را مسلمان بمیران.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    5. دعای مؤمنان


    موسی و هارون مدتی در میان بنی اسرائیل به تبلیغ توحید و ایمان و مبارزه و آزادی دست زدند، اما به جز اندک ایمان نیاوردند، چرا که ترس از فرعون و حکومت ظالمانه اش مانع از گرایش مردم به موسی می شد.
    موسی که به همین گروه اندک نیز اطمینان خاطر نداشت باری تقویت ایمان و روحیه آنان گفت: ( اگر مؤمنیند و از مسلمانانید بر خداوند توکل کنید).
    آنان گفتند: بر خداوند توکل کردیم و سپس رو به جانب پروردگار بزرگ کرند و چنین دعا کردند:
    ربنا لاتجعلنا فتنة للقوم الظالمین * و نجنا برحمتک من القوم الکافرین **یونس (10) آیات 85 - 86.***؛
    بارالها، ما را هدف قوم ستمکار قرار مده و به رحمت خود ما را از شر کافران نجات بخش.
    6. موسی به فرمان الهی به دعوت توحیدی ادامه می داد، اما کمتر کسی به او ایمان می آورد و فرعون ستمگر و دستگاه جبارش بر فشار خود به موسی و هارون می افزود. اما شدت عمل فرعونیان و گمراهی مردم مانع از کار موسی نشد. از این رو با ایمان کامل و با قاطعیت اعلام کرد:
    افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد **غافر (40) آیه 44.***؛
    سرنوشتم را به خدا سپردم، به درستی که خدا بر بندگانش بیناست.
    مکنت و ثروت و قدرت فرعونیان چشم ها را خیره کرده بود. مردم هم که دارای رشد عقلانی نبودند، بین موسی و مؤمنان از یک سو، و فرعون و دستگاه سلطنتش از سوی دیگر مقایسه می کردند، و پیداست وقتی که ملاک در مقایسه، ظواهر مادی و لباس و کاخ و ملک و پول و زر باشد کفه فرعون برتری دارد و موسی و هارون به او نمی رسند. چرا که فرعون سلطان دنیاپرست و جمع کننده قدرت و ثروت بود، موسی و هارون پیام آور ایمان و اعتقاد و عدالت و آزادی بودند.
    موسی که ثروت و جاه و جلال مادی فرعون و اطرافیانش را مانع گرایش مردم به توحید و تقوا می دید، در مناجات با خداوند چنین گفت:
    ربنا انک اتیت فرعون و ملاه زینة و اموالا فی الحیاة الدینا ربنا لیضلوا عن سبیلک ربنا اطلس علی اموالهم و اشدد علی قلوبهم فلا یؤمنوا حتی یروا العذاب الالیم **یونس (10) آیه 88.***؛
    بارالها، تو به فرعون و اطرافیانش جمال و مال در دنیا داده ای اما - آنان به جای شکر گزاری - از راه تو گمراه شدند. بارالها، اموالشان را نابود و دلهایشان را سنگ کن - تا دیگر ایمان اجباری نیاورند - تا آن عذاب دردناک را ببینند.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    نکته


    پس از این مناجات خداوند فرمود: ( دعای شما مستجاب شد).
    در تفسیر این آیه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: ( بین این دعا و مستجاب شدن آن نابودی فرعون چهل سال فاصله شد) **تفسیر البرهان، ج 2، ص 194. ***از ین حدیث در می یابیم که گاهی ممکن است بنابه صالحی که خدا میداند اجابت دعای ما به تأخیر افتد که نباید مأیوس شد بلکه همچنان باید به فضل و رحمت خداوند امیدوار بود تا زمان استجابت دعا فرا رسد.
    امام صادق علیه السلام فرمود: ( عجب دارم از کسی که علیه او نقشه می شکند، و حیله به کار می برند؛ چرا نمی گوید ( افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد) در حالی که خداوند در پی آن فرماید (تا موسی این جمله را گفت و کاریش را به خدا سپرد) خداوند موسی را از شر حیله های فرعونیان حفظ کرد).
    7. آنگاه که موسی می خواهد چهل روز به میقات به کوه طور رود، برادرش هارون را به جانشینی خود می گمارد.
    موسی به میقات می رود. در آن جا خواستار رؤیت حق تعالی می شود. خداوند به او می فرماید: ( هرگز مرا نمی بینی، به کوه بنگر اگر کوه پس از تجلی خداوند بر آن، آرام گرفت مرا می بینی).
    و آنگاه که خداوند بر کوه تجلی کرد، کوه خرد شد و مو سی بی هوش درافتاد وقتی که به هوش آمد خطاب به خداوند گفت:
    سبحانک تبت الیک و انا اول المؤمنین **اعراف (7) آیه 143.***؛
    بارالها، منزهی، به سوی تو توبه می کنم و من نخستین ایمان آورندگانم.
    8. میقات موسی به سر آمد و پس از چهل روز به جمع مردم بازگشت. وقتی از گوساله پرستی مردم با خبر شد اندوه وجودش را فرا گرفت. به خشم آمد و الواح تورات را بر زمین افکند، و با هارون بیاویخت.
    هارون گفت: ( برادر این مردم مرا ضعیف داشتند نزدیک بود مرا بکشند و هر چه آنان را به هدایت خواندم بی ثمر ماند) در چنین شرایطی موسی دست به دعا برداشت و گفت:
    رب اغفرلی ولاخی و ادخلنا فی رحمتک و انت ارحم الراحمین **اعراف (7) آیه 151.***؛
    بارالها من و برادرم را بیامرز و ما را به رحمت خود داخل کن، تو ارحم الراحمین هستی.
    9. هنگام که موسی نوبت دیگر خواست به میقات برود از میان مردم خود هفتاد نفر را انتخاب کرد و همراه خود برد. چون به میقات رسیدند، چنان لرزشی آنان را فرا گرفت که یقین به نابودی خود کردند. در چنین شرایطی موسی به دعا برخاست و چنین گفت:
    رب لو شئت اهلکتهم من قبل و ایای اتهلکنا بما فعل السفهاء منا ان هی الا فتنتک تضل بها من تشاء و تهدی من تشاء انت ولینا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خیر الغافرین * و اکتب لنا فی هذه الدنیا حسنة و فی الاخرة انا هدنا الیک **اعراف (7) آیات 155 - 156.***؛
    10. وقتی که موسی و بنی اسرائیل از دریا گذشتند و فرعون و لشکرش در دریا غرق شدند، موسی به بنی اسرائیل رو کرد و گفت: ( نعمت های الهی را به یاد داشته باشید؛ چرا که در میان شما پیامبران و پادشاهان قرار داد و نعمت هایی به شما داد که به هیچ کس نداد، اکنون به سرزمین قدس داخل شوید).
    بنی اسرائیل در پاسخ گفتند: ( قومی ستمگر در آن سرزمین هستند و تا زمانی که از آنجا خارج نشوند ما داخل نمی شویم، ای موسی تو و خدایت بروید و بجنگید، ما ین جا نشسته ایم).
    موسی که آن همه تلاش و تبلیغ را برای هدایت و رهانیدن آن مردم از چنگ فرعون نقش بر آب دید، دست به دعا برداشت و گفت:
    رب انی لا املک الا نفسی و اخی فافرق بیننا و بین القوم الفاسقین **مائده (5) آیه 25.***؛
    بارالها من اختیار خود و برادرم را دارم، خودت بین ما و این قوم فاسق جدایی انداز.
    در این هنگام حق تعالی فرمود: آنها باید چهل سال سرگردان در بیابان به سربرند و تو بر این مردم فاسق افسوس مخور.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    دعای بنی اسرائیل

    موسی در غیاب خود هارون را به جانشینی تعیین کرده بود هارون. هم با نهایت دلسوزی به مسئولیت خود قیام کرد و به راهبری و هدایت مردم پرداخت.
    وقتی که موسی به میقات رفت مؤمنان دو دل و متزلزل هارون را تنها دیدند، و زمینه را برای شیطنت خود آماده یافتند. سامری از زیور آلات آنان گوساله ای ساخت که آن را می پرستیدند. اما به زودی پشیمان شدند و دریافتند که بیراهه رفته اند از این رو، به درگاه الهی روی آوردند و با تضرع و خشوع گفتند:
    لئن لم یرحمنا ربنا و یغفرلنا لنکون من الخاسرین **اعراف (7) آیه 149 ***؛
    اگر پروردگار ما به رحم نکند و ما را نیامرزد، از زیانکاران خواهیم برد.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    دعای همسر فرعون

    در سوره تحریم، به ناسازگاری بعضی از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره شده است و در پایان سوره چند نمونه مثبت و منفی از زنان خوش بخت و بدبخت یاد می شود، دو نمونه منفی و بدعاقبت همسران نوح و لوط هستند، آن دو با این که با دو پیامبر الهی در زیر یک سقف زندگی می کردند، از چنین زمینه ای بهره نگرفتند تا به کمال معنوی برسند بلکه به آن دو پیامبر خیانت کردند و اهل آتش شدند. در مقابل از دو نمونه مثبت یاد می شود. یکی مریم، و دیگری آسیه، همسر فرعون، آسیه در خانه فرعون بود و با او زندگی می کرد، اما ادعای خدایی او را باور نداشت بلکه یک انسان موحد بود که خداوند در قرآن کریم از او به عنوان نمونه و مثل برای مؤمنان یاد می کند. گویند وقتی فرعون دانست که همسرش خداپرست است به دستور او شکنجه اش کردند تا زیر شکنجه جان داد.
    ملکه موحد فرعون در زیر شکنجه این گونه خدا را می خواند و دعا می کرد:
    رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین **تحریم (66) آیه 11.***؛
    بارالها، برای من نزد خودت در بهشت خانه ای بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده، و مرا از قوم ستمکار رهایی بخش.
    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ( سه نفر یک چشم بر هم زدن وحی کافر نشدند، مؤمن آل یاسین، علی بن ابیطالب، آسیه همسر**نور الثقلین ج 5، ص 377. ***فرعون).
    در حدیث دیگری رسول خدا صلی الله علیه و آله آسیه همسر فرعون را یکی از چهار زن برتر بهشتیان شمرد.








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    دعاهای حضرت زکریا علیه السلام برای درخواست فرزند


    زکریا یکی از پیامبران الهی است. او یک عمر توحید و خداپرستی و پاکی و درستی را تبلیغ کرد و مردم را به راه راست هدایت نمود. آنگاه که به سن پیری رسید فکر می کرد به زودی مرگ به سراغ او خواهد آمد و در غمی جانکاه فرو رفت.
    غم و اندوه زکریا برای آن بود که فرزندی نداشت واز نزدیکان او هم کسی نبود که راه او را ادامه دهد و از این نظر بسیار اندوهگین شد که مشعل هدایتی که از دیرباز در خاندان او و به دست پدران او بوده است به خاموشی گراید.
    پیری خود و عقیم بودن همسر، او را از چشم داشتن به الطاف الهی باز نداشت او این خواسته و آرزوی خود را در موارد گوناگون از خداوند درخواست کرد در سه جای قرآن کریم از آن یاد شده است:
    الف) حنه همسر عمران در حالی که حاملگی نذر کرده بود فرزندی که به دنیا می آورد خدمتگزار بیت المقدس شود. وقتی که زایمان کرد دختر زایید و گفت: ( خداوندا دختر زاییدم - گرچه آرزو داشتم پسر باشد - و او را مریم نامیدم، و از شیطان رجیم به تو پناه دادم).
    خداوند هم نذر او را قبول کرد. زکریا که شوهر خاله مریم و بزرگ بیت المقدس بود سرپرستی مریم رابه عهده گرفت و او را بزرگ کرد و در میان مسجد برای او محرابی ساخت که مریم در آن به عبادت می پرداخت. زکریا هرگاه برای سرکشی به مریم به محراب او داخل میشد مشاهده می کرد طعام گوارا و میوه های غیر فصل نزد مریم موجود است، از مریم می پرسید: ( اینها از کجا برای تو آمده است؟)
    جواب می شنید: ( از جانب خداوند متعال آمده و خداوند به هر کس خواهد روزی بی حساب می دهد).
    در این هنگام عبادت و معنویت و کمالات مریم، زکریا، را تکان داد و با خود گفت: چه می شد، من چنین فرزندی داشتم و بلافاصله دست به دعا برداشت و گفت:
    رب هب لی من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعاء **آل عمران (3) آیه 38.***؛
    سپس در حالی که در محراب نماز می گزارد فرشتگان الهی به او بشارت دادند که خداوند فرزندی به نام یحیی که بزرگ و پاکدامن و پیامبر خواهد بود به تو عطا می کند.
    زکریا ناباورانه گفت: ( کجا من پسری خواهم داشت، چرا که خود پیرو و همسرم ناز است؟)
    جواب آمد: ( خداوند انجام میدهد آنچه را خواهد).
    ب) در آغاز سوره مریم آمده است: یاد کن رحمت پروردگارت را بر حضرت زکریا آن گاه که آهسته پروردگارش را خواند و گفت:
    رب انی و هن العظم منی و اشتعل الرأس شیبا و لم اکن بدعائک رب شقیا* و این خفت المولی من ورائی و کانت امرأتی عاقراً فهب لی من لدنک ولیا * یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا **مریم (19) آیات 3 - 5.***؛
    بارالها، استخوانم سست شده و موی سپید سرم را فرا گرفته است، تا کنون هرگاه تو را خوانده امت بد عاقبت نبوده ام من از اموال پس از خود می ترسم، همسرم نیز عقیم است. فرزندی به من عطا کرد از جانب خود که وارث من و وارث آل یعقوب باشد، و او را پسندیده بدار.
    از جانب خداوند ندا آمد: ( ای زکریا تو را بشارت می دهیم به پسری که نامش یحیی است و پیش از این همنامی نداشته است).
    زکریا گفت: ( پروردگارا، کجا من پسری خواهم داشت در حالی که همسر نازاست؟)
    جواب آمد: ( خدای تو اینچنین می خواهد و برای او آسان است پیشتر تو را آفریدم در حالی که چیزی نبودی) .
    خداوند یحیی را با کتاب و حکمت به زکریا عطا فرمود.
    ج) در سوره انبیاء، در مقام یاد پیامبران اشاره به زندگی و بندگی شان، آنگاه که نوبت به زکریا می رسد، خداوند می فرماید: آنگاه که زکریا پروردگارش را ندا داد و گفت:
    رب لاتذرنی فردا و انت خیر الوارثین**انبیاء، (21) آیه 89***؛
    بارالها، مرا تنها نگذار و تو بهترین وارثانی.
    و خداوند فرماید: ( ما دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را به صلاح آوردیم، آنان در کارهای خیر شتاب داشتند و با امید و بیم ما را می خواندند و در برابر ما خاشع بودند).






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    چند حدیث


    1. در تاریخ آمده است که: ( رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه حضرت علی علیه السلام را در جنگ ها به میدان می فرستاد دعا می کرد و می گفت: ( رب لاتذرنی فردا و انت خیر الوارثین) بارالها مرا تنها مگذار - یعنی علی را از من مگیر - و تو بهترین وارثانی) **مروج الذهب، ج 2، ص 422.***.
    2. مرحوم کلینی از حارث نصری حکایت می کند که او گوید: به ( امام صادق علیه السلام گفتم: خاندان من همه منقرض شده اند و من هم فرزندی ندارم (کنایه از این که به من دعایی تعلیم کن تا به برکت آن فرزند دار شوم).
    حضرت فرمود: در سجده بگو: رب هب لی من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعاء رب لاتذرنی فردا و انت خیرالوارثین .
    حارث گوید: من به دستور حضرت عمل کردم و در سجده ام این دو آیه را خواندم. خداوند به من دو پسر به نامهای علی و حسین عطا کرد) **کافی ج 6، ص 8 و نیز مجمع البیان ج 7، ص 61.***؛
    3. علی بن محمد صیمری کاتب گوید: ( با دختر جعفر بن محمد کاتب ازدواج کردم و او را بسیار دوست داشتم اما از این ازدواج فرزندی نصیبم نشد. به سراغ امام هادی علیه السلام رفتم و داستان خود را برای او باز گفتم. او تبسم کرد و فرمود: انگشتری فراهم کن که نگینش فیروز باشد و بر آن بنویس (رب لاتذرنی فردا و انت خیرالوارثین). صیمری گوید به دستور حضرت عمل کردم، یک سال نگذشت که از آن همسر پسری روزی ام**نورالثقلین ج 3، ص 456. ***شد).
    روایات دیگری هم درباره نحوه طلب فرزند از خداوند آمده است **کافی ج 6، ص 7 - 10 نور الثقلین ج 3، ص 456.***.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    دعای مادر مریم


    حنه همسر عمران بود و هر دو از موحدان و از خاندان بزرگ توحید و یکتاپرستی بودند. هنگامی که حنه باردار شد نذر کرد که فرزندی که در راه دارد خدمتگزار بیت المقدس شود. او که انتظار داشت فرزندش پسر باشد، به هنگام زایمان دریافت نوزادش دختر است. او را مریم نامید و زکریای پیامبر بزرگ بیت المقدس و شوهر خاله مریم سرپرستی او را به عهده گرفت.
    مریم همراه با رشد جسمی، جانش نیز در پرتو تعلیمات الهی پرورش یافت و بدون همسر با نفخ روح الهی عیسی را بزاد.
    خداوند از دعای حنه مادر مریم و همسر عمران چنین یاد میکند:
    او گفت:
    رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم **آل عمران (3) آیه 35*** .
    بارالها، من فرزندی که در شکم دارم نذر کردم، برای تو آزاد باشد از من بپذیر به درستیکه تو شنوا و دانایی.
    در آیه دیگر می فرماید: خداوندش به نیکو قبولی از او پذیرفت **آل عمران (3) آیه 37.***.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,202
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    دعای حواریون عیسی علیه السلام


    حضرت عیسی علیه السلام در میان بنی اسرائیل به پیامبری برانگیخته شد. بنی اسرائیل که مردمی بهانه گیر و لجوج بودند حضرت عیسی را می آزردند. معجزاتی که عیسی علیه السلام در معرض دید آنان قرار می داد، آنان را بیدار نکرد و همچنان بر کفر خود اصرار می ورزیدند.
    عیسی علیه السلام که بی خردی آنان را دید در میان مردم ندا داد ( چه کسانی مرا در راه خدا یاری می کنند)؟
    حواریون، گفتند ما یاوران الهی هستیم، به خداوند ایمان آورده ایم و گواه باش که ما تسلیم اوییم. و سپس دست به دعا برداشتند و چنین دعا کردند:
    ربنا ءامنا انزلت و اتبعنا الرسول فاکتبنا مع الشاهدین **آل عمران (3) آیه 53***.
    بارالها، به آنچه نازل فرمودی ایمان آوردیم، و پیامبرت را پیروی کردیم، پس ما را از گواهان قرار ده.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi