بی اطّلاع نبودن از حضور دشمن
وقتی میگوییم دشمن، میگویند دشمن چیست؟ وقتی میگوییم توطئه، میگویند شما بدبین هستید! نمیشود با پاک کردن صورت مسأله، قضیه را تمام کرد. قضیه که حل نمیشود؛ باید فکر کرد. البتّه علّت اینکه من این را با قشر دانشگاهی در میان میگذارم، بخاطر این است که برای دانشگاهی احترام قائلم. من ارزش دانشگاه را برای کشور با همه ی وجود حس میکنم. دانشگاه نقطه ی اوج خدماتی را که میتواند به یک کشور ارائه شود، تأمین میکند. دانشگاه برای کشور، بسیار مهم است.
من از طرق رسمی و غیررسمی سعی میکنم با واقعیّات در تماس باشم. گزارشهایی که به من داده میشود، بسیار متنوع است. هم گزارشهای دستگاههای مختلف اطلاعاتی است ـ چه اطلاعات مربوط به وزارت اطّلاعات، چه آنچه که مربوط به اطلاعات نیروهای مسلح است، چه آنچه که مربوط به بعضی از دستگاههای خبررسانی دستگاههای دولتی است ـ هم بخشی از دفتر ما کارش اطّلاع رسانی است؛ مثل دفتر ارتباط مردمی و دفتر بازرسی، که اینها از طریق نامه و تلفن مرتّباً با مردم در تماسند. با اشخاص و تیپهای مختلف اجتماعی هم ملاقاتهای فراوانی دارم و نامه هم زیاد دریافت میکنم. به هر حال گوش من، گوش فعّالی است؛ امّا در عین حال مدّعی نیستم که همه چیز را میدانم. ممکن هم نیست که همه چیز را بدانم؛ البتّه ممکن است چیزهایی را بدانم و چیزهایی را هم ندانم. معتقدم که برای یک مسئول در دستگاه حکومتی ـ اعم از مسئولیّتی که بنده دارم یا مسئولیّتی که دیگر مسئولان دارند ـ انقطاع از واقعیّات و دوری از مردم، عامل انحطاط است. معتقدم که یک مسئول نباید اجازه دهد که از واقعیّات جامعه و از خبرهایی که در جامعه جاری است، دور بماند. البتّه انقطاع از مردم ـ که در تعبیر امیر المؤمنین علیه السلام احتجاب از مردم است؛ یعنی حجاب داشتن و با مردم هیچ مواجه نشدن ـ چیز بسیار خطرناکی است. حضرت به مالک اشتر فرموده اند: «قلة علم بالامور»؛ بخاطر احتجاب از مردم، آگاهی انسان از همه چیز کم میشود. البتّه من به خانه اشخاص هم میروم. یکی از کارهایی که بحمدالله من از اوایل ریاست جمهوری تا به حال انجام داده ام ـ البتّه گاهی بیشتر است، گاهی کمتر ـ این است که به منازل اشخاصی از آحاد و توده های مردم میروم، روی فرششان مینشینم، با آنها حرف میزنم و زندگیشان را از نزدیک لمس میکنم. البتّه به شما عرض کنم، اطّلاع از مردم، یک بخش از اطّلاع است؛ بخش دیگرش اطلاع از دشمن است. کسی از من نپرسید که شما از دشمن هم اطّلاعی دارید یا نه؟! ولی من خودم عرض میکنم: بله، بنده از دشمنان هم بی اطّلاع نیستم. خیلیها خیال میکنند که ما گاهی تیر به تاریکی می اندازیم و از دشمن صحبت میکنیم. نه؛ تیر به تاریکی انداختن نیست؛ میدانیم و حس میکنیم که دشمن حضور دارد. اتّفاقاً همین چند روز قبل بعضی از مطبوعات آمریکا خبر از اظهارات رئیس سازمان سیا دادند که در بعضی از روزنامه های ما هم منعکس شد. او گفته بود ما در فلان تعداد کشور ـ از جمله ایران را هم اسم آورده بود ـ مأموران سازمان خودمان را فعّال کرده ایم که زبان مادریشان، زبان آن کشورهاست. بعد بخصوص اسم ایران را آورده بود و گفته بود ما مأمورانی داریم که زبان مادریشان فارسی است و متوسّط سنیشان هم سی سال است. ممکن است برای بعضی این سؤال پیدا شود که چرا این حرفها را میگویند. وقتی اطّلاعاتی زیاد و سرریز میشود، برای صاحب آن اطّلاعات اهمّیّتش کم میشود؛ لذا از گوشه و کنار حرفها خیلی چیزها میشود فهمید. بله، ندیدن دشمن هنر نیست. (بیانات و پرسش و پاسخ در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر 9/12/1379)