صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 57

موضوع: آشنایی با تاریخ حدیث اهل سنت

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عمر یک ماه در این کار به تأمل گذراند و از خداوند راهنمایی می خواست تا آن که یک روز خداوند عزم او را استوار ساخت و گفت: من می خواستم سنن را بنویسم، اما به یاد اقوام پیش از شما افتادم که کتابی (درباره سنت پیامبرانشان) فراهم آورده و به آن رو آوردند و کتاب الهی را وانهادند، سوگند به خدا که من کتاب خدا را هرگز به چیزی نمی آمیزم.(265)
    بدین ترتیب عمر نه تنه خود به گردآوری روایات اقدام نکرد، بلکه از هر اقدامی برای کتابت و تدوین حدیث بسان ابوبکر جلوگیری نمود. او وقتی مطلع شد که احادیث، بسیار شده و گروهی به کتابت حدیث روی آورده اند، از آنان خواست تا نگاشته های حدیثی خود را بیاورند و دستور داد آنها را بسوزانند.(266)
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    خطیب بغدادی می نویسد:
    به عمر بن خطاب گزارش دادند که در میان مردم کتابها و حدیثهای فراهم آمده است. او این امر را ناخوش داشت و گفت نای مردم به من گزارش رسیده که در میان شما کتاب هایی فراهم آمده است (بدانید که) استوارترین آنها محبوب ترینشان نزد خداوند است.
    همگان کتاب ها را نزد من آورند تا درباره آنها اظهار نظر کنم، مردم گمان کردند که او می خواهد در آنها نگریسته و براساس معیار، چندگانگی و تعارض آنها را بر طرف کند، اما هنگامی که کتاب ها را آوردند، همه را در آتش سوزاند.(267)
    عمر در این کار چنان مراقبت و پافشاری داشت که گاه بزرگانی از صحابه؛ هم چون ابن مسعود ابو درداء و ابو مسعود انصاری را به بهانه فراوانی نقل حدیث از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به زندان افکند.(268) و برخی دیگر را که در سایر شهرهای اسلامی به نشر حدیث اشتغال داشتند به مدینه فراخواند و تا زنده بود اجازه خروج از مدینه را به آنان نداد.
    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عبدالرحمن بن عوف می گوید:
    عمر بن خطاب از تمام شهرهای اسلامی عبدالله بن حذیفه، ابو درداء، ابوذر، عقبة بن عامر و گروهی دیگر از اصحاب را فراخواند و گفت: این احادیث چیست که در میان شهرها می پراکنید؟ گفتند: آیا ما را از پراکندن حدیث باز می داری؟! گفت نه، در پیش من باشید، تا زنده ام از من جدا نشوید، ما بهتر می دانیم چه چیز را از شما فراگیریم و چه چیز را وانهیم. بدین سان آنان تا زمانی که عمر زنده بود از وی جدا نشدند.(269)
    او حتی اگر ناچار می شد، جمعی را به شهری گسیل می داشت تا به دشت آنان را از نقل حدیث باز دارد.
    قرضة بن کعب چنین نقل کرده است:
    عمر خواست ما را به سوی عراق روانه کند، خود نیز تا نقطه صرار ما را همراهی کرد. در بین راه از ما سوال کرد: می دانید چرا شما را مشایعت کردم؟ گفتیم: برای احترام و تکریم. گفت: علاوه بر این، غرض دیگری دارم و آن این که شما به دیاری می روید که مردم آن به قرآن، انس خاصی دارند و همانند زنبوران که در کندوی خویش دائم آواز می خوانند، صدای تلاوت قرآن از خانه های ایشان بلند است. مانع ایشان نشوید. آنها را مشغول حدیث نسازید و روایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حداقل برسانید.(270)
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در روای دیگر او گفت: اقلوا الروایة عن رسول الله الا فیما یعمل به؛ از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کم نقل کنید، مگر در روایاتی که مربوط به اعمال است.(271)
    شدت عمل عمر چنان کارساز شد که بسیاری از بزرگان صحابه از نقل، یا کتابت حدیث جز در زمان و در مواردی محدود سر باز زدند.
    گرچه بخاطر برخورداری عثمان از روحیه تسامح و به گواهی برخی اسناد تاریخی می توان پذیرفت که مخالفت با نقل و تدوین حدیث در دوران عثمان با شدت کمتری دنبال شده است، اما به هر حال می بایست اذعان کرد که هم چنان کسی مجاز به گردآوری روایات نبود.(272) چنان که صحابیانی؛ همچون ابوذر از بیان و نشر حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ممنوع بوده اند.(273)
    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بررسی دلایل ارائه شده برای توجیه ممانعت از تدوین حدیث

    1. روایات منسوب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
    روایاتی که در آنها نهی از کتابت، به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده، از سه تن از صحابه به نام های ابو سعید خدری، زیدبن ثابت و ابو هریره نقل شده است، که مهم ترین آنها روایات ابو سعید خدری است.
    چنان که دکتر رفعت فوزی معتقد است: هیچ حدیثی در این باره پیراسته از ضعف نیست، مگر حدیث ابو سعید خدری.(274)
    دکتر مصطفی اعظمی می نویسد:
    در ناپسندی نگارش و ضبط حدیث، حدیث صحیحی به جز حدیث ابو سعید خدری وجود ندارد.(275)
    این حدیث به دو صورت نقل شده است: در یک روایت او گفتاری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل می کند که فرمود: لا تکتبوا عنی شیئا الا القرآن و من کتب عنی شیئا غیر القرآن فلیمحه؛ از من چیزی جز قرآن را ننویسید و هر کس از من چیزی جز قرآن نگاشته باشد باید آن را محو کند.(276)
    در دو روایت دیگر او چنین نقل می کند، که ما از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه کتابت حدیث خواستیم، اما آن حضرت اجازه نداد.(277)
    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در روایت زید بن ثابت آمده است، که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما فرمان داد تا حدیثی را ننگاریم،(278) با آن که از نگاشته شدن حدیث نهی کرد.(279)
    روایات ابو هریره به سه صورت نقل شده است:
    در روایت نخست چنین آمده است: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ما در حالتی وارد شد که مشغول نگاشتن احادیث بودیم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آنچه می نگارید چیست؟ گفتیم: احادیثی است که از شما شنیده ایم. فرمود: آیا کتابی غیر از قرآن را می جویید؟ امت های پیشین از شما گمراه نشدند، مگر بدین خاطر که در کنار کتاب آسمانی شان کتاب دیگر فراهم آوردند.
    ابو هریره می گوید: پرسیدم: ای رسول خدا آیا از شما حدیث نقل کنیم؟ حضرت فرمود:: باری، از من حدیث نقل کنید و مانعی ندارد. هر کس بر من از روی عمد دروغ ببندد باید برای خود جایگاهی از آتش فراهم آورد.(280)
    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در روایت دوم او مدعی است که پیامبر اکرم از نهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایات نگاشته شده را در یک جا گرد آورده و سوزاندیم.(281)
    در روایت سوم چنین می خوانیم: به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش شد، که گروهی از مردم احادیثشان را نگاشته اند. آن حضرت بالای منبر رفته و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: این کتابهایی که به من گزارش شده می نویسید، چیست؟ من تنها بشری هستم، هر کس چیزی از این احادیث نزد اوست باید آن را محو کند. ما آن احادیث را گرد آوردیم و گفتیم: ای رسول خدا، آیا از تو حدیث نقل کنیم؟ فرمود: از من حدیث نقل کنید و مانعی ندارد و هر کس بر من دروغ ببندد، می بایست جایگاهش را از آتش فراهم آورد.(282)
    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بسیاری از عالمان اهل سنت خود به ضعف سندی این روایات اذعان کرده اند. گروهی روایات ابو سعید را موقوف یا مرفوع می دانند و گروهی در وثاقت برخی از راویان آن؛ هم چون زیدبن اسلم، یا فرزند او عبدالرحمن، یا کثیربن زید تردید روا داشته اند.
    افزون بر ضعف سندی در دلالت این روایات نیز تشکیک شده است. مثلا گفته شده که جمله فأبی أن یأذن لی، یا فأبی أن یأذن لنا شاید ناظر به خصوص ابو سعید خدری، یا خصوص مخاطبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است.(283)
    به علاوه از ظاهر برخی از روایات پیشین چنین بر می آید که مقصود پیامبر اکرم، نگاشتن حدیث در کنار قرآن و در یک صفحه است که ممکن است باعث اشتباه قرآن با حدیث گردد.(284)
    از سوی دیگر در متن برخی از این روایات همچون روایت اول و سوم ابو هریره بر کتابت حدیث از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تاکید شده است. و نهی آن حضرت ناظر بر روایات مجعول است.
    گذشته از مناقشات سندی و دلالی فوق، توجه به مضامین روایات مورد ادعا، بویژه روایت نخست ابو هریره نشان گر آن است که آنها در دفاع از سیاست خلفاء در ممانعت از تدوین حدیث بر ساخته شده اند؛ زیرا دلایلی که در آنها به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده، همان دلایل طرح شده از سوی خلفاست. این که امت های گذشته با رویکرد به سایر کتاب ها از کتاب آسمانی خود بازماندند، عین استدلالی است که از خلیفه دوم نقل شد. و ابراز این نکته که من بشری بیش نیستم، عین توجیهی است که قریش برای جلگوگیری از عبدالله بن عمرو بن عاص برای گردآوری روایات ارائه کردند. او می گوید:
    من هر آنچه را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می شنیدم، می نوشتم و با این کار، می خواستم از تباهی آنها جلوگیری کنم. قریش مرا از این کار باز داشتند و گفتند: آیا هر آنچه را از پیامبر می شنوی می نویسی، در حالی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشری است که در حال خشنودی، یا ناخشنودی سخن می گوید. من از نوشتن بازایستادم، و سخن قریشیان را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگو کردم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بنویس. به خدا سوگند از این (اشاره به دهان مبارک) به جز حق خارج نمی شود.(285)
    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آیا می توان پذیرفت ادای بشری بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که برای بی اعتبار ساختن گفتار ایشان در عتاب، یا ستایش افراد از سوی دشمنان ایشان عنوان شده است، و طبق روایت پیشین از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردود اعلام شده، از زبان خود آن حضرت برای توجیه مشروعیت اجتناب از نگارش مطرح گردد؟!
    با صرف نظر از این اشکالها، از نگاه عالمان اهل سنت بالاخره آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با کتابت حدیث مخالفت کرده است، یا نه؟ در این صورت پدید آورندگان جوامع روایی و صاحبان صحاح سته بر اساس چه مجوزی اقدام به کتابت و تدوین حدیث کرده اند؟! اگر سند و دلالت این روایات صحیح باشد، پس با انبوهی از روایات و شواهد که دلالت بر جواز کتابت دارد چه باید کرد؟ بخاطر چنین تعارض شگفت آوری آنان کوشیده اند به شیوه های مختلف تعارض میان روایات نهی و اذن را برطرف کنند.
    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    راه حل های ارائه شده برای جمع میان روایات نهی و اذن

    الف.اختصاص روایات اذن به افراد کم حافظه


    مدافعان این نظریه به دسته ای از روایات استناد می کنند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای افراد کم حافظه اجازه کتابت داده است. به عنوان نمونه ابو هریره نقل می کند: پس از فتح مکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطبه ای ایراد کرد. در پایان آن یکی از مسلمانان به نام ابو شاة یمنی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: این خطبه را برای من بنویسید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آن را برای ابو شاة بنویسید.(286)
    عبدالله بن حنبل معتقد است: در باب کتابت حدیث، روایتی صحیح تر از این حدیث وارد نشده است.(287)
    رشید رضا نیز بر این باور است که: صحیح ترین روایتی که در مورد اذن به کتابت حدیث وارد شده، روایت ابو هریره درباره ابو شاة یمنی است که بخاری و مسلم آن را روایت کرده اند.(288)
    همچنین ابو هریره در روایتی دیگر آورده است: مردی از انصار در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر شد و گفتار آن حضرت را استماع کرد. او بخاطر ضعف حافظه قادر به حفظ آن سخنان نبود. او روزی از ضعف حافظه خود نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت برد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: استعن بیمینک؛ از دستت یاری بجوی و با دستش به خط اشاره کرد.(289)
    چنان که مشهود است در هر دو روایت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای کمک به حافظه ضعیف شخاص برای ثبت روایات به آنان اجازه کتابت داده است.
    وقتی روایات نهی را کنار این دست از روایات می گذاریم به این نتیجه می رسیم که روایات نهی عام و روایات اذن خاص است.
    امضاء

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi