صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 37

موضوع: ارزش تاریخ در نهج البلاغه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض ارزش تاریخ در نهج البلاغه

    ارزش تاریخ در نهج البلاغه


    مقدمه

    بسم الله الرحمن الرحیم
    ان لکم فی القرون السالفه العبره (خطبه 181)
    برای آنکه علوم بتوانند موجبات رشد و کمال انسانی را فراهم سازند، در این مقطع خاص تاریخی بیش از هر چیز نیاز به نظام ارزش الهی دارند تا بدینوسیله از نظام ارزشی استعمارگرانه ی غرب نجات یافته و به مسیر اصلی خویش که رشد همه جانبه ی بشریت است بازگردند. ضعف علمی مسلمین پس از افول تمدن اسلامی ، موجب گشت که ارزشهای غربی بتوانند هاله ای از نظام مشرکانه و استعمارگرانه را در راستای تحقق بخشیدن به فلسفه ی اومانیسم (اصالت بشر در برابر خدا) بر علوم تحمیل نمایند، هنگامی که قوه ی محرکه و دستگاه جهت بخش علوم، نظام ارزشی مبتنی بر اندیشه های الهی باشد، علم میتواند علاوه بر رفع معضلات روزمره ی بشری - و بدون وجود تبعات فسادآور- معراج انسانیت را نیز فراهم و مبلغ اندیشه ی خداگرائی گردد، از این لحاظ وضعیت کنونی مسلمین گویای این نکته است که- نظام ارزش دهنده و ارزش گذار علوم- مخلوطی از ارزشهای غربی و اسلامی است، همین تداخل ارزشها موجب شده است که دانش ما بر اساس آرمانهای اسلامی شکل نگیرد و بدنبال خود فرهنگ و تفکر اخلاق درهم و برهمی را پایه گذاری نماید، چرا که محتوای علوم که غالبا صحیح هم هست، در نظام ارزشی مشرکانه ی غربی غوطه ورند، تا زمانیکه چنین وضعیتی را دارا می باشند. ما نیز سرنوشتی بهتر از آنچه در قرن گذشته دچار آن بوده ایم نخواهیم داشت.
    از زمانی که جوشش و جهش علمی در دنیای اسلام فروکش کرد و دچار رکود شدیم، ارتباط مبانی دینی با شاخه های علوم یک یک فراموش و ضعیفتر و ضعیفتر شده و در لابلای اوراق تاریخی مدفون گشت. کار علمی بگونه ای اختصاص به معارف مذهبی یافت که به مرور از مسیر الگوی والای خود که دانشگاه امام صادق علیه السلام باشد خارج و یکجانبه شد. مسلما اگر همان سیره ی جعفری علیه السلام اجرا می شد، امروزه برای اینکه بفهمیم مثلا چه ارتباطی بین فقه و شیمی در نظام دانشگاه امام صادق علیه السلام برقرار بوده که هر دو در کنار همدیگر تدریس می گشته اند، دچار مشکل نمی شدیم، یا بحثهائی نظیر پیوند روحانی و دانشجو خودبخود منتفی و اصولا غرب کانون صدور علم و تمدن نبود...
    دانشگاههای جدید که با هدف پرورش دهندگی طبقه ی پادو برای صنعت غرب در کشورهای مستعمره، از جمله ایران به وجود آمد، درگذشته همواره نظام ارزشی متناسب با این وظیفه را القاء و عمدتا تربیت کننده ی عناصری بوده است که تار و پود و استخوان بندی فرهنگ و اقتصاد و تکنولوژی وابسته را فراهم نماید. مسلما این دانشگاهها هنگامی بطور کامل در خدمت ملت و مکتب خود درخواهند آمد که در نظام ارزشی اسلام هضم شده و سمت گیری و قوه ی محرکه ی خود را بطور همه جانبه از مذهب اسلام اخذ نمایند. طرحی بنیادی که میتواند بسیاری از مشکلات مرتبط با علم را در جامعه ی ما مرتفع نماید. این است که آبشخور واحدی برای ارزشگذاریهای علمی به وجود آید، یعنی درخت علم با همه ی شاخ و برگهایش از یک زمین و یک فلسفه، ارزشهای خود را جذب نماید. از دو منبع ارزشی ارتزاق کردن، نه تنها رشد محتوای علمی را تهدید می کند بلکه عوارضی را بر جامعه تحمیل می نماید. دردهائی نظیر غرب زدگی، اختلاف بین حوزه و دانشگاه، عدم کارآئی لازم متخصصین، با وجود تخصص، به دلیل تعارض فکری آنها با افکار مردم خود و... همه ی اینها امراضی است که به این مسئله بازگشت دارد.
    در این میان علوم انسانی که سرمرز این مباحث است بیش از علوم دیگر در معرض کشاکش بوده و از حساسیت صد چندان برخوردارند.
    از آنجا که عنوان این گفتار مرتبط با علم تاریخ است، به عنوان نمونه وضع کنونی آنرا از نظر می گذرانیم.
    این علم در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در دانشگاههای ما، با هدف تثبیت نظام شاهنشاهی و با گرایشات ناسیونالیستی تنظیم و تدریس می شد. البته روشنفکرانی از بین اساتید نیز در لفافه و در جهت رشد تفکر مبارزاتی آن را ارائه می نموند.
    شیوه ی جدید ارائه ی علم تاریخ ره آورد جریان روشنفکری بوده و تعداد کسانی که در دوران معاصر بانگرش اسلامی خالص به این علم پرداخته بسیار اندک و غیر قابل شمارش بوده اند. لذا ابطال اهداف قبلی این علم که عمدتا برای ترویج افکار ناسیونالیستی و موید نظام شاهنشاهی بود از یکسو و عدم وجود الگوی مشخص و مدون، از پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون، این علم بدون جهت و سرپرست و رهبری مشخص و در بی بستری به سر می برد. کمتر دانشجوئی می توان یافت که مثلا بین جهان بینی اسلامی (و ایدئولوژی اسلامی) با این علم پیوندی مشخص برقرار، یا ترسیم درستی از سازندگی علم تاریخ برای فرد و جامعه در ذهن داشته باشد، یا اینکه حداقل راههای فساد و تخریب و سوء استفاده هائی که از این علم می شود را بداند. و...
    این درحالی است که قرآن، نهج البلاغه، احادیث اسلامی، سیره و سنت الاولین از مورخین اسلامی مملو از مباحث تاریخ، اهمیت و بیان ارزشهای آن است. متون تاریخی بشری نظیر تاریخ طبری ، ابن اثیر، رشیدی و غیره همه تحت تاثیر انگیزه های قرآنی نگاشته و آن علم را بارور ساختند، ولی متاسفانه اعقاب طبریها و ابن خلدون ها، در حالی تاریخ می خوانند که قادر به برقراری رابطه ای بین ارزشهای قرآنی با علم خود نیستند.
    (ضروری است که متذکر شویم این اشکالات تنها متوجه علم تاریخ نیست و مسئولیت آنهم تنها بدوش دانشگاهیان نیست، بلکه بگفته ی استاد شهید مطهری : قصور یا تقصیر مدعیان اسلام سبب حمله به اندیشه های اسلامی و مسخ فرهنگ ما شده است (عدل الهی ص 8 و ده گفتار ص 144).
    مسلم است که در جنگ فرهنگی بین ما و غرب که از زمان جنگهای صلیبی آغاز و سپس توسط استعمارگران بصورت هدایت شده پیش رفت، به پیروزی نخواهیم رسید مگر آنکه با ارزشهای خودی به تاریخ خود باز گردیم. امروزه غرب این علم را به مثابه اسلحه ای برنده در جهت اهداف خود بکار گرفته و تا سر حد مسائل روزمره از آن سود می جوید. برماست که این سلاح برنده را به دست آورده و در کنار ارزشهای اسلامی بکاربگیریم. نادیده نباید گرفت که غرب در جهت رشد کمی علم تاریخ، قدمهای بسیار بالائی برداشته و در زمینه های کیفی نیز توانسته است میدان دید وسیعی را طراحی و سئوالات زیادی را مطرح نماید، ولی متاسفانه نگرش مادی و سودجویانه حاکم بر فرهنگ غرب، تحلیلهای تاریخی آنها را فاقد جنبه های انسان سازی و تعالی روح و اخلاق انسانی نموده است. سوء استفاده ی استعمار گرانه ی غرب از کلیه ی علوم (از جمله این علم) از دردهای دیگری است که بر آن عارض شده و جهت یاب آنها گردیده است.
    این تفاوتهای اساسی که زاویه ی بزرگی بین تاریخ نگری اسلامی با غربی به وجود می آورد اختلاف در ماهیت ارزشی این دو را ثابت می کند. بنابراین اگر چه بلحاظ کمی، علوم موجود در غرب را مصداق حکمت گمشده ی مومن می دانیم که در دست اهل نفاق است و باید آن را بیاموزیم(1) ولی نظام ارزشی حاکم بر این علم که از جانب آنها القاء می گردد ابدا مورد قبول نیست. لذا باید اهداف، جهت و نظام ارزشی حاکم بر این علم را از مکتب خویش به دست آورده و ارائه نمائیم. برای اینکار راههای گوناگونی وجود دارد. از آن جمله مراجعه به قرون اولیه ی اسلام و یافتن سیره ی متقدمین اسلامی از مورخین بزرگ، مراجعه به قرآن و نهج البلاغه و متون اصلی دیگر می تواند راهگشا باشد.
    در این گفتار قصد آن نیست که از حجم مطالب تاریخی که در متون اولیه اسلامی آمده است سخن گوئیم. (چرا که یک نگاه منصفانه ی گذرا و بدون هیچ توضیحی، آدمی را دچار حیرت می نماید و به تحقیق بزرگ مجزا نیاز دارد؟! مسلما اگر تعمدی در کار نبود و قصد سوء دشمنان اعمال نمی گشت (حتی طبق نظریات غربی) از کتبا نهج البلاغه به عنوان یک تاریخ عمومی ذکری به میان می آمد و...).
    اضافه شود که مقاله ی یک دانشجو نیز نمی تواند بیانگر چهارچوب نظام ارزشی این علم در نهج البلاغه بوده باشد ولی طرح موضوع کاملا ضروری و نیاز به آن به شدت احساس می گردد.
    نهج البلاغه که شامل تاریخ خلقت جهان- خلقت آدم- گذر انبیاء در بستر تاریخ تا جاهلیت عرب - اوضاع اعراب و عموم بشریت در زمان بعثت - حوادث بعثت تا وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم - از وفات تا زمامداری حضرت علی علیه السلام و پاره ای حوادث مهم این ایام- مشروح حوادث دوران زمامداری علی علیه السلام تا شهادت ایشان و... آمده است، علاوه بر آنکه منبع تاریخی مهم برای شناخت حوادث تاریخی مذکور است، فراوان از ارزش و فواید تاریخ، فلسفه ی تاریخ و غیره نیز سخن گفته اند، آن حضرت شیوه ای مطابق با آرمانهای اسلام در برخورد با تاریخ نیز ارائه می دهند که جای بسی تامل و دقت است.
    این همان چیزی است که بشدت به آن نیازمند و نقص اصلی این علم است.
    در نگاه اولیه به شیوه ی مولای متقیان در ارائه ی تاریخ ملاحظه می نمائیم که از نظر آن حضرت در تاریخ جنگ قدرت راه ندارد یا تاریخ را بر اساس جنگ قدرت مدون ننموده اند بلکه هر چه هست جنگ بین حق و باطل است. در نگاه نهج البلاغه، آنچه اصل اساسی است تعالی اخلاق و بالا بردن معنویت فرد و جامعه از راه عبرت اندوزی و فهم سنت های تاریخی است. در آن کتاب فلسفه ی تاریخ از جایگاه ویژه ای برخوردار است و...
    در این گفتار مختصر (که در حجم کم آن تعمدی بوده) بدون ذکر مفاهیم و مطالب عربی (در متن)، طی سه بخش با عناوین ارزش تاریخ، رابطه ی تاریخ و اعتقادات انسان، کاربرد عملی علم تاریخ مطالبی پیرامون ارزش و فواید تاریخ خواهد آمد. امید است که مورد استفاده ی عموم دانشجویان بویژه طالبین علم تاریخ قرار گیرد. لازم به ذکر است که شماره های اعلام شده ی خطبه ها از نهج البلاغه ی ترجمه ی فیض الاسلام آمده است.
    والسلام
    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ارزش تاریخ


    تاریخ و درک زمان

    آن حضرت در گفتاری آورده اند:
    ... اکنون گروههای ستمگر قیام کرده اند، محتسبون: آمرین به معروف و نهی کنندگان از منکر کجایند؟ همان کسانی که سنت ها بر ایشان روشن و قبل از این مطلع شدند.(2)
    بنظر می رسد که محتسبون را بر کسانی اطلاق فرموده اند که ناظر به جامعه و جریانات آن بوده، بدلیل شناخت سنتها، وقوع حوادث و بروز مسائل اجتماعی را از قبل مطلع شده اند. یعنی ناظران بر احوال جامعه کسانی هستند که سیره و سنت های صحیح را یافته، از پدیده های اجتماعی آتی مطلع می گردند.
    (بمرور ایام این طبقه (محتسبون) که عبارت از سنت شناسان مطلع از جرایانات اجتماعی و تاریخی بودند، به دو شعبه ی وقایع نگاران درباری فاقد شعور و یا مامورین معذور از هر گونه مسئولیت یا جاسوسهای حکومتی شدند).
    ملاحظه می گردد که آن حضرت در تنگاتنگ رویاروئی با جریانات ستمگرانه به سراغ کسانی می روند که شناختی از روند تاریخ داشته و سنت و سیره ها برای آنها روشن است. راستی آیا غیر از اینها چه کسانی هستند که بتوانند در برابر ظلم و ستم طغیانگران به آن حضرت پاسخ مثبت گفته و ایشان را حمایت نمایند؟! از فحوای این کلام بر می آید که آمر به معروف و نهی کننده ی از منکر واقعی آن کسی است که نسبت به سنتها مطلع و درک صحیح از روند تاریخی عصر خویش داشته باشد.

    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تاریخ، سرمایه ی الهی

    نهج البلاغه تاریخ را که محصول حیات گذشتگان برای آیندگان است، از سرمایه های الهی دانسته است:
    ... شما را سفارش به تقوی خداوند می نمایم که برایتان مثالها آورده است.... خداوند از آثار گذشتگان برای شما عبرتها و درسها باقی گذاشت...(3)
    بلی این علم همانند دیگر امکاناتی که به انسان عرضه شده است از الطاف الهی است. تاریخ به مثابه و در ردیف زمین، کوهها، معادن، گیاهان و... که هر یک در شکل گیری حیات آدمی سهم داشته و دارند، در ساختار حیات فردی و اجتماعی انسانی نقش مهمی را ایفا می کنند.
    اقبال لاهوری همه ی موجودیت انسان را بر گذشته ی او استوار دانسته که اگر گذشته ی خویش را فراموش کند هیچ ندارد و سر از نیستی بیرون می آورد، او می گوید:
    سر گذشت او اگر یادش رود - باز اندر نیستی گم می شود
    مسلم است که تاثیر این سرمایه خدادادی تنها در ابعاد مادی و فیزیکی نیست، بلکه استفاده ی عمیق تر آن در سازندگی انسانی آن نهفته است. از یکسو پایه ی حیات معنوی ، اقتصادی ، سیاسی ما بر حرکت گذشتگان استوار و بر نردبانی در حرکتیم که پله های قبلی آن را پیشینیان ساخته اند، از سوی دیگر ثمره ی حیات خود را به منزله ی تجربه ی جدید در اختیار آیندگان خواهیم گذاشت. بنابراین همه ی آثار گذشتگان ثروتهائی هستند در اختیار نسل بعد.
    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مسئولیت در برابر گذشته

    از آنجا که هر انسانی به اندازه ی امکاناتی که در اختیار دارد نزد خداوند مسئول و مکلف است، ما موظف هستیم که از این ثروت عظیم و منبع بیکران اسفتاده کرده، آن را به کار گیریم.
    آن حضرت در این راستا مسئولیت چشم و زبان و قلب را در عبرت اندوزی از گذشتگان دانسته گویند:
    خداوند به انسان قلب حافظ و زبان گویا و چشم بصیر داده تا (از گذشتگان) عبرت بگیرد.(4)
    بنابراین از مسئولیتهای انسانی در قبال قوای ادراکی او این است که به مطالعه ی تاریخ و احوال گذشتگان پرداخته و از آنها درس بیاموزد.
    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بدبختی گذشتگان در عدم استفاده از تاریخ

    آن حضرت علیه السلام بدبختی قشر وسیعی از گذشتگان را بدین خاطر می دانند که از تاریخ درسی نیندوخته و عبرت نگرفتند، فلذا از هدایت و رستگاری غافل و محروم ماندند.
    خداوند از آثار گذشتگان برای شما عبرتها باقی گذاشت... آنها هنگام تندرستی توشه ای تهیه نکردند و در اول جوانی عبرت نگرفتند... بنابراین دلها سخت است برای بدست آوردن نصیب و بهره ی خود و غافل از هدایت و رستگاری است.(5)
    عبرت نیندوختن از گذشتگان، که موجب سخت دلی و غفلت از رستگاری است باید درس امروز ما باشد. باید بیندیشیم که چگونه این نقیصه ی بزرگ، زندگانی آنان را تباه ساخت.
    عدم درک درست از تاریخ موجب بروز فساد در قلب و تفکر (فرد و جامعه) می گردد.
    فراموشی تاریخ خود موجب بی ریشه گی و سرگردانی خواهد گردید. بی ریشه گی نیز بدنبال خود حیات پشه مسلکانه را در بر خواهد داشت. چنین زندگانی دائما متاثر از هواهای نفسانی و بادهای اجتماعی است، یعنی پی در پی دچار تغییرات شده و بدینسوی و بدانسوی کشیده می شود و در نتیجه صاحب خود را به سقوط می کشاند.
    بنابراین یکی از علل مهم گمراهی افراد و سقوط تمدنها در بی توجهی آنها نسبت به گذشته بوده است. چنانچه مذلت گذشتگان، بدنبال درس نیندوختن آنها از تاریخ و رها ساختن مسایل پیشینیان خود بوده است.
    آیا شما فرزندان آن مردم و اقوام ایشان نیستید که از روش آنان استفاده کرده و پیروی می نمائید؟ بر مرکب آنها سوار شده در راهی که رفته اند می روید؟ پس قلوب سخت است برای به دست آوردن نصیب خود...(6) تکرار کار گذشتگان و پیمودن راه خطای آنان دلیل بارزی بر عبرت نگرفتن از تاریخ است. زیرا کسانی که گذشته ی باطل را فراموش کنند، محکوم به تکرار آن اند. در چنین حالتی دل مردگی، یکنواختی، عدم رشد و کمال، احساس پوچ بودن جریان تاریخ، بر حیات فرد و اجتماع سایه می افکند.
    همین طور است رفتار دنیا با کسانی که در آینده آمده جانشین قبلیها می گردند، چرا کوه مرگ از هلاک کردن نمی ایستد و بازماندگان از ارتکاب گناه و خطاکاری دست برنداشته، پشیمان نمی شوند و از رفتا گذشتگان پیروی می نمایند و پی در پی می گذرند تا پایان به فناء و نیستی منتهی شود.(7) وقتی که تاریخ فراموش گردد، هنگامی که گذشته مورد ارزیابی قرار نگیرد اصلاح خطا هم معنی و مفهوم نخواهد داشت. به تعبیر دیگر: بازگشت از راه غلط وقتی عینیت می یابد که گذشته در ترازوی سنجش قرار گیرد. در غیر این صورت از زمین جز چرخش و از زمان جز گذشتن کاری ساخته نیست. فرد یا جامعه ای که در صدد سنجش گذشته ی خویش نیست، در مدار تکرار عمل گذشتگان و ارتکاب گناه که پایانی جز هلاکت ندارد قرار می گیرد. آیا چنین حیاتی حقیقتا رشد یابنده و رو به سوی کمال است؟ آیا در چنین حالتی انسانی که ناظر بر خویش نیست و همواره بازیچه ی گذر ایام می باشد چه سودی از حیات خویش می برد؟!
    دانشجوی تاریخ (که باید محتسب باشد نه ناقل محفوظات) با مطالعه ی اولین سطور تاریخ، با این سئوالها مواجه می شود که: راستی تعریف حیات چیست؟ هدف از خلقت کدام است؟ این آمدنها و رفتنها در ورای خود چه تفسیری دارند؟ چرا دل ما از این گذر ایام غافل است؟ چه چیزی می تواند احیاء کننده ی دل انسان از آغشته شدن به مسائل روزمره باشد؟ و... چنان کسی که به پهنه ی تاریخ با آن افق گسترده می نگرد و در طول سرگذشتها و روایات فراوان می یابد که هزاران هزار انسان بر این کره ی خاکی پای نهاده و هر یک به انحاء مختلف رخت بربستند .
    یکی در کهولت و دیگری در مسند قدرت، سومی در جنگی و دیگری زیر تازیانه و... شراره ی بیدارگری بر فکر او خواهد جهید و این سئوال گستره ی وجودش را خواهد گرفت که: راستی در این آمدنها و رفتن ها چه هدفی نهفته است؟!.
    این سئوال، ابتدای راه است و سرآغاز هفت شهر عشق عطار، با طرح این سئوال زندگی معنی دیگری پیدا می کند و حیات حقیقی در دل انسان جوانه می زند. با تدوام مطالعه ی تاریخ قلب آدمی از اسارت روزمره گی آزادتر می گردد، تا...
    امضاء


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تاریخ احیاگر دل انسان (و حیات جامعه)

    قلب انسان یعنی جایگاهی که مفهوم حیات از آن بر می خیزد، دائما در کشاکش با عوامل نابود کننده و در معرض تیرهای شیطانی است. سیل حوادث مرتب بر پیکره ی آن رسوب کرده و طوفانهای غرائز گرد و غبار خود را بر آن می افشانند. همانگونه که نهادهای انسانی همچون مذهب، علم، فلسفه و هنر به احیاگر، نیاز دارند. کانون آنها یعنی دل انسان نیز احتیاج به احیا کننده ای دارد که زنگار از چهره ی آن بزداید و آن را از لابلای لجن زارها بیرون کشد.
    قلب جامعه و وجدان عمومی نیز از این قانون مستثنی نیست، یعنی وجدان عمومی را موتور محرکه ای نیاز است که دائما آن را از رکود و سکون و آغشتگی ها نجات داده به سوی تحرک، پاکی و بیداری فراخواند. این کار از علم تاریخ بر می آید چنانچه مولای متقیان علیه السلام می فرماید:
    فرزندم! قلبت را با نصیحت زنده بدار (احیا کن)... اخبار گذشتگان را بر آن عرضه کن آنچه را بر سر کسانی که قبل از تو بودند آمده برایش تذکر ده، در سرزمینها و آثار گذشتگان سیر و سیاحت و تفحص کن. بنگر که آنان چه کردند؟ انتقال دهنده ی چه چیزی بودند؟ به کجا سفر کرده و در کجا ساکن شدند؟...(10)
    آری عرضه کردن ماجراهای تاریخی به دل (فرد و جامعه) و ارائه ی آثار باستانی موجب احیاء آن می گردد. چه بسا فراوان تاریخ بخوانیم ولی اثر ناچیزی بر روح و روان آدمی داشته باشد.
    بدین علت است که در این حالت علوم تاریخی جز لقلقه ی زبان چیزی نبوده و از حافظه فراتر نرفته است. زمانی تاریخ و آثار باستانی، انسان ساز و دل انگیز و محرک است که پا را از میدان حافظه فراتر گذاشته و به فرموده ی آن حضرت به دل- ارائه گردد.
    این سخن درباره ی ملتها نیز قابل تفهیم است. یعنی هر ملتی که گذشته ی خود را فراموش نماید، سنت ها و فرهنگ و تمدن آن نیز مضمحل خواهد گشت، خصوصا آن جوامعی که در معرض تهاجم ملل دیگر بوده باشد، بدلیل فراموش کردن هویت خویش به سرعت تسلیم ارزشهای دیگران شده، اسارت و بردگی دیگران را به جان می خرد. زیرا چنین ملتی در حیاتی رشد یابنده و بالنده نیست. قلب آن یعنی وجدان عمومی شان مرده است. مردگی ناشی از فراموشی تاریخ علت اصلی اسارت آنهاست. راه احیاء این ملت این است که برای او تاریخش خوانده شود، اساطیرش را به یادش آورند. تمدنش بازگو و افتخارات انسانی، ادبی و علمی اش را برای او برشمرند تا بدینوسیله از مردگی و خودباختگی بیرون آید. تجدید حیات پیدا نموده در برابر مهاجمین از خود دفاع نماید. بنابراین عرضه ی تاریخ به قلب جامعه موجب احیاء آن می گردد. (توجه شود که نباید این کار را با ناسیونالیست بازیهای مضحک یکسان دانست، چه اگر احیاکردن جامعه از طریق تاریخ، موجب احساس برتری نژادی و یا برتری طلبیهای دیگر گردید، راه خطا طی شده است.)
    امضاء


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    روش صحیح نگرش به این علم

    گاه نحوه ی ارائه ی علم تاریخ دچار انحراف شده، به همین دلیل احیاگری و عبرت آموزیش را از دست می دهد، یعنی بر خلاف آن همه فوایدی که شمرده شد، زیربنای خودخواهیها و تفاخرات واهی می گردد. محصولاتی نظیر تبعیض نژادی ، خود برتر بینی، ناسیونالیسم و کثرت و افزون طلبی ازآن حاصل می شود. در این حالت تاریخ نه تنها علمی مقدس نخواهد بود، بلکه موجبات سقوط انسان به پرتگاه تفاخرات و خودخواهیها را فراهم می سازد. (جالب است که همین نکته را که بارها تکرار شده است، از همین علم می توان دریافت و عواقب آن را ملاحظه نمود، یعنی چهره ی قوم و ملتی را که به گذشته ی خود با تفاخر نگریسته و نتیجتا سرنوشت شومی را برای خود رقم زده است در نظر گرفت و حالات روحی فردی و اجتماعی آنان را در ایامی که در این افکار غوطه ورند مد نظر گرفت. تا بطور تجربی به سرنوشت نگاه تفاخرآمیز به تاریخ پی برد).
    به هر حال باید تاریخ را آنچنان بخوانیم که خود را در جریان گذر زمان و سیر هستی بیابیم. در این صورت خود را مسئول کمال بخشودن به سرمایه های مادی و معنوی و دست آوردهای فکری و فرهنگی گذشتگان خواهیم یافت. با چنین بینشی مدافع ملیت خویش بوده، از سرمایه های تعالی بخش استفاده و از خصلت های واهی مبرا می گردیم.
    علی علیه السلام تاریخ نگری را که برای تفاخرات پوچ و رشد غرور تکبر به کار می رود جاهلانه دانسته می فرمایند:
    ... هر آینه مردگان به عبرت ها سزاوارترند تا آنکه سبب افتخار باشند، پس به دیدار آنان تواضع و فروتنی اختیار نمایند و خردمندانه تر است از اینکه آنان را وسیله ی تفاخر و بزرگی قرار دهند! به تحقیق که با دیده های تاریک به آنان نگریستند و راجع به آنان در دریای جهل و نادانی فرورفتند....(11)
    یکی از گرفتاریهای این علم همین نگرش جاهلانه و یا کورنگری به آن است. خواه این کور نگری نتیجه ی احساسات ناسیونالیستی، یا بی تفاوتی ها باشد و خواه به دلیل تحمیل پیش فرضهای فکری بر عبرت های تاریخی. در هر حال این نوع نگرشها موجب انحرافات بعدی خواهد گردید. در این حالت خود آگاهی بر پایه ی شناخت تاریخ به خود فراموشی از راه علم تاریخ مبدل می گردد.
    اگر به تاریخ که عمل شناخت انسان در گذر زمان است با نگرش جاهلانه یا انحرافی نگاه شود، انسان را آنگونه که هست معرفی نخواهد نمود، بلکه نگرنده را در انحرافات و جهالتهای خود بیشتر فرومی برد. ولی نگرش عبرت آموز به گذشتگان، به جای نگاه کور یا تفاخرآمیز، تداوم راه نیکان و مبارزه با مفسدین را نتیجه می دهد.
    لازم به ذکر است که نگرش تفاخرآمیز اختصاص به دوران ما (که افکار ناسیونالیستی رواج زیاد دارد) نیست، بلکه در زمان جاهلیت عرب نیز چنین نگرشی وجود داشته است.
    در شان نزول سوره ی تکاثر آمده است که:
    برتری طلبی اقوام عرب کار را به جائی رساند که به شمارش قبرها پرداختند تا بدینوسیله به رقبای خود اثبات نمایند که قومشان به خاطر تعداد بیشتر قبور از اقوام دیگر برترند، که آن سوره ی مبارکه نازل شده و در آن آمده است:
    بنام خداوند بخشندی مهربان، شما را افزون طلبی آنچنان بفریفت که به گورستان رسیده (به شمارش قبرها پرداختید)،- (حقیقت) اینگونه نیست و به زودی خواهید فهمید- ابدا چنین نیست، اگر شما بدانید که علم الیقین (علم قطعی و یقینی) کدام است- هر آینه جهنم را خواهید یافت، آنرا با یقین و نمایان خواهید دید، سپس در آن روز از نعمت های الهی که به شما داده شده سئوال شود.(12)
    بدین ترتیب قرآن مجید نیز با تکالید فراوان صراحت دارد که نگرش افزون طلبانه به گذشتگان و آثار آنها به جهنم منتهی می شود و از علم یقینی خارج است و جز اوهام چیزی نیست. همچین سخن از مسئولیت انسان در برابر نعمت های الهی دارد، حق این است که بگوئیم همان گورستانها نیز نعمت الهی اند که بشر باید بدیده ی سرمایه های خدادادی به آنها بنگرد، یا اینکه در برابر چشم و گوش خود مسئول است که مبادا آنها را در مسیر تفاخر و افزون طلبی های بیجا، بکار گیرد و در این مسیر تا آنجا به پیش برود که قبور گذشتگان و آثار پیشینیان را در مسیر افزون طلبی خود بکار گیرد. (در سوره ی تکاثر دقت شود).

    امضاء


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    رابطه ی تاریخ و اعتقادات انسان

    از آنجا که گذشته در زوایای روح و فرهنگ فرد و جامعه موثر و یا بهتر است بگوئیم بر همه چیز امروز انسانی سیطره دارد، بنابراین تاثیرات آن را در ابعاد مختلف مادی و معنوی ، اعتقادات و اخلاق می توان یافت. همانگونه که بسیاری از تفکرات امروزی ما منشعب از گذشته است، نگرش به گذشته نیز می تواند عقیده ساز بوده باشد. در سخنان گوناگونی از مولای متقیان علیه السلام سخن از ارتباط تاریخ با ابعاد مختلف حیات معنوی و مادی انسان آمده است. در این بخش، از گفتارهای آن حضرت پیرامون، رابطه ی ایمان و تاریخ، درک سرنوشت، انسان سازی علم تاریخ، تاریخ و جهان بینی، درک اصل تغییر و تحول دائمی، سخت دلی در نتیجه فراموش کردن تاریخ و... بهره گرفته ایم.
    امضاء


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    رابطه ی ایمان و تاریخ

    حضرت علی علیه السلام در پاسخ اینکه ایمان چیست؟ اینطور می فرمایند:
    ایمان بر چهار اصل: صبر، یقین، عدل و جهاد
    استوار است. صبر بر چهار شعبه... یقین هم بر چهار شعبه قرار دارد: شناختی که بر زیرکی و فطانت پایه ریزی گشته، دست یابی به حکمت، درک عبرتها و سنت پیشینیان (بصیرت، حکمت، عبرت و سنت) پس آنکه به شناخت زیرکانه دست یافت، حکمت ها برای او روشن گردد. آنکه حمتها برایش روشن گشت آگاه و عارف به عبرتها گردد، هر کس که در میان عبرتها معرفت آموزد مانند آن کس است که در میان گذشتگان زندگی نموده است...(13) (سپس عدل و جهاد را نیز هر یک بر چهار اصل دانسته اند).
    بدین ترتیب آن حضرت، حدود دو بخش از 16 قسمت اجزاء تشکیل دهنده ی ایمان را به تاریخ مرتبط نموده اند.
    (علت ذکر کلمه ی حدود به این خاطر است که شناخت عبرت ها و درک سنتها را باید دو مورد محسوب نمود ولی عبرت اندوزی از سایر پدیده های طبیعی و انسانی نیز میسر است. با این وجود در گفتارهای گوناگون تاکید آن حضرت همیشه بر عبرت اندوزی از تاریخ است. در قرآن مجید نیز آمده است که: همانا در سرگذشت انبیاء و داستانهای گذشتگان برای صاحبان اندیشه عبرتها نهفته است(14) اما قرآن مجید و نهج البلاغه عبرت اندوزی را منحصر به علم تاریخ ننموده اند).
    دقت در این سخن روشنگر این نکته است که یقین وقتی حاصل می شود که مطالعه ی تاریخ و درک سنتهای گذشته بسیار حکیمانه و دقیق و عمیق باشد، آنچنان که انسان احساس نماید در بین گذشتگان زیست کرده است، نتیجه و محصول حیات آنها را بخوبی بداند. چنین کسی محصول قرنها حیات و زندگانی است، او تجربه ی همه ی قرون تاریخ را
    در خویش نهفته است. او در حالی که یک فرد است ولی ثمره ی حیات ملتهای زیادی در درونش گرد آمده اند. چنین کسی حقیقتا عبرت آموخته و صاحب شناخت است، پایه های یقین خود را مستحکم نموده و به علم یقینی دست می یابد.
    در غیر این صورت اگر درکی از عبرتها نداشته، سنتهای جاری را نیابد پایه های ایمانش سست (یا فاقد ستون) می باشد.
    این رهنمود را آن حضرت، خودشان عمل کرده و برای رسیدن به مرتبه ی یقین و تکمیل درجات ایمان، مطالعه ای عمیق و طولانی در تاریخ داشته اند. چنانچه می فرماید:
    ای فرزندم! من همچون گذشتگان عمر طولانی ننمودم، اما در اعمال آنان نظر کردم و به تفکر در اخبارشان پرداختم، در آثار آنها جستجو کردم تا جائیکه مانند یکی از آنان در آمدم، گویا در میانشان زندگی کرده ام. بدلیل دریافت آثار و اخبارشان مانند کسی شدم که با اول تا آخرینشان زندگی کرده ام...(15)
    این است رابطه ی مستقیمی که آن حضرت بین تاریخ و ایمان (یقین) به صورت روشن ترسیم نموده اند.
    چنانچه ملاحظه شد، این ارتباط پیوندی ظاهری و عارضی نیست، بلکه پیوندی حقیقی و ارگانیکی است. بگونه ای است که تاریخ خودبخود بخشی از پیکره ی ایمان را تشکیل می دهد.
    (فواید دیگری برای سنتها و عبرتها وجود دارد که خواهد آمد).
    امضاء


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    درک سرنوشت

    از نظر آن حجت خدا گذشته و حال و آینده با یکدیگر پیوندی ناگسستنی دارند. علت و معلولها پشت سر یکدیگر خواهند آمد و سرنوشت انسانها را ترسیم می نمایند، در این میان یک عامل است که می تواند آدمی (اعم از فرد یا جامعه) را از این زنجیره رها ساخته و از سرنوشت جبری نجات دهد. آن هم، همان عامل اراده است. یعنی آن انسانی (با جامعه ای ) که با یک ارزیابی درست، گذشته ی خویش را نقادی کند و مصمم به اصلاح و انتخاب خویش گردد، در پرتو اراده می تواند آینده ای انتخاب شده برای خویش طراحی نماید.
    تعبیر دیگر این سخن این است که: آینده وقتی دارای ارزش و معنی و مفهوم است که گذشته بطور صحیح در سنجش ترازوی عقل قرار گرفته، تصمیمی برای دگرگونی (و یا انتخاب آگاهانه تداوم راه) گذشته اتخاذ گردد. در غیر اینصورت آینده نیز چیزی جز چرخش ایام گذشته نخواهد بود.
    این مطلب را آن حضرت طی جمله ای کوتاه در نامه ای که به معاویه نوشته آورده اند:
    اگر از آنچه گذشت عبرت بگیری خود را در آنچه باقی است حفظ می کنی(16) پس آینه در گرو گذشته است. گذشته ای که به یکی از دو صورت آینه را رقم خواهد زد. یا به وسیله ی عبرت گرفتن از گذشته که آینده اصلاح می گردد، یا ناخودآگاه و به دنبال علت و معلولهای قبلی، آینده مطابق با عکس العمل های جبری گذشته بروز خواهد کرد. پس می توان گفت: آینده در گرو گذشته و منوط به نحوه ی برخورد با آن است.
    در اینجا لازم به ذکر دو نکته است:
    اول: اینکه بعضی بر این باورند که با استناد به تاریخ می توان آینده را پیش بینی نمود. (نظر مولا علی علیه السلام بعدا خواهد آمد) کلیت این سخن قابل قبول است ولی اگر مفهوم جبر تاریخ از آن استنتاج گردد باطل است. چرا که باید متوجه بود که: اراده های انسانی و شمیت الهی در روند علت و معلول ها اثر گذاشته گاهی آنها را درهم ریخته و نتایج دیگری را به دست می دهند. پس قبول جبر تاریخ به این مفهوم که آینده همیشه آب گذشته را خورده و هر فرد یا جامعه در قبال اعمال گذشته اسیر است، قابل قبول نیست. در این صورت باید گفت انسانها همچون مهره های شطرنجی هستند که گذشته ها آنها را جلو می راند، به بیان دیگر همیشه سرنوشت آنجا می رود که باید برود.
    اما اگر اینطور گفته شود که سرنوشت را باید با توجه به عوامل تاریخی طراحی نمود، سخن درستی است. زیرا از یکطرف اراده های انسانی از بستر تاریخی خود نمی توانند خارج شوند و هرگونه تصمیم گیری برای آینده در بسترهای کلی حرکت تاریخ خود قابل قبول بوده و گرنه از تخیلات سر بیرون می آورند. از سوی دیگر امکان انقلاب و توبه برای بشر وجود دارد و می تواند مسیر گذشته را با تصمیم و اراده درهم ریزد و مبدل به چیزی دیگر نماید.
    بنابراین، اگر چه می توان آینده را از روی جریانات گذشته (و حال) پیش بینی نمود ولی این مطلب گویای حاکمیت جبر تاریخ نیست. و هر انسان (با جامعه ای ) در قبال آینده خویش مسئول است.
    تذکر دوم اینکه: بعضی به غلط مشیت الهی را مترادف نوعی جبر تاریخی قلمداد کرده و با سوء استفاده از این کلمه نوعی بینش جبری خود را در قالب اعتقادات مذهبی ارائه و یا اسلام را متهم به قبول جبر تاریخ می نمایند. اگر چه طرح این مطلب جای بحث مفصل دارد (برای تحقیق پیرامون آن می توان به کتاب جبر و اختیار نوشته ی استاد محمد تقی جعفری و نیز کتاب انسان و سرنوشت از استاد شهید مرتضی مطهری مراجعه نمود) ولی دقت در همان جمله ی علی علیه السلام به معاویه (که فرمودند: اگر از آنچه گذشت عبرت بگیری خود را در آنچه باقی است حفظ می کنی) این نتیجه را به دست می دهد که بدلیل اینکه ایشان آن را بطور مطلق و خدشه ناپذیر کار برده اند- یعنی آینده معاویه را در گرو عبرت اندوزی از گذشته دانسته اند- می توان گفت مشیت الهی در طول انتخاب انتخاب کننده است و نه در عرض آن. به بیان دیگر: مشیت الهی قطع کننده ی انتخاب راه انسانی نیست.
    این معنی را از قرآن مجید نیز می توان یافت که تصریح می نماید:
    خداوند وضع هیچ قومی را تغییر نخواهد داد، مگر آنکه آنها در درون خود تغییر و تحول به وجود آورند(17)
    در خطبه ی دیگر آن حضرت آورده اند که:
    در امتهای گذشته مطالعه کردم هیچ شقاوتی از آنها نیافتم که متکی به نادانی، تعصب، گردنکشی و با دلیل سفیهانه ای نبوده باشد(18) این سخن گویای این نکته است که شقاوت هیچ ملتی از ناحیه ی خداوند نیست و ارتباطی به مشیت او ندارد.
    مشیت الهی را می توان صراط مستقیم دانست، که در بسیاری از مواقع، آدمیان (حتی با وجود عبرت اندوزیها اما بدلایلی دیگر) قادر به پیمودن آن نیستند و از مسیر مشیت خدائی خارج می گردند، لذا پیامدهای آن هم دامنگیرشان می شود، پس هر آن باید توجه نمود که مشی الهی در آن شرائط چیست و تلاش دریافتن و پیمودن آن نمود.
    امضاء


صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi