دیدگاه قرآن و احادیث در مورد حقیقت روح
مطالعه آیات قرآن و احادیث وارده از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و تحقیق و بررسی بیشتر در آنها بیانگر این واقعیت است که کنه و حقیقت روح و نفس بر همگان مجهول بوده، بزرگان اهل تحقیق به عجز خود در این باره معترفند .
صریح متن قرآن و روایات وارد در ذیل این آیات نشانگر این جریان تاریخی است که مشرکین یا اهل کتاب از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره حقیقت روح سؤال کردند در پاسخ آنان این آیه نازل گردید:
«یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» (1).
«از تو درباره روح سؤال می کنند بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی از دانش به شما درباره روح داده نشده است » .
از مجموع قرائن موجود در این آیه و ملاحظه روایات پیشوایان اسلام و نظرات دانشمندان و صاحب نظران در این مورد چنین استفاده می شود که پرسش کنندگان، از حقیقت روح آدمی سؤال می کردند، همین روح عظیمی که ما را از حیوانات جدا می سازد و برترین شرف انسانها است و تمام قدرت و فعالیت ما از آن سرچشمه می گیرد و به کمک آن زمین و آسمان را جولانگاه خود می دهیم و اسرار علوم را می شکافیم! و تا اعماق موجودات راه می یابیم! سؤال کنندگان می خواستند بدانند که حقیقت این اعجوبه عالم آفرینش چیست؟! (2).
از آنجا که روح، ساختاری مغایر با ساختار ماده داشته، اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر ماده و خواص فیزیکی و شیمیایی آن است . پیامبر صلی الله علیه و آله مامور می شود در یک جمله کوتاه و پرمعنی بگوید: «روح از عالم امر است » . یعنی روح خلقتی اسرارآمیز و شگفت انگیز و مرموز دارد .
سپس برای توضیح این پاسخ در ذیل آیه وارد است که: بهره شما انسانها از علم و دانش مربوط به روح و حقیقت آن بسیار کم و ناچیز است، بنابراین جای شگفتی نیست که رازهای روح را نشناسید هرچند از همه چیز به شما نزدیک تر است (3).
در شان نزول این آیه روایات و احادیثی از علمای بزرگ اهل سنت و پیشوایان اسلام وارد شده که یهود به طائفه قریش گفتند: از محمد صلی الله علیه و آله از سه چیز سؤال کنید، اگر از دو چیز آن پاسخ داد و از دادن پاسخ سؤال سوم خودداری کرد، بدانید که او پیامبر خدا است!
1 . از داستان اصحاب کهف .
2 . داستان و سرگذشت ذی القرنین .
3 . از روح و حقیقت آن .
کفار قریش نیز از پیامبر این سؤالات سه گانه را انجام دادند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ آنها فرمود:
«غدا اخبرکم و لم یقل ان شاء الله ثم فسر قصة اصحاب الکهف و قصة ذی القرنین و ابهم قصة روح فنزل (و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا)» .
«پیامبر در پاسخ سؤال آنها فرمود: منتظر باشید فردا پاسخ می دهم، سپس داستان اصحاب کهف و جریان تاریخی ذوالقرنین را توضیح داد ولی قصه و جریان حقیقت روح را مبهم بیان کرد و منتظر نزول آیه ای از ناحیه خداوند بود که این آیه نازل گردید: «به انسانها درباره روح و حقیقت آن اطلاعات زیادی داده نشده است » (4).