صفحه 1 از 26 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 255

موضوع: پیدایش و گسترش تشیع

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پیدایش و گسترش تشیع

    پیدایش و گسترش تشیع

    سخن مترجم

    بسم الله الرحمن الرحیم
    مقصود از ترجمه این کتاب آشنا ساختن محققین و علاقه مندان به چگونگی پیدایش شیعه و تشیع و سیر پیشرفت شیعه تا زمان غیبت امام زمان (عج) و نامیده شده آن به شیعه امامیه و نیز فرقه های غلات و موضع شیعه امامیه نسبت به آن ها و مطالب سودمند دیگری در مورد اعتقاد اساسی این فرقه و مرکزیت کوفه در زمان ائمه (ع) است.
    مولف کتاب آقای دکتر عبدالله فیاض استاد تاریخ دانشگاه بغداد است. وی در زمینه های مختلفی به تالیف و تدریس پرداخته و دارای آثار ارزنده ای است و در رشته خود گام های سودمندی را در راه پیشرفت علم و دانش برداشته و راهگشای تحقیقات و پژوهش های علمی در این زمینه بوده است، وی در تالیف این کتاب سعی نموده از منابع مختلفی استفاده نماید و از نظریات نویسندگان و مورخین و صاحب نظران گذشته و حال بهره گیرد.
    این کتاب مشتمل بر مقدمه ای از آیه الله صدر است که استاد شهید در آن به دلایل پیدایش تشیع و نیز زمان ظهور آن می پردازد و نظریات ارزنده خود را به طور مستدل بیان می دارد.
    در ترجمه کتاب سعی من بر آن بوده است که نظریات مولف را به فارسی در آورده و از توضیحات و حواشی زیاد خودداری نمایم.
    امید می رود با انتشار این کتاب گامی دیگر برای همه علاقه مندان و به ویژه دانشجویان عزیز در راه بالا بردن سطح دانش عمومی در مورد شناخت مکتب تشیع بر داشته شود؛ این کتاب می تواند به عنوان یک کتاب کمک درسی جهت درس تاریخ اسلام نیز به حساب آید
    به نام خداوند بخشنده مهربان
    مقدمه ای از آیه ا... سید محمد باقر صدر
    برخی از پژوهشگران معتقدند تشیع پدیده ای است عارض بر جامعه اسلامی و نسبت فرقه شیعه به پیکرامت اسلامی آن است که حوادث و تحولات اجتماعی خاصی که در جامعه اسلامی روی داده، منجر به پیدایش یک فکر و مذهب خاصی (مکتب تشیع) شده که به صورت بخشی از آن بخشی از آن پیکر بزرگ در آمده و به تدریج توسعه یافته است.
    گروه فوق پس از پذیرش این تئوری در این که چه حوادثی سبب پیدایش تشیع و نشو و نمای آن شده است، اختلاف نظر دارند. برخی تصور کرده اند که عبدالله سبا و فعالیت های سیاسی که در باره او تصور می شد، موجب پیدایش تشیع شده است؛ برخی یگر معتقدند رسیدن حضرت علی (ع) به خلافت و بهره مند شدن آن حضرت از امکانات سیاسی و اجتماعی موجب پیدایش تشیع گردید، عده ای نیز معتقدند پیدایش تشیع بر اثر حوادثی است که پس از حضرت علی (ع) در جامعه اسلامی پی در پی اتفاق افتاده است.
    به گمان من آن چه باعث شده است تا بسیاری از این پژوهشگران معتقد شوند که تشیع یک پدیده عارضی در جامعه اسلامی باشد، این است که شیعه در صدر اسلام گروه اندکی از امت اسلامی محسوب می شد و همین واقعیت، این تصور را برای برخی به وجود آورد که اساس جامعه اسلامی را غیر شیعه تشکیل داده است و تشیع پدیده ای عارضی و استثنایی نسبت به جامعه اسلامی است که عوامل پیدایش آن را باید در لابه لای تحولاتی جست که بر خلاف وضع حاکم (آن روز) صورت گرفته است.
    اما این که معیار تمایز و تشیخص بین قاعده و استشناء و ریشه و شاخه (غیر تشیع و تشیع) زیادی و کمی تعداد قرار گیرد، امری غیر منطقی و نامعقول است، زیرا این اشتباه است که بر مبنای زیادی نفرات، اسلام غیر شیعی اصل شمرده شود و اسلام شیعی به سبب کمی پیروان آن، پدیده ای عارض تصور شود که بعدها به وجود آمده است، چرا که این مبنا با طبیعت تقسیمات اعتقادی ناسازگار است، زیرا چه بسیار تقسیماتی که در حوزه اعتقادی یک رسالت، بر اساس اختلاف در تعیین بعضی از حدود و نشانه ها و مشخصات آن به وجود آمده است (نه براساس تعداد پیروان) چنان که گاهی پیروان دو عقیده و مرام از نظر تعداد با هم برابر نیستند، ولی در این که هر دو اصالت داشته و به یک نسبت حاکی از رسالتی هستی که در برخی شوون آن با هم اختلاف کرده اند، برابرند.
    بنابراین در تقسیمات اعتقادی دین اسلام به فرقه های مختلف شیعه و غیر شیعه نباید زیادی نفرات و افزایش نسبی را ملاک اصل بودن یک فرقه دانست، چنانکه که درست نیست که تاریخ پیدایش مکتب شیعه را وابسته به پیدایش واژه شیعه یا تشیع بدانیم، چرا که پیدایش نام ها و اصطلاحات امری است و پیدایش محتوا و واقعیت اصول آن امر دیگر و صرف این که ما واژه شیعه را بین واژه هایی که در زمان پیغمبر یا بعد از رحلت آن حضرت حاکم بود، نیابیم، دلیل بر نبودن این مکتب و محتوا و اصول آن نمی شود.
    با توجه به مطالب فوق اکنون به بحث در مورد شیعه و تشیع پرداخته و به دو سوال زیر پاسخ می دهیم
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    1- تشیع چگونه به وجود آمد؟ 2- شیعه چگونه پدیدار شد؟

    در مورد پرسش اول، ما می توانیم تشیع را نتیجه طبیعی اسلام و نمایانگر اصولی بداینم که لازم بود دعوت اسلامی در راه رسیدن به کمال مطلوب خود به طرح آن بپردازد و نیز می توانیم تشیع را نتیجه منطقی دعوتی بدانیم که پیامبر اکرم (ص) بر حسب طبیعت پیدایش آن دعوت و شرایط حاکم آن زمان، رهبری آن را به عهده داشت، زیرا پیامبر اکرم (ص) رهبری دعوتی انقلابی را بر عهده داشت و مشغول ایجاد چنانکه دگرگونی وسیعی بود که جامعه و نسبت های خاص و سازمان ها و مفاهیم آن را بر می گرفت و چنین انقلابی کار ساده و آسانی نبود، بلکه یک راه طولانی و ممتدی بود که فاصله بین مبدا و منتهای آن به مقدار فاصله معنوی عمیقی بود که بین جاهلیت و اسلام قرار داشت. بنابراین چنین دعوتی باید کار خود را انسان جاهلیت آغاز کند و آن را به صورت انسانی مطابق خواسته اسلام درآورد. انسانی که نور اسلام را به سرتاسر جهان بتاباند و برای این کار پیامبر (ص) می بایست ریشه ها و رسوبات جاهلیت را از آن بزداید.
    پیامبر اکرم (ص)برای رسیدن به چنین هدفی در مدت کوتاهی گام های بلندی برداشت، اما این به معنای پایان کار نیست و حتی پیامبر هم بایستی کار انقلاب و دگرگونی جامعه دنبال شود.
    پیامبر (ص) مدتی قبل از وفاتش، می دانست که به زودی از دنیا خواهد رفت و این امر را در حجه الوداع به روشنی بیان کرد و مرگ به طور ناگهانی به سراغ آن حضرت نیامد، بنابراین حتی اگر ما عامل غیبی و امداد الهی را که همواره از طریق وحی به پیامبر (ص) می رسید و از دعوت او حمایت می کرد، در وضعیت آن روز و تصمیم گیری نسبت به آینده، دخالت ندهیم، باز هم آن حضرت جهت تصمیم گیری و تفکر چاره اندیشی برای ادامه راه نسبت به پس از خودش دارای فرصت کافی بوده است.
    ما می توانیم برای پیغمبر نسبت به آینده دعوتش سه راه تصور کنیم که پیامبر (ص) ناگزیر بود یکی از آن ها را انتخاب کند:
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    راه اول

    پیامبر (ص)نسبت به آینده دعوتش یک موضع منفی در پیش گیرد و به ایفای نقش خود در رهبری دعوت و هدایت آن در زمان حیاتش اکتفا کند و آینده را به حوادث و پیشامدهای بعد واگذار تصور این موضع منفی در مورد پیامبر (ص) ممکن نیست، زیرا چنین موضعی ممکن است، ناشی از یکی از دو امر باشد که هیچ کدام با شخصیت آن حضرت سازگار نیست:
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امر اول

    پیامبر (ص) به این سبب نسبت به آینده دعوت بی تفاوت باشد که معتقد است، داشتن موضع منفی و بی طرفانه، در آینده دعوتش تاثیری نخواهد داشت و به آن صدمه ای نمی زند و امت اسلامی که به روزدی عهده دار امر دعوت خواهد شد، قادر است به گونه ای در آن تصرف کند که حامی آن باشد و منحرف نشدن آن را تضمین کند.
    چنی عقیده ای را واقعیت به هیچ روی تایید نمی کند، بلکه جریان طبیعی اوضاع بر خلاف آن بود؛ زیرا دعوت اسلامی از آن جهت که در آغاز، عملی دگرگون کننده با هدف ایجاد جامعه ای اسلامی و ریشه کن کردن ریشه های جاهلیت از آن جامعه بود، با فقدان مقام رهبری و ارائه ندادن هیچ طرح و برنامه ای برای آینده نهضت، در معرض بزرگ ترین خطرها قرار داشت.
    طبیعت رویارویی امت با فقدان پیامبر بدون وجود هیچ برنامه و طرح قبلی موجب بروز خطراتی می گردد و در چنین وضعی ضرورت فوری ایجاب می کند که امت شتابزده و بدون تدبر وارد عمل شوند، زیرا هرگاه پیامبر امت را بدون هیچ گونه برنامه و طرح برای آینده دعوتش رها کند، چنین امتی به زودی و برای نخستین بار مواجه با مسوولیت تصرف در امر نهصت بدون وجود رهبری آن، می گردد و چنین امری مواجعه شدن با خطرناکترین مشکلات دعوت است، و علی رغم اهمیت مشکل، چنین وضعی ایجاب می کند که با عجله و بلافاصله دست به کار شده و اقدام نماید، زیرا این وضیعت (فقدان رهبری) نمی تواند ادامه پیدا کند.
    این اقدام (شتابزده، ناگزیر) هم زمان با ضربه ای است که امت، با فقدان رهبر بزرگ خود، بدان دچار شده است، ضربه ای که طبیعتا قدرت تفکرشان را متزلزل ساخته و چنان پریشانشان کرده که حتی یکی از صحابه معروف (اختیار از کف داده) و آشکار می گوید:ان النبی (ص) لم یمت و ولن یموت یعنی: پیامبر نموده است و هرگز نخواهد مرد. هم چنین خطراتی بود ناشی از این امر که دعوت اسلامی به چنان موفقیت و پیشرفتی نرسیده بود که قبلا پیامبر (ص) مطمئن شده باشد که پس از او امت بتواند عهده دار امر دعوت شود و هماهنگ با خواسته ها و شرایط دعوت عمل نموده و بر تناقضات و رقابت هایی که همواره در زوایای دلشان بر اساس تقسیم شدن به مهاجرین و انصار یا قریش و سایر اعراب یا مکی و مدنی وجود داشت، فائق آیند.
    خطرات دیگر نیز از ناحیه کسانی بود که خود را پوشش اسلام مخفی کرده بودند و در زمان پیامبر همواره بر ضد اسلام مشغول فتنه انگیزی بودند، این ها همان گونه بودند که قرآن آنان را منافقین نامیده است و چنان چه عده زیادی را که پس از مواجه شدن با پیروزی سربازان اسلام بدون آگاهی و درک حقیقت اسلام و از روی ناچار مسلمان شدند، به آن ها بیافزایم، می توانیم بسنجیم که چه خطراتی ممکن بود از طرف این عناصر متوجه امر دعوت شود.
    عناصری که خالی شدن صحنه از مراقبت رهبری آن، به طور ناگهانی و در فراغت کامل فرصتی را جهت حرکت وسیع به دست آورده بودند.
    بنابراین اهمیت وضیعت زمان بعد از پیغمبر (ص) چیزی که بر هیچ رهبری که با کار عقیدتی سر و کار داشته باشد، پوشیده بماند، چه رسد به فردی مانند خاتم الانبیاء.
    (شما خود قضاوت کنید) با توجه به این که ابوبکر حاضر نشد، بی طرف بماند و بدون دخالت مثبت در جهت آینده دعوت صحنه را ترک کند و دلیل این عمل (دخالت ایجابی و نه سلبی) را احتیاط نسبت به آینده نهضت می دانست.
    و زمانی که مردم با وجود تمرکز سیاسی و اجتماعی که پس از پیامبر در جامعه اسلامی حاصل شده بود، در عین حال هنگام ضربت خوردن عمر، از ترس آینده دعوت و خطراتی که ممکن بود به خاطر جدایی امت و رهبری حاصل شود با شتاب به سوی عمر می رفتند و می گفتند ای کاش وصیتی می کردی (و فردی را به جانشینی خود تعیین می نمودی)(1) و زمانی که عمر به آن ها که احساس خطر می کردند، پاسخ مثبت داده و تعیین خلافت را به عهده شش تن واگذارد و در صورتی که عمر در روز سقیفه اهمیت اوضاع را درک کرد و نسبت به خطرات انتخاب سریع و ناگهانی ابوبکر و پیشامدهای بعدی که در اثر خلافت او ممکن است ایجاد شود، اظهار نگرانی نمود و می گفت: بیعت ابوبکر کاری ناگهانی و بی اندیشه بود، جز آن خداوند شرش را نگهداشت.(2) و زمانی که او اهمیت وضیعت بعد از پیامبر و ضرورت اقدام سریع را درک کرده بود و در این باره هنگامی که برای پذیرفتن خلافت، مورد سرزنش قرار گرفت، چنین گفت: پیامبر خدا در زمانی رحلت کرد که مردم به دوره جاهلیت نزدیک بودند و ترسیم که گمراه شوند و یارانم مرا به قبول خلافت واداشتند.(3)
    آری در صورتی که تمام مطالب فوق صحیح باشد، بدیهی است که پیامبر اکرم (ص) و رهبر دعوت اسلامی، پیش از همه از خطر بی تقاوتی و در پیش گرفتن موضع منفی و بی طرفانه آگاه است و نسبت به شناخت موقیعت و شرایط موجود از ادرک قوی تر و فهم عمیق تری برخودار بوده و می دانی که کار دگرگونی در امتی که به قول ابوبکر از دوران جاهلیت فاصله چندانی نگرفته است، نیازمند چه برنامه و کارهایی می باشد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امر دوم

    توجیه دیگری که برای موضع منفی و بی تفاوتی رهبر نسبت به آینده دعوت تحولات آن زمان پس از خودش می توان ابراز کرد، آن است که آن حضرت علی رغم آگاهی نسبت به خطرات منفی گردایی در صدد نگهداری و حفظ دعوت از این خطرها برنیاید، زیرا وی دعوت خود را از دریچه مصالح شخصی می نگرد و حفظ اسلام فقط در زمان حیاتش برای او اهمیت دارد (او می خواهد اسلام را حفظ کند) از منابع و لذت هایی آن استفاده کند، از این رهگذر آینده دعوت پس از مرگش برای او اهمیتی ندارد.
    چنین تفسیر و توجیهی نیز بر پیغمبر (ص) صدق نمی کند و حتی اگر نبوت و رسالتش و حتی ارتباطش با خدا را در امر مربوط به رسالت نادیده بگیریم و فقط او را همچنون سایر رهبران فکری و مذهبی، رهبری صاحب رسالت بدانیم، باز هم این توجیه پذیرفته نیست، زیرا تاریخ رسولان و رهبران مکاتب همانندی برای آن حضرت به یاد ندارد که همچون او در دعوت خویش خالص باشد و خود را در راه آن فنا کند و تا آخرت لحظه (زندگی)، خود را فدای امر رسالت و دعوت نماید و سرتاسر تاریخ زندگانی آن حضرت بر این امر گواه است. حتی زمانی که در بستر مرگ قرار داشت و مرضش شدت پیدا کرده بود، سربازان اسلام را به جنگ واداشت و برای آن ها برنامه ریزی نمود و سپاه اسامه را برای شرکت در جنگ مجهز کرد، و پی درپی می فرمود: سپاه اسامه را آماده کنید، سپاه اسامه را حرکت دهید، سپاه اسامه را بفرستید(4) و این جملات را تکرار می کرد در حالی که گاهی از شدت مرض حالت اغما بر آن حضرت دست می داد.
    در حالی که پیامبر (ص) در بستر مرگ قرار داشت، نسبت به یکی از مسائل دعوت اسلام یعنی خواندن مردم برای شرکت در جنگ، این چنین اهمیت می داد و با این که نفس های آخر را می کشید و از فرار رسیدن مرگش آگاه بود و می دانست قبل از چیدن محصول جنگ از این دنیا رحلت می کند، با این حال باز هم این آگاهی او را از اصرار در آماده نمودن لشکر باز نداشت، پس با وجود آنکه پیامبر در آن حال به یکی از مسائل دعوت چنین اهمیت می دهد، چگونه می توانیم تصور کنیم که به فکر مسائل مهم آینده دعوت خود نیست و جهت حفظ اسلام از خطرات بعدی، برنامه ریزی نمی کند؟
    بالاخره در رفتار پیامبر (ص) در واپسین لحظات عمرش، نکته ای وجود دارد که روش اول را (اهمیت ندادن به آینده دعوت) در مورد آن حضرت مردود می شمارد و راه ثابت می کند که آن حضرت نسبت به آینده دعوتش روش مثبت و فعال در پیش است و چنین نبود که به سبب درک نکردن خطرهای بعدی یا اهمیت ندادن به آن برخوردی بی طرفانه و منفی گرایانه در پیش گرفته باشد و در آن دخالت نکند، نکته مذکور آن است که شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که پیامبر (ص) در آخرت لحظات عمرش و در زمانی که در خانه او مردانی از جمله عمربن خطاب حاضر بودند، فرمود: ایتونی بالکتف و الدواه اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا.(5)
    برایم کاغذ (شانه گوسفند) و دواتی که بیاورید که برای شما چیزی بنویسم که بعد از آن هیچ گاه گمراه نشوید.
    حدیث فوق که شیعه و سنی در صحت آن اتفاق نظر دارند، به روشنی بیانگر آن است که پیامبر (ص) به فکر خطرات آینده و ضرورت برنامه ریزی جهت حفظ امت اسلام از انحراف و حمایت از دعوت اسلام در مقابل دشمن و جلوگیری از نابودی آن بوده است. بنابراین تصور موضع بی طرفی و منفی گرایی برای پیامبر (ص) به هیچ عنوان درست نیست.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    راه دوم

    دومین راهی که در مورد آینده دعوت اسلام در مقابل پیامبر قرار داشت آن بود که پیامبر نسبت به آینده اسلام برای پس از خود، برنامه ریزی کند و موضعی مثبت و فعالانه در پیش گیرد (نه منفی و بی تفاوت) به این صورت که مسئولیت سرپرستی دعوت اسلامی و حفظ آینده آن را به صورت شورایی به عهده نمایندگان امت که از نخستین نسل اعتقادی اسلام شده و شامل مهاجرین و انصار است، بگذارد تا این گروه که نماینده امت است، به زودی به عنوان پایگاه حکومت و محور رهبری اسلام در مسیر رشد و توسعه آن به حساب آید.
    چنانچه طبیعت اشیا و اوضاع و احوال آن روز و نیز رفتار و سلوک پیامبر(ص) و وضع اسلام و مبلغین و طرفداران اسلام را در نظر بگیریم، به نظر می رسد همه بیانگر خلاف راه دوم، می باشند و این نکته راکه پیامبر (ص) چنین روشی را برگزیده باشد و پس از خودش رهبری دعوت را براساس نظام شورا مستقیما به عهده امتی قرار داده باشد که در نسلی نوظهور یعنی مهاجرین و انصار تجسم یافته است، رد می کند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  13. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    توضیح مطالب فوق

    1- اگر پیامبر(ص) نسبت به آینده دعوت پس از خودش موضعی مثبت، در پیش می گرفت و مقصودش از این کار آن بود که پس از حضرت مستقیما نظام شورایی جایگزینش گردد و وظایف او بر عهده گیرد و سرپرستی دعوت به رهبری واگذار شود که جوشیده از این نظام باشد، چنین موضعی به روشنی ایجاب می کرد که پیامبر، امت و دعوت کنندگان به اسلام را بر ان آگاه کند و حدود و جزئیاتش را بیان کند و به آن شکلی دینی و مقدس بخشد و جامعه اسلامی به حل و فصل امور سیاسی خود از طریق نظام شورایی نمی پرداختند، بلکه حکومت و گزینش رهبران قبایل و عشایر بیشتر بر اساس زور و ثروت و تاحد زیادی وراثت قرار داشت.
    ما می توانیم به آسانی دریابیم که پیامبر اکرم (ص) نگهداری و حفظ آینده اسلام را بر طبق نظام شواریی قرار نداد و جزئیات قانونی یا مفاهیم فکری - حدود و شرایط - آن را بیان نکرد، چرا که اگر چنین شیوه ای را در پیش می گرفت، طبیعی بود که باید در احادیثی بیان نکرد؛ چرا که اگر چنین شیوه ای را در پیش می گرفت، طبیعی بود که باید در احادیثی که از پیامبر (ص) روایت شده است، منعکس می شد و در ذهن مسلمانان یا حداقل نسل پیشتازی که از مجموع مهاجرین و انصار به وجود آمده بود و موظف به برقرار چنین نظامی بود، نقش می بست. در صورتی که ما در احادیثی که از پیامبر اکرم (ص) وارد شده است، هیچ شکل قانونی مشخصی، از نظام شورایی را نمی یابیم و در اذهان مسلمان و حتی نسل پیشتاز- مهاجرین و انصار - نیز کوچک ترین نشانه ای در این زمینه یافت نمی شود.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 09-04-2019 در ساعت 18:40
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  15. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در اثبات و تایید مطالب فوق به بیان نکات زیر می پردازیم:
    هنگامی که مرض ابوبکر شدت یافت، امر خلافت را به عمر سپرده و به عثمان امر کرد تا وصیتش را چنین بنویسد:
    بسم الله الرحمن الرحیم، این است وصیتنامه ابوبکر خلیفه رسول خدا به مردم مسلمان و با ایمان، درود بر شما، من خدا را در پیشگاه شما سپاسگزارم. اما بعد من عمر بن خطاب را بر شما امیر قرار دادم، پس به سخنانش گوش فرار دهید و از دستوراتش اطاعت کنید. عبدالرحمان بن عوف بر ابوبکر وارد شد و به او گفت: ای خلیفه پیامبر حالت چگونه است؟
    ابوبکر پاسخ داد: چگونه باشد حال کسی که امیر شما بود و شما هر لحظه بر رنج هایش می افزایید، هنگامی که یکی از خودتان را به رهبری شما برگزیدم، پس همگی از این کار به خشم آمدید و باد در بینی انداخته آن را برای خود می خواهید.(6)
    این روش ابوبکر در تعیین جانشین و زشت شمردن مخالفت دیگران با نظر خودش بیانگر آن است که وی برای این کار (سرپرستی امور و تعیین رهبر) نظام شورایی را معقول نمی دانست و تعیین خلیفه را حق خود می دانست و براساس آن اطاعت مسلمان ها را از خودش واجب می شمرد و به آن ها دستور داد تا از کسی که او تعیین کرده اطاعت نمایند و به سخن او گوش فرا دهند. بنابراین، این سخن او تنها معرفی و راهنمایی نبود، بلکه الزام مسلمان ها بر پذیرفتن عمر و نیز انتصاب او در میان آن ها بود.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 09-04-2019 در ساعت 18:40
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  17. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عمر نیز تعیین خلیفه بر مسلمان ها را حق خود می دانست و آن را در انحصار شش تن قرار داد و تعیین خلیفه را به عهده آن ها سپرد، بدون این که در این امر کمترین نقش بنابراین عمر نیز، همانند ابوبکر، در مورد تعیین خلیفه به کار بردن نظام شورایی را منطقی ندانست.
    هنگامی که عده ای از عمر در خواست کردند، خلیفه بعدی از تعیین کند، وی گفت: اگر یکی از دو تن زنده می بود این امر را به عهده او وامی گذاشتم و بدان آرامش پیدا می کردم، یکی سالم (غلام آزاد شده ابو حذیفه) و دیگری ابو عبیده جراح، و چنانکه سالم زنده بود او را انتخاب می کردم و تعیین خلیفه را به عهده شورا وا نمی گذاشتم.(7)
    ابوبکر نیز هنگامی که در بستر مرگ بود در حالی با عبدالرحمان بن عوف در گوشی صحبت می کرد، چنین گفت: ای کاش از پیغمبر (ص) می پرسیدم که خلاف امت از آن کیست؟ تاکسی برای آن به نزاع برنخیزد.(8)
    هنگامی که انصار در سقیفه جمع شدند تا سعد بن عباده را به عنوان خلیفه برگزینند، فردی از آن ها گفت، اگر مهاجرین قریش از پذیرش رهبری او خودداری کنند و بگویند: این ما هستیم که مهاجرت کرده ایم و از بستگان و دوستان پیامبریم، آن گاه تکلیف چیست؟ عده ای گفتند: در این صورت می گوییم یک امیر از ما باشد و یکی از شما و هرگز به غیر این راضی نمی شویم.
    ابوبکر نیز هنگامی که در بین آن ها خطبه می خواند، چنین گفت: ما گروه مهاجرین نخستین کسانی بودیم که آیین اسلام را پذیرفتیم و دیگران پس از ما ایمان آوردند، ما از خویشاوندان پیامبریم و از جهت نسبی از تیره برتر عرب هستیم.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 09-04-2019 در ساعت 18:40
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  19. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    زمانی که انصار پیشنهاد کردند مدتی مهاجرین زمام امور را به دست بگیرند و مدتی انصار، ابوبکر آن را رد کرد و چنین گفت: هنگامی که رسول خدا(ص) به پیامبری برانگیخته شد، بر عرب ها دشوار بود که از آیین نیاکانشان دست بردارند، به این سبب با او مخالفت کردند و او را به زحمت انداختند. ولی خداوند از میان قومش مهاجرین را نخستن کسانی قرار داد که آن حضرت را تصدیق کردند و در نتیجه آن ها در روی زمین نخستین افرادی بودند که به پرستش و عبادت خدا بر خواستند. آنان دوستان پیامبر و عترت او و شایسته ترین مردم برای جانشینی آن حضرت می باشند و کسی در امر خلافت با آن ها به جنگ و ستیز برنخیزد و جز آن که ظالم و ستمگر باشد. و حباب بن منذر نیز هنگامی که انصار را تشویق می کرد تا از پذیرفتن بیعت با ابوبکر خودداری کنند، چنین گفت: دست از بیعت باز دارید و از بین خود کسی را برگزینید، مردم در پناه و سایه شمایند، اگر این گروه (مهاجرین) نپذیرفتند، پس از ما امیری باشد. از آن ها هم امیری. عمر سخن او را رد کرد و گفت: هرگز دو شمشیر در یک غلاف نمی گنجد... ما دوستان و خویشان محمدیم و کسی با ما در سلطنت و میراث او دشمنی و مخالفت نکند. به جز آن که به باطل هدایت کند یا به گناه میل کند یا به هلاکت افتد.(9)
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 09-04-2019 در ساعت 18:40
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  21. تشكر

    نرگس منتظر (10-04-2019)

صفحه 1 از 26 1234511 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi