صفحه 26 از 26 نخستنخست ... 162223242526
نمایش نتایج: از شماره 251 تا 257 , از مجموع 257

موضوع: تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری (ره) جلد دوم

  1. Top | #251

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بیان علی علیه السلام (درباره مهدی موعود)

    قبل از این که اولین حادثه تاریخی در این زمینه را عرض بکنم، جمله هایی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام را - که در نهج البلاغه است و من از مرحوم آیة الله العظمی بروجردی شنیدم که این جمله ها متواتر است یعنی تنها در نهج البلاغه نیست و سندهای متواتر دارد - نقل می کنم.
    امیرالمؤمنین در آن مصاحبه ای که با کمیل بن زیاد نخعی کرده است (مطالبی در این باب بیان نموده است) که کمیل می گوید: شبی بود، علی علیه السلام دست مرا گرفت، (ظاهراً در کوفه بوده است) مرا با خودش برد به صحرا، فلما اصحر تنفس الصعداء(366) به صحرا که رسیدیم یک نفس خیلی عمیقی، یک آهی از آن بن دل برکشید و آنگاه درد دلهایش را شروع کرد.
    آن تقسیم بندی معروف: الناس ثلاثة(367) مردم سه دسته هستند: عالم ربانی، متعلمین، و مردمان همج رعاع، و بعد شکایت از این که کمیل! من آدم لایق پیدا نمی کنم که آنچه را می دانم به او بگویم. یک افرادی آدمهای خوبی هستند ولی احمقند، یک عده ای افراد زیرکی هستند ولی دیانت ندارند و دین را وسیله دنیاداری قرار می دهند. مردم را تقسیم بندی کرد و همه شکایت از تنهایی خود: کمیل! من احساس تنهائی می کنم من تنهایم، ندارم آدم قابل و لایق که اسراری را که در دل دارم به او بگویم. در آخر یک مرتبه می گوید: بله، البته زمین هیچ گاه خالی نمی ماند:
    اللهم بلی، لا تخلوا الارض من قائم لله بحجة، اما ظاهراً مشهوراً، و اما خائفاً مغموراً، لئلا تبطل حجج الله و بیناته (...) یحفظ الله بهم حججه و بیناته، حتی یودعوها نظراء هم، و یزرعوها فی قلوب اشباههم .(368)
    فرمود: بله، در همین حال هیچ وقت زمین از حجت خدا خالی نمی ماند، یا حجت، ظاهر آشکار و یا حجتی که از چشمها پنهان و غایب است.





    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #252

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    (اثر اعتقاد مهدویت در تاریخ اسلام)

    (1.) قیام مختار و اعتقاد به مهدویت


    اولین باری که اثر اعتقاد مهدویت را در تاریخ اسلام می بینیم که ظهور می کند، در جریان انتقام مختار از قتله امام حسین علیه السلام است. جای تردید نیست که مختار مرد بسیار سیاستمداری بوده و روشش هم بیش از آنکه روش یک مرد دینی و مذهبی باشد روش یک مرد سیاسی بوده است. البته نمی خواهم بگویم مختار آدم بدی بوده یا آدم خوبی بوده است، کار به آن جهت ندارم. مختار می دانست که ولو این که موضوع، موضوع انتقام گرفتن از قتله سیدالشهداء است و این زمینه، زمینه بسیار عالی ای است اما مردم تحت رهبری او حاضر به این کار نیستند.
    شاید (بنابر روایتی) با حضرت امام زین العابدین هم تماس گرفت و ایشان قبول نکردند. مسئله مهدی موعود را که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر داده بود مطرح کرد به نام محمد ابن حنفیه پسر امیرالمؤمنین و برادر سیدالشهداء، چون اسمش محمد بود، زیرا در روایات نبوی آمده است اسمه اسمی نام او نام من است. گفت: ایها الناس! من نایب مهدی زمانم، آن مهدی ئی که پیغمبر خبر داده است.(369) مختار مدتی به نام نیابت از مهدی زمان، بازی سیاسی خودش را انجام داد. حال آیا محمد ابن حنفیه واقعاً خودش هم قبول می کرد که من مهدی موعود هستم؟
    بعضی می گویند: قبول می کرد برای این که بتوانند انتقام را بکشند، ولی این البته ثابت نیست. در این که مختار، محمد ابن حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی می کرد شکی نیست، و بعدها از همین جا مذهب کیسانیه پدید آمد. محمد ابن حنفیه هم که مرد گفتند: مهدی موعود که نمی میرد مگر این که زمین را پر از عدل و داد کند، پس محمد ابن حنفیه نمرده است، در کوه رضوی غایب شده است.





    امضاء


  4. Top | #253

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    (اثر اعتقاد مهدویت در تاریخ اسلام)

    (1.) قیام مختار و اعتقاد به مهدویت


    اولین باری که اثر اعتقاد مهدویت را در تاریخ اسلام می بینیم که ظهور می کند، در جریان انتقام مختار از قتله امام حسین علیه السلام است. جای تردید نیست که مختار مرد بسیار سیاستمداری بوده و روشش هم بیش از آنکه روش یک مرد دینی و مذهبی باشد روش یک مرد سیاسی بوده است. البته نمی خواهم بگویم مختار آدم بدی بوده یا آدم خوبی بوده است، کار به آن جهت ندارم. مختار می دانست که ولو این که موضوع، موضوع انتقام گرفتن از قتله سیدالشهداء است و این زمینه، زمینه بسیار عالی ای است اما مردم تحت رهبری او حاضر به این کار نیستند.
    شاید (بنابر روایتی) با حضرت امام زین العابدین هم تماس گرفت و ایشان قبول نکردند. مسئله مهدی موعود را که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر داده بود مطرح کرد به نام محمد ابن حنفیه پسر امیرالمؤمنین و برادر سیدالشهداء، چون اسمش محمد بود، زیرا در روایات نبوی آمده است اسمه اسمی نام او نام من است. گفت: ایها الناس! من نایب مهدی زمانم، آن مهدی ئی که پیغمبر خبر داده است.(369) مختار مدتی به نام نیابت از مهدی زمان، بازی سیاسی خودش را انجام داد. حال آیا محمد ابن حنفیه واقعاً خودش هم قبول می کرد که من مهدی موعود هستم؟
    بعضی می گویند: قبول می کرد برای این که بتوانند انتقام را بکشند، ولی این البته ثابت نیست. در این که مختار، محمد ابن حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی می کرد شکی نیست، و بعدها از همین جا مذهب کیسانیه پدید آمد. محمد ابن حنفیه هم که مرد گفتند: مهدی موعود که نمی میرد مگر این که زمین را پر از عدل و داد کند، پس محمد ابن حنفیه نمرده است، در کوه رضوی غایب شده است.








    امضاء


  5. Top | #254

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    (1.) قیام مختار و اعتقاد به مهدویت

    اولین باری که اثر اعتقاد مهدویت را در تاریخ اسلام می بینیم که ظهور می کند، در جریان انتقام مختار از قتله امام حسین علیه السلام است. جای تردید نیست که مختار مرد بسیار سیاستمداری بوده و روشش هم بیش از آنکه روش یک مرد دینی و مذهبی باشد روش یک مرد سیاسی بوده است. البته نمی خواهم بگویم مختار آدم بدی بوده یا آدم خوبی بوده است، کار به آن جهت ندارم. مختار می دانست که ولو این که موضوع، موضوع انتقام گرفتن از قتله سیدالشهداء است و این زمینه، زمینه بسیار عالی ای است اما مردم تحت رهبری او حاضر به این کار نیستند.
    شاید (بنابر روایتی) با حضرت امام زین العابدین هم تماس گرفت و ایشان قبول نکردند. مسئله مهدی موعود را که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر داده بود مطرح کرد به نام محمد ابن حنفیه پسر امیرالمؤمنین و برادر سیدالشهداء، چون اسمش محمد بود، زیرا در روایات نبوی آمده است اسمه اسمی نام او نام من است. گفت: ایها الناس! من نایب مهدی زمانم، آن مهدی ئی که پیغمبر خبر داده است.(369) مختار مدتی به نام نیابت از مهدی زمان، بازی سیاسی خودش را انجام داد. حال آیا محمد ابن حنفیه واقعاً خودش هم قبول می کرد که من مهدی موعود هستم؟
    بعضی می گویند: قبول می کرد برای این که بتوانند انتقام را بکشند، ولی این البته ثابت نیست. در این که مختار، محمد ابن حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی می کرد شکی نیست، و بعدها از همین جا مذهب کیسانیه پدید آمد. محمد ابن حنفیه هم که مرد گفتند: مهدی موعود که نمی میرد مگر این که زمین را پر از عدل و داد کند، پس محمد ابن حنفیه نمرده است، در کوه رضوی غایب شده است.
    (2. سخن زهری و شهادت زید بن علی)

    جریانهای دیگری باز در تاریخ اسلام هست. ابوالفرج اصفهانی که خودش اموی الاصل و یک مورخ است و شیعه هم نیست، در مقاتل الطالبیین می نویسد که وقتی خبر شهادت زید بن علی بن الحسین(370) به زهری (371) رسید گفت: چرا این قدر این اهل بیت عجله می کنند؟ روزی خواهد رسید که مهدی از آنها ظهور کند.
    معلوم می شود مسئله مهدی موعود از اولاد پیغمبر، آن چنان قطعی و مسلم بوده است که وقتی خبر شهادت زید را به زهری می دهند زهری فوراً ذهنش به این سو می رود که زید قیام کرده است، و می گوید: این اولاد پیغمبر چرا عجله می کنند؟ چرا زود قیام می کنند؟! اینها نباید حالا قیام بکنند، قیام اینها مال مهدی موعودشان است. من کار ندارم که اعتراض زهری آیا وارد است یا وارد نیست، خیر، وارد هم نیست؛ غرضم این جهت است که زهری گفت: خواهد آمد روزی که یکی از اهل بیت پیغمبر قیام کند و قیام او قیام ناجح و موفق باشد.
    (3.) قیام نفس زکیه و اعتقاد به مهدویت

    امام حسن علیه السلام پسری دارند به نام حسن که هم اسم خودشان است، و لهذا به او می گفتند: حسن مثنی یعنی حسن دوم، حسن بن الحسن. حسن دوم داماد اباعبدالله الحسین است. فاطمه بنت الحسین زن حسن مثنی است. از حسن مثنی و فاطمه بنت الحسین پسری متولد می شود به نام عبدالله و چون از این پسر، هم از طرف مادر به حضرت امیر و حضرت زهرا متصل می شد و هم از طرف پدر، و خیلی خالص بود، به او می گفتند: عبدالله محض یعنی عبدالله، کسی که یک علوی محض و یک فاطمی محض است، هم از پدر نسب (به علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها) می برد و هم از مادر.
    عبدالله محض پسرانی دارد یکی به نام محمد و یکی به نام ابراهیم. زمان اینها مقارن است با اواخر دوره اموی یعنی در حدود سنه 130 هجری. محمد بن عبدالله محض، بسیار مرد شریفی است که به نام نفس زکیه معروف است. در آخر عهد اموی، سادات حسنی قیام کردند (جریان مفصلی دارد) حتی عباسیها هم با محمد بن عبدالله محض بیعت کردند.
    حضرت صادق علیه السلام را نیز در جلسه ای دعوت کردند و به ایشان گفتند: ما می خواهیم قیام بکنیم و همه می خواهیم با محمد بن عبدالله بن محض بیعت کنیم، شما هم که سید حسینیین هستید بیعت کنید. امام فرمود: هدف شما از این کار چیست؟ اگر محمد می خواهد قیام کند به عنوان امر به معروف و نهی از منکر، من با او همراهی می کنم و تأییدش می نمایم، اما اگر می خواهد قیام کند به این عنوان که او مهدی این امت است اشتباه می کند، مهدی این امت او نیست، کس دیگر است، و من هرگز تأیید نمی کنم.





    امضاء


  6. Top | #255

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    (4.) نیرنگ منصور خلیفه عباسی(372)

    حتی ما می بینیم یکی از خلفای عباسی اسمش مهدی است؛ پسر منصور، سومین خلیفه عباسی. اولین خلیفه شان سفاح است، دوم منصور و سوم پسر منصور: مهدی عباسی.
    مورخین و از جمله دارمستر نوشته اند که منصور مخصوصاً اسم پسرش را مهدی گذاشت برای این که می خواست استفاده سیاسی بکند، بلکه بتواند یک عده را فریب بدهد، بگوید آن مهدی ئی که شما در انتظار او هستید پسر من است، و لهذا مقاتل الطالبیین و دیگران نوشته اند که گاهی با خصیصین خودش که رو به رو می شد (به دروغ بودن این مطلب اعتراف می کرد).
    یک وقتی با مردی به نام مسلم بن قتیبه که از نزدیکانش بود رو به رو شد، گفت: این محمد بن عبدالله محض چه می گوید؟ گفت: می گوید من مهدی امتم. گفت: اشتباه می کند، نه او مهدی امت است نه پسر من.
    ولی گاهی با یک فرد دیگری که رو به رو می شد، می گفت: مهدی امت او نیست، مهدی امت پسر من است. عرض کردم بسیاری از کسانی که بیعت می کردند به همین عنوان بیعت می کردند، از بس روایات مهدی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله زیاد رسیده بود و در دست مردم بود، و همین اسباب اشتباه مردمی می شد که کاملاً تحقیق نمی کردند تا مشخصات بیشتری به دست آورند، زود ایمان پیدا می کردند که این، مهدی امت است.
    (5.) محمد بن عجلان و منصور عباسی

    و باز جریانهای دیگری در تاریخ اسلام می بینیم؛ از جمله: یکی از فقهاء مدینه به نام محمد بن عجلان رفت با محمد بن عبدالله محض بیعت کرد. بنی العباس که ابتدا حامی اینها بودند، مسئله خلافت که پیش آمد، خلافت را گرفتند، بعد هم سادات حسنی را کشتند. منصور، این مرد فقیه را خواست، تحقیق کرد، ثابت شد که او بیعت کرده است. دستور داد دست او را ببرند. گفت: این دستی که با دشمن من بیعت کرده است باید بریده شود.
    نوشته اند: فقهاء مدینه جمع شدند و شفاعت کردند و در شفاعتشان این جور گفتند که خلیفه! او تقصیر ندارد، او مردی است فقیه و عالم به روایات؛ این مرد خیال کرد که محمد بن عبدالله محض، مهدی امت است و لذا با او بیعت کرد و الا قصد او دشمنی با تو نبود.
    این است که ما می بینیم در تاریخ اسلام، موضوع مهدی موعود، از مسائل بسیار مسلم و قطعی است. ما همین جور که دوره به دوره پیش می آییم می بینیم حوادثی در تاریخ اسلام پیدا شده که منشأش همین اعتقاد به ظهور مهدی موعود بوده است. بسیاری از ائمه ما وقتی که از دنیا می رفتند عده ای می گفتند: شاید نمرده است، شاید غایب شده است، شاید مهدی امت است. این امر راجع به حضرت امام موسی کاظم علیه السلام هست، حتی راجع به حضرت باقر علیه السلام هست، ظاهراً راجع به حضرت صادق علیه السلام هم هست. و راجع به بعضی از ائمه دیگر نیز هست.
    حضرت صادق علیه السلام پسری دارند به نام اسماعیل که اسماعیلیه منتسب به اوست.
    اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. حضرت خیلی هم اسماعیل را دوست می داشتند. وقتی اسماعیل از دنیا رفت و او را غسل دادند و کفن کردند، حضرت صادق علیه السلام مخصوصاً آمدند به بالین اسماعیل، اصحابشان را صدا زدند، کفن را باز کردند، صورت اسماعیل را نشان دادند و فرمودند: این اسماعیل پسر من است، این مرد، فردا ادعا نکنید که او مهدی امت است و غایب شد، جنازه اش را ببینید، صورتش را ببینید، بشناسید و بعد شهادت بدهید.
    اینها همه نشان می دهد که زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده است که جای شک و تردید نیست. تا آنجا که من تحقیق کرده ام، تا زمان ابن خلدون، شاید حتی یک نفر از علمای اسلام پیدا نشده است (که) بگوید احادیث مربوط به مهدی علیه السلام از بیخ، اساس ندارد؛ همه قبول کرده اند. اگر اختلاف بوده است، درباره جزئیات بوده که آیا مهدی، این شخص است یا آن شخص؟ آیا پسر امام حسن عسکری علیه السلام است یا نه؟ آیا از اولاد امام حسن است یا از اولاد امام حسین علیه السلام؟ اما در این که این امت مهدی ئی خواهد داشت و آن مهدی از اولاد پیغمبر صلی الله علیه و آله و از اولاد حضرت زهرا علیهماالسلام است و کارش این است که جهان را پر از عدل و داد می کند پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است، تردیدی نبوده است.
    (6.) سخن دعبل

    دعبل خزاعی می آید حضور حضرت رضا علیه السلام و آن اشعار مرثیه خودش را می گوید:
    أ فاطم لو حلت الحسین مجدلاً - و قد مات عطشاناً بشط فرات
    خطاب می کند به حضرت زهرا و یک یک مصائبی را که بر اولاد ایشان وارد شده بیان می کند که از آن قصائد بسیار غرای زبان عرب و از بهترین مراثی ئی است که در این زمینه ها گفته شده است. حضرت رضا علیه السلام خیلی گریه می کند. دعبل در این اشعارش و در این اظهار تأثر خودش قبور اولاد زهرا را یک یک بیان می کند، قبوری که در فخ است، قبوری که در کوفان است، اشاره به شهادت همین محمد بن عبدالله محض می کند، اشاره به شهادت برادرش می کند، اشاره به شهادت زید بن علی بن الحسین می کند، اشاره به شهادت حضرت سیدالشهداء می کند، اشاره به شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می کند و قبر ببغداد لنفس زکیة که نوشته اند: در اینجا حضرت رضا فرمود: یک شعر هم من می گویم اضافه کن: و قبر بطوس یا لها من مصیبة که عرض کرد: آقا! این قبر را من نمی شناسم فرمود: این قبر من است.
    دعبل در این اشعارش شعری دارد که به همین موضوع اشاره می کند. در این شعر، دعبل تصریح می کند که تمام این قضایا هست و هست و هست تا ظهور امامی که آن ظهور لامحاله وقوع پیدا می کند و قطعاً صورت می گیرد.
    اگر بخواهیم باز هم از شواهد تاریخی ذکر بکنیم، شواهد تاریخی زیاد دیگری داریم که لزومی ندارد همه آنها را برای شما عرض بکنم. ذکر این شواهد از این جنبه بود که خواستم بگویم مسئله مهدی موعود از صدر اسلام و از زمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله یک امر قطعی و مسلم در میان مسلمین بوده است و از نیمه قرن اول هجری منشأ حوادث بزرگ تاریخی شده است.





    امضاء


  7. Top | #256

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اعتقاد به مهدویت در جهان تسنن

    اگر می خواهید بفهمید که این مسئله منحصر به شیعه نیست(373) ببینید آیا مدعیان مهدویت فقط در میان شیعه زیاد بوده اند و در میان اهل تسنن نبوده اند؟ می بینید مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن هم زیاد بوده اند.
    یکی از آنها همین مهدی سودانی یا متمهدی سودانی است که در کمتر از یک قرن اخیر در سودان ظهور کرد و در آنجا یک جمعیتی به وجود آورد که تا همین اواخر هم بودند. اصلاً این مرد که ظهور کرد، به ادعای مهدویت ظهور کرد، یعنی این قدر اعتقاد به مهدی در همان سرزمینهای سنی نشین وجود داشته است که زمینه را برای ادعای یک مهدی دروغین مساعد کرد. در کشورهای دیگر اسلامی نیز مدعیان مهدویت زیاد بوده اند. در هندوستان و پاکستان، قادیانیها به همین عنوان ادعای مهدویت ظهور کردند، و در روایات ما هم زیاد است که مدعیان کذاب، و به اعتباری دجالها زیاد پیدا خواهند شد و ادعاهایی خواهند کرد.
    بیان حافظ

    من الان نمی دانم که حافظ آیا واقعاً شیعه است یا سنی، و خیال هم نمی کنم که کسی به طور قطع بتواند بگوید که حافظ شیعه بوده است. ولی ما در اشعار حافظ نیز می بینیم (به این مسئله اشاره شده است). دو مورد الآن یادم هست. یکی آنجا که می گوید:
    کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل - بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
    و دیگر آن غزل معروفی که چقدر با حال هم گفته است:
    مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید - که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
    از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش - زده ام فالی و فریاد رسی می آید
    ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس - موسی اینجا به امید قبسی می آید
    کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست - اینقدر هست که بانگ جرسی می آید
    خبر بلبل این باغ مپرسید که من - ناله ای می شنوم کز قفسی می آید





    امضاء


  8. Top | #257

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    چکیده مطالب

    1. عبادت و خوف از خدا و همدردی و همدلی با ضعیفان، دو سنتی است که به طور وضوح در میان ائمه اطهار به چشم می خورد.
    2. در سیرت پیشوایان دین به اموری بر می خوریم که در ظاهر با یکدیگر تعارض و تناقض دارند و این موضوع به نوبه خود یک افتخار و نقطه قوتی برای شیعه شمرده می شود، به همین دلیل شیعه خود را محتاج به قیاس و استحسان ندیده است.
    3. ائمه اطهار علیهم السلام در هر زمانی، مصلحت اسلام و مسلمین را در نظر می گرفتند و چون دوره ها و مقتضیات زمان و مکان تغییر می کرد، خواه ناخواه همان طور رفتار می کردند که مصالح اسلامی اقتضا می کرد. بیشتر تعارض ها و اختلاف های ظاهری در سیرت و روش دینی، از این نکته سرچشمه می گیرد.
    4. یکی از فلسفه های وجودی فردی مثل علی بن الحسین علیه السلام این است که وقتی انسان خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله را می نگرد، معنویت اسلام را می بیند که تا چه حد، در این خاندان وجود داشته است.
    5. برای کسی که می خواهد خدمتگزار اسلام باشد، همواره فرصت وجود دارد ولی شکل فرصت ها فرق می کند. فرصتی که برای امام زین العابدین علیه السلام به وجود آمد فرصت دعا، گریه و کمک به محرومان و مستمندان بود که با این عمل اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه داشت.
    6. عبدالملک بن مروان بعد از 21 سال حکومت استبدادی در سال 86 هجری از دنیا رفت. پسرش ولید جانشین او شد. او برای آن که از نارضایی های مردم، خصوصاً مردم مدینه بکاهد بر آن شد که در روش دستگاه خلافت تعدیلی ایجاد کند. از این رو هشام بن اسماعیل مخزونی، پدر زن عبدالملک را که حاکم مدینه بود و ستم های زیادی خصوصاً به خاندان علی علیه السلام و امام زین العابدین علیه السلام کرده بود، از کار برکنار و به جای او عمر بن عبدالعزیز را که در میان مردم به حسن نیت و انصاف معروف بود، حاکم مدینه قرار داد.
    7. بزرگان بنی هاشم اعم از اولاد حسن (عبدالله محض و پسرانش؛ محمد و ابراهیم)؛ بنی العباس (ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح و ابوجعفر منصور) و عده ای دیگر از اعمام آنها، در ابواء اجتماع محرمانه ای تشکیل داده با محمد نفس زکیه بیعت کردند و نهضت ضد اموی را پایه گذاری نمودند.
    8. نهضت ضد اموی، ابتدا به نام مهدویت شروع شد که امام صادق علیه السلام با آن مخالفت کرد.
    9. در گردش خلافت از امویان به عباسیان، بنی الحسن با بنی العباس همکاری داشتند، اما بنی الحسین از همکاری با بنی العباس خودداری کردند. بنی العباس که در ابتدا خود را خادم بنی الحسن نشان می دادند و آنها را از خود شایسته تر می خواندند، عاقبت به آنان خیانت کردند و اکثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند.
    10. بنی العباس تشکیلات محرمانه ای را در اواخر عهد بنی امیه به وجود آوردند. آنها مخفیانه مبلغانی را تربیت و مردم را به شورش علیه دستگاه اموی دعوت می کردند.
    11. یکی از مبلغان بنی العباس که نهضت ضد اموی را رهبری می کرد به نام ابوسلمه خلال در کوفه مخفی بود و دیگری به نام ابومسلم، در خراسان مخفیانه می زیست که به اولی وزیر آل محمد و به دیگری امیر آل محمد لقب داده بودند.
    12. ظلم های بسیار زیادی که حکام بنی امیه خصوصاً حجاج در عراق و چند تن دیگر در خراسان مرتکب شدند، منجر به قیام های کوچک و بزرگ علیه خلفای بنی امیه گردید که وجهه دینی و دنیایی آنها را به کلی از میان برد. در این میان ایرانی ها خصوصاً خراسانی ها نقش اساسی را بر عهده داشتند. البته اثر تبلیغاتی برخی از قیام های علویان مثل قیام زید و قیام یحیی، در خراسان فوق العاده نمایان بود.
    13. بنی العباس در اثر نارضایی مردم از بنی امیه از فرصتی که در زمان امام صادق علیه السلام بوجود آمد استفاده کردند و زمام امور را در دست گرفتند.
    14. ابوسلمه که مردی سیاستمدار و کاردان بود، بعد از آن که ابراهیم امام کشته شد، به این فکر افتاد که خلافت را از آل عباس به آل ابوطالب تغییر دهد. نامه ای محرمانه، در دو نسخه تهیه دید یکی را برای امام صادق علیه السلام و دیگری را برای عبدالله بن حسن مثنی فرستاد. امام قبل از آن که از متن نامه خبردار شود در حضور فرستاده، آن را سوزاند، ولی عبدالله بعد از دیدن نامه بسیار خوشحال شد و صبح زود، آن طور که مسعودی نوشته، به حضور امام صادق علیه السلام رسید و قضیه را بیان نمود. به هر روی ابوسلمه فرصت زیادی نیافت و قبل از رسیدن جواب نامه ها از میان رفت.
    15. از سال 132 هجری که عباسیان روی کار آمدند دفتر سیاست ورق خورد. سیاست عباسیان برخلاف امویان تا زمان معتصم - که عنصر ترک روی کار آمد - بر مبنای حمایت از ایرانیان و تقویت آنان علیه اعراب بود، برخی از وزرای ایرانی همانند برامکه و فضل بن سهل بعد از خلیفه، بزرگ ترین قدرت به شمار می رفتند.
    16. طبق شواهد تاریخی، بنی العباس که از نژاد عرب بودند، زبان فارسی را بیشتر از خود ایرانی ها ترویج می کردند و این بدان جهت بود که آنها برای مبارزه با بنی امیه - که سیاستشان عربی بود - سیاست ضد عربی پیشه کرده بودند.
    17. حضرت امام صادق علیه السلام در ماه ربیع الاول سال 83 هجری در زمان خلافت عبدالملک به دنیا آمد و در ماه شوال یا رجب سال 148 هجری در سن 65 سالگی در زمان خلافت منصور عباسی به شهادت رسید. او شاهد دوره فترت خلافت اموی و انتقال آن به دودمان عباسی بود.
    18. در فاصله عصر امام حسین علیه السلام تا امام صادق علیه السلام که 87 سال است، اوضاع دنیای اسلام فوق العاده دگرگون شد. در زمان امام حسین در دنیای اسلام بیش از یک مسأله وجود نداشت که همان مسئله حکومت و خلافت بود ولی در اواخر دوره بنی امیه:
    اولاً حریت فکری در بین مردم پدیدار گشت؛
    ثانیاً شور و نشاط علمی کم سابقه ای در میان مردم بوجود آمد؛
    ثالثاً بازار جنگ عقاید، داغ شد.
    19. زمان حضرت صادق علیه السلام از نظر اسلامی یک زمان منحصر به فرد است. زمان نهضت ها و انقلاب های فکری است، نهضت هایی که اسلام را تهدید می کرد. ظهور زنادقه، متکلمان، صوفیه، مکتب ها، نحله های مختلف فقهی و رشد خوارج و مرجئه از آن جمله بود.
    20. تشویق مردم به نظم و تفکر، پیدایش و ورود نژادهای مختلف به جهان اسلام، جهان وطنی بودن مسلمانان و تساهل و تسامح با اهل کتاب، از جمله عوامل مؤثر در نشاط علمی عصر امام صادق علیه السلام بودند.
    21. بنا بر معتبرترین و مشهورترین روایات، امام موسی بن جعفر علیهماالسلام چهار سال در کنج سیاهچالها بسر برد و در زندان نیز از دنیا رفت. در دوران زندان برای یک معذرت خواهی و گرفتن اعتراف زبانی از او تلاش های زیادی شد و قول دادند در برابر این کار آن حضرت را آزاد بگذارند که امام هرگز تسلیم نشد.
    22. امام در بغداد، زندانی فضل بن ربیع بود. او بعد از مدتی به امام علاقمند شد و وضع امام را تغییر داد. جاسوس ها به هارون خبر دادند و او امام را به فضل بن یحیای برمکی تحویل داد. بعد از مدتی، فضل بن یحیای برمکی با امام، همان رفتاری را کرد که فضل بن ربیع انجام داده بود. خبر به گوش هارون رسید، فضل بن یحیای برمکی مورد غضب هارون واقع شد و امام به سندی بن شاهک تحویل داده شد.
    23. از منظر استاد مطهری، مأمون از علمای شیعه شمرده می شود و بنا به گفته خودش، تشیع را از پدرش هارون آموخته بوده است.
    24. با وجود آن که امامان از داشتن دو سلاح مهم قدرت و تبلیغ، محروم بودند ولی نفوذ معنوی زیادی در بین مردم داشتند. به طوری که شیعیان در میان نزدیک ترین افراد دستگاه هارون، وجود داشتند. در دستگاه هارون، اشخاصی بودند که مجذوب و شیفته امام بودند ولی هیچگاه جرأت نمی کردند با امام تماس بگیرند. از جمله افرادی که در دستگاه هارون نفوذ زیادی داشت و شخص دوم مملکت و وزیر هارون به حساب می آمد، علی بن یقطین بود.
    25. حسادت و احساس خطر هارون از ناحیه امام موسی بن جعفر علیه السلام و مقاومت عجیب امام در برابر او و اقدام امام به تبلیغ دین در قالب تقیه، از جمله عوامل اقدام هارون به دستگیری و قتل امام بود.
    26. یحیای برمکی برای تبرئه پسرش فضل، زهر خطرناکی را فراهم کرد و در اختیار سندی گذاشت و آن را به یک شکل خاصی در خرمایی تعبیه کردند و به امام خوراندند و بعد شاهدانی حاضر کردند و گفتند که شیعیان درباره موسی بن جعفر علیه السلام شایعاتی رواج داده اند که موسی بن جعفر در زندان ناراحت است. همین که حرف گوینده تمام شد حضرت علیه السلام فرمود: همین الآن من مسمومم و از عمر من دو سه روزی بیشتر، باقی نمانده است.
    27. عباسی ها از همان روز اول که روی کار آمدند، برنامه شان مبارزه با علویان بود. جنایتی که عباسیان نسبت به علویان بر سر خلافت کردند از جنایاتی که امویان کردند کمتر نبود. جنایت های منصور، خلیفه دوم عباسی علیه اولاد امام حسن علیه السلام، که خود در ابتدا با آنان بیعت کرده بود، یکی از آن موارد است.
    28. احتمال های موجود در زمینه انتخاب امام رضا علیه السلام به ولایت عهدی عبارتند از:
    الف) مأمون واقعاً به این فکر افتاده بود که کار را واگذار کند و تا نهایت امر بر اعتقادش باقی ماند. از نظر علمای شیعه این فکر مورد قبول نیست؛
    ب) مأمون در ابتدای امر صمیمیت داشت ولی بعد پشیمان شد؛
    ج) مأمون در این قضیه اختیار و ابتکاری نداشت بلکه ابتکار از فضل بن سهل بود. گویند او شیعه بوده و در این موضوع، حسن نیت داشت. جرجی زیدان و ادوارد براون طرفدار این فرضیه اند؛
    د) این ابتکار از فضل بوده است. او که تازه مسلمان شده بود می خواست به این وسیله ایران را به قبل از اسلام باز گرداند.
    ه) ابتکار از مأمون بوده و او از ابتدا، صمیمیت نداشت و به خاطر یک سیاست ملک داری (که همان جلب نظر ایرانیان یا به دلیل فرو نشاندن قیام های علویان و یا به خاطر خلع سلاح حضرت رضا علیه السلام بود) مبادرت به چنین کاری نمود. در روایات ما آمده است که حضرت رضا علیه السلام به مأمون فرمود: هدف تو همین است. این احتمال، معقول ترین احتمال ها است.
    29. آوردن حضرت رضا علیه السلام از مدینه به مرو، با مشورت امام و با جلب نظر قبلی امام نبود، بلکه مأمون امام را احضار کرد و در مرو برای اولین بار موضوع را با امام در میان گذاشت، این موضوع از مسلمات تاریخ است.
    30. مأمون با ارسال نمایندگانی نزد حضرت رضا علیه السلام، موضوع ولایتعهدی را در مرو مطرح کرد ولی حضرت با وجود تهدید به قتل از سوی فرستادگان، از پذیرش آن امتناع و پس از اجبار در قبول ولایت عهدی، آن را مشروط به عدم دخالت خود در امور ملک و مملکت کرد.
    31. امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام اجباراً در سامرا در محلی که العسکر یا العسکری نامیده می شد، به سر می بردند. امام یازدهم در 28 سالگی و پدر بزرگوارشان نیز در حدود 42 سالگی به شهادت رسیدند. دوره امامت امام عسکری شش سال طول کشید که به گواهی تاریخ، تمام این مدت را در حبس و یا ممنوع الملاقات بودند.
    32. علت تحت نظر بودن امام عسکری علیه السلام این بود که می دانستند مهدی امت از صلب ایشان ظهور می کند. همان کاری را که فرعون با بنی اسرائیل کرد، عین همان کار را دستگاه خلافت با امام عسکری علیه السلام انجام دادند، هر چند وقت یک بار افرادی را برای بازرسی به خانه حضرت می فرستادند، مخصوصاً وقتی که امام از دنیا رفت.
    33. حضرت مهدی علیه السلام شش ساله بودند که پدر بزرگوارشان به شهادت رسید. در دوران کودکی، شیعیان خاص از هر جا که می آمدند، حضرت عسکری علیه السلام امام دوازدهم را به آنان معرفی می کرد ولی عموم مردم اطلاع نداشتند، با این وجود خبر تولد فرزند پسری برای حسن بن علی عسکری علیهماالسلام در میان مردم پیچیده بود و گفته می شد که او را از دستگاه خلافت مخفی نگه می دارند.








    امضاء


صفحه 26 از 26 نخستنخست ... 162223242526

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi