مثلاً مرد را از این نظر بر زن فضیلت و برتری داده که سهم ارث او دو برابر زن است، و زن را از این نظر بر مرد فضیلت داده که خرج خانه را از زن ساقط کرده است، پس نه مرد باید آرزو کند که ای کاش خرج خانه به عهده ام نبود، و نه زن آرزو کند که ای کاش سهم ارث من دو برابر برادرم بود. بعضی دیگر برتری را مربوط به عمل عامل کرده، نه اختصاص به زن دارد و نه به مرد، بلکه هرکس فلان قسم از اعمال را انجام داد، به آن فضیلت ها می رسد (چه مرد و چه زن) و هرکس انجام نداد (باز چه مرد و چه زن) بار می ماند و کسی نمی تواند آرزو کند که ای کاش من هم فلان برتری را می داشتم، مانند فضیلت ایمان و علم و عقل و سایر فضایلی که دین آن را فضیلت می داند، این قسم فضیلت فضلی است از خدا که به هرکس بخواهد می دهد، و لذا در آخر آیه می فرماید: «وَ اسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ... »
در اسلام زن در تمامی احکام عبادی و حقوق اجتماعی شریک مرد است، او نیز مانند مردان می تواند مستقل باشد، و هیچ فرقی با مردان ندارد (نه در ارث و نه در کسب و انجام معاملات، و نه در تعلیم و تعلم، و نه در بدست آوردن حقی که از او سلب شده، و نه در دفاع از حق خود و نه احکامی دیگر) مگر تنها در مواردی که طبیعت خود زن اقتضا دارد که با مرد فرق داشته باشد.
اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شؤون اجتماع و دخالت اراده و عمل در جامعه تساوی برقرار نموده است، همانطور که مرد می تواند برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد، زن نیز از این حق بهره مند است. اساسی که دین اسلام بر آن بنا شده است فطرت است و فطرت اقتضا دارد حقوق تمامی افراد انسان مساوی باشد و اجازه نمی دهد یک طائفه نسبت به طائفه دیگر از حقوق بیشتری برخوردار باشد و فطرت حکم به عدالت اجتماعی می نماید؛ یعنی هر صاحب حقی به حق خود برسد بدون آنکه حقی مزاحم حق دیگر باشد. خداوند در آیات قرآن زنان را در امر مهم بیعت با پیامبر اسلام(ص) شریک می سازد: