نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: خوشىِ دل

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    roooz خوشىِ دل

    اصلاً كرم بدون حسن(ع) حرف باطل است
    يا مُحسنُ به حقِ حسن(ع) ذكر كامل است

    مِهر شما درون دلم خانه كرده است
    اين هم يكى دِگر زِ خوشى هاى اين دل است

    وقتى توئى كريمِ جهان يابن فاطمه(س)
    حاتم شدن نتيجه و فرجام سائل است

    حالا كه كار و بار گدايان رديف شد
    حرص و طمع دوباره نكردن چه مشكل است

    دِل خوش كسى بوَد كه دلش سمت و سوى توست
    جانم به آن دلى كه به سمت تو مايل است

    مجنون شدن به عشق تو آقاى بى حرم
    از يك نگاهِ حضرت صديقه(س) حاصل است

    بدبخت و در به در شده قطعاً كسى كه او
    نسبت به سيره ى حسنى تو جاهل است

    شير جمل، خداى كرم، سيدُ الزَكى
    اى قائم الامين كه دو دست تو فاضل است

    صحن شما و حضرت زهرا(س) به جاى خود
    روزى رواق حضرت قاسم(ع) چه خوشگل است

    هركس كه پاى ثابت هيئت و روضه هاست
    چون خادمانِ صحنِ گوهرشاد شاغل است
    امضاء



  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن
    سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن

    گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد
    مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

    نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت
    ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن

    بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل
    سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن

    زائری در وسط صحن غریب الغربا
    دید تا گنبد زیبای حرم گفت: حسن...
    .
    تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم
    چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن

    قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه
    خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن

    پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود
    آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود
    امضاء



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi