امشب شده است فرش زمين گيسوان حور
درمقدم خجسته يک کهکِشانِِ نور
برسجده سرنهاده خديجه به اشک شوق
لبخندمهرو عاطفه دارد به عشق و شور
سيماي احمد است درآئينه دلش
يل فاطمه است دردل دريايي ازبلور
مشکوة نور گشته غمين خانه نبي
گويا بهشت آمده درسرزمين طور
گل غنچه هاي خنده به لبهاي احمد است
نقش است بر حريم دلش وادي السرور
شعرم اگرچه لايق فيض حضور نيست
شايدشود،دم مردن چراغ گور