سپاه از چالش نظامی تا چالش سیاسی در جنگ
دو عملیات خیبر (اسفند 62) و بدر(اسفند 63) عملیاتهایی پرتلفات و ناکام بود که بسیاری از مسوولان کشور را در توانایی سپاه براي تغییر وضعیت گرهخوردهي جنگ در آن سالها به تردید کشاند.
سال 64 همراه با این تردید فرا رسید و در این شرایط صیاد شیرازی که منتقد برخی عملیاتهای پیشین بود طرحهایی برای تغییر روند جنگ داشت.
آنگونه که محسن رضایی روایت کرده است در فروردین 64 صیاد گفته بود طرحی دارد که پنج روزه جنگ را تمام میکند و مسوولان نیز طرح او را پذیرفتهاند و خواستهاند که سپاه نیروهایی را که صیاد شیرازی نیاز دارد در اختیار او قرار دهد. در این میان مشکلات فراوانی در اجرای طرحها پیش آمد؛ طرحهایی که منتقداني در ارتش و سپاه داشت و البته صیاد نیز معتقد بود آنگونه که باید به او کمک نمیشود. طرح اول صیاد عملیات کمیل بود که با انتقادات فرماندهان سپاه بهویژه حسین علایی (كه در آن مقطع قائممقامِ سپاهي صياد محسوب ميشد) منتفی شد و طرح دیگر او به نام عملیاتهای قادر نيز انجام شد که موفقیتی نداشت. محسن رضایی میگوید: «5 روز ادعایی شد سه ماه... هیچ موفقیتی به دست نیاوردند و یک وقت طولانی را گرفتند.»
میتوان حدس زد اگر صیاد شیرازی عبارت 5روز را هم استفاده کرده باشد به معنای پایان دادن 5 روزه جنگ نبوده است اما محسن رضایی کاملا این عبارت را جدی گرفته بود. این در حالی بود که طرحهای سپاه پیش از این در مدت زماني طولانیتر، گرهی از جنگ باز نکرده بود.
ایده تشکیل سپاه در ابتدا تشکیل یک نیروی نظامی در مقابل ارتش نبود. حتی برخی بزرگان انقلاب مانند شهید بهشتی به سیستمی میاندیشيدند که در آن پاسداران سپاه نیرویی تماموقت نباشند. اما جنگ، سپاه را وارد مرحلهی جدیدی کرد. نیرویی که تا آزادی خرمشهر هنوز لشکر تشکیل نداده بود و در قالب تیپ میجنگید با ادامه جنگ در سال61 بهتدریج صاحب لشکر شد و شهريور سال64 نیروی سهگانه زمینی، هوایی و دریایی تشکیل داد و به تدریج به یک نیروی نظامی همسطح ارتش تبديل شد و از سوی دیگر در معادلات سیاسی سالهای جنگ نیز بسیار تاثیرگذار بود. جنگ چنان قدرتی به سپاه داده بود که رایزنی فرمانده سپاه برای ابقای نخستوزیر میرحسین موسوی(سال64) از تاثیرگذارترین رایزنیهای انجامشده با امام بود. فرمانده سپاه در مذاکرات معروف به ماجرای مکفارلین نماینده داشت و او با بخشی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی چالشهای سیاسی جدی داشت که توانست جلسات مجمع عقلا در مجلس را هم به تعطیلی بکشاند.
اختلاف ارتش و سپاه در جنگ نیز با توجه به سایر چالشهای سیاسی سپاه ابعاد جدیدی پیدا میکرد. آنچه از سخنان محسن رضایی اشاره کردم حرفهایی است که در گفتگو با راویان دفتر سیاسی سپاه در سال65 مطرح کرده است. در همان مصاحبه هادی نخعی از راویان دفتر سیاسی سپاه درباره دورهای که صیاد شیرازی طرحهایش را پی میگرفت میگوید اگر در آن عملیاتهای پیشنهادیِ صیاد، پیروزیهای نسبی به دست میآمد، شرایطی که برای سپاه پیش آمده بود؛ «میتوانست خیلی بیشتر هم ادامه پیدا کند و سرنخ قضایا دیرتر به دست سپاه بیاید؟» محسن رضایی هم گفت: «بله، اگر اینطور میشد که یک انحراف اساسی به وجود میآمد و سپاه متلاشی میشد.» وقتی طرحهای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش به نتیجه نرسید سرنخ جنگ دوباره به دست سپاه افتاد و آنگونه که محسن رضایی روایت میکند مسوولان از روی ناچاری و به دلیل اینکه طرح دیگری وجود نداشت طرح سپاه را پذیرفتند؛ «قطعا اگر یک نیروی دیگری در کشور بود و میآمد پیشنهاد دیگری میداد شاید آن پیشنهاد را قبول میکردند و طرح سپاه را شاید قبول نمیکردند.»
بهمن64 طرح عملیاتی سپاه با نام والفجر8 با فتح فاو به یک پیروزی مهم پس از سالها ناکامی بدل شد و این پیروزی جایگاه محسن رضایی را قویتر کرد و رایزنیهای او توانست حکم جانشینی هاشمی در فرماندهی جنگ را برایش به ارمغان بیاورد و صیاد شیرازی نفر سوم و معاون رضايي در سلسله مراتب فرماندهی جنگ شود. تصمیمی که 24فروردین65 با حضور صیاد شیرازی و محسن رضایی نزد هاشمی رفسنجانی گرفته شد اما فردای آن روز صیاد در اعتراض به این تصمیم از فرماندهی نیروی زمینی ارتش استعفا داد و به هاشمی گفت که دیروز غافلگیر شده است.
نکته دراماتیک ماجرا اینجاست که صیاد همواره میخواست جنگ فرمانده واحد داشته باشد، وحدت فرماندهي از اصول جنگ است اما محسن رضایی اغلب با او مخالفت میکرد و معتقد بود مشکل جنگ وحدتِ فرماندهی نیست و حالا با این تصمیم وحدت فرماندهی به دست آمده بود اما با فرماندهی رضایی.
کنار رفتن صیاد گره اختلافات ارتش و سپاه در جنگ را باز نکرد که در یادداشت دیگری به سرنوشت این ماجرا میپردازم.
https://t.me/jafarshiralinia