معلول؛ «نمود» است و نه «بود»
با درك این نكته كه هویت معلول، هویتی است تعلقی، متوجه میشویم معلول عین نیاز به علت است. یعنی هر معلولی نسبت به علت حقیقی و موجِده خویش یك وجود سرابی است كه در نفس و ذات خود فاقد واقعیت و هستی است، و به عبارت دیگر معلول نسبت به علت خود، عدم است، «بود» نیست، «نمود» است.
قرآن میفرماید: «یا اَیُّهَاالنّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَیاللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»(13) یعنی ای مردم شما در ذات خود فقیرانی هستید وابسته به خدا، و خدا غنی و حمید است. بنابراین خداوند بودش و كمالش به خودش است و بقیه مخلوقات همه و همه در ذات خود فقیر الیالله هستند یعنی در ذات خود عدمیاند، ولی عدمی كه به خالق خود وصل است، و به وجود خدا موجود است.
شهید مطهری(ره) میفرماید:
«این نكته -یعنی كشف هویت تعلقیِ معلول نسبت به علتِ خود- یكی از شاهكارهای فلسفی صدرالمتألهین و از بزرگترین و لطیفترین اندیشههای بشری است. توجه به این مطلب تلقّی عمیقی از مفهوم «علیت»، غیر از آنچه در اذهان ساده نقش میبندد به ما میدهد. براین اساس رابطة علیت یك رابطة زایشی و تولیدی مانند آنچه در پدیدههای مادی مشاهده میكنیم نیست. یعنی چنین نیست كه علت، مانند مادری معلول را از خود بیرون فرستد، بلكه معلول، تجلی علت و پرتوی از وجود او و ظِلّ و سایة اوست.»(14)
از باب تقریب به ذهن میتوان چنین مثال آورد كه اگر اطاقی به وسیلة نور، روشن شود و از آن اطاق پنجرهای به اطاق دیگر باز باشد، اطاق بعدی از نظر روشنایی ضعیفتر و اطاقهای بعدی باز هم ضعیفتر خواهند بود. یعنی:
در جریان انتقال هستی از چیزی به نام علت به چیز دیگری به نام معلول، هستیْ سیر نزولی میپیماید. بهطوری كه معلول در واقع «وجود تنزلیافتة» علت است.