درک جریان حق و باطل
از دیدگاه علی علیه السلام تمام حرکات و وقایع انسانی به یکی از دو جریان حق یا باطل متصل است، چنانچه فرموده اند: حقی و باطلی است و برای هر یک طرفدارانی (29) آن حضرت با استعانت از تاریخ، طی خطبه ای از این دو جریان سخن گفته و از دو گروه آدمیانی که هر یک وابسته به یکی از این دو جریان بوده اند نام می برد. در اوایل خطبه نیز سیمای جوامع و اقوام باطل را که صاحب نام و عنوانی بوده اند مجسم می سازند:
شما را از روزگاران گذشته عبرتی است. کجایند عمالقه و فرزندانشان، کجایند فراعنه و پسرانشان؟ کجایند مردم شهرهای رس که پیامبران را کشتند و سنت رسولان الهی را فراموش کردند و (در ازاء) سنت جباران و گردنکشان را احیاء نمودند؟ کجایند کسانی که سپاهیان فراهم و با لشگریان به هر سو تاخته و هزاران سپاهی را شکست می دادند؟ کجایند آنانی که شهرها بنیانگذاری کردند؟...(30) در برابر این الگوهای باطل نمونه هائی از جریان حق ارائه می نمایند. آنهم چهره هائی که در زمان بیان کلام سیمایشان شناخته شده و شنوندگان با آنها حشر و نشر داشته اند.
چه ضرری کردند برادران ما که در جنگ صفین خونشان به زمین ریخت (و به شهادت رسیدند) امروز نیستند که آب تیره فتنه ها بنوشند و غصه ها بخورند. به خدا سوگند که خدا را ملاقات و مزد آنها داده شد، خداوند آنان را بعد از خوف در جای امن قرار داد.
کجایند برادران من که در طی راه حق به پیش تاخته و سوارانه راه می پیمودند؟ عمار کجاست؟ ابن تیهان کجاست؟ ذوشهادتین کجاست؟ نظیر این برادران کجا هستند؟ کجا هستند آنان که برای مرگ با یکدیگر پیمان بستند؟ و جمجمه ی آنان به سوی ستمکاران فرستاده شد؟...(31) بدنبال این سخن، آن حضرت اشک می ریزند و در پایان سخن اعلام می کنند که:
ای بندگان خدا! چهاد، آگاه باشید من همین امروز لشگر می آرایم، هر کس اراده ی رفتن به سوی خدا دارد (آماده ی حرکت و) با لشگر حرکت کند(32) ترسیم این چنین سیمای گذشتگان در بستر دو جریان حق و باطل، آدمی را به انتخاب راه وا می دارد. در حالی که مطالعه و تحلیل و تحقیق تاریخ، بدون هیچ مرزبندی ارزش، برابر با دمیدن روح بی تعهدی و لاقیدی است. کسی که آن همه خونریزیها را مورد مطالعه قرار داده و در حافظه جمع آوری می کند، بدون آنکه حساسیتی داشته باشد که ظالم و صالح را از یکدیگر تفکیک نماید و یا کاری به اینکه جریان بر حق آن ایام چه کسی (یا کسانی) بوده است؟ در حقیقت چشم و دل خود را از خبر قتل و خونریزی پر کرده و دل خود را سخت و شقاوت آمیز می کند. در نتیجه روح بی تفاوتی را در خویش تقویت کرده است. (که بر بی تفاوتی بنا نهاده شده) جالب است که پاره ای غرب زدگان، تنها اینگونه تاریخ نگری را علمی می دانند، در حالی که اولا بدنبال جریان حق و باطل گشتن ناقض تحقیق بی طرفانه و مستدل نیست ثانیا اگر اشکالی هست متوجه تعصبات کور است که باید آن را اصلاح نمود. و بالاخره ضرورت مطالعه بی طرفانه و تحقیق بدون تعصب کور، دلالت بر این ندارد که نبایستی از ثمره ی مطالعه تاریخ نتایجی انسانی گرفت. در بلوک شرق و غرب نیز مورخی نمی یابیم که در جهت تثبیت ارزشهای فکری و فلسفی خویش به سراغ تاریخ نرفته باشد و بگونه ای لائیک (غیر مذهبی) به مفهوم واقعی کلمه تاریخ بخواند.
گستردگی دامنه ی بی تفاوتی و بی طرفی در حد تجرد، آدمی را از فطرت انسانی خارج و موجب فراموشی خویشتن می گردد.