نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: جنگ و جهاد در نهج البلاغه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض جنگ و جهاد در نهج البلاغه

    جنگ و جهاد در نهج البلاغه

    مقدمه دفتر

    باسمه تعالی
    جنگ و جهاد موضوع بحث کتاب حاضر می باشد که با نگرشی بر نهج البلاغه به رشته تحریر درآمده است.
    در این کتاب ابتدا درباره جهاد، و مطالبی پیرامون آن بحث می شود و پس از اثبات و بیان فضیلت آن نمودی از روش جنگ و جهاد در اسلام ارائه می شود.
    آیات و روایات زیادی زینت بخش مطالب کتاب گردیده و مورد استشهاد مؤلف می باشد.
    امید آن است که با زنده نگه داشتن این حکم الهی، مجد و عظمت از دست رفته اسلام و مسلمین بدانان باز گردانده شود، قانون های ساختگی از بین برود و قرآن حاکم مطلق گردد.

    دفتر انتشارات اسلامی
    وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقدمه


    کلمه جنگ از جمله واژه هایی است که در زوایای دل و اعماق قلب انسان نسبت به آن تنفر و انزجار وجود دارد، زیرا در بیشتر موارد جنگ وسیله از پا در آوردن رقیب، رسیدن به قدرت، انتقام جوئی، اشباع غریزه شهرت طلبی، کسب مدال قهرمانی، توسعه خاک، کشور گشائی، سیطره بر منابع زیر زمینی و رسیدن به اهداف شوم استعماری و... بوده است.
    و گرنه جنگ اگر به جهت دفاع از عقیده، وطن، ناموس، مال، حمایت از مستضعفین و محرومین، دفع متجاوز و رهائی از زیر سلطه استعمار و بیگانگان و... باشد، نه تنها مبغوض نیست که قابل ستایش است، زیرا نهائی ترین راهی که عزت، شرف و استقلال یک ملت را بیمه می نماید و انسان در راه مانده را به هدف و مقصد می رساند، و جامعه شکست خورده را به پیروزی سوق می دهد جنگ است.
    و چه بسا که جنگ یک تکلیف می گردد و مصداق: کتب علیکم القتال (1) می شود، زیرا تنها بدین وسیله است که می توان جامعه را از تباهی و فساد باز داشت که: و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض (2) در همین موادر صدق می نماید.
    و گاهی اگر جنگ نباشد آثار دین، مساجد، عبادتگاه ها و پرستشگاه ها و... از بین می رود، وضعی پیش می آید که: و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و ببع و صلوات و مساجد یذکرفیها اسم الله کثیراً (3) (و اگر خداوند بعضی از آنها را به وسیله بعضی دیگر رفع نکند دیرها، صومعه ها، معابد یهود و نصاری و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود ویران می گردد) شاملش می شود. (4)
    و به فرموده بسیار جالب و رسای پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) بعضی از افراد گمراه و اشخاص فاسد، خائن، ستمگر و جنایتکار، تنها راه اصلاحش شمشیر و اسلحه است:
    و من الناس من لا یصلحه الا السیف (5)
    یک دسته از مردم جز به وسیله شمشیر اصلاح نمی شوند.
    سخنان یکی از فلاسفه این است که:
    من یکی از نیرومندترین نمایش های تکامل نوع بشر راا در تأثیر و نفوذی که جنگ در اخلاق و طبع ملت می بخشد مشاهده می نمایم. (6)
    و فیلسوف مشهور جهانه افلاطون می گوید:
    بدون جنگ قریحه عالی انسانی نمو نمی کند، اگر چه جنگ خوب نیست ولی ممکن است لازم باشد. (7)
    و این مطلب عده ای که جنگ باعث رشد معنوی خواهد شد، قرآن نیز تایید می فرماید وقتی که مسلمان های صدر اسلام جنگ احزاب را دیدند، سبب فزونی ایمان و عامل بیشتر تسلیم فرمان خدا شدن آنها گردید:
    و لما رء المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما (8).
    و چون مؤمنان احزاب را دیدند گفتند: این همان وعده ای است که خدا و رسولش به ما داد و خدا و رسولش راست گفتند، و از دیدن احزاب جز بیشتر شدن ایمان و تسلیم بهره ای نگرفتند.
    با توجه به این ثمرات جنگ است که امام خمینی (روحی فداه) می فرماید:
    آن مذهبی که جنگ در آن نیست ناقص است، اگر باشد. (9)
    پس جنگ یک پدیده مثبت و گره گشا نیز هست، از این رو بایست شیوه و فنون جنگ را دانست که به مثابه خود جنگ، تاکتیکهای جنگی در جنگ دخیل و مؤثر و از اهمیت برخوردار است.
    چنانچه می دانید نهج البلاغه قسمتی و بخشی از خطابه ها، نامه ها، و کلمات قصار امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که به حق تالی تلو قرآن یا به عبارت دیگر: مادون کلام خالق و مافوق کلام مخلوق (به استثنای احادیث پیامبر) می باشد، و حتماً اگر کسی بخواهد تحقیق و بررسی نماید در هر زمینه ای و در هر مطلبی که نیاز به کمک داشته باشد، نهج البلاغه رهنمائی و یاری خواهد نمود.
    همانگونه که از قرآن (این معجزه جاودانه پیامبر) هر دانشمند و صاحب اندیشه ای می تواند برای مراد و مقصودش مطالب جالب، سودمند، مفید و بکر تهیه نماید، و هر چه چرخ زمان به جلو می رود و در روند حرکتش به پیش می شتابد نمی تواند از میزان هدایت و ارشاد قرآن بکاهد و به همان اندازه ای که برای مردم دوران پیامبر و صدر اسلام گره گشا بود، به میزان پیشرفت رهنمائی هائی این کتاب آسمانی افزایش یافته و همانگونه که در آن عصر در رشته ها و ابعاد گوناگون از قبیل: اخلاق، فقه، فلسفه، بلاغت، ادبیات، هیئت، تاریخ، هندسه، روانشناسی، جامعه شناسی و زیست شناسی و... از این کتاب الهی درسهایی آموختند در این دوره نیز اگر بخواهند می توانند بیاموزند، از نهج البلاغه نیز.
    نهج البلاغه از این سنخ و مقوله است که در موضوع های مختلف و در رشته های گوناگون قابل بررسی و تحقیق است، که متأسفانه تا امروز مسلمانان چنانچه باید به آن اهمیت قائل نشده اند و حتی در حوزه های علمیه نیز پیرامونش به قدر لازم درس، بحث و تحقیق و... نیست. امید است در آینده به این مطلب بیش از پیش بزرگان، اساتید و اندیشمندان عنایت فرمایند.
    بنده که گاهی این کتاب (نهج البلاغه) ارزشمند و مهم را می خواندم می دیدم چه موضوع های قابل آمرزش در این کتاب آمده که بیشتر مسلمانها آگاهی ندارند و در چه زمینه هایی راه گشایی فرموده که از آن بی اطلاع اند.
    لذا یک بار از نظر گذراندم و در چند موضوع مطالب فراوان یافتم، امام روی جهاتی ابعاد نظامی آن را مورد مطالعه و بررسی قرار دادم و موضوع: شیوه و نحوه جنگ، عوامل پیروزی یا در شکست در جنگ، اثرات مثبت و منفی انتخاب موضع جنگ و ... که آن حضرت به آن ها اشاره فرموده، برگزیدم و به نام جنگ و جهاد در نهج البلاغه نام گذاری نمودم. ولی خود معترفم که این کار، کار من نبود و نیست زیرا بایست این کار را فردی که رشته اش نظامی و در این زمینه تخصص دارد و نهج البلاغه البلاغه را در درست بفهمد انجام می داد و بیان می داشت که: تاکتیک و شیوه های جنگی که آن حضرت در نیم سطر و یک جمله بیان فرموده، از درسها و آموزش های نظامی ژنرال ها، سر لشکرها، و مارشال های امروز بهتر، مفیدتر، دقیق تر و صحیح تر بوده است.
    ولی از باب: ان لم یدرک کله لم یترک کله و از نظر:
    آب دریا را اگر نتوان کشید - لیک به قدر تشنگی باید چشید
    یعنی آن اندازه و آن مقدار که از دست یک طلبه مبتدی می آید، یعنی جمع آوری سخنان و فرمایشات آن حضرت در این زمینه انجام دهم.
    به امید اینکه دانشمندان و نویسندگان حق مطلب را ادا نمایند، و به امید پیروزی مسلمین بر استکبار جهانی، به فرماندهی کل قوا امام خمینی دام ظله العالی زمینه ساز تشکیل حکومت جهانی اسلام زیرا لوای مهدی موعود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
    حسین شفائی
    8/12/63
    جهاد در اسلام

    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آیین نجات بخش اسلام که تمام قوانین و احکامش در جهت رشد، ترقی و تکامل مادی و معنویت بشریت است. و همیشه پیروانش را به حرکت به سوی کمال سفارش اکید می نماید، برای فرد و جامعه ای که با مانعی مواجه شوند، دستوری برای شکستن سد و برداشتن مانع، وضع نموده است، تا در روند تکاملی انسان وقفه ای پیش نیاید، و آن دستور جهاد و مبارزه بی امان با هر نیرویی بازدارنده انسان از رشد و تکامل که هدف آفرینش است، می باشد.
    زیرا تنها وسیله و پدیده ای که با کمک و توسل به آن می توان جلو عوامل مزاحم فردی و اجتماعی را گرفت، و از گسترش فساد و ستم جلوگیری نمود، بیدادگران را سرکوب کرد، متجاوز را سر جایش نشاند، زنجیر بردگی را برید، حق و عدالت را برداشت و حقوق از دست رفته را باز گرفت جهاد است.
    علی علیه السلام می فرماید:
    اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه، فتحه الله لخاصه اولیائه، و هو لباس التقوی، و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه (10)
    اما بعد، جهاد دری است از درهای بهشت، خداوند آن را به روی دوستان مخصوص خود گشودهه است، جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداوند است.
    آری، جهاد دری است که هر کس آن شایستگی و لیاقت را پیدا کند که از آن در وارد شود، در این محیط و جامعه ای بهشت گونه و زندگی شیرین توام با عزت، قدرت، آزادی، وحدت و دور از ستم، خشونتت، تعدی، نفاق، تبعیض، گناه و فساد شکل خواهد داد، و در جهان دیگر به بهشت برین که جایگاه انبیا اولیا شهدا، مؤمنین، مجاهدین، متقین و مقربان درگاه پروردگار است، راه خواهد یافت.
    در وصیت به حسنین علیه السلام، آنها را به مجاهدت سفارش می فرماید: و الله الله فی الجهاد باموالکم و انفسکم و السنکم فی سبیل الله (11) خدا را، در مورد جهاد با اموال، جانها، و زبانهای خویش در راه خدا.
    در خطبه دیگر مبارزه با گمراهان را لازم می شمارد:
    اما بعد... فان جهاد من صرف عن الحق رغبه عنه وهب فی نعاس العمی و الضلال اختیاراً. فریضه علی العارفین، و انا قد هممنا بالمسیر (12)
    سراشیب نابینائی و گمراهی فرو افتاده، بر رهروان حق لازم است، ما کمر همت بسته ایم...
    و در جای دیگر حضرت جهاد را تعمیم می دهد و بر زن و مرد لازم می داند که جهاد مردها را بذل مال و جان، و جهاد زن ها را صبر بر مشکلات و تحمل آنچه از جانب شوهرداری می بینید بیان می فرماید.
    کتب الله الجهاد علی الرجال و النساء فجهاد الرجل ان یبدل ماله و نفسه حتی یقتل فی سبیل الله و جهاد المراه تصبر علی ماتری من اذی زوجها و غیرته (13)
    خداوند جهاد را بر زن و مرد نوشته است، جهاد مردها دادن مال و جان و پذیرفتن شهادت در راه خدا می باشد.
    جهاد زنان، صبر بر مشکلات شوهرداری و غیرت شوهرش می باشد. با توجه به اینکه تنها راهی که می تواند مانع تحقق یافتن آرزوهای زورگویان و استعمارگران شود. جهاد است، حضرت می فرماید:
    و بادروا جهاد عدوکم (14)
    به جهاد دشمنان خویش مبادرت ورزید.
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    فلسفه جهاد

    فلسفه تشریع جهاد در اسلام بدین جهت است که بساط شرک بت پرستی، فساد و تجاوز و بیدادگری از جامعه و زمین بر چیده شود و امت مسلمان در سایه عدالت و آزادی و در محیط دور از گمراهی، تباهی تبعیض به زندگی توام با مهر و محبت و خلوص بسر برند.
    قرآن می فرماید: و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین (15) الله با آنها پیکار کنید تا فتنه باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد.
    یعنی بر ملتی و امتی که شرک و بت پرستی به عنوان آیین حاکم باشد، و در جامعه ای که فساد و انحراف اخلاقی رایج شود، و ظلمت به جای نور قرار گیرد، و باطن جایگزین حق گردد، این دین یک نوع خرافه و این اندیشه یک نوع بیماری فکری است، که باید به هر قیمت شود آن را ریشه کن ساخت، تا این بیماری به دیگران سرایت ننماید.
    در آیه دیگر به دنبال اذن جهاد، در بیان یکی از فلسفه های جهاد می فرماید:
    و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراً (16)
    و اگر خداوند (با اذن جهاد) بعضی از آنها را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند. دیرها، صومعه ها، معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود ویران می گردد.
    بدین معنی که اگر افراد با ایمان و فداکار، ستمگران و مستکبران را به حال خودشان واگذارند و آنها هراسی و خوفی از مردم متدین نداشته باشند، اثری از دیرها، صومعه ها، و مساجد نخواهد گذاشت، زیرا معبدها جای بیداری است، و محراب میدان مبارزه و جنگ است، و مسجد در برابر خود کامگان سنگر است و قهراً چنانچه دست یابند تمام این مراکز را با خاک یکسان خواهند کرد.
    و نیز ویران نمودن مساجد و معابد تنها با تخریب نیست، و امکان دارد از راه غیر مستقیم، به وسیله فراهم ساختن سرگرمی های ناسالم، یا با تبلیغات سوء مردم را از مساجد منحرف نمایند، و به این ترتیب آنها را عملاً به ویرانه ای تبدیل کنند. (17)
    امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
    فو الله ما غزی قوم قط فی عقر دارهم. الا ذلوا (18)
    به خدا سوگند هر ملتی در درون خانه اش مورد هجوم قرار گیرد هتماً ذلیل خواهد شد.
    یعنی ملتی که در زمان جنگ به سوی دشمن نشتابند و از رفتن به میدان جهاد اجتناب کنند و مورد یورش دشمن قرار گیرند، شکست خواهند خورد و ذلیل و خوار خواهند شد، و ملتی که با استقبال دشمن بروند و در برابر آنان سر سختی و مقاومت نشان دهند و ضربات کوبنده بر آنها وارد سازند پیروز می گردند.
    در خطبه ای دیگر، بارور شدن درخت دین را یکی از فلسفه ها و ثمرات جهاد می شمارد.
    و لعمری لو کنا ناتی ما اتیتم ما فام للدین عمود، و لا اخضر للایمان عود. (19)
    به جانم سوگند، اگر ما در مبارزه مثل شما بودیم هرگز پایه ای برای دین برپا نمی شد و شاخه ای از درخت ایمان سبز نمی گردید.
    یعنی اگر ما هم، چون شما از شرکت در میدان جهاد و ترس و هراس داشتیم و از مبارزه با دشمنان اسلام خودداری می نمودیم، نه از دین خبر بود و نه از اسلام اثری.
    و در نیایشی، هدف و فلسفه توسل به جنگ و جهاد را چنین بازگو می فرماید:
    اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام، ولیکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک، فیا من المظلومون من عبادک، و تقام المعظله من حدودک. (20)
    پروردگارا! تو می دانی آنچه ما انجام دادیم نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم، و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه به خاطر این بود که نشانه های از بین رفته دینت را بازگردانیم، و صلح و مسالمت را در شهرهایت آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیده ات در ایمنی قرار گیرند، و قوانین و مقرراتی که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی گردد.
    یعنی، خداوندا!
    تو خوب می دانی و شاهدی که ما نه برای غنایم جنگی و نه جهت حفظ ریاست، به سایه اسلحه پناه بردیم و شمشیر به دست گرفتیم، که هدف ما زنده نمودن ارزش های اسلامی، برقراری صلح و صفا می باشد، تا ستمدیگان آسوده خاطر و فارغ بال زندگی نمایند، و دستوراتت که از یادها رفته و به فراموشی سپرده شده است، پیاده گردد.
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    جهاد رمز عزت اسلام

    آیین مقدس اسلام که برنامه هایش در جهت عظمت اسلام و عزت مسلمین است و می خواهد مسلمان ها در برابر بیگانگان با عزت و آبرومند باشند، به پیروانش دستور می دهد، که چنانچه مورد تهدید و یورش اجانب قرار گرفتید و حیثیت مکتب و یا خودتان به مخاطره افتاد، به جهاد که رمز عزت اسلام است، متوسل گردید.
    امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
    فرض الله الایمان... و الجهاد عز اللاسلام. (21)
    خداوند واجب فرمود ایمان را برای... و جهاد را برای سربلندی اسلام.
    و در مورد دیگر می فرماید:
    فانه ذروه الاسلام. (22)
    جهاد قله مرتفع اسلام است.
    آری، به حق، اسلام در مدت کوتاه به وسیله جهاد به قله عظمت و مسلمین به سبب برخوردار بودن از روحیه مبارزه، به اوج شکوه و عزت رسیدند و بر دیگران سروری نمودند، ولی با کمال تأسف به مرور زمان این اصل اسلامی را فراموش کردند و این ویژگی را از دست دادند، و رفته رفته علاوه بر از دست رفتن سیادت شان، به ظلم پذیری تن دادند و به ستم کشی خو کردند و در نتیجه با از دست دادن اراده و شخصیت خویش، به اسارت جسمی، فکری و فرهنگی بیگانگان درآمدند و عقب مانده و بی سواد نگه داشته شدند.
    و در خطبه ای که به تفصیل از جهاد سخن می گوید، خودداری از آن را مایه ذلت و بدبختی مسلمان ها می خواند:
    فمن ترکه رغبه البسه الله ثوب الدل، و شلمه البلاء، و دیث بالصغار و القماءه و ضرب علی قلبه بالاشهاب و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النصف (23)
    مردمی که از جهاد روی برگردانند خداوند لباس بر تن آنها می پوشاند و بلا به آنان هجوم می آورد، حقیر و ذلیل می شوند، عقل و فهم شان تباه می گردد، و به خاطر تضییع جهاد، حق آنها پایمال می شود و نشانه های ذلت در آنها آشکار می گردد، و از عدالت محروم می شوند.
    و در خطبه ای که امام علیه السلام هنگام بسیج مردم به سوی لشکریان معاویه ایرد نموده است، خطاب به کسانی که ترسو و زبون بودند و از رفتن به میدان رزم و جهاد هراس داشتند، می فرماید:
    اف لکم! لقد سمئت عتابکم! ارضیتم بالحیاه الدنیا من الاخره عوضاً؟ و بالذل من العز خلفا؟ اذا دعوتکم الی جهاد عدوکم دارت اعینکم (24)
    نفرین بر شما! از بس شما را سرزنش کردم خسته شدم! ایا به جای زندگی (لذت بخش) آخرت به زندگی موقت دنیا راضی گشته اید؟ و به جای عزت و سر بلندی، بد بختی و ذلت را برگزیده اید؟ هر گاه شما را به جهاد با دشمن دعوت می کنم چشم تان از ترس در جام دیده دور می زند. یعنی، شما که به سخنان و نصایح من که خواهان سربلندی و سعادت شما و عظمت اسلام هستم گوش نمی دهید، و از رفتن به میدان رزم و جهاد که ضامن عزت و شرف شما است، به خاطر بزدلی و غرق در زندگی، سرپیچی می نمائید، و در نتیجه ذلت و خواری دامن گیرتان خواهد گشت، سزاوارنفرین می باشید.
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    جهاد وسیله تقرب به خدا

    بدون تردید همانگونه که انجام بسیاری از اعمال عبادی از روی اخلاص مانند نماز، روزه و حج و... روح انسان را به سوی رشد و تکامل سوق می دهد و انسان را تزکیه می کند و به خدا نزدیک می نماید، جهاد نیز مبارزانی را که با میل و رغبت و عشق و علاقه از متعلقات، شکوفه ها، جلوه ها و مظاهر درخشان دنیوی دست می کشند و خانه و کاشانه و زن و فرزند را جهت هدفی الهی و بزرگ ترک می کنند، به مقام پروردگار و عالی ترین مرتبه انسانی بالا می برد.
    زیرا مجاهدان و رزمندگانی که برای دریدن تارهای شرک و زدودن زنگارهای کفر و برپا داشتن کلمه توحید و پاسداری از اسلام و قرآن، و یا به جهت سر کوبی ستم گران و متجاوزین و نجات از قید اسارت می جنگند، عمل کنندگان به سخت ترین فرمان پروردگار هستند.
    پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله فرموده:
    افضل الاعمال احمزها (25)
    بهترین عمل دشوارترین آن می باشد.
    و امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
    افضل الاعمال ما اکرهت نفسک علیه (26)
    برترین اعمال آن است که در عین عدم تمایل، خویشتن را بر انجام آن وادار کنی.
    لذا یکی از راه های تقرب به پروردگار، مبارزه در راه خدا و جهاد فی سبیل الله است، علی علیه السلام می فرماید:
    ان افضل ما توسل به المتوسلین الی الله (سبحانه و تعالی) الایمان به برسوله و الجهاد فی سبیله (27)
    برترین وسیله ای که متوسلان می توانند با آن به سوی خداوند تقرب جویند: ایمان به او پیامبر او است و همچنین جهاد در راه او.
    یعنی بهترین وسیله و راهی که می تواند انسان دلباخته به مقام قرب الله را به او نزدیک نماید. پس از ایمان به پروردگار، و بعد از تمسک و توسل به رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام جهاد و مبارزه در راه خدا می باشد.
    مجاهد و پیکارگری که با جهاد و از خود گذری خود، سعی و تلاش می کند دستورات الهی را پیاده کند، یا از آن پاسداری نماید، و در این راه از همه چیز و همه کس صرف نظر می کند، و تمام همش انجام مسوولیت شرعی اش است، بدون تردید پیشگاه باری تعالی مقام و منزلت عالی دارد.
    و در خطبه دیگر می فرماید:
    ایها الناس.... استعدو للمسیر الی عدو، فی جهاده القربه الی الله و درک الوسیله عنده (28)
    ای مردم! برای رویارویی با دشمن آماده شوید، چه جهاد با آنها راهی است برای نزدیکی به پروردگار و منزلت یافتن در نزد وی.

    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقام مجاهد

    رزمندگان و مجاهدانی که با تجاوز گران می جنگند و آنها را در هم می کوبند، یا برای باز گرفتن حقوق از دست رفته خود و ملتش فداکاری می کنند، یا به جهت قطع زنجیر بردگی، رهائی از قید اسارت و رسیدن به استقلال و آزادی دست به اسلحه می برند و جان بر کف جهاد و مبارزه می نمایند، از دیدگاه اسلام دارای مقام ارجمند و عالی می باشند:
    و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوثیه اجراً عظیماً (29)
    و آن کس که در راه خدا پیکار کند و کشته شود یا پیروز گردد پاداش بزرگی به او خواهیم داد.
    سرنوشت مجاهدانی که عاشقانه و آگاهانه به میدان رزم شتافته اند، و در راه خدا مبارزه می نمایند از دو حال خارج نیست، یا شهید می شوند و یا با در هم کوبیدن دشمن، بر او پیروز می گردند، و در هر صورت از پاداش بزرگ الهی بهرمند می شوند.
    در آیه دیگر می فرماید:
    لا یستوی القاعدون من المومنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم، فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجه (30)
    افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی از جهاد بازداشتند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند یکسان نیستند، خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند بر قاعدان برتری بخشیده...
    آیه دیگر از مقام ارجمند مبارز در راه خدا چنین دفاع می کند:
    اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن امن بالله و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لا یستون عند الله 99 (31)
    ایا سیراب کردن حاجیان خانه خدا و آیباد ساختن مسجد الحرام را همانند (کار) کسی قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و در راه خدا جهاد کرده است (این هر دو) هرگز نزد خدا مساوی نیستند.
    در شان نزول این آیه آمده که: شیبه و عباس هر کدام بر دیگری افتخار می کردند و مشغول گفتگو بودند که علی (علیه السلام) نزدشان رسید، و پرسید به چه چیز افتخار می کنید؟
    عباس گفت: امتیاز من مسأله آب دادن به حجاج خانه خدا است.
    شیبه گفت: تعمیر کننده مسجدالحرام (و کلید دارخانه کعبه) هستم.
    علی علیه السلام فرمود: با اینکه از شما حیا می کنم، باید بگویم: افتخار من که جهاد در راه خدا است و باعث ایمان آوردن شما شد بر افتخار شما ترجیح دارد.
    عباس خشمناک برخاست و خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله شتافت (بالحن شکایت) گفت: یارسول الله! من حقیقتی را بیان کرده ام و چه باک دارد اگر از سخن حق ناراحت گردد.
    جبرئیل بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد و این آیه را آورد تا برای آنها بخواند.
    اجعهلتم سقایة الحاج... (32)
    در بیان مقام و منزلت رزمندگان اسلام ایات بسیاری وجود دارد که ما به آوردن همین چند آیه بسنده می نمائیم و برای اینکه مطلب جامع تر باشد چند حدیث و روایتی ردر این موضوع نیز می آوریم:
    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
    اخبرنی جبرئیل بامر قرت به عینی و فرح به قلبی، قال: یا محمد من غزی من امتک فی سبیل الله فاصابه قطره من السما اوصداع، کتب الله له شهاده یوم القیامه (33)
    به من خبر داد جبرئیل به امری که چشمم روشن و دلم شاد شد، که ای محمد! هر کس از امت تو در راه خدا جهاد کند، و در این مبارزه و پیکارتنها قطره آبی از آسمان بر او اصابت کند، یا سر درد شود، خداوند متعال در روز رستاخیز مقام شهید نصیب او می گرداند.
    اینکه به خاطر برخورد قطره آبی و یا مبتلا شدن به درد سر، به جهاد گران فی سبیل الله مقام شهید اعطا می شود، پیدا است که مقام جانبازان و معلولین میدان رزم و یا به خون خفتگان معرکه جهاد، چه اندازه عالی است.
    و امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
    و من انکره بالسیف لتکون کلمه الله هی العلیا و کلمه الظالمین هی السفی فذلک الذی اصاب سبیل الهدی و قام علی الطریق و نور فی قلبه الیقین (34)
    و آنکس که با شمشیر برای بزرگداشت نام خدا و سرکگونی ظالمان به مبارزه برخیزد او به راه هدایت راه یافته و بر جاده حقیقی گام گذارده و نور یقین در قلبش تابیده است.
    آری، چه کسی از آن رزمنده سلاح به دوش فداکار، که به جهت اعتلای کلمه الله و نابودی زورگویان با آنها در ستیز است. و جز برای پیاده نمودن دستورات الهی نمی اندیشیدند و غیر از نجات ستمدیدگان از زیر سلطه ستمگران هدفی ندارد، به راه راست و صراط مستقیم هدایت یافته و قلبش از نور حق روشن شده است؟
    و امام صادق علیه السلام می فرماید:
    ثلاثه دعوتهم مستجابه احدهم الغازی فی سبیل الله فانظروا کیف تخلفونه (35)
    سه طائفه اند که دعای شان مستجاب می گردد، یکی از آن سه دسته، مجاهد در راه خدا است، پس بینید چگونه پشت سرش با او رفتار می کنید.
    یعنی بنگرید، به رزمنده ای که پیشگاه پروردگار این قدر مقام و منزلت دارد که خواسته اش رد نمی شود، هنگامی که او در جبهه است، شما پشت سر و در غیابش با وی و بستگانش چگونه عمل می نمائید، ایا با نوازش و سرکشی از خانواده و بستگانش روحیه اش را در معرکه نبرد تقویت می کنید، یا با اذیت و آزار فامیل و دودمانش سبب شکستن روحیه اش می گردید. آیا از او به نیکی یاد می نمائید، یا تهمت و بر چسب و حرف می زنید.
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اذن جنگ

    جنگ از سویی توام با فدا شدن، خرابی، زیان، تلفات، خسارات مالی و جانی و ایجاد مشکلات، و از جانب دیگر گاهی سرنوشت کشور، استقلال میهن و حفظ مکتب در گرو آن و مبارزه بی امان با دشمنان قسم خورده اسلام و کشور می باشد.
    لذا اجازه یا فرمان جنگ کار آسان و ساده نیست و از دست هر کس، جز فرمانده کل قوا یا شورای عالی دفاع یا شورای نظامی ساخته نمی باشد، و آنها نیز باید فرمان دادن جنگ شان روی یک مبنا و با دقت و مطالعه صورت پذیرد که وقتی که جنگ را یک تکلیف شناخت و ضرورت یافت، قاطعانه و به دور از تردید برای محو و نابودی دشمن فرمان جنگ دهند. چنانچه علی علیه السلام چنین کرد.
    امیرالمؤمنین علیه السلام که اسطوره تقوی، الگوی ایثار و مظهر عدالت است که خود می فرماید:
    و الله لو اعطیت الاقالیم البسعه بما تحت افلا کها علی ان اعصی الله فی نمله اسبلها جلب شعیره ما فعلته (36)
    سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با هر چه در زیر آسمان های آنها است به من دهند برای اینکه خدا را درباره مورچه ای که پوست جوی از آن بر بایم، نافرمانی نمایم نمی کنم.
    علی علیه السلام با این صفات، هنگامی تشخیص می دهد که حفظ نظام اسلامی، اجرای حدود و پیاده نمودن احکام الهی، جلوگیری از لغزش امت به انحراف ها، پاسداری و حراست از وحدت امت اسلامی، در گرو ریشه کن نمودن: پیمان شکنان (ناکثین)، از حق دست برداشته ها (قاسطین)، و از دین بیرون رفته ها (مارقین) است، اذن جنگ و فرمان تار و مار نمودن آنها را می دهد، و خود به این کار اقدام و عمل می نماید و بعض پیروانش را که تعلیل و تعلل می کند، و از قتل آنها سرباز می زند و شانه خالی می کند، نکوهش می فرماید و بارها در خطابه ها، نامه ها و جلسات، لشکرش را دعوت به جنگ و مبارزه بی امان با آنها می نماید:
    و لکنی اضرب بالمقبل الی الحق المدبر عنه و بالسامع المطیع المریب ابداً حتی یاتی علی یومی (37)
    من همواره به کمک انسان حق طلب، اعراض کنندگان از حق را، و با انسان حق شنو که مطیع وظایف الهی است، گنهکار آشوب گر را خواهم کوفت تا آنگاه که واپسین روز حیاتم فرارسد.
    در جای دیگر چنین جنگ را امضا می فرماید:
    فان ابوا اعطیتهم حد السیف و کفی به شافیاً من الباطل و ناصراً للحق (38)
    اگر از عدل و داد امتناع بورزند لبه شمشیر بر آنان عرضه خواهم کرد، این شمشیر دوای شفابخش بیماری باطل گرایان است و یاور حق.
    یعنی برای مبتلایان به مرض باطل گرائی، داروی بهتر از اسلحه نیست. و برای حق یاوران و نصرت کنندگانی نیرومندتر از شمشیر وجود ندارد.
    و در خطبه دیگر خطاب به لشکریانش اعلام می دارد که در برابر باطل گرایان و منحرفین از سبیل الله بدون کوچکترین اغماض و سهل انگاری خواهم جنگید و از آنها می خواهد که نیز مردانه مبارزه نمایند و چنین می فرماید:
    و لعمری ما علی من قتال من خالف الحق و خابط الغی من ادهان و لا ایهان، فاتقوا الله عباد الله و فروا الی الله من الله، و امضوا فی الذی نهجه لکم، و قوموا بما عصبه بکم، فعلی ضامن لفلجکم اجلا ان لم تمنحوه عاجلاً (39)
    به جان خودم سوگند در جنگیدن با کسی که مخالفت حق کرده و در راه ضلالت و گمراهی قدم نهاده است مساحمه و سستی نمی کنم، پس ای بندگان خدا از خدا بپرهیزید و از خدا به سوی خدا بگریزد و در راه روشنی که جلو شما قرار داده بروید و قیام کنید به چیزی که مکلف نموده است شما را، پس اگر در دنیا رستگار نشدید علی ضامن پیروزی و رستگاری شما در آخرت است.
    امام علیه السلام در قسمت دیگری از سخنانش که هنگام بیرون رفتن برای پیکار با اهل بصره بیان فرموده، اینگونه اجازه نابودی فتنه اندازها را داده اند:
    و الله لقد قاتلتم کافرین و لا قاتلنهم مفتونین و انی لصاحبهم بالامس کما انا صاحبهم الیوم (40)
    سوگند به خدا در آن هنگام که قریش در کفر غوطه ور بودند، با آنان به پیکار بر خاستهه ام و امروز هم که منحرف شده و فساد به راه انداخته اند، باز پیکار خواهم کرد، من همان شخص هستم که دیروز رویارویشان بودم و امروز هم در برابر شان ایستاده ام.
    همانگونه که دیروز کافر بودشان آنها را بر می انگیخت با اسلام بجنگد، که پاسخ دتندان شکن دادیم، امروز که با شعار مسلمان بودن، دست به توطئه و فساد می زنند به سزای اعمالشان می رسانم.
    در خطبه دیگر، هنگام قرار گرفتن بر سر دوراهی: ذلت و کفر ورزیدن به دستور و آئین پیامبر، یا جنگ. که پس از مطالعه و در نظر گرفتن جوانب مسأله، و رد خطر دیدن اصل نظام و اساس اسلام، جنگ را انتخاب و ترجیح می دهد، می فرماید:
    و لقد ضربت انف هذا الامر و عینه و قلبت ظهره و بظنه فلم ارلی فیه الا القتال او الکفر بما جاء محمد صلی الله علیه و آله (41)
    من بینی و چشم این امر را زدم و پشت و روی آن را گرداندم (همه سطوح و ابعاد غائله شام و کاخ نشین آن را بررسی و تحقیق نمودم) در نتیجه جز تخییر میان دو موضوع ندیدم: یا نبرد با آن طغیانگر فرعون صفت و یا کفر به آنچه که محمد صلی الله علیه و آله آورده است.
    و نیز در جای دیگر با اشراه به ضرورت جنگ می فرماید که جوانب موضوع را بررشی نمودم. راهی که به سوی سعادت و فلاح رهنمائی نماید جز جنگ نیابیدم چه اینکه لطمه ناشی از دیگری با دشمن آسانتر از عذاب و عقاب اخروی است.
    فما وجدتنی یسعنی الا قتالهم و الجود بما جاء به محمد صلی الله علیه و آله فکانت معالجه القتال اهون علی من معالجه العقاب و موتات الدنیا اهون علی من موتات الاخره (42)
    هیچ چاره ای که برای من امکان داشت نیافتم مگر اینکه یا با آن تبهکاران به نبرد بر خیزم یا آنچه راکه محمد صلی الله علیه و آله آورده است منکر شوم، برای من گلاویزی جنگ و کارزار آسانتر از گلاویزی با کیفر الهی بود و کرگ و شکست دنیا برایم از مرگ و سقوط در سرای آخرت آسانتر است.
    و هنگامی که تشخیص می دهد که جنگ راه گشای موانع پیاده شدن برنامه اسلامی، حافظ ضوابط اسلام و بازدارنده امت از لغزش در انحراف و فساد است، به جنگ و مبارزه عشق می ورزد که خود قسم یاد می کند.
    «والله لأنا اشوق الی لقائهم منهم الی دیارهم».(43)
    سوگند به خدا من به رویاروئی با آن دشمنان مشتاق ترم از اشتیاق آنان به سرزمین و دیار خود.
    در خطبه دیگر مشاهده می نمائیم که حضرتش از جنگ با دسته های سه گانه (قاسطین، ناکثین و مارقین) که چه آگاهانه یا ناآگاهانه در صدد تضعیف و براندازی حکومت عدل علی (علیه السلام) بودند سخن می گوید که خود درس و اجازه پیکار با این سه دسته است، و در عین حال می آموزد که راه نجات از دسیسه و توطئه این گونه عناصر، جنگ و ریشه کن کردن آنها، است:
    «الا و قد قطعتم قید الاسلام، و عطلتم حدوده، و امتم احکامه الا و قد امرنی الله بقتال اهلی البغی و النکث و الفساد فی الارض: فاما الناکثون فقد قاتلت، و اما القاسطون فقد جاهدت، و اما المارقة فقد دوخت».(44)
    آگاه باشید رشته اسلام را گسیختید و حدود آن را معطل کردید و احکام آن را از بین بردید، بدانید خداوند مرا به جنگ با ستمگران، و پیمان شکنان و تباهکاران در روی زمین، امر فرموده: پس با پیمان شکنان (اصحاب جمل: طلحه و زبیر و... به عبارت دیگر: ناکثین) جنگیدم، و با آنان که دست از حق برداشتند (قاسطین) جهاد کرده زد و خورد نمودم، و بر آنان که از دین بیرون رفتند (خوارج نهروان و مارقین) خشم نموده زبون و خوارشان کردم.
    و در رابطه با خوارج، طغیان گران و قیام کنندگان علیه حکومت اسلامی که می خواستند نظام اسلامی را از بین برند یا به وسیله ایجاد جنگ، مشکلات و گرفتاری، رژیم را تضعیف نمایند، امام (علیه السلام) به بعضی از سرداران لشکر خود (عثمان ابن حنیف) می نویسد: اگر برگشتند و هدایت شدند کارشان نداشته باش، و اگر مسأله به جنگ و مبارزه مسلحانه کشیده شد، به کمک ملت رسالتت را انجام ده و ریشه کن شان نما:
    «فان عادوا الی ظلل الطاعة فذاک الذی نحب، و ان توافت الامور بالقوم الی الشقاق و العصیان فانهد بمن اطاعک الی من عصاک و استغن بمن انقاد معک عمن تقاعس عنک».(45)
    پس اگر به سایه اطاعت و فرمانبرداری برگشتند، آن همان است که ما دوست می داریم و اگر کارها، ایشان را به دشمنی و نافرمانی کشاند (آماده نبرد و جنگ شدند) پس با کمک کسی که فرمان تو را می برد و پیروی می نماید، برخیز (قیام و جنگ کن) با کسی که فرمانت را نمی برد، و با کسی که پیرو تو می باشد بی نیاز باش از آنکه از یاری و مساعدت تو خودداری می نمایند.
    امام (علیه السلام) هنگامی که «معقل ابن قیس ریاحی» را که از یاران آن حضرت بود، به عنوان فرمانده سه هزار سرباز تعیین نمود تا به سوی شام بفرستد، مطالب مفید و سودمند درباره تاکتیکهای جنگی و... بیان داشت و در ضمن سفارش فرمود که متوجه باشید و دقت لازم را از دست ندهید که خدای نکردده افراد بی گناه یا کسانی را که با شما در حال جنگ نیستند، به قتل برسانید:
    «لا تقاتلن الا من قاتلک». (46)
    جنگ مکن مگر با کسی که با تو بجنگند.
    یعنی ضمن اجازه جنگ، متوجه باش دشمنی و کینه دشمن باعث ستم و سبب ظلم بر خصم نگردد و عدالت را در میدان جنگ رعایت نما.
    امام (علیه السلام) در پاسخ نامه برادرش عقیل که شنیده بود: حضرت شکست خورده و یارانش وی را رها نموده، و امام در صحنه سیاست و در میدان جنگ تنها است می نویسد:
    «و اما ما سألت عنه من رأیی فی القتال، فان رأیی قتال المحلین حتی القی الله لایزید نی کثرة الناس حولی عزة، و لا تفرقهم عنی وحشة، و لا تحسبن ابن ابیک - و لو اسلمه الناس - متضرعاً متخشعاً و لا مقراً للضیم واهناً و لا سلس الزمام للقائد و لا وطی الظهر للراکب المقتعد».(47)
    و آنچه از رأی من درباره جنگ پرسیدی، پس اندیشه من جنگ با کسانی است که جنگ با مرا جایز (و حلال) می دانند تا اینکه به خدا پیوندم، انبوه جمعیت و زیادی مردم گرد و اطراف من بر عزت و ارجمندیم، و پراکندگی ایشان از من خوف و ترسم را نمی افزاید، و پسر پدرت را گمان مدار - هر چند مردم او را رها کنند و تنهایش گذارند - خوار و فروتن باشد، و نه رونده زیر بار زور از سستی و ناتوانی، و نه سپارنده مهار به دست کشنده، و نه پشت دهنده برای سواری که بر آن سوار شود.
    آنچه که از این نمونه ها استفاده می شود آن است که وقتی شرایط برای جنگ و قتال آماده شد، دیگر نباید هیچ گونه مماشات نمود و بی درنگ با اطمینان و اعتماد به نفس به داخل معرکه شد و در این راه ثابت قدم و بدون تزلزل برای از بین رفتن فتنه و فساد باید شمشیر کشید و یا دست به ماشه تفنگ برد.
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ارتش و سپاه

    حفظ و پاسداری از میهن و حراست از خاک، ناموس، شرف و استقلال، یکی از وظایف سنگین و مهم دولت و ملت است که این رسالت خطیر و کار عظیم نیاز مبرم به سازماندهی و تشکیلات نیرومند، و ارتش قوی و آموزش دیده فنون و تاکتیک های جنگی و دفاعی دارد، تا این سپاه منظم و تعلیم یافته با تخصص رزمی در سایه تعهد و تعبد به مکتب اسلام، بتوانند در مواقع لازم و هنگام هجوم لشکر بیگانه و یورش ارتش اجانب، حملات و خطرات دشمن را دفع و از تهاجم و پیشروی آنها جلوگیری و شرشان را از سر مردم کوتاه نماید و حافظ حدود و مرز میهن و کشور باشد. لذا امام (علیه السلام) در تعریف سربازان می فرماید:
    «فالجنود باذن الله حصون الرعیة، و زین الولاة، و عز الدین و سبل الامن، و لیس تقوم الرعیة الا بهم، ثم لا قوام للجنود الا بما یخرج الله لهم من الخراج الذی یقوون به علی جهاد عدوهم، و یعتمدون علیه فیما یصلحهم و یکون من وراء حاجتهم».(48)
    پس سپاهیان به فرمان خدا برای رعایت دژها و قلعه ها و زینت و آراستگی حکمرانان و عزت دین و راههای امن و آسایش برای سپاهیان نیست مگر به خراج که خدا برای ایشان، و نظام آسایشی برای به جنگ با دشمنان شان توانا می گردند ، و به آن در اصطلاح کار خود اعتماد می نمایند و آن هنگام حاجت و نیازمندی ایشان به کار می رود.
    در تمام کشورها و در همه جنگ ها که در جهان به وقوع پیوسته ثابت شده که: اگر چه حسن تدبیر مقامات عالی رتبه مملکتی و ایستادگی، کمک، پشتیبانی و روحیه کلت در سرنوشت جنگ نقش چشم گیر دارد، ولی توان رزمی، ایثار، مقاومت، تلاش و فداکاری ارتش و سپاه است که دخالت مستقیم و تعیین کننده در سرنوشت جنگ دارد و جنگ را به نفع یک طرف درگیر خاتمه می بخشد.
    امضاء

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi