صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 89

موضوع: مبانی معرفتی مهدویت

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    امام(ع) حاكم بر تن خود هستند


    سؤالی مطرح می‌شود كه آیا مثل سایر انسان‌ها، تن امام حاكم بر «من» ایشان است؟ یعنی این‌طور كه تن ما یك محدودیتی برای ما دارد كه به راحتی نمی‌توانیم اراده‌هایمان را عملی كنیم، تن امام هم برای امام چنین است؟ و یا من ایشان بر تن خود و بر كلّ جهان حاكم است؟
    شما می‌دانید كسی كه اندكی ریاضت بكشد تا حاكم بر بدنش شود، می‌تواند طیّ‌الارض كند؛ یعنی وقتی بدن انسان در قبضة «من» انسان درآید، هر جا بخواهد می‌تواند بدن را ایجاد كند، نه این‌كه بدن را از جایی به جای دیگر حركت دهد، زیرا بردن و حركت‌دادن محتاج زمان است. شاگرد مرحوم قاضی‌طباطبایی می‌گوید: دیدم كه جناب قاضی به تنها اتوبوس مسیر سامراء به نجف نرسیدند. ما حركت كردیم و رفتیم. ولی با كمال تعجّب در نجف دیدم كه مرحوم قاضی(رحمة‌الله‌علیه) در حرم هستند یعنی آقا با طیّ‌الارض به نجف آمده بودند. طیّ‌الارض كه برای نوكران امام(ع) واقع می‌شود، در مقام امام(ع) چیزی نیست.
    امام چون حاكم بر بدن خویش است، می‌تواند هر وقت‌ كه خواست تن خود را حاضر كند. در روایت است كه وقتی حضرت(ع) ظهور می‌كنند، همة مردم ایشان را می‌شناسند؛ چراكه بین مردم بوده‌اند، نه این‌‌كه فقط بین مردم اصفهان یا تهران یا جای دیگر بوده‌اند، بلكه همه‌جا حاضرند و به هر نحوه كه خواستند با بدنی كه اراده كنند ظاهر می‌شوند و به هیچ‌جا محدود نمی‌شوند.
    آصف‌بن برخیا، قصر بلقیس را كه در یمن بود، در اورشلیم ایجاد می‌كند، چون می‌گوید: «اَنَا آتیكَ بِهِ قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْكَ طَرْفُكَ»(10)؛ یعنی من قصر را قبل از این‌كه پلك چشمتان به هم بخورد، حاضر می‌كنم و این نوع آوردن كه كمتر از چشم به هم زدن است، دیگر حركت‌دادن نیست، بلكه ایجاد كردن است(11) . حال در نظر داشته باشید كه قرآن می‌فرماید: این شخص یعنی جناب آصف‌بن برخیا مقداری از علم كتاب را در اختیار داشت «عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب» و امام‌صادق(ع) می‌فرمایند: «همة علمِ كتاب در نزد ماست»(12). و خداوند در قرآن به پیامبر اكرم(ص) می‌فرمایند: «خداوند و آن كسی كه همة علم كتاب در نزد اوست، شهادت می‌دهند كه تو پیغمبر هستی»(13) كه مفسرین شیعه و سنّی اذعان دارند آن‌كسی كه در زمان پیامبر اكرم(ص) شهادت به نبوّت آن حضرت داشته و همة علم كتاب در نزد اوست، علی(ع) است؛ یعنی مقام امام در تصرّف عالم، خیلی گسترده‌تر از این حرف‌هاست، چه برای بدن خود و چه برای بقیّة عالم. عمده آن است كه ما بتوانیم مقام امام(ع) را به آن شكلی كه قرآن معرفی می‌كند بشناسیم. قرآن، مقام امام را چنین می‌داند كه: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ اَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ‌الْخَیْرات»(14)؛ یعنی ما آن‌ها را امام قرار دادیم و فعل خیر به آن‌ها وحی كردیم. پس طبق این آیه، فعل آن‌ها، عین وحی الهی است و این مقام عجیبی است كه عمل آن‌ها عیناً وحی الهی است، نه این‌كه به آن‌ها دستوری داده باشند و آن‌ها طبق دستور عمل كنند. این مسئله‌ای است جدا، ولی مقام امام چیز دیگری است، همان است كه قرآن می‌فرماید: «اَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ‌الْخَیْرات» یعنی «فعل خیر» را به آن‌ها وحی می‌كنیم، نه این‌كه دستور بدهیم فعل خیر انجام دهند، و مقام امام زمان(عج) از این نوع مقام است، چون همان‌طور كه در تفسیر آیه124 سوره بقره مطرح است، ائمه شیعه كه فرزندان ابراهیم(ع) هستند، همگی دارای مقام امامتی هستند كه قرآن از آن سخن می‌گوید.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    مبنا و چگونگی رؤیت امام(ع)

    انسان با ریاضت كشیدن لایق رؤیت می‌شود. روحش بالا و بالاتر می‌رود و می‌تواند حضرت را رؤیت كند، البته این بدین معنا نیست كه هركس مدعی رؤیت حضرت شد مورد تأیید باشد و ما از نقش خیالات این افراد غافل باشیم. ولی چنانچه به‌واقع رؤیت آن حضرت واقع شد این رؤیت ناگهان تبدیل به غیبت حضرت می‌گردد. سؤالی كه مطرح می‌شود این است كه امام در آن حالت كه یك‌مرتبه غایب شدند كجا رفتند؟ آیا پشت سنگ و دیواری مخفی شدند؟ جواب این است كه خیر! امام هیچ‌جا مخفی نشدند، بلكه همان‌طور كه از افق جان آن فرد ظهور كردند، از همان افق غایب شدند، حضرت از درون آن فرد طلوع كردند و آن فرد با چشم باطن حضرت را دید و با گوش باطن، صدای حضرت را شنید و از همان افق هم غایب شدند. البته امام، هرجا اراده كنند، ظاهر می‌شوند. در خبر داریم كه امیر‌المؤمنین(ع) در یك شب در چهل جا حاضر و ظاهر بودند، البته می‌توانند اگر بخواهند در یك میلیارد جا ظاهر شوند چراكه مقام امام طوری است كه توجّه و ظهور در هر یك از این مكان‌ها، مانع توجّه و ظهور در مكان دیگر نمی‌باشد؛ زیرا ایشان را كاری از كار دیگر باز نمی‌دارد و همه‌چیز در قبضة ایشان است. مثلاً وقتی شما به حرف‌های كسی گوش می‌دهید، در عین‌حال او را می‌بینید و صدایش را می‌شنوید و به حرف‌هایش هم فكر می‌كنید؛ چون شما وجود مجرّد و فوق عالم مادّه هستید، دیدنتان مانع شنیدن و فكر كردنتان نیست. شما شنوا و بینا هستید، امّا ذات شما شنوایی و بینایی نیست، چون در عین این‌كه خودتان تماماً می‌بینید و فكر هم می‌كنید، «منِ» شما در تنتان حضور «كامل» و «تمام» دارد(15) و عرض شد مَثَل امام در هستی، مَثَل منِ شما در تنِ شماست؛ پس امام(ع) از همة موجودات در عالم حاضرتر است در عین این‌كه ‌خودش در جای خودش می‌باشد. و چنانچه عرض شد، وجود امام حتّی از ملائكه هم برتر و حاضرتر است.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    امام عین انسانیت است


    اگر در موضوع شناخت امام دقّت بفرمایید، متوجه می‌شویم خداوند برای هدایت انسان‌ها، عین‌الانسان را كه همان امام باشد خلق فرموده تا هركس كه بخواهد به انسانیت واقعی دست یابد با توجّه به امام معصوم این كار برایش ممكن گردد كه البته اصل این بحث و حواشی آن را در جای دیگر باید دنبال بفرمایید.(16) ولی مطلبی را كه در مورد عین‌الانسان در این‌جا مطرح می‌كنیم با مثال آب به عنوان عین تری شاید بتوان تصوّر موضوع را به ذهن نزدیك كرد. مثلاً ما برای سیراب شدن باید به عین تری رجوع كنیم و یا اگر بخواهیم چیزی را شور كنیم، باید به عین شوری یعنی نمك رجوع كنیم؛ زیرا خداوند نمك را برای شور كردن خلق كرد. برای انسان شدن هم فقط و فقط یك راه وجود دارد و آن این است كه به عین انسان رجوع كنیم. امام زمان(عج) عین‌الانسان می‌باشند. من و شما به اندازه‌ای كه به امام‌زمانِ خود نزدیك شویم، بهره‌ای از انسانیت داریم.
    انسانیت یك حقیقت است. چیزی كه حقیقت است منشأ همه چیزهایی است كه از آن حقیقت بهره دارند، یعنی هر چیزی به مطلقش برمی‌گردد؛ همان‌طوركه هر شوری به عین شوری برمی‌گردد. به اصطلاحِ فلسفه، انسانیت تشكیك‌بردار است؛ یعنی مثل نور شدّت و ضعف می‌پذیرد. هرچیزی كه دارای شدّت و ضعف است، حقیقت دارد و ساختة ذهن ما و یا از اعتبارات بشر نیست. نمی‌توان گفت كه مثلاً این ستون از ستون دیگر ستون‌‌تر و یا شدیدتر است؛ یعنی نمی‌توان برای ستون‌بودن شدّت و ضعف قائل شد، چون این‌ها اعتبارات بشر است و ستون حقیقتی ندارد؛ ولی در مورد وجود و علم و انسانیت، شدّت و ضعف مطرح است، پس این‌ها دارای حقیقت هستند، و لذا چون برای انسانیت می‌توان شدّت و ضعف قائل شد، و گفت فلان آقا از رفیقش انسان‌تر است. پس انسانیت دارای حقیقت است و هر چیزی كه حقیقت دارد، به مطلقش برمی‌گردد، همان‌طور كه می‌گوییم وجود به عین‌الوجود برمی‌گردد و خداوند عین‌الوجود است. انسانیت انسان‌ها هم به عین‌الانسان برمی‌گردد و امام زمان(عج) هم عین‌الانسان است و برای رسیدن به مقام انسانیت فقط باید به عین‌الانسان رجوع كرد، همان‌طور كه همه وجودها از نظر وجودی به عین‌الوجود یعنی خداوند رجوع دارند و وجودشان را از حضرت حق دارند. به همین‌دلیل هم در دعاهایمان می‌گوییم: خدایا بر ما منت بگذار و قلب امام‌زمان(عج) را از ما راضی كن!(17) خداوند برای این‌كه ما آدم شویم، آدمیت مطلق را آفریده است، پس هركس كه به امام‌ زمان(عج) نزدیك‌تر است، انسان‌تر است و هر كه از او دورتر است، از انسانیت دورتر است و در واقع آدم نیست، بلكه ظاهرش، ظاهر آدم است، به همین‌دلیل است كه در روایات داریم هر كه امام ندارد، به مرگ جاهلیت مرده است، یعنی در حقیقت انسان نیست و در قیامت به‌ صورت انسان محشور نمی‌شود، حال كسی كه انسان نیست، هرقدر می‌خواهد نماز بخواند، روزه بگیرد و... ارزشی ندارد(مثل بچّه‌ای است كه از سر تقلید از بزرگ‌‌ترها و بدون شناخت، نماز شب می‌خواند.)
    روایات شیعه می‌فرماید: در بدو ورود به برزخ اوّل از عقیده سؤال می‌شود و بعد از اعمال. اوّل از ولایت و امام سؤال می‌كنند بعد از نماز و روزه‌؛ یعنی آیا به امام زمانت نظر داشته‌ای یا نه؟ اگر امام زمانت را نشناسی، تو اصلاً كاری نكرده‌ای، چون به مقصد خود كه عین‌الانسان است نظر نداشته‌ای.
    امامت از اصول دین است، ابتدا باید با تحقیق و تعقّل بر وجود امام، برهان داشته باشید. روایت‌ها در واقع كمك می‌كنند به شناخت امام، ولی امام‌شناسی را باید با دلیل عقلی و كشف قلبی به‌دست آورد.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    امام زمان یا قلب كلّ


    تا این‌جا مباحث «واسطة فیض بودن» ، «نحوة غیبت امام» و «عین‌الانسان بودن امام» را بحث كردیم. بحث بعدی راجع به حقیقت انسان است كه عبارت است از قلب. می‌خواهیم عرض كنیم كه انسان یعنی قلب، امّا نه قلب گوشتیِ واقع در قفسة سینه. انسان به‌جهت جنسیت و گوشت و چشم و گوش و خیال، انسان نمی‌باشد؛ چراكه حیوانات همه این‌ها را دارند، ولی انسان نیستند. بلكه انسان یعنی قلب. قلب یعنی آن حقیقتی از شما كه تمام احوالات و اراده‌ها و میل‌ها و عواطف را به آن نسبت می‌دهید، می‌گویید: خواستم ببینم و لذا چشم خود را به كار گرفتم، پس چشم تحت‌تأثیر آن حقیقت شما كه خواست ببیند، دیدن را شروع كرد. یا می‌گویید: خواستم معرفت خود را نسبت به امام زیاد كنم، لذا تعقّل و تفكّر كردم، پس مركز اراده‌ها و خواستنی‌ها یك چیزی است به نام قلب.
    آن‌وقت خودتان ملاحظه كرده‌اید آنچه مطلوب غریزه و كشش‌های جسمی است رفتنی است، یعنی هرچه برای غریزه انجام می‌دهیم، نابودشدنی است و در جان انسان نمی‌ماند، زیرا حقیقت انسان غریزه و شهوت نیست، امّا آنچه كه با قلب انجام داده‌ایم، باقی می‌ماند. نمازهایی كه با حضور قلب خوانده‌اید، باقی است و آثارش همواره بركات به همراه دارد. و آنچه با نیّت قلبی انجام نداده‌اید، نابود شده است، یعنی سرمایه‌ای برای آخرت -كه حقیقت انسان به صحنه می‌آید- نشده است. پس باید متوجّه باشید، شما غریزه و شهوت نیستید، شما قلب‌اید و آنچه قلبی است، سرمایة حقیقی شماست.
    حقیقت انسان همان بعد قلبی اوست، از طرفی چون انسان‌ كامل حقیقت انسان و اصل انسانیت هر انسانی است، پس او قلب‌ كل است؛ یعنی قلب حقیقی در هستی، امام زمان(عج) است. هر كس به هر اندازه كه در قلب امام زمان(عج) جا دارد، حقیقت دارد و خودش است و با خیالات و غرایزش كه حقیقت او نیست، به سر نمی‌برد، یعنی واقعیت هر كس به اندازه‌ای است كه با قلب عالم هستی ارتباط دارد، چون هر كس به اندازه‌ای كه در قلبش حاضر است، واقعیت دارد و هر كس هم به اندازه‌ای قلب دارد كه از قلب كل بهره گرفته است؛ پس هر كس با قلب امام زمان ارتباط ندارد، با خود واقعی‌اش در ارتباط نیست و با خود وَهمی و خیالی به سر می‌برد.
    در روایت آمده است كه اعمال ما روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه خدمت امام زمان(عج) ارائه می‌گردد، یعنی اعمال ما به انسانیت كل، كه ملاك ارزیابی هر انسانی است، ارائه می‌گردد. هر اندازه كه عقاید و اعمال و اخلاق ما انسانی باشد، پذیرفته می‌شود و هر اندازه كه حیوانی باشد، پذیرفته نمی‌شود، چون قلبی نبوده تا به قلب كلّ هستی وصل باشد و باقی بماند. مثل این‌كه اعمال غریزی برای ما پایدار نیست، غذاخوردن‌هایمان مثل احوالات معنوی در قلب ما برای ما نمی‌ماند. این‌ها سرّ اهل‌البیت است، باید بفهمیم. اگر انسانیت بخواهیم باید اولاً؛ به امام زمان(عج) نزدیك شویم و ثانیاً؛ كارهایمان را مطابق امام زمان(عج) انجام دهیم، پس تو هر چه در قلب امام ‌زمان(عج) هستی، هستی؛ و هر چه در قلب امام ‌زمان(عج) نیستی، نیستی. ای كاش آدم‌ها می‌آمدند و بحث‌های امام‌‌شناسی را محكم كار می‌كردند تا ببینند چه بركاتی نصیبشان می‌شود، چرا ما كتاب جامعه‌شناسی و روانشناسی و داستان بخوانیم، ولی امام‌شناسی كار نكنیم.
    خداوند فقط به قلب شما می‌نگرد
    روایتی از شیعه وسنّی نقل شده: «اِنَّ اللهَ لا یَنْظُرُ اِلی صُوَرِكُم وَ لا اِلی اَعْمالِكُمْ وَ لكِنْ یَنْظُرُ اِلی قُلُوبِكُمْ»(18) ؛ یعنی خداوند به ظاهر شما و به اعمال شما نمی‌نگرد، بلكه به قلب شما می‌نگرد. از طرفی قلبِ كل، امام زمان(عج) است؛ پس هرقدر به امام شبیه‌تر هستید، خدا به شما نظر می‌كند، چون خدا فقط به امام نظر می‌كند و هر كس به اندازه‌ای كه از «قلب» بهره دارد، مورد نظر حضرت حق قرار می‌گیرد.
    مولوی در دفتر پنجم در مورد همین نكته از زبان حضرت حق می‌گوید:
    من ز صاحبدل كنم در تو نظر

    نه به نقش سجده و ایثار زر

    یعنی من به تو و سجده و ایثار تو نظر نمی‌كنم، بلكه از طریق صاحب قلبِ كل یعنی صاحبدل به تو نظر می‌كنم، اگر تو درآن قلبِ كل بودی، آنگاه سجده‌ات مورد نظر قرار می‌گیرد و إن‌شاء‌الله مورد قبول واقع می‌شود. در ادامه می‌گوید:
    تو دل خود را چو دل پنداشتی

    گفتگوی اهل دل بگذاشتـی

    اگر تو نظرت به قلب كل و صاحب‌دلِ مطلق نبود و خودت را دل گرفتی، از مسیر نظر حق به خودت‌، كه همان دل صاحب‌دل است، محروم می‌شوی، مثل تری این لباس است كه به تری مطلق وصل نباشد چیزی از تری آن نخواهد ماند.
    صاحبِ دل، آینه شش رو بود

    حق در او از شش جهت نازل بود

    صاحبِ دل یعنی امام زمان(عج) كسی است كه همة ابعاد وجودش رو به سوی خدا است و بندة محض اوست و نظر مطلق خداوند به او است.
    هر كه اندر شش جهت دارد مقرّ

    كی كند در غیر حق یك‌دم نظر

    هر كس كه تمام ابعادش را خدا فرا بگیرد، تنها به خدا نظر دارد، پس عصمت دارد، یعنی معصوم است.
    گر كند ردّ، از برای او كند

    ور قبول آرد، همو باشد سند

    اگر صاحبدل كه تمام ابعادش را خدا گرفته، یعنی امام زمان(عج) اعمال ما را قبول كند، خدا قبول كرده است و اگر ردّ كند، خدا ردّ كرده است، او سند ردّ و قبول خداوند است.
    چون كه او حق را بود در كلّ حال

    برگزیده باشد او را ذوالجلال

    خداوند امام زمان(عج) را به جهت آن‌كه در تمام حالات در پیش خود دارد، برگزیده است و بقیه را با معیار امام زمان(عج) سنجش می‌كند.
    هیچ بی او حق به كس ندهد نوال

    شمّه‌ای گفتم ز اصحاب وصال

    بدون مسیر وجود مبارك امام زمان(عج) پروردگار به هیچ كس هیچ بهره‌ای نمی‌دهد و آن‌هایی كه به مقام وصال رسیده‌اند، با همین قاعده رسیده‌اند.
    این همان مفهوم واسطة فیض است، یعنی هر چه بخواهی از خدا بگیری باید از امام زمان(عج) بگیری و چون مفهوم این حقیقت را كه امام واسطة فیض است همه مردم نمی‌فهمند و ممكن است كج‌فهمی و سوء تعبیر شود، تنها شمّه‌ای گفته است. این‌ها از اسرار است. بدون مقدّمه نمی‌توان گفت.
    موهبت را بر كف دستش نهد

    وز كف‌اش آن‌را به مرحومان دهد

    خداوند به هر كس كه بخواهد رحمت كند، به واسطه امام زمان(عج) او را مورد رحمت قرار می‌دهد.
    با كف‌اش دریای كل را اتّصال

    هست بی‌چون و چگونه در كمال

    همة مخزن غیب در دست مبارك امام(عج) است، خزینه‌دار عالم غیب‌ است، چراكه بی‌چون و چرا، عین كمال انسانی است.
    صد جوال زر بیاری ای غنی

    حق بگوید دل بیار ای منحنی

    هر چه می‌خواهی صدقه و اطعام كن، حضرت حق می‌بیند كه آیا از دل برخورداری، دلی كه به صاحب دل مطلق وصل است.
    اگر دل امام زمان(عج) را به دست نیاوری و جانت به قلب هستی نظر نداشته باشد، اگر چه صدها مسجد بسازی و چراغانی كنی، سودی نمی‌بخشد. البته همة زحمات عزیزان إن‌شاء‌الله برای وصل‌شدن به دل وجود مقدّس حضرت است. اگر چه بعضی از مداحان اهل‌البیت مورد تأیید نیستند، امّا همین‌كه صدای خوب خود را به روش صحیحی در این مسیر به كار می‌گیرند یك توفیق است. حضرت حق می‌فرمایند:
    گرزتوراضی است دل، من‌راضی‌ام

    ور به تو مُعرِض بود، اعراضی‌ام

    یعنی اگر آن دل مطلق از تو راضی است، من هم راضی‌ام و اگر او از تو روی‌گردان است، من هم روی‌گردانم. پس اوّلاً؛ یك دل حقیقی در عالم هست كه همة دل‌ها باید توجّهشان به او باشد. ثانیاً؛ ملاك ارزیابی هر كس نزد خدا، هماهنگی با او و جلب رضایت او را نمودن است.
    ننگرم در تو در آن دل بنگرم

    تحفه آن را آر، ای جان در برم

    به اندازه‌ای كه به امام‌زمان(عج) نزدیك هستی، آدم هستی و دل داری، خدا فقط به دلِ كلّ نگاه می‌كند، هر دلی كه عشق به پیامبر اكرم(ص) و امام(ع) دارد، به حق نزدیك است. یعنی تو وقتی عملاً چیزی در محضر حضرت حق برده‌ای تا بهره‌ای از رضایت حق نصیب خود كنی، تو را به دل امام‌زمان(عج) حوالت می‌دهند كه:
    با تو او چون است؟ هستم‌من‌چنان

    زیر پای مادران باشد جنان

    هر طور كه امام زمان(عج) با تو هست، من هم كه خدای تو هستم، همان‌طورم با تو؛ پس زیر این آسمان یك قلب كلّی هست كه ملاك رضایت و غضب خدا است و هر كس باید خود را با او هماهنگ كند، همچنان‌كه در روایت داریم كه بهشت زیر پای مادران است؛ پس اگر می‌خواهی به بهشت بروی، باید مادرت از تو راضی باشد. اگر می‌خواهی ببینی كجای بهشت هستی، ببین كجای قلب مادرت هستی، حالا همین را در مورد رضایت و عدم رضایت امام زمان(عج) قیاس كن.
    مادر و بابا و اصل خلق، اوست

    ای خنك آن‌كس كه دل داند ز پوست

    مادر حقیقی و پدر حقیقی كه منشأ انسانیت ماست، اوست. خوشا به حال كسی كه پدر و مادر حقیقی‌اش را از پدر و مادر پوست و بدنش می‌تواند تفكیك كند. آن حضرت اصلِ اصل و قلبِ قلب هر انسانی است.
    توبگویی نك دل آوردم به تو

    گویدت این دل نیرزد یك تِسو

    اگر تو در محضر حضرت حق، دل جدای از قلب امام زمان(عج) بیاوری، یعنی دلی كه به انسان كامل وصل نباشد، آورده باشی، اصلاً خداوند برایش هیچ ارزشی قائل نمی‌‌باشد.
    آن دلی آور كه قلب عالم است

    جانِ جانِ جانِ جان آدم است

    می‌فرماید: باید دل خود را غرق دل آن حضرت كرده باشی و در واقع با رضایت قلب حضرت آمده باشی. قلبی كه قلب عالم و اصل ِ اصلِ اصل همه است.
    از برای آن دلِ پر نور و بَر

    هست آن سلطان دل‌ها مُنتظَر

    به جهت آن دل پربركت و نور است كه امام زمان(عج) را «مُنتظَر» نام نهاده‌اند؟ یعنی دلی كه خداوند هم منتظِر اوست و هر كس هر دلی را نزد خداوند بیاورد، خداوند انتظار دارد بهره‌ای از آن دلِ سلطان دل‌ها، یعنی دل امام منتظَر را با خود آورده باشد، از برای آن‌كه دل قطب عالم، فقط دل است و همه منتظِر آن دل هستند.
    تو بگردی سال‌ها در سبزه‌زار

    آن‌چنان دل را نیابی ز اعتبار

    به این راحتی كسی به آن نمی‌رسد، ریاضت‌ها و ارادت‌ها باید پیشه كرد.
    پس دل پوسیدة پژمرده‌جان

    بر سر تخته نهی آن سوكشان

    بیا و این دل بدون ارتباط با امام زمان(عج) را كه پوسیده و پژمرده است به طرف دل آن حضرت بكشان تا اعتبار گیرد و زنده شود.
    گویدت این‌گورخانه‌است‌ای‌جَری

    كه دل مـرده بــه آن‌جا آوری

    تا دل تو مرده است در واقع در قبر زندگی می‌كنی. اگر خواستی این دنیا برایت قبر نباشد، باید دست را از این حالت مردگی با پیوست به سلطان دل‌ها زنده گردانی.
    رو بیاور آن دلی آن شاه‌جوست

    كه امان سبزه‌وارِ كون از اوست

    برو دلی را به دست بیاور كه به دنبال امام زمان(عج) باشد، آن دلی كه عالم كون و وجود به جهت وجود مقدّس او در امان و بقاء و طراوت هستند، چراكه در روایت داریم: «لَوْ بَقِیَتِ الْاَرْضُ بِغَیْرِ اِمامٍ لَساخَتَ»(19)؛ اگر حجّت خدا نباشد، زمین فرو می‌ریزد، چون هستی بدون قلب نمی‌شود، در واقع وجود آن حضرت عامل امان و حیات عالم است، پس تو هم باید به آن حضرت وصل شوی تا از وسوسه‌ها و انحرافات امان یابی.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    اوغایب نیست، ما غایبیم

    تمام مشكلات ما ناشی از این است كه از امام زمان(عج) دور شده‌ایم. نجات یك ملّت به امام زمان(عج) وابسته است. امام زمان(عج) انسان كامل است. كافی است كه نظر مباركشان بر جان ما بیفتد تا ما انسان شویم، یعنی مبادی میل ما اصلاح شود زیرا كه وجود ائمه تكوینی است، غیب و شهود ندارد، بودنِ هستی به وجود آن حضرت است و هر كس به اندازه‌ نزدیكی به نظر او بقاء و واقعیت می‌یابد و معنی‌دار می‌شود.
    امام زمان(عج) در زمان غیبت مثل خورشیدی كه نورش پشت ابر است، فیض می‌رساند. علّت عدم بهره‌برداری از فیض آن حضرت خودمان هستیم. امام غایب نیست، ما غایبیم. ماییم كه دنیایی شده‌ایم. اگر یك زندگی دینی را آغاز كنیم، با یك نظر امام زمان(عج) جوهر ما عوض می‌شود و مسّ وجودمان كیمیا می‌گردد. مزّه آدم شدن را اگر بچشیم، چیز دیگری برای ما مزّه‌دار نخواهد بود.
    عمده آن است كه معنی واقعیِ انسان‌بودن را كه به نزدیكی به امام زمان(عج) است درك كنیم و بدانیم مسلّم هر كس به هر جا رسید از دریچه نظر آن حضرت رسید. خدایا به حقیقت امام زمان(عج)، قلب ما را متوجّه آن حضرت و قلب آن حضرت را از ما راضی بگردان.
    ما را موفق به حیاتی بكن كه نتیجه‌اش قرب به آن حضرت باشد.
    خدایا! مقام معظم رهبری را در پناه امام زمان(عج) مؤیّد بدار.
    «والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    نحوه حضور حضرت حجت در هستی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    ﴿اَلسَّلامُ عَلَی مُحْیِی الْمُؤمِنینَ وَ مُبیرِ الْكافِرینَ. اَلسَّلامُ عَلَی الْمَهْدِی الْاُمَم..﴾
    ﴿اَلسَّلامُ عَلَی الْقائِمِ الْمُنْتَظَر وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَر. اَلسَّلامُ عَلَی بَقِیَّةِ‌اللهِ فی بِلادِهِ﴾(20)
    سلام بر آن امامی كه موجب احیاء مؤمنین و نابودی و بی‌ثمری كافران خواهد شد. سلام بر مهدی امّت، سلام بر قائم منتظر و عدل مورد نظر... سلام بر بقیة‌الله در هرجایی كه آن‌جا شهر خدا خواهد بود.
    تولّد قطب عالم امكان، انسان كامل، بقیة‌الله‌الاعظم‌، حضرت ‌حجّت(ع) را به همة عزیزان تبریك عرض می‌كنم.
    درك نحوة حضور و ظهور مقام خاتم ولایت، بسیار ظریف و به اصطلاح موضوعی صراط‌گونه است. در وصف پل صراط گفته‌اند: «اَدَقُّ مِنَ الشَّعْر وَ اَحَدُّ مِنَ السَّیْف»، یعنی؛ از مو باریك‌تر و از شمشیر تیزتر است و چنین صراطی است كه رونده‌هایش را به بهشت می‌رساند. بعضی از معارف اسلامی صراط‌گونه است، یعنی به قدری دقیق است كه انسان برای دریافتش باید بیش از حد، اندیشه‌هایش را جمع كند و جلو برود.
    در زمینة امامت و مسئلة حضور و تأثیر و نقش حضرت مهدی(عج)، بسیاری از مسلمین، مسائلشان حل نشده است. اگرچه در زمینة معاد وتوحید بیشتر توانسته‌اند مسائل خود را حل كنند، ولی در امامت كه به سرمایة فكری و تحقیق بیشتری نیاز دارد، حلّ این موضوع كمتر به چشم می‌خورد. اگر كسی در مورد امامت و مهدویّت، در فكر و اندیشه‌اش سرمایه‌گذاری نكند، به شناخت صحیحی از اسلام دسترسی پیدا نمی‌كند. این‌گونه نیست كه بتوان گفت آن اندازه كه می‌توانیم توحید را در حدّ خالقیت درك كنیم، امامت را هم باید درك كنیم. معارف غیبی همه در یك حد نیستند كه اندیشة ما بتواند به‌راحتی و در حدّ مساوی به آنها نزدیك شود. گفت:
    نظر را نغز كن تا نغز بینی

    گذر از پوست كن تا مغز بینی

    درك مغز عالم هستی كه ما اسمش را امام‌زمان(عج) می‌گذاریم، احتیاج به اندیشة عمیق و دقیق دارد. یكی از مصیبت‌هایی كه بر سر اندیشة اعتقاد به امام زمان و انسان كامل یعنی حضرت مهدی(عج) آمده است، همین است كه با خرافه عجین شده است. به‌طوری كه عدهّ‌ای از سر زودباوری مسئله را پذیرفتند، در حالی‌كه آنچه این‌‌ها پذیرفتند، اصلاً امام نیست و عدّه‌ای هم از سر عدم تحقیق آن‌را رد كرد‌ه‌اند. مشكلی كه در ارتباط با شناخت امامت و به‌خصوص امام به معنی «حجّت خدا» داریم این است كه برای شناخت آن حضرت نیازمند به مبانی عمیق استدلالی و قلبی هستیم و باید آن‌ها را در مكتب تشیّع جستجو كرد. چون تشیّع، برداشت راستین و برین از اسلام است به‌طوری كه افق این مكتب، درك مقام امامت است.
    در اثبات امامت مبانی علمی و استدلالی وجود دارد و نمی‌توان در شناخت امام تقلید كرد، یعنی جزء اصول دین است و در اصول دین تقلید جایز نیست. یعنی در اصول یك مكتب باید اندیشه نمود، تا آن عقیدة به‌دست آمده برای ما كارساز باشد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    مبانی نظری امامت

    مبانی علمی و استدلالی حضور حضرت مهدی(عج) را در این فرصت محدود به‌طور مفصل نمی‌توان مطرح كرد، ولی به لطف الهی باب بحث را باز می‌كنیم تا عمق موضوع تا حدّی روشن شود. به‌همین ‌جهت ابتدا صورت مسئله را مطرح می‌كنیم و انتظار هم نداریم همة مسئله را شما بپذیرید. انتظار داریم به عنوان یك تئوری به آن نظر كنید. چون تئوری برای هر موضوعی وسیله‌ای است كه ما افق اندیشه‌مان را متوجّه‌ آن موضوع كنیم. اگر اندیشة ما مبانی عقلی آن تئوری را یافت، آن را می‌پذیریم. البته؛ از محضر عاشقان اهل‌البیت عذر می‌خواهم كه این مسئله را به عنوان یك تئوری دینی مطرح می‌كنم نه به عنوان یك عقیده.
    پس صورت تئوری را عرض می‌كنم و فكر می‌كنم به قدری موضوع زلال است كه هر قلب سالمی آن را تصدیق می‌كند. صحبت‌هایی كه امروز برای شما عرض می‌كنیم، تقریباً تمامی آن را محقّقین اهل سنّت از جمله «محی‌الدین‌بن‌عربی» مورد توجّه قرار داده و قبول دارند. مطلب از این‌‌جا شروع می‌شود كه آیا می‌شود جهان بدون انسان كامل باشد یا خیر؟ اتفاقاً اوّلین كسی كه واژة «انسان كامل» را به عنوان شخصی كه در عالم، حیّ و حاضر است، به‌كار می‌برد «محی‌الدین‌ابن‌عربی» است(21) . بعداً شیعه و سنّی آن واژه را تقویت كردند. عمده آن است كه اصل مسئلة امامت را دنبال كنیم تا به حضرت حجّت(عج) به عنوان میراث‌دار مقام امامت تا آخر‌الزمان برسیم.
    از جمله علماء اهل سنت كه به متولد شدن امام‌زمان(عج) اذعان دارد، ابن‌صباغ‌مالكی در كتاب «الفصولُ الْمُهمة» در فصل یازدهم در اواخر ترجمة احوال حضرت امام‌عسكری(ع) است. وی می‌گوید:
    «ابومحمدالحسن از خود فقط یك پسر به‌جای گذاشت، اوست حجّت قائم منتظَر برای دولت حق. و به جهت صعوبت وقت و خوف سلطان و تعقیب سلطان از شیعیان و حبسشان و گرفتن و دستگیر نمودن آنان، میلادش را مخفی داشت و امرش را پنهان نمود»(22)




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    امام یا اَصْلُ‌الانسان

    اوّل اجازه دهید ما تصوّر خود را از وجود مقدّس حضرت به طور مختصر روشن كنیم و سپس در اثبات وجود آن حضرت بحث كنیم.
    با توجّه و دقّت به روایات می‌رسیم به این‌كه امام، اصل‌الانسان است و مقام او مقام حقیقت انسانیت است و هر كس به اندازه‌ای كه به امام نزدیك است، در واقع به انسانیت نزدیك است. در كتاب شریف بحار‌الانوار در جلد53 صفحه 178 در آخر توقیع شریف حضرت حجّت(عج) می‌فرمایند: «...وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا»؛ یعنی «ما امامان، ساخته و پرداختة پروردگارمان هستیم؛ و خلق، در مرتبة بعد، ساخته و پرداختة ما هستند». با دقّت در این حدیث، متوجّه می‌شویم آن حضرت، ذات و حقیقتی است الهی و بقیّه باید خود را به مدد آن ذات اصلاح كنند، مثل این‌كه هر كس خواست رطوبت و تری به دست آورد، باید به ذاتِ آب رجوع كند كه مسلم آن آبْ تری‌اش را از چیز دیگری نگرفته، بلكه وجودی است كه عین رطوبت و تری است و البته وجودش را از خداوند گرفته است. حال با ترسیم مختصر از تصوّر خود نسبت به مقام امام‌زمان(عج) عرایض خود را مطرح می‌كنیم:
    بحث اوّل این است كه شما حتماً قبول دارید كه هر «مابالعرض» به «مابالذّات» منتهی می‌شود، به اصطلاح می‌گویند: «این قاعده امری بدیهی است»؛ یعنی شما به طور بدیهی قبول دارید كه هر امرِ عرضی، ضرورتاً به یك امرِ ذاتی منتهی می‌شود، مثلاً شوری آب، به عین شوری، یعنی نمك ختم می‌شود. آبی كه شور است دو فرض دارد؛ یكی این‌كه آن آب، خودش عین شوری باشد، كه معنای این حرف آن است كه آبِ غیرشور در دنیا نباید وجود داشته باشد، ولی چون آبِ غیرشور هم یافت می‌شود، بنابراین آب، عین شوری نیست. حالت دیگر این است كه چون خود آب، عین شوری نیست، پس شور بودنِ آب، باید به ذاتی كه عینِ شوری است ختم شود. این قاعدة بدیهی را به این شكل تنظیم كرده‌اند كه: «كُلُّ ما بِالعَرَضِ لابُدَّ اَنْ یَنْتَهِیَ اِلی ما بِالذّات»؛ یعنی هر آنچه «عرضی» است - مثل شوری برای آب، یا تری برای زمین- حتماً به آنچه «ذاتی» است - مثل شوری برای نمك، یا تری برای آب- منتهی یا ختم می‌شود و خلاصه چیزی كه عرضی است باید به یك امر ذاتی ختم شود. یعنی عقل هر انسانی می‌پذیرد كه هر شیرینی باید به عین شیرینی ختم شود و هر شوری باید به عین شوری ختم شود و هر تری باید به عین تری ختم شود.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    «انسانیت»؛ واقعیتی غیر محسوس


    حال طبق همین قاعده، آیا انسانیت انسان‌ها مثل حسن و حسین و بتول... یك واقعیّت هست یا خیر؟ مشكل این‌جاست. دقّت بفرمایید آیا انسانیت هم یك حقیقت است یا خیر؟! یعنی؛ یك مفهوم ساختة ذهن است یا واقعاً یك حقیقت است، منتها حقیقتی فوق مادّی؟! شما می‌فرمایید: حسن انسانیت دارد. معنی این حرف آیا این است كه فقط جسم دارد؟! در این‌صورت كه فرقی با سایر اجسام نمی‌كند. یا می‌گویید: این حسن، نموّ و تحرّك دارد، گیاه و حیوان هم این خصوصیات را دارند. چه چیزی باعث امتیاز و افتراق حسن از سایر موجودات می‌شود؟ حسن چه چیزی دارد كه شخصیت انسانی به آن اطلاق می‌شود؟ در حالی‌كه «نموّ» و «حركت» و «حس» عامل انسانیت نیست، از طرفی نمی‌توانیم بگوییم «انسانیت» چون محسوس نیست، پس وجود ندارد، چراكه وجودات غیبی از آن‌جهت كه وسیع‌تر از مادّه هستند، محسوس نیستند؛ نه‌این‌كه چون محسوس نیستند، موجود نباشند.
    یكی از موضوعات در تفكر توحیدی این است كه باید در ماورای پدیده‌های كثیرِ محسوس، حقیقتِ واحدِ غیرمحسوس را بیابیم و اصل اساسی بینش دینی، توحید و توجّه به حضور حقیقت واحدی است كه در ماوراء كثرات، موجود است. حال مگر بدون بینش توحیدی، می‌توان مقام امام را در هستی فهمید؟! كسی كه قدمش در وادی توحید سست است، در وادی فهم مقام امامت در هستی، حتماً سست‌تر است. مگر در مباحث توحید نخوانده‌اید كه در عالَم، وجوداتی غیبی هستند كه از بس وجودشان شدید است، ملموس و محسوس نیستند؟ مانند وجود ملائكه. و از طرفی خوانده‌ایم كه ملائكه اشاره به ذات اَحدی خداونددارند. اوّلین شرط دریافت هدایت از قرآن این است كه شما غیب را باور كرده باشید، لذا در اوّل سورة بقره می‌‌فرماید: «ذلِكَ الْكِتابُ لارَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقین٭الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ...»؛ یعنی كسی كه نظام فكریش این‌قدر نازل است كه بالاتر از افق مادّه هیچ دریافت برتری ندارد، این شخص هیچ ارتباطی با قرآن نخواهد داشت و از قرآن نمی‌تواند هدایت بگیرد و به عرصة دین پا بگذارد. یعنی بر آستانة بارگاه دین نوشته‌ شده، هر كس معرفتش تا غیب صعود نكرده است، وارد نشود.
    پس یك وقت شما در مبانی- كه مهم‌ترین آن توحید است- به باور نرسیده‌اید، معلوم است كه در امامت هم به باور نخواهید رسید. ولی زمانی مدّعی هستید كه مبانیِ منطقی دارید، آن وقت است كه از این مبانی می‌توانید نتیجه بگیرید. آیا وقتی چیزی ملموس و محسوس نیست، یعنی نیست؟ یا اگر دلیل عقلی بر وجود آن دارید، پس آن چیز هست، ولی وجودش به‌طور معقول و غیبی هست. خداوند چون ملموس و محسوس نیست، آیا نیست؟! یا چون دلیل عقلی بر وجودش داریم، پس هست، حتّی اگر مثل پدیده‌های مادّی، ملموس نباشد، دلیلی بر عدم وجودش نیست. «منِ» انسان مثل پدیده‌های مادّی ملموس نیست، امّا دریافتش برای هر كس ساده و آسان است. و هركس قبول دارد كه علاوه بر «تن»، یك «من» هم دارد.
    حال برگردیم به اصل بحث كه بالأخره آیا «انسانیت» یك واقعیّت است یا واقعیّت نیست؟




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    انسانیت؛ حقیقت یا اعتبار؟


    در راستای بحثی كه در این برهان داریم عرض می‌كنم؛ ما اگر یك مقایسه‌ای بین دو انسان معمولی كه یكی از دیگری برتر است، انجام دهیم، ملاحظه می‌كنیم در عین این‌كه هر دونفر آن‌ها انسان معمولی هستند و هیچ‌كدام هم معصوم نیستند، تفاوت‌هایی دارند و تفاوت اساسی انسانی كه از دیگری برتر است، در داشتن حركت و حسّ و ادراك و بدن انسانی‌‌ نیست؛ بلكه در «انسانیت» است كه او در انسانیت رشد بیشتری دارد ولی آن دیگری در همین صفت ضعف دارد. یعنی در همان حالتی ضعف دارد كه ابعاد دیگر انسان‌ را جهت می‌دهد به طوری كه آن‌ كسی‌كه از انسانیت بهرة بیشتری برده است، شهوت و غضبش انسانی است و نه حیوانی؛ یعنی غضب دارد، ولی نه غضبی همچون غضب گرگ؛ شهوت دارد، ولی نه شهوتی همچون شهوت خوك. امّا ‌كسی كه از انسانیت بهره‌ای نبرده است، شهوت و غضبش انسانی نیست، بلكه حیوانی است؛ پس نتیجه می‌گیریم كه انسانیت یك حقیقتی است كه اگر در شخصیت كسی تجلّی كرد و در حدّ مناسبی به فعلیّت درآمد، به همان اندازه او را از حیوانیت جدا می‌كند.(24) و لذا می‌توان گفت: «انسانیت، یك حقیقت متقن است و نه یك مفهوم اعتباری».
    از طرفی همان‌طور كه روشن است و قبلاً هم عرض شد «انسانیت» حقیقتی است كه در افراد مختلف شدّت و ضعف برمی‌دارد و به اصطلاح فلاسفه، قابل «تشكیك» است، مثل «وجود» و یا مثل «علم»، كه شدّت و ضعف‌بردار است. و همان‌طور كه وجود، شدّت و ضعف برمی‌دارد و وجود ضعیف داریم مثل عالم مادّی، و وجود شدید داریم مثل عالم مجرّدات، یك وجود مطلق هم داریم كه همان ذات احدی است، پس نتیجه این شد كه: در عالم وجود، انسانیت یك واقعیّتی است كه به‌طور شدید و ضعیف در انسان‌ها وجود دارد و علاوه بر این، یك وجه مطلق كه عالی‌ترین و شدیدترین وجه آن است موجود است، كه همان عین‌الانسان یا انسان كامل است كه آن انسان كامل،(25) خودش یك وجود است، همان‌گونه كه تری یك وجود است و همة تری‌ها از عین تری است؛ همة انسانیت انسان‌های معمولی در عین شدت و ضعفی كه در انسانیت دارند، هم از عین‌الانسان است و مثل عین شوری كه تمام درجات شوری به آن ختم می‌شود تمام درجات انسانیت در یك‌جا جمع است به نام انسان كامل. حالا به این جمله توجّه بفرمایید:
    همچنان‌كه هر مقیّدی به مطلق ختم می‌شود و همچنان‌كه هر مابالعرضی به مابالذّات خود ختم می‌شود، «انسانیت موجود در وجود هر انسانی یك حقیقتی است كه به انسان‌الكلّ و یا عین‌الانسان و یا انسان كامل ختم می‌شود.
    یعنی انسانیت، یك حقیقت معنوی است با درجات مختلف كه یك اصلی دارد كه همان انسان كامل است.(26)
    به طور مختصر باید عرض كنم كه ما چند نوع هستی فوق‌مادّه داریم؛ یكی‌ مقام ملائكه كه مجرّدند و هر كدام حامل اسمی از اسماء الهی هستند، یكی هم مقام ذات احدی كه فوق این حرف‌هاست، یكی هم مقام انسان كامل كه مقام جامعیت اسماء الهی است و قرآن در مورد آن فرموده: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْماءَ كُلَّها»(27) بعد از ذات احدی، مقام انسان كامل است. پیامبر اكرم(ص) فرمودند: «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نُوری»؛ یعنی اوّلین چیزی كه خداوند خلق كرد، نور من بود. این نور، مقام انسان كامل، یعنی حضرت رسول اكرم(ص) است و ناظر بر جنبة مادّی و جسمانی پیامبر نیست. این «من» كه در روایت می‌فرماید؛ ناظر بر «منِ» انسان كامل و انسانیت پیامبر(ص) است، نه «منِ» جسمانی پیامبر(ص). مقام نبوی قبل از ظهور در عالم مادّی به عنوان رسالت نبوی، خود یك حقیقت موجود در هستی است به نام «انسان كامل»، و همین حقیقت یعنی انسان كامل در بستر تاریخ، ظهورات مختلفی در شخصیت سایر پیامبران و ائمه داشته تا در نهایت با ظهور كامل خود، حضرت مهدی(عج) به صحنه می‌آیند.
    «عزیز‌الدین نسفی» كه شافعی‌مذهب است در كتاب انسان كامل می‌گوید:
    «ای درویش! تمام عالم همچون ظرفی است پر از افرادِ موجودات و از این موجودات هیچ چیز و هیچ‌كس را از خود و از این ظرف خبر نیست مگر انسان كامل، كه از خود و از این ظرف خبر دارد و مُلك و ملكوت و جبروت هیچ‌چیز بر او پوشیده نیست، اشیاء را كَما‌‌هِیَ(28) و حكمت اشیاء را كَما‌هِیَ می‌داند و می‌بیند».
    «آدمیان زبده و خلاصة كائنات‌اند و انسان كامل زبده و خلاصة ‎آدمیان است، موجودات به یك بار در تحت‌نظر انسان كاملند، هم به صورت و هم به معنی.»
    «ای درویش! هر چیزی را مغزی است كه بیش از یكی هم نباشد و انسان كامل، مغز عالم هستی است كه بیش از یكی هم نیست.»





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi