201) کشی، رجال، ص 34
202) ابن سعد، الطبقات، ج 5، ص لیدن 1332، ص 71
203) ایضا، ج 5، ص 74
204) مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 121
205) ایضا، ج 3، ص 87
206) وردی، علی، مهزله العقل البشری، بغداد 1955، ص 79
207) طبری، تاریخ، ج 5، ص 448
208) ارشاد، طهران، 1377، ص 263
209) نوبختی، فرقه الشیعه، ص 19
210) ایضا، ص 20
211) تاریخ طبری، ج 3، ص 459؛ محمد بن یحیی، التمهد و البیان فی مقتل العثان، بیروت 1961، ص 55
212) houtsma,M.Th. Ibnsaba; Ency. Ofjslam, I, P.92.
213) المقالات و الفرق، ص 20
214) فرق الشیعه، ص 19
215) تاریخ طبری، ج 3، ص 9- 378
216) ایضا، ج 3، ص 368
217) ایضا، ص 320
218) تاریخ طبری، ج 3، ص 378
219) التمهید، ص 55
220) عبدالله بن سبا، نجف 1956، ص 17، و نیز کتاب خمسون و مائه صحابی مختلق، بیروت 1968، ص 11 و بعد از آن.
221) تاریخ الادب العربی، ج 3، قاهره 1962، ص 37
222) تاریخ طبری، ج 3، ص 335
223) ایضا، ج 3، ص 336
224) قمی، عباس، الکنی و الالقاب، ج 1، نجف 1596، ص 73
225) وردی، علی ، و عاظ السلاطین، بغدا، 1945، 151
226) ایضا، ص 274 - 7. با توجه به آنچه مولف از قول وردی نقل کرده است. نظریه وردی در مورد این که عبدالله بن سبا همان عمار یاسیر بوده است. درست نیست: زیرا وی با ذکر چند وجه تشابه بین حالات عبدالله بن سیا و عمار یاسر نتیجه می گیرد که عبدالله سبا همان عمار یاسر بوده است، در حالی که هر محقق و خواننده ای که زندگی عمار یاسر و نیز آنچه به عبدالله سبا - بر فرض وجود داشتن او- نسبت داده شده، مطالعه کند در می یابد که فاصله این دو بسیار زیاد است و امکان ندارد، هر دو نام یک نفر باشد، عمار کسی است که از زمان پیامبر (ص) و قبل از هجرت آن حضرت مسلمان شد و یکی از یاران نزدیک آن حضرت به حساب می آمد، گونه ای که پیامبر (ص)او را ستود و پس از پیامبر نیز از دوستداران علی (ع) بود تا این که در جنگ صفین در روز پنجشنبه 9 صفر سال 37ه در سن 93 سالگی به شهادت رسید و علی (ع) بر جنازه اش حاضر و بر او گریست، در حالی که در باره ابن سبا می نویسند: وی به دست علی (ع) به مداین تبعید شد و در آن جا بود تا خبر شهادت علی (ع) را شنید و عقایدی که به او نسبت می دهند (چنان که بر می آید) شان و مقام عمار یاسر از آن ها منزه است. آیا به صرف این که ما در زندگی دو نفر وجه تشابهی پیدا کنیم، می توانیم استدلال کنیم که هر دو یکی بوده و فقط به دو نام از آن ها تعبیر می شده.
وردی می گوید: عمار نمی خواسته است، صریحا نامش برده شود و به صورت رمز او را ابن السوداء می گفته اند. چه دلیلی بر این مدعا وجود دارد، آیا این که عمار از یمن بوده و از قبایل سبئی آن جا باشد دلیل آن می شود که همان عبدالله بن سبا است. اگر چنین باشد بسیاری از یاران علی (ع) همانند مالک اشتر همدانی سبئی، حجر بن عدی کندی سبئی و... یمنی بوده اند و از قبایل سبئی و این حرف در باره آن ها هم صدق می کند، اصولا چرا عمار که صراحتا با عثمان به مخالف پرداخت، از بردن نام خود هراس داشته باشد و این که مردم بدانند او عمار یاسر و از صحابه پیامبر (ص)است، نه تنها برای عمال نگران کننده نیست، بلکه در این حال بیشتر می توان میان مسلمان ها در هدف خود موفق شود. به هر حال در این زمینه نیست، بلکه در این حال بشتیر می تواند میان مسلمان ها در هدف خود موفق شود. به هر حال در این زمینه بیش از این نیاز به توضیح نمی بینیم و از خوانندگان محترمی که خواهان اطلاعات بیشتری در مورد شخصیت افسانه ای عبدالله بن سبا هستند می خواهیم به کتاب عبدالله بن سبا نوشته علامه بزرگوار سید مرتضی عسکری مراجعه نمایند.-م.
227) الشیبی، کامل الصله بین التصوف و التشیع، ج 1، ص 36- 40
228) تاریخ طبری، ج 3، ص 9- 378
229) التمهید، ص 74- 5 طبری ، ج 3، ص 335
230) رازی، فخر الدین، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، قاهره 1938، ص 72
231) الفتنه الکبری، ج 1، قاهره 1948، ص 128- 9
232) تلبیس، ابلیس، ص 22
233) حلی، حسن بن یوسف، اثبات الوصیه، نجف لا:ت، ص 19
234) المقالات و الفرق، ص 21
235) اعتقادات، ص 72
236) اعتقادات ص 27
237) op.cit,i,p 92
238) مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 228
239) طبری، ج 3، ص 335
240) ایضا،ج 3، ص 335
241) بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 52
242) مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 228- 9
243) طبری، ج 3، ص 379
244) مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 231
245) انساب الاشراف، ج 5، ص 48
246) مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 227
247) انساب الاشراف، ج 2، ص 31
248) ایضا، ج 2، ص 36
249) انساب الاشراف، ج 2، ص 29- 30
250) ایضا، ج 5، ص 28
251) ایضا، ج 5، ص 40
252) بلاذری، انساب، ج 5، ص 41
253) طبقات کبری، ج 3، بیروت 1975، ص 64
254) الفتنه الکبری، ج 1، قاهره، ص 197
255) الصله بین النصوف و التشیع، ج 1، بغداد 1963
256) عبدالله بن سبا، قاهره 1381
257) اصل الشیعه و اصول ها،بیروت لا.ت، ص 84
258) المقالات و الفرق، ص 23
259) اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 90
260) اشعری، سعد، المقالات و الفرق، ص 26- 7
261) شهرستانی، ملل و نحل، ج 1، ص 131. منظور شهرستانی از (دو بزرگوار) امام حسن (ع) و امام حسین (ع) می باشد.
262) ایضا، ج 1، ص 131
263) اشعری، مقالات، ص 27
264) منسوب به عداللله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب.
265) اشعری، سعد، مقالات، ص 42، اشعری در ص 43. می نویسد: ابوملسم عبدالله را کشت
266) المقالات و الفرق، ص 39- 40
267) المقالات و الفرق، ص 28- 32
268) ایضا، ص 35
269) ایضا، ص 35
270) مفید، ارشاد، ص 237- 8
271) غیبت ، نجف 1385، ص 200
272) طبقات الکبری، ج 5، ص 73
273) ایضا، ج 5، ص 72
274) ایضا، ج 5، ص 70
275) ایضا، ج 5، ص 77
276) ایضا، ج 5، ص 70
277) ایضا، ج 5، ص 74
278) کشی، رجال، ص 195
279) نوبختی، فرق الشیعه، ص 54
280) ایضا، ص 52
281) اشعری، سعد المقالات ص 44
282) وی رهبر فرقه ای از غلات به نام بزیعیه بود. اشعری، ص 54، نوبختی در کتاب فرقه الشیعه، ص 38، آن را با غیت ضبط کرده است.
283) رهبر فرقه ای از غلات بود. نوبختی، فرقه الشیعه، ص 25
284) اشعری، مقالات، ص 55
285) فرق الشیعه، ص 55
286) ایضا، ص 55
287) الصله بین التصوف و التشیع، ج 1، ص 133- 134
288) نوبختی، فرق الشیعه، ص 38
289) کشی، رجال، ص 251
290) ایضا، ص 250
291) ایضا، ص 248
292) این زمانی که بود که غلات از پیروان ابوخطاب گفتند: لبیک جعفر لبیک نوبختی، فرق الشیعه، ص 39
293) مقصود امام صادق (ع) است.
294) کشی، رجال، ص 253
295) قرآن مجید، 4: 28
296) نوبختی، فرق الشیعه، ص 38
297) الصله بین التصوف و التشیع
298) قرآن کریم، 18: 80
299) دنباله آیه چنین است: و کان من ورائهم ملک یاخذ کل سفینه غصبا: (چرا که پشت سر آن ها پادشاهی ستمگر بود و هر کشی سالمی را غصب می نمود. شرح صحیح این داستان در تفاسیر قرآن و از جمله تفسیر نمونه ج 12، ص 479 داده شده است.-م
300) مقالات الفرق، ص 55