صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 63

موضوع: از برهان تا عرفان

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    11- خداوند وجود اشیاء را می‌دهد و نه خاصیت آن‌ها را

    سؤال: اگر بگوییم همة مخلوقات را خداوند آفریده، با توجه به این‌كه هرچه خالقِ شئ به شئ داده‌باشد، باید خودش داشته باشد و به اصطلاح «مُعْطِیِ شِیْئ، فاقِد شیئ نیست» آیا این اشكال پیش نمی‌آید كه پس خداوند باید خاصیت مخلوقات را داشته باشد؟ مثلاً باید شیرینی شكر و شوری نمك و خاصیت سایر مخلوقات را داشته باشد؟
    جواب: در مباحث قبل روشن شد كه خداوند عین هستی است، و مسلّم از عین هستی جز هستی صادر نمی‌شود، و حالا هستی در مراتب نزولی خود خواص آن مرتبه را دارد و لذا خداوند وجود و هستی هرچیز را به او می‌دهد. و خاصیت آن چیز به جهت مرتبه و محدودیت وجودی آن چیز است و در نتیجه هر شی‌ای از جهت جنبة وجودی‌اش به خدا مربوط است و نه از جنبة شئ خاص بودنش. پس خداوند وجود نمك را به نمك داده‌است، حالا این نمك در این مرتبه از وجود، عین شوری است. یعنی شوری‌اش به جهت محدودیت وجودی نمك است و خداوند كه محدودیت وجودی نمك را ندارد، پس شوری نمك را هم نخواهد داشت، برهمین اساس این موضوع را برای بقیة اشیاء در نظر بگیرید كه خداوند شیرین و تر و... هم نیست در عینی كه وجود شیرینی و آب از اوست.
    سؤال: آیا درست است كه بگوییم وجود اشیاء مربوط به خدا و در دست خدا است، ولی خاصیت اشیاء مربوط به خودشان است؟
    جواب: خیر؛ چون خاصیت اشیاء به تبع وجود اشیاء است. پس وقتی وجود اشیاء از خدا است به‌ تبع آن، خاصیت اشیاء هم از خدا است، منتها بحث قبلی را نباید فراموش كرد كه خاصیت اشیاء مستقیماً از خدا صادر نمی‌شود تا اشكال فوق به‌وجود آید و تصور شود پس باید خدا شیرین و شور باشد.
    از این جواب می‌توان نتیجه گرفت كه خدا اگر خواست خاصیتی را ایجاد و یا خاصیتی را معدوم نماید، در وجودی كه مربوط به آن خاصیت است تصرف می‌نماید و آن را موجود یا معدوم می‌كند.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    12- حیات و علم موجودات

    وقتی روشن شد؛ خداوند كه عین وجود است، عین كمال است و در نتیجه عین علم، حیات، قدرت و... است. پس هر درجه از وجود، عین همان درجه از علم، حیات، قدرت و ... است. چرا كه اگر وجودِ نازله‌ای در صحنه بود، چون «وجود» عین علم، حیات و قدرت است، پس آن وجودِ نازله دارای علم، حیات و قدرتِ نازله در حدّ خودش است.
    سؤال: یعنی سنگ و چوب و آب هم حیات و علم و قدرت دارند؟
    جواب: بلی؛ ولی حیات و قدرتِ مخصوصِ مرتبة خود را نه این‌كه انتظار داشته باشید سنگ‌ها حیاتِ در حدّ انسان یا حیوان داشته باشند، در حالی كه در مرتبة وجودی انسان و حیوان نیستند. در همین راستا قرآن می‌فرماید: «وَ اِنْ مِنْ شَیْئٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِه وَلكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم...»(22) یعنی هیچ چیزی نیست مگر این‌كه به حمد خدا، او را تسبیح می‌كند، ولی شما تسبیح آن‌ها را نمی‌فهمید.
    پس باید متوجه بود تمام عالَم یك نحوه ظهور، از حیات و علم و قدرت حق است، هرچند كه اگر انسان جنبه‌های حیات و قدرت و علم را در آن‌ها ننگرد و به سنگ و درخت و رودخانه بودن آن‌ها فقط نظر كند، همین سنگ‌ها و درخت‌ها برای او حجاب حق خواهد شد، در حالی كه اگر منظر خود را عوض كنیم خواهیم گفت:
    حجابِ‌روی تو هم رویِ‌ توست درهمه‌حال

    نهان زچشم جهانی زبس كه پیدایی

    مثل نور خورشید كه از یك جهت مانع رؤیت خود خورشید است، ولی از جهت دیگر ظهور خود خورشید است.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    پلی به سوی عرفان


    صحبت ما این بود كه برهان‌های صدیقین و حركت جوهری، پلی هستند از برهان به سوی عرفان. یعنی در عین این‌كه عقل از طریق این براهین متوجه حقایقی در عالم وجود می‌شود، زمینه را فراهم می‌كنند تا دلْ توان رویارویی با آن حقایق را پیدا كند، به طوری كه شما پس از فهم برهان صدیقین می‌توانید هم‌منظر با عارفان ببینید كه:
    هر نقش كه بر تختة هستی پیداست

    آن‌صورت آن‌كس است،كان‌نقش‌آراست

    دریـای كهن چـو بر زنـد موجـی نو

    موجـش خواننـد و در حقیقـت دریـاسـت

    یا هرچه را از طریق برهان صدیقین در عالم وجود می‌یابید، نمودی از وجود مطلق ببینید و تصدیق كنید كه:
    موج‌هایی كه بحرِ هستی راست

    جملـه مر آب را حبــاب بــُـوَد

    گرچه آب و حبـاب باشـــد دو

    در حقیقــت حبــاب، آب بــُـوَد

    پس از ایـن روی هستـی اشیــاء

    راست چون‌هستی و سراب بــُـوَد

    در واقع وجود مطلق كه هیچ محدودیت و چگونگی ندارد، به ظهور آمده و در سراسر عالم ظاهر شده كه گفت:
    ز دریا موج گوناگون برآمد

    ز بیچونی به رنگ چون در آمد

    گهی در كسوت لیلی فرو شد

    گهی بر صورت مجنون در آمد

    تا آن‌جا كه خواهی گفت:
    با گلرخ خویش گفتم ای غنچه دهان

    هرلحظه مپوش چهره‌چون عشوه‌گران

    زد خنده‌كه من‌به عكس خوبان جهان

    در پرده عیان باشم و بی پـــرده نــهان

    و این سیر، كار را تا آن‌جا جلو می‌برد كه همراه با بصیرت علوی خواهی گفت: «مَعَ كُلِّ شَیْئٍ لا بِمُقارَنَةٍ، وَ غَیْرُ كُلِّ شَیْئٍ لا بِمُزایَلَةٍ»(23) یعنی خداوند با هر چیزی است، ولی نه در كنار آن، و غیر هر چیزی است، ولی نه جدای از آن. و به عبارت دیگر:

    از فریب نقـش نتـوان خـامة نقـاش دیـد
    ورنه‌دراین‌سقفِ‌زنگاری‌ یكی‌در‌كارهست





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سیر از تشكیك وجود به وحدت شخصی وجود

    عرفان آن‌چنان در وحدت سیر می‌كند كه از تشكیك وجود در منظر برهان، به وحدت شخصی وجود سیر می‌كند و در این حال دیگر تشكیك را در ظهورات وجود می‌یابد.
    در برهان صدیقین برای غیر واجب‌الوجود، سهمی از وجود - گرچه به عنوان ربط محض باشد - ثابت می‌شود، و چون سیر از برهان به عرفان كامل شد، دیگر قلب و عقلِ عارف برای غیر واجب هیچ سهمی از هستی نمی‌یابد و لذا سلسله‌ای در بین نیست تا واجب‌الوجود در مرتبة اعلای آن باشد، بلكه به غیر از واجب، هیچ چیزی موجود نیست، بلكه همة عالم نمودهای اسماء حسنای اویند.(24)
    سیر طبیعی سلوك به سوی حق این است كه ابتدا از راه شناخت عالَم - مخصوصاً شناخت نفس- پروردگار عالَم به عنوان «رب» و «اِله» شناخته می‌شود و انسان متوجه مدبّری می‌شود كه سیرِ همه به سوی اوست، و سپس با تدبّر در حقیقت هستی و شهود و ذوقِ حضوری آن، شناخت ذات قدیمِ ازلی حاصل می‌شود و در نهایت می‌رسد به این‌كه، نه تنها معرِّفِ ذات واجب، خود آن ذات بوده، بلكه دلیل بر شناخت جهان نیز معرفت همان ذات می‌باشد، چه این‌كه سبب وجود عالم نیز وجود همان ذات ازلی بوده و خواهد بود و بالاخره جهان در آئینة ذات حق مشاهده می‌شود و قبل از هر چیز حق را می‌بیند و همه چیز را در آینة حق مشاهده می‌نماید. در این حال می‌گوید:
    ما با دوست نشسته كه ای دوست، دوست كو

    كوكو همی زنیم ز مستی به كوی دوست

    حضرت آیت‌الله‌جوادی‌آملی«حفظ ‌الله‌تعالی» می‌فرمایند:
    «در طرح برهان، ابتدا از آیات آفاقی و انفسی به مبدأ عالم پی برده می‌شود و آنگاه در خودِ مبدأ از آن جهت كه هستی محض است، تدبّر شده و به ضرورت ازلی مبدأ، استدلال می‌شود و همچنان سیر علمی و شهودی ادامه می‌یابد تا هم اسمای حسنای حق ثابت شود و هم ظهور آن اسماء در مظاهر اثبات گردد و هم پیوند آن مظاهر با یكدیگر و سرانجام رجوع آن‌ها به مبدأ ظهورِ خود آشكار شود.
    با تحلیل فوق چند مطلب معلوم می‌گردد:
    1- كثرت در جهانِ امكان به آیت و ظهور برمی‌گردد، نه این‌كه به عنوان سراب قلمداد شود.
    2- وحدت شخصی وجود به این معنی است كه كثرت در ظهور باشد و وحدت در وجود، نه آن‌كه خودِ وجود دارای كثرت حقیقی ولو به نحو تشكیك باشد.
    مرحلة تكامل یافتة فلسفة الهی است كه صدرالمتألهین«قدس‌سره» بعد از تحول فكریِ اصالت ماهیت به اصالت وجود، یك تحول عقلی و شهودی عمیق دیگری را پیمود و آن ارتقاء از وحدت تشكیكیِ وجود به وحدت شخصی آن است كه بین وحدت تشكیكی و وحدت شخصی فرق‌هاست، نه آن‌كه وحدت شخصی محی‌الدّین وحدت خام باشد و با تعقل فلسفی ناسازگار، بلكه عقل ناب بعد از عبور از سر پل تشكیك و ارجاع آن به مظاهر و تنزیه حقیقت هستی از هرگونه تعدّد، ولو تعدّدِ مراتب، به آن نایل می‌گردد.»(25)
    پس از این‌كه انسان توانست به دیدگاه عرفانِ نظری نائل شود و غیر حق را همه آیات الهی ببیند و دیگر هیچ، مرحلة ندیدن خود را شروع می‌كند كه سیر در عرفان عملی است و از طریق دستورات و ریاضات شرعی، نفی انانیت خود را شروع می‌كند كه گفت:
    طلب ای عاشقان خوش رفتار

    طرب ای نیكوان شیرین كار

    تا كی از خانه هین ره صحرا

    تا كی از كعبه هین در خمار

    در جهان شاهدی و ما فارغ

    در قدح جرعه‌ای و ما هشیار

    زین سپس دست ما و دامن دوست

    بعد از این گوش ما و حلقة یار

    «والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    حركت جوهری

    مرحوم آخوند ملاصدرا(ره) در تحقیق حركت جوهری خود، بخش كثیری از مشكلات فلسفه را كه موجب می شد فلسفه از دین و وحی فاصله داشته باشد، حل نمود. عمده آن است كه بتوانیم دقیقاً منظور او را در حركت جوهری متوجّه شویم، چرا كه نگاه هر حكیمی، از جمله نگاه ملاصدرا(ره) نگاهی است كه از ظاهر گذشته و اگر كسی هنوز در ظاهر متوقّف است و همّتی برای گذر به‌سوی بطون و اصل ندارد، به جای آن كه خود را بالا ببرد، موضوع را پایین می‌آورد.
    چون تا زمان ملاصدرا(ره) اعتقاد فلاسفه بر حركت اَعراض در عالم مادّه بود و جوهر را ثابت می‌دانستند، ملاصدرا(ره) با مشكل زیادی روبه‌رو بود، چراكه در مقابل ادّعای اومبنی بر جوهری بودن حركت می‌گفتند: «اگر حرف شما صحیح است چرا بزرگانی چون «ارسطو» و«ابن‌سینا» از آن چیزی نگفته اند؟» سخن ملاصدرا(ره) این است كه: عظمت آن بزرگان به آن جهت بود كه حرف‌هایشان دلیل داشت و لذا اگر من هم با دلیل سخن گفتم، نباید به صِرف عظمت آن‌ها و این‌كه چون آن‌ها نگفته‌اند، حرفِ‌ من رد شود.(27) او با تمام تلاش سعی كرد: اوّلاًً؛ دلایل سخن خود را در جوهری بودن حركت در چنین شرایطی ارائه نماید. ثانیاً؛ جواب ایراد‌هایی كه به حركت جوهری می‌گرفتند را بدهد، كه بحث‌های آینده علاوه بر معنی حركت جوهری و براهین ملاصدرا و نتایج آن براهین، جواب آن ایرادها را نیز در بر دارد.
    تبصره: امروزه چهرة جهان را ظهور حركت فراگرفته و سرعت‌ها و حركت‌هایی به صحنه آمده است كه انسان از آن‌ها به حیرت می‌آید و می‌پرسد حدّ حركت تا چه اندازه و با چه شتابی می‌تواند باشد. ولذا بیش از همیشه احتیاج به تفسیری صحیح و عمیق از حركت داریم، تا معلوم شود چنین حركت‌هایی ریشه در كجا دارد.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مقدمه(26)


    مرحوم آخوند ملاصدرا(ره) در تحقیق حركت جوهری خود، بخش كثیری از مشكلات فلسفه را كه موجب می شد فلسفه از دین و وحی فاصله داشته باشد، حل نمود. عمده آن است كه بتوانیم دقیقاً منظور او را در حركت جوهری متوجّه شویم، چرا كه نگاه هر حكیمی، از جمله نگاه ملاصدرا(ره) نگاهی است كه از ظاهر گذشته و اگر كسی هنوز در ظاهر متوقّف است و همّتی برای گذر به‌سوی بطون و اصل ندارد، به جای آن كه خود را بالا ببرد، موضوع را پایین می‌آورد.
    چون تا زمان ملاصدرا(ره) اعتقاد فلاسفه بر حركت اَعراض در عالم مادّه بود و جوهر را ثابت می‌دانستند، ملاصدرا(ره) با مشكل زیادی روبه‌رو بود، چراكه در مقابل ادّعای اومبنی بر جوهری بودن حركت می‌گفتند: «اگر حرف شما صحیح است چرا بزرگانی چون «ارسطو» و«ابن‌سینا» از آن چیزی نگفته اند؟» سخن ملاصدرا(ره) این است كه: عظمت آن بزرگان به آن جهت بود كه حرف‌هایشان دلیل داشت و لذا اگر من هم با دلیل سخن گفتم، نباید به صِرف عظمت آن‌ها و این‌كه چون آن‌ها نگفته‌اند، حرفِ‌ من رد شود.(27) او با تمام تلاش سعی كرد: اوّلاًً؛ دلایل سخن خود را در جوهری بودن حركت در چنین شرایطی ارائه نماید. ثانیاً؛ جواب ایراد‌هایی كه به حركت جوهری می‌گرفتند را بدهد، كه بحث‌های آینده علاوه بر معنی حركت جوهری و براهین ملاصدرا و نتایج آن براهین، جواب آن ایرادها را نیز در بر دارد.
    تبصره: امروزه چهرة جهان را ظهور حركت فراگرفته و سرعت‌ها و حركت‌هایی به صحنه آمده است كه انسان از آن‌ها به حیرت می‌آید و می‌پرسد حدّ حركت تا چه اندازه و با چه شتابی می‌تواند باشد. ولذا بیش از همیشه احتیاج به تفسیری صحیح و عمیق از حركت داریم، تا معلوم شود چنین حركت‌هایی ریشه در كجا دارد.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ادّعای حركت جوهری

    حركت‌جوهری، صفتی مثل سنگینی، رنگ و حجم برای اشیاء نیست، كه در عین ثبات هویت شئ فقط وزن یا رنگ آن عوض شود، بلكه آن‌چنان است كه آرامش شئ را به هم می‌زند و شئ را از خود می‌ستاند و به خودی جدید مبدّل می‌سازد. در حركت جوهری، شئ از مرتبة نخستین وجودِ خود بیرون می‌آید و به هستی و مرتبة دیگری دست می‌یابد.
    حركت جوهری می‌گوید: ذات و جوهر عالم ماده؛ یك حركت است و بس. یعنی جوهر جهان یك جنبیدن است و نه چیزی كه می‌جنبد. تصوّر چنین چیزی در ابتدای امر ممكن است مشكل باشد، چون آن‌چه بشر در دنیای محسوسات می‌شناسد، چیزی است كه حركت و جنبش دارد، در حالی‌كه حركت جوهری مدعی است: خود حركت یك چیز است، همان‌طور كه آب به عنوان «عین تری» یك چیز است، نه‌این‌كه آب چیزی باشد كه تر است. لذا در ابتدا تصور صحیح از حركت جوهریِ عالَم ماده كاملاً ضروری است تا معلوم شود جناب ملاصدرا(ره) چه چیزی را می‌خواهد اثبات كند، وگرنه چیزی را قبول یا ردّ می‌كنیم كه هیچ ربطی به موضوع ندارد.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    سابقة تاریخی بحث حركت


    با نگاه به تاریخ تفكر بشر روشن می‌شود كه همواره یكی از موضوعات تفكر بشر حركت بوده است. قبل از میلاد این اختلاف بین دانشمندان وجود داشت كه آیا جهان سراسر حركت است و یا حركت، عَرَضی است مثل سایر اعراض. یا حركت یك خیال غیرواقعی است ودر واقع حركتی در خارج از ذهن وجود ندارد. مثلاً «هراكلیتوس» معتقد بوده سراسر عالم یك حركت است و در مقابل او «زنون» معتقد بوده است حركت؛ واقعیت خارجی ندارد. این مسئله همواره مدّ نظر متفكران بوده است و پس از اسلام و ظهور فلسفة اسلامی این سؤال در مورد حركت جوهری مطرح بوده است. بعد از كشف حركت الكترون‌ها در اتم، روشن شد كه علاوه بر حركت‌های ظاهری در پدیده‌های عالم، در عمق اتم هر مادّه‌ای، حركت نهفته است، ولی باز این سؤال هست كه این حركتِ سراسری عالم مادّه، حال چه در اتم و چه در غیر اتم، ریشه‌اش كجاست؟ حركت جوهری مدعی است كه می تواند این سؤال را جواب داده و به مشاجرة تاریخ تفكر در این مورد خاتمه دهد.
    سؤال: آیا قبل از ملاصدرا كسی معتقد به حركت جوهری بوده است؟
    جواب: گاهی افرادی مثل «بهمنیار» سخن‌هایی گفته‌اند كه حكایت از آن دارد كه چنین گرایشی داشته‌اند - البته؛ بدون این‌كه دلیلی بیاورند- ولی مخالفت شخصیّت‌های بزرگی مثل «بوعلی‌سینا» اجازه ظهور چنین اندیشه‌هایی را نداده ‌است.
    مشهور است كه یك‌بار بهمنیار به ابن‌سینا گفت: «من تصوّر می‌كنم كه حركت در جوهر شئ باشد!» ولی ابن‌سینا جواب او را نداد و در جواب او سكوت كرد. بهمنیار باز گفت: «جناب استاد! عرض كردم باید حركت در جوهر شئ باشد.» باز ابن‌سینا جواب او را نداد. بالأخره با تعجّب پرسید: «چرا جواب مرا نمی‌دهید؟!» ابن‌سینا گفت: «چون حركت جوهری است، جواب شما را نمی‌توانم بدهم». بهمنیار پرسید: «چرا؟!» ابن‌سینا گفت: «چون اگر حركت جوهری باشد، پس هر لحظه تمام ذات و جوهر شئ تغییر می‌كند ودر نتیجه، هر لحظه شما با پدیدة جدیدی روبه‌رو هستید؛ حال اگر حركت جوهری است، من هر لحظه موجودی جدید هستم و لذا آن‌كسی كه تو از او سؤال كردی، ذاتاً تغییر كرد و رفت و آن‌كسی هم كه آمد كه تو هنوز از او سؤال نكرده‌ای و باز وقتی از پدیدة جدیدِ بعدی سؤال كردی، آن پدیده ذاتاً رفت و پدیدة جدید دیگری آمد، پس چه كسی جواب تو را بدهد؟!».
    ملاحظه می‌كنید كه چگونه و با چه فضایی با جوهری بودن حركت، مخالفت می‌شد و البته ملاصدرا، در برهان خود جواب این مشكل را كه ابن‌سینا برای نفی حركت جوهری طرح كرده، تحت عنوان «جواب شبهة بقاء موضوع» داده است و بعداً مطرح خواهد شد.
    سؤال: قبل از ملاصدرا حركت را چگونه توجیه و تفسیر می‌كردند؟
    جواب: حركت را فقط در مقولات چهارگانه قبول داشتند. یعنی می‌گفتند: ذات یا جوهر شئ، ثابت است و فقط كمّیّت و یا موقعیّت و یا مكان شئ عوض می‌شود و به اصطلاح حركت را در مقولات چهارگانه‌ای می‌دانستند كه در ذیل ملاحظه می‌كنید.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مقولات چهارگانه

    1- كمّ: یا مقدار، مثل سنگین‌شدن و حجیم‌شدن درخت.

    2- كیف: مثل پیرشدن انسان‌ها یا رسیدن سیب كال.

    3- وَضْع: مثل حركت زمین به دور خودش.

    4- اَیْن: مثل حركت در خیابان؛ حركت مكانی.
    سؤال: آیا ملاصدرا حركت درمقولات چهارگانه را قبول دارد؟
    جواب: آری؛ اومی‌گوید علاوه بر این‌كه در این چهار مقوله حركت هست، در خود جوهر هم حركت هست. یعنی جوهرِ شیءِ مادّی در ذات خود حركت دارد و معنی حرف او این است كه حتّی ریشة حركات موجود در مقولات چهارگانه هم، جوهر ناآرام عالم مادّه است.
    تعریف حركت: حركت عبارتست از«خروج تدریجی شیء از قوّه به فعل»؛ یعنی «خارج شدن شیء از فقدانِ صفتی، به دارا‌شدن آن صفت»، یعنی حركت عبارت است از: یافتن شئ چیزی را كه ندارد و می‌تواند داشته باشد، زیرا «قوّه» یعنی نداشتنی كه شئ می‌تواند داشته باشد؛ مثل قوة جوانی برای كودكی. باید توجه داشت كه قوه با عدم صرف تفاوت دارد، بدین صورت كه در «عدم»، امكان به‌وجود آمدن نیست؛ مثل عدم چشم برای دیوار، به همین جهت نمی‌گوییم دیوار قوّة بینایی دارد، با این‌كه قوّه به معنای نداشتن است ولی نداشتنی كه امكان داشتن در آن هست، و چون دیوار امكان یافتن چشم ندارد، نمی‌توانیم بگوییم دیوار قوة چشم داشتن دارد.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    كیفیّت ادراك حركت


    در بارة كیفیت ادراك حركت می‌گوییم: «حركت، محسوسی است به كمك عقل، یا معقولی است به كمك حسّ» یعنی از یك طرف؛ حسّ به كمك عقل به وجود حركت پی می‌برد، و از یك طرف؛ عقل با تجزیه وتحلیلِ داده‌های حسّ، متوجّه وجود حركت می‌شود. مثل این‌كه چشم ما از پدیده‌ای كه حركت می‌كند، تصویرهایی را می‌گیرد (مثل دوربین فیلم‌برداری) و عقل با بررسی این تصویرها و مقایسة محل‌های مختلف تصویرهایی كه نزد ذهن دارد، متوجّه می‌شود كه آن پدیده در خارج دارای حركت است. به‌همین جهت است كه می‌گوییم «حركت، محسوسی است به كمك عقل» و یا عقل انسان به جهت ذات متحوّلِ بدنِ مادّی، «حركت» را تعقّل می‌كند و سپس در خارج از ذهن، مصداق‌های آن حركت را می‌یابد و این است معنی عبارت «حركت، معقولی است به كمك حسّ».
    پس طبق این بحث، هم حركت در خارج از ذهن موجود است و صرفاً ذهنی نیست وهم حسّ به تنهایی نمی‌تواند به وجود آن پی ببرد و آ‌ن‌چه را حسّ از واقعیّت حركت در می‌یابد، حركت نیست بلكه سكون‌های متوالی است كه به كمك عقل واقعیّتش مشخص می‌شود‌، و البته؛ این سكون‌های متوالی كه چشم آن‌ها را حسّ كرده، مربوط به واقعیّتی است خارجی به نام حركت؛ یعنی انسان به كمك عقل و حسّ «عبور و حركت» را می‌فهمد.
    علت این‌كه امثال «زنون» منكر حركت شدند، این بود كه صِرفاً بر داده‌های حسّ متمركز شدند و لذا وقتی به حسّ رجوع كنیم می‌بینیم حسّ به تنهایی از حركت، سكون‌های متوالی درك می‌كند ولی باید متوجه بود كه حسّ به تنهایی وجهی از آن واقعیت خارجی را دریافت می‌كند و وقتی عقل، آن داده‌های حسی ناشی از حركت را دریافت كرد و آن‌ها را تجزیه و تحلیل نمود، نفسِ انسان متوجه واقعیت حركت می‌شود.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi