صفحه 9 از 12 نخستنخست ... 56789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 112

موضوع: بصیرت و انتظار فرج

  1. Top | #81

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    شور بندگی


    شور و شعف بندگى، بهترین شور و شعفی است که انسان به‌دنبال آن است و مرکز اصلی آن شعف، قلب مبارک حضرت صاحب‌الأمر(عج) می‌باشد و به‌همین جهت رسیدن به آن شور فقط با اتصال به قلب آن حضرت امكان پذیر است. اگر امام به کسی نظر کنند او را در شور بندگی وارد مى نمایند. راه ورود به این شور بسته نیست و نباید مأیوس بود که برای سایر انسان‌ها چنین حالی ممکن نیست، چون امام زمان(عج) از جنس ملائكه نیستند، انسانى‌ هستند كه ولىّ‌اللّه شده‌اند و سایر انسان‌ها را نیز به چنین احوالاتی دعوت می‌کنند. كافى است ما ذغالِ وجود خود را با همّت و نظر، در كنار آتش افروخته‌ی وجود امام(عج) قرار دهیم تا به واسطه‌ی نور مبارك آن حضرت افروخته شود.
    به گفته‌ی حكماء ممكن نیست حركت متوجّه‌ی امر معدوم باشد. در نتیجه، حركتِ بالقوّه‌ی هر انسانى به سوى انسانی است که در انسانیت بالفعل شده است و در عالمی متعالی موجود می‌باشد. به‌همین جهت حرکت انسان به‌سوی تعالی، حركتى است منطقى و جهت دار و پرفایده، و جداشدن از سیرِ به‌سوی انسان کامل برابر است با بی‌راهه رفتن و گم‌شدن از مسیر انسانی. بر این اساس در دعای خود اظهار می‌دارید: «اَللَّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى» خدایا منظر و توجّه مرا متوجّه حجّت خودت بگردان تا به‌ مقام او معرفت پیدا کنم که اگر او را نشناسم در دین و روش خود گمراه خواهم شد.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #82

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    معنی ولایت فقیه

    عرض شد در مقام انتظار دو وجه باید مدّنظر باشد یکی ایمان به ولایت الهی از طریق امام عصر(عج) و بهره‌مندشدن از برکات نظر مبارک آن حضرت بر فرد و جامعه، و دیگر شناخت ظلمات آخرالزّمان و شناخت ریشه‌ی اصلی ناکامی‌هایی که در اثر عدم حاکمیت امام معصوم در هر جامعه‌ای ظهور می‌کند. اگر جامعه‌ای گرفتار انواع انحراف‌ها و شهوت‌پرستى‌ها و مُدپرستى‌ها شد، اگر تبلیغات و حیله‌های معاویه مؤثر افتاد، اگر اسیر تبلیغات فرهنگ مدرنیته شدیم، همه به‌جهت آن بود كه معنى حاکمیت امام معصوم را نفهمیدیم. بشر نفهمید باید چشمش به‌كجا باشد و عملاً چشمش را به ‌هر اندیشه‌ی آلوده انداخت و با چشم آلوده نتوانست متوجّه‌ی نوری شود که خداوند برای او گذارده بود. این یک حقیقت است که:
    چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است

    بر رخ او نظر از آینه‌ی پاك انداز

    یعنى نظرت را از حاكمیّت هاى ناپاك برگردان تا بتوانى به آن آینه‌ی پاك نظر بیندازى و آنچه را واقعاً خواستنى است بخواهى. پس باید آن‌چه خواستنى نیست نخواهی.
    دیده آن باشد كه باشد شَه‌شناس

    تا شناسد شاه را در هر لباس

    اگر كسى معناى حاکمیت امام زمان(عج) را فهمید، جایگاه حكومت دینى را - به‌عنوان شرایط ‌گذار از فرهنگ مدرنیته به حاکمیت حضرت بقیة‌الله‌الأعظم(عج) - مى فهمد و براى لحظه‌لحظه ‌ی حكومت اسلامى جان و براى حفظ حاكمیّت ولایت فقیه سر مى دهد. كسی‌كه معنى حكومت امام معصوم را فهمید متوجّه مى شود جایگاه تاریخی ولىّ فقیه کجاست و چرا ولی فقیه با تمام وجود پرچم تبعیت از امام‌زمان(عج) را به‌دوش می‌کشد و سعی می‌کند نظام اسلامی را از حاکمیت حکم خدا توسط انسان غیر‌معصوم فراتر ببرد، زیرا جهان، امکان بهره‌مندشدن از حاکمیت امام معصوم را در ذات خود دارد.(99) تا زمانی‌که انسان‌ها متوجّه‌ی شرایطی نگردند که دارای امکاناتی نامتناهی برای کمال انسان است معنی فرهنگ مهدویت را نفهمیده‌اند و از متعلَّق طلب خود در فرهنگ انتظار آگاهی کاملی پیدا نکرده‌اند تا معنای حقیقی و نهایی بلوغ جهان را دریابند. شرایطی که باید یا در فرهنگ انتظار نظرت به ‌آن باشد و یا در آن قرار داشته باشی وگرنه در بیرون تاریخ به‌سر می‌بری.
    کسانی با ملاك‌های حقیقى و صحیح فکر می‌کنند كه معنى انسان را در نظام هستی بفهمند، این‌ها حتماً در زمانِ غیبتِ حضرت به‌عالم بقیة‌الله و حاکمیت حضرت نظر می‌دوزند تا ظلمات دوران غیبت بر آن‌ها بی‌اثر باشد. آن‌ها سیاه بختىِ انسان‌های شیفته‌ی تجدّدزدگی را مى بینند و منفعل تبلیغات فرهنگى آن‌ها نمى شوند. چون حقّ را مى شناسند و حكومت حقّ را مى فهمند، هم‌چنان‌که می‌فهمند انسان تا کجا باید صعود کند، و نیز معنی حكومتى كه انسان را به ‌مقصد نهایى اش مى رساند دریافته‌اند. این انسان در هر حال - چه در غیبت و چه در ظهور- زیر سایه‌ی ولایت امام معصوم زندگى مى كند و هم‌اکنون در شیدایىِ آن حاکمیت به‌سر مى برد و به كمتر از آن قانع نمى شود. بنابراین هر جستجو و طلبی که مانع شود تا جویندگان، راهی به ژرفای عالم بقیةالله بگشایند، عامل بی‌ثمری انسان‌ها است. جستجوهایی که مقصد نهایی آن، نظر به‌عالم بقیةالله نیست، عامل نقصان روح آدمی است و تلاش‌های انسانی را به‌نوعی سرگردانی تبدیل می‌کند. این‌عالم بقیة‌الله است که باید در را بگشاید و افق را روشن نماید. چیزی‌که حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعا ی‌علیه» متوجّه شد و در نتیجه با اقدام او افق تاریخ گشوده گشت. هر نگاهی که به افق نورانی تاریخ معطوف نباشد یک افسانه و وَهم بزرگ است و نه یک تمدن بزرگ، و در کنار خود وَهم‌های کوچک‌تری را می‌سازد. نظر به عالم بقیة‌الله دقیقاً ابعاد ژرف روح انسان را به شکوفایی دعوت می‌کند و به ما کمک می‌کند تا حقّ را آن‌طور که در عالم جریان دارد مشاهده و ادراک کنیم و از جلوات نور پروردگار از پنجره‌ی وجود مبارک حضرت ولی‌ّعصر(عج) تغذیه نماییم. آیا چنین انتظاری بصیرت نیست؟
    ما به دو چیز نیاز داریم، یكى شیدایى در دین‌دارى كه فقط از طریق اُنس و ارتباط با حضرت ولی‌ّعصر(عج) حاصل می‌شود و دیگر زندگى در کنار هم‌دیگر که فقط از طریق حاکمیت امام معصوم و اجرای حکم الهی توسط آن حضرت محقّق می‌شود. باید فهمید حاکمیت امام معصوم چه چیزهایی را به بشریت بر‌می‌گرداند و ما را در كدام خانه سکنی می‌دهد و این همان بصیرتی است که با انتظار فرج حاصل می‌شود.
    بیش از این گر شرح گویم زِ ابلهی است

    زِآن‌که فهم آن ورای آگهی است

    لاجرم کوتاه کردم من زبان

    گر تو خواهی از درون خود بخوان

    خداوندا! ما را از بركات انتظار و بصیرت‌های مربوطه محروم مگردان.
    «والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #83

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    کسانی با ملاك‌های حقیقى و صحیح فکر می‌کنند كه معنى انسان را در نظام هستی بفهمند، این‌ها حتماً در زمانِ غیبتِ حضرت به‌عالم بقیة‌الله و حاکمیت حضرت نظر می‌دوزند تا ظلمات دوران غیبت بر آن‌ها بی‌اثر باشد. آن‌ها سیاه بختىِ انسان‌های شیفته‌ی تجدّدزدگی را مى بینند و منفعل تبلیغات فرهنگى آن‌ها نمى شوند. چون حقّ را مى شناسند و حكومت حقّ را مى فهمند، هم‌چنان‌که می‌فهمند انسان تا کجا باید صعود کند، و نیز معنی حكومتى كه انسان را به ‌مقصد نهایى اش مى رساند دریافته‌اند. این انسان در هر حال - چه در غیبت و چه در ظهور- زیر سایه‌ی ولایت امام معصوم زندگى مى كند و هم‌اکنون در شیدایىِ آن حاکمیت به‌سر مى برد و به كمتر از آن قانع نمى شود. بنابراین هر جستجو و طلبی که مانع شود تا جویندگان، راهی به ژرفای عالم بقیةالله بگشایند، عامل بی‌ثمری انسان‌ها است. جستجوهایی که مقصد نهایی آن، نظر به‌عالم بقیةالله نیست، عامل نقصان روح آدمی است و تلاش‌های انسانی را به‌نوعی سرگردانی تبدیل می‌کند. این‌عالم بقیة‌الله است که باید در را بگشاید و افق را روشن نماید. چیزی‌که حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعا �ی‌علیه» متوجّه شد و در نتیجه با اقدام او افق تاریخ گشوده گشت. هر نگاهی که به افق نورانی تاریخ معطوف نباشد یک افسانه و وَهم بزرگ است و نه یک تمدن بزرگ، و در کنار خود وَهم‌های کوچک‌تری را می‌سازد. نظر به عالم بقیة‌الله دقیقاً ابعاد ژرف روح انسان را به شکوفایی دعوت می‌کند و به ما کمک می‌کند تا حقّ را آن‌طور که در عالم جریان دارد مشاهده و ادراک کنیم و از جلوات نور پروردگار از پنجره‌ی وجود مبارک حضرت ولی‌ّعصر(عج) تغذیه نماییم. آیا چنین انتظاری بصیرت نیست؟
    ما به دو چیز نیاز داریم، یكى شیدایى در دین‌دارى كه فقط از طریق اُنس و ارتباط با حضرت ولی‌ّعصر(عج) حاصل می‌شود و دیگر زندگى در کنار هم‌دیگر که فقط از طریق حاکمیت امام معصوم و اجرای حکم الهی توسط آن حضرت محقّق می‌شود. باید فهمید حاکمیت امام معصوم چه چیزهایی را به بشریت بر‌می‌گرداند و ما را در كدام خانه سکنی می‌دهد و این همان بصیرتی است که با انتظار فرج حاصل می‌شود.
    بیش از این گر شرح گویم زِ ابلهی است

    زِآن‌که فهم آن ورای آگهی است

    لاجرم کوتاه کردم من زبان

    گر تو خواهی از درون خود بخوان

    خداوندا! ما را از بركات انتظار و بصیرت‌های مربوطه محروم مگردان.
    «والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #84

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ما به دو چیز نیاز داریم، یكى شیدایى در دین‌دارى كه فقط از طریق اُنس و ارتباط با حضرت ولی‌ّعصر(عج) حاصل می‌شود و دیگر زندگى در کنار هم‌دیگر که فقط از طریق حاکمیت امام معصوم و اجرای حکم الهی توسط آن حضرت محقّق می‌شود. باید فهمید حاکمیت امام معصوم چه چیزهایی را به بشریت بر‌می‌گرداند و ما را در كدام خانه سکنی می‌دهد و این همان بصیرتی است که با انتظار فرج حاصل می‌شود.
    بیش از این گر شرح گویم زِ ابلهی است

    زِآن‌که فهم آن ورای آگهی است

    لاجرم کوتاه کردم من زبان

    گر تو خواهی از درون خود بخوان

    خداوندا! ما را از بركات انتظار و بصیرت‌های مربوطه محروم مگردان.
    «والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #85

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    جلسه‌ی چهارم ـ فرهنگ انتظار؛ حضور در تاریخ توحیدی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اَلسَّلامُ عَلَی مُحْیِی الْمُؤمِنینَ وَ مُبیرِ الْكافِرینَ
    اَلسَّلامُ عَلَی الْمَهْدِیِّ الْاُمَم اَلسَّلامُ عَلَی الْقائِمِ الْمُنْتَظَر وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَر
    اَلسَّلامُ عَلَی بقیت اللهِ فی بِلادِهِ(100)
    سلام بر آن امامی كه موجب احیاء مؤمنین و نابودی كافران خواهد شد.
    سلام بر مهدی امّت ها، سلام بر قائم منتظَر و عدل مورد نظر...
    سلام بر بقیة‌الله در هرجایی، كه آن‌جا شهر خدا خواهد بود.
    عامل توقف در تغییر سرنوشت
    عنوان بحث؛ «فرهنگ انتظار و حضور در تاریخ توحیدی» است. پس از سلام و صلوات بر حضرت بقیةالله(عج)، بحث بنده شامل دو مقدمه و پنج موضوع و یک نتیجه است که امیدوارم از این طریق بتوانم عرض خود را خدمت عزیزان ارائه دهم و در انتها توانسته باشم تفاوت «بی‌تاریخی» و «تاریخ‌داشتن» یک ملت را تبیین نمایم تا روشن شود چگونه اندیشه‌ی انتظار، انسان را از بی‌تاریخی نجات می‌دهد و موجب گستردگی وجود او و نشاط و امیدی می‌شود که گویا انسان با همه‌ی اولیاء و انبیاء همتاریخ شده است.
    وقتی متوجه باشیم از نظر تاریخی در شرایطی قرار داریم که فرهنگ مدرنیته با حاکمیت فرهنگ خاص خود و نفی گذشته‌ی ملت‌ها، «اکنون» و «آینده»ی ملت‌ها را از آن‌ها می‌گیرد و در آن حال افراد نمی‌توانند به آینده‌ی خود فکر کنند. و وقتی متوجه باشیم در جامعه‌ی تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته «زمانِ پیوسته»‌ی ملت‌ها به «زمان گسسته» و قطعاتی جدا از هم تبدیل می‌شود و در زمانِ گسسته، هیچ تصمیمی برای تغییر سرنوشت نمی‌توان گرفت؛ آری وقتی به دو نکته‌ی فوق توجه کنیم، متوجه می‌شویم جایگاه فرهنگ مهدویت و انتظار در کجای زندگی ما قرار دارد و چگونه از آن طریق روح جامعه‌ی منتظر به وسعت تاریخِ همه‌ی انبیاء و اولیاء(ع) وسعت می‌یابد، و امید رهایی از چنگال فرهنگ مدرنیته ممکن می‌شود.
    امیدوارم عزیزان با توجه به نکته‌ی فوق عنایت کرده باشند که تاریخِ هر قوم با آینده‌ای که در نظر دارد تعیین می‌شود و برای آینده‌داشتن، تذکر نسبت به گذشته لازم است و تا ما نفهمیم نشاط ملت‌ها باید حتماً نشاط تاریخی باشد، نمی‌توانیم زندگی خود را معنی کنیم، چون در حیات گسترده‌ی تاریخی است که یک ملت می‌تواند همزبان شود. یکی از مشکلات بزرگی که امروزه به سراغ ما آمده همان است که گفت:
    من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

    من ناتوان ز گفتن و خلق از شنیدنش

    علت تنهایی و ناهمزبانی خود را باید در گسستگی تاریخی جستجو کرد. ما در شرایطی هستیم که نمی‌دانیم «تاریخِ پیوسته» یعنی چه، تا نسبت به آن حساس شویم و گسستگی تاریخی امروزمان را درست ریشه یابی کنیم. در گسستگی تاریخی، انسان دیگر نمی‌داند چه بوده است تا بفهمد حالا چه باید باشد. یک نویسنده کانادایی کتاب کوچکی تحت عنوان «خرسی که می‌خواست آدم شود» نوشته بود، او در این کتاب می‌خواست حرف بزرگ زمانه را بزند. خرس به گذشته‌ی خود که گذشته‌ی خرس‌بودنش بود، پشت کرده و آمده بود تا مثل آدم‌ها زندگی کند. او مثل آدم‌ها باید ریش‌هایش را می‌تراشید و کروات یا پاپیونی می‌زد و با کیف و لباس و کفش و ... به اداره می‌رفت، از این نوع زندگی خیلی در زحمت بود می‌خواست روی صندلی بنشیند، دمش مزاحم بود، از آن طرف خرسی که بخواهد ریش خود را بتراشد بسیار ماجرا دارد. بالاخره متوجه شد که برای خرس‌، مشکل است که چیزی غیر خودش باشد. پس از مدتی تصمیم گرفت به زندگی خرسی خود برگردد، حالا یادش رفته بود که زندگی قبلی‌اش چگونه بوده است - از گذشته‌ی خود گسسته بود- زمستان شد، نزدیک غار آمد، اما نمی‌داند چه کار کند - خرس‌ها زمستان‌خوابی دارند- همان‌جا زیر برف‌ها ماند و مرد.
    چیزی‌که بنده در صددِ بیان آن هستم برکات حضور در «زمانِ پیوسته» است، و این‌که رمز و راز نجات ملت‌ها در شرایط جدید، حضور در زمان پیوسته‌ی خودشان می‌باشد. این همان چیزی است که خرس با این‌که از زندگی مدرن دل‌زده شد، ولی نتوانست آن را بیابد. مدرنیته تاریخ همه‌ی اقوام را با تاریخ غربی می‌سنجد و همه‌ی ملت‌ها را از گردونه‌ی تاریخِ خودشان بیرون می‌کند و آن‌ها را گرفتار زمانِ گسسته می‌نماید و در نتیجه ملت‌ها راهی جز ادامه‌ی زندگی مدرن نمی‌شناسند و اشکال اساسی وقتی به‌وجود می‌آید که طراحی تاریخ را به عهده‌ی غرب بگذاریم تا ما را از تاریخ خودمان بیرون بیندازد.
    توجه به آفتِ گسسته‌شدن از زمانِ گذشته حرف جدیدی نیست. دانشمندان بزرگ آن را متذکر شده‌اند. «اُمه سِزِر»(101) از شاعران و قهرمانان مبارزه با استعمار در آفریقا، در اشعارش می‌گفت: «ای مردم آفریقا! گذشته و آینده‌ی ما را مدرنیته از ما گرفته و در نتیجه ما هیچ تصمیمی نمی‌توانیم بگیریم». چون به واقع تا ملّتی جایگاه تاریخی خود را نشناسد نمی‌داند کیست و چه باید بکند. وقتی حضرت اباعبدالله(ع) در مقابل یزید می‌فرمایند من می‌خواهم جامعه را به سیره‌ی پیامبر(ص) برگشت دهم، از این طریق عملاً راهِ نجات را نشان می‌دهند، آن‌هم در مقابل فرهنگ معاویه‌ای که با استقرار در شام سعی دارد فرهنگ رُمی را جایگزین فرهنگ اسلامی کند و ملت اسلام را از ریشه‌ی تاریخی خود جدا نماید.(102)
    موضوعِ انتقاد به غرب یک بحث است و راه برون‌رفت از آن بحث دیگر. در خودِ غرب بهترین و دقیق‌ترین انتقادها نسبت به فرهنگ مدرنیته شده است و بسیاری از آن مطالب برای سایر ملت‌ها نیز قابل استفاده است. ولی آن‌چیزی که هر ملّتی باید از درون خود بیابد، راهِ برون‌رفت از غرب‌زدگی و بی‌تاریخی است. آن عاملی که نمی‌گذارد یک ملّت تصمیمی مطابق روح خود بگیرد، جداشدن از حیات تاریخی‌اش می‌باشد.
    بسیاری از نخبگانِ جهان اسلام، همان طور که حضرت اباعبدالله(ع) از حاکمیت یزید ناراضی بودند، ناراضی بودند اما راهی برای برون‌رفت پیشنهاد نمی‌کردند - آن‌گونه نارضایتی‌ها ضرری برای حاکمیت یزید نداشت- حضرت اباعبدالله(ع) نگاه‌ها را به سیره‌ی رسول‌خدا(ص) و حضرت علی(ع) انداختند و راه برون‌رفت را در ادامه‌ی گذشته‌ی توحیدی مردم نشان دادند. حضرت به‌خوبی می‌دانستند در این روش چه برکاتی نهفته است. ایشان وقتی می‌خواستند از مکه به طرف کربلا بروند، همه به حضرت نصیحت می‌کردند که آقا! حرف شما در نفی حاکمیت یزید حق است، اما شما در این راه شهید می‌شوید. آن‌ها درست می‌گفتند و امام حسین(ع) هم در فهم این نکته عقب‌تر از ابن‌عباس و عبدالله‌بن‌جعفر و فَرَزْدَق و امثال آن‌ها نبودند ولی آن‌ها چیزی را نمی‌فهمیدند که حضرت اباعبدالله(ع) می‌فهمیدند و آن عبارت بود از نشان‌دادن راه‌ ِ برون‌رفت از ظلمات معاویه. به قول شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» آن‌ها می‌خواستند امام را نگه دارند ولی امام می‌خواست اسلام را نگه دارد و جهان اسلام را از خطر اضمحلال نجات دهد. حضرت اباعبد الله(ع) نشان دادند آینده سالم در گرو اتصال به تاریخ توحیدی گذشته است. حضرت در بدو حرکت از مدینه در وصیت خود به محمد حنفیه می‌فرمایند: «إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی(ص) أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی »(103) من براى سركشى و عداوت و فسادكردن و ظلم‌نمودن از مدینه خارج نشدم بلكه نهضت من برای اصلاح امت جدّم می‌باشد، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمایم، من می‌خواهم مطابق سیره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب«علیهماالسّلام» رفتار نمایم .
    تأکید بنده این است که حضرت سید الشهداء(ع) راه برون‌رفت از ظلمات دوران را در دو چیز می‌دانستند؛ یکی در اتصال به گذشته‌ی تاریخی امت اسلام، و دیگری در توجه به آرمان بلندی که سیر تاریخِ توحیدی به آن‌سو نظر دارد.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #86

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    عامل توقف در تغییر سرنوشت


    عنوان بحث؛ «فرهنگ انتظار و حضور در تاریخ توحیدی» است. پس از سلام و صلوات بر حضرت بقیةالله(عج)، بحث بنده شامل دو مقدمه و پنج موضوع و یک نتیجه است که امیدوارم از این طریق بتوانم عرض خود را خدمت عزیزان ارائه دهم و در انتها توانسته باشم تفاوت «بی‌تاریخی» و «تاریخ‌داشتن» یک ملت را تبیین نمایم تا روشن شود چگونه اندیشه‌ی انتظار، انسان را از بی‌تاریخی نجات می‌دهد و موجب گستردگی وجود او و نشاط و امیدی می‌شود که گویا انسان با همه‌ی اولیاء و انبیاء همتاریخ شده است.
    وقتی متوجه باشیم از نظر تاریخی در شرایطی قرار داریم که فرهنگ مدرنیته با حاکمیت فرهنگ خاص خود و نفی گذشته‌ی ملت‌ها، «اکنون» و «آینده»ی ملت‌ها را از آن‌ها می‌گیرد و در آن حال افراد نمی‌توانند به آینده‌ی خود فکر کنند. و وقتی متوجه باشیم در جامعه‌ی تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته «زمانِ پیوسته»‌ی ملت‌ها به «زمان گسسته» و قطعاتی جدا از هم تبدیل می‌شود و در زمانِ گسسته، هیچ تصمیمی برای تغییر سرنوشت نمی‌توان گرفت؛ آری وقتی به دو نکته‌ی فوق توجه کنیم، متوجه می‌شویم جایگاه فرهنگ مهدویت و انتظار در کجای زندگی ما قرار دارد و چگونه از آن طریق روح جامعه‌ی منتظر به وسعت تاریخِ همه‌ی انبیاء و اولیاء(ع) وسعت می‌یابد، و امید رهایی از چنگال فرهنگ مدرنیته ممکن می‌شود.
    امیدوارم عزیزان با توجه به نکته‌ی فوق عنایت کرده باشند که تاریخِ هر قوم با آینده‌ای که در نظر دارد تعیین می‌شود و برای آینده‌داشتن، تذکر نسبت به گذشته لازم است و تا ما نفهمیم نشاط ملت‌ها باید حتماً نشاط تاریخی باشد، نمی‌توانیم زندگی خود را معنی کنیم، چون در حیات گسترده‌ی تاریخی است که یک ملت می‌تواند همزبان شود.





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 22-10-2019 در ساعت 23:26
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #87

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    یکی از مشکلات بزرگی که امروزه به سراغ ما آمده همان است که گفت:
    من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

    من ناتوان ز گفتن و خلق از شنیدنش

    علت تنهایی و ناهمزبانی خود را باید در گسستگی تاریخی جستجو کرد. ما در شرایطی هستیم که نمی‌دانیم «تاریخِ پیوسته» یعنی چه، تا نسبت به آن حساس شویم و گسستگی تاریخی امروزمان را درست ریشه یابی کنیم. در گسستگی تاریخی، انسان دیگر نمی‌داند چه بوده است تا بفهمد حالا چه باید باشد. یک نویسنده کانادایی کتاب کوچکی تحت عنوان «خرسی که می‌خواست آدم شود» نوشته بود، او در این کتاب می‌خواست حرف بزرگ زمانه را بزند. خرس به گذشته‌ی خود که گذشته‌ی خرس‌بودنش بود، پشت کرده و آمده بود تا مثل آدم‌ها زندگی کند. او مثل آدم‌ها باید ریش‌هایش را می‌تراشید و کروات یا پاپیونی می‌زد و با کیف و لباس و کفش و ... به اداره می‌رفت، از این نوع زندگی خیلی در زحمت بود می‌خواست روی صندلی بنشیند، دمش مزاحم بود، از آن طرف خرسی که بخواهد ریش خود را بتراشد بسیار ماجرا دارد. بالاخره متوجه شد که برای خرس‌، مشکل است که چیزی غیر خودش باشد. پس از مدتی تصمیم گرفت به زندگی خرسی خود برگردد، حالا یادش رفته بود که زندگی قبلی‌اش چگونه بوده است - از گذشته‌ی خود گسسته بود- زمستان شد، نزدیک غار آمد، اما نمی‌داند چه کار کند - خرس‌ها زمستان‌خوابی دارند- همان‌جا زیر برف‌ها ماند و مرد.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #88

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    چیزی‌که بنده در صددِ بیان آن هستم برکات حضور در «زمانِ پیوسته» است، و این‌که رمز و راز نجات ملت‌ها در شرایط جدید، حضور در زمان پیوسته‌ی خودشان می‌باشد. این همان چیزی است که خرس با این‌که از زندگی مدرن دل‌زده شد، ولی نتوانست آن را بیابد. مدرنیته تاریخ همه‌ی اقوام را با تاریخ غربی می‌سنجد و همه‌ی ملت‌ها را از گردونه‌ی تاریخِ خودشان بیرون می‌کند و آن‌ها را گرفتار زمانِ گسسته می‌نماید و در نتیجه ملت‌ها راهی جز ادامه‌ی زندگی مدرن نمی‌شناسند و اشکال اساسی وقتی به‌وجود می‌آید که طراحی تاریخ را به عهده‌ی غرب بگذاریم تا ما را از تاریخ خودمان بیرون بیندازد.
    توجه به آفتِ گسسته‌شدن از زمانِ گذشته حرف جدیدی نیست. دانشمندان بزرگ آن را متذکر شده‌اند. «اُمه سِزِر»(101) از شاعران و قهرمانان مبارزه با استعمار در آفریقا، در اشعارش می‌گفت: «ای مردم آفریقا! گذشته و آینده‌ی ما را مدرنیته از ما گرفته و در نتیجه ما هیچ تصمیمی نمی‌توانیم بگیریم». چون به واقع تا ملّتی جایگاه تاریخی خود را نشناسد نمی‌داند کیست و چه باید بکند. وقتی حضرت اباعبدالله(ع) در مقابل یزید می‌فرمایند من می‌خواهم جامعه را به سیره‌ی پیامبر(ص) برگشت دهم، از این طریق عملاً راهِ نجات را نشان می‌دهند، آن‌هم در مقابل فرهنگ معاویه‌ای که با استقرار در شام سعی دارد فرهنگ رُمی را جایگزین فرهنگ اسلامی کند و ملت اسلام را از ریشه‌ی تاریخی خود جدا نماید.(102)
    موضوعِ انتقاد به غرب یک بحث است و راه برون‌رفت از آن بحث دیگر. در خودِ غرب بهترین و دقیق‌ترین انتقادها نسبت به فرهنگ مدرنیته شده است و بسیاری از آن مطالب برای سایر ملت‌ها نیز قابل استفاده است. ولی آن‌چیزی که هر ملّتی باید از درون خود بیابد، راهِ برون‌رفت از غرب‌زدگی و بی‌تاریخی است. آن عاملی که نمی‌گذارد یک ملّت تصمیمی مطابق روح خود بگیرد، جداشدن از حیات تاریخی‌اش می‌باشد.
    بسیاری از نخبگانِ جهان اسلام، همان طور که حضرت اباعبدالله(ع) از حاکمیت یزید ناراضی بودند، ناراضی بودند اما راهی برای برون‌رفت پیشنهاد نمی‌کردند - آن‌گونه نارضایتی‌ها ضرری برای حاکمیت یزید نداشت- حضرت اباعبدالله(ع) نگاه‌ها را به سیره‌ی رسول‌خدا(ص) و حضرت علی(ع) انداختند و راه برون‌رفت را در ادامه‌ی گذشته‌ی توحیدی مردم نشان دادند. حضرت به‌خوبی می‌دانستند در این روش چه برکاتی نهفته است. ایشان وقتی می‌خواستند از مکه به طرف کربلا بروند، همه به حضرت نصیحت می‌کردند که آقا! حرف شما در نفی حاکمیت یزید حق است، اما شما در این راه شهید می‌شوید. آن‌ها درست می‌گفتند و امام حسین(ع) هم در فهم این نکته عقب‌تر از ابن‌عباس و عبدالله‌بن‌جعفر و فَرَزْدَق و امثال آن‌ها نبودند ولی آن‌ها چیزی را نمی‌فهمیدند که حضرت اباعبدالله(ع) می‌فهمیدند و آن عبارت بود از نشان‌دادن راه‌ ِ برون‌رفت از ظلمات معاویه.




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 25-10-2019 در ساعت 00:40
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #89

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    به قول شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» آن‌ها می‌خواستند امام را نگه دارند ولی امام می‌خواست اسلام را نگه دارد و جهان اسلام را از خطر اضمحلال نجات دهد. حضرت اباعبد الله(ع) نشان دادند آینده سالم در گرو اتصال به تاریخ توحیدی گذشته است. حضرت در بدو حرکت از مدینه در وصیت خود به محمد حنفیه می‌فرمایند: «إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی(ص) أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی »(103) من براى سركشى و عداوت و فسادكردن و ظلم‌نمودن از مدینه خارج نشدم بلكه نهضت من برای اصلاح امت جدّم می‌باشد، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمایم، من می‌خواهم مطابق سیره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب«علیهماالسّلام» رفتار نمایم .
    تأکید بنده این است که حضرت سید الشهداء(ع) راه برون‌رفت از ظلمات دوران را در دو چیز می‌دانستند؛ یکی در اتصال به گذشته‌ی تاریخی امت اسلام، و دیگری در توجه به آرمان بلندی که سیر تاریخِ توحیدی به آن‌سو نظر دارد.






    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 25-10-2019 در ساعت 00:39
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #90

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    نقش عقل در فهم مقام امام(عج)

    در مورد آرمان بلندی که سیر تاریخِ توحیدی به آن نظر دارد باید گفت:
    وقتی متوجه باشیم غفلت از معرفت صحیح نسبت به حجت خدا(عج) موجبِ در پرده‌ماندن آن حضرت و عامل ادامه‌ی سرگردانی بشر است، باید راه نجات را در رویکرد صحیح نسبت به معرفت به مقام آن حضرت، و انتظار آن حضرت جستجو کرد.
    همان طور که در مورد خداشناسی، وقتی آلوده به خرافات می‌شویم که معرفت صحیحی نسبت به خدا نداشته باشیم و در آن صورت است که این فکر پیدا می‌شود که ای کاش خدا این‌جا بود تا موهایش را شانه می‌کردم ویا اُلاغش می‌آمد این علف‌ها را می‌خورد. در باره‌ی سایر معارف الهی هم وقتی گرفتار آسیب می‌شویم که بدون معرفتی صحیح آن‌ها را پذیرفته باشیم. البته استدلال عقلی موجب جدایی باورهای خرافی از باورهای حقیقی می‌شود. استدلال؛ به خودی خود ما را به مقصد نمی‌رساند، قلب باید در صحنه باشد تا زمینه‌ی ارتباط انسان با حقایق متعالی فراهم شود. استدلال باعث می‌شود که ما موضوع را درست ببینیم تا پس از آن بتوانیم با روش‌هایی که شرع مقدس در مقابل ما قرار می‌دهد با حقایق مرتبط شویم. بر همین اساس در مورد وجود مقدس حضرت صاحب‌الامر(عج)؛ هم باید عقلاً و از طریق استدلال مسئله را بشناسیم.
    وقتی از شما بپرسند به چه دلیل انسانِ کامل یعنی امام زمان(عج) در گستره‌ی تمام هستی حاضر است؟ باید بتوانید روشن کنید که «انسانیت» یک حقیقت مقول به تشکیک است، یعنی شدت و ضعف برمی‌دارد، مثل نور یا وجود است. ملائکه موجودند، زمین هم موجود است، خدا هم وجود دارد، همه‌شان وجود دارند امّا تفاوتشان از نظر وجودی در شدت و ضعف آن‌هاست. زمین موجود است با درجه نازله، ملائکه موجودند با درجه بالاتر ولی خدا عین وجود است. عین وجود یعنی خودش وجود است و همه‌ی وجودها هم از اوست. در مورد انسانیت هم موضوع از همین قرار است که مقول به تشکیک است و وجودش در آدم‌های مختلف شدت و ضعف دارد. حضرت امام‌خمینی«رحمة‌الله‌عل ه» نسبت به دشمنان اسلام انسان‌ترند و انسانیت در ایشان با شدت بیشتری موجود بود. از طرفی هرچیزی که دارای شدت و ضعف است از یک طرف دارای مرتبه‌ها و از طرف دیگر دارای نهایتی است که اصل و علت همه‌ی مرتبه‌های مادون می‌باشد. مثل وجود که مرتبه‌ی نهایی آن عین وجود و وجود مطلق است و همه‌ی وجودات به آن ختم می‌شود، انسانیت هم شدت و ضعف دارد، پس حتماً به یک «عین الانسان» ختم می‌شود. همان‌طور که وقتی شما در مورد «حیات» صحبت می‌کنید می‌گویید؛ انسان حیات دارد، ملائکه هم حیات دارند، گیاهان هم حیات دارند، ولی حیاتِ همه به عین حیات که حضرت رب العالمین است ختم می‌شود. همین‌که حیات من و شما در صحنه هست، خبر از وجود عین‌الحیات می‌دهد. در مورد انسان هم موضوع از همین قرار است و همین‌که انسانیت در صحنه است خبر از وجود «عین الانسان» می‌دهد. البته لازم است این موضوع را به نحو کامل در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» پیگیری بفرمایید. خواستم عنایت داشته باشید که چگونه باید در رابطه با وجود مقدس انسان کامل استدلال کرد.
    وقتی روشن شد «عین الانسان» در عالم هست، هر اندازه بخواهید انسان باشید باید با عین الانسان مرتبط شوید، همان‌طور که وقتی‌ «عین تری» داشته باشید، هرقدر تری بخواهید باید از عین تری بگیرید. هرکس ارتباطش را با عین‌الانسان قطع کند عملاً از مسیر انسانیت خارج شده. در همین رابطه رسول‌خدا(ص) می‌فرمایند: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»(104) هرکس بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. پس بدون ارتباط با امام که همان عین‌الانسان است ممکن نیست کسی وارد مسیر کمال شود - که باز تأکید می‌کنیم این بحث به طور مفصل در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» مطرح شده است- نکته‌ی مهم آن است که بدانیم انسانیت‌ انسان‌ها را «عین‌الانسان» تغذیه می‌کند.
    با این فرض که بهترین راه نجات از آسیب‌های اندیشه‌ی انتظار، درست‌مطرح‌کردنِ مبانی معرفتی مهدویت و انتظار است. وجود دلایلی عقلی در اعتقاد به مهدویت موجب می‌شود تا خرافات نتوانند جای خود را در عقاید عالیه باز کنند. ابتدا باید عقل متوجه شود عین‌الانسان به عنوان واسطه فیضِ بین خدا و عالم هستی در صحنه است. چون انسانیت یک حقیقت تشکیکی و دارای شدت و ضعف است و هر حقیقت تشکیکی یک وجه کامل و تمام دارد که مراتب پایین‌ترِ آن، همه جلوه‌ی آن هستند و همین که انسانیت با شدت و ضعف در همه انسان‌ها موجود است، دلیل است بر آن‌که حقیقت انسانیت دارای جنبه‌ی تامّ و تمامی است که همان انسان کامل است، و به عنوان کامل‌ترین مخلوق واسطه بین خداوند و سایر مخلوقات است.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 9 از 12 نخستنخست ... 56789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi