صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23

موضوع: اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه


    اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه

    مقدمه


    جعت فی صفاتک الاضداد
    یکی از خصایص و ویژگی های امام امیرالمومنین علی علیه السلام ((جامعیت)) و حتی بالاتر از آن: ((جمع اضداد)) است.
    معمولاً انسان های عالم و زاهد، در امور مالی و اقتصادی، تفکر و تبحری ندارند، و آنها که در جنبه های اقتصادی و مالی تخصص دارند از نظر معنوی و اخلاقی رشد و شکوفایی ندارند، اما انسانی که در اوج معنویت و تقوی باشد و نیز از نظر تفکر و برنامه ریزی اقتصادی و پیاده کردن آن اصول موفق و قوی باشد، از نوادر روزگار است.
    اندکی مطالعه و دقت در متن نهج البلاغه انسان را با این اصول و برنامه ها آشنا می سازد و به شگفت می آورد.
    بنیاد نهج البلاغه در این راستا با همفکری و همکاری اساتید حوزه و دانشگاه در صدد کشف و تبیین این نکات و اصول برجسته بوده است و به حمدالله در آغاز راه موفق گردید اثری جالب عرضه کند.
    از عموم محققان و صاحب نظران در خواست می شود این کتاب را که حاوی نظرات و برداشت های جدید و احیانا مقایسه ای است به دید نقد و بررسی مطالعه کرده و آراء و نظرات ارزشمند خود را ارسال دارند تا مورد استفاده و تجدید نظر قرار گیرد.
    بنیاد نهج البلاغه
    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقدمه مؤلف

    با نگاهی همه جانبه به نهج البلاغه و دیدگاه ها و اندیشه های این کتاب جاوید می توانیم اولین گام را در بهره برداری از اندیشه های اقتصادی آن برداریم که در بخش زیادی از خطبه ها، نامه ها و حکمت های امیرالمؤمنین وجود دارد.
    با هدفی که ما در این کتاب دنبال می کنیم، منطقی است اگر از خود بپرسیم: آیا در نهج البلاغه سخنی از مسائل اقتصادی به میان آمده است؟ و آیا در آن اندیشه اقتصادی نیز وجود دارد؟
    پاسخ به این سؤال زمانی میسر خواهد بود که با سخن ها و گفتارهای متنوع این کتاب شریف، آشنایی پیدا کنیم تا ما را در پیمودن نیمی از راهی که در پیش گرفته ایم یاری کند.
    بر ماست که نیمی دیگر را با کنکاش در محتوی آن بپیماییم تا بتوانیم به تماشای آخرین گلهای بوستان نهج البلاغه بنشینیم.
    نهج البلاغه در حقیقت مجموعه ای برگزیده از سخنان امام علیه السلام است و شامل خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار حضرت است که در مناسبت های مختلف و زمان های متفاوت بر زبان و قلم مبارکشان جاری شده است.
    از آن جا که خطبه ها و نامه ها و سخنان حضرت از سیره ایشان در دگرگونی اوضاع امت اسلامی و تحقق سعادت مطلوب برای آنان، جدا نیست، لذا گفتارهای نهج البلاغه شکل اسناد سیاسی به خود گرفته که جهت گیری های حکومت اسلامی، روش های اداره کشور و نحوه برخورد با دشواری ها را تبیین می کند و در بر گیرنده خطمش های سیاسی است که باید در حکومت اسلامی از آنها پیروی کرد.
    امیرالمؤمنین علیه السلام با تلاش فکری و عملی به بررسی مشکلات و مسائل حکومت می پرداخت. از یک سو توجه کارگزاران و همه مسوولین را به اصل مشکل جلب می کرد و از سوی دیگر با تبیین روش ها، راه حل های مناسب را ارایه می نمود.
    وقتیکه اقتصاد از زندگی مردم جدا نیست، طبیعی است که نهج البلاغه نیز از موضوعات اقتصادی که به نحوی با حکومت و زندگی در ارتباط است، خالی نباشد.
    بنابراین با نگاه به خطبه ها، نامه ها و سخنان امام، گفتارهای بی شماری را در برابر دیدگان خود خواهیم دید که متضمن اندیشه های اقتصادی است و لازم است که در یک محل گردآوری، منظم و سازماندهی شود، آن گاه به صورت یک دیدگاه و نظریه جامع، ارایه گردد.
    این ساماندهی در دو مرحله صورت می گیرد:
    1 - استخراج گفتارهای اقتصادی و گفتارهایی که در زمینه های مختلف اقتصادی می توان از آن استفاده کرد.
    2 - دسته بندی این گفتارها در چهار محور:
    الف - نگاهی کلی به اقتصاد اسلامی
    ب - سیاست های اقتصادی
    ج - علل پیدایش فقر و راه های فقرزدایی
    د- توسعه همه جانبه
    این موضوعات عناوین اصلی است که در درون خود موضوع های فرعی را در بر دارد که در فصل های مربوط به آن ها، بدان اشاره خواهیم کرد.
    پس از جمع آوری نظریه های گوناگون اقتصادی از گفتارهای پراکنده، به بررسی اصلاحات اقتصادی که در نهج البلاغه به کار رفته می پردازیم که در واقع گامی است در جهت تکمیل کار علمی که برای استخراج اندیشه های اقتصادی نهج البلاغه در پیش گرفته ایم، زیرا اصطلاحات نقش مؤثری را در هماهنگی مفاهیم و دستیابی به اندیشه ها، در هر دانشی، ایفا می کند.
    در این جا باید نکته مهمی را درباره منابع اصلی که گفتارهای کتاب از آن گرفته شده است، بیان کنیم: پیداست که نهج البلاغه تنها شامل بخشی از خطبه ها و سخنان امیرالمؤمنین است که در نظر شریف رضی که به جنبه بلاغی و ادبی اهتمام می ورزیده، مقبول افتاده است و گروهی از متأخرین و متقدمین گفتارهای دیگر حضرت را از کتاب های مستقل گرد آورده و به نهج البلاغه افزوده اند و قسمتی از این گفتارها همچنان در کتاب ها دست نخورده مانده است، که نیاز به کاوشگری دارد تا آنگونه که شایسته است، مورد استفاده قرار گیرد.
    در این جا باید درباره عبارت (( نهج البلاغه)) توضیحی بدهم. این عبارت گاهی به آن چه که شریف رضی در کتاب خود گرد آورده اطلاق می شود و گاهی نیز به همه گفتارهای حضرت خواه در کتاب رضی آمده باشد یا نه و آن نیز شامل نامه ها و سخنان و گفتگوهای امام علیه السلام است که در آفرینش بلاغی با برگزیده های شریف رضی تفاوتی ندارد.
    ما نهج البلاغه را به معنی اخیر به کار می بریم. لذا گفتارهای این کتاب منحصر به آن چه که شریف رضی گرد آورده نیست، بلکه شامل همه گفتارهای امام است که در کتاب های حدیث، تاریخ و فقه آمده است.
    شیوه بحث
    در پژوهش های تطبیقی از دو روش استفاده می شود:
    روش اول: تنظیم و فصل بندی متون اسلامی با استفاده از پژوهش های جدید، یعنی پژوهشگر با کمک و یاری موضوعات و دستاوردهایی است که دانش جدید به آن رسیده، وارد بحث می شود.
    تنها فایده این روش آن است که می توان با استدلال به این متون، دستاوردها و پیشرفت های جدید را توجیه کرد. لذا این روش به معرفت و شناختی که هدف دین اسلام است، منتهی نمی شود و نمیتواند مسلمانان را از منابع اسلامی تغذیه فکری کند.
    روش دوم: ورود به زندگی از چشم انداز متون اسلامی است و تنظیم و تبویب آن بر اساس حیات و پویایی آن و نه بر اساس دستاوردهای دانش روز؛ این روش میتواند دانش های اسلامی را پایه گذاری کند که از تفسیرهای نو و بدعت آمیز به دور باشد و هیچ عاملی نتواند پایه های مستحکم آن را متزلزل سازد.
    اما نقش دانش های جدید عبارت است از: گشودن افقهای باز در برابر منابع اسلامی، تا این منابع بتواند کامل و بدون نقص به متن زندگی مردم راه یابد، و این شیوه ای است که ما در این پژوهش مختصر، فرا راه خود قرار داده ایم.
    دکتر سید محسن حائری




    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مقدمه ترجمه

    بدون تردید نهج البلاغه کتابی حیاتبخش و ارمغانی الهی برای جامعه بشری است.
    این کتاب جاوید در عین آن که بخشی از سخنان و گفتارهای امام علی علیه السلام را در بر می گیرد، به حق حاوی معارفی است که آن را در جایگاه والا پس از قرآن کریم قرار می دهد؛ معارفی که از روح بلند و ملکوتی آن حضرت نشأت می گیرد و راهنما و هدایتگر انسان ها در زندگی است.
    با این که در خصوص این کتاب انسان ساز پژوهشهای زیادی صورت گرفته، باید اعتراف کرد که هنوز بسیاری از زوایای این گفتارهای معنوی ناشناخته مانده است و جا دارد تحقیقات گسترده تری در جهت شناسایی هر چه بیشتر آن انجام گیرد.
    کتاب حاضر را که ترجمه کتاب ((الفکرالاقتصادی فی نهج البلاغه)) تألیف استاد ارجمند جناب آقای دکتر حائری موسوی است؛ باید پژوهشی در همین راه دانست که سعی دارد مبانی اقتصاد اسلامی را از دیدگاه آن حضرت تبیین کند و راه هایی را برای حل مشکلات اقتصادی امروز ارائه دهد.
    در ترجمه عبارات نهج البلاغه - به پیشنهاد بنیاد - به خصوص از فصل دوم به بعد از ترجمه استاد آیتی - که توسط بنیاد به چاپ رسیده است - استفاده کردم و دیگر گفتارهای حضرت را - که از منابع دیگر بود - خود ترجمه نمودم.
    شماره خطبه ها، نامه ها و سخنان کوتاه را بر اساس ترجمه استاد آیتی ذکر کردم. و دریغم آمد که ترجمه آیات قرآن را از ترجمه فصیح و زیبای استاد نقل نکنم.
    قابل ذکر است ((الادارة و النظام الاداری عند امیرالمؤمنین علیه السلام)) از دیگر تالیفات مؤلف محترم این کتاب است که به بررسی مبانی مدیریت اسلامی از دیدگاه امام علی علیه السلام می پردازد و ترجمه آن نیز از سوی بنیاد محترم نهج البلاغه به اینجانب واگذار گردیده است. اءن شاء الله در آینده نزدیک تقدیم شیفتگان معارف اهل بیت خواهد شد.
    در خاتمه جا دارد که از جناب آقای روح الله بیات، مدرس دروس اقتصاد دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) که بخشهایی از ترجمه را از نظر محتوا، مورد بررسی قرار دادند، تشکر و قدردانی کنم.
    از همه خوانندگان محترم تقاضا دارم که با پیشنهادها و نظرات سازنده خود یاری گر این جانب باشند.
    والله ولی التوفیق
    عبدالعلی آل بویه لنگرودی


    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    فصل اول : مفهوم کلی اقتصاد


    مفهوم اقتصاد

    اقتصاد از ریشه ((قصد)) به معنی ((راستی راه)) است. و می گویند:
    قصدت قصده: ((آهنگ او کردم)).
    اقتصاد در لغت به دو معنی است، یکی از آن دو پسندیده است که حد وسط و میانه افراط و تفریط است مانند جود که حد وسط اسراف و بخل محسوب می شود، یا شجاعت که حد وسط تهور و ترس است، و به همین معنی در قرآن به کار رفته است: واقصد فی مشیک(1) (در رفتارت میانه را برگزین و دوم به امری اطلاق می گردد که بین پسندیده و ناپسند در نوسان است، مانند آن چه که بین عدل و جور، قریب و بعید فرض می شود، فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد(2) (بعضی از آنان بر خود ستم کردند و بعضی راه میانه را برگزیدند) و سفرا قاصدا(3) یعنی سفری متوسط یا میانه و نه چندان دراز و گاهی به معنی قریب نیز تفسیر می شود. و در اصطلاح ((اقتصاد)) حالت میانه و اعتدال بین زیاده روی و خست ورزی است(4) و خداوند می فرماید:
    و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا لم یقتروا و کان بین ذلک قواما(5)
    (و آنان که چون هزینه کنند، اسراف نمی کنند و خست نمی ورزند بلکه میان این دو راه، اعتدال را در پیش می گیرند) و همین مفهوم در کلام امیرالمؤمنین در نهج البلاغه به لفظ اقتصاد تعبیر شده است.
    امام علیه السلام می فرماید:
    ما عال من اقتصد(6) (هر کس میانه روی پیشه کند (صرفه جویی کند) نیازمند نگردد)، در نامه حضرت به زیاد آمده است: و دع الاسراف مقتصدا(7) (زیاده روی بگذار و میانه رو باش).
    بنابراین روشن می شود که ((قصد)) روش معقول و راه استوار بین افراط و تفریط است و بر اساس همین معنی، کلمه قصد و مشتقات آن در جای جای نهج البلاغه به کار رفته است.
    امام علیه السلام می فرماید: لن یهلک من اقتصد(8)
    (آن کس که میانه روی در پیش گیرد هرگز هلاک نگردد)
    و یا من اقتصد خفت علیه الموون(9)
    (هرکس میانه رو باشد (صرفه جویی کند) هزینه اش سبک گردد.)
    و نیز می فرماید: العقل انک تقصد فلا تسرف(10)
    (خرد آن است که میانه رو باشی (صرفه جویی کنی) و از اسراف بپرهیزی).
    از این معنی که به حالت بین افراط و تفریط اشاره دارد، بگذریم، به کاربردهای عام تر این لفظ بر میخوریم که مورد نظر ماست، می فرماید:
    خذ القصد فی الامور فمن اخذ القصد خفت علیه المؤون(11)
    (در کارها میانه رو باش هر کس میانه روی در پیش گیرد، مخارجش کم و سبک گردد) و این مفهوم حد وسط بین افراط و تفریط در هر چیز است و شامل اخلاق و تفکر و همچنین اقتصاد به معنی اصطلاحی نیز می شود.
    علیکم بالقصد فی المطاعم(12) (در خوردن میانه رو باشید)
    من اراد السلامة فعلیه بالقصد(13) (هر کس بخواهد سلامت باشد بر او است که میانه رو باشد) و لفظ اقتصاد به این مفهوم متداول و رایج در نهج البلاغه بسیار به کار رفته است تا بیانگر مفهوم امروزی این اصطلاح باشد.
    امام علیه السلام می فرماید: لا هلاک مع الاقتصاد(14) ( میانه روی (صرفه جویی) با هلاکت همراه نیست) و نیز می فرماید: الاقتصاد ینمی القلیل(15) ( میانه روی (صرفه جویی) اندک را بسیار می کند).
    و همچنین از فرمایش او است: الاقتصاد نصف المؤونة(16) میانه روی (صرفه جویی) نیمی از هزینه است؟
    امام علیه السلام مفهوم اقتصاد را تا آن جا گسترده میکند که برنامه های زندگی فردی و اجتماعی را در بر می گیرد. آن جا که می فرماید: اذا اراد الله بعبد خیر الهمه الاقتصاد(17)
    (اگر خداوند خیر بنده ای را بخواهد، میانه روی را در دل او می اندازد) آن گاه نتیجه عمل نکردن به اقتصاد را تبیین می کند، و می فرماید:
    من لم یحسن الاقتصاد اهلکه الاسراف(18)
    (هر کس میانه رو نباشد اسراف او را از پای در می آورد) سپس امام علیه السلام اصطلاح اقتصاد را به مفهوم گسترده تری به کار می برد و آن را به همه ابعاد زندگی انسان تسری می دهد:
    اذا رغبت فی صلاح نفسک فعلیک بالاقتصاد و القنوع و التقلل(19)
    (اگر می خواهی در اصلاح نفس خود بکوشی، میانه روی، قناعت و کم خرجی را پیشه کن). یونانی ها اقتصاد را ( (ایکوس نوموس)) می گویند که به مفهوم تدبیر منزل - اداره و تنظیم امور خانه - است.(20)
    جان مارشال جیفنی در تعریف اقتصاد می گوید:
    ((علمی است که چگونگی ایجاد، توزیع و هزینه کردن ثروت را مورد بررسی قرار می دهد.))(21)
    ((لودویک)) بر این باور است که: ((علم اقتصاد علمی است که به بررسی رابطه انسان با نیازهای مادی اش که به رایگان در طبیعت وجود دارد، می پردازد.))(22)
    روشنفکران اسلامی کوشیدند که علم اقتصاد را از مکتب اقتصادی جدا کنند، ((نبهانی)) اقتصاد را در تنظیم ثروت و تأمین و افزایش آن می داند، و می گوید: ((علم اقتصاد در این باره بحث می کند، اما چگونگی توزیع ثروت از وظایف سیستم یا نظام اقتصادی است و بر این اساس، تنظیم ثروت علم است و توزیع آن نوعی اندیشه)).(23)
    و با استناد به این تقسیم بندی و در پرتو آن چه که در نهج البلاغه آمده است در می یابیم که گفتار امام علی علیه السلام هر دو جنبه را شامل می شود: تنظیم ثروت، و توزیع آن.
    بدین معنی که هم شامل اصول و سیاست های علم اقتصاد است و هم پایه ها و ارکان مکتب اقتصادی را در بر می گیرد که خود نشانگر اهمیت دادن اسلام به هر دو جنبه اقتصاد است و اشتباه است - چنان که بعضی اعتقاد دارند - بپنداریم که تنها مکتب اقتصادی از ویژگی های اسلام است. آری اسلام به تولید و سیاست های آن نیز پرداخته است، آن گاه که امام علیه السلام درباره ملخ سخن می گوید، اطلاعات و آگاهی سودمندی را ارائه می دهد:
    و انْ شئت قلت فی الجراده... [الی انْ یقول ] و جعل لها الحس القوی و نا بین بهما تقرض و منحلین بهما یرهبها الزراع فی زرعهم و لا یستطیعون ذبها و لو اجلبوا بجمعهم حتی ترد الحرث فی نزاوتها و تقضی منه شهواتها و خلقها کله لا یکون اصبعا(24) مستدقة
    ((اگر بخواهی از ملخ برایت می گویم:...)) [تا آن جا که می گوید] و خداوند برای او حسی قوی قرار داد و دو دندان که به کمک او می برد و دو پای داس مانند که بدان ها چیزی را می گیرد و کشاورزان در کشت خود از آن می ترسند و اگر همه کسان خود را جمع کنند، توانایی راندن ملخ را ندارند، تا آن جا که با جست و خیزهایش به کشت روی می آورد و هر چه می خواهد، انجام می دهد و همه اندام او به اندازه یک انگشت باریک نیست...))
    آیا این کلام، سخن پردازی به شمار می آید یا آن که درسی می آموزد که تنها متخصصان آن را می فهمند و به اهمیت و ارزش آن واقفند.
    توصیف دقیقی که امام علیه السلام از اندام ملخ به دست می دهد، دارای هدف روشنی است، و می خواهد توجه همگان را به موجودی ویرانگر اقتصاد و چگونگی رویارویی با آن، جلب کند. اولین مرحله مبارزه، شناخت دقیق و کامل آن است. لذا این نمونه ای از اطلاعات سودمندی است که امام علیه السلام در اختیار دست اندرکاران امر کشاورزی قرار می دهد و آنان را از این مشکل آگاه می کند.


    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اقتصاد و عقیده

    اسلام بر بنیانی رفیع و مستحکم استوار است و آن اعتقاد به آفریدگار جهان هستی است.
    و لان سألتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله(25)
    (اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است؟ خواهند گفت: خدای یکتا و هموست آفریدگار انسان) هو الذی خلق من الماء بشراً فجعله نسبا و صهرا(26)
    (اوست که آدمی را از آب بیافرید و او را نسب و پیوند بخشید و خداوند همه چیز را به خاطر انسان آفریده است.)
    هو الذی خلق لکم فی الارض جمیعا(27)
    (اوست که همه چیزهایی را که در روی زمین است، برایتان آفرید)
    و همه را با معیارها و اندازه ها و مقیاس های معینی آفرید که نشانه حکمت و عدالت الهی است.
    و خلق کل شی ء قدره تقدیرا(28)
    (همه چیز را به اندازه آفرید)
    و هر آن چه در جهان هستی است به اندازه و از روی حساب آفریده شده و خداوند به زمین استعداد پذیرش بذر و به بذر استعداد باروری داده، تا رشد یابد و به صورت نهالی در آید و آبها را جاری ساخت تا بذرها به کمک آن سبز گردند و به صورت درختی پربار در آیند، همه این استعدادها را خداوند در دل این آفریده ها به ودیعه نهاده است و مسوولیت انسان آن است که بذرها را جمع کند و در دل خاک بگذارد و با آبیاری آن، خود و دیگران را از میوه آن بهره مند سازد.
    آری، خداوند می فرماید: الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا(29)
    (خدایی که مرگ و زندگانی را آفرید تا شما را بیازماید تا کدام نیکوکارتر است )
    و اوست که مسوولیت این هستی را به عهده انسان می گذارد: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان، لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس(30)
    (ما پیامبران را با دلیل های روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند و آهن را که در آن نیرویی سخت و منافعی برای مردم است، فرو فرستادیم )
    و در جای دیگر می فرماید: و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین(31)
    (انجام دادن کار نیک و برپای داشتن نماز و دادن زکات را به آن ها وحی کردیم.)
    انّ الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون(32)
    (خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از فحشا و زشتکاری و ستم نهی می کند، شما را پند می دهد تا شاید پذیرای پند شوید).
    در جای دیگر، قرآن انسان را خلیفه می نامد: اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفه(33)
    آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: ((من در زمین خلیفه ای قرار می دهم.))
    شهید آیه الله صدر در تفسیر معنی خلافت آورده است:
    ((خلافتی که آیات قرآن از آن سخن می گوید، خلافت شخص حضرت آدم نیست، بلکه به خلافت نوع انسان اشاره دارد))(34)
    ((انسان بار امانت را به دوش کشید، بعد از آن که آسمان ها و زمین از تحمل بار این مسوولیت سر باز زدند))(35)
    انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین أنْ یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا(36)
    (ما این امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، از تحمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند)
    این که خداوند جانشین و خلیفه ای در زمین قرار داده، تنها جانشینی در زمین نیست، بلکه شامل تمامی چیزهایی است که به خداوند بر می گردد.
    خداوند، پروردگار زمین، خوبی ها و خیرات آن و نیز پروردگار انسان، حیوان و هر جنبنده ای است که در پهنه گیتی پراکنده اند؛ مفهوم این سخن آن است که انسان به عنوان خلیفه خداوند در زمین، خلیفه ای از جانب او بر همه اشیاست.
    در گذشته ذکر کردیم که خداوند تبارک و تعالی استعداد رشد و باروری را در زمین به ودیعت نهاده است و این انسان است که باید از این استعدادها بهره مطلوب ببرد و آن را در مسیر درست خود قرار دهد و در راه خدمت به خویش و همنوعانش به کار گیرد، در این صورت می توان گفت که از عهده امانت الهی بر آمده است.
    امانتی که کوه ها و آسمان ها از قبول و پذیرش آن سر باز زدند و شانه خالی کردند. امام علی علیه السلام نیز - به روش و تربیت این آیات - قدرت لایزال الهی و نعمت های بی شمار او را وصف می کند:
    الحمدلله لا یقرء المنع و الجمود و لا یکیده العطاء و الجود اذ کل معط منتقص سواء و کل قانع مذموم ما خلاه و هو المنان بقوائد النعم و عوائد المزید و القسم عیاله الخلائق ضمن ارزاقهم و قدر اوقاتهم و نهج سبیل الراغبین الیه و الظامین ما لدیه.(37)
    حمد سزاوار خداوندی است که نابخشیدن، بر داراییش نیفزاید و اگر بخشش کند، بی نوا نشود. زیرا هر بخشنده ای، - جز خدای تعالی - اگر ببخشد از داراییش کاسته گردد و هر کس، جز او از بخشش دست باز دارد، نکوهشش کنند، تنها اوست که بر بندگان خود به اعطای نعمت ها و سودها و نصیب ها منت تواند نهاد.
    همه موجودات روزی خوار اویند. روزی آنها را ضمانت کرده و قوتشان مقرر فرموده. راه آنان را که شوق و رغبت او دارند و خواستار چیزهایی هستند که نزد اوست، گشاده و هموار ساخته است.


    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سپس می فرماید: قدر ما خلق فاحکم تقدیره، دبره فالطف تدبیره، وجهه لوجهته فلم یتعد حدود منزلته و لم یقصر دون الانتهاء الی غایته و لم یستصعب اذ امر بالمضی علی ارادته فکیف و انما صدرت الامور عن مشیته(38)
    خداوند بر آن چه خلق کرده، اندازه ای مقرر داشت و آن را متین و محکم ساخت، و در حقش تدبیری لطیف روا داشت، و به سوی هدفش رهسپار کرد، چنان که از حدود خود پا فراتر نگذاشت و به کمتر از غایت و هدفش کفایت نکرد و ماموریتی که بر اساس اراده او به عهده داشت، دشوار نپنداشت؛ چون همه امور به خواست و مشیت او انجام پذیرد.
    در خطبه ای دیگر می فرماید:
    کل شی ء خاشع له و کل شی ء قائم به، غنی کل فقیر و عز کل ذلیل و قوة کل ضعیف و مفزع کل ملهوف.(39)
    (هر چیزی در برابر او خاشع است و همه اشیاء قائم به اویند، بی نیاز کننده هر نیازمند، غزت بخش هر ذلیل، نیروی هر ناتوان، و پناه گاه هر سوخته دل)
    آری اوست که جهان ها را آفرید و برای هر چیز، قدر و اندازه ای معین نمود و اوست که انسان را خلق کرد و برایش روزی مقرر داشت، تا از گرسنگی از پا در نیاید.
    قسم ارزاقهم، و احصی آثارهم و اعمالهم و انه الخلق و رازقه(40)
    (روزی آنان را قسمت کرد، کرار و رفتارشان را برشمرد، او آفریننده آفریدگان و روزی دهنده آنان است و از انسان خواست تا برای دستیابی به روزیش بکوشد، و از آن جا که انسان را اجتماعی آفریده، از او خواسته است در زمین به جستجو برخیزد تا روزی خود و همنوعانش را فراهم آورد.
    و بر اساس این دیدگاه عقیدتی امام علی علیه السلام جهان بینی و بینش اقتصادی خود را پایه ریزی می کند. مسوولیت ((بلاد)) (سرزمین ها) و ((عباد)) (بندگان) را بر عهده انسان میگذارد و می فرماید:
    اتقوا الله فی عباده و بلاده، فانکم مسوولون حتی عن البقاع و البهائم، اطیعوا الله و لا تعصوه و اذا رایتم الخیر فخذوا به و اذا رایتم الشر فاعرضوا عنه(41)
    (خدا را در نظر بگیرید در حق بندگانش و بلادش، زیرا که شما حتی در حق سرزمین ها و چهارپایان نیز مسوولید، اگر خیری دیدید آن را برگیرید و اگر شری دیدید آن را واگذارید)
    لذا نعمت های الهی با کار انسان پیوند می خورد تا ثمره اش روزی مقرر باشد که خداوند برای هر آفریده ای در دل زمین جاری داده است به خاک قدرت باروری و حاصلخیزی بخشیده و در قبال آن مسوولیت کشت و زرع را به انسان واگذار کرده است، معادن را در درون زمین تعبیه کرده و مسوولیت استخراج آن را به عهده انسان گذاشته است، آب و هوا و دیگر نعمت ها و عوامل طبیعی - به اندازه - فراهم آورده است و این انسان است که باید با کار و تلاش خود، این نعمت های طبیعی را به رزقی پاک مبدل سازد.
    در گفتار امام علیه السلام آمده است: ((شما در قبال سرزمین ها و چهارپایان، مسؤولید)) بقاع - اراضی متروک و بایر است - و بهایم - حیوانات و چهارپایان لذا مسوولیت انسان حد و مرزی ندارد، هر جا زمینی بایر باشد، او مسوول است تا آن را احیا کند و باید آستین بالا بزند و با جدیت برای سازندگی تلاش کند، وقتی انسان در برابر مسئولیتی بزرگ قرار می گیرد - یعنی مسوولیت ((عباد)) و ((بلاد)) - باید همیشه آمادگی کامل را برای انجام وظایف گوناگون خود داشته باشد و نیز وظایفی که در دایره خلیفة اللهی متوجه اوست.
    انسان به عنوان خلیفة الله مسوول است و مسؤولیتش در صورتی پایان می پذیرد که زمین آباد گردد، و بشریت سعادتمند شود و نیازمندان و مستضعفان از زیر یوغ ستم آزاد گردند. این مسوولیت همه جانبه است، یعنی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
    و از چشم انداز این مسوولیت است که امام علیه السلام اصل عمارة البلاد ((آبادانی سرزمین ها)) و اسعاد البلاد (سعادتمند کردن انسان ها) را پیش می کشد.
    نظریه ای که بر دو اصل استوار است و دو رکن اساسی اقتصاد به شمار می آید:
    اول: طبیعت با نعمت ها و ذخایری که در درون خود دارد.
    دوم: مسوولیت با عمل خیری که همراهست.
    اکنون پیش از آن که از این دو رکن اساسی به تفصیل سخن گوییم، جا دارد که ویژگی ها و خصائص این مسوولیت را از دیدگاه امام علی علیه السلام بررسی کنیم و تفاوت های آن را با ((اصل مالکیت)) که گروهی از اندیشمندان اسلامی به عنوان بستر نظام اقتصادی طرح می کنند، بیان کنیم.


    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    رکن اول: مسوولیت

    امام علی علیه السلام، اندیشه اقتصادی خود را بر پایه مسئولیت پذیر استوار می کند، چه انسان در برابر عباد (مردمان) و بلاد (سرزمین ها) مسوول است. قلمرو مسوولیت او سرزمین های دور و چهارپایان را هم در بر میگیرد.
    او در برابر فقرا و مستمندان مسوول است، تا غبار تنگدستی را از چهره آنان بزداید.
    او در برابر هر قطعه زمین بایری مسوول است و باید آن را احیا کند تا گرسنه ای در جهان باقی نماند. اصل تلاش و جدیت بر پایه مسوولیت استوار است؛ جدیت یعنی کار مثمر و نتیجه بخش، چون مسوولیت با کار همراه است و بدون کار هیچکس مسوولیت نمی پذیرد؛ به همین جهت کار یکی از ارکان اقتصاد اسلامی است. ثمره کار، تولید است و ثمره مالکیت، بهره وری و هر دو از ارکان اساسی توزیع ثروت، محسوب می شود.
    این نمای کلی مکتب اقتصادی اسلام از دیدگاه نهج البلاغه است، و ما پس از یادآوری چند نکته مهم، به تفصیل از آن سنن خواهیم گفت.
    برخی از نویسندگان که در وادی اقتصاد اسلامی قلم زده اند، چنین پنداشته اند که مالکیت بستر اصلی و خاستگاه اقتصاد اسلامی است. اینان معتقدند که اسلام به گرایش های فطری انسان ارج می نهد و در راس این گرایش ها، علاقه به مالکیت قرار دارد. و انسان برای بر آوردن این نیاز فطری، اشیا را به تملک خود در می آورد. و بالاخره اینان با این اعتقاد، نتیجه می گیرند: ((مالکیت)) رکن اصلی نظام اقتصاد اسلامی است.(42)
    پیش از آن که درباره ارکان و پایه های اقتصاد اسلامی سخن بگوییم، ناگزیریم که این دیدگاه را با الهام از سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام، مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
    اول: نظریه مالکیت با این اصل - که مالکیت حقیقی از آن خداوند است و انسان وامدار و حافظ امانتی است که خداوند به او سپرده است - همخوانی ندارد.
    خداوند می فرماید: الم نعلم انّ الله له ملک السموات و الارض
    (آیا نمیدانی که مالکیت آسمان ها و زمین از آن خداست)(43)
    و آتوهم من مال الله الذی آتاکم(44)
    (به آنان از مال خداوند که در اختیار شما قرار داده، بپردازید).
    پس مالکیت الهی همان مالکیت حقیقی است و مالکیت انسان، مالکیتی اعتباری است وقتی مالکیت اعتباری باشد، نمیتواند مبنای مکتب اقتصادی اسلام قرار گیرد. زیرا، این اشتباه است که اقتصاد را بر پایه ای اعتباری و غیر واقعی استوار سازیم.
    دوم: نظریه مالکیت، نظریه ای سرمایه داری است و معتقدین به این نظریه، متاثر از اندیشه و تفکر سرمایه داری هستند که مشترکات بسیاری کمی با نظام اقتصادی اسلام دارد.
    طرفداران این دیدگاه آن را در واکنش نسبت به اندیشه سوسیالیستی، که در کشورهای اسلامی حاکم بود و هر نوع مالکیتی را رد می کرد، مطرح کردند. اگر چه اسلام مالکیت را به صورت محدود و اعتباری به رسمیت می شناسد، ولی ما می توانیم، آن را مبنایی برای اقتصاد اسلامی قرار دهیم.
    سوم: اگر مالکیت را بپذیریم، باید آزادی اقتصادی را هم قبول کنیم، بنابراین هر کس مالک باشد، آزاد خواهد بود تا در مالش هر طوری که بخواهد تصرف کند و این آغاز فرو افتادن در تفکر سرمایه داری است؛ تفکری که مالکیت را اساس توزیع و آزادی را اساس مالکیت می داند.
    با این که اسلام آزادی می بخشد و آن را محترم می شمارد، ولی برای آزادی حد و مرزی قائل است، لذا راه اسلام از سرمایه داری، اساساً جدا می شود.
    زیرا آزادی در سایه تفکر سرمایه داری، حد و مرزی نمی شناسد و حال آن که اسلام آن را در محدوده احکام شرعی منحصر می سازد. در این جا باید گفت که اسلام به انسان حق تصرف در اموالش را داده است، اما در چهارچوب یک سیستم فراگیر.
    چهارم: اگر مالکیت را شروع حرکت انسان در جهان اقتصاد بدانیم، با اصل خلیفة اللهی که اسلام برای انسان در نظر گرفته است، سازگار نیست، چه انسان جانشین و خلیفه خداوند در زمین است. و به عنوان امین و مسوول امانتی که خداوند بر عهده اش گذاشته، حرکت می کند؛ یعنی امانت بلاد و عباد. در حالی که مالکیت انگیزه تملک را در انسان بیشتر می کند و در نتیجه - بر اساس منطق قرآن - بیشتر به انحراف کشیده می شود:
    و انّ الانسان لیطغی أن رآه استغنی.(45)
    (انسان وقتی خود را بی نیاز می بیند، سرکشی می کند؛) جز مومنان واقعی که اندک اند.
    پنجم: نظریه مالکیت با کیفیتی که ذکر کردیم، با مجموعه ارزشها، و اندیشه ها و مفاهیم اسلامی، سازگار نیست و با جنبه های دیگر زندگی نیز هماهنگی ندارد، زندگی انسان صرفا وابسته به اقتصاد نیست، زیرا دارای زندگی اجتماعی است و مسؤولیت های سیاسی نیز در انتظار اوست. وقتی که اسلام یک مجموعه واحدی است، و اعضای این مجموعه به هم وابسته اند، بسیار سخت است که قبول کنیم، اندیشه بیگانه ای محور قسمت اعظمی از حیات اسلامی - که حیات اقتصادی است - قرار گیرد.
    ششم: این نظریه از نظر منطقی و تاریخی نیز درست نیست، زیرا وقتی که قائل به مالکیت شویم، این سؤال مطرح می شود که چگونه مال در مالکیت انسان قرار گرفت؟ آیا انسان به زور به آن دست یافت؟ یا از نیاکانش به ارث برد؟ و نیاکان او چگونه بدان دست یافتند؟ پس از نظر تاریخی نمی توانیم چیز روشنی از علل و انگیزه های مالکیت بگوییم؟
    اما از نظر منطقی می توان گفت که مالکیت در نتیجه کار به دست آمده است. اگر طرفداران نظریه مالکیت به این نتیجه برسند، در حقیقت اصل کار را به عنوان اساس مالکیت به رسمیت شناخته اند. آیا داستان مالکیت نیز - در این نظریه - آغازش نامعلوم است.
    هفتم: این دیدگاه با پیشرفت مطلوب اقتصادی هماهنگ نیست، زیرا مالکیت نمی تواند یک انگیزه قوی برای کار باشد، بلکه به عکس، باعث می شود که انسان به تنبلی و بی تحرکی روی آورد. چه بسیاری از صاحبان سرمایه تن به کار نمی دهند؟ بلکه زندگیشان را از راه سود سرمایه و اجاره اموال می گذرانند. در حالی که مسوولیت جهانی انسان، انگیزه ای بسیار قوی است که روح نشاط و فعالیت را در او زنده می کند، تا از همه توانایی هایش برای تحقق مسؤولیت های بزرگی که بر دوش دارد، استفاده کند؛ مسوولیت هایی که حد و مرزی نمی شناسد، زیرا که مسوولیت در برابر همه جهان است.
    هدف ما از نقد و بررسی نظریه مالکیت، ارائه نظریه مسوولیت پذیری از دیدگاه امام علیه السلام بود که از طرفداران این نظریه بخواهیم بر راه هدایتی که امام علیه السلام ترسیم می کنند، قدم بگذارند، امامی که اهل زمانه اش او را درک نکردند و ما نیز تا به امروز از درک کامل او عاجز مانده ایم.


    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    رکن دوم: کار

    پیش از این گفتیم که جریان اقتصاد بر دو محور می چرخد: طبیعت، با ذخایری که در خود دارد و مسوولیت، که با کار سازنده و هدفدار همرده است؛ لذا می بایست این دو محور را به خوبی بشناسیم.
    در زندگی چیزی مقدس تر از کار نیست. اگر کار و تلاش نبود، زندگی به همان شکلی که در زمان آدم علیه السلام بود، باقی می ماند. انسان با کار و تلاش توانسته است سرزمین ها را با آبادی و آبادانی تبدیل کند. از بذرهای کوچک، درختان، جنگل ها و باغهای انبوه پدید آورد. انسان تنها با کار توانسته است که پایه های تمدن را بر کره خاکی استحکام بخشد.
    اسلام آمد تا انسان را به کار وادارد و عرقی را که از جبین کارگر در اثر کار می ریزد، مبارک و میمون بداند. چه تنها با کار و تلاش است که کاخ تمدن ها بر افراشته می گردد.
    خداوند می فرماید:
    من عمل صالحا منذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب.(46)
    (هر کس از مرد و زن که مؤمن باشد و عمل صالحی به جای آرد به بهشت داخل می شود و بی حساب روزی اش دهند)
    فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا(47)
    هر کس به دیدار پروردگار خویش امید دارد، باید کار نیکو بکند و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نگرداند.
    هر عملی که انسان در دنیا و آخرت آن سود ببرد، عمل صالح ((کار نیک)) است، و عمل و کار اقتصادی کاری است که کسب روزی را به دنبال دارد، قرآن کریم انسان را فرا می خواند تا بر روی زمین در جستجوی روزی سیر کند.
    فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور(48)
    پس بر روی آن سیر کنید و از روزیش بخورید.
    دستیابی به روزی، جز با کار و تلاش میسر نمی گردد. خداوند انسان را آفرید و زندگی راحت را به شرط کار و تلاش فراهم کرد.
    و آیة لهم الارض المیتة احییناها و اخرجنا منها حبا فمنه یاکلون و جعلنا فیها جنات من نخیل و اعناب و فجرنا فیها من العیون لیاکلوا من ثمره و ما عملته ایدیهم افلا تشکرون.(49)
    و زمین مرده برایشان، نشانه عبرتی است که آن را زنده کردیم و از آن دانه هایی را که می خورند بیرون آوردیم و در آن باغهایی از نخلها و تاک ها پدید آوردیم و چشمه ها روان ساختیم تا از ثمرات آن و دسترنج خویش بخورند، آیا باز هم ناسپاسی می کنند؟
    کار، تنها راه رسیدن به این نعمت ها و دستیابی به خیراتی است که خداوند سبحان در زمین وصف کرده است. و رسول خدا له علیه و آله و سلم از قرآن الهام می گیرد و می فرماید:
    لان یاخذ احدکم حبله، فیذهب به الی الجبل فیحتطب ثم یاتی به فیحمله علی ظهره خیر له من أن یسأل الناس(50)
    اگر کسی از شما ریسمان را بردارد و به کوه رود و هیزم جمع کند و آن را بر پشت خود حمل کند برای او بهتر است تا از مردمان خواهش کند.

    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امام علی علیه السلام با الهام از قرآن و سنت نبوی امت اسلامی را به کار و تلاش قوا می خواند:


    اولا: درسهایی از زندگی حیوانات

    هنگامی که امام علی علیه السلام مورچه را توصیف میکند، با این کار نمی خواهد قدرت خیال پردازی یارانش را زیاد کند، یا برای پر کردن اوقات فراغتشان داستان هایی را برای آنان بگوید، بلکه هر سخنی که بر زبان مبارک حضرت جاری می شود، حامل درس و عبرت است. نگاه کنید که چگونه مورچه را توصیف میکند:
    انظروا الی النملة فی صغر جثتها و لطافة هیئتها، لا تکاد تنال بلمح البصر و لا بمستدرک الفکر کیف دبت علی ارضها و صبت علی رزقها تنقل الحبة الی حجرها و تعدها فی مستقرها، تجمع فی حرها لبردها و فی وردها لصدرها(51)
    به مورچه بنگرید که با خردی جثه اش و لطافت اندامش نه به چشم دیده می شود و نه با اندیشه درک میگردد، چگونه بر روی زمین می جنبد و روزیش را می جوید و دانه را به لانه خود می برد و در قرارگاهش آماده می کند، در گرما برای سرما و در ورودش بر خروجش فراهم آورد.
    و این مورچه با جثه کوچکش و وزن کمش برای روزی خود کار میکند، می کوشد و تلاش به خرج می دهد. و روزیش را در تابستان جمع میکند و برای زمستان ذخیره میکند و به ما تلاش و پس انداز را می آموزد. و وقتی مورچه چنین باشد پس چرا انسان که قدرت و توانایی انجام کار را دارد، چنین نباشد؟
    امام علیه السلام نمونه دیگری از زندگی را به ما نشان می دهد، این بار از خفاش سخن میگوید: او روزیش را میجوید و می فرماید:
    فهی مسدلة الجفون بالنهار علی احداقها و جاعلة اللیل سراجا تستدل به فی التماس ارزاقها فلا یرد ابصارها اسداف ظلمته و لا تمتنع من المضی فیه لغسق دجنته فاذا القت الشمس الاجفان علی ما فیها و تبلغت بما اکتسبته من المعاش فی ظلم لیالیها فسبحان من جعل اللیل لها نهارا و معاشا و النهار سکنا و قرارا.
    خفاش به هنگام روز، پلکهایش را بر روی حدقه های چشمانش فرو می خواباند و چون شب در رسد، تاریکی آن را چونان چراغی برای یافتن روزی خویش به کار می گیرد. تاریکی دیدگانش را از دیدن مانع نشود و او را از پرواز در اعماق ظلمت باز ندارد.
    و چون خورشید نقاب از روی برگیرد، و سپیدی روز آشکار شود و لانه تنگ سوسماران را روشن نماید بار دیگر دیدگان بر هم می نهد و به هر چه در ظلمت شب گرد آورده، اکتفا می کند، منزه است خداوندی که شب را روز او گردانید تا برای یافتن معاش در حرکت آید و روز را برای او زمان آرامش و سکون قرار داد.(52)
    پس اگر مورچه نمونه خوبی از موجودات زنده است که نیمی از سال را به دنبال روزی است و نیمی دیگر در استراحت، خفاش نیز نمونه ای دیگر از جانداران است که در شب تلاش می کند و در روز به استراحت می پردازد. همه این نمونه ها حقایقی از زندگی را برایمان به تصویر می کشد که باید توجه انسان را بدان معطوف داشت تا از آن درس بیاموزد و عبرت بگیرد، درس کار، تنظیم وقت، پس انداز و ذخیره کرده و درس آینده نگری.


    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ثانیاً: درسهایی از زندگی پیامبران

    امام علی علیه السلام داستان هایی را از زندگی پیامبران می آورد تا زندگی و جهاد آنان برای همگان درس عبرت باشد. پیامبر خدا داود علیه السلام، صاحب مزامیر و خواننده اهل بهشت از بیت المال می خورد، خدایش او را ملامت کرد و به او چنان که در نهج البلاغه آمده است - گفت:
    یا داود انک نعم العبد لولا انک تاکل من بیت المال و لاتعمل بیدک شیئا، قال فبکی داود اربعین صباحا فاوحی الله الی الحدید أن الن لعبدی داود فلان له الحدید فکان یعمل فی کل یوم درعا.(53)
    ای داود تو بنده خوبی هستی، چرا از بیت المال می خوری و کاری نمیکنی. گفت: داود چهل شبانه روز گریست و خداوند به آهن وحی کرد که برای بنده ام داود نرم شو. و آهن برای او نرم شد و او هر روز یک زره می ساخت.
    انْ شئت ثلثت بدواد صلی الله علیه صاحب المزامیر و قاری اهل الجنة فلقد کان یعمل سفائف الخلوص بیده و یقول لجلسائه ایکم یکفینی بیعها و یاکل قرص الشعیر من ثمنها(54)
    و اگر بخواهی، سوم از داود، صاحب مزامیر و خواننده بهشتیان بگویم، او که به دست خود از برگ خرما زنبیل ها می یافت به همنشینانش می گفت: چه کسی آن را برای من می فروشد و از بهای آن قرص نان جوین می خورد.
    آری داود علیه السلام بوریا می بافت از راه فروش آن امرار معاش می کرد و افتخار می کرد که از دسترنج خویش می خورد.
    امضاء

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi