روشی که خلیفه اول و دوم در مورد تعیین خلافت در پیش گرفتند و این که مسلمان ها چنین روشی را رد نکردند و روح عمومی (مشاجره ای) که در روز سقیفه بر منطق دو طرف (مهاجرین و انصار) حاکم بود و روش روشنی که مهاجرین برای اثبات انحصار حکومت در میان خود - بدون شرکت داشتن انصار- در پیش گرفتند و تاکید بر عوامل و توجیهات و راثتی مبنی بر اینکه بستگان پیامبر (ص) شایسته ترین افرادی هستند که خلافت را به ارث می برند... و نیز این که بسیاری از انصار آمادگی داشتند تا دو امیر را (یکی از مهاجرین و یکی از انصار) بپذیرند و این که ابوبکر که در آن سوال نکرد، اظهار تاسف کرد، همه این ها بدون هیچ شک و شبهه، به روشنی بیانگر آن است که این نسل نوظهور اسلامی (مهاجرین و انصار) که شامل گروهی که حکومت را پس از پیغمبر به دست آوردند، نیز می شود، به نظام شورایی نمی اندیشیدند و در ذهنشان تصور مشخصی از چنین نظامی وجود نداشت، با این حال چگونه می توان تصور کرد که پیامبر مساله جانشینی و حفظ اسلام را بر عهده نظام شورایی قرار دهد و ضابله و مفهوم آن را بیان نماید و بر مبنای چنین نظامی، مهاجرین و انصار را پس از خودش آماده پذیرش رهبری دعوت نموده باشد. علاوه بر آن ما در نزد چنین نسلی (مهاجرین و انصار) تعریف روشن یا مفهوم آن را مشخص نموده باشد، اما مسلمان ها را بر آن آگاه نکرده باشد و آن را به آنان نیاموخته باشد.