❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
سلام بر تو ای هفتمین فروغ امامت!
سلام بر تو ای وارث شهادت!
سلام بر تو ای قبله نیازمندان!
سلام بر تو ای آزادترین اسیر
و ای آزاده ترین زندانی!
تو که زندان،
گلستان عبادت و خلوت تو شده بود
و زندانیان سنگ دل،
اسیر کرامت و زرگواری ات.
تو که زنجیرهای ستم
و تازیانه های دشمنی و کینه،
قبل از شکنجه و آزار تو به سجده افتادند
و دل بی رحمشان
در برابر خلق نیکوی تو به رحم آمد.
سلام خدا بر تو ای امام هفتمین
که تن رنجیده و روح بلندت،
شاهد مظلومیت خاندان توست.
سلام و درود بی پایان الهی بر تو
و دودمان پاک تو باد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) :
وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ فى أرْبَع: أَوَّلُها أنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ، وَالثّانِيَةُ أنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِكَ،
وَالثّالِثَةُ أنْ تَعْرِفَ ما أرادَ مِنْكَ، وَالرّبِعَةُ أنْ تَعْرِفَ ما يُخْرِجُكَ عَنْ دينِكَ.
حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود:
تمام علم مردم رادر چهار مورد شناسائى كرده ام:
اوّلين آن ها اين كه پروردگار و آفريدگار خود را بشناسى
و نسبت به او شناخت پيدا كنى.
دوّم، اين كه بفهمى كه از براى وجود تو و نيز براى بقاء حيات
تو چه كارها و تلاش هائى صورت گرفته است.
سوّم، بدانى كه براى چه آفريده شده اى و منظور چه بوده است.
چهارم، معرفت پيدا كنى به آن چيزهائى كه سبب مى شود از دين و اعتقادات خود منحرف شوى
(يعنى راه خوشبختى و بدبختى خود را بشناسى و در جامعه چشم و گوش بسته حركت نكنى).
كافى: ج 1، ص 50، ح 11، أعيان الشيعة: ج 2، ص 9،
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
ما در ظلمت هارون الرشید جهانیم.
ای از زندان پر کشیده رازهایی را بر ما ببخشا!
شیعیانت را دریاب، ای غریب زندان بیکسی که درد بیکسی،
ما را زمین گیر کرده است.
قصه تنهایی ات در زندگی ما جاری است؛
غربت را با نام تو میشناسیم
و از ظلمت، به اسم اعظم تو پناه میبریم.
هر وقت در ظلمت تنهایی دلمان میگیرد، بی اختیار میگوییم:
«یا موسی ابن جعفر علیه السلام »
ما زنجیری زندان نفس گناهکار خویشیم؛
گذشتن از غضب را به ما بیاموز تا عقل الهی رهنمون تصمیم هامان گردد
ای کاظم!ای مهار کننده اژدهای نفس
و ای ید بیضای علم!
ای موسی خاندان علی علیه السلام !
جهان به سخنان گهربار تو و پدران و فرزندانت
محتاج تر است تا علوم خاکی.
شیرینی کلامت را بر ما بچشان!
اشکهایمان را رنگ معرفت بخش.
عزای فراقت را به صبر عالمانه مبدل کن!
دعا کن تا شیعیان رنج چندین ساله ات باشیم و علمِ ابدی ات
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
اي بناي حرم عدل و امان را باني
وي ز رخسار تو آفاقْ همه نوراني
که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال
يوسف فاطمه يک عمر شود زنداني؟
از فشار غم و اندوه به تنگ آمده بود
روح قدسّي تو در کالبد انساني
دست پرورده رسوايي و غفلت مي خواست
در سرت پرورد انديشه نافرماني
يافت چون خلوت زندان تو را غرق سکوت
غرق حيرت شد از آن معجزه سبحاني
غافل از آن که به تأييد خدا عزوجل
بنده خالص و مخلص نشود عصياني
حبس و تبعيد به فتواي تو محبوب تر است
که اجابت نکني دعوت مشتي جاني
بر در قاضي حاجات مناجات کنان
عرض حاجت بکن اي سجده تو طولاني
کاظمين تو نديدم من و شب تا به سحر
منم و دست و گريبان و غم پنهاني
گرچه دوريم، به ياد تو سخن مي گوييم
«بُعد منزل نُبوَد در سفر روحاني»
غفورزاده کاشاني
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
«ناله حزین»
اینجا کاظمین است و این روزها، روزهای رجب.
وقتی عقربه تاریخ به بیست وپنجم آن نزدیک میشود
دوباره ثانیه ها به فریاد میآیند.
از نگاه دیوارهای شهر، غم میچکد.
ناله حزین مرغان عاشق است که به گوش میرسد:
امشب پس از چندین سال روز، چندین سال شب
هفتمین ستاره به آسمان هفتم میرسد؛
ولی غافل از آنکه این مردم، غفلت، سایه گستر چشمه ایشان شده است.
دریغ و صد افسوس که نمیدانند اینجا دیگر تازیانه ها شرمِ باریدن دارند!
چه سخت است و دردناک، دیدن چشمان خیس و بارانی و منتظر دخترت!
او سالها سال چشم به راهی را تحمل کرد تا تو
از سفر برگردی؛
امّا غربت تو با تو عجین بود و سرانجام این
چشمها را برای همیشه منتظر و داغدار گذاشت.
معصومه تو، خود هم این غم را به دوش کشید؛ امّا... .
حال که دستهایم در جستجوی نگاه خدایی توست
فقط میگویم: ای کاش کبوتری بودم در حریم حرم کاظمین تا
بالهای خود را آنقدر در آسمان گرفته اش میتکاندم که
تمام غمهایم در پنجره فولادش گره بخورد!
کاش پرنده ای بودم و بالهایم آنقدر وسعت داشت تا به اوج آسمانها
میرفتم و پرده سیاه غم را از صورت گرفته خورشید کنار میزدم تا
شاید این طرفتر، دل گرفته دختری آرامتر شود!
کاش...!
اعظم سلیمانی تبار
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
داغ سنگین
بغضها، ابر میشوند و ابرها باران.
کوچه ها دلتنگ، کوچه ها تاریک، آینه ها غرق در غبار؛
انگار این روزهای پس از تو، سرنوشت تمام پیشانی ها را سیاه نوشته اند.
زخم نبودنت را سر بر کدام دیوار باید گریه کرد؟
تمام پیرهن ها بوی غربت گرفته اند.
این روزها آشنایی غریب، فرزند مهربانی غریب
و پدر آشنایی غریبتر، با خاک وداع میکند.
پرنده ها، نام تو را غریبانه دهان به دهان میخوانند تا
دورترین شاخههایی که به آسمان میرسند.
بارانهای موسمی، هوای مسموم روزهای بعد از تو زیستن
را زار زار میگریند.
این روزها چقدر پرنده یتیم، به میله های قفس خو گرفت هاند!
چقدر پنجرهها از ماه دور شده اند!
چقدر آسمان بعد از تو بیستاره شده است!
بعد از تو تمام جادهها سنگ شدهاند و قدمها سنگ.
هیچ راهی برای به تو رسیدن نیست.
دیگر صدای دعاهای نیمه شبت، لالایی آرام دلتنگیهایمان نیست.
حتی رودها بعد از تو، سرِ زنده ماندن ندارند.
جای شک نیست اگر زمین کویر شود در این روزهایی
که دریای وجودت را گم کرده ایم.
حتی کلمات نمیدانند داغ سنگین جدایی را چگونه به دوش بکشند.
همه شعرهای بلند، بعد از تو به مرثیه ختم میشوند.
بوی غربت، بیت بیت شعرها را لبریز کرده است.
هیچ آوازی بعد از تو شنیدن ندارد.
دیریست که سایه ها و دیوارها با هم قهر کرده اند و شبها، ماه با هیچ
پنجرهای همکلام نمیشود و ستارهها در بسترهای خمار خواب نمیخزند.
کاش میشد جهان بعد از تو در سیل اشکهایمان غوطه ور شود!
کاش میشد ابرها، نبودنت را گریه کنند تا سیل
روزهای بعد از تو را با خود بشوید و ببرد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
تا کوچه های کاظمین
تقویم، روی سیاه ترین برگه های خود ورق میخورد و به هزار و چهار صد سال
پیش بر میگردد؛ به شبی که غم، به شبنشینی کوچههای تاریک کاظمین آمده است.
شب، خجالت زده از لابلای انگشتان سیاهی، در خاکها فرو میچکید.
خورشید، خودش را پشت غروبها و کوهها پنهان کرده است؛
گویی این که در خیابانها مرگ پاشیده باشند!
مرگ در قالب تعارف خرما تقدیم امام موسی کاظم علیهالسلام میشود .
یک لقمه دیگر از این خرما و ریحان میل کن
اگرچه به زهر آغشته شده باشد!
و چقدر هارون به دستهای سیاه و جنایت وحشیانه خودش افتخار میکرد!
افتخار به شکستن حریم حرمت ائمه!
افتخار به خانه نشین کردن عدالت و زمینگیر کردن
ساقه های پیچکهای عاشق!
ای کاش طاقهای آسمان میشکست و باران بلا بر زمین نازل
میشد و این اتفاق ناگوار نمی افتاد!
چشمهایت که به گنبد طلایش میافتد، بی اختیار اشک
به شب نشینی چشمهایت میآید!
«السلام علیک یا عَلَم الدین و التّقوی
السلام علیک یا خازن علم النبیین
السلام علیک یا نائب الاوصیاء السابقین
السلام علیک یا مولی موسی بن جعفر و رحمةاللّه و برکاته»
خداحافظ ای دستهای پاک عبادت!
خداحافظ ای پیشانی پینه بسته از تهجد شبانه!
خداحافظ ای نور خدا در تاریکیهای زمین!
خداحافظ ای درهای رحمت الهی، از دستهای شما جاری بر روی خاک!
خداحافظ ای معدن انوار علم و وارث سکینه نیاکان پاک!
خداحافظ ای کوچههای غریبه کاظمین!
خداحافظ ای سالها زندان، سالها غل و زنجیر!
خداحافظ ای سالها انتظار!
بگذار و بگذر؛
خشت خشت دیوارهای تاریک زندان را و لحظه لحظه تنهاییات را!
بگذار و بگذر؛ تمام دلتنگیها و بی کسی هایت را!
بگذر از این شهر که مردم قدر تو را نمیدانند
و خورشید عالمتاب را بر بالای سرشان نمیبینند!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
رنج مکرّر
گمان میکرد میتواند وسعت بیکرانگیات را به چهار دیواری زندان بکشاند!
گمان میکرد میتواند معصومیت محض را در پشت میلهها به زنجیر کشد!
گمان میکرد میتواند نور خدا را در تاریکی زندان پنهان کند!
چهارده سال رنج مکرّر؛ چهارده سال از پشت میله ها تابیدن!
تو خورشیدی و خورشید هرجا که باشد میتابد؛
میله ها نمیتوانند مانع نورافشانی اش شوند.
یا بابالحوائج! دیرگاهی است که این میله ها
شاهد سجده های آسمانی ات هستند.
دیرگاهی است که خشت خشت دیوارهای زندان
به سوز ناله های شبانه ات، دلخوش اند.
میله های زندان، بزرگترین دلیل مظلومیت تو و غل و زنجیر
دست و پاهایت، بهترین راویِ مصائب توست.
یا باب الحوائج!
چهارده سال در عمیقترین سیاهچال جور و ستم هارون، کورترین
گره های ناممکن را به یک اشاره گشودی و با سوز مناجات عاشقانهات
سیاهترین قلبها را به لرزه در آوردی!
یا باب الحوائج!
هنوز در گوش غیرت «صفوان»ها، فریاد آزادگی ات طنین انداز است.
هنوز قدرت پوشالی «هارون الرشید»ها، در هم میریزد
از شکوه و جبروت ملکوتی است.
«فدک» در کلام تو زیبا تفسیر میشود.
از نگاه تو «فدک» یعنی تمامیّت ارضی اسلام.
ای قوم محمد صلی الله علیه وآله را موسی، ای اقیانوس خشم و
غیظ را کاظم، ای پروردگار عالم را عبد صالح!
فرشتگان، به تسبیح در آمدند مقدمت را.
آسمانها و زمینیان، خون گریستند فقدانت را.
چهارده سال رنج مداوم تمام شد!
دنیا میماند و یتیمی تا همیشه مکرّر!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
نور مطلق
کشتگان خنجر تسلیم را
هر زمان از غیب جانی دیگر است
عقل کی داند که این رمز از کجاست؟
کین جماعت را زبانی دیگر است
عود میسوزد در این باغ کبود.
باغ میسوزد در داغ آخرین صبوری.
صبوری پیراهن را میدرد در مرثیه رضا.
هارون، خلاصه همه خفاشهای مبتلا به نفرت از نور است.
آتشی در آتش هیمه این ریگها نخلهای ستبری بود که
روزی علی در سرتاسر این دشت بی مهر کاشت.
ریگهای این بیابان هم شهادت به عشق میدهند؛
شهادت به نور مطلق پیچیده در چهارسوی کائنات.
آه، بغداد! زندانی صبور لحظههای توسل را چه کردی؟
زنجیرها شرم دارند از این همه ملکوتی که در بر گرفته اند.
در و دیوار این حصار سیاه، مینالند؛
شروه میزنند، میلرزند، نُدبه میخوانند؛
همراه مردی که سبزتر از همه درختان میخندد، مردی
که هر کجا میرفت، گُل تبسم میکاشت و ستاره احساس، مردی که از
نهایت خورشید آمده بود، مردی با لطافتباران. بغداد، هرچه میخواهی از او بگیر.
اینکه داری غریبانه میفرستیش به ملکوت، کریم ترین ثانیه های دنیاست.
درهای بخشایش است و مهربانترین مردم.
خشم نمیگیرد و خشم دیگران هم فرو مینشاند.
او کاظم علیهالسلام است؛
شیرینترین ستاره در این آسمان مه آلود.
آه، بغداد! نگذاشتی این خلسه یکدست در تنمان باقی بماند.
نگذاشتی حلاوتش جهان را پُر کند کبوترهای آسمانت برای چه پر میریزند؟
چرا شیون از هر خانه گنجشک بر میخیزد؟ چرا درختها خشک میشوند؟
این پیکر خاک آلود چیست که بر شانه های چهار غلام سیاه می آید و پشت
سرش، ملایک، مویهکنان از هوش میروند؟
این پاهای خون آلود کیست که هنوز سنگینی زنجیر را برخود دارد؟
این شناسنامه درد همانی نیست که دستهای رئوفش را کاینات میفهمید؟
چقدر غریب، چقدر دلتنگ، چه داغ بزرگی که مناره ها، نیمه شب
اذان میگویند، بی آنکه کسی در بلندای مأذنه ها باشد!
تابوتت کو، ستاره دنباله دار، بی بهانه ترین آغوش
سلوک، متقی ترین شناسنامه خُلُود؟
آقای ابریترین اندوههای باریده بر خشکی دلهامان! تابوتت کو؟
دلم تاب این اندوه را نمی آورد.
چشمهایم محاصره گُرگها را نمیبیند؛
ازدحام کفتارها را، یورش خفاش را. دلم تنگ است، امام غریب؛
تنگ مرثیه خوانیِ خون و اشک.
میخواهم به تشییع غریب ستاره بیایم؛
به خداحافظی خورشید.
دلم برای گریه تنگ شده است.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)