صفحه 7 از 7 نخستنخست ... 34567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 66 , از مجموع 66

موضوع: جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    البته ملاصدرا به صورت مفصل مطالب خویش بر پایه مبانی خود در همین مورد بیان می کند که ما در این نوشتار در صدد تحلیل و تبیین و نقض و ابرام آن نمی باشیم.
    عارف والا مقام مرحوم آیه اللّه حاج میرزا جواد آقا ملکی پس از آن که بیان می فرماید که در قرآن مجید متجاوز از 20 جا عبارت «لقاء اللّه» وارد شده است درباره معنای آن، دو دیدگاه را مطرح می فرماید: یکی عبارت از تنزیه پروردگار مبنی بر این که خدا را به هیچ
    وجه نمی توان شناخت(3)، دوم آن که معرفت ذات و کنه آن امکان پذیر نیست، ولی شناخت اسماء و صفات الهی به صورت اجمالی ممکن می باشد.
    سپس در مورد «لقاء اللّه» اظهار می دارد که: طایفه ای از متکلمین و علمای اعلام که مذاق اوّل را دارند از آیات جواب داده اند به این که مراد از لقاءاللّه مرگ و لقای ثواب الهی
    ص:129
    ________________________________________
    1- تفسیر کبیر، ج3، ص51.
    2- صدر المتألهین محمّد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ج3، ص 229.
    3- این نظریه کاملاً درمقابل نظریه تشبیه قرار گرفته است که خداوند متعال را حتی در جسمانیت تشبیه به اجسام مادی می نماید.
    است، ولی این جواب را طایفه دوم رد کرده اند به این که اگر مراد از لقاءاللّه ملاقات مرگ
    و یا رسیدن به ثواب الهی باشد لازم می آید که استعمال لفظ در معنای حقیقی نبوده و بلکه در معنای دیگری غیر معنای حقیقی لفظ به طور (مجاز) استعمال شده باشد، زیرا واضح است که ملاقات خدا معنایی است غیر از مرگ و یا ملاقات ثواب و پاداش اعمال و این گونه استعمال نه تنها استعمال مجازی است بلکه استعمال در معنای مجازی بعید هم خواهد بود و اگر بناست که معنای حقیقی لفظ اراده نشود و ناچار از اراده معنای مجازی می باشیم در این صورت اولویت با معنای مجازی قریب است نه معنای مجازی بعید و معنای مجازی قریب در این مورد عبارت است از یک درجه و یک مرتبه از ملاقات که ممکن الوجود را با واجب الوجود شرعا جایز است اگر چه در عرف عام آن را لقای حقیقی نگویید.
    و علاوه بر این می گوییم: بنابر آنچه تحقیق شده، الفاظ برای روح معانی وضع شده است خصوصیات و معانی دخالتی در موضوع له الفاظ ندارند مثلاً کلمه (میزان) وضع شده است برای آن چیزی که اشیاء با آن سنجیده شود و خصوصیت دو کفه داشتن ترازو مثلاً یا بقیه خصوصیات ترازو در موضوع له لفظ میزان دخالتی ندارد، فلذا می بینیم که
    انواع و اقسام مختلف ترازوها اختراع شده است که استعمال کلمه میزان در همه آنها استعمال در معنای موضوع له است و استعمال حقیقی است پس بنابراین معنایی که لفظ میزان برای آن وضع شده که میزان حرارت بدن و حرارت هوا و یا رطوبت آن را تعیین می کند و وسایلی برای سنجش هوا و یافشار خون و یا سرعت سیر و سایر وسایل نقلیه و انواع و اقسام وسایل سنجش که شاید تعدادشان به صدها و هزارها برسد همه این معانی (موضوع له) کلمه میزان است و استعمال آن کلمه در هر یک از این معانی استعمال حقیقی است و همچنین است بقیه الفاظ عامه از قبیل صراط و نور و ثواب و عقاب و...
    یکی از این الفاظ کلمه (لقاء) است که برای روح ملاقات وضع شده بدون آن که خصوصیتی از ملاقات در آن دخیل باشد بنابراین ملاقات جسم با جسم یکی از افراد ملاقات است و ملاقات روح با روح یکی دیگر از مصادیق آن است و همچنین ملاقات
    ص:130
    هر معنایی با معنایی دیگر حقیقتا ملاقات است، ولی هر کدام به گونه ای که لایق حال ملاقات کننده و ملاقات شونده باشد پس ملاقات جسم با جسم به طوری است و ملاقات روح با روح به طوری دیگر و همچنین سایر معانی.
    بنابراین می توان گفت که معنای ملاقات ممکن الوجود با خداوند جلیل هم روح ملاقات در او حقیقتا هست و لکن نحوه آن هم لایق این ملاقی (ملاقات کننده) و ملاقی (ملاقات شونده) است و آن عبارت از همان معنی است که در ادعیه واخبار از آن به لفظ وصول و زیارت و نظر بر وجه و تجلّی و دیدن قلب و تعلق روح تعبیر شده است و از ضد آن به فراق و بُعد و حرمان تعبیر می شود.(1)
    مشابه این گفتار مطلبی است که مرحوم علامه طباطبایی در مورد وضع الفاظ در معانی می فرمایند: خلاصه آن که وضع الفاظ در معانی خاص برای هدف و منظوری است که ملحوظ شده و در هر جا آن هدف و غرض وجود داشته باشد آن لفظ صادق است، مثلاً واژه «میزان» برای هدفی است که عبارت از توزین باشد، از این رو هم به ترازو میزان گفته می شود و هم به حرارت سنج.(2)
    آیه اللّه العظمی خمینی پس از رد نظریه اضمار و همچنین امتناع احاطه به کنه ذات الهی در مورد لقای الهی می فرماید: پس از تقوای تام تمام و اعراض کلی قلب از جمیع عوالم و
    رفض نشأتین و قدم بر فرق انیت و انانیت گذاشتن و توجه تام و اقبال کلی به حق و اسماء
    و صفات آن ذات مقدس کردن و مستغرق عشق و حب ذات مقدس شدن و ارتیاضات قلبیه کشیدن یک صفای قلبی از برای سالک پیدا شود که مورد تجلیات اسمائیه و صفاتیه گردد و حجاب های غلیظی که بین عبد و اسماء و صفات بود خرق شود و فانی در اسماء وصفات گردد و متعلق به عز قدس و جلال شود و تدلی تام ذاتی پیدا کند و در این حال بین روح مقدس سالک وحق حجابی جز اسماء و صفات نیست و از برای بعضی از ارباب سلوک ممکن است حجاب نوری اسمایی و صفاتی خرق گردد و به تجلیات ذاتی عینی
    ص:131
    ________________________________________
    1- آیه اللّه حاج میرزا جواد ملکی، رساله لقاء اللّه، ترجمه سید احمد فهری، ص 5 - 7.
    2- تفسیر المیزان، مقدمه.
    نائل شود و خود را متعلق و متدلی به ذات مقدس حق ببیند و در این مشاهده احاطه قیومی حق و فنای ذاتی خود را شهود کند و بالعیان وجود خود و جمیع موجودات را ظل حق بیند.(1)
    فقید مرحوم علامه طباطبایی: ابتدا رؤیت خداوند را با این چشم مادی رد می کند سپس می فرماید در عین حال قرآن کریم در جایی می فرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ * اِلی رَبِّهَا نَاظِرَهٌ»(2) و در جایی دیگر هم می فرماید: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَای»(3) و در موارد متعددی هم اشاره به لقاء اللّه کرده است بعد به صورت سؤالی مطرح می کند که آیا منظور از رؤیت همان طور که برخی گفته اند همان علم ضروری است که به واسطه مبالغه در ظهور، رؤیت نامیده شده است یا خیر؟
    در پاسخ این سؤال می فرماید: رؤیت و لقاء و نظر چیزی برتر حتی از علم ضروری می باشد و سپس می افزاید ما هر علم ضروری را رؤیت نمی گوییم مثلاً علم ما به وجود ابراهیم خلیل الرحمن و موسی کلیم اللّه و یا به وجود لندن و واشنگتن گرچه علمی ضروری است، ولی رؤیت گفته نمی شود، می گویی علم به وجود ابراهیم علیه السلام و موسی علیه السلامدارم، ولی نمی گویی آنها را می بینم و می گویی علم به وجود لندن و واشنگتن دارم، ولی نمی گویی آنها را می بینم، مهمتر از اینها در مورد بدیهیات اولیه مانند این که عدد یک نصف عدد دو است و عدد چهار زوج می باشد گر چه علم ما ضروری است، ولی اطلاق رؤیت بر آنها نمی شود.
    فقط از علمی که ما نسبت به خود و احساسات درونی خود مانند حبّ و بغض و تصمیم و اراده داریم می توانیم تعبیر به رؤیت کنیم، در این علم هیچ گونه جهتی وجود ندارد بلکه انسان در اندرون و ذات خویش وجدان می کند و آنرا می یابد و به تعبیر دیگر
    آنرا می بیند، در چنین رؤیتی هیچ گونه جهت خارجی و زمانی و مکانی دخالت ندارد بلکه به تمام وجود آن را درک می کند و می بیند.
    ص:132
    ________________________________________
    1- رساله لقاء اللّه، ص 253 - 254.
    2- قیامه /22 - 23.
    3- نجم /11.
    مرحوم علامه فقید می فرماید که رؤیت الهی و نظر به او و لقاء او از این قبیل است که به مراتب بالاتر و روشن تر از علم ضروری و ادراکی می باشد که فخر رازی ها می گویند سپس استدلال می کند به آیه مبارکه «اَوَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ * اَلاَ اِنَّهُم فِی مِریَهٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ اَلا اِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ مُحیطٌ»(1).
    (آیا کافی نیست که خداوند متعال گواه بر هر چیز است؟ آگاه باشید که آنها (کافران) از لقاء پروردگارشان در شک و شبهه هستند، آگاه باشید که خداوند به هر چیزی احاطه دارد).
    این آیه از طرفی خداوند متعال را شاهد بر هر چیز و حاضر بر آن معرفی می کند و از سویی محیط بر هر چیز بدون آن که اختصاص به زمان و مکان و جهتی داشته باشد، از این رو در مورد پیامبر اکرم هم می فرماید: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَای»(2).
    (دروغ نگفته دل، آنچه را که دیده) خداوند در این آیه رؤیت را به دل پاک پیامبر نسبت می دهد.
    علامه فقید می فرماید: با توجه به این مطالب روشن می شود که خداوند متعال در کلام خود نوعی از رؤیت و مشاهده را اثبات می نماید که غیر از رؤیت حسی و با چشم می باشد. مانند آن که می گوید: «کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»(3) آن دیدار نوعی شعور و درک انسان به خود چیز است بدون آن که وسیله ای حسی یا حتی فکری را به کار برد، دیدار خداوند هم از این نوع دیدار است یعنی نوعی درک و شعور نسبت به
    پروردگار خود می باشد غیر از اعتقادی که از راه فکر و استخدام دلیل به او پیدا می کند
    بلکه در آن درک و شعور خدا را وجدان می کند بدون حجاب و مانع و تنها اشتغال به خود و گناهانی که انجام داده است او را از این وجدان غافل می نماید.
    سرانجام می فرماید: و آنچه که از کلام پروردگار متعال ظاهر می شود، این گونه علم که به «رؤیت» و «لقاء» تعبیر می شود تنها برای بندگان صالح پروردگار در قیامت تحقق
    ص:133
    ________________________________________
    1- فصّلت /53 - 54.
    2- نجم /11.
    3- تکاثر /5 - 6.
    می یابد همان طور که می فرماید: چهره هایی در آن روز زیبا و با طراوت هستند، بر پروردگار خود نگاه می کنند، آنجا جایگاه تشرف به این شرف و تشریف بدان است. اما در این جهان در حالی که انسان گرفتار بدن بوده و غرق در حوائج طبیعی آن می باشد، سالک در مسیر لقاء، علم ضروری به آیات پروردگارش می باشد و تلاش می کند که پروردگارش را ملاقات کند، او هنوز در مسیر علم است و این علم کامل نمی شود تا آن که
    خدایش را ملاقات کند که می فرماید: «یَا اَیُّهَا الاِْنْسَانُ اِنَّکَ کَادِحٌ اِلی رَبِّکَ کَدْحا فَمُلاَقیهِ»(1).



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #62

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    رؤیت الهی


    در مورد رؤیت الهی و دیدار او سخن بسیار است، در آغاز باید توجّه داشت که دیدار خداوند با این چشم ظاهری امکان پذیر نیست؛ زیرا پروردگار دارای جسم نیست و محدود به مکان خاصی نمی باشد و در جهت محدودی هم قرار نمی گیرد. همان طور که می فرماید: «لاَ تُدْرِکُهُ الاَْبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الاَْبْصَارَ»(2) (چشم ها او را درک نمی کند و او به دیده ها احاطه دارد) و نیز به حضرت موسی کلیم با قطعیت هرچه تمامتر فرموده است: «لَن تَرانی»(3) (هرگز نخواهی دید مرا) از این رو رؤیت الهی هر کجا گفته می شود منظور رؤیت معنوی و دیدار با دل می باشد و در این مورد روایات بسیاری از ائمه هدی علیهم السلام روایت شده است همچنان که در دعاها مورد درخواست آنان بوده است، ولی در قرآن کریم به آیه ای برخورد می کنیم که می فرماید: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَای»(4) (دروغ نگفته
    است دل نسبت به آنچه دیده).
    در مورد فهم آیه مزبور گفتگو بسیار است در این که پیامبر اکرم چه چیز را دیده است آیا خداوند را یا وحی، یا جبرائیل و یا آیات کبرای الهی را بین مفسرین اختلاف وجود دارد که اینک به پاره ای از آنها اشاره می شود (البته باید توجه داشت که برخی از مصادیق
    قابل جمع می باشند).
    ص:134
    ________________________________________
    1- تفسیر المیزان، ج7، ص241.
    2- انعام /103.
    3- اعراف /143.
    4- نجم /11.
    دیدگاه مفسّرین
    شیخ طبرسی در ذیل همین آیه ابتدا می فرماید: معنای آیه این است که دل پیامبر تکذیب نکرد آنچه را که با چشم خودش دیده بود سپس به نقل تفاسیر می پردازد و می گوید:
    از امیرمؤمنان و ابن عباس نقل شده که فرمودند: پیامبر پروردگارش را با دل خود مشاهده کرد و در توضیح آن می گوید پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به آیاتی که مشاهده کرده بود علم یقینی پیدا کرد همچنان که ابراهیم علیه السلام فرمود: «وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»(1) گر چه هم قبلاً علم داشت. از ابن مسعود و عایشه و قتاده نقل می کند که گفتند: پیامبر اکرم جبرائیل علیه السلام را مشاهده کرد از حسن نقل می کند که گفته است مرئی پیامبر ملکوت الهی بوده است و از ابوذر و ابوسعید و مجاهد و عکرمه هم روایت می کند که مرئی رسول اکرم نوری بوده است.(2)
    مراغی می گوید: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ ما رَای»، یعنی تکذیب نکرد قلب پیامبر آنچه را که با چشمش دیده بود از صورت جبرائیل یعنی وقتی پیامبر جبرائیل را مشاهده کرد دل او نگفت که من تو را نمی شناسم.(3)
    علامه طباطبایی در آغاز می فرماید: همان طور که نسبت به زبان و گفتار واژه «کذب» به کار می رود نسبت به خطای قوه مدرکه هم کذب گفته می شود. بنابراین نفی کذب از قوه مدرکه یعنی قلب پیامبر نسبت به آنچه را که دیده بود دروغ نگفت یعنی دیدار قلبی در آنچه دیده بود دیداری صادقانه بود.
    سپس توضیح می دهد که نسبت رؤیت به قلب مشکلی ندارد؛ زیرا انسان دارای نوعی ادراک شهودی می باشد غیر از ادراک حسی و حتی ادراک باطنی مانند تخیّل و تفکر، مثلاً هر یک از ما نسبت به نفس خویش و خصوصیات نفسانی خود مانند سامعه و
    ص:135
    ________________________________________
    1- بقره /260.
    2- تفسیر مجمع البیان، ج9، ص 174.
    3- تفسیر المراغی، ج27، ص48.
    شامه و ذائقه و حتی متخیله و متفکره ادراک داریم و این خصوصیات و ویژگیها را در نفس خود مشاهده می کنیم، بنابراین مشکلی ندارد که پیامبر اکرم آنچه راکه دیده است در دل هم مشاهده کند و مرئی او افق اعلی و آیات کبرای الهی باشد.
    از طرفی دیگر هم مشکلی ندارد که مرئی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خداوند متعال باشد و رؤیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او تعلق گیرد زیرا رؤیت عبارت از دیدار قلبی می باشد و دیدار قلبی غیر از دیدار بصری است که در حق پروردگار متعال محال می باشد.(1)
    دیدگاه اخبار
    در مورد رؤیت پیامبر اکرم، روایات با صرف نظر از اسناد آنها گوناگون است برخی از روایات در ذیل آیه «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَای» دیدار پیامبر را دیدار قلب بیان کرده اند و رؤیت شده را خداوند، مانند روایتی که درّ المنثور(2) از پیامبر اکرم نقل کرده و توحید صدوق از امام کاظم علیه السلام(3) و برخی از روایات هم رؤیت را دیدار چشم بیان کرده اند و رؤیت شده را آیات الهی مانند روایت کافی از امام رضا علیه السلام(4) بنا بر مضمون روایات اوّل معنای آیه این می شود که قلب پیامبر نسبت به آنچه را که دیده است دروغ نگفته و بنابر
    روایت دوم یعنی قلب پیامبر آنچه را که چشم او دیده است دروغ ندانسته و تکذیب نکرده است.
    نتیجه
    در آغاز باید توجه نمود که آیه فوق در زمره آیاتی در سوره «النجم» قرار گرفته است و با توجه به آیات قبل و بعد آن، چه از نظر ظاهر و بازگشت ضمائر و چه از نظر محتوی تا
    اندازه ای رمزگونه است؛ زیرا مردم معمولی استعداد فهم و دریافت عالی ترین مدارج عرفانی را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بدان نائل شده بود ندارند، و اما آنچه در فهم آیه مبارکه «مَا
    ص:136
    ________________________________________
    1- تفسیر المیزان، ج19، ص 29 - 30.
    2- تفسیر المیزان، ج19، ص 34.
    3- تفسیر المیزان، ج19، ص 34؛ بحار الأنوار، ج4، ص43.
    4- تفسیر المیزان، ج19، ص 34 - 35.
    کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَای»از آیه مزبور با توجه به آیه قبل «فَاَوْحی اِلی عَبْدِهِ مَا اَوْحی» استفاده می شود این است که مشهود پیامبر خداوند متعال بوده است البته با رؤیت قلبی ولی از آیات بعد مانند «وَ لَقَد رَاهُ نَزْلَهً اُخْری * عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهی» و همچنین «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغی» و نیز «لَقَد رَای مِنْ ایَاتِ رَبِّهِ الْکُبْری»(1) استفاده می شود که مرئی غیر خداوند متعال بوده است؛ زیرا خصوصیات زمانی و مکانی مشهود و جسمانی شاهد را بیان می کند.
    توضیح مطلب این که از طرفی پیامبر اکرم با دیده قلب همیشه خداوند متعال را می دید و اختصاص به دو مرتبه نداشت که بفرماید «وَ لَقَد رَاهُ نَزْلَهً اُخْری» و خداوند مستولی بر همه جا است و اختصاص به سدره المنتهی ندارد و انحراف بصری هم درباره پروردگار موردی ندارد؛ زیرا «لاَتُدْرِکُهُ الاَْبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الاَْبْصَارَ»(2) و از طرفی دیگر
    هم واژه «زاغ و طغی» مناسب با چشم است که جنبه جسمانی دارد بنابراین آیات تناسب با اخبار و تفاسیری دارد که می گویند پیامبر اکرم جبرائیل علیه السلام را دو مرتبه به صورت اصلی خود دید، یکی در اوایل بعثت و دیگری در شب معراج و در بقیه اوقات به صورت انسانی مشاهده می فرمود.
    رؤیت جبرائیل با رؤیت آیات کبرای الهی هم قابل جمع می باشد؛ زیرا خود جبرائیل هم آیه کبرای الهی است همچنان که سدره المنتهی و جنه المأوی هم از آیات او می باشند.


    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #63

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    دو نکته در مورد رؤیت الهی


    در مورد رؤیت الهی در روایات و احادیث دو نکته به صورت کاملاً مشخص بیان شده است، اوّل آن که خداوند متعال با دیده جسمانی به هیچ وجه رؤیت نمی شود، چه در دنیا و چه در آخرت. در این مورد روایات فراوانی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار صادر شده است و در کتب حدیثی و کلامی مطرح گردیده به طوری که ثقه الاسلام شیخ
    ص:137
    ________________________________________
    1- نجم /10 - 18.
    2- انعام /103.
    کلینی بابی را به عنوان «فی ابطال الرؤیه» بدین منظور اختصاص داده است.(1)
    نکته دوم این که با دیده دل می توان خداوند متعال را مشاهده کرد، این رؤیت برای نبی اکرم و ائمه اطهار در همین جهان وجود داشته و برای صالحان و نیکوکاران در آخرت امکان پذیر می باشد.
    یعقوب بن اسحاق می گوید: خدمت امام عسکری علیه السلام نامه ای نوشتم مبنی بر این که چگونه انسان پروردگارش را عبادت می کند در صورتی که او را نمی بیند؟!
    امام علیه السلام در پاسخ نوشت که یا ابو یوسف، سید و مولی و منعم بر من و پدرانم (یعنی خداوند متعال) اجل و برتر از آن است که دیده شود.
    می گوید: پرسیدم که آیا رسول اکرم پروردگارش را دیده است؟
    امام علیه السلام در پاسخ نوشت: «اِنَّ اللّه َ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَرَی رَسُولَهُ بِقَلْبِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ ما
    اَحَبَّ».
    (خداوند متعال آنچه را که از نور عظمتش می خواست به قلب پیامبرش نشان داد و اشراق نمود).(2)
    شخصی به نام ذعلب یمانی به امیر مؤمنان گفت که آیا پروردگار خود را دیده ای؟
    امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «أفأعبد ما لا أری»، آیا عبادت می کنم چیزی را که نمی بینم؟!
    گفت: چگونه او را می بینی؟
    امام فرمود: «لاَتُدرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَهِ الْعِیَان وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاْءیمَانِ».(3)
    (دیده ها هرگز او را آشکارا نمی بینند ولی دلها او را با حقیقت ایمانی در می یابند).
    سپس امام علیه السلام تعدادی از صفات خداوند را که گویای ویژگیهای او می باشد بیان فرمود.
    مشابه این موضوع از ائمه دیگر مانند امام باقر علیه السلام(4) و امام صادق علیه السلام(5) هم روایت شده
    ص:138
    ________________________________________
    1- اصول کافی، ج1، ص 127 - 128.
    2- اصول کافی، ج1، ص 127 - 128.
    3- نهج البلاغه، خطبه 179؛ اصول کافی، ج1، ص98؛ بحار الأنوار، ج4، ص27 - 54، روایات 2 و 8 و 23 و 29 و 30 و 34.
    4- اصول کافی، ج1، ص131.
    5- بحار الأنوار، ج4، ص33.
    است.
    در مورد رؤیت پیامبر اکرم انوار عظمت الهی را با قلب خویش احادیثی روایت شده است از جمله امام هشتم علیه السلام خاطره شب معراج را از پیامبر اکرم نقل می کند که فرمود:
    خداوند متعال آنچه را که دوست داشت از نورعظمت خود به من نشان داد.(1)
    هنگامی که از امام صادق علیه السلام سؤال می شود که آیا پیامبر اکرم خداوند را دیده است، امام می فرماید: آری، خداوند را با قلبش دیده است.(2)
    خلاصه همان طوری که امام صادق علیه السلام در روایت معاویه بن وهب توضیح می دهد دیدار به دو قسم است، دیدار با دل و دیدار با چشم، دیدار با چشم را نسبت به خداوند محال می داند و کفر می باشد و دیدار با دل را صحیح می داند و حقیقت(3).
    نظر به پروردگار
    خداوند متعال می فرماید: «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ نَاضِرَهٌ * اِلی رَبِّهَا نَاظِرَهٌ»(4) (چهره هایی در آن روز شادمان بوده و می درخشند، به پروردگار خود می نگرند) در مورد آیه فوق گفتگو بسیار است که اینک به صورت اختصار به بیان آن می پردازیم.
    «ناضره» را مفسرین ترجمه کرده اند به باز، بشاش، شادمان و درخشنده.(5) فخر رازی در ذیل واژه ناضره می گوید: اقوال مفسّرین گوناگون است، ولی از نظر معنی مشابه و یکسان می باشد سپس می گوید در تفسیر ناضره گفته اند: مسروره، ناعمه، مضیئه، مسفره، مشرقه، بهجه.(6)
    دیدگاه مفسّران
    در مورد نظر به پروردگار شیخ طبرسی می فرماید: مفسّرین به دو گروه تقسیم شده اند،
    ص:139
    ________________________________________
    1- بحار الأنوار، ج4، ص 38.
    2- بحار الأنوار، ج4، ص52.
    3- بحار الأنوار، ج4، ص54.
    4- قیامه /22 - 23.
    5- مجمع البیان، ج10، ص397.
    6- تفسیر کبیر، ج30، ص226.
    برخی نظر را به معنای نگاه کردن ترجمه کرده اند و برخی به معنای انتظار کشیدن.
    از گروه اوّل، برخی گفته اند به ثواب پروردگار می نگرند و برخی گفته اند به خود خداوند نگاه می کنند. سپس مرحوم طبرسی به رد نظریه اخیر می پردازد و دلایل بطلان آن را بیان می فرماید.
    گروه دوم هم دارای نظریات گوناگونی هستند، برخی گفته اند معنایش آن است که منتظر ثواب پروردگار می باشند و بعضی گفته اند که امید به تجدید کرامات الهی را دارند
    و پاره ای هم گفته اند که معنای «ناظره» آن است که از هر کسی دل بریده و انتظار عنایت
    خداوندی را دارند، وسپس بدین صورت توضیح می دهد: همان طوری که در دنیا انظار متفاوت است برخی به خداوند نظر دارند، بعضی به قدرت و پاره ای به تجارت... در روز قیامت هم عده ای از همه کس بریده و فقط طمع به عنایت الهی دوخته اند واز این رو به آنها «اِلی رَبِّها ناظِرَهٌ»گفته می شود.(1)
    فخر رازی ابتدا اشاره به دو دیدگاه متقابل اهل سنت می نماید یکی عامه اهل تسنن که با این آیه اثبات رؤیت پروردگار را می نمایند و دیگر معتزله و سپس به دیدگاه معتزله
    پرداخته و آن را در دو مرحله و مقام بیان می کند، یکی آن که می گویند: ظاهر آیه دلالتی
    بر رؤیت الهی ندارد و دیگری آن که بر فرض دلالت آن را توجیه می نمایند.
    در توضیح گفتار نخستین دلایلی می آورند، از جمله می گویند: که نظر غیر از رؤیت است بلکه مقدمه ای برای رؤیت می باشد و از این رو آیه دلالتی بر رؤیت الهی ندارد و در
    مورد گفتار دوم یعنی تأویل آیه، آن را از سه جهت تأویل کرده اند، یکی آن که ناظره به
    معنای منتظره است، همچنان که قرآن کریم در مورد داستان ملکه سبا و حضرت سلیمان از قول ملکه سبا می گوید «وَ اِنّی مُرْسِلَهٌ اِلَیْهِمْ بِهَدِیَّهٍ فَنَاظِرَهٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»(2) (من
    هدیه ای برای ایشان می فرستم و صبر می کنم تا این که ببینم افرادی را که فرستاده ام چه پیامی را می آورند) دومی آن که مضاف در آیه حذف شده است و معنای عبارت آن است که «الی ثواب ربها ناظره» سومی آن که «ناظره» به معنای آن است که رغبت به احدی غیر
    ص:140
    ________________________________________
    1- مجمع البیان، ج10، ص398 - 399.
    2- نمل /35.
    از خداوند را ندارند و درخواست از احدی غیر از او را نمی کنند و فقط نظر به او دارند همان طور که در روایت هم می فرماید: «اَعبد اللّه کأنّک تراه» (خداوند را عبادت کن
    آنچنان که او را می بینی) اهل قیامت هم به واسطه این که فقط تضرّع به سوی پروردگار دارند و از همه کس بریده اند درباره آنها گفته می شود: گویا دارند به خداوند می نگرند.
    فخر رازی به صورت مبسوطی به نقض و ابرام مطالب می پردازد که برای رعایت اختصار از بیان آن خودداری می شود.(1)
    مراغی در ذیل آیه مزبور می گوید: یعنی به پروردگارشان به صورت عیان و بدون حجاب نگاه می کنند، عامه اهل تسنّن گفته اند: منظور از این آیه همان است که مدلول اخبار متواتره صحیحی می باشد که می فرماید بندگان الهی در روز قیامت به پروردگارشان نگاه می کنند همچنان که به ماه شب چهارده نگاه می کنند، ابن کثیر گفته است، این موضوع مورد اجماع اصحاب و تابعین و گذشتگان اسلامی است همچنان که مورد اتفاق بین پیشوایان اسلام و رهبران مردم می باشد.
    مراغی بعد از این گفتار به نقل دو روایت می پردازد:
    1 - صحیح بخاری که گفت: «إنکم سترون ربکم عیانا»، شما پروردگارتان را به صورت وضوح مشاهده خواهید کرد.
    2 - مردمی به رسول اکرم گفتند که یا رسول اللّه، آیا در روز قیامت پروردگار خود را مشاهده می کنیم؟
    فرمود: «هل تضارّون فی رؤیه الشمس و القمر لیس دونهما سحاب»؟ آیا شما از دیدن خورشید و ماهی که در مقابل آنها ابری نباشد زیان می بینید؟!
    گفتند: خیر
    فرمود: «فإنکم ترون ربکم کذلک»، شما پروردگارتان را همچنان مشاهده می کنید.
    مراغی سپس به نظریه انتظار و نقض و ابرام آن می پردازد.(2)
    ص:141
    ________________________________________
    1- تفسیر کبیر، ج30، ص226.
    2- تفسیر المراغی، ج29، ص152.
    علامه طباطبایی در ذیل آیه مذکور می فرماید: همچنان که از نظر برهان و همچنین از دیدگاه اخبار اهل بیت عصمت علیهم السلام روشن و مبرهن است منظور از نظر در این جا نظر حسی نیست بلکه مراد نظر قلبی و رؤیت دل با حقیقت ایمان می باشد سپس می فرماید: اولیای الهی در روز قیامت دلهایشان تنها متوجه پروردگارشان می باشد و هیچ گونه مشغله دیگری ندارند که آنها را از خداوند باز دارد برای آن که کلیه اسباب و وسائط قطع
    می باشد، در موقفی قرار نمی گیرند و از مرحله ای عبور نمی کنند مگر آن که رحمت الهی
    شامل آنها می شود «وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»(1) (در آن روز قیامت آنها از ترس ایمن هستند) و مشهدی از مشاهد بهشت را مشاهده نمی کنند؛ و متنعم به نعمتی از نعمتهای بهشت نمی شوند مگر آن که پروردگارشان را مشاهده می کنند؛ زیرا به چیزی نمی نگرند مگر آن که آن را آیت و نشانه پروردگار می دانند و نظر به آیه و نشانه از جهت آن که آیه و نشانه است نظر به صاحب آیه و دیدار آن می باشد.(2)





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #64

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    دیدگاه روایات

    احادیث را می توانیم به دو دسته تقسیم کنیم 1 - احادیثی که از طرق اهل تسنن نقل شده است 2 - احادیثی که از طرق شیعه روایت شده است.
    از احادیث مروی از طرف اهل تسنن به بیان دو حدیث می پردازیم:
    1 - جریربن عبداللّه می گوید: خدمت رسول اکرم نشسته بودیم که آن حضرت به ماه شب چهارده نگاه نمود و فرمود: شما به محضر پروردگارتان شرفیاب می شوید و او را مشاهده می کنید همان طور که این ماه را می بینید.(3)
    2 - صهیب از پیامبر اکرم روایت کرده که فرمودند: از بهشتیان حجاب برداشته
    ص:142
    ________________________________________
    1- نمل /89.
    2- تفسیر المیزان، ج20، ص112.
    3- التاج الجامع للأصول فی احادیث الرسول، ج5، ص422 رواه الشیخان والترمذی.
    می شود و چیزی محبوب تر برای آنها از نگاه بر پروردگارشان نمی باشد.(1)
    احادیث مروی از طرق شیعه را هم می توان به دو دسته تقسیم کرد:
    1 - سید عبدالعظیم حسنی حدیثی را از امام هشتم علیه السلام روایت می کند که حضرت در ذیل آیه فرمود: چهره هایی می درخشند و انتظار پاداش پروردگارشان را می برند.(2)
    2 - امیر مؤمنان در جواب زندیقی می فرماید: پس از فراغت از حساب، اولیای الهی در نهری غسل می نمایند و از نهر دیگری می آشامند، چهره های آنها سپید گشته و هر گونه آلودگی از آنها زدوده شده سپس به آنها دستور ورود به بهشت داده می شود بعد از آن امام می فرماید: از این مقام بدان می نگرند که خداوند چگونه پاداش به آنها می دهد.(3)
    نکته قابل توجه آن است که از برخی از روایات منقول از طرف اهل تسنّن تجسیم استفاده می شود ولی در احادیث شیعه اصرار بر آن است که از تجسیم و تشبیه پرهیز شود و خداوند را منزّه از رؤیت جسمانی معرفی نماید از این رو در تفسیر آیه قائل به اضمار شده اند.
    تحلیل مرحوم علامه مجلسی
    علامه بزرگوار در مقابل افرادی که آیه فوق را دلیل بر جواز رؤیت پروردگار گرفته اند چهار جواب به صورت زیر می دهد 1 - ناظره به معنای منتظره است 2 - مضاف در عبارت حذف شده است یعنی منتظر ثواب پروردگار هستند 3 - در عبارت آیه «الی» به معنای «عند» است یعنی به نزد پروردگار می نگرند 4 - نظر به
    پروردگار کنایه از نهایت درجه معرفت است همان طوری که در فرمایش رسول اکرم است: «اعبد اللّه کأنّک تراه»(4).
    محدث و علامه بزرگوار در پایان بخش، عقیده شیعه را بدین صورت بیان می کند: محال بودن «رؤیت الهی» مطلقا از مذهب اهل بیت معلوم و مبرهن است و به اتفاق مخالف و مؤالف اجماع شیعه بر آن است و آیات قرآن کریم هم دلالت بر آن داشته و
    ص:143
    ________________________________________
    1- التاج الجامع للأصول، ج5، ص 423.
    2- بحار الأنوار، ج4، ص28.
    3- بحار الأنوار، ج4، ص32.
    4- بحار الأنوار، ج4، ص 28 - 29.
    دلایل مبرهن هم گواهی بدان می دهد.(1)
    منظور اصلی روایت هم آن است که دیدار خداوند را با چشم فیزیکی رد کند و گرنه ثواب و یا انتظار ثواب الهی با دیدار قلبی و مشاهده معنوی قابل جمع است، زیرا ثواب زاهد و عابد بهشت است و نعیم آن و ثواب ولیّ خدا اضافه بر نعمتهای بهشتی دیدار معنوی الهی می باشد.(2)
    در همین مورد حدیثی را بخاری و ترمذی بدین صورت روایت کرده اند:
    از پیامبر اکرم روایت شده است: در روز قیامت از بهشتیان، آنهایی که دارای مقامی پایین هستند به باغها و همسران و خدمتکاران و تختهای خویش که تا انتهای آنها هزار سال فاصله است نگاه می کنند و آنهایی که دارای مقامی والاتر می باشند به خداوند متعال می نگرند سپس آیه مقدسه را تلاوت فرمود: «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَهٌ * الی رَبِّها ناظِرَهٌ».(3)




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #65

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    نتیجه

    به طور کلی در مورد سه واژه لقاء، رؤیت و نظر به پروردگار با صرف نظر از نظریه تجسیم و تشبیه که کاملاً مردود می باشد سه دیدگاه وجود دارد: اضمار، ادراک، شهود.
    در مورد دیدگاه های مزبور با توجه به مطالبی که تاکنون بیان شده است مطالب زیر به نظر می رسد:
    1 - معانی الفاظ محدود به معانی مادی آنها نیست، بلکه با عنایت به روح معانی و اهدافی که الفاظ برای آنها وضع شده است دارای معانی وسیع تر و گسترده تر از معانی
    ص:144
    ________________________________________
    1- بحار الأنوار، ج4، ص 61.
    2- لازم به تذکر است که در برخی از روایات گفته شده است: منظور از نظر به پروردگار نظر به رسول پروردگار است. گر چه نظر به رسول خداوند بسیار ارزنده است، ولی این آیه شامل خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله هم می شود، آیا رسول خدا به چیزی می نگرد؟ اگر خواسته باشیم بین روایات جمع کنیم باید بگوییم روایات ناظر به مراتب است که عالی ترین آنها رؤیت الهی و نظر به او می باشد.
    3- التاج الجامع للأصول، ج4، ص278.
    مادی می باشند، مثلاً قرب تنها قرب مادی نیست و لقاء منحصر به لقاء مادی نمی باشد، همچنین وجه مادی نیست و معیّت مادی نمی باشد.
    2 - محدود نگری در معانی الفاظ سبب شده است که برخی قائل به تشبیه گشته و عده ای هم متمسک به تأویل و توجیه شده اند، ولی با تحلیل فوق دریچه وسیعی به روی تفسیر باز می شود که در نتیجه از طرفی از اشتباه مشبّهه جلوگیری می شود و از سویی هم
    نیاز به اضمار و مجاز و تأویل وجود نخواهد داشت.
    3 - اضمار برخلاف ظاهر و اصل است و فقط در صورتی که ضرورت اقتضا کند می توان تمسک بدان جست، آن جایی که ظاهر منافات با اصول مسلمه اعتقادی و دینی داشته باشد، ولی با توجه به وسعت دائره الفاظ و شمول آنها به معانی معنوی نیازی به اضمار نیست تا آن که در آیات لقاء خداوند و نظر به او بگوییم مقصود لقاء ثواب خداوند
    و یا نظر به ثواب او می باشد.
    4 - در صورت اختلاف روایات، باید توجه به روایتی داشت که مؤید به ظاهر قرآن است، نه آن که ظاهر آیات قرآن را توجیه کنیم. بر پایه روایاتی که گویای اضمار می باشد.
    5 - اختلاف روایات گاهی برای آن است که درجات افراد مختلف است، مثلاً برخی که در مراحل پایین قرار گرفته اند به ثواب الهی می نگرند و افرادی که در مراحل بالاتر
    قرار گرفته اند به اولیای الهی می نگرند و آنهایی که خود از اولیاء هستند به خداوند متعال می نگرند، ثواب هم نسبت به مراحل دانی حور و قصور است و نسبت به مراحل عالی اضافه برآن نظر به اولیاء است و نسبت به مراحل اعلی اضافه بر آنها نظر الی اللّه می باشد.
    6 - رؤیت و نظر تنها علم نیست، بلکه چیزی به مراتب بالاتر از علم می باشد که به شهود تعبیر می شود.
    تقابل دو چهره
    همان طور که گفته شد تعبیر از لقای الهی در قرآن مجید و روایات منحصر به مؤمنان نیست، بلکه در مورد افراد غیر مؤمن هم وجود دارد (به خلاف نظر و رؤیت) منتهی در
    ص:145
    لقاء مؤمن خشنودی و سرور است، ولی در لقاء غیر آن ناراحتی و تأسف همچنان که برخورد آن دو با هر نعمتی به دو گونه است.
    چنان که قرآن کریم می فرماید:
    «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرانِ ما هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحمَهٌ لِلمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظّالِمینَ اِلاّ خَسَارًا»(1).
    (و ما آنچه از قرآن می فرستیم شفای دل و رحمت است برای مؤمنان ولی کافران را جز خسران چیزی نخواهد افزود).
    رسول اکرم فرمود :
    «مَنْ حَلَفَ عَلی مَالِ امْرِیٍٔمُسْلِمٍ کاذِبا لَقِیَ اللّه َ وَ هُو عَلَیْهِ غَضْبانُ»(2).
    (هر کس که به دروغ سوگند یاد کند برای (گرفتن) مال مسلمانی خداوند متعال را دیدار کند در حالی که بر آن شخص غضبناک می باشد).
    اگر لقاء به معنای علم و یقین و به گفته فخر رازی ادراک باشد، مؤمن و کافر در قیامت هر دو یقین به وجود خداوند دارند از این رو هر دو خود را در پیشگاه او می بینند همچنان
    که شاکی و متهم هر دو خود را در محضر دادگاه و در مقابل عدالت می بینند، گرچه تشبیه
    ناقص است ولی می تواند نشانگر باشد، کفّار هم در روز قیامت در مرحله یقین قرار می گیرند. شک و شبهه ها و تردیدها و انکارها مربوط به این جهان است و گرنه در آن جهان هیچ گونه شک و شبهه و تردید وجود نخواهد داشت، بلکه اعتراف کامل به حقانیت الهی و حاکمیت او خواهد بود.
    تقابل دو چهره و دو جهت بارها در قرآن کریم مطرح شده است، هم شادمانی و هم شرمندگی، هم سربلندی و هم سرافکندگی. یکی چهره اش نضره است و دیگری غبره، گروهی ناظرند و جمعی ناکس، درباره گروه نخستین قرآن کریم می فرماید: «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ
    مُسْفِرَهٌ * ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ»(3). (چهره هایی در آن روز روشن هستند، خندان و شادمان
    ص:146
    ________________________________________
    1- اسراء /82.
    2- تفسیر مجمع البیان، ج1، ص101؛ تفسیر کبیر، ج3، ص51.
    3- عبس /38 - 39.
    می باشند) و در مورد گروه دوم می فرماید: «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَهٌ * تَرْهَقُهَا قَتَرَهٌ»(1) (چهره هایی را در آن روز غبار گرفته، روی آن را تیرگی پوشانده) درباره جمع نخستین می فرماید: «وُجُوهٌ یُوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ * اِلی رَبِّهَا نَاظِرَهٌ»(2) (چهره هایی در آن روز می درخشند، به پروردگارشان می نگرند) و در مورد جمعیت دوم می فرماید: «وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَهٌ»(3) (چهره هایی در آن روز عبوس و غمگین است).
    و نیز می فرماید: «وَ لَوْ تَری اِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»(4) (اگر ببینی گناهکاران را که سرهای خود را در نزد پروردگارشان به زیر انداخته اند)!
    گروه نخست می گویند: «اَلْحَمْدُ للّه ِِ الَّذِی اَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ»(5) (سپاس خداوندی راست که حزن و اندوه را از ما برطرف ساخت).
    و گروه دوم می گویند: «یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنبِ اللّه»(6) (افسوس بر آن که در پیشگاه الوهیت کوتاهی ورزیدم).
    تقابل دو چهره به صورت عالی ترین نمایش هنری در موارد متعددی در کتاب الهی ترسیم شده و بهترین آموزشهای ایمانی و اخلاقی را در بر دارد.
    محرومیت کفّار
    لقاء با رؤیت و نظر حتی با رؤیت و نظر باطنی تفاوت دارد، از نظر قرآن کریم لقاء شامل غیر مؤمن هم می شود ولی نظر فقط مربوط به مؤمنان است همچنان که فرمود: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ * اِلی رَبِّهَا نَاظِرَهٌ» ولی کفّار در حجاب هستند و آن گاه که قیامت به نور پروردگار منور و تابنده می گردد(7) محروم می باشند که می فرماید: «کَلاّ اِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ
    یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون»(8) (مطلب آنچنان نیست که آنها می پندارند آنها از (دیدار) پروردگارشان در حجاب هستند).
    ص:147
    ________________________________________
    1- عبس/40 - 41.
    2- قیامه/22 - 23.
    3- قیامه /24.
    4- سجده /12.
    5- فاطر /34.
    6- زمر /56.
    7- زمر /69.
    8- مطفّفین /15.
    نکته حائز اهمیت آن است که در آیه پیش از آن می فرماید: «کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلی قُلُوبِهِمْ
    مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ»(1) (مطلب چنان نیست که می پندارند بلکه به واسطه کارهایی که می کنند بر دلهاشان زنگار گرفته است).
    از آیه مزبور استفاده می شود که اولاً حجاب، حجاب قلبی است و ثانیا علّت این حجاب عبارت از زنگار گناهانی است که بر دل آنها گرفته است.
    لقاء با رؤیت و نظر فرق دارد، ممکن است یکی لقاء داشته باشد ولی رؤیت نداشته باشد، یک نفر نابینا با انسانی یوسف گونه ملاقات دارد ولی رؤیت ندارد و یک کتاب فروش کتاب دارد ولی دانش ندارد.
    مرحوم طبرسی(ره) معتقد است که لقاء به معنای رؤیت نیست و اعتقاد به اضمار دارد یعنی در «ملاقوا ربّهم» می گوید «ملاقون جزاء ربّهم» ایشان می فرماید: «ولیس اللقاء
    من الرؤیه فی شی ء» لقاء به هیچ وجه رؤیت نیست. زیرا لقاء نسبت به منافق و کافر هم داده شده است و مسلما کافر و منافق موفق به رؤیت پروردگار نمی شوند در صورتی که قرآن کریم درباره منافق می فرماید:
    «فَاَعْقَبَهُمْ نِفاقا فِی قُلُوبِهِم اِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ»(2) خداوند متعال (پی آمد آن بخل و نقض پیمان) نفاق را در دل ایشان قرار داد تا روزی که او را ملاقات کنند.
    فخر رازی هم که لقاء را عبارت از درک پروردگار می داند می گوید: منافق خداوند را نمی بیند و در اینجا بواسطه ضرورت قائل به اضمار شده است و از این رو می گوید: منظور از «یَوم یَلقَونَهُ» یلقون حسابه و حکمه می باشد یعنی کفار حساب الهی و فرمان الهی را ملاقات می کنند.(3)
    ولی با توجه به این که لقاء شامل لقاء معنوی یعنی علم هم می شود باید گفت که کافر و منافق هم در آخرت علم به حقیقت وحقانیت پروردگار دارند از این رو همان طور که از ظاهر برخی از آیات استفاده می شود «لقاء» به معنای یقین وعلم برای آنها هم حاصل
    ص:148
    ________________________________________
    1- مطفّفین /14.
    2- تفسیر مجمع البیان، ج1، ص101.
    3- تفسیر کبیر، ج16، ص141.
    می شود گر چه از رؤیت و نظر محروم می باشند.
    لقاء ویژه
    لقاء اولیای الهی همراه با نوعی نظر و رؤیت معنوی است، اشراق است، وجدان است و به تعبیر امام عسکری علیه السلام «هُوَ اَعْظَمُ کِرامَتِهِ لِعِبادِه»(1) (آن بزرگترین کرامت الهی برای بندگانش می باشد).
    انبیاء و صدیقان در همین جهان هم مشرّف بدان شرف گردیده اند همان طوری که در مورد رسول اکرم روایات متعددی وارد است(2). و امیر مؤمنان علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام می فرمودند: خدایی را که نمی بینند عبادت نمی کنند این همان جلوه ای بود که برای ابراهیم علیه السلام در مسجد خیف و برای موسی در طور سیناء ظاهر گشت و این همان طلعتی بود که در ساعیر طلوع نمود و این همان ظهوری بود که در کوه فاران تجلی فرمود.(3)
    امام سجاد از خداوند متعال می خواست که به هنگام لقاء دیدگانش منور به رؤیت او گردد و می گفت: «و اَقرِرْ اَعْیُنَنَا یَوْمَ لِقائِکَ بِرُؤْیَتِکَ»(4) (دیدگان ما را در روز ملاقات به دیدارت روشن فرما).
    این همان است که قرآن مجید می فرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ * اِلی رَبِّها ناظِرَهٌ» و این همان است که دیگران از آن محجوب می باشند.
    این نهایت درجه عرفان و عالی ترین شکوه معرفت است، فروغی است از ساحت مقدس ربوبی که سراپای وجود را می گیرد و آدمی در آن موقعیت به مرحله شهود و وجدان می رسد، جانش یکپارچه نور می شود، شعله می شود فروغ می شود، نه حلول است نه اتحاد است نه عینیت بلکه مرآه محض و آینه ای که فروغ ایزدی در آن تابیده، تنها علم نیست بلکه به مراتب بالاتر از علم و به تعبیری عین الیقین است، رؤیت و
    ص:149
    ________________________________________
    1- تفسیر صافی، ج1، ص87.
    2- بحار الأنوار، ج4، ص38.
    3- مفاتیح الجنان، دعای سمات.
    4- مناجات خمسه عشر، الخامسه عشره الزّاهدین.
    وجدان است، انسان به خوبی درک می کند قیومیت الهی و وابستگی خلقی را، درک حضوری است همان طور که انسان قدرت نفسانی خویش را درک می کند بلکه به صورت کامل تر و اساسی تر، معطی قدرت را وجدان می کند و وابستگی خود و همه چیز را به او، در آن جا خود را تعلّق محض می بیند و وابسته صرف، اینجاست که قرآن کریم می فرماید: «وَ هُوَ مَعَکُمْ اَیْنَ ما کُنْتُمْ»(1) و امام صادق علیه السلام هم فرمود: «ما رأیتُ شیئا إلاّ رأیتُ اللّه قبله و معه و بعده»(2) (هیچ چیزی ندیدم مگر آن که خدا را قبل از او و با او و بعد از او مشاهده کردم) خدا را شاهد و حاضر می بیند به طوری که آن شهود وحضور از خود شی ء بی نهایت مهمتر است، زیرا اگر شهود و حضوری نبود خود او هم چیزی نبود و قوامی نداشت که تنها قوام او بستگی به وجود «قیّوم» دارد.
    در این لقاء هم نضره است و سرور(3) و هم تحیت است و سلام(4) و هم، همه چیز.
    ما هر چه بگوییم و هرچه تصور کنیم از بیرون خانه است، نه دیده ایم و نه یافته ایم بلکه شنیده ایم و بافته ایم، و به قول ابن سینا: «فإنها لا یفهمها الحدیث ولا تشرحها العباره ولا یکشف المقال عنها غیر الخیال»(5)، (گفتار آن را تفهیم نمی کند و عبارت آن را تشریح نمی نماید و گفته پرده ای از چهره آن را به جز خیال بر نمی دارد).



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #66

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    شوق دیدار

    اولیای الهی پیوسته عاشق و شیفته دیدار الهی بوده و از خداوند اشتیاق بیشتر را می خواستند و به تعبیری «خدایا عاشقم عاشق ترم کن» امیرالمؤمنین علیه السلام اصحاب خود را
    می ستود که «اَحَبُّ اللِّقاءِ اِلَیْهِمْ لِقاءُ رَبِّهِمْ»(6) (محبوبترین ملاقاتها در نزد ایشان لقاء پروردگارشان می باشد).
    و درباره خودش هم می فرمود: «وَ اِنِّی اِلی لِقَاءِ اللّه ِ لَمُشْتَاقٌ»(7) (همانا مشتاق پروردگار
    ص:150
    ________________________________________
    1- حدید /4.
    2- رساله لقاء اللّه، ص20.
    3- انسان /11.
    4- احزاب /44.
    5- الاشارات و التنبیهات، نمط 9 مقامات العارفین، ص454، فصل بیستم.
    6- نهج البلاغه، نامه 28.
    7- نهج البلاغه، نامه 68.
    هستم). آنها دوست داشتند لقای الهی را و علی علیه السلام مشتاق و شیفته بود و این اشتیاق به حدی بود که وقتی شمشیر زهرآلود به سرش فرود آمد اولین سخنی که بر لب راند بانگ «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه» بود، او که می دید شب هجران به پایان رسیده و وعده دیدار فرود
    آمده با شادمانی هر چه تمام تر گفت: سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شدم.
    آیا لقایی که بزرگ ترین کرامت الهی است و امیر مؤمنان آن چنان اشتیاق بدان داشت عبارت از ثواب و نعیم بهشتی می باشد که در آیات «لقاء اللّه» قائل به اضمار شویم و
    بگوییم منظور از لقای الهی لقاء نعمتهای الهی است یا چیزی به مراتب از آن بالاتر بوده
    است که علی علیه السلام مشتاق آن بود؟
    آیا این که اولیای الهی مشتاق لقاء او بودند و آن همه اشک می ریختند و حماسه می آفریدند برای لقاء حور و قصور بوده است یا چیزی برتر از آن؟ آیا این که امام سجاد علیه السلامصورت مبارک خود را بر روی تربت پاک جدش امیرالمؤمنین نهاده و در مناجات خودش با خداوند می گفت «مُشْتَاقَهً اِلی فَرْحَهِ لِقائِکَ»(1) و از او می خواست که مشتاق دیدار فرح بخش خود قرار دهد به واسطه بهشت و درجات بوده است؟ یا این که او عاشق خدا بود و برای لقاء او مشتاقانه می سوخت و می گداخت و اشک می ریخت و به خود می پیچید و در آن شور و نوا خوش ناله های زار داشت.
    بزرگ ترین مصیبت از دیدگاه اولیای الهی فراق و محرومیت از «لقاء» و «دیدار» اوست که امیر مؤمنان می گوید:
    «فَهَبْنی یا اِلهی وَ سَیِّدی وَ مَوْلایَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ»(2)، (گیرم که عذاب تو را تحمل کنم چگونه بر جدایی از تو شکیبا باشم).
    و امام سجاد علیه السلام می گفت: «وَ لا تَحْجُبْ مُشْتاقِیکَ عَنِ النَّظَرِ اِلی جَمیلِ رُؤْیَتِکَ»(3)
    (مشتاقان خویش را از نظر به روی زیبایت محجوب مگردان) و در دعاهای خویش
    پیوسته خواستار اشتیاق بیشتر به لقای الهی بود تا آن جا که می گفت: «وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْیا
    ص:151
    ________________________________________
    1- زیارت امین اللّه.
    2- دعای کمیل.
    3- مناجات خمسه عشر، الثالثه الخائفین.
    حاجَتِی وَ اجْعَلْ فیما عِنْدَکَ رَغْبَتِی شَوْقا اِلی لِقائِکَ»(1)، (نیاز مرا از دنیا ببر و رغبت مرا به آنچه در نزد توست شوق لقای خود قرار ده).
    این نهایت درجه اوج عرفانی و خود باختگی در پیشگاه الهی است که نه دنیا می خواهد نه آخرت، نه لذایذ دنیوی و نه نعمتهای بهشتی بلکه فقط «لقای الهی و عشق و اشتیاق بدان».
    امیر مؤمنان هم در مناجات شعبانیه به هنگام قضاوت الهی حور و قصور نمی خواهد، بهشت و رضوان نمی خواهد بلکه می گوید: «اِلهی فَسُرَّنی بِلِقائِکَ یَوْمَ تَقْضی فیهِ بَیْنَ عِبادِکَ» (خداوندا، مرا به واسطه دیدار خودت مسرور فرما هنگامی که بین بندگانت قضاوت می نمایی).
    یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
    دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
    از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
    که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
    ص:152
    ________________________________________
    1- صحیفه سجادیه، دعای 54.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 7 از 7 نخستنخست ... 34567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi