صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 63

موضوع: منازل الآخرة (حکایات و روایات مرگ و عالم پس از مرگ)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    فصل سوم: منزل هولناک برزخ

    و از منازله مهوله برزخ است که حق تعالی درباره آن در سوره مؤمنون می فرماید: و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون(11)
    و حضرت صادق (ع) در جزء حدیثی فرمود... به خدا سوگند که بر شما از برزخ می ترسم. راوی گفت: چیست برزخ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قیامت.
    از لب اللباب قطب راوندی نقل شده که در خبر است که مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان می آیند پس هر یک از ایشان به آواز گریان فریاد می زند: ای فرزندان من ای خویشان! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید بر غربت ما رحم کنید ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، ای بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید این ثروتی که در دست شما است روزی در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم، پس آنها برای ما وبال شد و منفعت برای دیگران. به ما مهربانی کنید ولو به یک درهم یا قرص نانی یا پاره ای از چیزی. پس فریاد می کنند: چقدر نزدیک است که بر نفسهای خود گریه کنید و به شما نفعی ندهد چنانکه ما گریه می کنیم و سودی برای ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید.
    و در جامع الاخبار نقل شده که بعضی از صحابه پیامبر از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: برای مردگان خود هدیه فرستید؛ ارواح مؤمنین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزلهای خود می آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه فریاد می کند: ای اهل من و ای پدر من و مادر من و خویشان خود را صدا می زنند که با خیرات و یا قرص نانی یا جامه ای بر ما مهربانی کنید که خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند پس رسول خدا گریست و ما هم گریه کردیم سپس فرمود اینها برادران دینی شمایند که زیر خاک پوسیده شده اند که همه آنها در ناز و نعمت بودند پس بر عذاب خود ندا می کنند و می گویند: وای بر ما؛ اگر به آنچه که در دست ما بود انفاق می کردیم در رضای خداوند، به شما محتاج نبودیم پس با حسرت و پشیمانی بر می گردند و فریاد می کنند: صدقه مردگان را زود بفرستید.
    و نیز در آن کتاب از آن حضرت مروی است که فرمود: هر صدقه که برای میتی بدهی آنرا ملکی در طبقی از نور قرار می دهد که شعاع آن درخشان است و می رسد به هفت آسمان پس بر لب قبر، می ایستد و فریاد می کند: السلام علیکم یا اهل القبور، اهل شما این هدیه را به سوی شما فرستادند. پس میت می گرید و آن را داخل در قبر خود می کند و بدان خوابگاهش فراخ می شود. پس فرمود: آگاه شوید هر کس با صدقه به مرده مهربانی کند برای او اجر و ثواب احد منظور شود.
    و حکایت شده که امیر خراسان را در خواب دیدند که می گفت: برای من آنچه را که نزد سگان خود می اندازید برایم بفرستید چون به آن محتاجم.
    علامه مجلسی (رحمه الله علیه) در زادالمعاد فرمود: وارثان نباید مردگان را فراموش کنند زیرا که دست ایشان از اعمال خیر کوتاه گردیده و به فرزندان و خویشان و برادران مؤمن امیدوارند و به احسان ایشان چشم به راهند خصوصاً در دعا کردن در نماز شب و بعد از نمازهای فریضه و در مشاهد مشرفه پدر و مادر را زیاده از دیگران باید دعا کرد و اعمال خیر برای ایشان به عمل آورد.
    و در خبر است که بسا فرزندی که در حال حیات پدر و مادر عاق ایشان باشد و بعد از فوت ایشان نیکوکار گردد به سبب اعمال خیری که برای ایشان به عمل آورد و مورد عفو خداوند قرار خواهد گرفت. و در حدیث صحیح منقولست که حضرت صادق (ع) در هر شب از برای فرزند خود و در هر روز برای پدر و مادر خود دو رکعت نماز می کردند و در رکعت اول انا انزلناه و در رکعت دوم انا اعطیناک می خواندند.
    و به سند صحیح از حضرت صادق (ع) منقول است که بسا باشد که میت در تنگی و شدتی بوده باشد و حق تعالی به او وسعت دهد و تنگی را از او بردارد، پس به او می گویند که این خوشحالی که به تو روی آورد به سبب نمازیست که فلان برادر مؤمن برای تو خواند راوی پرسید: دو میت را در دو رکعت نماز شریک می توانم کرد؟ فرمود: بلی. و فرمود که میت به خاطر دعا و استغفاری که برای او می کنند شاد می شود چنانچه زنده به خاطر هدیه ای که برای او می برند شاد می شود و فرمود: که در قبر میت، نماز و روزه و حج و تصدق و سایر اعمال خیر و دعا داخل می شود، و ثواب آن اعمال برای کسی که کرده و برای مرده هر دو نوشته می شود.
    و در حدیث دیگر فرمود: که هر که از مسلمانان برای میتی عمل صالحی انجام دهد خدا ثواب او را چند برابر گرداند و میت از آن عمل سود برد. و در روایتی وارد شده است که هر گاه شخصی به نیت میتی تصدقی بکند حق تعالی جبرائیل را امر می فرماید که با هفتاد هزار ملک به نزد قبر او روند و هر یک طبقی از نعمتهای الهیه در دست دارند و به او می گویند: السلام علیک ای دوست خدا، این هدیه فلان مؤمن است برای تو پس قبر او روشن می شود و حق تعالی هزار شهر در بهشت به او کرامت فرماید و هزار حوری به او تزویج فرماید و هزار حله به او پوشاند و هزار حاجت او را روا کند.
    مؤلف می گوید: شایسته است که چند حکایت سودمند از خوابهای صادقانه در اینجا نقل کنم، حکایت نافعه از منامات صادقه و مبادا که اعتنایی ننمایی به آنها و مبادا به آنها توجهی نکنی و خیال کنی که آنها خوابی از خوابهای پریشان یا افسانه ای است که برای کودکان نقل می کنند، بلکه خوب در آنها بنگر که هوش از سر رباید و خار از چشمان.
    فسانه ها همه خواب آورد فسانه من - ز چشم، خواب رباید فسانه عجبی است





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 12-03-2019 در ساعت 00:02
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    حکایت:

    شیخ ما ثقة الاسلام نوری در دارالسلام نقل فرموده که برایم نقل کرد عالم جلیل و فقیه نبیل سید حسن الحسینی الاصفهانی که: چون پدرم وفات کرد من در نجف اشرف مقیم و مشغول تحصیل بودم و کارهای آن مرحوم به دست بعضی از برادران من بود، و من به تفصیل، علم به آن نداشتم، و چون هفتم ماه از وفات آن بزرگوار گذشت والده ام به رحمت الهی پیوست. جنازه آن مرحوم را به نجف آوردند و دفن کردند.
    در یکی از روزها در خواب دیدم که گویا در اطاق خود نشسته ام که ناگاه مرحوم والدم وارد شد. من برخاستم و سلام کردم پس در صدر مجلس نشست و مرا نوازش کرد و در آن وقت بر من معلوم شد که مرده است؛ پس استدلال نموده و به او گفتم که شما در اصفهان وفات کردید چگونه شد که شما را در اینجا می بینم؟ فرمود: بلی، لکن بعد از وفات، ما را در نجف منزل دادند مکان ما الآن در نجف است. گفتم: که والده نزد شما است؟ فرمود: نه. وحشت کردم از آنکه گفت نه. فرمود: او در نجف است لکن در مکان دیگر است؛ آنوقت فهمیدم که پدرم عالم است و محل عالم بالاتر است از محل جاهل؛ پس سؤال کردم از حال آن مرحوم؛ فرمود: من در ضیق و تنگی بودم و الآن الحمد لله حالم خوب است، و از آن شدت و تنگی گشایش و فرجی برای من حاصل شد.
    من از روی تعجب گفتم که آیا شما هم در ضیق و شدت واقع شدید؟ فرمود: بلی؛ حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند، از من طلبی داشت، از جهت طلب او حال من بد بود که اصلاح شد پس تعجب من زیاد شد و از خواب بیدار شدم با حال ترس و تعجب، صورت خواب را برای برادرم که وصی آن مرحوم بود نوشتم و از او درخواست نمودم که برای من بنویسد که آیا حاج رضای مذکور از مرحوم والد طلب دارد یا نه؟ برادرم برای من نوشت که من در دفتری که اسامی طلبکاران بود مراجعه کردم هر چه تفحص کردم اسم این مرد در آنجا نبود. من دوباره نوشتم که از خود آن شخص سؤال کند. برادرم بعد از آن برای من نوشت که من از او سئوال کردم گفت: بلی من هیجده تومان از آن مرحوم طلبکارم و غیر از خدا هیچکس بر آن آگاه نیست، و بعد از فوت ایشان از شما پرسیدم که اسم من در دفتر طلبکاران آن مرحوم هست؟ شما گفتید: نه. پس من با خود گفتم که اگر ادعای طلب خود کنم قدرت بر اثبات ندارم؛ چون حجت و بینه نداشتم و اعتماد به آن مرحوم بود که در دفتر خود ثبت می کند. معلوم شد که مسامحه نموده؛ پس من از وصول طلب خود مأیوس شدم و اظهار نکردم. پس من صورت خواب شما را برای او نقل کردم و خواستم که وجه او را بدهم، گفت: من ذمّه او را بری نمودم و طلب خود را بخشیدم.



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 12-03-2019 در ساعت 00:02
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    حکایت:


    و نیز محدث متبحر، ثقة الاسلام نوری در دارالسلام از عالم فاضل، حاج ملا ابوالحسن مازندرانی نقل کرده که گفت: من دوستی داشتم از اهل فضل و تقوا، مسمی به ملا جعفر فرزند عالم صالح ملا محمد حسین طبرستانی از اهل قریه ای که آنرا تیلک می گویند، وقتیکه طاعون آمد و تمام بلاد را گرفت، جماعت بسیاری پیش از او وفات کردند در حالی که او را وصی خود قرار داده بودند و او بر حسب وصیت آنها اموال ایشان را جمع نموده و هنوز به محل و مصرف نرسانده، او نیز به طاعون هلاک شد و آن مالها ضایع شد و به مصارفی که باید برسد نرسید و چون حق تعالی بر من منت نهاد زیارت عتبات عالیات روزیم کرد و سعادت مجاورت قبر امام حسین یافتم، شبی در کربلا در خواب دیدم که مردی در گردنش زنجیری است که آتش از آن شعله می کشد و دو طرف آن به دست دو نفر است و آن شخصی که زنجیر به گردنش است زبانش بلند است و تا سینه اش آویخته شده؛ چون مرا دید به سوی من آمد و چون نزدیک شد دیدم رفیقم ملا جعفر است. از حال او تعجب کردم خواست با من سخن گوید که آن دو شخص زنجیرش را کشیدند و او را از عقب برگرداندند و نگذاشتند که سخن گوید دوباره ملا جعفر نزدیک من آمد و خواست حرف بزند، باز او را کشیدند و نگذاشتند، تا سه دفعه.
    من از مشاهده آن حال و آن صورت هولناک سخت ترسیدم و صیحه بزرگی کشیدم و بیدار شدم و از فریاد من یک نفر از علماء که در نزدیک من خوابیده بود بیدار شد پس من قصه خواب را برای او نقل کردم، و اتفاقاً این وقتی که من از خواب برخاستم وقت باز کردن درهای صحن مطهر و حرم شریف بود پس من به رفیقم گفتم خوب است به حرم مشرف شویم و زیارت کنیم و برای ملا جعفر استغفار کنیم شاید حق تعالی بر او ترحم فرماید.
    پس به حرم مشرف شدیم و آنچه را قصد داشتیم به عمل آوردیم و از این جریان قریب بیست سال گذشت و از حال او چیزی به دستم نیامد، و من به گمان خود فهمیدم که این عذاب برای او به سبب تقصیر او در اموال مردم باشد و بالجمله چون حق تعالی بر من به زیارت خانه اش منت گذاشت و از اعمال حج فارغ شدیم، و به مدینه رفتم دچار بیماری سخت شدم و از حرکت باز ماندم پس من به رفقای خود التماس کردم که مرا شست و شو دهید و لباسهایم را عوض کنید و مرا دوش گیرید و به روضه مطهره حضرت رسول صلی الله علیه و آله ببرید پیش از آنکه مرگ مرا دریابد؛ پس رفقا آنچه را که گفته بودم انجام دادند و چون داخل روضه مطهره شدم بیهوش افتادم و رفقا مرا گذاشتند و پی شغل خود رفتند؛
    چون به هوش آمدم مرا دوش گرفتند و بردند نزدیک شبکه ضریح مقدس تا زیارت کردم، آنگاه مرا بردند به طرف پشت نزدیک بیت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها که محل زیارت آن مظلومه است، پس نشستم و زیارت کردم آن حضرت را و طلب شفا برای خود نمودم و به آن بی بی خطاب کردم که به ما رسیده از اخبار، کثرت محبت شما به فرزندت امام حسین (ع) و من همسایه قبر شریف آن حضرتم پس به حق آن بزرگوار که شفای مرا از خداوند تعالی بخواهید؛
    پس به جانب رسول صلی الله علیه و آله توجه کردم و آنچه حاجت داشتم عرض کردم، از جمله طلب شفاعت آن حضرت را برای جماعتی از رفقایم که وفات کرده اند و اسمهای آنها را یک یک ذکر کردم تا رسیدم به اسم ملا جعفر، در این حال یادم آمد خوابی که از او دیده بودم، حالم منقلب شد، پس الحاح کردم در طلب مغفرت و سؤال شفاعت برای او و عرض کردم که من بیست سال پیش از این، او را به حال بد دیدم و نمی دانم خوابم راست بوده یا از خوابهای پریشان به هر جهت آنچه ممکنم بود از تضرع و دعا در حق او به جا آوردم، پس در حال خود خفتی دیدم، برخاستم تنها بدون اعانت رفیق به منزل آمدم و مرضم به برکت حضرت زهراء صلوات الله علیها بر طرف شد و چون خواستم از مدینه حرکت کنیم در احد منزل کردیم، و چون وارد احد شدم و شهداء آنجا را زیارت کردم خوابیدم، در خواب ملا جعفر رفیق خود را به هیئت خوبی دیدم جامه های سفید در تن دارد و عمامه با حنک بر سر دارد و عصائی در دست گرفته نزد من آمد و بر من سلام کرد و گفت: مرحباً بالاخوة و الصداقة؛ شایسته است که رفیق با رفیق خود چنین کند که تو با من کردی.
    من در این مدت در تنگی و بلا و شدت و محنت بودم پس تو از روضه مطهره بیرون نیامدی مگر آنکه مرا از آن گرفتاریها خلاص کردی و الآن دو روز یا سه روز است که مرا به حمام فرستادند و از قذارت و کثافات، پاکیزه ام کردند، و حضرت رسول صلی الله علیه و آله این جامه ها را برای من فرستاده و حضرت صدیقه صلوات الله علیها این عبا را برای من مرحمت فرموده و امر من به حمد الله به خوبی و عافیت منجر شد، و من برای مشایعت تو آمدم تا آن که تو را بشارت دهم، پس خوشحال باش که به سوی اهل خود سلامت برمی گردی و آنها هم سالم می باشند. پس بیدار شدم شکر گویان و خوشحال.
    شیخ مرحوم فرموده که شایسته است برای شخص زیرک خبیر که تأمل کند در دقائق این رؤیا؛ زیرا که آن مشتمل است بر چیزهایی که برطرف می کند کوری دل و خاشاک در چشم را.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    حکایت:



    و نیز در دارالسلام است که شیخ اجل جناب حاج ملا علی از والد ماجدش جناب حاج میرزا خلیل تهرانی (رحمه الله علیه) نقل فرموده که من در کربلای معلی بودم و مادرم در طهران؛ پس شبی در خواب دیدم که مادرم به نزد من آمد و گفت ای پسر! پس از مرگ مرا با بینی شکسته به سوی تو آوردند پس من ترسان از خواب بیدار شدم و از این خواب چندی نگذشت که کاغذی از بعضی برادران رسید که نوشته بود: والده ات وفات کرد، جنازه اش را به نزد شما فرستادیم. چون جنازه کشها آمدند گفتند جنازه والده شما را در کاروانسرای نزدیک ذی الکفل گذاشتیم چون گمان کردیم که شما در نجف می باشید.
    پس من صدق خواب را فهمیدم ولکن متحیر ماندم در معنای کلام آن مرحومه که گفته بود: بینیم را شکستند، تا اینکه جنازه اش را آوردند. کفن را از روی او گشودم دیدم بینی او شکسته شده سبب آن را از حاملین آن پرسیدم گفتند ما سببش را نمی دانیم جز آنکه در یکی از کاروانسراها تابوت آن مرحومه را روی تابوتهای دیگر گذاشته بودیم مالها با هم لگدکاری کردند و جنازه را به زمین افکندند شاید، در آن وقت این آسیب به آن مرحومه رسیده، دیگر غیر از این ما سببی برای آن نمی دانیم. پس من جنازه مادرم را آوردم حرم حضرت اباالفضل (ع) و مقابل آن جناب گذاشتم و عرض کردم: ای اباالفضل! مادر من نماز و روزه اش را نیکو بجا نیاورده، الحال دخیل تو است پس از او اذیت و عذاب را برطرف کن و بر من است که پنجاه سال برای او روزه و نماز بدهم. پس او را دفن کردم و در دادن نماز و روزه برای او مسامحه شد. مدتی گذشت که شبی در خواب دیدم که شور و غوغائی بر در خانه من است. از خانه بیرون شدم ببینم چیست؟ دیدم مادرم را بر درختی بسته اند و به او تازیانه می زنند. گفتم: برای چه او را می زنید، چه گناهی کرده؟ گفتند: ما از جانب حضرت ابوالفضل مأموریم که او را بزنیم تا فلان مبلغ پول بدهد. من داخل خانه شدم و پول را آوردم و به ایشان دادم و مادرم را از درخت باز کردم و به منزل بردم و مشغول به خدمت او شدم. پس چون بیدار شدم حساب کردم آن مقدار پولی را که در خواب از من گرفتند موافق بود با پول پنجاه سال عبادت؛ پس من آن مبلغ را برداشتم و بردم خدمت سید اجل میرزا سید علی، صاحب کتاب ریاض و گفتم: این پول پنجاه سال عبادت است، مستدعیم لطف فرموده برای مادرم بدهید.
    قال شیخنا الاجل صاحب دارالسلام احله الله دارالسلام: و فی هذا الرؤیا من عظم الامر و خطر العاقبة و عدم جواز التهاون بما عاهد الله علی نفسه و علو مقام اولیائه المخبتین ما لا یخفی علی من تأملها بعین البصیرة و نظر الاعتبار.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    حکایت:



    و نیز آن بزرگوار از والد صالح خود نقل فرمود که در طهران، در یکی از حمامها، در سر حمام آن خادمی بود که او را پادو می گوئیم و او نماز و روزه را بجا نمی آورد. روزی آمد نزد یکی از معمارها و گفت می خواهم برای من حمامی بنا کنی. معمار گفت تو از کجا پول می آوری؟ گفت تو چه کار داری پول بگیر و حمام بساز، پس آن معمار، حمامی برای او ساخت معروف به اسم و اسمش علی طالب بود. مرحوم حاج ملا خلیل می گوید که وقتی در نجف اشرف بودم که خواب دیدم علی طالب آمد به نجف اشرف در وادی السلام، پس من تعجب کردم و گفتم: تو چگونه به این مکان شریف آمدی حال آنکه تو نه نماز می کردی و نه روزه می گرفتی؟ گفت: ای فلان! من مردم و مرا گرفتند با غل و زنجیرها که ببرند بسوی عذاب که حاج ملا محمد کرمانشاهی - جزاه الله خیراً - فلانی را نائب گرفت که برای من حج بجا آورد و فلانی را اجیر کرد برای روزه و نماز من و از برای من زکاة و مظالم داد به فلانی و فلان و چیزی بر ذمه من نگذاشت مگر آنکه ادا کرد و مرا از عذاب خلاص نمود؛ خداوند جزای خیر به او بدهد. پس من ترسان از خواب بیدار شدم و از آن خواب تعجب داشتم تا آنکه بعد از مدتی جماعتی از طهران آمدند احوال علی طالب را از ایشان پرسیدم پس مرا خبر دادند به همان نحو که در خواب دیده بودم حتی اشخاصی که نائب شده بودند برای حج و نماز و روزه او مطابق بودند با آنچه در خواب به من گفته و نام برده بود؛ پس من از صدق رؤیای خود و مطابق بودنش با واقع تعجب کردم.
    مخفی نماند که این خواب تصدیق می کند اخباری را که وارد شده که ثواب روزه و نماز و حج و سایر خیرات به میت می رسد و آنکه گاهی که مرده در تنگی و شدت است به واسطه آن اعمال فرجی برای او حاصل می شود؛ و نیز تصدیق می کند اخباری را که فرمودند هیچ مؤمنی نیست که در شرق و غرب عالم بمیرد مگر آنکه روحش را به وادی السلام می برند؛ و در بعض اخبار است که گویا می بینیم ایشان را که حلقه حلقه نشسته اند و با هم حدیث می گویند. و حاج ملا محمد کرمانشاهی مذکور از علمای اخیار و صلحای ابرار تهران بوده.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    حکایت:


    از اربعینیات عالم فاضل و عارف کامل، قاضی سعید قمی رحمه الله علیه نقل شده که فرمود: از کسی که ثقه و محل اعتماد است از استاد ما شیخ بهائی چنین رسیده که روزی به زیارت شخصی از ارباب حال رفت که در مقبره ای از مقابر اصفهان مأوی گزیده بود. آن شخص عارف به شیخ گفت: من در این قبرستان قبل از این روز امر غریبی مشاهده کردم و آن امر این است که دیدم جماعتی جنازه ای را در این قبرستان آوردند و در فلان جا دفن کردند و رفتند؛ پس چون ساعتی گذشت بوی خوشی شنیدم که از بوهای این نشأه نبود؛ متحیر ماندم؛ به راست و چپ خود نظر کردم تا بدانم که این بوی خوش از کجا آمد که ناگاه دیدم جوان خوش صورتی در لباس پادشاهان به نزد آن قبر رفت پس چون نزد آن قبر نشست دیدم مفقود شد، گویا داخل در قبر شد پس بسیار تعجب کردم. پس از این واقعه زمانی نگذشت که ناگاه بوی بدی به دماغم رسید که از هر بوی بدی پلیدتر بود پس نگاه کردم سگی را دیدم که بدنبال او می رود، تا رسید به آن قبر و پنهان شد؛ پس من تعجب کردم و در آن حال بودم که ناگاه آن جوان بدحال و بد هیئت با بدن مجروح بیرون آمد و از همان راهی که آمده بود برگشت. من عقب او رفتم و از او خواهش کردم که حقیقت حال را برای من بگوید، گفت: من عمل صالح این میت بودم و مأمور بودم که در قبر با او باشم. که ناگاه این سگی که دیدی آمد و او عمل غیر صالح او بود. من خواستم او را از قبر بیرون کنم تا در کنار او باشم، آن سگ مرا دندان گرفت و گوشت مرا کند و مرا مجروح کرد چنانچه می بینی و مرا نگذاشت که با او باشم، دیگر نتوانستم در قبر با او بمانم بیرون آمدم و او را وا گذاشتم. چون عارف مکاشف این حکایت را برای شیخ نقل کرد شیخ فرمود راست گفتی فنحن قائلون بتجسد الاعمال و تصورها بالصورة المناسبة بحسب الاحوال(12)
    مؤلف گوید این حکایت را این خبر که شیخ صدوق در اول امالی روایت کرده تصدیق می کند و خلاصه اش آن است که قیص بن عاصم منقری با جماعتی از بنی تمیم خدمت حضرت رسول رسیدند و از آن حضرت نصیحتهای سودمند خواستند آن حضرت ایشان را به کلمات خویش موعظه فرمود از جمله فرمود: ای قیس چاره ای نیست که باید همنشینی در قبر داشته باشی تو مرده ای و او زنده است.
    پس اگر او کریم باشد تو را گرامی خواهد داشت و اگر لئیم و پست باشد تو را رها خواهد کرد و محشور نخواهی شد مگر با او، مبعوث نشوی مگر با او، و سؤال نخواهی شد مگر از او؛ پس قرار مده آن را مگر صالح، زیرا که اگر صالح باشد با او انس خواهی گرفت و اگر فاسد باشد وحشت نخواهی نمود مگر از او و او عمل تست. قیس عرض کرد: یا نبی الله! دوست داشتم که این موعظه به نظم آورده شود تا ما بر آن افتخار کنیم و بصورت یک سند برای ما بماند. آن جناب نزد حسان بن ثابت شاعر فرستاد تا این جریان را به شعر در آورد ولی چون صلصال بن دلهمس در مجلس حاضر بود پیش از آنکه حسان بیاید آن را به نظم کشید:
    تخیر خلیطاً من فعالک انما - قرین الفتی فی القبر ما کان یفعل
    و لابد بعد الموت من ان تعده - لیوم ینادی المرء فیه فیقبل
    فان کنت مشغولاً بشیی ء فلا تکن - بغیر الذی یرضی به الله تشغل
    فلن یصحب الانسان من بعد موته - و من قبله الا الذی کان یعمل
    الا انما الانسان ضیف لاهله - یقیم قلیلاً بینهم ثم یرحل
    شیخ صدوق رحمه الله علیه از حضرت صادق (ع) روایت کرده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: روزی حضرت عیسی بن مریم (ع) بر قبری گذشت که صاحب آن را عذاب می کردند پس از یکسال بار دیگر حضرت عیسی از آن جا عبور کرد، دید عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده؛ پس گفت ای پروردگار من؛ من بر این قبر در سال گذشته عبور کردم دیدم صاحب آن در عذاب بود و امسال که بر او گذشتم می بینم عذاب از او برداشته شده است؟ پس وحی رسید به عیسی (ع) که یا روح الله، از برای صاحب این قبر فرزند صالحی بود که به حد بلوغ رسید، پس راهی را اصلاح و درست کرد و یتیمی را پناه و جای داد پس من او را به خاطر این عمل که فرزندش بجا آورد بخشیدم.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    فصل چهارم: قیامت

    یکی از منازل هولناک آخرت، قیامت است که هولش عظیم، بلکه از هر هول اعظم و فزعش فزع اکبر است و خداوند در وصف آن می فرماید: ثقلت فی السموات و الارض لا تأتیکم الا بغتة سنگین و گران و عظیم است قیامت از حیث شدائد و هولهای آن، در آسمانها و زمین یعنی بر اهل آنها از ملائکه و جن و انس، نیاید شما را مگر ناگهان.
    قطب راوندی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که حضرت عیسی (ع) از جبرئیل پرسید: کی قیامت بر پا خواهد شد؟ جبرئیل چون اسم قیامت شنید به لرزه افتاد و غش کرد؛ پس چون به حال آمد گفت یا روح الله، مسئول به امر قیامت اعلم از سائل نیست، سپس آیه شریفه را که ذکر شد خواند.
    و شیخ جلیل علی بن ابراهیم قمی (رحمةالله) از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله نشسته بود و جبرئیل نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل به جانب آسمان افتاد و از ترس، رنگش مانند زعفران زرد شد؛ پس خود را به رسول خدا چسبانید و به حضرت پناه برد. پس حضرت رسول به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود، نظر افکند ملکی را دید که مشرق و مغرب را پر کرده بود. پس آن ملک رو به پیغمبر کرد و گفت یا محمد! من فرستاده خدایم تا تو را خبر دهم که یا پادشاهی را اختیار کنی یا پیامبری را؟ پس حضرت به سوی جبرئیل توجه کرد، دید رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده.
    جبرئیل عرض کرد: بهتر است که رسول و بنده باشید. پس پیغمبر گفت: می خواهم بنده و رسول باشم. پس آن ملک پای راست را بلند کرد و گذاشت در میان آسمان دنیا و پای چپ را بلند کرد و گذاشت در آسمان دوم، بعد از آن پای راست را گذاشت در آسمان سوم؛ به همین نحو رفت تا آسمان هفتم.
    هر آسمان را یک گام خود کرد و هر چه بالا رفت کوچک تر شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکی شد. پس حضرت به جبرئیل فرمود: دیدم طوری ترسیده بودی که رنگت تغییر کرده بود. جبرئیل گفت: یا رسول الله مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این ملک کی بود؟ این اسرافیل حاجب الرب بود و از زمانیکه حق تعالی آسمانها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پائین نیامده.
    من او را دیدم که به سوی زمین می آید، گمان کردم که برای بر پا کردن قیامت آمده است پس از ترس قیامت، رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید. پس چون دیدم که برای امر قیامت نیامده بلکه حق تعالی چون شما را برگزیده و به خاطر عظمت شما او را به نزد شما فرستاده، رنگم به حال اول برگشت و نفسم به سوی من برگشت.
    و در روایتی است که نیست ملک مقربی و نه آسمانی و نه زمینی و نه بادی و نه کوهی و نه صحرایی و نه دریائی مگر اینکه بترسند از روز جمعه برای آنکه قیامت در آن بر پا می شود.
    فقیر گوید: شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر چیزها که ذکر شد ترسیدن اهل آنها و موکلین آنها باشد چنانچه مفسرین در معنی آیه ثقلت فی السماوات و الارض(13) گفته اند.
    و روایت شده که چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله قیامت را ذکر می نمود، صدای آن حضرت شدید و رخسار آن حضرت سرخ می شد.
    و شیخ مفید در ارشاد نقل کرده که چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله از غزوه تبوک به مدین مراجعت فرمود، عمرو بن معدی کرب به خدمت آنحضرت رسید. حضرت به او فرمود: اسلام بیاور ای عمرو تا خدا تو را از فزع اکبر ایمن گرداند یعنی ترسی که بزرگترین ترسهاست. عمرو گفت: ای محمد صلی الله علیه و آله فزع اکبر کدام است؛ من کسی هستم که نمی ترسم.
    مؤلف گوید که از این کلام معلوم می شود دلیری و قوت قلب عمرو؛ نقل شده که او از شَجعان نامی روزگار بوده و بسیاری از فتوحات عجم به دست او واقع شده و شمشیر او به صمصامه معروف بود، که با آن، به یک ضربت، پاهای شتر را از هم جدا می کرد.
    و عمر بن الخطاب در زمان خلافت خود از او خواهش کرد که آن شمشیر را نشان او دهد، عمرو آن را حاضر کرد. عمر آن را کشید و بر محلی زد که تیزی آنرا امتحان کند ابداً اثر نکرد. عمر آن را دور افکند و گفت: این چیزی نیست. عمرو گفت: ای امیر شما از من شمشیر طلبیدید نه بازویی که آن شمشیر را می زد. عمر از سخن عمرو بدش آمد و او را سرزنش کرد و به قولی او را بزد.
    و بالجمله چون عمرو گفت من از فزع اکبر نمی ترسم، حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: ای عمرو چنین نیست که گمان کرده ای؛ همانا صیحه ای بلند خواهد شد که میتی نماند مگر آنکه زنده شود و نماند زنده ای مگر آنکه بمیرد، مگر آنها که خدا خواسته نمیرند. پس یک صیحه دیگر برایشان زده می شود که همه زنده می شوند و صف می کشند و آسمان شکافته می شود و کوهها متلاشی و پراکنده می شوند و پاره ها از آتش جهنم جدا شود و مانند کوه ها افکنده شود؛ پس نماند صاحب روحی مگر آنکه دلش کنده شود و گناهش را یاد کند و مشغول به خود شود مگر کسانی که خدا خواسته باشد؛ پس کجایی تو ای عمرو و این؟ عمرو گفت: همانا من می شنوم امری را که عظیم و بزرگ است. و به حدی قیامت هولناک است که اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نیز هول و وحشت آن را دارند به نحوی که بعضی از مردگان که به دعای اولیاء خدا زنده شده اند موهایشان تمام سفید بوده. سبب سپیدی موی آنها را پرسیدند، گفتند وقتی که ما را به زنده شدن امر کردند گمان کردیم که قیامت بر پا شده و از وحشت و هول قیامت تمامی موهای ما سپید شد.
    اینک ما در اینجا چیزهائی که سبب خلاصی از سختیهای قیامت است ذکر می کنیم شاید آن را به کار بندید.
    1- روایت شده است که هر که سوره یوسف (ع) را در هر روز یا در هر شب بخواند، روز قیامت که مبعوث می شود جمالش مانند جمال یوسف باشد، و به او فزع و ترسی از روز قیامت نرسد.
    و از حضرت امام محمد باقر (ع) مرویست که هر که سوره دخان را در نمازهای فریضه و نافله، بخواند حق تعالی او را در جمله آنهائی که امین و بی ترسند مبعوث فرماید.
    و از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروی است که هر که سوره احقاف را در هر شب یا در هر جمعه بخواند، به او ترسی در دنیا نرسد و حق تعالی او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
    و نیز از آن حضرت منقولست که هر که سوره والعصر را در نمازهای نافله خود بخواند روز قیامت با صورت سفید و روشن مبعوث می شود، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود.
    2- شیخ کلینی از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل کرده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: هر که احترام و تعظیم کند کسی را که در اسلام موی خود را سپید کرده حق تعالی او را از فزع و ترس روز قیامت ایمن گرداند.
    3- و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در راه مکه، خواه در وقت رفتن باشد یا در وقت برگشتن، از ترس بزرگ روز قیامت ایمن باشد. و شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که فرمود هر که در یکی از دو حرم، یعنی حرم مکه و حرم مدینه بمیرد خداوند او را از جمله آنهائیکه امین و بی ترسند قرار می دهد.
    4- شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر که در حرم مکه معظمه دفن شود از فزع اکبر ایمن گردد.
    5- شیخ صدوق از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل کرده که هر کس از زنا و یا زشتی دیگر به خاطر خداوند بپرهیزد خداوند آتش جهنم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ روز قیامت ایمن گرداند.
    6- کسی که نفس اماره را دشمن خویش شمرد خداوند او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
    7- شیخ اجل علی بن ابراهیم قمی از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که هر کس خشم خود را فرو برد خداوند دل او را از امن و ایمان روز قیامت پر گرداند.
    8- حق تعالی در سوره نمل فرمود: من جاء بالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون(14) یعنی هر که آورد در روز قیامت حسنه را پس از برای اوست بهتر از آن و ایشان از فزع آن روز ایمنند. از حضرت امیرالمؤمنین روایت شده که فرمود: حسنه در این آیه، معرفت و ولایت و محبت ما اهل بیت است.
    9- شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر کس که برادر مؤمن اندوهگین و تشنه را کمک کند و اندوهش را از بین ببرد و یا خواسته اش را بر آورده سازد برای او از طرف خداوند هفتاد و دو رحمت است که یکی از آنها را حق تعالی در دنیا به او مرحمت فرماید که با آن زندگی خود را اصلاح نماید و هفتاد و یک رحمت دیگر برای جلوگیری از ترسهای روز قیامت او باشد.
    مؤلف گوید که در خصوص قضاء حوائج برادران دینی روایات بسیار نقل شده؛ از جمله از حضرت امام محمد باقر (ع) مروی است که کسی که دنبال کار برادر مسلمان خود برود حق تعالی او را در حمایت هفتاد و پنج هزار فرشته قرار دهد که برای او در هر قدمی حسنه ای بنویسد و زشتی را از او بردارد و درجه بالاتر را به او دهد. و چون فارغ شود از حاجت او بنویسد برای او اجر کسیکه حج و عمره را بجا آورده باشد. و از حضرت صادق (ع) منقول است که قضاء حاجت مرد مؤمن افضل است از حجّه و حجّه و حجّه و شمرد تا ده حج.
    و روایت شده که در بنی اسرائیل هر گاه عابدی به نهایت عبادت می رسید از میان همه عبادات سعی و کوشش در بر آوردن حاجات مردم اختیار می کرد.
    و شیخ جلیل، شاذان بن جبرئیل قمی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده که حضرت در شب معراج این کلمات را دید که بر در دوم بهشت نوشته شده: لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله، از برای هر چیزی حیله ایست و حیله سرور در آخرت چهار خصلت است: دست مالیدن بر سر یتیمان و مهربانی بر بیوه زنان و رفتن پی حاجت مؤمنان و تعهد و پرستاری از فقیران و مسکینان لهذا علما و بزرگان دین خیلی اهتمام در قضاء حوائج مؤمنین داشتند و حکایاتی از ایشان در این باب نقل شده که جای نقلش نیست.
    10- شیخ کلینی از حضرت امام رضا (ع) نقل کرده که هر که نزد قبر برادر خود بیابد و دست خود را بر قبر بگذارد و انا انزلناه فی لیلة القدر را هفت مرتبه بخواند خداوند او را از فزع اکبر ایمن گرداند.
    (مؤلف گوید که در روایت دیگر است که رو به قبله کند و دست بر روی قبر بگذارد) و این ایمن بودن از ترس بزرگ روز قیامت، ممکن است برای خواننده باشد چنانچه ظاهر خبر است، و محتمل است برای میت باشد چنانچه از بعضی روایات ظاهر می شود.
    و این فقیر دیدم در مجموعه ای که شیخ اجل افقه، ابو عبدالله محمد بن مکی عاملی معروف به شیخ شهید، به زیارت قبر استاد خود شیخ اجل عالم فخر المحققین نجل آیة الله علامه حلی (رضوان الله علیهم اجمعین) آمد و گفت: نقل می کنم از صاحب این قبر و او نقل کرد از والد ماجدش به سند خود از امام رضا (ع) که هر که زیارت کند قبر برادر مؤمن خود را و بخواند نزد او سوره قدر را و بگوید: اللهم جاف الارض عن جنوبهم و صاعد الیک ارواحهم و زدهم منک رضوانا و أسکن الیهم من رحمتک ما تصل به وحدتهم و تونس وحشتهم، انک علی کل شی ء قدیر ایمن شود خواننده و میت از فزع اکبر.
    مؤلف گوید که قبر فخر المحققین بنابر آنچه از کلام مجلسی اول در شرح فقیه ظاهر می شود در نجف اشرف است و شاید نزدیک قبر والدش علامه (رحمه الله علیه) در ایوان مطهر باشد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    فصل پنجم: بیرون آمدن از قبر

    یکی از مواقع هولناک قیامت ساعتی است که انسان از قبر خود بیرون می آید و این ساعت یکی از آن سه ساعتی است که سخت ترین ساعات و وحشتناکترین آنها برای فرزندان آدم است.
    حق تعالی در سوره معارج فرمود: فذرهم یخوضوا و یلعبوا - الی آخر السورة(15)؛ یعنی ایشان که در باطل خود فرو رفته اند بحال خود واگذار تا بازی کنند و روز خود را ملاقات کنند روزی که از آنها دعوت شده و روزی که از قبرهای خود با شتاب بیرون می آیند. تا بسوی پرچمی که بر افراشته شده بسرعت روان شوند، چنانکه لشکر پراکنده که علم را برپا ببینند به جانب آن شتاب کنان می روند، در حالیکه چشمانشان فرو افتاده که نمی توانند از هول نظر کنند، و خواری بر ایشان چیره شده و این است آن روزیکه وعده داده می شدند.
    از ابن مسعود روایت شده که گفت: من در خدمت حضرت امیرالمؤمنین (ع) نشسته بودم که آن جناب فرمود: همانا در قیامت پنجاه موقف است هر موقفی هزار سال؛ موقف اول بیرون آمدن از قبر است که هزار سال با بدن برهنه و پای برهنه با حال گرسنگی و تشنگی در جائی نگهداری می شوند، پس هر که از قبر خود با ایمان بخدا و به بهشت و دوزخ و بعث و حساب و قیامت بیرون آید و بخدا و پیامبر اقرار کند از تشنگی و گرسنگی نجات خواهد یافت.
    و حضرت امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه فرموده: و ذلک یوم یجمع الله فیه الاولین و الآخرین لنقاش الحساب و جزاء الاعمال خضوعاً قیاماً قد الجمهم العرق و رجفت بهم الأرض و احسنهم حالاً من وجد لقدمیه موضعاً و لنفسه متسعاً(16)
    روزی که خداوند خلق اول و آخرین را برای رسیدگی به حساب و اعمالشان در یک جا جمع فرماید و حال مردم در آن روز به این نحو است که خاضع و فروتن ایستاده اند، و عرقهای ایشان تا دهنهای ایشان رسیده و زمین ایشان را به سختی و شدت می جنباند و از میان مردم حال آن کسی خوب است که برای قدمهای او جایی باشد و به قدر کافی توان نفس کشیدن را داشته باشد.
    و شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که مثل مردم هنگام ایستادن در روز قیامت مانند تیر است در ترکش؛ یعنی همچنانکه تیرها را دسته کرده در ترکش جای می دهند به حدی که از تنگی تکان نمی خورند، همین طور جای آدمی در آن روز به حدی تنگ است که توان حرکت از جای خود ندارد.
    و بالجمله این موقف، موقفی عظیم و شایسته است. در اینجا مطالبی را پیرامون اشخاصی که از قبر بیرون می آیند بیان می کنیم.
    1- شیخ صدوق روایت کرده از ابن عباس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله که آن حضرت فرمود: کسی که در ولایت و امامت علی شک دارد روز قیامت در حالی برانگیخته می شود که در گردنش طوقی از آتش باشد که دارای سیصد شعبه است که بر هر شعبه ای از آن، شیطانی باشد که روترش کند در روی او و آب دهن افکند در صورت او.(17)
    2- شیخ کلینی از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که خداوند تبارک و تعالی روز قیامت مردمانی را از قبرهایشان برمی انگیزد که دستهایشان به گردنهایشان بسته شده بحدی که توان کوچکترین چیزی را ندارند و فرشتگان با ملامت و سرزنش به آنها می گویند اینها مردمی هستند که حق خداوند را در اموالشان ندادند.
    3- شیخ صدوق از حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حدیث طولانی روایت کرده که هر کس بین دو نفر نمامی و سخن چینی کند خداوند در قبر آتشی بر او مسلط می سازد که بسوزاند او را تا روز قیامت؛ پس چون از قبر خود بیرون آید مسلط فرماید حق تعالی بر او چهار مار سیاه بزرگی که گوشت او را با دندان بکند تا داخل جهنم شود.(18)
    4- و نیز از آن حضرت روایت کرده که هر چشم خود را از نگاه کردن به زن نامحرم پر کند حق تعالی او را روز قیامت در حالی محشور می سازد که او را به میخهای آتشین کشیده باشند و سپس امر شود که او را به سمت آتش برند.
    5 - و نیز از آن حضرت صلوات الله علیه روایت کرده که فرمود: خداوند روز قیامت شرابخوار را با روی سیاه و چشمهای کبود و دهان کج محشور می گرداند در حالی که آب از دهانش می ریزد و زبان او را از قفایش بیرون کرده اند.
    و در علم الیقین محدث فیض است که روایت شده در صحیح که شارب الخمر محشور می شود روز قیامت در حالی که کوزه ای در گردنش است و قدح در دستش و بویش گندیده تر است از هر مرداری که بر زمین است، لعنت می کند او را هر که می گذرد بر او از خلایق.(19)
    6- شیخ صدوق از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: روز قیامت شخص دو رو و دو رنگ را می آورند در حالی که زبانش از پشت سرش بیرون آمده و زبان دیگر از جلو رویش در حالی آتش از دهانش شعله ور است و می گویند این مجازات دو روئی و دو زبانی است.
    و بدان که چیزهایی که برای این موقف سودمند است، بسیار است و ما به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:
    1- در حدیثی وارد شده که هر که جنازه ای را تشییع کند، حق تعالی بر او ملائکه ای موکل فرماید که با ایشان رایاتی باشد و تشییع کنند او را از قبرش تا محشرش.
    2- شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که هر کس از مؤمنی اندوهی را برطرف کند، حق تعالی بر طرف کند از او اندوه های آخرت را و بیرون آید از قبر خود در حالیکه دلش خنک و سرد باشد.
    3- شیخ کلینی و صدوق از سُدیر صیرفی روایت کرده اند در خبر طولانی که گفت: حضرت صادق (ع) فرمود: که چون حق تعالی مؤمن را از قبرش بیرون آورد، بیرون شود با او مثالی یعنی قالبی و کالبدی که پیش روی او باشد، پس مؤمن هر چه بیند، هولی از هولهای روز قیامت، آن مثال به او می گوید: اندوهناک مشو و مترس و مژده باد تو را به سرور و کرامت از حق تعالی. و پیوسته او را بشارت دهد تا در مقام حساب؛ پس حق تعالی حساب آسانی از او بگیرد و او را به بهشت فرمان دهد و آن مثال در جلو او باشد.
    پس مؤمن به او گوید: خدا رحمت کند تو را خوب رفیقی برای من بودی؛ از قبر با من بیرون آمدی و پیوسته مرا به سرور و کرامت از حق تعالی بشارت دادی تا دیدم من آن را. پس تو کیستی؟ گوید: من آن سرور و شادی هستم که بر قلب برادر مؤمن خود در دنیا وارد کردی؛ حق تعالی مرا خلق فرموده تا تو را بشارت دهم.
    4- و نیز شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر که برادر مؤمن خود را لباس زمستانی یا تابستانی بپوشاند، و آنکه بر او سختیهای مرگ را آسان کند، و گشاد کند قبر او را و آنکه وقتی که از قبر خود بیرون آید فرشتگان را با مژده ملاقات کند؛ یعنی ملائکه او را بشارت دهند و اشاره به همین است آیه شریفه: و تتلقیهم الملائکه هذا یومکم الذی کنتم توعدون.
    5- سید بن طاووس در کتاب اقبال از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده که هر کسی که در ماه شعبان هزار مرتبه بگوید: لا اله الا الله و لا نعبد الا ایاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون حق تعالی برای او عبادت سال را بنویسد و گناه او را محو کند و روز قیامت از قبرش بیرون بیاید در حالی که چهره اش مانند ماه شب چهارده درخشان باشد.
    6- خواندن دعای جوشن کبیر در اول ماه رمضان است.
    شایسته است که ما در اینجا چیزی که مناسب مقام است نقل کنیم: شیخ اجل امین الدین طبرسی (رحمه الله علیه) در مجمع البیان از براء بن عازب نقل کرده که معاذ بن جبل نشسته بود نزدیک حضرت رسول صلی الله علیه و آله در منزل ابی ایوب انصاری. پس معاذ گفت: یا رسول الله خبر ده مرا از قول حق تعالی یوم ینفخ فی الصور فتأتون افواجاً(20) یعنی روزی که دمیده شود در صور پس فوج فوج بیائید. حضرت فرمود: ای معاذ سؤال کردی از امر عظیمی، بعد فرمود: ده صنف از امت من متفرق و پراکنده محشور می شوند که خداوند ایشان را از مسلمانان جدا کرده و تغییر صورتشان را به این صورتها تغییر داده است بعضی به صورت بوزینه باشند، بعضی به صورت خوکها، بعضی نگونسار باشند، به این طریق که پاهایشان از بالا و صوتهایشان از زیر و ایشان را با صورتهایشان به محشر بکشند، بعضی کور باشند که رفت و آمد کنند، بعضی کران و گنگان باشند که چیزی نفهمند، بعضی زبانهایشان بمکند در حالی که چرک و خون از دهانشان جاری باشد بعضی با دستها و پاهای بریده محشور شوند، بعضی به تنه های درخت آتشین آویخته باشند بعضی از مردار، گندیده تر باشند بعضی پوشیده باشند از قطران که تمام اندام ایشان را گرفته و پیراهنها به پوستهای ایشان چسبیده باشد پس آنهائی که به صورت بوزینه اند اشخاصی هستند که سخن چینی و نمامی می کردند. و آنهائی که به صورت خوکها باشند کسبهای حرام داشتند و اما آنان که نگونسارند پس خورندگان ربا می باشند. و آنان که کورند کسانی اند که با ستم داوری کرده اند و آنان که کر و گنگ می باشند اشخاصی هستند که دچار عجب و خودبینی اند آنان که زبانهایشان را می مکند علما و قاضیانند که اعمالشان مخالف با گفتارشان می باشد و آنان که دستها و پاهایشان بریده شده کسانی اند که همسایگان خود را آزار داده اند و آنان که به دار آتشین آویخته شده اند کسانی هستند که سعایت و سخن چینی می کنند و آنان که از مردار گندیده ترند اشخاصی اند که حق خدا را که در اموالشان بوده نداده اند و آنان که جبه هائی از قطران بر تن دارند مردم خودخواه و مغرورند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    فصل ششم: میزان


    یکی از مواقف هولناک قیامت، موقف میزان و سنجش اعمال است و خداوند در این باره می فرماید:
    و الوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون. و من خفت موازینه فاولئک الذین خسروا انفسهم بما کانوا بآیاتنا یظلمون(21) یعنی وزن و سنجیدن اعمال در روز قیامت حق است پس هر کس ترازوی حسنات و خوبیهای او سنگین باشد از رستگاران و هر کس سبک باشد از زیانکاران خواهد بود و آنها به خاطر انکار آیات ما از ستمکارانند.
    و در سوره قارعه فرموده: القارعة ما القارعة (تا آخر سوره) قارعه یعنی قیامت به جهت آنکه دلها را به ترس و فزع می کوبد؛ پس معنی چنین است: قیامت و چیست قیامت؟ و چه دانا کرد تو را که چیست آن؟ روزی که مردم مانند پروانه پراکنده اند، و کوهها مانند پشم حلاجی شده؛ پس آنکس که حسناتش سنگین باشد در عیش و خوشی پسندیده است و آنکس که حسناتش سبک باشد جایگاهش هاویه است و تو چه می دانی هاویه چیست؟ آتشی است بسیار سوزنده.
    بدان که برای سنگین کردن میزان حسنات شاید هیچ عملی مثل صلوات بر حضرت رسول و آل او و مثل حسن خلق نباشد، و من در اینجا به ذکر چند خبر در فضیلت صلوات و سه روایت با چند حکایت در حسن خلق بیان می کنم.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,201
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,168 در 63,556
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    اخباری درباره فضائل صلوات:


    1- شیخ کلینی (رحمه الله علیه) به سند معتبر روایت کرده که حضرت امام محمد باقر (ع) یا امام صادق (ع) فرمودند: هیچ میزانی سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد - صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین - نیست. وقتی میزان اعمال انسان سبک باشد در آن صلوات گذارند و سنگین می شود.
    2- از حضرت رسول (ص) مرویست که فرمود: من روز قیامت نزد میزانم، پس هر که گناهانش بسیار باشد که کفه سیئاتش سنگین باشد صلواتی را که برای من فرستاده بیاورم تا کفه حسناتش سنگین شود.
    3- و نیز شیخ صدوق از حضرت امام رضا (ع) نقل کرده که فرمود: هر که قدرت نداشته باشد بر چیزی که گناهانش را برطرف کند پس بسیار صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد که آن، گناهان را خراب و ویران می کند.
    4- از دعوات راوندی نقل است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که هر کس به من هر روز سه مرتبه و در هر شب سه مرتبه از روی حب و شوق بر من صلوات فرستد بر خداوند سزاوار است گناهان او را که در آن شب و آن روز کرده است بیامرزد.





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 16-03-2019 در ساعت 02:04
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi