صفحه 1 از 30 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 292

موضوع: حکومت از دیدگاه نهج البلاغه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض حکومت از دیدگاه نهج البلاغه

    حکومت از دیدگاه نهج البلاغه

    پیشگفتار

    جهان اسلام در قرن چهاردهم هجری شاهد بی نظیرترین تحول دینی و توجه به اصول و ارزش های والای اسلامی توسط ملت مسلمان ایران بود؛ آن هم به رهبری فقیهی ژرف نگر و شجاع که توانست فطرت خفته انسان ها را بیدار کند و تولدی دوباره را برای آنان به ارمغان بیاورد و با این نیت پاک و اخلاص در عمل، توجه جهانیان را به این نقطه هستی و پیام تحول بر انگیز آن جلب کند.
    بی شک نام امام خمینی (رحمه الله)، به عنوان بنیان گذار یک حکومت دینی که مبتنی بر اصول و مبانی اسلام ناب محمدی پایه گذاری شده است، در اذهان جهانیان و به خصوص اهل علم و قلم نقش بسته است و به طور حتم، تمامی مساعی و اهتمام ایشان، بر اجرای دستورات دینی در قالب حکومتی بود که علاوه بر چارچوب و شالوده، جزئیات آن نیز الهام گرفته از کلام وحی، سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) باشد.
    ایشان اصل ایجاد حکومت دینی با ویژگی های خاص آن و حمایت از آن را یک تکلیف الهی و وظیفه هر مسلمان می دانستند و اعتقاد راسخ داشتند که اسلام توانایی اجرای یک حکومت دینی در جهان معاصر را دارا می باشد و در مقام اجرا و پس از برپایی حکومت و با لمس مشکلات فراوان، بر خلاف عده ای روشنفکر و سطحی نظر، هیچ گاه از این اعتقاد که ریشه در مبانی دینی داشت، عدول ننمودند و تا آخرین لحظه زندگی بر این اعتقاد استوار بودند.
    تلاش در جهت اجرای قوانین دینی در جامعه، از آرزوهای امام راحل و تمام دلسوزان اسلام ناب بوده است و بر هر انسان اهل تأمل و دقت روشن است که از مهم ترین علل عدم اجرای قوانین در بعضی از شؤون جامعه، عدم تبیین اصول و مبانی دینی از متون اصلی آن می باشد و بی شک، یکی از اهم وظایف محققین، تلاش در جهت تأمین این هدف مهم می باشد.
    کتاب حاضر در صدد است تا با بررسی کلمات امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه که عمدتاً در زمان حکومت کوتاه مدت آن انسان الهی بیان شده است، به گوشه ای از این دریای بیکران برسد و بر این اساس، اعتقاد راسخ داریم به این که نهج البلاغه، یک دستور العمل جامع برای حکومت ایده آل می باشد و تمامی آزادگان و حق جویان جهان که با این کتاب آشنا شده اند، به این مهم اعتراف نموده اند و در برابر عظمت آن زانو زده اند.
    نهج البلاغه از این جهت می تواند کار گشا باشد که خود، در طول نزدیک به پنج سال درگیر مسائل حکومتی بوده است و در پیچ و خم های جزئی ترین مسائل وارد شده است و نظراتی کاربردی و علمی بیان داشته است.
    در این جا جا دارد که کلام امت و مقام معظم رهبری در رابطه با این کتاب عظیم بیان شود تا اهمیت بحث روشن تر گردد. امام خمینی (رحمه الله) در وصیت نامه خود می فرمایند: ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن، بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است. و در جایی دیگر می فرمایند: ... و اما کتاب نهج البلاغه که نازله روح اوست، برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خود و خود خواهی معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی، از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعه ها به وجود آید و دولت ها و ملت ها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند.(1)
    مقام معظم رهبری - حضرت آیت الله خامنه ای - در این رابطه می فرمایند:
    امروز شرایطی مشابه شرایط حکومت دوران امیرالمؤمنین (علیه السلام)، است. پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است. امروز می شود از دیدگاه دقیق و نافذ امیرالمؤمنین (علیه السلام) به واقعیت های جهان و جامعه نگاه کرد و بسیاری از حقایق را دید و شناخت و علاج دردها را پیدا کرد. همین است که به نظر ما امروز بیش از همیشه به نهج البلاغه محتاج تریم.(2)
    از خداوند متعال عاجزانه خواستار توفیق در انجام این رسالت را خواستار می باشم و امید آن دارم که از عنایات خاصه حضرت ولی عصر (عج) محروم نمانم.
    حوزه علمیه قم - مسعود حیدری نیک



    امضاء

  2. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    فصل اول: کلیات




    1 - تعاریف (حکومت، دین)

    ابتدا شایسته است معنای حکومت و سپس معنای دین بیان شود، آن گاه منظور از حکومت دینی و تعریفی که مد نظر ما می باشد، مورد اشاره قرار گیرد.



    الف - حکومت:

    حکومت، مصدر و از کلمه حکم گرفته شده است.(3) اهل لغت در معنای حکم چنین گفته اند: حکم به معنای داوری و قضاوت است و حاکم کسی است که حکم را به اجرا در می آورد. و حکومت نیز معنای حکم دادن، فرمان دادن، فرمانروایی و داوری می دهد(4) و از جمله معانی حکم، می توان به علم، فقه، قضاوت و عدل اشاره داشت. در قرآن، حکم به معنای داوری به عدل به کار برده شده است. در سوره مبارکه مائده آمده است:
    فاحکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهواءهم عما جاءک من الحق(5)
    پس داوری کن میان آن ها به آن چه خدا فرستاده و در اثر پیروی از خواهش های ایشان، حکم حقی که به تو نازل شده را وامگذار.
    در فقه نیز واژه حکم به معنای خاصی به کار برده شده است. حکم، فرمان شارع در رابطه با افعال مکلفین است.(6)
    اما منظور ما از حکومت در اصطلاح رایج آن این است که حکومت، قدرت سیاسی است که امر و نهی می کند، قانون گذاری، سیاست گذاری و اجرا را بر عهده دارد و مسؤولیت قضاوت و برقراری نظم و امنیت را بر دوش می کشد.(7)
    به هر حال، این تجمع مردمی محتاج قدرتی است با توان مورد نیاز و با این خصوصیات گوناگون شکل می گیرد که به این قدرت و داد و ستد آن با مردم، پادشاهی، حکومت، فرمانروایی، رهبری، سرپرستی و جلوداری می گویند.
    البته حکومت را به گونه ای دیگر نیز تعریف کرده اند که تفاوت چندانی با تعریف قبلی ندارد. مثلاً حکومت عبارت از استقرار نظم و مخالفت با هرج و مرج، تعیین حدود و تکالیف افراد، قطع و وصل دعاوی افراد، دفع ضرر و طلب نفع و حفظ منافع خصوصی افراد است.



    امضاء

  5. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ب - دین:

    واژه دین در لغت عربی به معنای جزاست(8) و در اصطلاح، دین آیین و رسوم خاصی است که از طرف خداوند و توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مردم آمده باشد. البته در اصطلاح دین پژوهی جدید، برای دین هیچ مبانی الهی یا وحی آسمانی، رسالت یا معاد و یا قیامتی را شرط نمی دانند(9) و در هند، ژاپن و یا در جوامع بدوی سیاه سرخ، ادیان بزرگی وجود دارد که خدا و رسول و قیامت ندارد، ولی آدمی را از زندگی روزمره فراتر می برد و به امر قدس دعوت می نماید. در واقع، آنچه امروز به نام دین شناخته و مرسوم می شود، از تنوع و گستره فراوانی برخوردار است. این تنوع موجب می شود که میان ادیان، وجه مشترک و جامعی وجود نداشته باشد.
    پس بهتر است که هسته اصلی دین را امر قدسی تشکیل بدهد که با عرفانی عمیق یا سطحی و با ادبیاتی محدود و یا گسترده و با مراقبت، ریاضت، تمرکز و قدرت همراه است و بر زندگی عادی مردم تأثیر می گذارد و آن را زیر پوشش می گیرد.
    پس در یک تقسیم می توان دین را به دو دسته بشری و الهی تقسیم کرد. ادیان الهی یا وحیانی که ریشه در غیب دارند و پایه و اساس آن ها بر وحی و پیام الهی استوار است و دین بشری ریشه در نیازهای آدمی دارد و مصنوع و مخلوق بشر است؛ چرا که برخی نیازهای روانی یا نیازهای اجتماعی، آدمیان را به پیروی از عقاید، باورها و رفتارهای خاص کشانده است که ادیان توأم با درون مایه بت پرستی و معتقد به نیروهای جادویی مثال روشنی از این دسته ادیانند. پس ما در تعریف دین چاره ای جز این نداریم که به تعریف خاصی از دین که مورد اعتقاد و توجه ماست، بپردازیم.(10)
    علامه طباطبایی در تفسیر گران سنگ المیزان دین را این طور تعریف می کند:
    آن روش مخصوصی است در زندگی که صلاح دنیا را طوری که موافق کمال اخروی و حیات دائمی حقیقی داشته باشد، تأمین می نماید. پس در شریعت باید قانون هایی وجود داشته باشد که روش زندگانی را به اندازه احتیاج روشن سازد.(11) و به نظر می رسد که این تعریف، با برداشتی که از حکومت دینی داریم، بیشتر سازگار باشد.




    امضاء

  7. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ج - حکومت دینی:

    با برداشتی که از حکومت و دین داشتیم، می توان این طور نتیجه گرفت که حکومت دینی یعنی قدرتی که بر محوریت دین و الهام گرفته از قوانین خاص عهده دار امور مردم است.(12)
    اما با برداشتی که از حکومت و دین داشتیم، آیا حکومت دینی معنایی دارد؟ اگر حکومت کاری روزمره و عادی است و دین امری قدسی و غیر عادی، پس چگونه حکومت دینی می شود؟ آیا می توان دین را آن قدر وسعت داد که زندگی دنیا و آخرت یا زندگی عادی و قدسی را در برگیرد؟
    البته بعضی ها معنای بین این دو را جمع نموده اند و چنین جواب داده اند که: حکومت دینی یعنی حکومت بر مردمی که خصلت دینی دارند و به امر قدسی و وحیانی یا غیر وحیانی روی آورده اند. حکومت مقبول متدینین، حکومت دینی است.
    این جواب می تواند راحت ترین جواب ها باشد که از تحلیل واقعی و تأثیر خارجی و تاریخی دین و حکومت ها چشم بپوشد و به تمامی پذیرش های متدینین، خصلت و صبغه ای دینی بدهد.
    عده ای دیگر این ترکیب و به عبارت دیگر، حکومت دینی را این طور تعریف کرده اند که: حکومتی است که دین و آموزه های آن در حکومت ایفای نقش می کند، اما حوزه دخالت دین در سیاست و حکومت، محدود به قلمرو خاصی است. بر اساس این تلقی، دین به شکل حکومت و نظام سیاسی خاصی نظر ندارد و اموری نظیر ساختار قدرت سیاسی، کیفیت و توزیع قدرت و کیفیت ارتباط نهادهای گوناگون قدرت با یکدیگر، اموری غیر دینی و کاملاً مدنی است و انسان ها به خواست و اراده خویش می توانند نوع و کیفیت نظام سیاسی خویش را اختیار کنند. حوزه دخالت دین فقط در جنبه آمریت حکومت است و از حکومت می خواهد که به دین توجه داشته باشد. این همه برداشت و معنی، از همین یک ترکیب می باشد. البته برداشت های دیگری نیز از این ترکیب بیان شده است که برای مطالعه بیشتر می توان به آن رجوع کرد.(13)
    اما بررسی محتوای یک دین، اگر دیدیم که این دین، انگیزه، روش، طرح، هدف و قانون حکومت را دارد؛ آیا باز هم می توانیم بگوییم که دین، حکومت ندارد و بر همه شئون زندگی بشر دخالت ندارد؟
    اگر ما به حداقل مذهب نیز اعتقاد داشته باشیم و توحید و معاد را هم قائل باشیم، باز باید قائل به حکومتی باشیم که در آن، دین توحید، به آدمی حتی اجازه حکومت نفسانیت را هم در درون خودش نداده است. پس چطور به طاغوت ها و فرعون ها اجازه اطاعت و فرمانبرداری بدهد؟ همین قدر از زمینه توحیدی به ولایت، عبودیت، اطاعت و خلافت راه می یابد.
    پس می توانیم حکومت دینی داشته باشیم که الهام گرفته از متن دین باشد که ما در این جا در مقام بررسی موشکافانه ترکیب دین و حکومت نیستیم؛ ولی آن چه بدان معتقد هستیم، این است که حکومت دینی، به نوعی از نظام گفته می شود که در آن، دین در تمامی شئون زندگی بشر دخالت دارد و بدون دین و وحی، امکان زندگی نیست و این وابستگی وحی و دین، همان طوری که در شئون فردی ما دخالت دارد، در زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روابط حاکم بر آن و ارتباط با دیگر ملل و توزیع قدرت و... نیز نقش دارد و این تنها راه است و جدای از آن، امکان اجرای قوانین دین در روابط اجتماعی و سیاسی امکان پذیر نیست و ما در بحث اشکال حکومت، به طور مبسوط به آن اشاره می نماییم.
    البته در این جا ذکر این نکته ضروری است که اگر ما می گوییم دین در رابطه با ایجاد حکومت و چگونگی اجرای آن در شئون مختلف حرف دارد، این بدان معنا نیست که تاکنون توانسته ایم تمام آنچه را که دین در این مقام بیان داشته است، بفهمیم و از متون دینی استخراج نماییم؛ چه رسد به این که مدعی باشیم که دین در تمامی عرصه ها اجرا و اعمال می شود و کسی هم مدعی چنین سخنی نیست و این کاری است که فضلای حوزه و دانشگاه باید آن را دنبال کنند و در این راه، اقدامات مفیدی نیز انجام گرفته است.




    امضاء

  9. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2 - اشکال حکومت

    این بحث بدین جهت مطرح می شود که لازمه بحث و گفتگو در رابطه با حکومت دینی آن است که اولاً اشکال مهم ترین حکومت های موجود را بررسی کنیم و ثانیاً حکومت های دینی که داعیه دینداری داشته اند را مورد بررسی اجمالی قرار دهیم تا بدین وسیله، ضمن آشنایی با حکومت ها، امتیازات و ویژگی های حکومت دینی که مورد نظر ما می باشد، بهتر تبیین شود.
    این مطلب واضح است که قرار دادن حکومت های دینی در مقابل دموکراسی یا پادشاهی، به این معنا نیست که حکومت های دینی نمی توانند با نظام دموکراسی یا پادشاهی اداره شوند. اگر چه حکومت دینی که منظور ما می باشد، چنین تقابلی دارد؛ اما در این مقام، حکومت های دینی به معنای وسیع آن مدنظر می باشند که حتی شامل حکومت دینداران نیز می شود و این تقابل نیست؛ بلکه این تقسیم بندی به خاطر تبیین و توضیح بیشتر می باشد. بنابراین، بحث در دو بخش بیان می شود: الف - اشاره ای گذرا به مهم ترین حکومت های موجود غیر دینی؛ ب - انواع حکومت دینی.
    در طول تاریخ بشری اشکال و انواع گوناگون حکومت ها تشکیل شده است و درباره نظام حکومت، نظریه های سیاسی مختلفی پیشنهاد شده است. هر چند همه آن ها جامه عمل نپوشیده اند، اما در برخی آثار، از 178 نوع سیستم حکومتی یا نظریه های سیاسی در باب مبانی و ساختار حکومت یاد شده است(14) و به خاطر اختصار - که مبنای کار ما نیز می باشد - فقط به دو حکومت دموکراسی و پادشاهی که عمده ترین حکومت های فعلی جهان را تشکیل می دهند، اشاره خواهیم کرد.




    امضاء

  11. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    1-2-حکومت های غیردینی


    1 - 1 - 2 - حکومت دموکراسی:

    دانشمندان فلسفه سیاسی، علی رغم تلاش های فراوان، هنوز به تعریف جامع و مانعی از دموکراسی دست نیافته اند.
    دموکراسی واژه یونانی است که در قرن شانزدهم، از طریق زبان فرانسوی وارد زبان انگلیسی شد. در لغت به معنای حکومت کردن مردم است و در اصطلاح نیز به معانی مختلفی نظر دارد که مهم ترین آن، عبارت است از برابری فرصت ها برای افراد یک جامعه، به منظور برخورداری از آزادی و ارزش های اجتماعی و یا حکومت به وسیله مردم یا حکومت مردم به وسیله مردم و یا اداره جامعه در دست افرادی بسیار، نه در کف اندکی.
    اسلام و دموکراسی - بر خلاف تصور عده ای - کاملاً با هم بیگانه نیستند. استاد مطهری در این رابطه می گوید:
    در اسلام دموکراسی وجود دارد؛ ولی به این معنا که اسلام می خواهد آزادی واقعی - در بند کردن حیوانیت و رها ساختن انسانیت - را به انسان بدهد، اسلام فکر حکومت اشراف را از میان می برد و اندیشه دیگری از حکومت، دموکراسی و حکومت عامه را به وجود می آورد.(15)
    مهم ترین مسائلی که از آن ها می توان به عنوان اشتراکات حکومت دینی و دموکراسی نام برد، عبارتند از: مشارکت سیاسی مردم، تساوی افراد در برابر قانون، آزادی اقتصادی فرهنگی و اجتماعی و همچنین عدم وجود دستگاه سرکوب و غیره. اختلاف اساسی بین دموکراسی و حکومت دینی در مبنای قانون است که در بحث اختلافات به آن اشاره می کنیم.
    از آن جا که امروزه اکثر حکومت ها داعیه دموکراسی دارند و شکل و شمایل خود را با این عنوان آراسته اند؛ بالاترین ویژگی این حکومت آن است که در آن، حق حاکمیت و تعیین قانون، به عهده مردم نهاده شده است. البته ما در پی بیان تفصیلی این حکومت و مسائل آن نیستیم؛ ولی به طور اجمال، ضمن بیان تفاوت های آن با حکومت دینی، اشکالاتی را که بر این شکل حکومت وارد می باشد، بیان می کنیم.
    1 - در نظام دموکراسی، مردم را اصل و منشأ حاکمیت می دانند؛ در حالی که اسلام منشأ حاکمیت را خداوند متعال می داند و هیچ یک از افراد بشر حق ندارند که از طرف خود، قانون و یا نظامی را روی کار آورند.
    2 - در حکومت دموکراسی، قدرت ملت مطلق است: اما اسلام، ملت را در چارچوب احکام شریعت محدود نموده است؛ به طوری که ملت نمی تواند از محدوده مقررات الهی گامی فراتر نهد.
    3 - اهداف دموکراسی، اهداف مادی صرف است؛ ولی اهداف اسلام بسیار عمیق تر و جامع تر است و بنا دارد تا انسان را به کمال و رشد برساند؛ اما نهایت هدف یک حکومت دموکراسی، ایجاد رفاه، آسایش و امنیت در زندگی دنیایی است.
    4 - در اسلام، اگر اکثریت در جهت احیای صحیح دین و دنیای مردم باشد؛ مورد تأیید است.
    امیرمؤمنان در این باره تأکید فراوان دارد که:
    و الزموا السواد الاعظم، فان ید الله مع الجماعه(16)
    با انبوه مردم همگام باشید؛ زیرا دست عنایت الهی با انبوه ملت است.
    و نیز می فرماید:
    و الزموا ما عقد علیه حبل الجماعه(17)
    به آن چه بافت انبوه امت بر آن است، چنگ زنید.
    اما اگر حکومت، با سنت ها و اصول اسلام منافات داشته باشد، نمی تواند مورد تأیید دین باشد؛ چرا که در ادامه همان خطبه است:
    الزموا ما عقد علیه حبل الجماعه - و بنیت علیه ارکان الطاعه
    در بافت جماعت مسلمین بپیوند که پایه طاعت و دینداری بر آن استوار است.
    قسمت بعدی روایت اول هم چنین می باشد:
    و ایاکم و الفرقه - فان الشاذ من الناس للشیطان - کما ان الشاذ من الغنم للذئب
    با انبوه مردم همراه باشید؛ زیرا دست عنایت حق با آنان است. زنهار! از پراکندگی بپرهیزید که نصیب شیطان خواهید گشت؛ همان گونه که گوسفند جدا از گله، نصیب گرگ است.
    پس اکثریت، هماهنگ با سنت ها و اصول مطلوب است و در غیر این صورت، اکثریت ارزشی ندارد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این رابطه می فرمایند:
    ایها الناس - لا تستو حشوا فی طریق الهدی لقله اهله - فان الناس اجتمعوا علی مائده شبعها قصیر - و جوعها طویل(18)
    ای مردم! در راه راست از کمی روندگان نهراسید؛ زیرا اکثریت مردم بر گرد سفره ای جمع شدند که سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است.
    پر واضح است که هیچ گاه اکثریت نمی توانند نشانه تشخیص حق و باطل باشند. زمانی اکثریت اعتبار دارد که پیرو حق باشند که آن هم به خاطر حق است، نه به خاطر اکثریت پیرو آن؛ که در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد: من جماعه امتک؟ و حضرت در جواب فرمودند: من کان علی الحق و ان کانوا عشره(19)؛ کسانی که بر محور حق می چرخند اگر چه عدد آنان ده نفر باشد.
    و از امیرالمؤمنین در رابطه با معنای جماعت پرسش شد، حضرت فرمودند: و الجماعه و الله مجامعه اهل الحق و ان قلوا(20)؛ به خدا قسم! جماعت گروهی هستند که پیرو حق اند؛ اگر چه کم باشند.
    البته شاید کسانی تصور کنند که امیرالمؤمنین در مواضع، خواست اکثریت مردم را مورد احترام قرار داده است و آن را علت مشروعیت خود بیان نموده است که بارزترین آن را در نامه شماره شش آن حضرت به معاویه که پس از جنگ جمل نگاشته شده است، می توان ذکر کرد. حضرت در این نامه می فرماید:
    انه با یعنی القوم الذین بایعوا ابابکر و عمر و عثمان - علی ما بایعوهم علیه - فلم یکن للشاهد ان یختار - و لا للغائب ان یرد - و انما الشوری للمهاجرین و الانصار - فان اجتمعوا علی رجل و سموه اماماً کان ذلک لله رضا - فان خرج عن امرهم خارج - بطعن او بدعه ردوه الی ما خرج منه - فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین - و ولاه الله ما تولی...
    همانا کسانی با من بیعت کرده اند که با ابوبکر و عمر و عثمان با همان شرایط بیعت کردند. پس آن که در بیعت حضور داشت، نمی تواند خلیفه ای دیگر انتخاب کند و آن کس که غایب بود، نمی تواند بیعت مردم را نپذیرد. همانا شورای مسلمین از آن مهاجرین و انصار است. پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال، اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد؛ او را به جایگاه بیعت قانونی باز می گردانند و اگر سر باز زند، با او پیکار می کنند؛ زیرا وی به راه مسلمانان در نیامده و خدا هم او را در گمراهی اش رها می کند...
    پر واضح است که این سخن امام، روش استدلال و مناظره بر اساس باورهای دشمن است؛ زیرا معاویه به ولایت و امامت امام علی (علیه السلام) و نصب الهی و ابلاغ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتقاد ندارد و تنها در شعارهای خود بیعت مردم و شورای مسلمین را مطرح می کند. امام در استدلال با معاویه به ناچار معیارهای مورد قبول او را مطرح می فرماید که اگر بیعت را قبول داری، مردم با من بیعت کردند و اگر شورا را قبول داری، شورای مهاجرین و انصار مرا برگزیدند. دیگر چه بهانه ای می توانی داشته باشی؟! در صورتی که امام باور و اعتقادات خود را نسبت به امامت و رهبری عترت، در خطبه های 1، 2، 93، 97، 120 و 144 نهج البلاغه مشروحاً بیان داشته اند و ما در قسمت های متناسب با موضوع، اشاره ای به قسمتی از این خطبه ها خواهیم نمود. در یک کلام می توان چنین بیان داشت که اکثریت حق مدار، می تواند ملاک و معیار پذیرش باشد.
    امروزه در بعضی از جوامع غربی، اکثریت پیرو اجرای قوانینی می باشند که منافع مادی آنان را تأمین نماید. آنان حکومت ها و مردم حق مدار جهان اسلام را متهم به تروریست نموده و دارای فرهنگی وحشی می دانند؛ ولی در مرحله اول، منافع مادی و دنیوی خود را مد نظر قرار می دهند و همجنس بازی و غیره را قانونی می دانند. به راستی، چه ملاک و معیاری باید این تفکر را نقد کند؟ حتی ملاک ها و معیارهای انسانی، ولو بدون در نظر گرفتن دین، هیچ گاه چنین مطلبی را مورد قبول قرار نمی دهند.
    تعارضات بین ملل، جنگ و خونریزی، قتل، غارت و... که امروز گربیان گیر جهان دموکراسی طلب شده است، بزرگ ترین دلیل در مدعای ماست که با این گونه برداشت از دموکراسی، امکان صلح و سعادت انسانی در دنیا نیست؛ چون به طور مسلم، منافع مادی اکثریت ملتی با منافع ملت دیگر در تعارض واقع می شود و حتی منافع مادی اکثریت مردم یک شهر با اکثریت شهری دیگر، در داخل آن کشور نیز چنین ناهمگونی را به دنبال دارد.
    علاوه بر این، چنین دموکراسی، خود دارای، آفاتی می گردد. اولاً: آحاد مردم در امور شخصی خویش به غایت دقت و وسواس برخورد می کنند؛ اما امور اجتماعی و سیاسی را به تسامح برگزار می کنند و رأی دهندگان عموماً ضعیف، مستعد ضربه های عاطفی نیرومند و مهیای پذیرش تأثیر نیروهای خارجی و بیرونی هستند و ثانیاً؛ آنچه در دموکراسی امروز شاهد آن هستیم؛ این است که صدای افرادی که دارای تشکل سازمانی نیستند به جایی نمی رسد و اغلب چنین است که طبقات و گروه های خاصی از این دموکراسی بهره مندند. سوم این که بهره گیری فزاینده سیاستمداران از فنون تبلیغاتی، هرگونه اعتقاد افراد به مفاهیمی همچون: مردم حاکم، منشأ قدرت دولت های حاکم هستند و مردم نقش قدرت کنترل کننده و ناظر دولت های حاکم را ایفا می کنند را با تردید جدی مواجه می کند و چهارم: افرادی که نقش اساسی در انتخاب دارند، تجار بزرگ و صاحبان اقتدار اقتصادی (به عنوان یک گروه نخبه اجتماعی) هستند که علاوه بر کنترل اقتصاد، کنترل اهرم سیاست را نیز به طور نامرئی در دست دارند.(21)
    پس هیچ گاه دموکراسی بدین منظور مورد تأیید اسلام نخواهد بود و حکومت دینی نیز به مردم سالاری به این معنا، توجهی ندارد.
    2 - 1 - 2 - پادشاهی:
    این شکل از حکومت که هنوز هم در بعضی از کشورهای جهان مرسوم می باشد، یک حکومت کاملاً غیر دموکراسی و غیر دینی و در واقع، غیر مستند می باشد. لذا چون جهان امروز چنین حکومتی را نمی پذیرد، در غالب کشورها که نظام پادشاهی دارند، پادشاه یک عنوان سمبلیک دارد و کمتر در امور اجرایی دخالت دارد.
    اشکالاتی بر این نوع حکومت وارد است که اهم آن ها عبارتند از:
    1 - وجود شاه هیچ گونه مشروعیتی نخواهد داشت؛ چرا که توانایی ها و شایستگی ها او را به حکومت نرسانده است، بلکه این پدران و سلسله خاندان او بوده اند که او را بر سر کار آورده اند و وراثت، این امتیاز ویژه را مخصوص او قرار داده است.
    2 - به واسطه این که فرد لیاقت ندارد و صاحب قدرت هم می باشد و خود را برتر از دیگران می داند، غالباً به سوی استبداد و خودکامگی کشیده می شود. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه، ضمن اشاره به این موضوع، آن را مورد نکوهش قرار داده است:
    الا فالحذر الحذر من طاعه ساداتکم و کبرائکم - الذین تکبروا عن حسبهم و ترفعوا فوق نسبهم - و القوا الهجینه علی ربهم - و جاحدوا الله علی ما صنع بهم - مکابره لقضائه و مغالبه لالائه - فانهم قواعد اساس العصبیه - و دعائم ارکان الفتنه و سیوف اعتزاء الجاهلیه(22)؛ زنهار! زنهار! آگاه باشید از پیروی و فرمانبری سران و بزرگانتان، آنان که به اصل و حسب خود می نازند و خود را بالاتر از آنچه که هستند، می پندارند و کارهای نادرست را به خدا نسبت می دهند و نعمت های گسترده خدا را انکار می کنند تا با خواسته های پروردگار مبارزه کنند و نعمت های او را نادیده انگارند. آنان شالوده تعصب جاهلی و ستون فتنه و شمشیرهای تفاخر جاهلیت هستند.
    به نظر می رسد که این بیان نهج البلاغه، گویاترین کلام در رد سلطه چنین حکامی بر جهان باشد.
    البته به شکل های حکومت های سوسیالیستی و کمونیستی نیز می توان اشاره کرد که چون این شکل از حکومت ها، امروز در جهان شکست خورده محسوب می گردد و کمتر مورد توجه واقع می شود؛ ضرورتی برای پرداختن به آن مشاهده نمی گردد.



    امضاء

  13. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2 - 2 - حکومت های دینی

    در این بخش، منظور ما از حکومت های دینی، حکومتی است که منتسب به ادیان الهی است که توسط انبیا به بشر عرضه شده است و آن را در سه قسمت ارائه می نماییم: یهودیت، مسیحیت و اسلام؛ چرا که انبیاء دیگر، همچون: آدم، نوح و ابراهیم، دعوی حکومت نداشتند و آن به خاطر این است که در این مرحله از نظام، خانواده و قبیله مشکلات داخلی و خارجی را با سرداران و ریش سفیدان حل می نمود و اگر استضعاف و استثماری نباشد، عنصر اعتقادی مردم به نظام ساده آنان سامان می دهد و گرفتاری باقی نمی ماند و اگر در مراحلی هم تشکیلاتی توسط انبیاء صورت می گرفت، محدود به زمان خاصی بوده و در طول تاریخ، شاهد استمرار آن حرکت نبوده ایم.
    امضاء

  15. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    1 - 2 - 2 - یهودیت:


    یهودیت با اسحاق آغاز می شود و با یعقوب و یوسف ادامه می یابد. بیت یوسف، بیت پادشاهی و قضاوت است؛ ولی نبوت و حکومت در مقاطعی از هم جدا هستند. حتی با ظهور حضرت موسی، باز هم حکومت و رسالت از یکدیگر جدا بودند. با دقت نظر در آیات و روایات مربوط با زندگانی حضرت موسی (علیه السلام) به این نتیجه می رسیم که موسی نیامده بود تا فرعون درگیر شود و او را به اطاعت و متابعت خود بکشاند؛ بلکه موسی دو مأموریت دارد: یکی در رابطه با فرعون که از او می خواهد بنی اسرائیل را رها سازد تا موسی آن ها را با خود ببرد: ان ارسل معنا بنی اسرائیل(23) و مأموریت دیگر، در رابطه با بنی اسرائیل به بردگی رفته و گرفتار استضعاف و استثمار گشته است که می خواهد آن ها را به شخصیت و قدرت و صلابت برساند و از این چوب های خشک و مرده (در برابر قدرت ها و فراعنه)، اژدهای مسلطی فراهم آورد؛ در حالی که آن ها آماده مبارزه نبودند. آنان توان درگیری با فرعون را نداشتند و با این که از موسی سکونت در شهر را می خواستند، ولی آماده مبارزه نبودند و در نهایت:
    فاذهب انت و ربک فقا تلا انا هاهنا قاعدون؛(24) تو با پروردگارت بروید و بجنگید که ما در همین جا نشسته ایم.
    موسایی که امیرالمؤمنین، این چنین از زهد و پاکی او در نهج البلاغه نقل می کند:
    و الله ما ساله الا خبزاً یاکله - لانه کان یاکل بقله الارض - و لقد کانت خضره البقل تری من شفیف صفاق بطنه - لهزاله و تشذب لحمه(25) به خدا سوگند! موسی (علیه السلام) جز قرص نانی که گرسنگی را بر طرف سازد، چیز دیگری نخواست؛ زیرا موسی از سبزیجات زمین می خورد تا آن جا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود.
    چنین موسایی، با این ویژگی ها و تمام تلاش هایی که در جهت نجات بنی اسرائیل متحمل شده بود، اینک نفرین می کند و جدایی می خواهد و آنان چهل سال گرفتار می شوند و تمامی آن نسل سست عنصر و بهانه گیر به زیر خاک می روند و پس از موسی، از پیامبری می خواهند تا وی برای آن ها پادشاهی قرار دهد و صاحب پرچمی را برانگیزد تا در راه خدا بجنگند و مبارزه کنند:
    الم تر الی الملاء من بنی اسرائیل من بعد موسی اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فی سبیل الله(26) و در این مرحله، طالوت به پادشاهی و صاحب امری برانگیخته می شود و داود و سلیمان به ترتیب به پادشاهی، ملک، حکومت، داوری، نبوت و رسالت می رسند:
    یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله(27)
    ای داوود، ما تو را در زمین خلیفه (و جانشین) گردانیدم، پس میان (سزای) آنکه روز حساب را فراموش کرده اند عذابی سخت خواهند داشت.
    به این گونه است که رسالت و نبوت به حکم و داوری و ملک و پادشاهی گره می خورد تا این که یهود با فسق و فساد و خیانت و فتنه گری، گرفتار خشم مردم و نفرت حکومت ها می شود ضربت علیهم الذله و المسکنه(28) و (داغ) خواری و ناداری بر (پیشانی) آنان زده شد. تا این جریان مذهبی یهود و صهیونیسم به انشعاب سیاسی و اقتصادی تقسیم می گردد و صهیونیست ها با تشکل جدید و نفوذ در پایگاه های اجتماعی، به قدرت و تأثیرهای نهان و آشکار می رسند و برای رسیدن به خواسته های سیاسی و دولت موعود حتی به کوره های آدم سوزی و تبعید یهودیان نیز روی می آورند.
    امروزه جریان های افراطی مذهبی به قدرت بیشتری رسیده اند و دولت غاصب اسرائیل را مدعی تر ساخته اند که گذشته از جنگ های زرگری جناح های قدرت داخلی و خارجی و گذشته از باج خواهی و بهره برداری از حمایت ابر قدرت ها، در برابر بیداری مردم فلسطین این چنین به تکاپو و دست و پا زدن برای نجات خود هستند. شاید دنیاطلبی، خودخواهی و حسادت این ملت به هنگام حادثه، آن ها را عافیت طلب، ذلیل و ستمگر ساخته است و همین نقطه های ضعف، آن ها را به ذلت و مسکنت گره زده و از پا بر جایی و استقلال جدا ساخته است.
    اگر یهودیت و انبیای یهود به حکومت دینی روی نمی آورند و حتی موسی برای برخورد با فرعون آماده نمی شود، به خاطر ضعف و سستی این مردمی است که خود را باور ندارند و یا به خاطر راحت طلبی، سختی را تحمل نمی کنند.
    و امیرالمؤمنین چه زیبا حال این امت را در نهج البلاغه بیان می دارد و در جواب فرد یهودی که با تعریض به حضرت گفت: ما دفنتم نبیکم حتی اختلفتم فیه؛ هنوز پیامبرتان را دفن نکرده، درباره اش اختلاف کردید، فرمود: انما اختلفنا عنه لا فیه - و لکنکم ما جفت ارجلکم من البحر - حتی قلتم لنبیکم - اجعل لنا الها کما لهم الهه - قال انکم قوم تجهلون؛ ما درباره آنچه از او رسیده، اختلاف کردیم؛ نه در خود او؛ اما شما یهودیان، هنوز پایتان از دریای نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید: برای ما خدایی بساز، چنان که بت پرستان خدایی دارند و پیامبر شما گفت: شما مردمی نادانید.(29)
    این بیان حضرت امیر (علیه السلام) که اشاره صریح به پیمان شکنی یهود دارد، حاوی ظرافت دقت در برخورد می باشد که گرچه بزرگ ترین ظلم تاریخ بشریت در غصب ولایت حق صورت گرفته است، ولی نگاه نهج البلاغه در برابر دشمنی که اصل دین را نشانه گرفته است و با تعریض تا آخرین لحظه و با تمامی امکانات در مقابل آن ایستاده است؛ قاطعانه و [به صورت ] چشم پوشی ظاهری از اختلاف می باشد؛ در حالی که ایشان در نهج البلاغه و در خطبه شقشقیه، از چنین اختلافات، شکوه و گلایه دارد.
    پیمان شکنی و بی وفایی آنان چنان آشکار بود که پیمان شکنان تاریخ به یهودیان تشبیه می شدند. نهج البلاغه در جایی، مروان بن حکم را به واسطه پیمان شکنی به یهودیان تشبیه می کند. آن جا که می فرماید:
    أ و لم یبا یعنی بعد قتل عثمان - لا حاجه لی فی بیعته انها کف یهودیه - لو با یعضی بکفه لغدر بسبته(30)
    مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست؛ دست او دست یهودی است. اگر با دست خود بیعت کند، در نهان بیعت را می شکند.
    به هر حال، این بود شرح حال یهود و شکل های حکومت های دینی که در نظر آنان می باشد و متأسفانه خبیث ترین حکومت دینی (یهودیت منحرف شده)، امروزه با غصب زمین های مسلمین و با اعتقاد به برتری خود بر دیگران، هولناک ترین فجایع را مرتکب می شود.

    امضاء

  17. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2 - 2 - 2 - مسیحیت:


    گرچه مسیحیت به حکومت روی نیاورد، ولی به تربیت و تبشیر پادشاهان و سرداران اهتمام ورزید و در روم، بیزانس، حبشه، مصر، عراق و ایران، بذر دعوت را پراکند. حتی با ظهور اسلام نیز، مسیحیت در روم و اروپا گسترش یافت و در برابر مسلمان ها به تجدید قوا پرداخت و بسیج نیروهای مسیحی و جنگ های صلیبی را پایه گذاری نمود.
    در قرون وسطی و با همکاری کلیسا و توأم با قدرت تجاوز و قساوت، زمینه های اصلاح و یا برکناری مسیحیت از سیاست فراهم آمد و با انشعاب پروتستان و جریان های اصلاحی، همزمان با قرن های بیداری و رشد علم و صنعت، مذهب به محاصره گرفتار شد و دین، دنیایی گردید و جدایی دین از سیاست، حقوق، اقتصاد و حتی اخلاق و تربیت را به دنبال آورد. همین جریان تفکیک به معصومیت مذهب و قدسیت آن کمک کرد و به رشد مسیحیت و بالاتر از آن، به تأثیرگذاری بر جریان های سیاسی در آمریکای لاتین انجامید.
    امروز مسیحیت در سطحی از ایمان و باور متوقف مانده و در حاشیه نشسته و تأثیری بر توده های مردم ندارد؛ آن گونه که رسانه های گروهی، ادبیات گسترده، جریان های روشن فکری چپ و راست، نهادهای علمی با پشتوانه های مالی دولت و یا دولت سازان پنهان و حکومت پردازان پشت پرده، بر ذهن، احساس، رفتار و بر آرمان های ملی و جمعی تأثیرگذار هستند. البته در روزگار رویارویی تمدن ها می توان انتظار داشت که نه تنها مسیحیت، بلکه بودیسم هم می تواند لااقل در تحلیل های اندیشمندان سیاست و فلسفه نقشی را بر عهده بگیرد و در برابر جریان های دینی و به خصوص بنیاد گرایی اسلامی مطرح شود و با جریان تبلیغات جمعی و رسانه های گروهی، دوباره تنور جنگ های صلیبی شان را گرم نگه دارند.
    به هر حال، امروزه مسیحیت نه داعیه حکومت دارد و نه در مبانی و اصول آن چنین چیزی نهفته است و حکومت های قرون وسطایی دینداران مسیحی، یک برگه تاریک در تاریخ مسیحیت سیاسی به جا گذاشته اند که به نظر نمی رسد احیای دوباره آن، به این آسانی میسر می باشد.
    به هر حال، همان طور که گفته شد، ادیان وحیانی از آدم تا نوح و ابراهیم، گرایش های حکومتی ندارند؛ گرچه به سامان بخشی، داوری و جلوگیری از تجاوز و ظلم مأموریت دارند. با تمدن ها و شهرنشینی ها و امپراطوری های بزرگ مصر، ایران و چین و... ادیان یهودیت و مسیحیت با تأثیر بر سیاست، اداره، تشریع و قانون گذاری، قضاوت و داوری، صبغه ای جدید از حکومت، خلافت، ملک و قضاوت و حتی جهاد و قتال را نشان می دهد و طبیعی است که این حکومت ها به خاطر سنیگنی اهداف، سختی خصوصیات و مشکلات و شرایط موجود، برای تربیت، جاسازی، جایگزینی و تشکل و سازمان، نیازهایی را بخواهند که فراهم نشود و تحقق به همراه این اهداف؛ احکام، شرایع، خلافت و ملک و قضاوت، وجهه حکومتی آن ها را در نظر نگیریم.
    امضاء

  19. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    3 - 2 - 2 - حکومت در حوزه های مسلمین:


    حکومت دینی (اسلامی) که ما در این نوشتار در صدد تبیین آن هستیم، در واقع همان حکومت اسلامی است که شریعت مقدس اسلام، آن را توسط پیامبر عظیم الشأن اسلام معرفی نموده است و نمونه کامل آن، حکومت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه می باشد و در مقابل آن، تحلیل اهل سنت از حکومت می باشد که به طور اجمال به آن می پردازیم.
    با رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) (در سال یازدهم هجری) حادثه ای در ثقیفه بنی ساعده اتفاق افتاد که باعث ایجاد اختلاف اعتقادی عظیمی بین مسلمین شد. هر چند ریشه های این حادثه را باید در زمان حیات پیامبر دنبال نمود، ولی به طور یقین، بعد از رحلت پیامبر چهره خود را به صورت آشکار نشان داد و عده ای بر خلاف وصیت رسول الله عمل کرده و حق خلافت و ولایت امیرالمؤمنین را غصب و با وعده های حکومت، تهدید و مسائل دیگر، قبایل را همراه نمودند و بنی هاشم را کنار زدند. حکومت به ابوبکر رسید و به گفته عمر، حکومت او فلته و ناگهانی بود؛ ریشه در وصیت رسول نداشت و به وحی متکی نبود. این مشروعیت حکومت بود؛ ولی مقبولیت آن با زد و بند و وعده و وعید تحقق یافت و مستقر شد. پس از او، عمر به حکومت رسید. حکومت او بر اساس وصایت و سفارش ابوبکر بود و این اساس مشروعیت حکومت او بود. او با تبعیض در تقسیم غنایم و سهم بیت المال، زمینه اشرافیت را فراهم کرد. با کنار گذاشتن یاران حضرت علی (علیه السلام) و روی کار آمدن دشمنان او و با گرفتن قدرت مالی فاطمه (علیها السلام) و علی (علیه السلام) از فدک و خمس و انفال و با بدعت ها و انحراف های گوناگون در زمینه های عبادی تا اجتماعی و اقتصادی، زمینه را برای حکومت علوی بر هم زد و کاری کرد که حکومت به امیرالمؤمنین نرسد و اگر هم رسید، با معاویه و قدرت های مسلط و با بدعت ها و انحراف درگیر شود.
    امیرالمؤمنین در خطبه شقشقیه این جریان را این چنین تحلیل می کند:
    اما و الله لقد تقمصها فلان و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی - ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر(31)
    آگاه باشید که به خدا سوگند! ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد؛ در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون قطب وسط است به آسیاب که دور آن حرکت می کند. او می دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دور پرواز اندیشه ها، به بلندای ارزش من نتواند پرواز کرد.
    امضاء

  21. تشكرها 3

    مدير محتوايي (04-05-2019), مدير اجرايي (29-04-2019), نرگس منتظر (25-04-2019)

صفحه 1 از 30 1234511 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi