نرگس منتظر (04-05-2019)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- سه نکته کلیدی برای جهاد با نفس!
- وصول به مقام صبر
- درس ظلم ستیزی دکتر حسابی
- ◄* ▐*► گزيده اي از کتاب مطلع الانوار ◄* ▐*►
- فهرست موضوعات بخش عرفان ناب
- باراني بايد تا که رنگين کماني...
- راه هاي بازشناسي عرفان ناب از شبه عرفان ....
- الهی...
- برای کسب فضایل اخلاقی چه راهی وجود دارد؟
- کی میدونه خدا چقدر بزرگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
❤ |
عشق و محبت در عرفان اسلامی
یکی از مسائلی که در عرفان اسلامی مطرح است بحث محبت یا مودت و یا عشق میباشد. در قرآن و روایات هم کلمه محبت و هم مودت بکار رفته است ولی کلمه عشق فقط در روایات مطرح شده است. بعنوان نمونه قرآن می فرماید: قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللّهُ[1] (ای پیامبر) بگو اگر خدا را دوست می دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد. اما در روایات علاوه بر کلمه محبت، مودت واژه عشق هم بکار رفته است بعنوان نمونه در حدیث از آقا رسول الله نقل شده است که آن حضرت می فرماید: أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ[2] در تفاوت این کلمات، بعضی کتابهای لغت گفته اند که: پایین ترین درجه علاقه، حب است و بالاترین درجه آن عشق است.
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
محبت
ادراک لذت مناسب با طبع انسان را محبت گویند، پس اگر کسی ادراک و فهم نداشته باشد هیچ وقت عاشق هم نمی شود. نکته مهمی که در اینجا مطرح می شود رابطه فهم ودرک با محبت است. ابتدا این نکته را می گوییم که فهم سه مرحله دارد که عبارتند از : فهم حسی، فهم خیالی و فهم عقلی. اگر کسی فهمش در حد محسوسات باشد محبتش در حد و اندازه امور حسی است و کسی که فهمش در حد خیالات باشد اندازه محبتش در حد تخیلات است و همچنین اگر کسی درک و فهمش در حد معقولات باشد محبتش از دو قسم قبلی بیشتر است.
نتیجه آنکه:
لذت و محبت و عشق انسان تابع فهم و درک اوست و کمترین علاقه و محبت در انسان های مادی گرا و ظاهر بین است که دائما در فکر شهوت و پول و مقام هستند وبالاترین درجه علاقه و محبت در انسانهایی است که واقعا عاشق خدا هستند و همانطور که گفیم لذت این انسانها از نوع لذت عقلانی است.
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
راه پیدایش محبت
امیر المومنین علی(ع) در روایتی می فرمایند: «الانسان
عبید الاحسان» انسان برده احسان است اگر کسی به انسان نیکی کند انسان چه بخواهد و چه نخواهد عاشقش می شود. راه دیگر ایجاد محبت این است که انسان علم پیدا کند به اینکه کیست و چه کسی همانند خودش است، مثلا سیگاری به سیگاری علاقه دارد، همشهری به همشهری و ...
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
اسباب تقویت محبت
خواندن کتابهای اخلاقی و عرفانی، محبت را زیاد می کند، انس گرفتن با معشوق که باید این انس گرفتن با خدا و اهل بیت(ع) به اندازه باشد، همچنین داشتن کمالات، اگر کسی کمالات داشته باشد ولو به انسانی هم کمک نکند، انسان به او علاقمند می شود، حال اگر همین انسان بداند که خداوند متعال وائمه اطهار چقدر کمالات دارند و چقدر احسان کرده اند قطعا به آنها محبت زیاد پیدا می کند
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
عشق
عشق دریایی بیكران است ، كه هر چه درباره آن گفته شود كم است چنانكه مولوی میگوید:
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن
اكثراً عشق را محبت و دلبستگی مفرط و شدید معنی كردهاند. عشق از ماده «عشقه» است عشقه گیاهی است، که اگر بر درختی بپیچد، آن را می خشكاند و خود سرسبز میماند[3]. از دیدگاه ماتریالیستها، روانشناسان و پزشكان، عشق نوعی بیماری روانی است كه از تمركز و مداومت بر یك تمایل و علاقه طبیعی، در اثر گرایشهای غریزی، پدید میآید، چنانكه افراط و خروج از حد اعتدال در مورد هر یك از تمایلات غریزی، نوعی بیماری است
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
عشق و محبت در عرفان چیست؟
بدیهی است که برای پاسخ صحیح به این سؤال لازم است بحث را در دو محور پی گیری نماییم یکی محبت و دیگری عشق.
اینجاست که دو سؤال فرعی ذیل پدید می آید که باید به آن ها پاسخ داده شود:
1. محبت چیست؟
2. عشق چیست؟
همانگونه که اشاره شد پایین ترین درجه علاقه، محبت است. مناسب است اولا محبت را تعریف کنیم سپس راه پیدایش و اسباب تقویت آن را بیان نماییم آنگاه برخی از موانع آن را ذکر نموده بعد به بیان عشق بی پردازیم.
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
موانع محبت
مهمترین مانع محبت، مخالفت و سرپیچی کردن است. اگر انسان برخلاف رضای محبوب عمل کند محبت او نسبت به محبوب کم می شود ، مثلا اگر کسی که امروز گناه می کند و کم کم گناهان بیشتری مرتکب می شود محبت خدا هم به تدریج از دلش می رود.
همانطور که قبلا هم اشاره کردیم بالاترین درجه محبت، عشق است. برای توضیح بیشتر، عشق را به سه نوع تقسیم کرده اند که عبارتند از : عشق حقیقی، عشق مجازی، عشق غلط
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
اما از دیدگاه عرفا، عشق یك حقیقت و یك اصل اساسی و عینی است ولیكن این حقیقت عینی به سادگی قابل تعریف نیست. این دشواری تعریف و تحدید به این دلیل است كه:
اولاً، عشق چنانكه گفتیم یك حقیقت عینی است در نهایت وسعت و عظمت، و لذا این حقیقت عظیم در ذهن محدود ما نمیگنجد و این تنها عشق نیست، بلكه حقایق بزرگ دیگر نیز- از قبیل هستی، وحدت و غیره- در ذهن ما نمیگنجد. شعار اسلامی ما، الله اكبر، بدین گونه تفسیر شده است كه خداوند بالاتر از آن است كه در وصف بگنجد. چه وصف ما محصول ذهن ماست و ذهن ما فقط چیزهایی را درمییابد و میتواند توصیف كند كه قابل انتقال به ذهن ما باشند و متأسفانه، همه چیز قابل انتقال به ذهن ما نیست. ما در دو مورد كاملاً متضاد مجبوریم در ذهن خود چیزی بسازیم چون از واقعیت، چیزی به ذهن ما نمیآید و آن دو مورد عبارتند از:
1- عدم
2- وجود[4]
عدم، چیزی در واقعیت وجود ندارد تا به ذهن ما انتقال یابد. اما وجود آنچه هست عین واقعیت است و در متن خارج و واقعیت بودن برایش ذاتی است و لذا این خاصیت ذاتی هرگز عوض نمیشود و عینیت با ذهنیت نمیسازد. از اینجاست كه در نظام فكری اسلامی، وقتی كه اصالت ماهیت جای خود را به اصالت وجود میدهد و در واقع یك اصل عرفانی به صورت یك اصل فلسفی پذیرفته میشود، ضرورت سیر و سلوك مطرح میگردد. چنانكه ملاصدرا سیر و سلوك را، در كنار عقل و استدلال، ضروری و لازم دانسته است[5].
ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 24-04-2019 در ساعت 21:47
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
نرگس منتظر (04-05-2019)
❤ |
ثانیاً، همیشه میان تجربه و تعبیر فاصله هست. شما حوادث لذتبخش یا دردآوری را كه تجربه كردهاید، هرگز نتوانستهاید چنانكه باید و شاید به دیگران منتقل كنید. یعنی در واقع نتوانستهاید از آن تجربه تعبیر رسا و كاملی داشته باشید. حافظ میگوید:
من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیدهام كه مپرس!
آن شنیدن برای حافظ یك تجربه است كه به تعبیر نمیگنجد. عینالقضات میان علم معمولی و معرفت شهودی این فرق را مطرح میكند كه حقایق قلمرو عقل و علم با زبان قابل بیان هستند و به اصطلاح تعبیرپذیرند، اما حقایق قلمرو تجربه به بیان درنمیآیند[7]. و از اینجاست كه مولوی میگوید:
گرچه تفسیر زبان روشنگر است لیك عشق بیزبان روشنتر است
و اگر بكوشیم تجربههای بزرگ را به مرحله تعبیر بیاوریم، تنها از راه تشبیه و تمثیل و اشاره و ایما ممكن است و لذا حقایق قرآنی را در قالب الفاظ، مثلی میدانند از آن حقایق والا كه با قبول تنزلات مختلف و متعدد، به مرحلهای رسیده كه در قالب الفاظ چنان ادا شده كه در گوش انسان معمولی جا داشته باشد. اما این مراتب به هم پیوستهاند و انسانها با طی مراتب تكاملی در مسیر معرفت میتوانند از این ظاهر به آن باطن و بلكه باطنها دست یابند و همین نكته اساس تفسیر و تأویل آیات قرآن كریم است. اما پیش از سیر در مدارج كمال نباید انتظار درك حقایق والا را داشته باشیم. با توجه به نكات مذكور، تعریف عشق مشكل و دشوار است ولیكن خوشبختانه حقیقتهای بزرگ كه در تعریف و تحدید نمیگنجند غیرقابل شناخت نیستند. بلكه این حقایق والا، از هر چیز دیگر روشنتر و آشكارترند و هر كسی كه بخواهد، مستقیماً میتواند با آن حقایق ارتباط برقرار كند اما بیواسطه، نه با واسطه كه:
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رخ متاب
و عشق هم آن حقیقت والایی است كه از سودایش هیچ سری خالی نیست و چنانكه خواهد آمد، یك حقیقت جاری و ساری در نظام هستی است و نیازی نیست كه عشق را با غیر عشق بشناسیم كه حقیقت عشق، همچون حقیقت هستی، به ما از رگ گردن نزدیكتر است. به همین دلیل انتظار نداریم كه با مفاهیم ذهنی درباره حقیقت عشق، مشكلی را آسان كنیم یا مجهولی را معلوم سازیم كه این در حقیقت با نور شمع به جستجوی خورشید رفتن است
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)