صفحه 2 از 30 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 292

موضوع: حکومت از دیدگاه نهج البلاغه

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    سپس در فرازی دیگر از این خطبه، به خلافت خلیفه دوم اینطور اشاره می کند:
    ... حتی مضی الاول لسبیله... فادلی بها الی فلان بعده
    تا این که خلیفه اول، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطاب سپرد. سپس امام، مثلی را با شعری از اعشی(32) عنوان کرد.
    شتان ما یومی علی کورها - و یوم حیان اخی جابر
    مرا با برادر جابر حیان چه شباهتی است؟ من همه روز را در گرمای سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود!
    آن گاه اعتراض خود نسبت به خلیفه اول و مشروعیت خلیفه دوم را چنین بیان می دارد: فینا عجباً بینا هو یستقیلها فی حیاته؛ شگفتا ابابکر که در حیات خود از مردم می خواست عذرش را بپذیرند. (ابابکر بارها می گفت: اقیلونی فلست بخیرکم؛ مرا رها کنید و از خلافت معذور دارید؛ زیرا من بهتر از شما نیستم.) اذ عقدها لاخر بعد وفاته لشد ماتشطرا ضرعیها؛ چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگری در آورد هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره مند گردیدند.
    حضرت آن گاه شکوه از عمر و ماجرای خلافت او را مطرح می کند:
    فصیرها فی حوزه خشناء یغلظ کلمها - و یخشن مسها و یکثر العثار فیها و الاعتذار منها - فصاحبها کراکب الصعبه - ان اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحم - فمنی الناس لعمر الله بخبط و شماس و تلون و اعتراض - فصبرت علی طول المده و شده المحنه حتی اذا مضی لسبیله
    سر انجام اولی حکومت را به راهی آورد و به دست کسی سپرد که مجموعه ای از خشونت و سخت گیری و اشتباه و پوزش طلبی بود. زمامدار مانند کسی [است ] که بر شتری سرکش سوار است. اگر عنان محکم کشد، پرده های بینی پاره شود و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط قرار می گیرند. سوگند به خدا! مردم در حکومت دومی در ندامت و رنج مهمی گرفتار آمده بودند و دچار دورویی ها و اعتراض ها شدند و من در این مدت طولانی محنت زا و عذاب آور، چاره ای جز شکیبایی نداشتم تا آن که روزگار عمر هم سپری شد.
    امضاء

  2. تشكر

    مدير اجرايي (29-04-2019)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    به راستی چگونه می توان حکومت عمر را یک حکومت ایده آل مطرح نمود و بدعت های او را (با وجود علم بر سنت رسول) بر آن مقدم داشت!؟
    حاکم دستور داد طبق آیه قرآن نرمش داشته باشد. آن هم نرمشی نه از روی مداهنه و سستی که از روی رحمت و محبت که بما رحمه من الله لنت لهم(33)؛ تو به خاطر آنچه از رحمت و محبت خدا در دل داری، با این ها نرم شده ای که لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛(34) اگر خشن و سنگدل بودی و یا در دل تو غلظت و سختی بود، از گرد تو پراکنده می شدند و کنار می رفتند و حتی خشونت زبان، محبت و رحمت قلبی تو را آلوده می کرد و از کار می انداخت.
    علی (علیه السلام) می فرماید:
    من لان عوده کثفت اغصانه(35)
    کسی که در ساقه ها و چوب هایش نرمش بنشیند، برگ و بارش زیاد می شود و تولیدش انبوه می گردد.
    شرط باروری نرمش است؛ آن هم نرمشی مهرانگیز و مهربان. ولی سؤال این جاست: پس با آن که خلیفه دوم خشونت داشت، ولی از گرد او پراکنده نشدند و جواب با بیان بالا روشن می شود که در آن حوزه و با آن اهداف است که نرمی و لطافت در برخورد، موجب تجمع و خشونت، موجب تفرقه و جدایی می گردد؛ ولی در حوزه دیگر (با اهداف دنیوی)، چه بسا خشونت موجب تجمع و عدم اظهار مخالفت باشد.(36) روشی که نمونه های آن را در بعضی از حکومت ها شاهد هستیم.
    امضاء

  5. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اما خلیفه سوم نیز وضع اسفناک تری نسبت به دیگران داشت که حضرت می فرماید:
    الی ان قام ثالث القوم نافجاً حضنیه - بین نثیله و معتلفه - و قام معه بنو ابیه یخضمون مال الله - خضمه الابل نبته الربیع - الی ان انتکث فتله و اجهز علیه عمله - و کبت به بطنته
    تا آن که سومی به خلافت رسید. دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و توالت سرگردان بود و خویشاوندان پدری او از بنی امیه به پاخاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند؛ چون شتر گونه ای که به جان گیاه بهاری بیفتد.
    عثمان آن قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگیخت و شکم بارگی او نابودش ساخت.
    حکومت عثمان پس از عمر به شورا گره خورد. عمر می گفت: اگر ابو عبیده بود، او را معرفی می کردم، او اینک کار را در میان کسانی می گذارد که در آینده رقیبان علی باشند. حضرت علی (علیه السلام) در همین خطبه می فرماید:
    فضغا رجل منهم لضعنه - و مال الاخر لصهره مع هن و هن
    یکی به سوی دامادش رفت و یکی به سوی دشمنی و با چه بدی ها از من گریختند!
    امضاء

  6. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در واقع، نتیجه از اولش روشن بود. سعد بن وقاص دشمن علی است و عبدالرحمن داماد عثمان. پس انتخاب قطعی عثمان است؛ ولی با این رقیب تراشی ها، مشروعیت عثمان از سوی شورای سه نفره و انتخابی عمر بود.
    با مرگ و قتل عثمان، مردم به علی روی آوردند. درست به همان دلیلی که از او گریخته بودند، اکنون به سوی او آمدند و مثل شتران تشنه به او هجوم آوردند تا آن جا که فرزندانش در زیر پا رفتند و لباسش پاره شد. علی (علیه السلام) که وصایت غدیر و ثقلین و بالاتر از یوم الدار را تا هنگام وفات با هم داشت؛ با اجماع و پذیرش تمامی امت و اهل حل و عقد مسلمین مدینه و شهرها به حکومت رسید. مشروعیت بر اساس وصایت و اجماع و مقبولیتی بر اساس پذیرش و بیعت.
    با شهادت امیرالمؤمنین و بر اساس وصایت و بیعت، امام حسن (علیه السلام) به حکومت رسید تا این که یارانش را خریدند و خنجر در پایش گذاشتند و مصالحه با معاویه را تمام کردند.
    سپس معاویه به حکومت رسید و با زد و بند، خروج بر امام حسن (علیه السلام) و صلح و بیعت، مشروعیت و مقبولیت او این چنین شکل گرفت. با خرید و فروش آدم ها و با هدف ترور و قتل آن ها و با اختلاف انداختن و بی شخصیت کردن رقیب ها به اوج رسید و زمینه حکومت یزید فراهم گردید که امیرالمؤمنین در جاهای متعدد، نیرنگ ها و فتنه های معاویه را مورد اشاره قرار داده است.
    بعد از آن، با توجه به وصایت، سفارش و وراثت و آن گاه خروج عباسیان و در میان آنان نیز با وصایت و وراثت، حکومت امویان بر مسلمین ادامه داشت و با توسعه ممالک اسلامی و سرکشی سرداران، حکومت امرا و ملوک، بر اساس تنفیذ دستگاه خلافت بغداد به مشروعیت می رسید و با قدرت، زد و بند، مهارت و سیاست سرداران به مقبولیت و استواری راه می یافت. آن گاه حکومت عثمانی ها با تسلط آغاز شد و سپس حکومت های دیگری مثل آل سعود، با زد و بند و هماهنگی عشایر و قدرت های مسلط و با تأیید ولایت امری آن ها از سوی فقهای وهابی شکل گرفت و با پول و زد و بند و قلع و قمع ادامه یافت و مقبولیت گرفت و به صورت وراثت، از برادر به برادرزاده رسید.
    امضاء

  7. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    البته گذشته از این جریان ها، در کشورهای اسلامی حکومت های پادشاهی یا جمهوری و یا مدعی جمهوریت بوده یا هستند؛ ولی صبغه دینی ندارند و مشروعیت و مقبولیت خود را از مردم و پذیرش آن ها می دانند و چه بسا خود را مالک رقاب و صاحب اختیار آن ها بشمارند و بی نیاز از پذیرش آن حساب کنند.
    در مجموع به این نتیجه می رسیم که اهل سنت در حکومت، مشروعیت و مقبولیت را یکسره می کنند و هر جریان مسلطی که زمام امور را به دست گرفته باشد، لازم الاتباع است و با خروج بر او، حتی اگر کسی همچون حسین (علیه السلام) هم باشد؛ مهدور الدم می گردد.(37) آنان جز تسلط هیچ صفتی را لازم نمی دانند و برای خروج و مبارزه، هیچ دلیلی را نمی پذیرند. تنها بعضی از علمای معتزله، خروج بر فاسد جائر را جایز یا لازم می شمارند.
    اگر اهل سنت حکومت را بر اساس وحی و انتخاب و وصیت بگیرند، هیچ حاکمی مشروع بر ایشان نمی ماند و اگر بر اساس انتخاب و رأی مردم بگیرند و مقبولیت مردم را اساس بدانند، هیچ حاکمی نامشروع نمی ماند و هیچ خروجی ممنوع نمی شود و مرزبندی ها و قطعه قطعه کردن ممالک اسلامی بار نمی آورد.
    همان طور که در ابتدای این بخش بیان شد، در مقابل این نوع دیدگاه از اهل سنت، تحلیل شیعی حکومت مطرح است که طرح اساسی حکومت دینی را در ولایت معصوم و در زمان غیبت ولی فقیه عهده دار و حاکم است که کتاب حاضر، در پی تبیین این مهم می باشد؛ لذا این جا به صورت مستقل به آن نمی پردازیم.



    امضاء


  8. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3 - اهداف حکومت دینی

    بحث اهداف، می تواند از مهم ترین مباحث هر موضوعی باشد. در بحث حکومت، با کمک اهداف می توان شکل و شمایل و انگیزه بانیان و سردمداران حکومت ها را مورد نقد و بررسی قرار داد.
    در مجموع، اهداف یک دولت، حکومت و یا رهبری، گاهی سلبی است و گاهی اثباتی، گاهی برای جلوگیری از ظلم، ستم فشار و تجاوز است و گاهی برای ایجاد عدل و رفاه و صلاح و رشد علمی و گسترش فرهنگی.
    در طول تاریخ، اهداف حکومت ها، از پاسداری و حفاظت منافع تا پرستاری و رفاه و تعلیم و تربیت تا آموزگاری و تحول در پیشنهاد و گرایش ها در نوسان است.
    حکومت های معاصر در نهایت به رفاه و علم و مراحل جدید نظام اطلاعاتی روی آوردند و حوزه این حکومت ها در محدوده جامعه، زندگی و فاصله ای میان تولد و مرگ انسان می گذرد و در فکر عوالم گذشته و آینده انسان نیستند.
    نهج البلاغه، این گنجینه پر بها و دریای بیکران معارف، با الهام از کلام حضرت حق اهداف حکومت دینی را زمینه سازی برای اجرای حدود و احکام پروردگار می داند که تمامی منافع و مصالح مردم در گرو همین می باشد و لازمه این کار، دفاع از مظلوم و اقامه عدل و مبارزه با ظلم و ستم می باشد که در غیر این صورت، نمی توان بستر مناسبی برای اجرای احکام عالیه اسلام که بر مبنای مصالح بندگان وارد شده است، ایجاد نمود.

    امضاء


  9. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امیرالمؤمنین در خطبه 131 می فرمایند:
    اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک(38) و نظهر الاصلاح فی بلادک فیا من المظلومون عبادک و تقام المعطله من حدودک
    خدایا! تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت، حکومت، دنیا و ثروت نبود؛ بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین را به جایگاه خویش باز گردانیم و در سرزمین تو اصلاح را ظاهر کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امن و امان زندگی کنند و بار دیگر، قوانین و مقررات فراموش شده تو اجر گردد.
    سیره عملی امیرالمؤمنین که دوست و دشمن به آن اعتراف می کنند، گویای چنین تئوری می باشد که اگر او به دنبال قدرت و ریاست بود، به راحتی می توانست با زد و بند و ترور و بسیاری از اعمال دیگر که دور از ذهن امام نبود، به آن برسد. نهج البلاغه چنین پیامی را با قسم به پروردگار لایزال، این گونه بیان می دارد:
    اما و الذی فلق الحبه و برا النسمه - لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر - و ما اخذ الله علی العلماء - الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم؛(39) سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید! اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند...
    لا لقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها(40)
    جهاز شتر خلافت را بر کوله های آن انداخته، رهایش می ساختم و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می کردم.
    در واقع، اهداف والای حکومت دینی، برخاسته از تکلیف در راه اطاعت و بندگی خداوند است و برپاکنندگان چنین حکومتی، در واقع، خود را به میدان مشکلات و بلایا وارد نموده اند و تمام نظر آنان، رضای خداوند و عمل به سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است تا به لقاء خداوند برسند و وارد بهشت الهی گردند تا این چنین مورد خطاب قرار گیرند:
    یا ایتها النفس المطئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و الدخلی جنتی(41)
    ای صاحب نفس مطمئن! برگرد به سوی پروردگارت، در حالی که او از تو راضی است و تو نیز راضی به رضای او هستی. پس در بندگی و عبودیت در بیا و داخل بهشت من شو.
    در واقع، اگر اهداف حکومت دینی در آزادی، امنیت، رفاه و بهداشت و آموزش خلاصه می شد، احتیاجی به طرح امامت و رهبری شیعه نیست؛ که همان انتخاب راه گشا است؛ اما اگر اهداف حکومت را رشد انسان ها در تمامی ابعاد و استعدادها بدانیم؛ یعنی همان که قرآن از زبان اصحاب کهف گوشزد می کند: هیی لنا من امرنا رشداً؛(42) پروردگارا بر ما وسیله رشد را مهیا ساز. و زندگی او را با مرگ تمام شده نپنداریم، به طور حتم به طرح و نظامی کار گشا و جواب گو، به رهبری معصوم و نایب آن نیازمندیم.

    امضاء


  10. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حکومت هایی که جامعه انسانی را در حدود یک دامپروری بزرگ پایین می آورند، نه تنها به این همه وحی، کتاب، پیامبر و امام نیازی ندارند؛ که حتی به عقل (قوه سنجش و انتخاب) هم نیازی نیست؛ زیرا عقل هم زیادی است و تنها غرایز و فکر و تجربه برای او کافی است و این است که نهج البلاغه بر این نکته پا فشاری دارد و ضرورت پیامبر و امام و رهبری را گوشزد می کند و می فرماید:
    ... فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهاله(43)
    آن گاه، ضرورت امامت را این طور تبیین می کند:
    و خلف فیکم ما خلقت الانبیاء فی اممها - اذ لم یترکوهم هملاً بغیر طریق واضح و لا علم قائم(44)
    رسول خدا در میان شما مردم جانشینانی برگزید که تمام پیامبران گذشته برای امت های خود برگزیدند؛ زیرا آن ها هرگز انسان ها را بدون راهی روشن و نشانه ای استوار رها نکرده اند.
    اگر اهداف حکومت دینی را هدایت انسان در تمامی ابعاد بدانیم، آن وقت باید به کسی روی بیاوریم که به این همه آگاه است و از تمامی کشش ها و جاذبه ها آزاد است. ترکیب آگاهی و آزادی، همان عصمتی است که در فرهنگ سیاسی شیعه مطرح است و عصمت، ملاک انتخاب حاکمی است که نسبت به هواها و کشش های دنیا آزاد و به تمامی مراحل سیر و رشد و تکامل انسان ها آگاه است.

    امضاء


  11. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نهج البلاغه، چه زیبا این ضرورت را تبیین نموده است که:
    انظروا اهل بیت نبیکم - فالزموا سمتهم - و اتبعوا اثرهم - فلن یخرجوکم من هدی - و لن یعیدوکم فی ردی - فان لبدوا فالبدوا - و ان نهضوا فانهضوا - و لا تسبقوهم فتضلوا - و لا تتاخروا عنهم فتهلکوا(45)
    مردم! به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام بر می دارند بروید و قدم جای قدمشان بگذارید. آن ها هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند، سکوت کنید و اگر قیام کردند، قیام کنید. از آن ها پیشی نگیرید که گمراه می شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید.
    البته با تغییر اهداف حکومت، معیار و روش انتخاب تفاوت می کند. این چنین اهداف بلندی، معیار و روش دیگری را می طلبد. همان معیار و روشی که در تفکر غنی و بینش عمیق شیعه مطرح است.
    در حکومت دینی، حاکم اسلامی فقط به دنبال احیای چنین بینش عمیقی می باشد، نه به دنبال منافع و قدرت و خودنمایی. در واقع، چون اهداف حکومت دینی بسیار والا و دارای ارزش معنوی می باشد، حاکم چنین حکومتی چون فارغ از دنیا است، مسؤولیت و قدرت (بدون رسیدن به چنین اهدافی)، از پست ترین امور دنیوی خواهد بود که نهج البلاغه از زبان امیرالمؤمنین، لنگه کفش بی ارزش وصله دار را بهتر از چنین مسؤولیت و قدرتی می پندارد: و الله لهی احب الی من امرتکم - الا ان اقیم حقاً او ادفع باطلاً(46)

    امضاء


  12. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    و این زمانی بود که گروهی از حاجیان در بیرون خیمه حضرت و قبل از جنگ جمل قصد داشتند تا با خلیفه جدید دیدار نموده و از او استفاده کنند و ابن عباس که از این اشتیاق مردم، آن هم در اوایل حکومت و در آستانه رویارویی دو سپاه خوشحال بود، خود را به حضرت رسانید تا اقبال مردم و انتظار آنان را برای حضرت بازگو کند و وقتی امیرالمؤمنین را مشغول پینه زدن به کفش بی ارزش خود دید، با تعجب به حضرت گفت: ای امیرالمؤمنین! احتیاج و نیاز ما برای سامان دادن کارها بیشتر است از آن چه انجام می دهی. ولی حضرت مشغول به کار بودند و سخنی نگفتند تا این که کار وصله زدن به اتمام رسید و چنین جمله پر معنایی را فرمودند: و الله لهی احب.... در واقع، بی اعتنایی حضرت به این شوق دیدار، آن هم زمانی که احتیاج به نیروی پشتیبان داشت و سکوت در مقابل احساسات ابن عباس در هنگام وصله زدن، گویاترین پیام را داشت. حتی اگر چنین کلامی از او صادر نمی شد، نوع بی اعتنایی او نسبت به دنیا و قدرت در سرتاسر زندگی نورانی آن بزرگوار کاملاً مشهود است.

    امضاء


صفحه 2 از 30 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi