گفتار دوم
شناخت زمینه ها و علل صلح امام حسن علیه السلام
به طور کلی (90) - و هم تاریخ اسلام نشان می دهد - که (صلح) برای امام و پیشوای مسلمین، در یک شرایط خاصی جایز است - و احیاناً لازم و واجب است - که قرارداد صلح امضا کند، هم چنان که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله رسماً این کار را در موارد مختلف انجام داد، هم با اهل کتاب در یک مواقع معینی قرارداد صلح امضا کرد و هم حتی با مشرکین قرارداد صلح امضا کرد، و در مواقعی هم البته می جنگید...
این مطلب معقول نیست که بگوییم: یک دین با یک سیستم (هر چه می خواهید اسمش را بگذارید) اگر قانون جنگ را مجاز می داند معنایش این است که (آن را) در تمام شرایط (لازم می داند) و در هیچ شرایطی صلح و به اصطلاح همزیستی یعنی متارکه جنگ را جایز می داند) و در هیچ شرایطی صلح و به اصطلاح همزیستی یعنی متارکه جنگ را جایز نمی داند؛ کما این که نقطه مقابلش هم غلط است که یک کسی بگوید: اساساً ما دشمن جنگ هستیم به طور کلی و طرفدار صلح هستیم به طور کلی. ای بسا جنگها که مقدمه صلح کاملتر است و ای بسا صلحها که زمینه را برای یک جنگ پیروزمندانه، بهتر فراهم می کند. اینها یک کلیاتی...(است که بیان کردیم ولی الان) درباره این موضوع صحبت (می)کنیم که وضع زمان امام حسن چه وضعی بود و آن شرایط چه شرایطی بود که امام حسن در آن شرایط، صلح کرد و در واقع مجبور شد که صلح کند، و نیز این شرایط با شرایط زمان امام حسین چه تفاوتی داشت که امام حسین حاضر نشد صلح کند. تفاوت خیلی فراوان و زیادی دارد. حال من جنبه های مختلفش را برایتان عرض می کنم، بعد آقایان خودشان قضاوت بکنند.