صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 35

موضوع: تحلیل بازتاب مراسم آیینی نوروز عام و خاص در هفت‌گنبد نظامی

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بخشی از ادیان آسیای غربی به ایزد گیاهی شهیدشونده، باور داشتند و آن را بنا به آیین‌های محلی اجرا می‌کردند. در شهادت این ایزد عزاداری‌های عمومی برپا می‌شد؛ سینه‌زنی، زنجیرزنی، زخم زدن به خویشتن و زاری‌ها از وجوه عادی برگزاری این عزاداری بود، به‌ویژه زنان در گریستن و زارزدن وظایف مشخصی داشتند. در میان بومیان ایران چنین عزاداری‌هایی پیش از نوروز وجود داشته و دست­کم در بخش‌هایی از آن، ازجمله ماورالنهر بازمانده است؛ زیرا آثار متعددی به‌صورت نقش بر دیوار پنجیکت[6]، در دره رود زرافشانِ تاجیکستان یافت شده است که نشان از عزاداری‌های سیاوشی دارند.
    در تاریخ بخارا آیین‌های عزاداری سیاوش به روزهای پیش از نوروز مربوط است، شخصیت سیاوش و روایات مربوط به وی در روزگار بسیار کهن آسیای غربی (حداقل هزاره سوم پ.م) متعلق به دموزی بود و در طی اسطوره‌زدایی عظیمی که به هنگام پیوستن به یگانه‌پرستی رخ داد، بسیاری از اساطیر مقدس کهن به حماسه‌ها و تراژدی‌های شاهان و پهلوانان ما وارد شدند، ازجمله اسطورۀ آسیای غربی شهیدشونده (بازگشت دموزی) در ایران به داستان سوگ­آور سیاوش تبدیل گشت (بهار، ۱۳۸۷: ۱۷۰). ارتباط جشن فروردینگان و سوگ سیاوش از آنجا ناشی می‌شود که نوروز بهار سنتی بومی با سنت ایرانی بزرگداشت فَروَشی­ها درآمیخته و قـابل تطبیق با آیین‌های نوروزی غرب آسیا گشت (ر.ک: همان،173-172).
    تأکید بر مظلومیت قهرمان، سیاه‌پوشی شخصیت‌ها، وجود عنوان شاه سیاه­پوشان و دیگر عناصر و نشانه‌ها، نشان‌دهندۀ کاربردی آگاهانه و هدفمندانه است؛ بخصوص که قهرمان شخصی عادل و خوشبخت است که مظلومـانه به دردی بزرگ مبتلا می‌گردد، وجود چنین نمادها و عناصری نشان‌دهندۀ مطالعات گسترده تاریخی و آشنایی نزدیک نظامی با مراسم سیاووشان است
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2-2. تحلیل داستان گنبد دوم (نوروز عام)


    داستان روز یکشنبه مهرشید آریایی با نمادها و پیام‌های نوروز جمشیدی خواننده را به استقبال بهار می‌برد. شاهدخت گنبد زرد حکایت پادشاهی را نقل می‌کند که به زنان اعتماد نداشت. از سوی دیگر، پیرزنی در قصر به این بی‌اعتمادی دامن می‌زد؛ به همین دلیل، شاه هر کنیزک را بیش از یک هفته در قصر نگاه نمی‌داشت و بلافاصله می‌فروخت تا اینکه به کنیزکی زردروی دل بست. عشق شاه به کنیزک خشم و حسادت پیرزن را برافروخت، البته کنیزک نیز از وصلت و ازدواج روی‌گردان بود. امتناع از وصل شعله عشق پادشاه را خاموش نکرد، شاه برای حل مشکل از پیرزن راه چاره جست. پیرزن پیشنهاد کنیز دیگری را به شاه داد. کنیز زردروی از این اتفاق بسیار ناراحت و دل شکسته شد و خواهان عشق پادشاه گردید. در نهایت شاه و کنیز به وصل هم رسیدند و پیرزن نیز به خاطر حسادت‌ها و دخالت‌های نابه‌جا از قصر رانده شد
    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    «نوروز عامه روز اول فروردین‌ماه است که آمدن آفتاب به نقطه اول حمل باشد و رسیدن او به نقطه اول بهار. گویند خـدای تعالی در این روز عالم را آفرید و هر هفت کوکب در اوج تدویر بودند و اوجات همه در نقطۀ اول حمل بود، در این روز حکم شد که به سیر و دور درآیند و آدم علیه السلام را نیز در این روز خلق کرد، پس این روز را نوروز گویند و بعضی گفته‌اند که جمشید که او اول جم نام داشت و عربان او را منوشلخ می‌گویند، سیر عالم می‌کرد؛ چون به آذربایجان رسید، فرمود تخت مرصعی بر جای بلندی رو به‌جانب مشرق گذارند و خود تاج مرصعی بر سر نهاده، بر آن تخت بنشست. همین که آفتاب طلوع کرد و پرتوش بر آن تاج ‌و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد، مردمان از آن شاد شدند و گفتند: این روز نو است و چون به زبان پهلوی شعاع را «شید» می‌گویند، این لفظ را بر حکم افزودند و او را جمشید خواندند و جشن عظیم کردند و از آن روز این رسم پیدا شد» (دهخدا، ذیل نوروز، نوروز عام) که به نام نوروز عام شناخته ‌شده است. مضمون داستان گنبد اول مرتبط با روایت‌ها و اسطوره‌های این روز است، از جمله: 1- اسطورۀ جمشید و نوروز؛ 2- نبرد ننه سرما؛ 3- چله پیرزن
    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2-2-1. اسطورۀ جمشید و نوروز

    بهرامشاه در روز یکشنبه با پوششی از زر و درخششی دوچندان تاجی از زر بر سر می‌گذارد و جام جمشیدی به دست می‌گیرد و به گنبد دوم می‌رود. سه نشانه تاج زر، جام جمشیدی و لباس طلایی‌رنگ تداعی‌کنندۀ اسطورۀ جمشید در جایگاه بنیان‌گذار جشن نوروز است؛ همچنین هم­ذاتی جمشید، مهر (ر.ک: زنر، 1388: 196) و وجود نشانه‌های مرتبط با نوروز فضای مناسب برای طرح روایت نوروز عام یا کوچک را در قالب داستان تمثیلی بهرام پنجم به وجود آورده است:
    روز یکشنبه آن چراغ جهان

    زیر زر شد چو آفتاب نهان
    (نظامی، ۱۳۸۸: 105)
    آفتابی به عالم‌افروزی

    خوب چون نوبهار نوروزی
    (نظامی، ۱۳۸۸: 106)
    در دوران ساسانیان که نوروز و مهرگان باشکوه برگزار می‌شد، پادشاه در جشن مهرگان تاجی به شکل خورشید بر سَر می‌گذاشت و از این طریق نشان می‌داد که میترای روی زمین است، درست همان‌طور که نوروز را جشن می‌گرفت، مهرگان را نیز برگزار می‌کرد (ر.ک: زنر، 1388: 199)، همچنین بـا توجه به آیین‌های نوروزی بین‌النهرینی و در دست بودن بعضی از آثار مربوط به آن عصر از جمله سیروپدی، اثر گزنفون احتمالا در صبح نوروز شاه هخامنشی نیز در مراسمی عظیم می‌بایست شرکت می‌جست و بنا به سنت‌های آسیای غربی از نو تاج شاهی بر سر می‌گذاشت (بهار،1387: 183).
    جام زر برگرفت چون جمشید

    تاج زر برنهاد چون خورشید
    (نظامی، ۱۳۸۸: 105)
    تاج‌گذاری شاه در برج حمل تداعی‌کننده اسطوره جمشید و نوروز است و از آنجا که ایزدبهرام یا ورثرغنه همراه و در برخی مراحـل آمیخته با خدای کهن‌تر مهر (میتره) خـدای خورشید و نور می‌گشت (پوپ؛ اکرمن،1387: ،905)، نظامی از این هم‌ذاتی بهرام، میترا و جمشید بهره جسته و هر سه ایزد را در شخصیت «بهرام گور» متجلی کرده است و با کاربرد عنوان شاه نوروزی، جمشید، خورشید و هنرمندی شاه فضاسازی مناسب برای طرح اسطوره جمشید و پیدایش نوروز ایجاد کرده است؛ البته کاربرد هدفمندانه صفت هنرمند تداعی‌کننده جمشید و ابداعات و اختراعات اوست:
    از هنر هر چه در شمار آید

    وان هنرمند را به کار آید
    (نظامی، ۱۳۸۸: 106)
    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2-2-2.نبرد ننه‌سرما

    یکی از روایت‌های عامیانۀ گذر از سال کهنه به نو، داستان ننه سرماست. پیری کهن‌سال که بابانوروز یا عمونوروز خوانده می‌شود، به دیدار زنی فرتوت و فرسوده می‌رود که او را ننه‌سرما یا بانوی عمونوروز می‌نامند. طبق افسانه­های شفاهی موجود، ننه‌سرما در درازای سال، تنها در این شب بخت در کنار شوهر بودن را دارد. پس ‌از این شب، ننه‌سرما به عمونوروز اجازه می‌دهد که به راه خود برود تا در سال آینده این دو باز در همین شب یکدیگر را ملاقات کنند. از این داستان در مناطق مختلف ایران روایت­های گوناگونی وجود دارد. آتش زدن جهان به دست پیرزن بـه استناد دو روایت این گونه است: 1. پیرزن چون دو فرزند خود را از دست می‌دهد، از غصه و ناراحتی جهان را به آتش می‌کشد؛ 2. پیرزن چون به دیدار عمو نوروز موفق نمی‌شود. عـالم را آتش می‌زند و بیت‌هایی را زمزمه می‌کند. «اهمنم رفت و بهمنم رفت / دل بـه کـی کنم خش (خوش) / بتۀ خاری ور دارم / دنیا زنم تش» می‌گویند، اگر بتۀ خار در آب افتد بارندگی زیاد می‌شود و اگر در خشکی افتد بارندگی کم می‌شود (فقیری، ۱۳۸۹: ۵۷). نمونۀ دیگری از این ترانـه که در بین مردم رواج دارد: «احمدُم رفتُ محمُدمُ رفتُ و نوروزم رفت / چلوسی (هیزم) ور دارُم / دنیا زُنم تش، / پس بعد ازاین دل با که کنَم خش؟».
    نظامی شخصیت پیرزن دربار را همسان با ننه‌سرما قرار داده است و رقابت پیرزن و کنیز زردروی را به رفتن ننه‌سرما و آتش زدن جهان مانند کرده است که یادآور شروع فصل گرما و جشن سده است؛ در واقع شاه با بیرون کردن پیرزن از کاخ آهنگ نبرد نور با تاریکی و سرما با گرما را نواخته است. پیرزن نماد سرما، با کمان که مفهوم جنگ را تداعی می‌کند، به مقابله زن زردروی می‌شتابد. زن زردروی تداعی‌کنندۀ خورشید و گرماست. دود و آتشی که پیرزن به پا کرده، همانا چلوس برداشتن پیرزن و انتقام گرفتن اوست:
    پیرزن را ز خانه بیرون کرد

    با فسونگر نگر چه افسون کرد
    (نظامی، 108:۱۳۸۸)
    گفت وقتست اگر بـه چاره‌گری

    رقص دیوان اندر آورم به پری
    رخنه در مهد آفتاب کنم

    قلعۀ ماه را خراب کنم
    تا دگر زخم هیچ تیرزنی

    نرسد بر کمان پیرزنی
    (نظامی، ۱۳۸۸: 110)
    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2-2-3. چلۀ پیرزن

    سرمای چله کوچک از یازده بهمن ماه آغاز و به مدت بیست روز تا پایان بهمن‌ماه ادامه دارد. این محدوده زمانی که از نظر شدت سرما و برودت هوا، بسیار طاقت­فرساست و به عنوان سخت‌ترین روزهای زمستان و سرما و سوز از آن یاد می­شود. بعد از آن، روزهای سخت زمستان هم تا حدودی به پایان رسیده و برودت هوا رفته‌رفته کمتر می‌شود. اصطلاح دودافکن و داستان پیرزن بازآفرینی همین سرمای سخت چلۀ پیرزن است. دودافکن در مفهوم به وهن و گمان انداختن و نشانگر آخرین تلاش زمستان پیر در برابر فصل گرماست:
    در گمان آمدش که این چه فن است

    اصل طوفان تنور پیرزن است
    (نظامی، 1388: ۱ 11)
    آتشی بود از تو در دل من

    پیرزن در میانه دودافکن
    چون شدی شمع‌وار با من راست

    دود و دودافکن از میان برخاست
    کـــافتاب مـــن از حمـــل شد شاد

    کی زبردالعــجوزم آیـــد یاد
    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نظامی با به­کارگیری نشانه‌ها و واژه‌های متناسب و مرتبط اشاره‌ای به چله پیرزن کرده، کمان پیرزن همان کمر خمیده اوست که از شدت سرما خمیده­تر می‌گردد و به انتهای کشیدگی و اوج خود می‌رسد. این کشیدگی و زه کردن کمان در فرهنگ فارسی و آذری – ترکی همان چله کمان است و نظامی با بهره‌گیری از نشانه‌های مرتبط داستان چله پیرزن را مدنظر داشته است.
    در ترکی «یای» یعنی کمان، «چیلله» نیز یعنی زه (در اینجا زه کمان) و نیز محل زه برای گذاشتن تیر در موقع انداختن تیر «اوخ» یعنی تیر (تیرکمان). در ترکی به تابستان نیز «یای» گفته می‌شود. از این ‌رو، وقتی گفته می‌شود «یایین چیلله سی» تداعی‌کنندۀ کشیدگی نهایی کمان به هنگام انداختن تیر (چلۀ تابستان) یعنی نهایت و اوج کشیدگی تابستان که چهل‌وپنج روز رفته از تابستان است. قیشین چیلله سی (چلۀ زمستان) نیز به معنای کشیدگی نهایی سرماست که دوتاست؛ یکی چهل روزه (بویوک چیلله) و یکی بیست‌روزه (کیچیک چیلله)، یعنی زمستان دوبار به اوج می‌رسد. چیلله گئجه (شب دارای کشیدگی نهایی) وقتی گفته می‌شود «چیلله گئجه سی» (شب چله) درواقع یعنی کشیدگی شب، ولی تحت تأثیر تفسیرهای رایج به معنای شروع زمستان تلقی می‌شود که البته اینگونه نیست (محامی، 1389، کدخبر: 88686).
    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2-3. تحلیل داستان گنبد هفتم (نوروز خاص)

    بهرام در روز جمعه به دیدار بانوی گنبد هفتم می‌رود و از زبان او روایتی نو می‌شنود: مردی که مالک باغی در خارج شهر بود گاه‌گاهی به باغ سر می‌زد، روزی به قصد تفرج و بازدید به آنجا رفت، اما باغبان نبود، از سوراخی به درون باغ نگاه کرد. گروهی از زنان را آنجا دید. متعجب شد و از دیوار باغ به درون رفت، بلافاصله نگاهبانان او را گرفتند و کتک زدند تا اینکه باغبان آمد و او را نجات داد. نگاهبانان برای جبران اشتباه پیشنهاد دادند که از نزدیک این زیبارویان را ملاقات کند و یکی را انتخاب نماید، در لحظه اول مرد امتناع کرد ولی سرانجام پذیرفت. کنیزکی را به نزد او آوردند تا لحظه‌ای در کنار هم به شادی سر کنند، اما هر بار کـه خلوتی می‌گزیدند، ماجرایی رخ می‌داد. چهار بار این اتفاق افتاد و هر بار نگاهبانان عذرخواهی می‌کردند تا اینکه مرد تصمیم گرفت زن را به عقد رسمی خود درآورد. درون‌مایۀ اصلی داستان با توجه به عناصر و نشانه‌ها بیانگر نوروز خاص است.
    روز ششم فروردین، خردادروز به نام نوروز بزرگ یا نوروز خاص است؛ در این روز «جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و رسم‌های نیکو گذاشت و گفت خدای تعالی شما را خلق کرده است، باید که به آب‌های پاکیزه تن را بشویید و غسل کنید و به سجده و شکر او مشغول باشید و هر سال در این روز به همین دستور عمل نمایید و این روز را بنابراین نوروز خـاصه خوانند» (دهخدا، ذیل نوروز). حوادث و اتفاقات مهمی در متن پهلوی «ماهِ فـروردین، روزِ خـرداد» به این روز نسبت داده‌ شده است؛ ازجمله پیـدایی کیومـرث و هـوشنگ، روییدن مشی و مشیانه، تیـرانـدازی آرش شیوا تیر، غلبه سام نریمان بر اژدهـا، پیدایی دوباره شاه‌ کیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی) و هم­پرسگی (دیدار و گفتگوی) زرتشت با اهورامزداست (ر.ک: آسانا،1391: 10-8). نظامی با به­کارگیری زبان رمز و ایما به برخی از این حوادث اشاره‌ کرده است.
    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2-3-1.
    شادی و آب­تنی

    روز جمعه ناهیدشید آریایی که به نام ناهید همان آنهیته یا آناهیتا ایزد آب، روز روشنایی آب و نماد بخشندگی و عنایت پروردگار نام‌گذاری شده است. پایکوبی و آب‌تنی زیبارویان روایت گنبد هفتم احتمالاً اشاره‌ای به آناهیتا و نوروز خاص است؛ چراکه با استناد به روایات نوروزی جمشیدشاه در این روز به مردمان دستور داد که با آب‌های پاکیز تن را بشویند. نظامی نیز با به‌کارگیری نمادها و نشانه‌های مرتبط با نوروز خاص فضای داستان را به آن سمت‌وسو هدایت کرده است.
    چنگ را برگرفت نیم شبان

    نوش‌لب رفت پیش نوش‌لبان
    کارغوان آمد و بهار شکفت

    چنگ می‌زد به چنگ در می‌گفت
    خندۀ گل گشاد حقۀ قند

    سرو بن برکشید قد بلند
    روز بازار عیش گشت فراخ

    بلبل آمد نشست بر سر شاخ
    شاهی آمد در او تماشا کرد

    باغبان باغ را مطرا کرد
    سنگی افتاد و جام را بشکست
    (نظامی، ۱۳۸۸: 163)

    جام می‌دید و برگرفت به دست
    در کتاب آثارالباقیه آمده است: «این روز در باور ایرانیان باستان روز «امید»، روز «اسپیدا نوشت» یا روز نوروز بزرگ یکی از روزهای خجسته ایرانیان همراه با شادی و آب‌پاشی و آغاز سال نو در تقویم سُـغدی و خوارزمی است» (بیرونی، ۱۳۶۳: ۳۳۲). نظامی بر همین مبنا در این داستان بر آب‌بازی زیبارویان تاکید کرده است. واژه‌های آب و ماهی به صورتی هنرمندانه و هدفمند به کار رفته (ر.ک: نظامی،1388: 160 / 4298-4308). خواننده‌ای که از این مفاهیم بی‌خبر باشد، فقط معنی ظاهری آن را می‌سنجد:
    حوض کوثر بر او نبشته غلام

    حوضه‌ای ساخته ز سنگ رخام
    ماهیانی ستم ندیده در او

    می‌شد آبی چو آبِ دیده در او
    سوسن و نرگس و سمن رسته

    گرد آن آبدان روشسته
    حوضه دیدند ماه تا ماهی

    آمدند آن بتان خرگاهی
    ماه تا ماهی اوفتاده به تاب

    ماه و ماهی روانه هردو در آب
    هر کجا ماهیی است برخیزد

    ماه بر آب چون درم ریزد
    خواجه را کرد ماهی‌انگیزی
    (نظامی، ۱۳۸۸: 160)
    ماه ایشان در آن دلاویزی
    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2-3-2. پیک نوروزی

    پادشاهان ساسانی پس از چند روز بار عام و دیدار نوروزی با طبقات مختلف مردم در روز ششم با خود خلوت می‌کردند. «در دربار ساسانیان در نوروز مراسم خاصی برپا بود، هر روز طبقه‌ای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشه­وران و اشراف) به دیدار شاه می‌آمدند. شاه در روز اول جشن نوروز را افتتاح می‌کرد و به مردمان اعلام می‌داشت که وی آنان را بار خواهد داد و به آنان نیکی خواهد کرد و در دومین روز، بلندپایه‌ترین کسان را بار می‌داد؛ یعنی دهقانان و اعضای خاندان‌های بزرگ (اشراف بلندپایه موروثی، ویسپوهران). سومین روز اسوران و بلندپایه‌ترین موبدان را بار می‌داد. چهارمین روز، خانواده خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار می‌داد و پنجمین روز با خانواده و خدم خود دیدار می‌کرد؛ بدین ترتیب به هرکدام رتبه و اکرامی را که شایسته آن بود ارزانی می‌داشت. چـون روز ششم فرامی‌رسید، شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام داده ‌بود، نوروز را برای خود و در خلوت جشن می‌گرفت. در این روز آنچه را که روزهـای گذشته برای شاه هدیه آورده بودند، امـر به احضار و آنچه می‌خواست تفریق می‌کرد و می‌بخشید و هرچه که قابل خزانه و تودیـع بود نگه می‌داشت» (بیرونی،1363: ۳۳۲). نظامی دعا، تهنیت و فرخندگی تاج و تخت را در بیت‌های نخستین این گنبد چنین آورده است:
    خـواند بر تاج و بر سریر بلند

    پس از آن کافرینی آن دلبند
    وان چنان تاج‌وتخت را شاید
    (نظامی، ۱۳۸۸: 157)

    وان دعاها که دولت افزاید
    در دوران ساسانیان، رسم بر این بود که صبح روز ششم فروردین فردی خوش‌سیما و خوش‌زبان به نزد پادشاه می‌آمد و تبریکات نوروزی را به عرض می‌رساند این فرد از شب قبل در جایی که پادشاه می‌توانست او را ببیند، می‌ایستاد. چون چشم پادشاه بر او می‌افتد، می‌پرسید: کیستی؟ از کجا می‌آیی؟ چه می‌خواهی، نامت چیست؟ برای چه آمده‌ای و چه همراه داری؟ آن مرد در پاسخ می‌گفت: من پیروزم، نامم خجسته است، از پیش خدا می‌آیم، دیدار پادشاه نیک­بخت را خواهانم، با تندرستی و شادکامی واردشده‌ام و سال نو را به همراه آورده‌ام (انصاری دمشقی، ۱۳۸۲: ۴۳۴). این بشارتی را که مرد خوش‌سیما به همراه خوش‌زبانی‌هایش به پادشاه می‌دهد، در ابیات بسیار دلکش در بخشی از داستان آورده شده است؛ پرسش و پاسخی که بین خواجه و زیباروی ردو بدل می‌شود. همان فرخنده باد و خجسته باد گفتن روز ششم فروردین به پادشاه است که با خوش‌زبانی زن و زنجیره‌ای از واژگان متناسب چون تخت، نور، ساز و مراد همراه گشته است:
    گفت جایت کجاست گفتا تخت

    گفت نام تو چیست گفتا بخت
    گفت چشم بد از تو گفتا دور
    (نظامی، ۱۳۸۸: 161)

    گفت اصل تو چیست گفتا نور
    گفت: «شیوت چه شیوه؟» گفتا: «ناز»

    گفت: «پردت چه پرده؟» گفتا: «ساز»
    گفت: «هان وقت هست؟» گفتا: «هست»

    گفت: «بوسه دهیم؟» گفتا: «شست»
    گفت: «باد این مراد؟» گفتا: «بود»
    (معین، ۱۳۸۴: ۲۵۵)

    گفت: «آیی به دست؟» گفتا: «زود»
    جاحظ در المحاسن و الاضداد روایت روز نوروز را چنین آورده است: «أتاه رجل رضی الإسم، مختبر بالیمن، طلق الوجه، ذلق اللسان، فیقوم قبالة الملک» ویقول: أئذن لی بالدخول» فسأله: «من أنت؟ ومن أین جئت؟ وأین ترید؟ و من سار بک؟ و مع من قدمت؟ و ما الذی معک»؟ فیقول: «جئت من عند الأیمنین، و أرید الأسعدین، و سار بی کل منصور، و اسمی خجسته، أقبلت معی السنة الجدیدة، و أوردت إلى الملک بشارة، و سلاماً، و رسالة» (جاحظ،1996: 314).
    امضاء

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بیاییم شکرگزاری را از امام صادق علیه السلام بیاموزیم
    توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* در انجمن امام جعفر صادق (ع)
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 11-08-2015, 09:07
  2. چرا باید بگوییم: « امام خامنه ای »
    توسط شهاب منتظر در انجمن ولايت فقيه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-05-2015, 11:15
  3. «استاد صادق آیینه وند» محب آل الله و امام صادق (ع) و رئیس پژهشگاه علوم انسانی به رحمت حق پیوست.
    توسط شهاب منتظر در انجمن اخبار علمي . احتماعي .اقتصادي . فرهنگي . هنري
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-05-2015, 23:11
  4. مادرانه های بانوی آب و آیینه
    توسط *خادمه رقیه خاتون(س)* در انجمن خانواده
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 28-03-2015, 12:19
  5. پیام مقام معظم رهبری در آیین برائت از مشرکین
    توسط ملکوت* گامی تارهایی * در انجمن تبري و تولي
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 15-11-2010, 11:35

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi