صفحه 3 از 28 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 280

موضوع: درآمدی بر سیاست و حکومت در نهج البلاغه

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    حکومت

    1 - مفهوم حکومت


    معنای لغوی حکومت عبارت است از: فرمان دادن، امر کردن، فرمانروایی، سلطنت، پادشاهی، داوری و قضاوت. (57)
    حکومت و دولت در کاربرد کهن و نوین خود، به معانی متعددی به کار رفته اند که در برخی از آن ها مرادف یک دیگر و در برخی از موارد متفاوت با یک دیگرند.
    دولت در اصطلاح مدرن آن، عبارت از اجتماع انسان هایی است که در سرزمین خاصی سکونت کرده اند و دارای حکومتی هستند که بر آن ها اعمال حکومت می کنند. بر اساس این تعریف، دولت در معنای وسیع کلمه، دارای چهار رکن اساسی است: قلمرو و یا سرزمین، جمعیت یا ملت، حکومت (سه قوه) و حاکمیت. (58)
    بنابراین، تعریف حکومت مرادف با دولت نیست؛ بلکه یکی از عناصر چهارگانه آن است، اما اگر دولت را قدرت سیاسی سازمان یافته ای که امر و نهی می کند، تعریف کنیم، مرادف با حکومت می شود. بر طبق این تعریف، دولت به معنای قوه مجریه کشور و هیأت دولت که وظیفه اجرای قانون را بر عهده دارد، نیست؛ بلکه به مفهوم هیأت حاکمه ای است که مجموعه سازمان ها و نهادهای قدرت را شامل می شود، بنابراین، این معنا را از حکومت و دولت مقصود ماست که سه جنبه متمایز و در عین حال، مرتبط به هم دارد:

    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    1) حکومت و دولت صاحب اقتدار است و امر و نهی می کند و فرمان می راند.
    این آمریت و اقتدار ویژگی تفکیک ناپذیر همه شکل های حکومت و دولت است.
    2) حکومت اعمال قدرت می کند؛ یعنی وظایفی را بر عهده می گیرد و در سطح جامعه و در برابر دیگر حکومت ها، دارای کارکرد است.
    3) حکومت دارای سازمان و ساختار است؛ یعنی ارگان ها و نهادهایی برای اعمال حاکمیت خویش دارد.
    بنابراین، حکومت قدرتی سیاسی است که امر و نهی می کند، قانون گذاری و سیاست گذاری و اجرا را بر عهده دارد و مسؤولیت قضاوت و داوری و برقراری نظم و امنیت را بر دوش می کشد. البته معانی و تعاریف دیگری هم برای حکومت شده است که نزدیک به هم هستند:
    حکومت یا نظام سیاسی عبارت است از مجموعه ای از سازمان های اجتماعی که برای تأمین روابط طبقات اجتماعی و حفظ انتظام جامعه به وجود می آیند. (59)
    این سازمان ها در جوامع ابتدایی وجود ندارند، جامعه ابتدایی به علت پیوستگی و تجانس عظیم خود، بدون متابعت از شخص یا سازمانی معین، عمل می کند و فقط به هنگام حوادث مهم مانند جنگ که تمرکز نیروهای جامعه و هدایت دقیق آن ها ضرورت می یابد شخص یا اشخاص برجسته ای را که در نظر مردم دارای توانایی های فوق العاده هستند به طور موقت به ریاست انتخاب می کنند. اما این ریاست معمولاً پایدار و ریشه دار نمی باشد. (60)
    و یا به تعبیری دیگر:
    حکومت به معنای کوششی است که برای تحت قاعده مشخص درآوردن و تبیین نحوه پیوند عناصر یک نظام سیاسی خاص صورت می گیرد. نظام سیاسی را همچنین مجموعه محسوس، نهادها و انگیزه ها می دانند که ساخت قدرت را ممکن می سازد. (61)

    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    و همچنین در تعریف دیگری آمده است: حکومت عبارت است از: فرمان روایی یک شخص و یا یک هیأت حاکمه و یا هیأت های مختلف بر جامعه ای، به منظور تنظیم و اصلاح امور اجتماعی و انتظام امر معاش آن جامعه. (62)
    ژان ژاک روسو می گوید: حکومت واسطه ای است بین رعایا و هیأت حاکمه که آن ها را به هم دیگر مربوط می سازد و اجرای قانون و حفظ آزادی سیاسی را به عهده می گیرد. (63)
    اما تاریخ بشر پیوسته شاهد دریافت مفهومی سلطه گرانه از مفهوم حکومت بوده است و این مفهوم رایج از دریافت مفهوم حکومت به شمار می آمده است. گاه صریح و آشکار و گاه غیر مستقیم و در پرده و فریب کارانه دریافت متداول از مفهوم حکومت، حکمرانی، گردن کشی، گردن فرازی، سلطه، تجبر، تحکم، خودکامگی و برخورداری گروه و طبقه خاصی از همه چیز و اعمال اراده خودی یا گروهی اندک بر اراده جمعی و گروه کثیر بوده است.
    بسیاری حکومت را به مفهوم تسلط بر جان، مال و ناموس مردم و تصرف در همه امور مردم می دانستند. بر این اساس، حکومت های خودکامه فردی یا جمعی را شکل داده اند و در بسیاری از موارد، چون حکومت شوندگان همین دریافت را از مفهوم حکومت داشتند، این سلطه گری و فرمان روایی را امری طبیعی دانسته و بدان تن داده اند و به سلطه گری رایج رضایت داده اند. و گاه حکومت از مفهوم واقعی خود چنان دور شده که به مفهوم حکومت مطلقه و به صورت به بندگی کشیدن برخی دیگر جلوه کرده است.
    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در بسیاری از حکومت ها حاکمان مفهوم حکومت را با خودرأیی و خودکامگی مترادف می دیدند و حکومت را حق خویش می پنداشتند و بالطبع، برای دیگران هیچ حقی قائل نبوده اند و از این رو، اجازه اندیشیدن، سخن گفتن، انتخاب کردن، انتقاد کردن و نصیحت کردن به کسی نمی دادند، جز در آنچه آنان می پسندیدند و بدان رضایت می دادند.
    اما مفهوم حکومت در نهج البلاغه و اندیشه و سیره علی علیه السلام به مفهوم مدیریت، هدایت، محبت، مشارکت و خدمت به مردم است. این مفهوم به زیبایی تمام در سخن و عمل علی علیه السلام جلوه یافته است. آن حضرت تلاش کرد تا مفهوم بدی که از حکومت در اذهان باقی مانده بود، را از بین ببرد و مفهوم درست و حقیقی آن را محقق سازد. امام علی علیه السلام در نامه ای که به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان نوشته است، مفهوم درست و انسانی حکومت را مطرح می کند.
    اشعث بن قیس پیش از حکومت امام علیه السلام، در دوران خلیفه سوم به استانداری آذربایجان منصوب شده بود و حکومت را آن گونه می فهمید که فهم رایج عصر خلیفه سوم بود؛ یعنی تسلط، تجبر، خودمحوری و خودکامگی.
    امام علی علیه السلام پس از مدتی کوتاه او را از استانداری آذربایجان عزل نمود. نامه امام علی علیه السلام به اشعث بن قیس در تبیین نگاه آن حضرت به حکومت و دریافت حضرت از مفهوم حکومت بسیار در خور دقت و توجه است.
    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امام علی علیه السلام به اشعث بن قیس فرمود:
    و ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه، و انت مسترعی لمن فوقک. لیس لک ان تفتات فی رعیه، و لا تخاطر الا بوثیقه، و فی یدیک مال من مال الله عزوجل، و انت من خزانه حتی تسلمه الی، و لعلی الا اکون شر ولاتک لک، والسلام . (64)
    همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نخواهد بود، بلکه امانتی است در گردن تو، باید از فرمانده و امامت اطاعت کنی، تو حق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی، و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی، در دست تو اموالی از ثروتهای خدای بزرگ و عزیز است، و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری، امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم، با درود.

    حضرت علی علیه السلام این برداشت که حکومت طعمه ای در اختیار زمامداران است که هرگونه بخواهند می توانند عمل کنند، را نفی می کند و نقطه مقابل چنین برداشتی را اثبات می کند؛ یعنی حکومت مسؤولیت و امانتی است که بر گردن زمامداران است و حکومت باید پاسخگو باشد و برای اقدامات خود حجت روشن داشته باشد.
    حاکمان در واقع، خزانه داران و وکیلان مردمند؛ حضرت علی علیه السلام فرمود:
    ان السلطان لا مین الله فی الارض و مقیم العدل فی البلاد و العباد و وزعته فی الارض ؛ (65)
    همانا زمامدار، امین خدا در زمین، برپادارنده عدالت در جامعه و عامل جلوگیری از فساد و گناه در میان مردم است.
    اگر کسی چنین تفکری داشته باشد که حکومت یعنی تسلط، تجبر و استبداد به رأی، این امر باعث فساد دل و خرابی دین و دگرگونی حکومت می شود.
    علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:
    و لا تقولن انی مومر امر فاطاع فان ذلک ادغال فی القلب و منهکه للدین و تقرب من الغیر... ؛ (66)
    مبادا بگویی من اکنون بر آنان مسلطم، فرمان دادن از من است و از آنان اطاعت کردن، که عین راه یافتن فساد در دل و خرابی در دین و نزدیک شدن تغییر و تحول (در قدرت) است.
    فهم خودکامانه و سلطه گرانه از حکومت، انسان را به تندی، سرکشی، غرور و تکبر می کشاند. همین که انسان تصور کند که بر دیگران مسلط است و از او فرمان دادن است و از دیگران بی چون و چرا فرمان بردن، از مرتبه انسانی بیرون می شود و خرد و عقل خود را از دست خواهد داد.
    علی علیه السلام در نامه اش به مالک اشتر چنین می فرماید:
    و اذا احدث لک ما انت فیه من سلطانک ابهه او مخیله، فانظر الی عظم ملک الله فوقک، و قدرته منک علی ما لا تقدر علیه من نفسک، فان ذلک یطامن الیک من طماحک، و یکف عنک من غربک، و یفی ء الیک بما عزب عنک من عقلک ! (67)
    و اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خود بزرگ بینی شدی به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشی نجات می دهد، و تند روی تو را فرو می نشاند، و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلی باز می گرداند.

    همچنین در این زمینه می فرماید:
    و اعتمدوا وضع التذلل علی رؤوسکم، و القاء التعزز تحت اقدامکم، و خلع التکبر من اعناقکم؛ و اتخذوا التواضع مسلحه بینکم و بین عدوکم ابلیس و جنوده؛ فان له من کل امه جنوداً و اعواناً، و رجلاً و فرساناً . (68)
    تاج تواضع و فروتنی را بر سر نهید و تکبر و خودپسندی را زیر پا بگذارید و حلقه های زنجیر خود بزرگ بینی را از گردن باز کنید، و تواضع و فروتنی را سنگر میان خود و شیطان و لشکریانش قرار دهید، زیرا شیطان از هر گروهی لشکریان و یارانی سواره و پیاده دارد.
    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حضرت علی علیه السلام تفکر سلطه گرانه، درنده خویانه و خودکامگی را نفی می کند و حاکمان را دعوت به محبت و مهربانی می کند:
    و اشعر قلبک الرحمه للرعیه، و المحبه لهم، و اللطف بهم، علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم، فانهم صنفان: اما اخ لک فی الدین، او نظیر لک فی الخلق، یفرط منهم الزلل، و تعرض لهم العلل، ویوتی علی ایدیهم فی العمد و الخطا، فاعطهم من عفوک و صفحک مثل الذی تحب و ترضی ان یعطیک الله من عفوه و صفحه . (69)
    مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش، مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می باشند، اگر گناهی از آنان سر می زند، یا علتهایی بر آنان عارض می شود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب می گردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.
    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    یعنی فهم سلطه گرانه و خودکامانه از حکومت انسان را تا جانوری درنده خوی تنزل می دهد و باعث می شود که کرامت و عزت انسان ها و حریم آن ها شکسته شود.
    شهید مطهری رحمه الله در رابطه با مفهوم حکومت در نهج البلاغه می فرماید:
    در نهج البلاغه، با آن که این کتاب مقدس قبل از هر چیز کتاب توحید و عرفان است و در سراسر آن سخن خدا است و در همه جا نام خدا به چشم می خورد، از حقوق واقعی توده مردم و موقع شایسته و ممتاز آن ها در برابر حکمران و این که مقام واقعی حکمران امانتداری و نگهبانی حقوق مردم است، غفلت نشد؛ بلکه بدان توجه شده است. در منطق این کتاب شریف، امام و حکمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسؤول در برابر آن ها است.
    از این دو - حکمران و مردم - اگر بناست یکی برای دیگری باشد، این حکمران است که برای توده مردم است نه توده مردم برای حکمران.(70)
    امیر المؤمنین علیه السلام در بیان دیگری، مفهوم حقیقی حکومت را پاسداری از حرمت، حقوق و آزادی های مردم می داند.
    السلطان وزعه الله فی ارضه ؛ (71)
    حاکمان پاسبانان خدایند در زمین او.

    بنابراین، در اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام در مفهوم حکومت هیچ نشانه ای از تسلط، تجبر و خودکامگی نیست و اگر زمامداران خود را مسلط بر مردمان ببینند و احساس کنند که بر هر تصمیمی و بر هر عملی مجازند، بی گمان به خودکامگی و سلطه گری کشیده می شوند؛ بلکه مفهوم حکومت مدیریت، امانتداری، خدمتگزاری و مهرورزی و هدایت مسؤولیت و پاسداری از حقوق و آزادی های مردم می باشد.
    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2 - ضرورت حکومت

    انسان موجودی اجتماعی و مدنی است. از طرف دیگر، عامل عقلانی و اختیاری در انتخاب زندگی اجتماعی مؤثر است؛ بدین معنا که انسان چون در زندگی اجتماعی منافعی برای خویش می بیند و ملاحظه می کند نیازهای مادی و معنوی اش بدون زندگی اجتماعی تأمین نمی شود، یا به صورت مطلوب و کامل برآورده نمی شود، به زندگی اجتماعی تن می دهد و شرایط آن را می پذیرد.
    از طرفی، لازمه زندگی اجتماعی وجود اصطکاک ها و برخوردها بین منافع افراد و جامعه است؛ یعنی وقتی مردم بخواهند زندگی اجتماعی داشته باشند و با یک دیگر همکاری کنند و دست آوردهای این همکاری را میان خود تقسیم کنند، بین منافع و خواسته های آن ها برخوردهایی صورت می گیرد؛ کسانی می خواهند سهم بیش تری ببرند، فلذا قوانین را برای جلوگیری از این اصطکاک و برخوردها وضع کرده اند چون طبیعت انسان بر خودخواهی، مال دوستی و ریاست طلبی است.
    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    از سوی دیگر، وضع قانون با تطبیق آن بر شرایط اجتماعی خاص، نیاز به نهاد قانونگذار دارد. اجرای قانون و پیاده کردن آن در سطح جامعه و نظارت شؤون عمومی مردم، برقراری امنیت داخلی و دفاع در برابر تجاوز خارجی نیازمند به دستگاه اجرایی مناسب است. جلوگیری از تخلفات افراد، گروه ها و اجرای عدالت، دستگاه قضایی ویژه ای را می طلبد.
    تعریفی که ژان ژاک روسو از حکومت می کند، بر ضرورت قانون و اجرای آن در جامعه اشاره می کند:
    حکومت واسطه ای است بین رعایا و هیأت حاکمه که آن ها را به همدیگر مربوط می سازد و اجرای قانون و حفظ آزادی سیاسی را بر عهده می گیرد. (72)
    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ارسطو می گوید:
    حکومت، لازمه طبیعت بشری است، زیرا انسان یک موجود اجتماعی است و بدون وجود حکومت نمی تواند اجتماعی بودن خود را حفظ کند. (73)
    علی علیه السلام در نهج البلاغه بارها لزوم یک حکومت مقتدر را تصریح کرده است و با فکر خوارج که در آغاز مدعی بودند با وجود قرآن از حکومت بی نیازیم، مبارزه کرده است.
    شعار خوارج لا حکم الا لله بود. این شعار از قرآن مجید اقتباس شده است و مفادش این است که فرمان (قانون) تنها از ناحیه خداوند و یا از ناحیه کسانی که خداوند به آنان اجازه قانونگذاری داده است، باید وضع شود، ولی خوارج در ابتدا، طور دیگری این را تعبیر کردند و به تعبیر علی علیه السلام از این کلمه حق، معنای باطل را در نظر گرفتند.
    حاصل تعبیر آنان این بود که بشر حق حکومت ندارد و حکومت منحصراً از آن خداست. علی علیه السلام در رد کلام خوارج می فرماید:
    فی الخوارج لما سمع قولهم: لا حکم الا لله
    قال علیه السلام: کلمه حق یراد بها باطل!
    نعم انه لا حکم الا لله، ولکن هولاء یقولون: لا امره الا لله .
    و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن، و یستمتع فیها الکافر، و یبلغ الله فیها الاجل، و یجمع به الفی ء، و یقاتل به العدو، و تامن به السبل، و یوخذ به للضعیف من القوی؛ حتی یستریح بر، و یستراح من فاجر .
    و فی روایه اخری انه علیه السلام لما سمع تحکیمهم قال: حکم الله انتظر فیکم .
    و قال: اما الامره البره فیعمل فیها التقی؛ و اما الامره الفاجره فیتمتع فیها الشقی؛ الی ان تنقطع مدته، و تدرکه منیته . (74)
    وقتی علی (ع) شنید که خوارج می گویند: لا حکم الا لله، فرمود:
    سخن حقی است، که از آن اراده باطل شده!
    امضاء

صفحه 3 از 28 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi