اول اینکه عشق یك بشارت است
از آنجا كه انسان موجودی است با تركیب مادی و معنوی، با نیمی از فرشته و نیمی از حیوان، طبعاً وجودش تحت تأثیر گرایشهای متضاد و مختلفی خواهد بود:
جان گشاید سوی بالا بالها در زده تن در زمین چنگالها
در اینجاست كه اگر نشانههایی از عشق به كمال و جمال در او مشاهده شود، بشارتی است از حركت او به سوی كمال و بریدنش از جهان ماده. از اینجاست كه عرفا در عشق به زیبارویان، عفت را مطرح میكنند. یعنی عشقی كه در آن به تعبیر ابنسینا شمایل معشوق حاكم باشد نه سلطه شهوت[25].
و لذا عرفا توجه به زیباییها را میستایند و بیتوجهی نسبت به آنها را نكوهش میكنند. چنانكه شیخ بهایی میگوید:
كل من لم یعشق الوجه الحسن قرّب الجلّ الیه و الرّسن!
یعنی هر كس را نباشد عشق یار بهر او پالان و افساری بیار[26].