صفحه 4 از 9 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 88

موضوع: سربداران بیدار

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نتیجه مخدوش انتخابات، مصدق و یارانش را به واکنش وا می دارد. آنان با دعوت از هوادارانشان و اعضای فداییان اسلام، راهپیمایی آرامی را در جمعه 22 آبان از خانه دکتر مصدق به سوی دربار برگزار می کنند. این جمعیت پانصد - هفصد نفری(60) در برابر کاخ شاه گرد هم می آیند و خواستار گفت و گو رو در رو با شاه می شوند.
    عبدالحسین هژیر از طرف شاه به آنان می گوید که به شکایت آنان درباره انتخابات، رسیدگی خواهد شد. با این حال رهبران گردهمایی اعلام می کنند که، تا اعلام وصول نتیجه به تحصن خود ادامه می دهند(61).
    هر چند این تحصن پس از چهار روز بدون رسیدن به نتیجه لازم پایان می پذیرد ولی سرآغاز حرکتی نوی در تاریخ ایران می گردد و به تشکیل جبهه ملی می انجامد. شهید عراقی روایت می کند.
    در ملاقات متحصنین با شاه، آنها آزادی انتخابات را از شاه می خواهند و وعده می دهند که در صورت آزاد بودن انتخابات آنها بیشتر از کمونیست ها(62) رای بیاورید. شاه پشوانه و صحت این ادعا را در صورتی که آنها حزب یا تشکیلات منسجم جویا می شود و در نهایت توافق می کنند که تشکیلات جبهه ملی را به وجود بیاورند.
    نواب صفوی از جریان تشکیل جبهه ملی استقبال نمی کند و هنگامی که حاج ابوالقاسم رفیعی، مدیر انتظامات فداییان اسلام، قصد چاپ و پخش اساس نامه جبهه ملی را می کند نواب او را از این کار باز می دارد و می گوید تشکیلات حزب و جبه ای که با موافقت پسر رضاخان به وجود آمده باشد برای ما ارزشی ندارد، هرچه بدبختی است از این جاست، کانون فساد این جاست، ما با (آیت الله) کاشانی صحبت کردیمکه این کانون فساد را برداریم. اگر این (شاه) بماند مرتب این میکروب سرطان و میکروب ملاریار شد می کند و می آید بیرون؛ تازه با دست خود این (شاه) بیاید برای ما یک حزب هم به وجود بیاورد؟!
    در مقابل، عده ای از فداییان اسلام با این استدلال که تشکیل جبهه ملی حرکت جدیدی است که اگر موفق نشود برای حفظ فداییان نیز گران تمام خواهد شد با نواب مخالفت می کنند تا جایی که نواب صفوی آنها را به حال خود می گذارد و می گوید هر کاری خودتان می خواهید بکنید(63).
    پس از این جریان، وزارت کشور نتایج انتخابات دوره شانزدهم را به صورت رسمی اعلام می کند، در حالی که در میان ده نفر نمایندگان تهران نامی از ملیون دیده نمی شود. بدین ترتیب، فداییان اسلام برای باطل کردن اتخابات به فکر می افتند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اعدام انقلابی هژیر

    در جریان دست کاری در آرای مردم، انگشت اتهام به سوی عبدالحسین هژیر وزیر دربار نشانه رفته بود. فداییان اسلام در خاطرات خود چنین می آورند:
    هژیر که در یک سال واندی نخست وزیر شده بود... در این موقع، پست وزارت دربار اشغال کرده و بسیار مورد توجه بود و در آن روزها می گفتند کارگران واقعی مملکت اوست و در تمام امور دست دارد. هژیر طی جریانات مختلف توانسته بود توجه شاه را به خود جلب کند شاید بعد از شهریور 20 و بعد از تیموریان تاش اولین وزیر دربار مقتدری بود که کاملا به اوضاع مسلط و واقعا مورد اعتماد شاه بود.
    با این دیدگاه، سید حسین امامی می شود تا در نخستین موقعیت مناسب او را ترور کند: فداییان اسلام از دو منظر شرع و دین و عرف و اجتماع اعدام انقلابی هژیر و مانند این کارها را توجیه می کردند.
    فداییان اسلام با اعتماد به این که دفاع از ضروریات دین واجب است، جهاد دفاعی را در همه زمان ها، واجب می دانستند. از دید آنان دین و ناموس یعنی اعتقاد و ایمان و عفت بشر از ارزش والایی برخوردار بود و حیات آدمی و مال و ثروت در درجه های بعدی قرار می گیرد. آنان با طرح مثالی باور خود را این گونه توضیح می دادند.
    مثلا اگر دزدی به مال انسان هجوم کرده بایستی دفاع نمود یا اینکه به عنوان کسب اجازه از مجتهد مالش را از دست بدهد؟ اسلام و فطرت سالم هر دو حکم می کنند که ایستادگی نموده و مالش را بازستاند و در مراحل هجوم به جان و دین و ناموس هم همین اصل ساری و جاری است.
    فداییان اسلام معتقدند که از دیرباز به مال و جان و ناموس و دین مسلمانان از طرف کفار و اجانب هجوم شده است و هجوم به مال با دستبرد به معادن زیرزمینی و غیره شروع گردیده و هجوم با کشتن رجال مسلمانان و آزاده پایه گذاری شده و هجوم به دین و ناموس مسلمانان هم با تعطیلی عمدی احکام و دستورات اسلام.. به عمل آمده است...(64).
    بنابراین در هجوم دولت های اجنبی به مسلمانان برخی کارگردانان مملکت، آلت دست بیگانه و سپر کفار شده اند، پس چون اینها آلت اجرا هستند باید با از بین بردن آنها، هجوم را دفع کرد.
    بر همین اساس فداییان اسلام بر این باور بودند آن گاه که دفع هجوم سبب هجوم شدیدتر دشمن نمی شود و مملکت و اجتماع دست خوش طوفان حوادث زیانبار سیاسی نمی گردد، به پا خاست و هجوم و ایادی بیگانه را دفع کرد.
    فداییان اسلام با این استدلال ها، به این نتیجه می رسند که بهترین راه برای ضربه زدن به بدنه رژیم، اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر است.
    در همین ایام مراسم عزاداری دربار در مسجد سپهسالار بهترین فرصت را در اختیار امامی قرار می دهد. امامی در ساعت چهار بعد از ظهر آخرین روز مراسم دربار - دوازدهم محرم همزمان با سیزدهم آبان 1328 - به مسجد می رود. وی با بهره گیری از هجوم فراوان دسته های عزاداری و تاریکی فضاء، اسلحه خود را روی سینه هژیر می گذارد و شلیک می کند.
    با شلیک تیر اول، وضع مسجد به هم می خورد و سفیران وزیران، نمایندگان و مردم هر کدام سراسیمه به سویی می گریزند، ماموران نیز در پی یافتن شلیک کننده به تکاپو می افتند. هنگامی که می خواهد تیر مردم را شلیک کند گلوله در لوله تفنگ گیر می کند. برای اینکه از کشته شدن هژیر مطمئن شود فرار نمی کند و به سراغ جنازه هژیر می رود. سرگرد محمدخان طهماسبی او را دستگیر می کند و پس از آن که مدتی او را در مغازه ای بیرون از مسجد نگه می دارند به دژبانی می برند.
    هژیر نیز در چهاردهم آبان در بیمارستان جان می دهد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تقدیم نخستین شهید

    با دستگیری امامی، بازجویی و شکنجه شبانه روزی او آغاز می شود. امامی با پذیرش مسئولیت کشتن هژیر با صراحت اعلام می کند که به تنهایی او را کشته و در این کار کسی با او شریک نبوده است.
    بی پروایی امامی در اعتراف به قتل هژیر سبب می شود دادگاه در مدت دو روز پساز ترور تشکیل جلسه دهههد و حکم اعدام امامی را صادر کند. سپس به او ابلاغ می شود که می تواند نسبت به حکم صادره، فرجام بخواهد. امامی با قلبی آرام و مطمئن زیر پروندهی می نویسد من آماده کشته شدن بوده و در انتظار شهادتم(65).
    فداییان اسلام با آگاهی از این که حکم امامی چیزی اعدام نخواههد بود از نخستین روز بازداشت وی در کمین بودند تا به گونه ای او را از پای دار برهانند.
    دادگاه نظامی تهران به ریاست سرهنگ جهان شاهی قاجار در پانزدهم آبان حکم اعدام امامی را صادر و رو ز هژدهم آبان پنج روز پس از اعدام انقلابی هژیر را برای اجرای حکم تعیین می کند، با این حال به دلیل هراس از واکنش فداییان اسلام در روزنمه ها اعلام می شود که امامی نسبت به حکم صادره، فرجام خواهی کرده و اجرای حکم به تعویق افتاده است. همین دروغ پردازی رژیم، فداییان اسلام را از حمله به زندان باز می دارد.
    از شب هژدهم آبان رفت و آمد در میدان توپ خانه ممنوع می گردد و خیابان هایی که به توپ خانه می رسد بسته می شود. درساعت 2 بامداد سید حسین امامی را در حالی که اب صدای بلند و رسا قرآن می خواند به پای چوبه دار می برند. امامی در پایین چوبه دار خطاب به افسران و نیروهای انتظامی حاضر در میدان توپ خانه فریاد می زند:
    ما برای نجات مردم و برای بیرون کردن اجانب از مرز و بوم قیام کردیم، هژیر هم یکی از افرادی بود که نوکر دست به سینه اجنبی بود و او امر اجنبی را در این مملکت اجرا می کرد..(66).
    رسم اجرای حکم اعدام این بود که حکم پس از سپیده دم اجرا می شد،ولی از بیم اقدامجسورانه فداییان اسلام با سفارش های بزرگان برای لغو حکم در آغاز شب اجرا شد و سید حسین امامی به مقام شامخ شهادت نائل گشت(67).
    ماموران امنیتی رژیم بی درنگ، جنازه او را به امام زاده حسن بردند و پنهانی به خاک سپردند. انتشار خبر شهادت امامی، موجه از غصه و حسرت را میان فداییان اسلام پدید آورد. امامی به دلیل روحیه انقلابی صفای باطن و به وی ژره محبوبیتی که پس از اعدام انقلابی کسروی به دست آورده بود در نظر فداییان اسلام و مرد جایگاه ویژه ای داشت. از این رو، بسیاری از متدیین و معتمدین تهران برای یافتن محل دفن او به تکاپو می پردازند. پس از دیدارهای فراوانی با علمای تهران و سرلشکر رزم آرا، رئیس ستادارتش آرامگاه امامی را به آنان نشان می دهند، همچنین به آنان اجاره می دهند که جنازه را هر هر کجاکه می خواهند دفن کنند به شرط این که راهپیمایی صورت نگیرد. فداییان اسلام با این استدلال که چنازه بدون اجازه بازماندگان و رعایت مراسم مذهبی دفن شده است نبش قبر می کنند، سپس پیکر مطهر شهید امامی را در مراسمی با شکوه در آرامگاه ابنبابویه به خاک می سپارند.
    همچنین فداییان اسلام به مناسبت جهلم آن شهید بزرگوار اعلامیه ای منتشر ساختند و اقدام انقلابی او را ستودند. بدین ترتیب، جمعیت فداییان اسلام نخستین شهید خود را در راه تحقق آرمان های اسلامی اش تقدیم کرد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تاثیر اعدام انقلابی بر هژیر بر فضای سیاسی کشور(68)

    در پی کشته شدن هژیر جمعیت فداییان اسلام در اعلامیه ای با گرامی داشت شخصیت سید حسین امامی اعلام می دارد که انتخابات باید هر چه زودتر لغو گردد و در محیطی دور از فشار با آزادی کامل بزرگوار شود.(69)
    دولت نیز به دستگیری فعالان سیاسی ادامه می دهد. در سیزدهم آبان، دکتر مظفر بقایی، حایری زاده، سید مصطفی کاشانی، سید علی بشارت، علی جواهر کلام، دانش نوبخت، خلیل طهماسبی، عبدالقدیر آزاد و حسین مکی بازداشت می شوند.
    دکتر مصدق باشتاب به احمد آباد کوچ می کند و در نامه ای به روزنامه باختر امروز اعلام می کند که از دیدار اشخاص معذور است روزنامه شاهد متعلق به دکتر بقایی نیز چون اوضاع را نابسامان می بیند عمل امامی را محکوم می کند. نواب صفوی در پیغامی به این عمل مذبو حانه ملیون اعتراض می کند و می گوید هر عملی که بوی ترس و جبن دهد باعغث شکست است(70).
    سرانجام انجمن نظارت بر انتهابات به ریاست سید محمد صادق طباطبایی در نوزدهم آبان فساد در انتخابات تهران را تایید و آن را باطل اعلام می کند. پس از مدتی پیش زمینه انتخابات یعدی فراهم و با استقرار صتدوق ها در محل های گوناگون شهر رای گیری آغاز می شود. فداییان اسلام این بار نیز به صورت غیر مستقیم و شبانه روزی(71) وظیفه پاسداری از صندوق ها را به عهده می گیرند.
    حایری زاده و مکی و آزاد پس از یک ماه در هفدهم آذر 1328 از زندان رهایی می یابند. مظفر بقایی نیز در تاریخ 23 بهمن آزاد می شود(72).در دهم فروردین 1329 فداییان اسلام و نیروهای جبهه ملی برای اعتراض به آرای غیر مردمی صندوق لواسانات، در میدان اراک گردهم می آیند. این گردهمایی اعتراض آمیز به درگیری با شماری از اوباش می انجامد که برای به هم ریختن جلسه اجیر شده بودند. مردم، اوباش رابا ضرب و جرح بسیار بیرون می رانند و نظم جلسه پایدار می ماند.
    بعد از قتل وزیر دربار، دولت برای یافتن نواب صفوی، تکاپوی بسیاری می کند. عکس های نواب را در سراسر کشور به عنوان متهم، پخش و از رادیو، بارها او را اخصار می کنند. اما نواب در کمال آرامش در مخفیگاه خود به هدایت مبارزه می پرداخت و با اینکه از فضای امنیتی آگاه بود در جلسه های مردمی حضور می یافت.
    در 22 فروردین 1329 انجمن نظارت بر انتخابات تهران در پی فشار مردمی و ترس از وقع ترور دیگر، ابطال آرای صندوق لواسانات را تصویب و نتیجه قطعی انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی را در حوزه تهران اعلام می کند. در این دوره، افراد زیر اکثر آرا را به دست آوردند، دکتر محمد مصدق، دکتر مظفر بقایی، حسین مکی، حایری زاده، آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی، عبدالقدیر آزاد، جمال امامی، دکتر سید علی شایگان، محمود نریمان، سید محمد صادق طباطبایی و جواد مسعودی.
    بدین ترتیب، با فداکاریبی شایبه فداییان اسلام، اعضای جبهه ملی به مجلس شورای ملی راه می یابند.
    انتخاب آیت الله کاشانیت دولت علی منصور را مجبور می کند در تلگرافی به لبنان آزادی ایشان را از تبعید اعلام کند(73). فداییان اسلام به همرا هواداران آیت الله کاشانی تصمیم می گیرند. در استقبال از ایشان مراسم باشکوهی برگزار کنند. از پامنار تا فرودگاه چندین طاق نصرت برپا میشود و مردم در دو سوی خیابان های مسیر راه صف می کشند. آیت الله کاشانی در بیستم خرداد 1329 در میان استقبال باشکوه و بی سابقه مردم تهران می شود.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مخالفت با انتقال جنازه رضاخان به ایران(74)

    با برپایی مجلس سنا و تشکیل مجلس شورای ملی - که بیشتر نمایندگان آنها گوش به فرمان شاه بودند. - محمد رضا پهلوی احساس می کند که قدرت شاهنشاهی اش بیش از بیش تثبیت شده است، از این رو، در نه اردیبهشت 1329 هیاتی را به مصر می فرستد. وی قصد داشت برای افزایش و جاهت خانواده و سلطنت جنازه پدرش را از مصر به ایران بیاورد و با زنگار زدایی از پرونده سیاه رضاخان از وی تجلیل کند.
    شاه برنامه را چنین تنظیم می کند که پس از تشییع در کناربقعه مطهر حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شود.
    در این زمینه، فداییان اسلام همه نیروهای خود را بسیج می کنند تا از سوی مسلمانان، کوچک ترین احترامیبه جنازه رضاخان نشود. نواب صفوی از تهران، سید عبدالحسین واحدی و سید هاشم حسینی در قم و شیخ محمدرضا نیکنام در شهرری مسئولیت هدایت جریان را به عهده می گیرند.
    نخستین گام، نواب صفوی به قم می رود و پس از درس آیت الله برجردی در سخنانی چنین می گوید:
    ارواح مطهر شهدای ما منتظر آن روزی هستند که ما بتوانیم انتقام خون آنها را حداقل از بازماندهی او بگیریم. این کار را نکردیم هیچ، حال ناظر آوردن جنازه او هم باشیم و ادعا کنیم سرباز امام زمان (عج) هم هستیم. بر شما طلاب جوان فرض است که حداکثر فعالیت را بکنید و آن امکاناتی که در اختیار دارید به کار ببندید و جلوگیری کنید از آوردن جنازه به قم(75).
    واحدی نیز خود را به مدرسه فیضیه می رساند و پس از پایان درس های آیت الله بروجردی بر ضد شاه و دودمانش سخنرانی می کند. موج حرکت فداییان اسلام از درون مدرسه فیضیه به سطح شهر کشیده می شود. شهید حاج مهدی عراقی می گوید:
    نواب در جمع خصوصی یارانش اعلام می کند که فردا هنگام تشییع جنازه (رضاخان) سر چهار راه پهلوی (محمدرضا) شاه را ترور می کند. شب بین فداییان بر سر این موضوع که چه کسی شاه را بزند بحث پیش می آید. نواب مصر بوده که خودش انجام بدهد، چون می گفت یک کسی باشد که بتواند از فلسفه عمل دفاع بکند و علت عمل را بگوید و جنایات این دستگاه و شاه را بیان کند... بالاخره صبح بعد از نماز صبح، حاج اسماعیل کریم آبادی پدر کریم آبادی(76) نواب را در اتاق محبوس می کند..(77).
    به این ترتیب، پرونده ترور شاه متوفق می شود. جنازه رضاخان نیز بر اساس برنامه در قمو تهران گردانده و سپس در شهر ری دفن می شود. البته به دلیل فعالیت فداییان اسلام هیچ روحانی معممی در مراسم دیده نشده.
    با آرام شدن موج حمله به خاندان پهلوی، سپهبد علی رزم آرا در نامه ای به آیت الله العظمی صدر - از مراجع عالیقدر حوزه علمیه قم - اعلام می کند از تاریخ دریافت نامه واحدی تحت پیگرد دولت نخواهد بود به این شرط که در امور سیاسی رزم آرا از دو جهت اهمیت داشت:
    رزم آرا می دانست که واحدی و فداییان اسلام به آیت الله صدر ارادت ویژه ای دارند و ایشان نیز محبت درخور توجهی به فداییان نشان می دهند از این رو می خواست از رابطه عاطفی برای آرام کردن فداییان اسلام بهره گیرد:
    - تاریخ نشام می دهد که رزم آرا از مدت ها پیش برای نخست وزیری خود زمینه سازی می کرد، از این رو وی با این کار می خواست از شدت کینه و نفرت فداییان اسلام به خود بکاهد و تا حدی آنان را به خود نزدیک سازد.
    در مقابل، واحدی به شدت عصبانی می شود و می گوید:
    اگر به احترام نام آیت الله صدر نبود نامه را پاره می کردم تا دیگران برای ما تعیین تکلیف و وظیفه ننمایند(78).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مخالفت با نخست وزیری سپهبد علی رزم آرا

    رزم آرا، کارشناس امور جغرافیایی نظامی بود و به زبان های فرانسه و روسی و انگلیسی تسلط کامل داشت. وی افزون بر چهره نظامی در بازی های سیاسی نیز از توانایی فوق العاده ای برخوردار بود او رایزنی های فراوانی را با عوامل و گروه های تاثیر گذار بر فضای کشور آغاز کرده بود تا دست کم از مخالفان خود بکاهد.(79) رزم آرا توانسته بود خود را در پیش دولت های مقتدر خارجی نیز موجه جلوه دهد. هماهنگی سیاست سه کشور انگلیس و امریکا و شوروی آن گونه که در زمان زمانداری رزم آرا پیش آمد هیچ گاه سابقه نداشت. رزم آرا با زیرکی ویژه خود به گونه ای رفتار کرد که همه آنها زمانداری او را به سود مصالح خود دیدند(80).
    انگلیس از رزم آرا، دفاع از لایحه نفت، شرکت نفت ایران، انگلیس و سرکوبی نهضت ملی شدن صنعت نفت را می خواست. آمریکا به مردی مقتدر در خاورمیانه نیاز داشت تا در برابر توسعه طلبی کمونیست مقابله کند، از این رو دل در گرو سپهبد رزم آرا نهاده بود. امریکا تا آن جا به او امید داشت که زمزمه اعزام نیروهای ایرانی به جبهه کره علیه کمونیست ها به میان آمد و گفت وگوهای مقدماتی آن آغاز گردید(81).
    شوروی ها نیز کسی را می خواستند که نقشه نزدیکی به شوروی و فرار برخی زندانیان سیاسی توده ای را اجرا کند(82).
    در پنجم تیر 1329 علی منصور از نخست وزیری کناره گیری می کند.
    همان روز بنابر حکم شاه، سپهبدعلی رزم آرا مامور می شود کابینه جدید را برگزیند. ششم تیر آیت الله کاشانی و دکتر محمد مصدق بر ضد رزم آرا اعلامیه ای منتشر می کنند.
    کابینه رزم آرا با 91 رای موافق از مجلس رای اعتماد می گیرد. با این حال، هربار که به مجلس می آمد نمایندگان جبهه ملی با شکستن میز و صندلی ها و فریاد زدن از سخنرانی وی جلوگیری می کردند. روزی مصدق از شدت هیجان و در حالی که فریاد می زد رزم آرا باید از روی نعش من عبور کند و الا تا زنده ام اجازه ورود به او نمی دهم غش می کند. دکتر بقایی نیز به تمسخر فریاد کشید ایست، خبردار، تیمسار تشریف آوردند(83).
    در مقابل رزم آرا با خونسردی تمام به مجلس می آمد و هرگاه سروصدای اقلیت بر می خاست پشت تربیون ساکت می ایستاد. آن گاه پس از پایان داد و بیداد آنان دوباره خواندن خطابه خود را پی می گرفت.
    آیت الله کاشانی نیز از نخست وزیری رزم آرا بسیار ناراحتو هراسان بود. نواب از مخفیگاه خود به آیت الله کاشانی چنین می نویسد:
    هراسان نباشید، رزم آرا نخواهد توانست دوران دیکتاتوری را تجدید کند و در سایه فداکاری بالاخره سقوط خواهد کرد(84).
    فداییان اسلام با هماهنگی آیت الله کاشانی تصمیم می گیرند گردهمایی اعتراض آمیزی در برابر مجلس برپا کنند. همزمانی این مساله با ماه مبارک رمضان و شدت گرمایی تیرماه، فضای کار را محدود می کند، ولی آنان با تلاش بیسار در یازدهم تیر موفق می شوند گروه بی شماری از مردم را در مخالفت با نخست وزیری رزم آرا در میدان بهارستان گرد هم آورند.
    اعضای هیات دولت هنگامبیرون آمدن از مجلس با سنگ باران اعتراض کنندگان رو به رو می شوند. ماموران انتظامی نیز به زد و خورد با تجمع کنندگان می پردازندو شماری را دستگیر می کنند. با این حال، این کارها در اراده رزم آرا اثر نمی گذارد و او همچنان به فعالیت های خود ادامه می دهد.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اعدام انقلابی دکتر برجیس


    در کاشان شایع شده بود که دکتر برجیس(85) ده ها، تن از مسمانان مخالف بهائیت را با دادن داروهای اشتباهی کشته و با عنوان طبابت به ناموس مردم تجاوز کرده است. هشت تن از اعضای فداییان اسلام کاشان از جمله رسول زاده و رضا گلسرخی به رهبری تربتی واعظ تصمیم می گیرند در فرصتی مناسب برجیس را به سزای اعمالش برسانند. آنان به مطب برجیس می روند و وی را می کشند. گروه های گوناگون مردم با مراجعه به خانه علما خود را شریک جرم فداییان بر می شمارند و آزادی شان را خواستار می شوند.
    شهربانی کاشان برای رهایی از بحران، دستگیر شدگان را به تهران می فرستد. در تهران نیز علمای برای آزادی آنان بسیار می کوشند، حتی آیت الله بروجردی و آیت الله بهبهانی و آیت الله کاشانی در جریان دخالت می کنند. بدین ترتیب مقرر می شود که دادگاه به طور علنی برگزار شود. بهائیان دکتر عبدالله رازی را به عنوان وکیل می کنند و محاکمه در شبعه! 2 دادگاه جنایی تهران آغاز می گردد. جریان محاکمه چندین روز به درازا می کشد و هر روز گروه های گوناگون مردم برای پشتیبانی از برادران کاشانی خود در دادگاه حاضر می شوند. رضا گلسرخی، جریان دادگاه ار چنین بیان می دارد:
    دکتر رازی در دفع از دکتر برجیس بک روضه خوانی کرد که اینان طبیعی را کشتند و چه کردند و به راستی نزدیک بود تماشاچیان گریه کنند. رسول زاده نامه ای به مرحوم نواب نوشت که وضع ما این طوری است و با همه سفارش ها جریان دادگاه اینجوری می شود. مرحوم نواب نیز مخفی بود، گفته بود من فردا (روز اعلام حکم) باید در جلسه علنی وزارت دادگستری به دیدن رسول زاده بروم. عده زیادی اصرار کردند که آقاترو، چنین و چنان خواهد شد. نواب گفته بود غیر از این که بروم ایشان را ببینم چاره ای نیست. وقتی هم که تصمیم می گرفت هیچ کس نمی توانست بگوید نه. خلاصه نواب و واحدی حرکت کردند و به دادگستری آمدند. امیرعبدالله کرباسچیان - نویسنده فداییان اسلام - اول وارد درگاه شد، نواب صفوی و واحدی هم دنبال او آمدند. در این هنگام، جلسه علنی دادگاه به هم خورد. دکتر رازی فریاد زد: آقای رئیس دادگاه، فداییان اسلام مرا تهدید کردند. به هر حال جلسه تعطیل شد و رئیس تنفس اعلام کرد. نواب نیز با رسول زاده صحبت کرد و گفت: مطمئن باشید برادران شما نواب زنده هستند و این دادگاه هیچ غلطی نمی تواند بکند. اینها پس از انجام کارشان از دادگاه بیرون رفتند(86).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    محمد واحدی ادامه رخدادهای آن روز را چنین بازگو می کند:

    بالاخره معلوم شد که آقای نواب صفوی که حکومت رزم آرا شب و روز درتعقیب ایشان بود به دادگستری آمده و در دادگاه حضور یافته است، بسیار غیر منتظره و غیر عادی بود... در فاصله کمی، کاخ دادگستری به محاصره ماموران شهربانی درآمد و تمام درهای دادگستری را تحت نظر گرفتند و ماموران آگاهی در سالن های مختلف پخش شدند... بالاخره دادگاه آن روز پایان یافت و از صدور رای هم خودداری کرد. دوستان آقای نواب صفوی در صدد بودند که وی را از خطر نجات دهند. در سالن طبقات تحتانی دادگستری تا درب واقع در پشت زندان دادگستری در هر چند قدم یک نفر از برادران گمارده شد تا در بیرون کاخ، ماموران هجوم نکنند. عده ای هم به بیرون فرستاده شدند که تاکسی آماده و اطراف آن را محاصره کنند تا موموران نتوانند نزدیک بیایند. به این ترتیب، آقای نواب را از دادگستری خارج کردند و به اتفاق یک نفر از برادران سوار تاکسی نمودند. مامورانی که وظیفه داشتند او را دستگیر کنند و دستگاه نظامی مملکت را پس ار بیست ماه آسوده خاطر سازند جلوه تاکسی را گرفتند و مانع از حرکت شدند. البته عده ماموران بسیار بود و مرتب هم قوای امدادی به آنها می رسید در این موقع بین ماموران و جمعیت زد و خورد شروع شد و هرچندنفری یک دسته از پاسبانان را به کشمکش سرگرم کردند. عده ای هم آقای نواب صفوی را از تاکسی خارج کرده و به تاکسی دیگر سوار نمودند، ولی باز هم ماموران مانع حرکت شدند. در این ضمن، حیله ای به کاربرده شد و چند نفر از روحانیون (از جمله سید عبدالحسین واحدی) که مختصر شباهتی به ایشان داشتند از چند طرف شروع به دویدن کردند. ماموران به گمان اینکه آقای نواب صفوی در حال فرار می باشند به تعقیب آنها پرداختند... قوای پلیس بدین طریق متفرق شدند و عده ای زیادی از برادران هم آقای نواب صفوی را پیدا از خیابان به طرف چهار راه گلوبندک و بازار آوردند و در آن هنگام هر چه دوستان و برادران ایشان تقاضا می کردند که قدری گام های خود را بلندتر بردارند آقای نوبا قبول نمی کرد و می گفت که من برای نجات از زندان و خطر تن به ذلت و فرار نمی دهم. به هر حال ایشان با این وضع تا چهارراه گلوبدک آمد... و در محاصره رفیقان وارد بازار کفاش ها شدند و برای اینکه ماموران به محل ایشان دست نیابند جمعیت چند دسته شدند و از راه های مختلف حرکت کردند. آقای نواب صفوی را پس از گذراندن از چند پاساژ و تیمچه، وارد یکی از تمیچه های بازار بزرگ نموده و در مغازه یکی از دوستان نشاندند. آقای نواب ناهار را در آن جا خورد و پس از چند دقیقه ماموران پلیس بازار را محاصره کردند و هرچه بیشتر جست و جو کردند کمتر نتیجه گرفتند... آقای نواب تا شب در بازار ماند و پس از این که بازارها بسته و رفت و آمد کم شد ار بازار خارج شده به اتفاق برادران محافظ به یکی از مخفیگاه های خود رفت. این قضیه ، ضربه محکمی بود که بعد از تظاهرات علیه رزم آرا به حکومت جدید وارد می شد(87).
    فردای آن روز دادگاه دوباره تشکیل جلسه می دهد ولی خیلی عظیم جمعیت مانع از سخن گفتن وکیل بهائیان می شود. در پایان دادگاه به اتفاق آرا، حکم تبرئه آن هشت نفر را صادر می کند. بعد از واقعه دادگستری رزم آرا به این نتیجه می رسد که چاره ای جز نزدیک شدن به فداییان اسلام ندارد، از این رو برای نواب صفوی پیغام می فرستد من حاضرم تمام پرونده های موجود شما را در دادگستری ارتش و شهربانی از بین ببرم و هرگونی مطلبی باشد اجرا کنم، در عوض دستور دهید فداییان اسلام با حکومت من مبارزه نکنند.
    نواب صفوی در پاسخ به این عده رزم آرا می نویسد:
    پرونده هایی که نام برده اید از نظر من هیچ ارزشی ندارد و من برای آنها مختصر هراسی در دل ندارن ولی پرونده های جنایات هیات حاکمه روز به روز در نزد من کامل تر شده و هر روز که پرونده هر یک تکمیل گردد و در پیشگاه شرع حکم محکومیت صادر شود من حکم او را اجرا خواهم کرد و دستگاه کوچک تر از آن است که حکم برائت مرا صادر بکند. شما بایستی کاری کنید که من شما را تبرئه کنم و چاره ای جز بازگشت از راه خود ندارید(88).
    بدین ترتیب بار دیگر شجاعت و ایمان فزاینده نواب صفوی مانه از دستیابی رزم آرا به پیروزی می شود.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    چاپ و نشر کتاب راهنمایی حقایق

    نوبا صفوی در اواخر سال 1328 شمسی به فکر می افتد که اندیشه فداییان اسلام درباره حکومت اسلامی را در قالب کتابی منتشر کند. نواب احتشام رضوی(89) در این باره می گوید:
    من یک دفعه به آقای نواب صفوی پیشنهاد کردم که مردم خیال می کنند شما تروریست هستید و این ریشه های فاسدی را که شما بر می دارید اینها به حساب دیگری می آورند و گمانشان این است که شما فقط برنامه تاناین است که اشخاص را از بین ببرید. شما بایست در کنار این کارها هدفتان را ارائه بدهید که مردم بدانند در کنار این کارها شما چه می خواهید و مرحوم نواب به فکر افتادند(90).
    نواب صفوی برای نگارش کتاب حکومت اسلامی با دوستان و یاران خود در وزارت خانه ها و مراکز مهم کشوری تماس می گیرد و اطلاعات تخصصی نهاد مربوط را از آنان به دست می آورد، سپس با دانسته های اسلامی خود نظریه حکومت اسلامی را از دیدگاه فداییان اسلام می نگارد. این کتاب که با نام اعلامیه فداییان اسلام یا راهنمای حقایق منتشر شد اندیشه رهبری فداییان اسلام را در برپایی حکومت ناب اسلامی بازتاب می داد.
    محدودیت مالی فداییان اسلامکار چاپ تاب را در یک سال به تاخیر انداخت، از این رو مجبور شدند برای چاپ ده هزار نسخه از کتاب سهام آن را بین اشخاص تقسیم کنند. سرانجام کار چاپ کتاب در اوایل آذر 1329 با رعایت شدید مسائل امنیتی و اطلاعاتی به پایان رسید(91)نواب با کمک چند تن از اعضا در مخفیگاه خود کار صحافی را در دست می گیرد و پس از تحمل دشواری های بسیار کتب برنامه فداییان اسلام برای حکومت آماده پخش می شود. آنان برای پیشگیری از دسترسی نیروهای دولتی به مرکز پخش تصمیم می گیرند در کمترین زمان ممکن کتاب ها را پخش کنند. در خاطرات فداییان اسلام است:
    پیش تر فهرست اسامی علما وزرا، وکلای وقت، نخست وزیران سابق، وزرا و وکلای دوران های اخیر، رجال مختلف، درباریان و افراد موثر در ایران و همچنین رجال ممالک اسلامی تهیه شده بود... پاکت های زردی هم آماده بود که کتاب درآن جا بگیرد(92).
    ابتدا کتاب به مقصد کشورهای خارجی و شهرستان ها فرستاده شد، سپس با پست ملی در تهران پخش گردید.
    اطلاعات شهربانی و دیگر نیروهای امنیتی به تکاپو افتادند و به پست خانه ها دستور دادند که صندوق های پست را کنترل کنند. با این حال، دیگر بسیار دیر شده بود و کتاب های به صاحبانش رسیدن بود. بیش از چهارده جلد به دست نیروهای امنیتی نیفتاد(93).


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اوج گیری نهضت ملی صنعت نفت

    دولت ایران پس از جنگ جهانی دوم به این نتیجه رسیده بود که می بایست در قرارداد تلعادلانه 1933 میلادی با شرکت نفت ایران و انگلیس تجدید نظر کند، ولی ضعف دولت و وابستگی بیش از بیش رژیم به دولت های خارجی، عملی شدن چنین طرحی را ناممکن می ساخت.
    در سال 1948 میلادی (1327ش) دولت و نزوئلا، قرارداد جدیدی را بر اساس اصل تقسیم منافع نفت (50 - 50) با شرکت های نفتی امضا می کند.این کار دولت ایران رابر آن می دارد تا با دعوت از نماینده شرکت نفت ایران و انگلیس(94) خواستار بهبودیافتن وضعیت درآمدی ایران شود.
    شرکت نفتبا تجدیدنظر در قرار داد مخالفت می کند، ولی اصلاح بخشی از مفاد قراردادرا می پذیرد. گفت و گوهای مفصل، ولی بی نتیجه طرفین تا سال 1327 شمسی (اوایل 1949) به درازا کشید. سرانجام در 26 تیر 1328 (17 ژوییه 1949) گفت و گوها به امضای قرارداد الحاقی به قرار داد 1933 میلادی معروف به گس - گلشاییان انجامید(95).
    دولت ایران (ساعد) این قرارداد را در حالی که ده روز بیشتر به پایان دوره مجلس پانزدهم باقی نمانده بود با قید دو فوریت برای تصویب به مجلس شورای ملی تقدیم کرد... در پرتو پایداری مخالفان و پایان گرفتن دوره پانزدهم مجلس شورای ملی در ششم مرداد 1328 تصویب آن ناتمام ماند و به دوره شانزدهم محول گشت(96).
    ساعد در چهاردهم فروردین 1329 استعفا می کند و علی منصور جایگزین او می شود. در سی خرداد مجلس شورای ملی بنابر در خواست نخست وزیر تصمیم گرفت کمیسیون ویژه نفت را با حضور هژده نماینده مجلس تشکیل تشکیل دهد. کار این کمیسیون بررسی لایحه قرارداد الحاقی و دادن گزارش به مجلس بود(97). همه اعضای جبهه ملی به کمیسیون یاد شده رفتند و سرپرستی و اداره آن را بر عهده گرفتند. دکتر محمد مصدق نیز به ریاست کمیسیون برگزیده شد. پنج روز پس از تشکیل کمیسیون ویژه نفت علی منصور که به دفاع از لایحه الحاقی تمایلی نشان نمی داد و در واقع توان ایستادگی در برابر موج فزاینده جنبش مردم را نداشت بدون هرگونه اظهار نظر و به طور ناگهانی استعفا می کند(98).
    سپهند علی رزم آرا با حکم شاه، جایگزین او می شود(99) با وجود دفاع رزم آرا از قرار داد الحاقی در 26 آذر 1329 (17 دسامبر 1950) کمیسیون نفت، لایحه الحاقی را رد می کند. تصویب نشدن لایحه قرار داد الحاقی گس - گلشایان در مجلس و برخی تحویل های منطقه ای(100) دولت انگلیس را از پی آمد کار به هراس می اندازد. بنابرانی، پی در پی پیشنهادهای تازه ای را مطرح می کند. انگلیس حتی پیشنهاد کرد که قرار دادی را بر اساس سود 50 - 50 به امضا برساند، ولی دیگر دیر شده بود و همه مردم ایران خواستار ملی شدن صنت نفت بودند(101).
    دکتر محمد مصدق، ملی شدن صنعت نفت را ابتکار دکتر حسین مکی می داند، مکی ماجرای تصویت ملی شدن را چنین بازگو می کند:
    جلسه ای در منزل محمود نریمان مرکب از حایری زاده، نریمان، مکی، صالح، دکتر شایگان، عبدالقدیر آزاد، دکتر بقایی، دکتر مصدق، آیت الله کاشانی تشکیل شد تا درباره پیشنهادی که از طرف نمایندگان جبهه ملی تقدیم مجلس می شود مذاکره و توافق به عمل آید. پیشنهادهای مختلفی ارائه شد و در اطراف آنها مذاکراتی داشتیم. آیت الله کاشانی، نریمان، آزاد، مکی و دکتر فاطمی عقیده داشتیم که پیشنهاد ما باید صد در صد ملی یعنی کلیات عملیات اعم از اکتشاف و استخراج و تصفیه و بهره برداری در دست دولت ایران باشد. در این زمینه، در همان جلسه، این پیشنهاد را نوشته و مطرح کردم:
    به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تامین صلح جهانی، امضا کنندگان ذیل پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق بدون استثنا ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد. بدون هیچ بحثی، کاشانی، نریمان، آزاد، مکی و دکتر فاطمی امضا کردند(102).
    بنا بر فراخوان آیت الله کاشانی در اول دی گردهمایی بزرگی با حضور هزاران نفر در مسجد شاه بر پا می شود و سخنرانان درباره ملی کردن صنعت نفت و ابطال قرار داد 1933 سخن می گویند. رزم آرا که از ابتدای پذیرش پست نخست وزیری، درباره مسائل نفت موضع صریح نگرفته بود در اوایل دی در صحن علنی مجلس حاضر می شود. وی با ملی شدن صنعت نفت به شدت مخالفت می کند و می گوید:
    هنوز ما لیاقت لولهنگ سازی را نداریم، پنجاه سال است فرم لولهنگی که داریم می سازیم هیچ فرقی نکرده... چه طور ما می توانیم بیاییم خودمان صنعت نفت را اداره کنیم. دست از این بچه بازی های خود برداریم، یک خرده سر عقل بیایید.
    او در پایان تهدید می کند که اگر این کارهای عوام فریبانه ادامه یابد به ناچار مسجد شاه و دفتر کاشانی و مجلس را بر سر اقلیت خراب می کند. در پی این سخنان، گردهمایی های دیگری با دعوت آیت الله کاشانی در ششم و هشتم دی برگزار می شود.
    رزم آرا برای پیش گیری از فعالیت های مجلس به شاه فشار می آورد تا حکم تعطیلی مجلس را از او بگیرد. انتشار این خبر، نمایندگان اقلیت را هراسان می سازد و در پیغامی به نواب صفوی از او چاره جویی می کنند. نواب در نیمه بهمن، ملیون را به منزل حاج احمد بابایی(103) فرا می خواند و با آنان به گفت و گو می پردازد. در این جلسه، دکتر فاطمی، محمود نریمان، عبدالقدیر آزاد، ابوالحسن حائری زاده، حسین مکی و دکتر مظفر بقایی از جبهه ملی حضور داشتند. مصدق نیز به بهانهی بیماری، حایری زاده را به عنوان وکیل خود فرستاده بود. در این جله که دو روز ادامه می یابد نواب با بیان پیشینه ای از اندلس و دیگر دولت های اسلامی دلیل تسلط غرب بر شرق را تبیین می کند، سپس پیشنهاد می دهد که همه خواسته ها و گفته های
    خود را بازگو کنند تا پس از رسیدن به پیروزی، دشمن نتواند از اختلاف ها بهره گیرد. آن گاه چند شرط می گذارد از جمله محاکمه و رسیدگی به کار کسانی که در جنایات رضاه شاه و محمد رضا دستی در کار داشتند، تجدید نظر در فرهنگ حاکم کشور و رسیدگی به حساب خان ها که اموال مردم را غصب کردند(104).
    سپس در پایان نتیجه می گیرد که برای پیشرفت در مبارزه با اجانب خصوصا انگستان چاره ای جز نبرد با آنها از طریق احکام نورانی اسلامی نیست و اگر از این راه پیش برویم پیروزیم وگرنه شکست خورده و مغلوب خواهیم شد(105). نواب در ادامه می گوید:
    اگر دلتان برای اینها (مردم) سوخته و تصمیم گرفته اید که برای آنها یک خدمتی بکنید حداقل این که یک حکومت که در آن عدالت باشد به وجود بیاورید، وگرنه همین الان بیایید با هم صف هایمان را از همدیگر جدا بکنیم، ما هم تکلیفمان روشن باشد(106).
    در آن جلسه نمایندگان اقلیت با تایید سخنان نواب، هدف خویش را خدمت به مردم و استعمار زدایی بیان می کنند و عهد می بندند که در نخستین فرصت و قدرت بر اساس قانون اساسی که هرگونه قانون مخالف اسلام را ملغی دانسته است به اجرای قوانین اسلام بپردازند(107).
    همچنین نواب صفوی با دعوت از آیت الله کاشانی در منزل حاج ابوالقاسم رفیعی - مدیر انتظامات فداییان اسلام - با او به گفته و گو می پردازد و انتقاد می کند که تو به عنوان یک مجتهد و یک رهبر دینی مذهبی در ایران هستی، ولی متاسفانه توی خانه و دور و برت اصلا نمود مذهبی ندارد، چون تو یک کسی هستی که سابقه مبارزه با استعمار داری... معلومات دینی ات خوب است... الان توقع ما این است که تو در هر حال کمک بکنی.... می توانیم که احکام اجدادمان را در این مملکت تا آن جایی که در قدرتمان هست و امکانش را داریم پیاده کنیم.
    آیت الله کاشانی نیز با بیان این که در پی دستیابی به پست و مقام نیست می گوید هفت نفر باید ترور شوند تا ما بتوانیم برنامه هایمان را پیاده کنیم، اولینش رزم آراست (سپس) دفتری، دکتر فلاح، دکتر طاهری و....
    نواب دوباره با کاشانی اتمام حجت می کند و می گوید آقا جان، فرض کن رزم آرا رفت، فردا دو مرتبه مساله ای پیش نیاید که حالا این (را) بگذار برای بعد، مساله فرهنگ راس همه اینهاست.... آیت الله کاشانی نیز پاسخ می دهد شما بگذار وهله اول رزم آرا برود، بقیه کارها درست می شود(108).
    نواب پس از این دو جلسه با آیت الله کاشانی و جبهه ملی برای اجرای حکم آماده می شود. رزم آرا برای رهایی از تنگناهای پدیده آمده، تنها چاره را در نزدیکی با شورروی می یابد. با این حال، موج فراینده ضد استعماری مردم همه تدبیرهای رزم آرا را نقش بر آب می کند و او را بیش از پیش در جایگاه ضعفیف تری قرار می دهد.
    فداییان اسلام تصمیم می گیرند آخرین اخطار و اتمام حجت خود را با رزم آرا انجام دهند. بنابراین یازدهم اسفند با تبلیغاتی گسترده گردهمایی دیگری در مسجد شاه برپا می کنند. رژیم گروهی از اراذل و چاقوکشان را به رهبری محمود سورچی به میان جمعیت می فرستد که با هوشیاری نیروی انتظامات فداییان، همگی پس از کتک خوردن از صحنه می گریزند.
    گردهمایی با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید آغاز می شود. سپس یکی از فداییان، گوشه های از کتاب برنامه فداییان اسلام را می خواند، در ادامه سید عبدالحسین واحدی در سخنرانی سه ساعته دیدگاه های فداییان اسلام را درباره مسائل مملکتی به ویژه ملی شدن صنعت نفت به صورت شفاف بیان می کند. واحدی با حمله به سیاست سه دولت روسیه و آمریکا و انگلیس می گوید:
    ما در اجرای احکام مقدس اسلام تا نثار آخرین قطره خون خود استقامت می کنیم. زمامداران مسئول و غیر مسئول مملکت، نخست وزیر، وکلا و وزرا همه و همه بدانند که طبق قانون اساسی مملکت بایستی مجری احکام اسلام باشند وگرنه غیر قانونی می باشند(109).
    در پایان نیز در قطع نامه ای به همه نمایندگان مجلس اخطار می کنند اگر یک نفر از شما در مواقعی که لایحه ملی شدن صنعت نفت در مجلس مطرح می شود یک رای مخالف بدهد با یک رای ملت از بین خواهد رفت. بعد هم دولت را تهدید می کنند که اگر بخواهی پافشاری بکنی و جلوگیری بکنی از مطرح شدن لایحه ملی شدن صنعت نفت، خلاصه اش
    مصنون از انتقام بچه مسلمان ها یا فرزندان اسلام نیستی و حسابت رسیده است(110).
    رزم آرا برای کنترل بحران فردی را نزد نواب صفوی می فرستد تا زمینه جدا کردن فداییان اسلام را از جبهه ملی فراهم کند. فرد واسطه با متدین خواندن رزم آرا و این که وی قصد اجرای اهداف اسلامی را دارد و وابسته شمردن جبهه ملی به آمریکا از نواب می خواهد شما خودتان را کنار بکشید تا من یک شبه حساب همه اینها را صاف کنم نواب نیز به او می گوید برای اثبات صداقت تان شما خودتان بیایید نفت را ملی کنید، ما هم از شما حمایت می کنیم. در این هنگام رزم آرا اعلام می کند که ما همه چیزمان وابسته به نفت است و نمی توانیم نفت را ملی اعلام کنیم(111).


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 4 از 9 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi