صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48

موضوع: مقامات عرفانی نماز در قرآن

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ابو سعید خرار گفت: توکل اضطراب است و سکونی است بی اضطراب که در نزد تو، اندک و بسیار یکسان باشد و این که گردن تسلیم به پیش مجاری حکم و قضا بگذاری. توکل آفتابی است که از برج سعادت تابد، و یادی است که اسرای قرب وزد، بویی است که بشارت وصل آرد، و منزلی است شریف و مقامی است بزرگوار (47)
    بزرگ مردی گفت: وانهادن امور به خداوند، چهار مرتبه را داراست:
    اول آن توکل مطلق، دوم تسلیم، سوم تفویض، چهارم توکل اخص.
    اول صفت عامه، دوم صفت پیمبران، سوم صفت خاص ابراهیم نبی در هنگامی که او را به آتش افکندند، چهارم صفت خاص مصطفی است که با توکل به قاب قوسین رسید.
    متوکل گوش بر وعده حق دارد، صاحب تسلیم با علم حق آرام گیرد و صاحب تفویض به حکم خدا رضا دهد و بالاتر آن که خودی نمی داند و بقا می طلبد و در توکل اخص متوکل خود را در خدا محو و نابود می داند و به آستانه فنا راه می یابد (48)
    رسول اکرم (ص) فرمود:
    تواناترین مردم، کسی است که به خدا توکل کند، سعادتمندتر آن کسی که تقوا پیشه سازد و غنی ترین کسی، آن که روزی خدایی را استوارتر از دارایی خود بداند، پس توکل، نفی خود و خودی و همه چیز به او سپردن است که در برابر و توکل به او، استقلال خودی محو و نابودی می گردد. خواجه عبدالله انصاری می گوید: التوکل کلة الامر کله الی مالکه و التعویل علی و کالته و هو من اصعب منازل العامه علیهم و او هن السبل عند الخالصة (49)
    یعنی: توکل، واگذار کردن تمام امور به مالک حقیقی و باور داشت وکالت اوست که یکی از سخت ترین منازل سلوک برای عامه و ساده ترین آنها برای خاصان است.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    خلاصه: خواجه در تفسیر قرآنی اش می گوید: توکل، شرایط ایمان و عماد توحید و محل اخلاص و دخیل محبت است.
    توکل از بنده آن گاه درست بود که یقین داند به دست هیچ کسی چیزی نیست و از حیلت و کار خود سودی نباشد و خدای روزی بخش و قسام مهربان است و از کار بندگان خود غافل نیست.
    معصومه (علیه السلام) فرمود: الایمان له ارکان اربعه التوکل علی الله و تفویض الامر الی الله و الرضاء الله و التسلیم الامر الله (50)
    یعنی پایه های ایمان چهار چیز است: توکل نمودن به خدا واگذاری امور به خدا، راضی بودن به قضای الهی و تسلیم بودن در برابر دستورهای خدا.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    هشتم: مقام تقوا

    قوله تعالی:ذالک الکتاب لاریب فیه هدی المتقین الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و... یعنی با تقوایان که ایمان به غیب دارند و نمازگزارند و... مشمول هدایت قرآن اند.
    همچنین در آیه 77 سوره نساء ضمن انتقاد از بهانه جویان در امر جهان، به رابطه میان نماز و انفاق و جهاد، با تقوا تذکر فرمود و در پایان می فرماید: والاخره خیر لمن اتقی در آیات 21 سوره بقره، 65 سوره اعراف و 23 سوره مؤمنون نیز رابطه عبادت و تقوابیان گردیده است.
    تقوا از وقایه یعنی حفظ کردن و خویشتن دارد گرفته شده است که وقتی به صورت اسمی ذکر شده، به معنای پرهیز کاری است و وقتی به صورت فعلی بیاید، به معنای ترس از خدا می باشد.
    تقوا ظرفیت و شایستگی روحی است برو عبودیتیکی از میدان های وسیع و عمومی در سیر و سلوک است. یعنی تقوا عبارت است از هویت عامی که در تمام منازل و میدان ها و مقامات سیر و سلوک، جاری و در تمام واقف و فضائل انسانی ساری است. امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه معروف به همام صحابی معروف که صفات متقین را بر شمرده است، می فرماید:
    فالمتقون فیها هم اهل الفضائل . سپس آن قدر صفات آنها را بر شمرد که همام فریادی زد و جان به جان آفریدن تسلیم کرد، چرا که تصویر و تصدیق آن را نتوانست کرد و در جای دیگر می فرماید: التقوا رئیس الاخلاق (51)
    بنابراین تقوا در تمام شایستگی ها و فضائل انسانی نسبت به درجات مربوط موجود است و به عبارت دیگر، در رأس تمام سجابا محاسن، فضائل و ملکات اخلاقی تقوا قرار دارد (خواه سجایا که صفات نیک ارثی هستند و خواه محاسن که سجایای رشد یافته اند و خواه فضائل که محاسن معقول اند و خواه ملکات، که شایستگی های ماندگار و پایدار روحی انسان می باشند (52) و در رأس همه اینها تقوا قرار دارد.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    امام صادق (ع) فرمود: تقوا داری سه وجه است. اول تقوای به خدا و در خدا، که عبارت است از ترک حلال، چه رسد به ترک امور شبهه ناک. درجه دوم تقوای من الله است، که عبارت است از ترک چیزهایی که شبهه ناک است. چه رسد به محرمات و درجه سوم تقوای خوف که عبارت است از ترک حرام و ناپسند. وجه اول برای خواص و وجه دوم برای اوساط و وجه سوم برای عوام است. (53) به هر حال، تقوا دارای مراتبی است که از زایمان به غیبت شروع و به اطلاعت کامل در اوامر و نواحی الهی تا مرز رضایت و خشنودی و قرب و فنا می رسد، به همین جهت در قرآن کریم، در یک جا آمده است:
    فاتقوا الله ما استطعتم یعنی تا جایی که توان و استطاعت دارید، تقوا داشته باشید و در جای دیگر ذکر شده است: اتقوا الله تقاته یعنی آن گونه که شایسته است تقوا پیدا کنید و حق تقوا ادا کنید. این دو آیه دو سوی تقوا را بیان می کنند و بقیه درجات تقوا در میان این دو قرار دارد، از نازل ترین درجه که در آیه اول است تا کامل ترین آن که در آیه دوم است.
    اهل بیت عصمت و طهارت اعلام التقی هستند، همان گونه که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم.
    و امام علی (ع) نیز فرمود:
    نحن کلمة التقوی و سبیل الهدی (54) و این همان جمله ای است که در کتاب اکمال دین از امام رضا (ع) نقل شده است و ما نیز در زیارت نامه ها می خوانیم که اشهد انکم الائمة المتقون پس معلوم می شود که مدارج بلند تقوا، متعلق به این عزیزان است و در درجات پایین تر برای عموم مؤمنین نیز حاصل می شود. به عبارت دیگر آنها معیار و میزان تقوایند و تقوای متقین به وسیله آن سنجیده می شود.
    بر طبق صراحت آیات قرآنی، عبارت و اموری که انسان را در رسیدن به مرحله تقوا آماده و مساعدت می کنند، عبارت انداز: بندگی خدا، ذکر خدا، قصاص، روزه، صبر، جهاد، نماز، اطاعت از خدا و رسول، سخن محکم و به حق، ایمان، دوری از کافران، دوری از منافقان، مراعات اخلاقیات اجتماعی، و هر عمل شایسته عبادی و یا اخلاقی دیگر، که همه اینها، مقدمه کسب مقام تقوا می باشند و از مراجعه به آیات قرآنی معلوم می گردد که عمل به آنها زمینه را برای نیل به تقوا فراهم می سازد. (برای جلوگیری از طناب، آیات را ذکر نکرده ایم.)








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    در بیانات پیشوایان دینی، سفارش ها و تأکیدات فراوانی در این مورد شده است که می توانید به خطبه های 1، 176، 188، 190، 191، 53، 195، و دیگر نوشته ها، رسائل و کلمات کوتاه که امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه و غررالحکم ذکر کرده اند، مراجعه کنید که درباره هویت تقوا، مقدمات، ابعاد و نتایج آن مطالبی ذکر گردیده است که خود در خور بحثی مفصل و طولانی و تفسیر گویایی است که مجلدات متعدد را تشکیل خواهد داد.
    بزرگی گفته است: تقوا سه چیز است. ترسی که تو را از گناه باز دارد، امیدی که تو را به پرستش وا دارد، و رضایتی که تو را بر دوستی بدارد، شرایط تقوا آن است که پاسبان دل خود باشی، از هر ناپسند بپرهیزی، یک لحظه از حق غافل نباشی، از سلطه نفس برهی، دل به مولا ببندی و سر و درون به اطلاع حقیقت بیارایی.
    مفسری گفته است: تقوا در قرآن در پنج مورد به کار رفته است:
    1- دوری از شرک و عقیده به توحید، که فرمود:
    اولئک الذین امتحن الله قلوبهم التقوی (55)
    2- اخلاص و دوری از نفاق، که فرمود:
    فانها من تقوی القلوب (56)
    3- خشیت و ترس از خدا، که فرمود:
    یا ایها الناس اتقوا ربکم (57)
    4- عبودیت و پرستش خداوند که فرمود:
    لا اله الا انا فاتقون (58)
    5- دوری از نافرمانی، که فرمود:
    و اتوا البیوت من ابوبها و التقوا الله (59) (60)
    از صراحت آیات قرآنی نیز استفاده می شود، که تقوا، سفارش خدا، گشایش برکات، آسان کننده مشکلات، پوشاننده گناهان، اساس هدایت، پایه عفو و عدالت، منشأ تفوق و کرامت، مقام بهشتیان، جزای عابدان، عاقبت متقین، مایه سپاس، موجب رحمت، لباس نیکو، رمز مقربان و منشأ صداقت است و به مصداق این که در آیه 26 سوره اعراف فرمود لباس تقوا بهترین لباس است و لباس التقوی ذالک خیر باید توجه کرد همان گونه که مرحوم شهید مطهری (ره) گفته است: همان طوری که لباس شما را حفظ می کند، شما هم باید پیاپی مواظب لباس باشید و او را حفظ کنید.
    آری، فصونوها و تصونوابها: تقوا شما را حراست می کند و شما هم باید علی الدوام از آن مواظبت کنید خدای ناکرده، از دایره تقوا خارج نگردید.(61)






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    حکیم متأله، فیض کاشانی در کتاب کلمات مکنونه چنین می گوید:
    اهل معرفت گویند، متقی آن است که جمیع محامد حق را وقایه خود سازد و همه فضائل و کمالات را به او اضافه کند که الخیر فی یدیک یعنی خدایا هر چه خوبی است به دست توست و خود را به حق متصل سازد که الشر لیس الیک یعنی خدایا بدی ها برای تو نیست و به سمت تو نخواهد بود و به عبارت دیگر، متقی کسی است که حق را وقایه خود گرفته باشد در ذات و صفات و افعال او و در افعال حق فانی شده باشد و صفات او در صفات حق مستهلک باشد.
    و خلاصه همان طوری که حق تعالی فرمود: ان العاقبة المتقین سوره هود، آیه 49 سرانجام، عاقبت به خیری فقط از آن متقین است.
    در قرآن آمده است:
    1- همه نیکی ها در تقوا خلاصه می شود. (آیه 189 سوره بقره)
    2- متقین از ترس و غم بدورند. (آیه 35 سوره اعراف)
    3- اهل تقوا به دنیا دل نمی بندند. (آیه 77 سوره نساء)
    4- جایگاهشان بهشت برین است. (آیه 15 سوره آل عمران)
    5- تقوا سیئات را پاک می سازد. (آیه 65 سوره مائده)
    6- متقین به آخرت دل خوش کرده اند. (آیه 109 سوره یوسف)
    7- خدا با آن هاست. (آیه 128 سوره نحل)
    8- به جنت خلد داخل می شوند. (آیه 15 سوره فرقان)
    9- محبوب خدایند. (آیه 76 سوره آل عمران)
    10- سرانجام حکومت روی زمین هم به دست آنها اداره می شود (آیه 128 سوره اعراف)
    و بسیاری امتیازات دیگر که به همین اندازه اکتفا می شود.
    امام علی (ع) فرمود: ان تقوی الله دواء داء قلوبکم و بصر عمی افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدور کم و طهور دنس انفسکم و جلاء غشاء ابصارکم (62)
    یعنی درمان بیماری های قلبی و روانی و روشنی دیدگان دل ها و شفای بیماری پیکرها و صلاح سینه های فاسد و پاکی کثافت و روحیات و شفافی پرده دیده های شما فقط یک چیز است و آن هم تقواست.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    نهم: مقام خشوع

    در قرآن کریم سه خصوصیت برای نماز ذکر شده است: اول خشوع، دوم دوام، سوم محافظت.
    در آیه دوم سوره مؤمنون چنین بیان شده است: قد افلح المومنون، الذین هم فی صلاتهم خاشعون یعنی خداوند ملاک رستگاری و فلاح دنیا و آخرت را برای مؤمنین، خشوع در نماز بیان فرموده است.
    خشوع عبارت است از شایستگی والای روحی که در آن ترس، با حرمت و ادب آمیخته باشد. یعنی عناصر خشوع سه چیز است:
    1- ترس 2- حرمت مولا 3- ادب کامل
    بعضی افراد خشوع را به تواضع تفسیر کرده اند، در صورتی که، تواضع و فروتنی ثمره فقر ذاتی است ولی خشوع ثمره اشفاق و بیم دائم است و البته به فقر نیز تکیه دارد. از این روی خواجه عبدالله می گوید: از میدان اشفاق میدان خشوع زاید. خشوع بیمی است (همراه) باهوشیاری و استکانت، که در معامله با خدا و با خلق خدا موجب تسلیم است و ایثار که نسبت به مولا باید تعظیم و حرمت نگه داشته شود. و در جای دیگر می گوید:
    خشوعکه چهاردهمین منزل دبر سیر و سلوک عبارت است از خمود نفس و همود طبع که از تواضع و خضوع بالاتر است، و موجب انکسار نفس و تذلل امور و استسلام حکم می باشد که بنده در هیچ امری، حکم نراند که ره چه هست فقط اوست نه تنها تسلیم و اسلام بلکه استسلام و ایجاد کردن تسلیم همه جانبه در قلب و نفس و روح.
    یکی از علمای سالک و راهیان کوی یار می گوید: خشوع با پانزده فضیلت همراه است که این فضائل از لوازم مقارن یا متأخر از خشوع می باشند.
    و آنها عبارتند از:
    استکانت، انقیاد، انکسار، تأثیر، تسلیم، تواضع، قلع، اخذ، خوف، رغبت، رهبت،، خفض، طاعت، قبول و لینت که این پانزده صفت برای خاشعان حاصل است و خشوع در نماز قطعاً و جزماً به این پانزده صفت پدید آید که در آیات و روایات ذکر شده است. شرح هر یک از این پانزده فضیلت از حوصله این نوشتار خارج است. (63)
    تعابیر مختلفی از بزرگان دین رسیده است، از جمله این که، ایمان به عمل و عمل به یقین و یقین به خشوع بستگی دارد.
    و گفته اند که نشانه خاشع چهار چیز است:
    مراقبت در همه احوال، نیکو کاری در همه اندیشه قیامت در همه افعال و مناجات با خدا در همه اوقات.
    باری آن کسی که قلبش خاشع باشد، اعضای او نیز خاشعند.
    پیغمبر اکرم، درباره کسی که در حال نماز با سر وریش خود بازی می کرد، فرمود: من خشع قلبه خشعت جوارحه آن کسی که دلش خاشع باشد، اعضای او هم خاشع است و نیز پیغمبر فرمود: بپرهیزید از خشوع منافقانه، و آن این است که جسد و پیکر در حال خشوع باشد ولی قلب خاشع نباشد (در نماز چشم به پایین دوخته و اطراف واجنحه را کوچک کرده، ولی به افکار شیطانی سرگرم می باشد که خشوع منافقانه است).
    خشوع در آیات قرآنی به دو مفهوم آمده است. یکی به معنای فروتن از روی ترس و تواضع کامل در پیشگاه خداوند است که در سوره بنی اسرائیل. آیه 109 آمده است:
    و یزیدهم خشوعاً و دیگری به معنای خشوع اعضای و جوارح است که در آیه 108 سوره طه فرمود: و خشعت الاصوات الرحمان
    بعضی افراد به ظاهر حالت خشوع می گیرد و در نماز قیافه خاشعانه دارند ولی دل، در ترس و تسلیم و خشوع نیست. اینان خشوع منافقانه که پیغمبر، همه را از آن نهی فرموده است و متأسفانه زیاد دیده می شود.
    فضیل بن عیاض گفت: خشوع، خاموشی سر بود (نه سکوت در علن) به شرط ادب اندر مشاهدت حق. (64)
    و ابراهیم ادهم گفت: خشوع از مقدمات غلبات هیبت بود، که هر کس هیبت حق را برتر و غالب بداند ناگزیر از خشوع است. (65) به هر حال همان گونه که از رسول خدا (ص) سؤال شد: ماالخشوع و ایشان فرمود: التواضع فی الصلاة (66) از خداوند بخواهیم که در نماز اعضای خاشعانه داشته باشیم که ثمره آن، نیل به رضوان الهی و درجات بهشت است. آری هر کسی که به خشیت الهی و اصل شود، به خداوند قریب است و به جهان غریب که من اراد عزاً بالا عشیره و غنی بلامال فلینقل من ذل معصیة الله بخشوع قلبه الی باب الله در تعقیبات نماز می خوانیم: اللهم انی اعوذ بک من نفس لا یخشع و من علم لا یخشع و من صلوة لا ترفع
    بار خدایا از درونی که سیر نشود و از دلی که نهر اسد و از دانشی که بهره ندهد و از نمازی که فراز نگیرد و به فراز نرسد و نرساند، به تو پناه می برم.
    ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی - این ره که تو می روی به ترکستان است






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    نهم: مقام خشوع

    در قرآن کریم سه خصوصیت برای نماز ذکر شده است: اول خشوع، دوم دوام، سوم محافظت.
    در آیه دوم سوره مؤمنون چنین بیان شده است: قد افلح المومنون، الذین هم فی صلاتهم خاشعون یعنی خداوند ملاک رستگاری و فلاح دنیا و آخرت را برای مؤمنین، خشوع در نماز بیان فرموده است.
    خشوع عبارت است از شایستگی والای روحی که در آن ترس، با حرمت و ادب آمیخته باشد. یعنی عناصر خشوع سه چیز است:
    1- ترس 2- حرمت مولا 3- ادب کامل
    بعضی افراد خشوع را به تواضع تفسیر کرده اند، در صورتی که، تواضع و فروتنی ثمره فقر ذاتی است ولی خشوع ثمره اشفاق و بیم دائم است و البته به فقر نیز تکیه دارد. از این روی خواجه عبدالله می گوید: از میدان اشفاق میدان خشوع زاید. خشوع بیمی است (همراه) باهوشیاری و استکانت، که در معامله با خدا و با خلق خدا موجب تسلیم است و ایثار که نسبت به مولا باید تعظیم و حرمت نگه داشته شود. و در جای دیگر می گوید:
    خشوعکه چهاردهمین منزل دبر سیر و سلوک عبارت است از خمود نفس و همود طبع که از تواضع و خضوع بالاتر است، و موجب انکسار نفس و تذلل امور و استسلام حکم می باشد که بنده در هیچ امری، حکم نراند که ره چه هست فقط اوست نه تنها تسلیم و اسلام بلکه استسلام و ایجاد کردن تسلیم همه جانبه در قلب و نفس و روح.
    یکی از علمای سالک و راهیان کوی یار می گوید: خشوع با پانزده فضیلت همراه است که این فضائل از لوازم مقارن یا متأخر از خشوع می باشند.
    و آنها عبارتند از:
    استکانت، انقیاد، انکسار، تأثیر، تسلیم، تواضع، قلع، اخذ، خوف، رغبت، رهبت،، خفض، طاعت، قبول و لینت که این پانزده صفت برای خاشعان حاصل است و خشوع در نماز قطعاً و جزماً به این پانزده صفت پدید آید که در آیات و روایات ذکر شده است. شرح هر یک از این پانزده فضیلت از حوصله این نوشتار خارج است. (63)
    تعابیر مختلفی از بزرگان دین رسیده است، از جمله این که، ایمان به عمل و عمل به یقین و یقین به خشوع بستگی دارد.
    و گفته اند که نشانه خاشع چهار چیز است:
    مراقبت در همه احوال، نیکو کاری در همه اندیشه قیامت در همه افعال و مناجات با خدا در همه اوقات.
    باری آن کسی که قلبش خاشع باشد، اعضای او نیز خاشعند.
    پیغمبر اکرم، درباره کسی که در حال نماز با سر وریش خود بازی می کرد، فرمود: من خشع قلبه خشعت جوارحه آن کسی که دلش خاشع باشد، اعضای او هم خاشع است و نیز پیغمبر فرمود: بپرهیزید از خشوع منافقانه، و آن این است که جسد و پیکر در حال خشوع باشد ولی قلب خاشع نباشد (در نماز چشم به پایین دوخته و اطراف واجنحه را کوچک کرده، ولی به افکار شیطانی سرگرم می باشد که خشوع منافقانه است).
    خشوع در آیات قرآنی به دو مفهوم آمده است. یکی به معنای فروتن از روی ترس و تواضع کامل در پیشگاه خداوند است که در سوره بنی اسرائیل. آیه 109 آمده است:
    و یزیدهم خشوعاً و دیگری به معنای خشوع اعضای و جوارح است که در آیه 108 سوره طه فرمود: و خشعت الاصوات الرحمان
    بعضی افراد به ظاهر حالت خشوع می گیرد و در نماز قیافه خاشعانه دارند ولی دل، در ترس و تسلیم و خشوع نیست. اینان خشوع منافقانه که پیغمبر، همه را از آن نهی فرموده است و متأسفانه زیاد دیده می شود.
    فضیل بن عیاض گفت: خشوع، خاموشی سر بود (نه سکوت در علن) به شرط ادب اندر مشاهدت حق. (64)
    و ابراهیم ادهم گفت: خشوع از مقدمات غلبات هیبت بود، که هر کس هیبت حق را برتر و غالب بداند ناگزیر از خشوع است. (65) به هر حال همان گونه که از رسول خدا (ص) سؤال شد: ماالخشوع و ایشان فرمود: التواضع فی الصلاة (66) از خداوند بخواهیم که در نماز اعضای خاشعانه داشته باشیم که ثمره آن، نیل به رضوان الهی و درجات بهشت است. آری هر کسی که به خشیت الهی و اصل شود، به خداوند قریب است و به جهان غریب که من اراد عزاً بالا عشیره و غنی بلامال فلینقل من ذل معصیة الله بخشوع قلبه الی باب الله در تعقیبات نماز می خوانیم: اللهم انی اعوذ بک من نفس لا یخشع و من علم لا یخشع و من صلوة لا ترفع
    بار خدایا از درونی که سیر نشود و از دلی که نهر اسد و از دانشی که بهره ندهد و از نمازی که فراز نگیرد و به فراز نرسد و نرساند، به تو پناه می برم.
    ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی - این ره که تو می روی به ترکستان است



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    دهم: مقام خشیت

    قوله تعالی:الذین یخشون ربهم بالغیب و اقاموا الصلوة (67)
    و اقام الصلوة و آتی الزکاة و لم یخش الا الله (68)
    این آیات، خشیت از خدا را متذکر شده و نماز و خشیت را به همراه هم آورده است. بنابراین توضیح مختصری درباره خشیت لازم است. در قرآن کریم، کلماتی مانند خوف، وجل، انذار، حذر، یأس، خشوع تقوا هلوع، شفقت، رهبت و خشیت آمده است که بیانگر ابعاد مختلف ترس هستند و ما نیز در فارسی، کلماتی مانند: ترس، دهشت، هراس، بیم، نگرانی، فرار، دلهره و وحشت را به کار می بریم.
    کلمه خشیت که مورد نظر ماست و در ارتباط با نماز به کار رفته است به معنای مراقبت و مواظبت همراه با خوف است. یعنی نگرانی همه جانبه و عمیق نسبت به نماز، که موجب مواظبت همه جانبه از آن می شود.
    خشیت از خدای رحمان، خشیت از قیامت و خشیت از مردم، که در قرآن ذکر شده، به همین معنا آمده است، با این تفاوت که خشیت از مردم یک امر اعتباری است و مورد انتقاد الهی قرار دارد. در جبهات قتال، شاید می خواستند ترس و نگرانی را به مؤمنین القاء کنند که خداوند می فرماید:
    فلا تخشوهم و اخشونی نگران آنها نباشید، آنها نمی دانند کاری بکنند، بلکه نگران من باشید و مواظبت کنید که فرمان های مرا عمل کنید.
    خشیت از قیامت هم به معنای آن است که آدم مؤمن، علی الدوام به یاد قیامت بوده، مراقب اعمال و رفتار خود باشد که احیاناً خلاف دستورهای خداوندی عمل نکند. در عین حال از حالات قیامت در خوف دائم است و مراحل قیامت از بعث و حشرتا میزان و صراط را علی الدوام به یاد می آورد.
    خشیت از خداوند نیز همین است، یعنی مواظبت و مراقبت بر اعمال در انجام او امر و ترک نواهی الهی از روی خوف. بنابراین چنین فردی همه امور را دقیقاً زیر نظر گرفته، ضمن علم و آگاهی نسبت به آنها، از آنها مواظبت می کند و این همه را بر اساس ترس از مقام عدالت گستری خداوند انجام می دهد. پس خشیت، دائر مدار علم و آگاهی است و این که در قرآن ذکر شده است: انما یخشی الله من عباده العلماء یعنی تنها دانشمندان و علما در اندیشه خدا بوده، دارای خشیت الهی اند، به همین نکته اشاره فرموده است؛ یعنی خشیت همراه علم و دانایی است. آنها که به خداوند معرفت دارند و بندگی او را می شناسند، از خداوند در خشیت اند. کلمه انما مشعر به حصر است و خشیت نیز بر الوهیت مقدم است. یعنی فقط علما ترس از خداوند دارند و بس. گویا اعتقاد به الوهیت خدا پس از خشیت حاصل می شود و طبیعی است که این افراد سزاوار بندگی خدایند و بنده حقیقی همین ها هستند. یعنی فقط انسان هایی که خدا را از روی علم و آگاهی بندگی می کنند و از خدا می ترسند.
    آیه دیگری که تبلیغ و ابلاغ دستورها و رسالات خداوندی را به خشیت منوط نموده است، آیه 39 احزاب است که این مقام را مخصوص مبلغین دین و عالمان متقی دانسته است، آن جا که فرموده است: الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احداً الاالله و کفی بالله حسیباً یعنی آن هائی که پیام های خدایی را تبلیغ می کنند می رسانند، از او می ترسند و از هیچ کس جز او نمی هراسند، که خداوند در حساب رسی کافی است. (69)
    البته این چنین خشیت مقدمه ای است برای اشفاق که آن عبارت از ترس دائم است. اشفاق نیز مقامی بزرگ در سیر و سلوک است که فعلاً به آن نمی پردازیم.
    و از این روی خواجه عبدالله در جایی می گوید: از رهبت (که ترس توأم با لرزش دل است) اشفاق زاید که خدای فرموده است:
    الذین هم من خشیة ربهم مشفقون و اشفاق ترس دایم است و از خشیت اشفاق پدید آید. بنابراین خشیت امری است واسطه میان خوف و مراقبت و نمازگزاران دارای خشیت، کسانی هستند که ضمن نماز، مراقبند وقتی و اذکار و مقدمات و مقارنات آن را به نیکی و کامل انجام دهند و لحظه ای و آنی از خوف و ترس الهی در این امر غافل نمانده، کوتاهی نکنند. بزرگی را از خشیت پرسیدند، گفت: خشیت آرمیدن میان خوف و رجاء است. دیگری را از سالکان گفتند که خشیت چیست آرمیدن میان خوف و رجاء است. دیگری را از سالکان گفتند که خشیت چیست؟ گفت: مواظبت همراه با امید، مراقبت با وعید، مراودت همگام با نوید. در مواظبت ناایمدی نسزد و در مراقبت وعده نزیبد و در مراودت مأیوسی نباشد.
    امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: الخشیة من عذاب الله شیمة المتقین (70) و هم فرمود: خشیة الله جماع الایمان(71) و امام علی (ع) در وصیتش به امام حسن (ع) فرمود: اوصیک بخشیة الله فی سر امرک و علانیک (72) بنابراین خشیت راه و روش متقین و جامع درجات ایمان دانسته شده که باید در پنهان و آشکار به آن توجه داشت. چرا که به طور کلی خشیت انسان را از تجری به گناه باز می دارد و اندیشه معصیت را از او دور می سازد.
    در قرآن کریم، مراتب مختلف و متعددی برای خشیت ذکر شده است، از آن جمله خشیت های اعتباری و ترس از دست دادن مال و اولاد و یا خشم مردم، تا خشیت از خداوند تبارک و تعالی که خداوند آن را موجب رعشه و لرزش آندام آدمی دانسته و فرموده است: تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم (73) و سرانجام مقام والای شفاعت را برای چنین افرادی محقق دانسته و فرموده است: ولا یشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون (74) بله در قیامت اولین شفیع خداوند است، سپس پیغمبران و ملائکه و کروبیان آن گاه زمان و مکان، آن گاه شهدا، سپس علما و دانشمندان و پس از آن هر مؤمنی که دارای مقام خشیت باشد.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    یازدهم: مقام ذکر

    قوله تعالی:اقم الصلوة الذکری(75)
    ما در نوشتاری جداگانه تحت عنوان جایگاه فرهنگی ارتباطات نماز در قرآن به این مطلب اشاره کرده ایم که تعابیر مختلف قرآن از نماز، که گاه به صلواة و گاه به ذکرو گاهی به دعاو گاهی به عبادتو گاهی به تسبیحیا رکوعو سجده و قرآنآمده است، هر یک ناظر به جنبه هایی از این عبادت و نیایش به درگاه ربوبی است و هر کدام بعدی از ابعاد فرهنگی نماز را بیان می کند و گویای جنبه های اجتماعی، فردی، و روحی نماز می باشد و یا به جایگاه، خاستگاه و پایگاه نماز اشاره دارد، که فعلاً این مطلب مورد بحث ما نیست. در این جا به مقوله ذکراز دیدگاه عرفان اشاره مختصری خواهیم داشت و زاویه ارتباطی آن را به نوشتار فوق الذکر وا می گذاریم. (76)
    ذکر ششمین منزل از بدایات است که در مسیر سلوک الی الله مطرح می باشد و پس از انابه و تفکر حاصل می آید. یعنی ذکر نتیجه تفکر است که گفته اند: تفکر، جستن است و تذکر، یافتن و انابه، جستن.
    اما ذکر یا از روی ترس است یا به امید و رجا و یا بر اساس میل و نیاز. پس ذکر را سه مرتبه است:
    ذکر اگر از روی ترس باشد، باید سنت ها و عادات را بشکند و بپوشاند و سرانجام آن را نادیده بگیرد و ذاکر بر اوقات شوریده خود تأسف پیدا کند.
    اگر ذکر امید باشد، باید آدمی را به توبه بیاورد و شفاعت شافعان بخواهد و رحمت حق را طلب کند. و اگر ذکر به نیاز باشد، باید با مناجات پیوسته گردد، خود را لایق حضور سازد و به این آشنایی شاکر و شاد بماند و با دل گشاده به مولا بنگرد. از این جهت است که ذاکران، ذکرهای مختلف و زمزمه های گوناگون دارند. مثلاً تکرار صفات و اسامی حضرت حق را در حساب ابجد گفته اند - مانند قدوس که 170 بار تکرار می شود یا الله که 66 مرتبه و رحمن که 298 بار و به تدریج به حساب ابجد کبیر محاسبه و تکرار می شود. مرحوم شهید آیت الله زاده حاج آقا مصطفی خمینی در تفسیر قرآنش به بعضی از آنها اشاره کرده است.
    ذکر از مرحله ترس شروع می شود و به مراحل برتر می رسد، تا جایی که خداوند تبارک و تعالی به ذکر تو می آید و بسیار فرق است که تو ذاکر حق باشی با موقعی که او ذاکر تو باشد.
    که خداوند فرمود: فاذکرونی اذکرکم
    حضرت امام خمینی (ره) فرمود: در راه ذکر و یاد محبوب هر چه تحمل مشقت کنی، کم کرده ای، دل را عادت بده به یاد محبوب، تا بلکه به خواست خدا صورت قلب، صورت ذکر حق شود. بعد اضافه می فرماید: شیخ عارف کامل ما، شاه آبادی می فرمود: شخص ذاکر مانند طفلی است که زبان باز نکرده، آن قدر تکرار می کند تا معلم از طفل تبعیت می کند و خستگی آن تکرار بر طرف می شود، و گویی از طفل به او مدد می رسد. آدمی باید با تکرار ذکر، زبان قلب را بگشاید، تا قلب از او تبعیت می کند، پس از آن قلب ذاکر و زبان از او تبعیت می کند، تا در پی هر دو، روح و قلب و سرو سرالسر، به ذکر آیند و خداوند تبارک و تعالی به ذکر آنها در آید و او جل و علا، ذاکر گردد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: واجعل ذکر الله تعالی من اجل ذکره تعالی ایام فانه ذکرک و هو غنی عنک فذکره لک اجل و اشهی واثنی یعنی ذاکرت را تا آن جا برسان که به خاطر این که تو را یاد می کند، تو ذاکر او گردی. او با این که از تو بی نیاز است تو را یاد می کند، پس ذکر او از تو مهم تر، بالاتر و روشن تر است (77)
    در اصطلاح عرفا، ذکر غیر از ورد است. چون که ورد عبارت است از گفتار و ذکر لفظی که به زبان جاری شود ولی ذکر عبارت است از توجه به معنا با مرور به قلب. و گفته اند: ذکر دارای اقسامی است (خیال و نفسی و سری و ذاتی). یکی از بزرگان گفته است: اذا اراد الله ان یولی عبداً فتح علیه باب الذکر ثم فتح باب القرب یعنی وقتی خداوند بخواهد بنده ای را سر پرستی کند در ذکر به روی او می گشاید و سپس او را به خود نزدیک می سازد. یعنی ذکر مقدمه تقرب الی الله است.
    امام باقر (ع) فرمود: کار سه دسته از همه مشکل تر است:
    اول، منصفانه با خود رفتار کردن و آنچه را که برای خود نمی خواهد برای دیگران نیز نخواهد و به عکس آن که احبب الناس ما تحب لنفسک به آن اشارت است.
    دوم، مواسات با مردم ولو به ضرر خود باشد، که فرمود: تقربوا الی الله بمواسات اخوانکم سوم، یاد خدا در همه حال داشتن و سپس اضافه فرمود: المؤمن دائم الذکر، و الذکر لیس من مراسم اللسان و مناسم الفکر و لکنه اولاً من المذکور و ثانیاً من الذاکر شبیه این بیان از امام علی (ع) نیز نقل شده است. (78)
    در بیانی از حضرت صادق (ع) نقل شده است که ذکر دارای مراتبی است. یعنی ذکر زبان، حمد و ثنای خداست، ذکر نفس و جان، کوشش و رنج بردن است، ذکر روح خوف و رجاء است، ذکر قلب، صدق و وفا می باشد و ذکر سر، رؤیت و القاء است؟ در این مرتبه به مصداق فرموده: خداوند: ورفعنا لک ذکرکاوست که ذکر ذاکر بلکه را رفیع می سازد و این خود عروج ذکری است برای ذاکر
    از آیات کریمه قرآن نکته های بسیار عزیز و ارزشمند در مورد ذکر حق استفاده می شود، از جمله این که ذکر خدا کردن از راه ذکر نعمت ها، ذکر ایام الله، ذکر تمکن های مادی، ذکر آلاء الله، ذکر اسمای الهی، ذکر قرآنی و قرائت آن یا نماز و قرائت آن، ذکر آیات الهی، ذکر قیامت و یا ذکر رحمت های خداوند بیان شده است و این که از همه این راه ها انسان جزو ذاکرین است و از این راه ها ذکر خدا عملی می شود. هم چنین در آیات بسیار، ذکر خدا را برای اولوا الالباب و خردمندان محقق فرموده است و یا این که در آیات متعدد، نماز را ذکر خدا دانسته و بلکه ذکر خدا را منحصراً در نماز بیان داشته است، مانند آیه 15 سوره اعلی، آیه 34 سوره طه، آیات 41 و 191 سوره آل عمران، آیات 103 و 104 سوره نسا، آیه 45 سوره عنکبوت، آیه 37 سوره نور، آیه 9 سوره جمعه و آیات و مطالب دیگری که باید به آنها توجه داشت. از جمله مطالبی که در آیات قرآن بیان شده چیزهایی است که مانع ذکر و یاد خداست. این موانع عبارتند از: بی خردی، وسوسه های شیطانی، وسوسه های خلقی و خلقی و قساوت دل.
    با تفصیلی که در بعضی روایات اهل بیت (علیه السلام) آمده این چهار چیز مانع ذکر هستند. تمام این موارد در قرآن آمده و شرح آن نیازمند بحث طولانی است.
    و در برابر، آنچه موجب می شود که ذکر کثیر گردد، عبارت از خشوع و خردمندی و برتر از همه توفیق الهی است. یعنی عرفان و آگاهی و تواضع نفسانی زمینه را برای ذکر و یاد خدا کردن، لایق می سازد. از این جهت گفته اند که تفکر در آلاء الهی و اعاذه به رب الناس و خدمت به خلق خدا توفیق ذکر را برای ذاکر به همراه خواهد داشت.
    و نیز در آیات قرآنی به ثمرات مثبت ذکر خدا و آثار منفی ترک آن اشاره شده است. از جمله ثمرات مثبت آن است که، ذکر و یاد خدا، ظرفیت روحی را بالا می برد و آدمی را به مقام صابران می رساند و نیز به او آرامش می بخشد که فرمود:
    الا بذکر الله تطمئن القلوب یعنی دل آرام گیرد به یاد خدا و یا در جامعه مؤمنین آثار مثبت و نیکویی در برخوردهای اجتماعی ایجاد می کند.
    در روایات پیشوایان دینی (علیه السلام) تعابیر و بیانات لطیفی در مورد ذکر بیان شده است، از جمله فرموده اند: ذکر مایه زندگی و روشنایی دل و کلید انس و توانایی جان و جلوه قلب و دور کننده شیطان، و شفای قلب و بازدارنده از نفاق و ثمره پاکی و موجب شرح صدر و نفی خواطر و خروج از غفلت و ورود به صحرای مشاهدت و منشور ولایت و مجالست با بهشتیان می باشد و انسان ذاکر این آثار و خیرات را جزماً و قطعاً احساس می کند.
    حضرت موسی (ع) به هنگام مناجات عرض کرد: پروردگارا ! تو کجایی؟ آیا دوری که صدایت کنم و یا نزدیکی که با تو زمزمه کنم؟ وحی رسید که من همنشین کسی هستم که ذکر مرا گوید. عرض نمود: چه کسی در پناه تو است در روزی که جز تو پناهی نیست؟ خطاب آمد، آن هایی که مرا یاد کنند من نیز آنان را یاد کنم، آنها را دوست می دارم و آنان در پناه من اند، و به خاطر آنان عذاب را از اهل زمین بر می دارم.
    در دعای کمیل می گوییم: اسئلک بحقک و قدسک... ان تجعل اوقاتی من اللیل و النهار بذکرک معمورة خداوندا به حق و تقدس تو می خواهم که شب و روز، مرا ذکر خود قرار دهی و دلم را به ذکر آبادسازی، امام صادق (ع) فرمود: حلاوت و شیرینی در سه چیز است: در ذکر و در نماز و در قرائت قرآن. ذکر با خدا گفتن است، نماز به خدا گفتن و قرآن خواندن، خدا را با خلق گفتن است.
    رابعه عدویه در مورد ذکر حق می گوید:
    احبک حبین حب الهوی - و حباً لانک اهل لذاکا
    فاما الذی هو حب الهوی - فذکرک فی السر حتی اراکا
    و اما الذی انت اهل له - فشغلی بذکرک عمن سواکا
    فلا الحمد فی ذا و ذاک لی - و لکن الحمد فی ذا و ذاکا (79)
    یعنی خدایا تو را به دو گونه دوست می دارم: یکی دلم برای تو تنگ است و دل هوای تو می کند، و دیگری چون تو دوست داشتنی هستی. آن جا که دل هوای تو می کند، در حال سر و خفا و درون، آن قدر ذکر تو می گویم و از تو یاد می کنم تا تو را ببینم و آن جا که تو دوست داشتنی هستی، آن چنان غرق تو و یاد تو می شوم که غیر تو دور می مانم. و خلاصه تعین محبت به تو و نشانه عشق به تو یاد کردن از توست.
    من در عین حال به این دو نوع دوستی رضا نمی دهم، چون هر دو از انانیت سرچشمه می گیرد، و باز هم می گویم من با این حال سپاس تو را می گویم که توفیق هر دو قسم از یاد خود را تو داده ای. آری ذکره شرف اللذاکرینبیان لطیفی از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمودند: ذاکران خدا، ثواب مجاهدان راه او را خواهند داشت و هر کسی تشنه می میرد، جز آن که در ذکر خدا و یاد او باشد (80) بعضی از عرفا گفته اند که ذکر سه قسم است: ذکر عادت، ذکر حسبت و ذکر محبت. ذکر عادت بی ارزش است چون از سر غفلت است. ذکر حسبت بی زیور است چون برای درخواست مزد است، ولی در ذکر محبت، هدیه و ودیعت است.
    ذاکر نیز سه نوع است: ذاکر خائف که ترسان از کیفر است و دوم ذاکر راجی که به امید پاداش است و سوم ذاکر محب که با سوز و گداز است.
    کسی که گفت: تطمئن قلوبهم بذکر الله از دو کس خبر داد، یکی مرید و دیگری مراد و مرید را خطاب آمد: اذکرونیو مراد را گفتند اذکرکم و در این نمودند که مرید طالب ذکر است و مراد مطلوب ذکر:
    کارت زنیاز می گشاید نه نماز - بازیچه بود بی ذکر و نیاز
    برای آشنایی به آداب ذکر و اذکار مجرب می توانید به کتاب سیر و سلوک علامه بحرالعلوم مراجعه کنید.
    اما در آیه 45 سوره عنکبوت ضمن بیان تأثیر نماز در جلوگیری از فحشا و منکر، از نماز به ذکر تعبیر شده است و بعضی گفته اند این آیه خبر می دهد که نماز انسان را از زشتی باز می دارد، حال آن که بسیاری از افراد نمازگزارند که هم چنان به کارهای زشت دست می زنند. پس گفته اند که صلوة در آیه به معنای نماز نیست بلکه به معنای دعاست و بعضی گفته اند صلوة در آیه نکرده است و معنایش این است که بعضی نمازها دارای چنین تأثیری است.
    ولی حق این است که اصولاً نماز ذکر است. یعنی نماز عبادتی است که نمازگزاران را به صفت ذاکر حق بودن، موصوف می سازد و آن ذکر و یاد خداست که انسان را از گناه باز می دارد. مقصود از نماز رسیدن به صفت ذاکر است که اثر طبیعی نماز می باشد. ولیکن به شکل اقتضاء نه به نحو علیت.
    بنابراین بازداری از گناه، اثر طبیعی نماز است. اگر شما حال نمازگزاران را با تارکین نماز مقایسه کنید، ملاحظه خواهید کرد که تارکین نماز، چون از ذکر غافلند، در روزه و حج و طهارت و اخلاقیات هم بی توجه و سهل انگارند. ولی نمازگزاران، از گناهان پروا دارند و از فحشاء و منکرات خودارترند که به راستی ولذکر الله اکبر.
    اگر نماز را ذکر نامیده اند، برای آن است که نماز مشتمل بر ذکر زبانی، یعنی تهلیل و تحمید و تسبیح است و ذکر معاد و رسالت و توحید و مؤمنین در آن است که همه از مصادیق ذکر است، چون عبودیت خداوند را مجسم می سازد. به علاوه ترتب غایت بر صاحب غایت است، یعنی نتیجه نماز ذکر است که فرمود:
    و اقم الصلوة الذکری
    آری هویت اقامه نماز ، هویت جامع ذکری است که نماز بی ذکر همانند جاری آب بدون جوی و دریای بدون موج و تنفس بدون هوا و فضا است.
    امام علی (ع) فرمود: من اشتغل بذکر الناس قطعه الله سبحانه عن ذکره(81)
    آن کس که به یاد مردم مشغول باشد خداوند یاد خردش را از او می گیرد یعنی کسانی که غیبت و بدگویی از دیگران می کنند یا به تملق و تعریف دیگران توجه دارند و خلاصه دیگران را پیاپی در نظر دارند، توفیق ذکر خدا را ندارند. به عنوان حسن ختام این مبحث به آیه ای از کتاب خدا؛ قرآن کریم اشاره می شود که خداوند تعالی فرمود:
    و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکاً و نحشره یوم القیامة اعمی(82)
    هر آن کس که از یاد من روی گرداند، زندگی سختی در پیش دارد و در قیامت با کوری محشورش می کنیم.
    بزرگان از این آیه چنین استفاده کرده اند: کسی که تارک نماز باشد زندگی سختی خواهد داشت و در قیامت چشم دیدار حق را ندارد و به لقای خدا نمی رسد.
    ابعاد دیگر نماز و ذکر در آیات 191 آل عمران، 142 نساء 41 آل عمران، 205 اعراف، 25 انسان، 103 نساء در آیات دیگر ذکر شده است که فعلاً مجال بررسی آنها نیست.
    صمت وجوع و سهر، عزلت و ذکری به دوام - ناتمامان جهان را کند این پنج تمام




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi