صفحه 1 از 7 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 70

موضوع: داستانهایی از دعا ـجلد اول )

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll داستانهایی از دعا ـجلد اول )






    امضاء


  2. تشكرها 3

    drmarjanhadad (19-02-2019), مدير محتوايي (15-02-2019), نرگس منتظر (17-03-2019)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    مقدمه

    در آيات و روايات اهلبيت اهميت فراوانى به مسئله دعا داده شده، ولى ممكن است قبول اين امر براى بعضى در ابتدا غير قابل قبول و سنگين باشد، شايد بگويند دعاكردن كار مشكلى نيست و همه مى تواند دعا كنند و يا قدم را از اين فراتر گذارند و بگويند دعا كار افراد بيچاره و ناتوان است و اهميتى ندارد ولى اشتباه از اينجا سرچمشه مى گيرد كه دعا را خالى و برهنه و عارى از شرائطش مى بيند در حالى كه اگر شرائط خاص دعا در نظر گرفته شود اين حقيقت به روشنى ثابت مى شود كه دعا و نيايش وسيله سريع و مؤثرى است براى خودسازى و پيوند نزديكى است ميان انسان و خدا و بين مخلوق و خالق و بين دلداده و دلدار.
    يكى ازشرائط و اسباب و وسائل دعا شناخت كسى است كه انسان او را مى خواند.
    يكى ديگر از شرائط دعا آماده كردن سرزمين دل و شستشوى قلب است.
    يكى ديگر از شرائط دعا آماده كردن روح است براى تقاضاكردن از او.
    چرا كه انسان وقتى مى خواهد نزد بزرگى رود بايد آمادگى ملاقات با او را پيدا كند.
    يكى ديگر از شرائط دعا جلب و جذب كردن خوشنودى كسى است كه انسان از او تقاضائى دارد.
    و اگر بدون جلب و خوشنودى باشد احتمال تاءثير بسيار ناچيزى دارد.
    يكى ديگر از شرائط دعا مقدم داشتن خواسته ديگران بر خواسته خوداست است كه روايت داريم هركس درغياب برادرش براى او دعاكند، ملكى از آسمان اول ندا مى كند: براى تو يكصد هزار برابر مى باشد و ملكى ازآسمان دوم گويد: براى تو دويست هزار برابراست وملكى ازآسمان سوم گويد: براى توسيصد هزار برابراست تااينكه فرمود: ملكى از آسمان هفتم گويد: براى تو هفتصد هزار برابر، سپس خداوند متعال مى فرمايد: براى توهزاز هزاربرابر است و اين مرتبه اى است براى دعاكننده كه دعايش ازآسمان هفتم هم تجاوز مى كند يكى ديگرازشرائط دعافراستادن صلوات است چون محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) وال او (عليه السلام) اولا حق به همه دارند و ثانيا بواسطه عظمت ايشان انسان صاحب عظمت و قدر و مقام و شأن مى شود.
    يكى ديگر از آداب و شرائط دعا، دعاءدر اجتماع است كه نمى شود چهل نفر دعاكنند و دعاى ايشان مستجاب نشود.
    بنابرين دعا و نيايش وسيله اى براى شناخت پروردگار و صفات جمال و جلال او و هم وسيله اى است براى توبه و بازگشت از گناه و پاك سازى روح و هم عاملى است براى انجام خوبيها و نيكيها، و هم سببى است براى فعاليت و تحرك و نشاط و كوشش بيشتر تا آخرين حد توان.
    در روايت بسياردارى م كه:
    دعااسلحه مؤمن است.
    دعا: ستون دين است.
    دعا: نور آسمانها و زمين است.
    دعا: كليد پيروزى و كليد رستگارى است وبهترين دعا، دعائى است كه ازسينه پاك و قلب پرهيزكار برخيزد.
    دعا: غمهارا زائل مى كند.
    دعا: نعمت ها را فراوان مى كند.
    دعا: حجاب ها را مى درد.
    دعا: از قرائت قرآن افضل تر است.
    دعا: انسان را از مركب غرور و كبر پياده مى كند.
    دعا: نيت و خلوص و صفاى دل ايجاد مى كند.
    دعا: به انسان اعتماد مى دهد.
    گذشته از همه اينها اصولا در زندگى انسان حوادثى رخ مى دهد كه از نظر اسباب ظاهرى او را در يأس فرو مى برد، دعا مى تواند دريچه اى باشد به سوى اميد و پيروزى و وسيله مؤثرى براى مبارزه با يأس و نوميدى.
    و اميدوارم انشاءالله دعاى پر صلابت و پر خير و بركت حضرت ولى عصر (ارواحنافداه) شامل حال همه شيعيان مظلوم جهان مخصوصاءمردم شهيد پرور ايران بويژه مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى قرار بگيرد و روح پاك امام امت و شهداى عزيز مخصوصاء برادر عزيزم شهيد احمد مير خلف زاده با شهداى كربلا محشور گردد انشاءالله.
    واز برادرانى چون جناب آقاى تقيان و حاج اصغر تجدد و جناب حجت الاسلام سيد على حر، كه در امر مالى بنده را تشويق نمودند تشكر مى كنم.
    و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
    قاسم ميرخلف زاده
    16/8/76


    امضاء


  5. تشكرها 3

    drmarjanhadad (19-02-2019), مدير محتوايي (15-02-2019), نرگس منتظر (17-03-2019)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    اگر مى خواهى دعايت مستجاب شود...


    حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود: عابدى از بنى اسرائيل سه سال پيوسته دعا مى كرد تا خداوند به او پسرى عنايت كند، ولى دعايش ‍ مستجاب نمى شد، روزى در ضمن مناجات عرض كرد:
    يا رب ابعيد انا منك فلا تسمعنى ام قريب فلا تجيبنى
    خدايا! آيا من از تو دورم كه سخنم را نمى شنوى يا تو نزديكى ولى جوابم را نمى دهى.
    در خواب به او گفتند: مدت سه سال خداى را با زبانى كه به فحش و ناسزا عادت كرده و قلبى آلوده به ستم و نيت دروغى مى خوانى، اگر مى خواهى دعايت مستجاب شود فحش و ناسزا را رها كن و از خدا بترس، قلبت را از آلودگى پاك كن و نيت خود را نيز نيكو گردان.
    اى عمر به بد تباه كردى
    وى نامه خود سياه كردى
    بيدار نمى شوى زغفلت
    هشيار نمى شوى زسكرت
    گوئى زخدا خبر ندارى
    وز روز جزا خبر ندارى
    بس عاصى و دل سياه گشتى
    غرق بحر گناه گشتى
    يك لحظه بفكر خويشتن آى
    چشمى ز درون جانت بگشاى
    بنگر نيكو كه در چه كارى
    افتاده، پياده يا سوارى




    امضاء


  7. تشكرها 2

    مدير محتوايي (15-02-2019), نرگس منتظر (17-03-2019)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    بيا با هم دعا كنيم


    حضرت عيسى (عليه السلام) كه بيابانگردى از كارهاى معمولى او بود، روزى تنهادر بيابان عبور ميكرد، باران شديد باريد، و او را غافلگير كرد، او به هر طرف مى دويد و مى نگريست پناهگاه نمى ديدكه به آنجا رود، در اين جست و گريز ناگهان چشمش به شخصى افتاد كه در مكانى مشغول نماز بود، به سوى او روان شد، وقتى به او رسيد، آنجا را محل امن يافت.
    پس از آنكه آن شخص از نماز فارغ شد، عيسى (عليه السلام) بعد از احوال پرسى به او فرمود: بيا با هم دعا كنيم تا باران بايستد.
    آن شخص گفت! « اى مرد » چگونه دعا كنيم، با اينكه چهل سال است در اينجا به عبادت مشغولم، تا خدا توبه مرا قبول كند، ولى هنوز معلوم نيست كه توبه ام قبول شده باشد، زيرا از خدا خواسته ام نشانه قبولى توبه ام اين باشد كه پيامبرى از پيامبرانش را به اينجا بفرستد.
    عيسى (عليه السلام) به او فرمود « من عيسى پيغمبرم » بنابراين معلوم مى شود كه توبه تو قبول شده است.
    تو چه گناهى كرده اى؟
    او گفت: روزى تابستان بيرون آمدم، هوا بسيار گرم بود، گفتم: عجب روز گرمى است « كه يك نوع شكايت به خدا است » .
    يك ره نظرى به خسته اى كن
    رحمى بدل شكسته اى كن
    آن كو جز تو، كسى ندارد
    غمخوارى و مونسى ندارد
    محنت زده ايست، شرمسارى
    خجلت زده ايست، زشتكارى
    دل سوخته ايست، خسته جانى
    تر كرده به ذكر تو زبانى
    بر خاك فتاده خوار و زاريست
    وز درگه تو اميدواريست
    مگذار كه نا اميد گردد
    بخشاى كه رو سفيد گردد
    يا رب به علو وعزت تو
    حق جبروت و هيبت تو
    يا رب به فرشتگان منزل
    يا رب به پيامبران مرسل



    امضاء


  9. تشكرها 2

    مدير محتوايي (15-02-2019), نرگس منتظر (17-03-2019)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    درباره تو دعا كرديم


    احمد بن خضيب گفت: در ايامى كه منشى مادر متوكل خليفه عباسى بودم خادمى نزدم آمد، كيسه اى كه دو هزار اشرفى داشت نزدم گذارد و گفت سيده مادر خليفه مى گويد اين پول را بين مستحقين تقسيم كن، چون اين وجه از پاكيزه ترين مالهاى من است، بنويس نام اشخاصى كه اين پول به آنها مى رسد.
    احمد مى گويد: جستجو نمودم بين مستحقين آن شهر سيصد اشرفى تقسيم كردم هفتصد اشرفى نزد من باقى ماند، نصف شب صداى درب خانه بلند شد، پشت درب آمدم بايك سيد علوى كه همسايه ام بود روبرو شدم، علت آمدنش را پرسيدم، اظهار فقر كرد، يك اشرفى به او دادم، تشكر كرد و رفت.
    همسرم سؤال كرد: اين كه نصف شب آمده بود كى بود؟ به او گفتم: مردى، و همسايه است و يك اشرفى به او دادم و رفت، همسرم با گريه زياد گفت از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) حياء نكردى كه به او دادى و حال آنكه مى دانى مستحق است، برخيز آنچه از اشرفيهائى كه نزد تو باقى مانده به او بده، سخن آن زن اثرى فراوان در قلبم كرد.
    بر خواستم دنبال آن سيد رفتم هفتصد اشرفى باقى مانده را به او دادم چون به خانه برگشتم پشيمان شدم كه اگر اين خبر به متوكل برسد از دشمنى كه نسبت به علوييون دارد مرا به قتل ميرساند با توكل به خدا در خانه نشستم، در اين فكر بودم كه صداى درب خانه بلند شد، غلامان مرا به حضور مادر بردند وى از پشت پرده گفت: اى احمد خدا به تو و همسرت جزاى خير دهد،اين ساعت پيغمبر اسلام تشريف آوردن و در حق ما دعا كردند فرمود از خدا به تو و زوجه احمد بن خضيب جزاى خير دهد.
    مادر متوكل گفت: احمد! معنى كلام پيغمبر را نفهميدم، برايم نقل كن، قصه دادن اشرفيها را به سيد علوى گفتم و مادر متوكل گريه ميكرد، غلامش را فرستاد اشرفيهاى زياد و جامه هاى زيبا بوسيله من براى آن سيد علوى فرستاد، كيسه اى معادل صد هزار درهم بود به عنوان همسرم به من داد، من آمدم درب خانه آن سيد علوى از داخل خانه صداى او را شنيدم كه اى احمد آنچه با تو هست بده، گريان از خانه بيرون آمد، سبب پرسيدم، گفت: در مراجعت به خانه با زنم دو ركعت نماز خوانديم و در باره تو و زنت و مادر متوكل دعا كرديم خوابيديم، پس رسول خدا را به خواب ديدم كه آن حضرت از آمدن تو و آوردن اشرفيهاى ديگر را به من وعده دادند.
    اى مونس هر وحيد فردى
    آرام دل هر اهل دردى
    فرياد رس نيازمندان
    گيرنده دست مستمندان
    وى راحت سينه هاى غمناك
    بينايى ديده هاى غمناك
    نامت آرام جان خسته
    يادت جبر دل شكسته
    درد تو دواى دردمندان
    ذكر تو غذاى مستمندان
    رحمى بنماى خستگان را
    بنو از دل شكستگان را






    امضاء


  11. تشكرها 2

    مدير محتوايي (15-02-2019), نرگس منتظر (17-03-2019)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    راز و نياز مجهزترين اسلحه رزمندگان


    در جنگ تحميلى ايران و عراق، يكى از رزمندگان سپاه جمهورى اسلامى مى گفت: خاطره پرشور و سوزى دارم و آن اينكه: شب جمعه بود، رزمندگان در مسجد تاريك بود، فقط خواننده دعا از نور شعله فانوسى كه در كنارش بود، استفاده مى كرد، در اين ميان برادر رزمنده اى كنار من نشسته بود و آن چنان زار، زار مى گريست و همراه دعاى عرفانى كميل، با خدا راز و نياز مى كرد، كه گويى عزيزترين افراد خود را از دست داده است، مقام عالى شهادت رابا اين گريه اش از خدا مى خواست.
    اين چنين از دنيا و مادر و پدر و برادر و ماشين و زندگى و... برده بود و دل به خداداده بود، و اين گونه داراى روحيه عالى بود، كه از اين افراد در جبهه بسيارند، دعا و راز و نياز مجهزترين اسلحه رزمندگان است كه با اين حال به يارى حضرت مهدى (عليه السلام) مى شتابند، دعا و مناجات، هم چون چاشنى است كه خرج توپ را از درون لوله آن خارج مى سازد و چون صاعقه اى خرمن هستى دشمن خونخوار مى سوزاند.
    تاچند چنين فسرده باشم
    در قبر بدن چو مرده باشم
    يا رب جان را توگرم گردان
    سنگ دل را تو نرم گردان
    در سينه ام آتشى بر افروز
    زآن آتش كن شب مرا روز
    آتش چه بود، محبت تو
    آن شعله شوق خدمت تو
    عشق تو دل مرا دهد سوز
    مهر تو شب مراكند روز
    عشقى خواهم كه برمتابم
    گم گردم و خويش را نيابم
    مستم گردان زباده خود
    بنماى رهى به جاده خود
    ز آن جام طهور بردلم
    دل را به محبتت بياميز





    امضاء


  13. تشكرها 2

    مدير محتوايي (15-02-2019), نرگس منتظر (17-03-2019)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    گناه را ترك نما



    يك نفر بى باك كه از نگاه كردن و لمس اجنبيه پرهيز نمى كرد تا جائى كه مردم استغفار و دعا ميكردند، زنى به پرده كعبه چسبيده دستهاى خود را به پرده گرفته بود اين مرد دستش را روى دست آن زن گذاشت، ناگهان دستها بهم چسبيد رسوائى ببار آورد بنا به آنچه مناقب نقل كرده است، نزد قاضى در مسجد بردند، قاضى گفت جز اينكه با كارد اين دو دست را از هم جدا كنيم. چاره اى نيست، همه حيران شدند.
    اوقاتى بود كه حسين (عليه السلام) به مكه آمده و در اين هنگام به مسجد تشريف آوردند، اين دو نفر را خدمت ابى عبدالله (عليه السلام) آوردند حضرت اول عهد گرفت كه ديگر اين گناه را ترك نمايد، آنگاه حضرت دعا فرمود، دست مبارك را به ميان آورد و آن دو دست را جدا فرمود.
    در كشور دل ما فرمان روا حسين است
    آنكه گره گشايداز كار ما حسين است
    محبوب حى سرمد، آرام جان احمد
    در دانه على و خيرالنساءحسين





    امضاء


  15. تشكرها 2

    مدير محتوايي (15-02-2019), نرگس منتظر (17-03-2019)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    چهار هزار كبيره از او بيامرزيد


    از رسول خدا (عليه السلام) روايت شده كه هر روز ده مرتبه اين دعا را بخواند حق تعالى چهار هزار گناه كبيره او را بيامرزد و اورا از سكرات مرگ و فشار قبر و صدهزار هول قيامت نجات دهد و از شر شيطان و لشكرهاى او محفوظ گردد و قرضش ادا شود و هم و غمش زايل گردد:
    اعددت لكل هول لا اله الااللهبراى هر هول و ترس كلمهلا اله الا اللهآماده كرده ام.
    ولكل رخاءالشكر للهبراى هر آسانى و فراوانى كلمهشكرا للهرا آماده كرده ام
    ولكل اعجوبه سبحان اللهبراى هر شگفت آورى كلمهسبحان اللهرا آماده كرده ام.
    ولكل ذنب استغفر اللهبراى هر گناهى كلمه استغفار را آماده كرده ام.
    ولكل مصيبه انا لله وانااليه راجعونبراى هر ناگوارىاناللهرا آماده كرده ام.
    و لكل ضيق حسبى اللهبراى هر سختى كلمهحسبى اللهرا آماده كردم.
    و لكل قضاء و قدر توكلت على اللهبراى قضا و قدر كلمهتوكلت على اللهرا آماده كرده ام.
    و لكل عدو اعتصمت باللهبراى هر دشمنىاعتصمت باللهرا آماده كرده ام.
    ولكل طاعه و معصيه لا حول و لاقوه الا بالله العلى العظيمو براى هر طاعت و نا فرمانى كلمهلا حول ولا قوه...را آماده كردم.
    اى دل بيا كه بخدا التجا كنيم
    و اين درد خويش راز دراو دوا كنيم
    اميد بگسليم زبيگانگان تمام
    زين پس معامله با آشنا كنيم







    امضاء


  17. تشكرها 2

    مدير محتوايي (15-02-2019), نرگس منتظر (17-03-2019)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    نديدم مشغول تضرع و زارى باشند

    مرحوم ملا زين العابدين سلماسى كه از ملازمين و خواص علامه بحر العلوم بود اظهار ميكرد كه: « بحرالعلوم » هر شب در كوچه هاى نجف گردش ‍ ميكرد و براى بينوايان، غذا ميبرد، اتفاقا، چند روزى درس را تعطيل كرد، طلاب مرا واسطه كردند كه علت اين امر را سؤ ال كنم، وقتى از ايشان خواستم درس را شروع بفرمايد و درباره سبب ترك تدريس سؤال كردم پاسخ دادند: درس نمى گويم - پس از چند روز دوباره ماجرا تكرار شد و من انگيزه ترك تدريس را سؤ ال كردم، علامه فرمود: در نيمه هاى شب هرگز نشنيدم كه اين طلاب با خداوند متعال مناجات كنند و به تضرع و زارى مشغول باشند، با اينكه من شبها در كوچه هاى نجف گردش مى كنم و اين گونه طلبه ها، سزاوار نيست كه آنها را آموزش دهم، وقتى طلاب از گفته علامه آگاه شدند همه مشغول تضرع و زارى شدند و شبها صداى گريه و مناجات آنان از هر سو بلند مى شد و ايشان مجداد تدريس را آغاز كردند.
    بر خيز و كارهاى ديگر را تمام كن
    كاين خوبها تمام نگردد مگر بگور
    هر دم زعمر مايه انواع خوش دلى است
    ارزان مده زدست دلا مايه سرور
    هر لحظه زعمر تو گنج سعادتى است
    تحصيل تو از آن بهر راه دور
    تحصيل علم و معرفتى كن بهر نفس
    تا رايتى ز پس و پيش تو زنور
    بر بندگى ببند دل و دست و دل
    باشد كه دست و پا نزنى در سؤال گور





    امضاء


  19. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,982
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,532 در 2,244
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ياد خدا ياد تويا رب مرا غذاى دل وجان

    ذكر توبوى بهشت وروضه رضوان

    عشق توسرمايه ايست باقى وجاويد
    بندگيت موجبات عزت انسان
    علت ايجاد هستى دوجهانى
    اى ز توخرم جهان به فصل بهاران
    بنده عاصمى اگر در تونيايد
    پس به كجا رهسپار گردد گريان
    اى در توآرزوى بنده مظلوم
    (١) موجب آرامشى وهم سر وسامان
    حاجت هر بنده را نگفته بدانى
    اى تومرا درد جان ومايه درمان
    هرچه به هر كس رسيده از تورسيده
    از غم وشادى ولطف هاى فراوان
    صالح وطالح (٢) خورند روزى خود را
    از توگسترده اى توسفره احسان
    چشم بپوش از گناه بنده عاصمى
    چونكه توغفارى وكريمى ومنان
    گر تونبخشى هزار واى به صديق
    دست وى ودامن رسول وامامان (٣)


    اگر مى خواهى دعاى آنها به اجابت نرسد پادشاهى بود كه هر وقت بر مردم ورعيت ظلم وستم مى كرد، مردم اورا نفرين مى كردند وآن پادشاه به بلامصيبت گرفتار مى شد، سلطان از استجابت دعاى مردم تعجب مى كرد، براى همين از اطرافيان وآگاهان دعوت بعمل آورد وراه وچاره خواست: آنها گفتند اگر مى خواهى دعاى آنها به هدف اجابت نرسد بايد غذاى حرام به آنها بخورانى.
    پادشاه دستور داد مواد غذايى فراوانى را كه به مخلوط به حرام بود تهيه كنند وبه عنوان هديه از طرف سلطان به مردم بدهند از آن پس سلطان هر چه قدر به مردم ظلم وستم كرد وآنها پادشاه را نفرين مى كردند دعاهايشان به اجابت نمى رسيد ونفرين آنها مؤ ثر واقع نمى شد (٤).
    لقمه كامد از طريقه مشتبه
    خون خور وخاك وبر آن دندان منه
    كان تورا در راه دين مفتون كند
    نور عرفان از دلت بيرون كند


    خداوند اورا بى نياز گردانيد دونفر كور وگدا سر راه زنى به نام ام جعفر كه موصوف به كرم بود مى نشستند تكدى وگدائى مى نمودند.
    يكى از گداها مى گفت:اللهم ارزقنى من فضلك، خدايا از فضل خودت روزيم كن.
    ديگرى مى گفت:اللهم ارزقنى من فضل ام جعفر،خدايا از فضل ام جعفر روزيم كن
    ام جعفر بر دعاى هر دومطلع بود.
    ام جعفر بر آنكه طالب فضل خدا بود دودرهم مى فرستاد اما براى آن كه طالب فضل ام جعفر بود مرغى بريان كرده وداخل شكم مرغ ده دينارء گذاشت ومى فرستاد اما گداى دومى نمى دانست ده دينار در شكم مرغ است اما آنكه مرغ به اوداده مى شد با خود خيال مى كرد كه بهتر است اين مرغ را به رفيقم بفروشم ودودرهم اورا بگيرم چه آنكه خوردن اين مرغ براى سير كردن شكمى بيش نيست.
    پس تا ده روز متصل مرغى با آن كيفيت از براى اواز طرف ام جعفر مى آمد و اواطلاع نداشت كه ده دينار هر روز در شكم مرغ است. آن مرغ را به رفيق خود. مى داد ودودرهم از اومى گرفت.
    چون روز يازدهم شد ام جعفر آمد عبور كند باز شنيد آن گداى كور مى گويد:اللهم ارزقنى من فضل ام جعفر.
    ام جعفر نزديك آمد از اوسؤال كه آيا فضل ما تورا بى نياز نكرد.
    مرد كور پرسيد كه فضل تودرباره من كدام است.
    ام جعفر گفت: آن ١٠٠ دينارى كه در مدت ده روز روزى ده دينار را در شكم مرغ گذاشته بود.
    گداى كور گفت: من تمام آن مرغ هارا به رفيقم كه از فضل خدا مى خواست مى فروختم ودرهم هاى اورا مى گرفتم.
    ام جعفر گفت: توفضل ما را طلب نمودى محروم شدى وآن رفيقت فضل خدا را طلب نمود پس خداوند اورا غنى وبى نياز گردانيد (٥).
    بارالها درد درمان توئى
    آگه از رنج وغم پنهان توئى
    در جهان آرزوسر گشته ام
    خانه بر دوشم مرا سامان توئى
    نعمتم بخشيده اى از حد فزون
    بنده مسكينم ويزدان توئى


    من روبه درگاه توآورده ام مرا بپذير در زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) جوان گناهكارى زندگى ميكرد، پدرش هر چه قدر او را نصيحت كرد تا دست از اعمال زشت خود بردارد سودى نبخشيد، تا اينكه عاقبت پدرش او را نفرين كرد و او را از خانه اش بيرون كرد.
    پس از مدتى كوتاه: جوان به مرض سختى گرفتار شد، به پدرش خبر دادند كه فرزندش سخت مريض است وهر لحظه امكان دارد فوت كند، اما پدر اعتنايى نكرد وگفت: اوديگر فرزند من نيست ومن اورا نفرين كرده ام جوان روز به روز حالش بدتر شد تا اين كه از دنيا رفت وجان به جان آفرين تسليم كرد.
    خبر فوت جوان چون به پدرش رسيد، پدرش از شركت در امور كفن ودفن وتشيع جنازه پسرش خودارى كرد.
    شب هنگام: جوان در عالم رويا به ديدن پدر رفت: پدر چون فرزندش ‍ خوشحال ومحل زندگى اورا عالى ديد، تعجب كرد وپرسيد: آيا توواقعا پسر من هستى؟ پسر تصديق كرد، آن مرد چون فهميد كه اوفرزندش است از احوالش جويا شد.
    جوان گفت: من تاآخرين لحظات زندگى در دنيا دچار عذاب بودم: اما چون مرگ خود را پيش چشم ديدم وتنهايى خود را احساس كرم با دلى شكسته رو به درگاه خداوند آوردم وگفتم « اى خدايى كه تواز هر رحم كننده اى مهربان تر هستى: من روبه درگاه توآورده ام: مرا بپذير » ، خداوند مرا بخشيد ومورده عنايت ولطف خويش قرار داد. (٦) .
    ما پريشان در جهان چون اختريم
    همدم وبيگانه از يكديگريم
    باز اين اوراق را شيرازه كن
    باز آئين محبت تازه كن
    باز ما را بر همان خدمت گمار
    كار خود با عاشقان خود سپار
    رهروان را منزل تسليم بخش
    قوت ايمان ابراهيم بخش ‍ (٧)


    اودعا كرد باران باريد حضرت عيسى (عليه السلام) ويارانش براى ريزش باران از شهر خارج و وارد صحرا شدند.
    عيسى (عليه السلام) به يارانش فرمودند: هر كسى از شما كه گناهى مرتكب شده به شهر باز گردد، پس همه مردم به جز يك نفر برگشتند.
    حضرت عيسى (عليه السلام) به اوفرمود: آيا توگناهى انجام نداده اى؟
    گفت: چيزى به خاطر ندارم: جز اينكه: روزى به نماز مشغول بودم كه زنى از برابرم عبور كرد، من به اونگاه كردم وچشمم به سوى اومتوجه شد.
    همين كه آن زن رفت « ونماز تمام شد » چشم خودم را در آوردم وبه طرفى كه آن زن رفته بود پرتاب كردم.
    « يعنى چشمى كه در موقع عبادت خالق هستى: متوجه غير خدا شود و روى از خدا برگرداند لياقت وجود ندارد » .
    حضرت عيسى (عليه السلام) فرمود: تودعا كن ومن آمين ميگويم.
    اودعا كرد « وحضرت عيسى آمين گفت » وباران باريد. (٨).
    اگر اى دل ز جان فرمانبر امر خدا گردى
    توانى بر جهان رهبر وفرمانروا گردى
    كشى گراژدهاى نفس را با حربه ايمان
    توان احياگر اموات همچون انبيا گردى







    امضاء


صفحه 1 از 7 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi