صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 63

موضوع: منازل الآخرة (حکایات و روایات مرگ و عالم پس از مرگ)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    5 - و نیز از آن حضرت مروی است که در رؤیا دیدم عمویم حمزة بن عبدالمطلب و برادرم جعفر بن ابی طالب را که در پیش آنها طبقی است از سدر؛ پس یک ساعتی از آن میل کردند پس از آن، سدر مبدل شد به انگور، پس یک ساعتی از آن خوردند پس از آن، انگور رطب شد، پس یک ساعتی از آن میل کردند. من نزدیک ایشان رفتم و گفتم: پدرم فدای شما باد چه عملی یافتید که از همه اعمال افضل باشد؟ گفتند: پدران و مادران ما فدای تو باد، ما بهترین اعمال را صلوات بر تو، و سقایت آب، و محبت علی بن ابی طالب (ع) یافتیم.
    6- و نیز از آن حضرت مرویست که هر کس بر من صلوات بفرستد پیوسته ملائکه برای او استغفار می کنند.


    7- شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر گاه نام پیامبر برده شود پس بر او صلوات بسیار فرستید.
    زیرا هر کس بر پیامبر صلوات بفرستد خداوند هزار صلوات بر او فرستد و فرشتگان و مخلوقات الهی بر او صلوات فرستند.
    فقیر گوید که شیخ صدوق در معانی الاخبار روایت کرده از حضرت صادق (ع) در معنی ان الله و ملائکته یصلون علی النبی الآیة. که آن حضرت فرمود: صلوات از خداوند عز و جل رحمت است و از ملائکة تزکیه است و از مردم دعاست.
    و در همان کتاب روایت است که راوی گفت: ما چگونه بر محمد و آل محمد (علیهم السلام) صلوات بفرستیم؟ فرمود: می گوئید: صلوات الله و صلوات ملائکته و انبیائه و رسله و جمیع خلقه علی محمد و آل محمد والسلام علیه و علیهم و رحمه الله و برکاته. گفت: گفتم: چقدر ثواب است برای کسی که این صلوات را بر پیغمبر بفرستد؟ فرمود: آنچنان از گناه آزاد خواهد شد مثل روزی که از مادر متولد شده است.










    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    8 - شیخ ابوالفتوح رازی روایت کرده از حضرت رسول صلی الله علیه و آله که فرمود: در شب معراج چون به آسمان رسیدم ملکی را دیدم که هزار دست داشت در هر دستی هزار انگشت و مشغول حساب و شماره کردن با انگشتان بود از جبرئیل پرسیدم که این ملک کیست و چه چیزی را حساب می کند؟ جبرئیل گفت: این ملکی است موکل بر دانه های باران، حفظ می کند که چند قطره از آسمان به زمین نازل شده. پس من به آن ملک گفتم که تو میدانی از زمانیکه حق تعالی دنیا را خلق کرده است چند قطره باران از آسمان به زمین آمده است؟ گفت: یا رسول الله قسم به آن خدایی که تو را به حق فرستاده به سوی خلق، غیر از آنکه من می دانم چند قطره باران از آسمان به زمین نازل شده، به تفصیل هم می دانم چند قطره به دریا فرود آمده و چند قطره در بیابان و چند قطره در معموره و چند قطره در بستان و چند قطره در شوره زار و چند قطره در قبرستان.
    حضرت فرمود: من تعجب کردم از حفظ و تذکر او در حساب خود. پس گفت: یا رسول الله، با این حفظ و تذکر و دستها و انگشتان که دارم حساب کردن یک چیزی را قدرت ندارم. گفتم: آن چیست؟ گفت: قومی از امت تو که در جایی حاضر می شوند و اسم تو نزد ایشان برده می شود پس بر تو صلوات می فرستند من قدرت ندارم ثواب آنها را شماره و حساب کنم.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    9- شیخ کلینی در ذیل صلوات عصر جمعه روایت کرده: اللهم صل علی محمد و آل محمد الأوصیاء المرضیین بافضل صلواتک و بارک علیهم بافضل برکاتک و السلام علیه و علیهم و رحمه الله و برکاته. هر که این صلوات را هفت مرتبه بگوید خداوند بر او به عدد هر بنده، حسنه ای را رد می کند و عملش در آن روز مقبول باشد و در روز قیامت که می آید نوری مابین دیدگان اوست.
    10 - روایت شده که هر که بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نمیرد تا امام قائم (ع) را درک نماید.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    روایاتی درباره حسن خلق:

    1- از انس بن مالک منقول است که گفت: وقتی در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله بودم بر تن شریف آن جناب بردی بود که حاشیه و کنار آن غلیظ و زبر بود، که ناگاه عربی بیابانی نزدیک آمد و ردای آن حضرت را گرفت و بشدت کشید به نحوی که حاشیه ردا در بن گردن آن جناب اثر کرد؛ پس گفت: ای محمد بر این دو شتر من از مالی که نزد تست، بارش کن زیرا که آن مال خدا است نه مال تو و نه مال پدر تو. حضرت در جواب او سکوت نمود، آنگاه فرمود: مال، مال خدا است و من بنده خدا هستم؛ پس فرمود: ای اعرابی آیا از تو قصاص کنم؟ گفت: نه. حضرت فرمود: چرا؟ گفت: زیرا که شیوه و خلق تو آنست که بدی را به بدی مکافات نمی کنی. حضرت خندید و امر فرمود که بر یک شتر او جو بار کردند و بر شتر دیگرش خرما.
    مؤلف گوید: که ذکر این روایت در این مقام به خاطر تبرک و تیمن است نه برای بیان حسن خلق حضرت رسول صلی الله علیه و آله یا ائمه هدی (علیهم السلام)، زیرا که شخصی را که حق تعالی در قرآن کریم به خلق عظیم یاد می فرماید و علمای فریقین در سیرت و خصال حمیده اش کتابها نوشته اند یک دهم آنچه را که در حضرت وجود داشته بیان نکرده اند.
    و لقد اجاد من قال:
    محمد سید الکونین و الثقلین - و الفریقین من عرب و من عجم
    فاق النبیین فی خَلق و فی خُلق - و لم یدانوه فی علم و لا کرم
    و کلهم من رسول الله ملتمس - غرفاً من البحر او رشفاً من الدیم
    و هو الذی تم معناه و صورته - ثم اصطفاه حبیباً بارء النسم
    منزه عن شریک فی محاسنه - فجوهر الحسن فیه غیر منقسم
    فمبلغ العلم فیه انه بشر - و انه خیر خلق الله کلهم





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 18-03-2019 در ساعت 01:57
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    2- از عصام بن المصطلق شامی نقل شده که گفت: وقتی داخل مدینه معظمه شدم حسین بن علی (ع) را دیدم که با روش نیکو و اخلاق پسندیده اش، مرا به شگفتی انداخت پس مرا واداشت که کینه درونی خود را که از پدرش داشتم ظاهر کنم پس نزدیک شدم و گفتم: توئی پسر ابوتراب؟ فرمود: بلی. فبالغت فی شتمه و شتم ابیه یعنی هر چه توانستم به آن حضرت و پدرش دشنام گفتم. فنظر الی نظرة عاطف رؤوف، پس نظری از روی عطوفت و مهربانی به من کرد و فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهین - الی قوله تعالی - ثم لا یقصرون(22) - و این آیات اشارت است به مکارم اخلاق که حق تعالی پیغمبرش را به آن آراست؛ از جمله آنکه به حداقل از اخلاق مردم اکتفا کند و متوقع زیادتر نباشد و بدی را به بدی مکافات ندهد. و از نادانان روی گرداند، و در مقام وسوسه شیطان به خدا پناه برد ثم قال خفض علیک استغفر الله لی و لک (یعنی) پس به من فرمود: بر خود کار را سبک بشمار و از خدا آمرزش خود و مرا بخواه؛ همانا اگر از ما طلب یاری کنی تو را یاری می کنیم و اگر طلب بخشش کنی تو را عطا می کنیم، و اگر طلب ارشاد کنی تو را ارشاد کنیم عصام گفت من از جسارتهای خود پشیمان شدم. آن حضرت با فراست پشیمانی مرا متوجه شد و فرمود: لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هو ارحم الراحمین(23) - و این آیه شریفه حکایت کلام حضرت یوسف پیغمبر (ع) است به برادران خود که در مقام عفو از تقصیر آنها فرمود که عتاب و ملامتی بر شما نیست؛ خداوند شماها را بیامرزد و اوست ارحم الراحمین - پس آن جناب به من فرمود که تو از اهل شامی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: شنشنة اعرفها من اخزم - و این مثلی است که حضرت به آن تمثل جست - حاصل آنکه این دشنام و ناسزا گفتن به ما عادت و خوی اهل شام است که معاویه در میان آنها سنت قرار داده پس فرمود: حیانا الله و ایاک هر حاجتی که داری با گشاده رویی از ماه بخواه تا به تو بدهم. عصام گفت: این اخلاق شریفه آن حضرت در مقابل آن جسارتها و دشنامها که از من سر زد چنان زمین بر من تنگ شد که دوست داشتم که به زمین فرو می رفتم لاجرم از نزد آن حضرت آهسته بیرون شدم در حالی که به مردم پناه می بردم به نحوی که آن جناب ملتفت من نشود و مرا نبیند، ولی بعد از آن مجلس هیچ کس مانند او و پدرش محبوب تر نزد من نبودند.
    مؤلف گوید که صاحب کشاف در ذیل آیه شریفه لا تثریب علیکم الیوم که حضرت سیدالشهداء به آن تمثل جست روایتی از حسن خلق یوسف صدیق نقل کرده که ذکرش در اینجا مناسب است و آن روایت این است که برادران یوسف (ع) پس از آنکه یوسف را شناختند، برای آن جناب پیغام دادند که تو ما را صبح و شام در سر سفره خود، می خوانی ما از تو به خاطر آن بلاهائی که سر تو آوردیم خجالت می کشیم یوسف (ع) فرمود: چرا حیا می کنید و حال آنکه شما سبب عزت و شرف من هستید؟ زیرا که اگر چه من بر اهل مصر سلطنت دارم لکن ایشان به همان چشم اول به من نگاه می کنند و می گویند: سبحان من بلغ عبداً بیع بعشرین درهماً ما بلغ یعنی منزه است خداوندی که بنده ای را که بیست درهم خریده شده به این مرتبه رسانید من الآن به واسطه شما شرف پیدا کردم و در چشمها بزرگ شدم، زیرا که دانستند شما برادران من هستید و من بنده نبودم بلکه نواده ابراهیم خلیلم.
    و نیز روایت شده که چون حضرت یعقوب و یوسف به هم رسیدند یعقوب پرسید: پسر جان برایم بگو که چه بر سرت آمد؟ گفت: بابا مپرس از من که برادرانم با من چه کردند بلکه بپرس که حق تعالی با من چه کرد.

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    3- شیخ مفید و دیگران روایت کرده اند که در مدینه طیبه مردی از اولاد خلیفه دوم بود که پیوسته حضرت امام موسی (ع) را اذیت می کرد و به آن جناب ناسزا می گفت و هر وقت که آن حضرت را می دید به امیرالمومنین دشنام می داد تا آنکه روزی بعضی از کسان آن حضرت عرض کردند که بگذار تا این فاجر را بکشیم، حضرت ایشان را نهی کرد و پرسید که آن مرد کجاست؟ عرض کردند در یکی از نواحی مدینه مشغول زراعت است. حضرت به قصد دیدار او از مدینه بیرون رفت. حضرت وقتی به مزرعه او رسید و همانطور که سوار بر الاغ خود بود به داخل مزرعه اش رفت. آن مرد صدا زد که زراعت ما را نمال؛ از آنجا نیا. حضرت همانطور که می رفت، ادامه داد تا به او رسید و نزد او نشست و با او به گشاده روئی و خنده سخن گفت، و از او سؤالی کرد که چه مقدار خرج زراعت کرده ای؟ گفت: صد اشرفی. فرمود: چه مقدار امید داری از آن بهره ببری؟ گفت: غیب نمی دانم. حضرت فرمود: من گفتم چه اندازه امید داری عایدت بشود؟ گفت: امیدوارم که دویست اشرفی عایدم شود. پس حضرت کیسه زری بیرون آوردند که در آن سیصد اشرفی بود، به او مرحمت کرد و فرمود: این را بگیر و زراعت نیز برایت باقی بماند و خداوند به تو به آن مقدار که امید داری بدهد. عمری برخاست و سر آن حضرت را بوسید و از آن جناب درخواست که از تقصیرات او بگذرد و او را عفو فرماید. حضرت تبسمی فرمود و برگشت و پس از این عمری را در مسجد دیدند نشسته چون نگاهش به آن حضرت افتاد گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته. اصحابش با وی گفتند که قصه تو چیست، تو پیش از این غیر این می گفتی؟ گفت: شنیدید آنچه گفتم باز بشنوید، پس شروع کرد به آن حضرت دعا کردن. اصحابش با او نزاع کردند او نیز با ایشان به نزاع برخاست، پس حضرت به کسان خود فرمود کدامیک بهتر بود آنچه شما اراده کرده بودید یا آنچه من اراده کردم؟ همانا من کار او را اصلاح کردم و با پول شر او را برگرداندم.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    حکایاتی درباره حسن خلق:


    1- نقل است که روزی مالک اشتر از بازار کوفه می گذشت و بر تن او پیراهن و عمامه ای از خام بود. یکی از بازاریان که او را نمی شناخت به نظر حقارت به او نگاه کرد و از روی استهزاء و استخاف گلوله گلی به طرفش پرتاب کرد. مالک از او بگذشت و چیزی به او نگفت. پس به آن مرد گفتند که آیا می دانی به چه کسی این اهانت و استهزاء نمودی؟ گفت: نه. گفتند: این شخص مالک اشتر، یار امیرالمؤمنین (ع) بود. آن مرد ترس و لرزه گرفت و عقب مالک برفت تا او را دریابد و عذر خواهی نماید؛ مالک را در مسجد یافت که به نماز ایستاده. چون از نماز فارغ شد، آن مرد روی پاهای مالک افتاد که ببوسد، مالک فرمود: چرا چنین می کنی؟ گفت از آن کاری که کرده ام عذر می خواهم مالک فرمود: که بر تو باکی نیست به خدا سوگند که من داخل مسجد نشدم مگر برای آنکه برای تو استغفار کنم.
    مؤلف گوید ملاحظه کن که چگونه این مرد از حضرت امیرالمؤمنین (ع) کسب اخلاق کرده است، با آنکه از امراء لشکر آن حضرت است و شجاع و شدید الشوکة است و شجاعتش به مرتبه ای است که ابن ابی الحدید گفته که اگر کسی قسم بخورد که در عرب و عجم شجاعتر از اشتر نیست مگر استادش امیرالمومنین (ع)، گمان می کنم که قسمش راست باشد. چه بگویم در حق کسی که لشکریان معاویه را درهم کوبید و شکست داد و امیرالمؤمنین (ع) در حق او فرمود که اشتر برای من چنان بود که من برای رسول خدا صلی الله علیه و آله، بودم و به اصحاب خود فرمود که کاش در میان شما مثل او دو نفر بود بلکه کاش یک نفر مثل او داشتم و شدت شوکتش بر دشمن از تأمل در این اشعار که از آن بزرگوار است معلوم می شود:
    بقیت وفری و انحرفت عن العلی - و لقیت اضیافی بوجه عبوس
    ان لم اشن علی ابن هند غارة - لم تخل یوماً من نهاب نفوس
    خیلاً کامثال السعالی شزباً - تغدوا ببیض فی الکریهة شوس
    حمی الحدید علیهم فکانه - و مضان برق او شعاع شموس(24)
    بالجمله با این مقام از جلالت و شجاعت و شدت و شوکت، حسن خلق او به مرتبه ای رسیده که یک فرد عادی به او اهانت و استهزاء می نماید ولی ابداً تغییر حالی برای او پیدا نمی شود بلکه می رود در مسجد و نماز می خواند و برای او دعا و استغفار می گوید اگر خوب ملاحظه کنی این شجاعت و غلبه بر هوای نفس خود، بالاتر است از شجاعت بدنی او؛ امیرالمومنین (ع) فرموده: اشجع الناس من غلب هواه.






    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 19-03-2019 در ساعت 01:45
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    2- شیخ مرحوم در خاتمه مستدرک از جناب خواجه نصیر الدین طوسی قدس سره نقل کرده که روزی از جانب شخصی کاغذی به دستش رسید که در آن کلمات زشت گفته بودند؛ از جمله این کلمه زشت در آن بود یا کلب بن کلب. خواجه چون آن کاغذ را مطالعه فرمود جواب آنرا به متانت و عبارات خوش مرقوم داشت بدون یک کلمه زشتی؛ از جمله مرقوم فرمود که قول تو خطاب به من: ای سگ، این صحیح نیست زیرا که سگ به چهار دست و پا راه می رود و ناخنهایش بلند و دراز است ولی من قامتم راست است پوستم آشکار و نمایان است، نه آنکه مانند سگ، پشم داشته باشم من بر خلاف سگ حرف می زنم و می خندم پس این صفاتی که در من است با سگ جور نمی آید در این صورت نمی توانم سگ باشم.
    مؤلف گوید که این اخلاق شریف از این محقق جلیل، تعجبی ندارد زیرا که آیة الله علامه حلی رضوان الله علیه در حق او فرمود که این شیخ افضل عصر خود در علوم عقلیه و نقلیه بود و کتب بسیاری در علم و حکمت و احکام شرعیه بر مذهب امامیه تألیف فرموده است.
    این فقیر گوید: اینجا جای تمثل به این شعر است:
    هر بوی که از مشک و قرنفل شنوی - از دولت آن زلف چو سنبل شنوی
    خواجه این حسن خلق را از رجوع به دستورالعمل و کردار ائمه اطهار صلوات الله علیهم گرفته است؛ آیا نشنیده ای که حضرت امیرالمؤمنین (ع) شنید که مردی قنبر را دشنام می دهد، قنبر خواست که دشنام او را برگرداند که حضرت او را ندا کرد: مهلاً یا قنبر (آرام باش ای قنبر) بگذار که این شخص دشنام دهنده خوار باشد همانا با سکوت خود خداوند رحمان را خشنود می کنی و شیطان دشمن خود را شکنجه می دهی؛ سوگند به خداوند که مؤمن خدا را با حلم و بردباری خشنود می کند و با خاموشی خود شیطان را خشمناک می سازد.
    همه گروهها به مدح و ستایش خواجه برخاسته اند؛ جرجی زیدان در آداب اللغة العربیه در ترجمه او گفته که کتابخانه ای ساخت و آن را پر از کتابهای گوناگون کرد که تعداد به چهار صد قبه می رسید. و اقام المنجمین و الفلاسفه و وقف علیها الاوقاف فزها العلم فی بلاد المغول علی ید هذا الفارسی کانه قبس منیر فی ظلمه مدلهمه.
    و حقیر در کتاب فوائد الرضویه که در تراجم علماء امامیه است ترجمه این بزرگوار را به اندازه ای که فراخور آن کتاب بود نگاشتم و نوشتم که اصل آن جناب از وشاره است که یکی از بلوک جهرود ده فرسخی بلده قم است لکن ولادت با سعادتش در طوس در یازدهم جمادی الاولی سنه 597 (پانصد و نود و هفت) واقع شده و در آخر روز دوشنبه هجدهم ذی الحجه سنه 672 وفات کرد و در بقعه منوره کاظمیه به خاک سپرده شد و بر لوح مزارش نوشتند: و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید بعضی تاریخ فوت آن جناب را به نظم در آورده و گفته:
    نصیر ملت و دین پادشاه کشور فضل - یگانه ای که چه او مادر زمانه نزاد
    به سال ششصد و هفتاد و دو به ذی الحجه - به روز هیجدهم درگذشت در بغداد




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    3- نقل شده که روزی شیخ الفقهاء مرحوم حاج شیخ جعفر صاحب کشف الغطاء در اصفهان پیش از آنکه نماز شروع کند وجهی بین فقرا قسمت نمود پس از اتمام آن به نماز ایستاد. یکی از سادات فقیر خبردار شد، بین دو نماز خدمت شیخ رسید و عرض کرد که مال جدم را به من باز ده، فرمود: تو دیر آمدی و اکنون دیگر چیزی نمانده که به تو بدهم. سید در غضب شد و آب دهان خود را بر محاسن مبارک شیخ افکند شیخ از محراب برخاست، و دامن خود را گرفت و در میان صفوف جماعت گردش کرد و فرمود که هر که ریش شیخ را دوست دارد به سید کمک کند پس مردم دامن شیخ را پر از پول نمودند. شیخ آنها را به سید داد پس از آن به نماز عصر ایستاد. خوب ملاحظه کن در این خلق شریف که به چه مرتبه رسیده در این بزرگوار که رئیس مسلمین و حجة الاسلام و فقیه اهل بیت (علیهم السلام) بوده، و فقاهتش به مرتبه ای بود که کتاب کشف الغطاء را در سفر تصنیف کرده و نقل شده که می فرمود: اگر کتب فقهیه را همه را بشویید، من از طهارت تا دیات را می نویسم، و اولادش تمامی، فقها و علماء جلیل بوده اند.
    شیخ ما ثقة الاسلام نوری (رحمه الله علیه) در حال آن جناب فرمود سزاوار است که انسان اندیشه کند در مواظبت این بزرگوار بر سنن و آداب و مناجاتش در اسحار و گریه و تذلل او برای پروردگار و مخاطبات او با نفس خود که می گفت: تو جعیفر بودی پس جعفر شدی پس شیخ جعفر گشتی پس شیخ عراق گشتی پس رئیس مسلمین شدی؛ یعنی فراموش مکن اوائل خود را، او را از کسانی خواهی یافت که حضرت امیرالمؤمنین (ع) او را برای احنف بن قیس توصیف فرموده است:
    فقیر گوید که آن حدیثی است طولانی در ذکر اوصاف اصحاب خود که برای احنف بعد از قتال اهل جمل؛ بیان فرموده است از جمله فقراتش این است: فلو رأیتهم فی لیلتهم و قد نامت العیون و هدأت الأصوات و سکنت الحرکات من الطیر فی الوکور و قد نهتهم هول یوم القیمة و الوعید عن الرقاد کما قال سبحانه: افأمن اهل القری أن یأتیهم بیاتاً و هم نائمون فاستیقظوا لها فزعین و قاموا الی صلواتهم معولین باکین تارة و اخری مسبحین، یبکون فی محاریبهم و یرنون، یصطفون لیلة مظلمة بهماء یبکون، فلو رایتهم یا احنف فی لیلتهم قد اشتدت اعوالهم و نحیبهم و زفیرهم اذا زفروا خلت النار قد اخذت منهم الی حلاقیمهم و اذا أعولوا حسبت السلاسل قد صفدت فی اعناقهم فلو رأیتهم فی نهارهم اذاً لرأیت قوماً یمشون علی الارض هوناً و یقولون للناس حسناً و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً، و اذا مروا باللغو مروا کراماً، قد قیدوا اقدامهم من التهمات و ابکموا السنتهم ان یتکلموا فی اعراض الناس و سجموا اسماعهم ان یلجها خوض خائض و کحلوا أبصارهم بغض البصر عن المعاصی، و انتحوا دار السلام التی من دخلها کان آمناً من الریب و الاحزان.(25)
    یعنی اگر ایشان را در شبها ببینی، در وقتیکه چشمها به خواب رفته و صداها ساکت شده و مرغها در آشیانه ها آرام گرفته اند، می بینی که هول روز قیامت ایشان را از خفتن باز داشته، همچنانکه حق تعالی فرموده: آیا اهل قریه ها ایمن اند از اینکه در شب عذاب ما بر ایشان برسد در حالی که در بستر خود آرمیده اند در حالی که بانگ کنند و گریه کنند و گاهی به تسبیح مشغول باشند در محرابشان می گریند و فریاد می کنند؛ قدمهای خود را برای عبادت با حال گریه در شب تاریک سایه گسترانیده اند. اگر ایشان را ببینی که در شبها روی پاها ایستاده اند، کمرهایشان خم شده اجزاء قرآن را در نمازشان، می خوانند فریاد و گریه و بانگشان شدید شده وقتی که بانگ می کنند خیال می کنی تا حلقومشان آتش فرا گرفته است و وقتی که صدای ایشان به گریه بلند شود گمان می کنی که گردنهایشان را در بند و زنجیر کرده اند پس هر گاه ایشان را در روز ببینی می بینی که بر زمین به آهستگی و بردباری راه می روند و با مردم به خوبی سخن می گویند و وقتی که نادانان با ایشان سخن می گویند پاسخ آنها سلام است و هر گاه بر لغوی بگذرند خود را از تهمت دور نگهدارند زبانهایشان از صحبت درباره نوامیس مردم گنگ است و گوشهای خود را از شنیدن باطل باز می دارند و از گناهان چشم پوشی می کنند و تصمیم دارند در دارالسلام وارد شوند تا از ریب و احزان ایمن باشند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    أقول: و یناسب هنا نقل کلام من راهب عظیم الشأن و هو ما نقل عن قثم الزاهد قال: رایت راهبا علی باب بیت المقدس کالواله فقلت له اوصنی فقال: کن کرجل احتوشته السباع فهو خائف مذعور یخاف ان یسهو فتفترسه و یلهو فتنهشه، فلیله لیل مخافه اذا أمن فیه المفترون، و نهاره نهار حزن اذا فرح فیه البطالون. ثم انه ولی و ترکنی. فقلت له: زدنی. فقال: ان الظمئان یقنع بیسیر الماء.
    قثم زاهد گفت: راهبی را بر در بیت المقدس دیدم که مردم بر او گرد آمده اند. به او گفتم: مرا وصیتی کن! گفت: همچون مردی باش که از درندگان به وحشت افتاده و خائف و ترسان است. می ترسد که اگر غفلت کند، بدرندش یا اگر آرام بگیرد، پاره پاره اش کنند. شب او، شب ترسناکی است، هر چند که فریب خوردگان، در آن آرام گرفته اند و روزش، روز غم انگیزی است، هر چند که بیکارگان در آن خوشحالند. سپس بازگشت و مرا ترک کرد. به او گفتم: بیش از این بگوی! گفت: تشنه به جرعه ای آب قناعت کند.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi