صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48

موضوع: ویژه نامه ضربت خوردن و شهادت مولای متقیان حضرت مولا علی علیه السلام * در سوگ خورشید کوفه *

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    آسمان، غریب‏تر از همیشه، بغض‏هایت را گریه می‏کند.
    سنگ‏فرش‏های کوفه، بیدارتر از همیشه، هم‏قدمت می‏شوند.

    هوای غربت‏ آلوده شهر، تبدار توست.
    دیوارهای کاه گلی، عاشقانه‏ تر از همیشه نگاهت می‏کنند.

    نفس‏هایت غریب‏ تر شده است.
    هوای سنگین شب را توان نفس کشیدن با تو نیست.
    کوچه‏ های دلتنگ را امشب یارای همراهی کردن نیست.

    دقیقه به دقیقه، دلتنگ‏تر می‏شوند و تنگ‏تر می‏خواهند در آغوشت بکشند
    تا سر بر شانه ‏های بی‏ تحمل ترک‏برداشته شان بگذاری و آسوده بخوابی؛

    هرچند سال‏هاست که خواب و آسوده خوابیدن را فراموش کرده ‏ای!
    حتی سکوت هم امشب خواب را فراموش کرده.

    ماه و ستاره‏ ها لبریز دلشوره ‏اند؛ همان‏هایی که گواه تواند.
    چه شب‏های تلخی که با تو در گلوی چاه اشک ریخته ‏اند.

    حتی کفش‏های کهنه‏ ات را امشب میل رفتن نیست.
    احساس خستگی می‏کنند، نمی‏توانند سنگینی سنگ‏فرش‏های
    نفرینی امشب را تحمل کنند.

    شور برگشتن دارند؛ اما حیف، حیف که محال است.
    برگشتن تو از نیمه‏ راه محال است.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر

    نرگس منتظر (27-05-2019)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    برگشتن تو که اگر تمام عرب به تو پشت می‏کردند،
    به دشمن پشت نمی‏کردی، محال است.

    می‏روی؛ بی‏خیال اینکه فردا آب، بخواندت، آفتاب، جارت
    بزند و غربت، ندیدنت را سوگواری می‏کند.

    می‏روی که تنها عشق را ماندگار کنی.
    می‏روی تا با دم مسیحائی ‏ات مرگ را زنده کنی.

    شگفت می‏روی؛ مثل روزی که آمدی؛ روزی که دیوار کعبه
    را شکافتی و امروز پیشانی ‏ات شکافته خواهد شد.

    فرشته‏ ها نمازت را صف کشیده ‏اند و تو می‏روی، می‏روی
    تا جبرئیل، نماز را با تو اقامه کند.

    می‏روی چون خون.
    می‏دانی فاطمه علیهاالسلام مهربانی بر دوش
    پرنده ‏ها بهار را به پیشوازت آورده است.

    پیامبران خدا ساعت‏هاست چشم‏ انتظار آمدنت، تمام ‏قد
    ایستاده‏ اند دلشوره نرسیدنت را؛

    ایستاده ‏اند تا با آخرین سجده، دلشوره‏هایشان را لبخند بزنی.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر

    نرگس منتظر (27-05-2019)

  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    پیشانی‏ ام سیراب خون فرق سرم می‏شود.
    خاک و خون به هم آمیختند در محراب نمازم.


    خاک برمی‏گیرم و به زخم سرم می‏ریزم که تو ای صاحب
    محراب، از خاک خلق کرده‏ای، به خاک برمی‏گردانی
    و از خاک بیرون می‏آوری‏مان، بار دیگر.

    رستگارم حالا که امر خدا رسید و راست شد وعده رسولش.
    انگار زمین هم با شور من همراه شده است و آسمان نیز؛

    جبرئیل سوگند می‏خورد که «بدبخت‏ترین اشقیا، علی مرتضی را شهید کرد.»
    خروش جبرئیل! چون صدای اذان من، به گوش تمام کوفیان رسید.


    حالا زنان و مردان، سرازیر مسجد شده‏ اند.
    شاید چهره بی‏رنگم، آنها را این‏گونه به وحشت انداخته
    است که کلامی حتی نمی‏گویند.


    تنها شیون است که از نای همیشه خاموششان خارج می‏شود.
    خدایا! در این لحظه‏ها چرا گونه‏ام خیس می‏شود...
    اشک است شاید... آری اشک...


    مزین به رایحه دیدگان پسرم حسن.
    فرزندم چرا اشک؟ اکنون پس از سال‏ها فراغ، جدت
    و مادرت زهرا را ملاقات خواهم کرد.


    چرا اشک؟ موسم دیدار است.
    گریز از قضا ممکن نیست... بگوییدش، علی آرام می‏گیرد.


    بگوییدش، موسم دیدار است و نشانه ‏اش... و نشانه ‏اش،
    غربت این سحرگاه.

    نگذارید زینب اشکتان را ببیند!





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكر

    نرگس منتظر (27-05-2019)

  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    سال‏هاست که علی علیه‏السلام به مرگ مشتاق است؛
    از همان روزها که غم عالم را در چاه می‏گریست
    و غریب و تنها، مردِ روز و عابد شب‏های تار، در
    کوچه‏ های خلوت کوفه گام می‏زد؛

    آن‏قدر آهسته که صدای گام‏های مقتدر او
    را کسی نمی‏شنید و قامت بلند خلوصش را چشمی نمی‏دید.

    ضربه دستان یداللهی ‏اش بر در منزلگاه یتیمان و فقیران
    را جز اهل خانه نمی‏شناختند.

    این هزارْتوی کفر و نفاق را باید روزی به حال خود گذاشت؛
    وقتی به تاری و تیرگی خود انس گرفته است.

    افسوس کسی قدر علی علیه‏السلام را نشناخت!







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. تشكر

    نرگس منتظر (27-05-2019)

  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    آسمان، غریب‏تر از همیشه، بغض‏هایت را گریه می‏کند.
    سنگ‏فرش‏های کوفه، بیدارتر از همیشه، هم‏قدمت می‏شوند.

    هوای غربت‏ آلوده شهر، تبدار توست.
    دیوارهای کاه گلی، عاشقانه‏ تر از همیشه نگاهت می‏کنند.

    نفس‏هایت غریب‏ تر شده است.
    هوای سنگین شب را توان نفس کشیدن با تو نیست.
    کوچه‏ های دلتنگ را امشب یارای همراهی کردن نیست.

    دقیقه به دقیقه، دلتنگ‏تر می‏شوند و تنگ‏تر می‏خواهند در آغوشت بکشند
    تا سر بر شانه ‏های بی‏ تحمل ترک‏برداشته شان بگذاری و آسوده بخوابی؛

    هرچند سال‏هاست که خواب و آسوده خوابیدن را فراموش کرده ‏ای!
    حتی سکوت هم امشب خواب را فراموش کرده.

    ماه و ستاره‏ ها لبریز دلشوره ‏اند؛ همان‏هایی که گواه تواند.
    چه شب‏های تلخی که با تو در گلوی چاه اشک ریخته ‏اند.

    حتی کفش‏های کهنه‏ ات را امشب میل رفتن نیست.
    احساس خستگی می‏کنند، نمی‏توانند سنگینی سنگ‏فرش‏های
    نفرینی امشب را تحمل کنند.

    شور برگشتن دارند؛ اما حیف، حیف که محال است.
    برگشتن تو از نیمه‏ راه محال است.

    برگشتن تو که اگر تمام عرب به تو پشت می‏کردند،
    به دشمن پشت نمی‏کردی، محال است.

    می‏روی؛ بی‏خیال اینکه فردا آب، بخواندت، آفتاب، جارت
    بزند و غربت، ندیدنت را سوگواری می‏کند.

    می‏روی که تنها عشق را ماندگار کنی.
    می‏روی تا با دم مسیحائی ‏ات مرگ را زنده کنی.

    شگفت می‏روی؛ مثل روزی که آمدی؛ روزی که دیوار کعبه
    را شکافتی و امروز پیشانی ‏ات شکافته خواهد شد.

    فرشته‏ ها نمازت را صف کشیده ‏اند و تو می‏روی، می‏روی
    تا جبرئیل، نماز را با تو اقامه کند.

    می‏روی چون خون.
    می‏دانی فاطمه علیهاالسلام مهربانی بر دوش
    پرنده ‏ها بهار را به پیشوازت آورده است.

    پیامبران خدا ساعت‏هاست چشم‏ انتظار آمدنت، تمام ‏قد
    ایستاده‏ اند دلشوره نرسیدنت را؛

    ایستاده ‏اند تا با آخرین سجده، دلشوره‏هایشان را لبخند بزنی.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكرها 2


  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    می‏دانم، در این سال‏ها وقتی اذان می‏گفتم
    خانه ‏ای نمی‏ماند در کوفه، مگر آنکه صدای مرا می‏شنید.

    حالا هم می‏خواهم اذان بگویم.
    کوفیان، بشنوید؛ دیگر این صدا نخواهد پیچید در شهر سیاهتان.

    گوش فرا دهید، ای شما که گوش‏هاتان همواره کر بوده است.
    امشب علی می‏خواهد روایتگر خون خود باشد در محراب.

    گوش فرا دهید کوفیان! این چه غوغایی است خدایا
    که از در و دیوار مسجد بلند است؟
    آسمان و زمین چرا التماسم می‏کنند؟

    هرچه آماده ‏تر می‏شوم به تکبیرة الاحرام، چرا
    صدای شیون‏شان بالاتر می‏رود؟... گریز از قضا ممکن نیست...

    الله اکبر... و حالا سکوت نبض زمین و زمان.
    نگاه در و دیوار، خیره به محراب است.

    حالا رکوع و صدای آه جان‏سوز باد؛
    اما نه، شور تضرع و زاری بالا گرفته است.
    کائنات به هراس آمده ‏اند؛


    چرا که گاه سجده نزدیک‏تر می‏شود.
    پیشانی‏ ام بی‏قرار خاک است. باید رستگاری‏ام را جشن بگیرم؛

    پیشانی‏ ام سیراب خون فرق سرم می‏شود.
    خاک و خون به هم آمیختند در محراب نمازم.

    خاک برمی‏گیرم و به زخم سرم می‏ریزم که تو ای صاحب
    محراب، از خاک خلق کرده‏ای، به خاک برمی‏گردانی
    و از خاک بیرون می‏آوری‏مان، بار دیگر.

    رستگارم حالا که امر خدا رسید و راست شد وعده رسولش.
    انگار زمین هم با شور من همراه شده است و آسمان نیز؛

    جبرئیل سوگند می‏خورد که «بدبخت‏ترین اشقیا، علی مرتضی را شهید کرد.»
    خروش جبرئیل! چون صدای اذان من، به گوش تمام کوفیان رسید.

    حالا زنان و مردان، سرازیر مسجد شده‏ اند.
    شاید چهره بی‏رنگم، آنها را این‏گونه به وحشت انداخته
    است که کلامی حتی نمی‏گویند.

    تنها شیون است که از نای همیشه خاموششان خارج می‏شود.
    خدایا! در این لحظه‏ها چرا گونه‏ام خیس می‏شود...
    اشک است شاید... آری اشک...

    مزین به رایحه دیدگان پسرم حسن.
    فرزندم چرا اشک؟ اکنون پس از سال‏ها فراغ، جدت
    و مادرت زهرا را ملاقات خواهم کرد.

    چرا اشک؟ موسم دیدار است.
    گریز از قضا ممکن نیست... بگوییدش، علی آرام می‏گیرد.

    بگوییدش، موسم دیدار است و نشانه ‏اش... و نشانه ‏اش،
    غربت این سحرگاه.

    نگذارید زینب اشکتان را ببیند!






    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 11-05-2020 در ساعت 22:32
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكرها 2


  14. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    نمی‏دانم چرا رمضان، با تمام آسمانی بودنش برایم بار غم دارد؟
    هر سال شب‏های قدر، این‏گونه است.

    علی جان!
    گویی دارم می‏بینم اوج ‏گرفتنت را آرام، آرام.
    پروازت را می‏بینم.

    تو در نماز هستی، به نماز عشق ایستاده ‏ای و صفی از ملائکه
    اقامه نماز کرده ‏اند با تو. قامتت چه پا برجا و استواراست!

    هرچند بعد از فاطمه، شکسته شده بودی، اما حالا دارم
    می‏بینمت که عشق، راست قامتت کرده است.

    حالا دارم می‏شنوم زمزمه ‏های عاشقانه‏ ات، گوش آسمان را
    چون همیشه پر کرده است. به رکوع می‏روی، با چه
    شوری، دارم لبریز بودنت را می‏بینم.

    برمی ‏خیزی از رکوع، حالا به قصد سجود... دلهره، لحظه به لحظه
    بیشترمی‏شود؛ اما نه! آسمان به غلغله افتاده است...

    چرا لبخند می‏زنی یا علی؟! عرش در هیاهو است.
    قلب آسمان در التهاب ذوب شده است.

    یا علی! زمین مسجد می‏خواهد، شمشیر زهردیده را ببلعد.
    محراب می‏خواهد تو را در خود بگیرد؛

    اما تو در آرامشی عجیب، دست و پا زدن زمین و آسمان را به سخره
    گرفته ‏ای.چه سجده طولانی، چه سجده لبریز از انتظاری!

    گویی نقش دیدار را بر صفحه جانمازت حک کرده ‏اند و تو محو تماشایی
    که از سجده برنمی‏خیزی. منتظری... منتظری تا آن وعده ‏ها را که
    گوش‏هایت سال‏ها از پیامبر صلی ‏الله‏ علی ه‏و‏آله شنیده بودند حالا به
    دیده عشق بنگری و سرمست، پایکوبی کنی.

    مولا! زبان زمان، گنگ مانده است.
    اشقی الاشقیا به سمت تو می‏آید؛
    سیه چرده و رعب‏ آور، دارم می‏بینمش.

    شمشیرش نگاه به میان سر تو دوخته است و حال دارم
    می‏بینم اشک زهرآگین شمشیر را که فرو می‏چکد و در تقلا
    با سرانگشتان قاتل لعین توست.

    هرچه فریاد می‏کشد، رهایش نمی‏کند.
    هرچه تکاپو می‏کند، گلویش بیشتر فشرده می‏شود.
    دارم می‏بینمش که چگونه تلاش می‏کند...، اما بی‏فایده است.

    دستی بالا می‏رود... کاش رضای خداوند در
    این بود، تا با آهی همان جا خشک می‏ماند!

    دست بالا می‏رود و پایین می‏آید. در و دیوار، شیون می‏کند.
    نماز، شرمنده، اشک‏ریز است و صدای تاریخ، در گلو یخ بسته است.

    پنجره‏ها، بی‏قرار باد، زار می‏زنند.
    وای، چگونه تاب بیاوریم این لحظه را،

    یا علی! چرا لبخند می‏زنی؟




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. تشكر

    شهیده (29-05-2019)

  16. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    گویی نقش دیدار را بر صفحه جانمازت حک کرده ‏اند و تو محو تماشایی
    که از سجده برنمی‏خیزی. منتظری... منتظری تا آن وعده ‏ها را که
    گوش‏هایت سال‏ها از پیامبر صلی ‏الله‏ علی ه‏و‏آله شنیده بودند حالا به
    دیده عشق بنگری و سرمست، پایکوبی کنی.

    مولا! زبان زمان، گنگ مانده است.
    اشقی الاشقیا به سمت تو می‏آید؛
    سیه چرده و رعب‏ آور، دارم می‏بینمش.

    شمشیرش نگاه به میان سر تو دوخته است و حال دارم
    می‏بینم اشک زهرآگین شمشیر را که فرو می‏چکد و در تقلا
    با سرانگشتان قاتل لعین توست.

    هرچه فریاد می‏کشد، رهایش نمی‏کند.
    هرچه تکاپو می‏کند، گلویش بیشتر فشرده می‏شود.
    دارم می‏بینمش که چگونه تلاش می‏کند...، اما بی‏فایده است.

    دستی بالا می‏رود... کاش رضای خداوند در
    این بود، تا با آهی همان جا خشک می‏ماند!

    دست بالا می‏رود و پایین می‏آید. در و دیوار، شیون می‏کند.
    نماز، شرمنده، اشک‏ریز است و صدای تاریخ، در گلو یخ بسته است.

    پنجره‏ها، بی‏قرار باد، زار می‏زنند.
    وای، چگونه تاب بیاوریم این لحظه را،

    یا علی! چرا لبخند می‏زنی؟





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  17. تشكر


  18. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض






    کعبه در سوگ توست که سیاه پوشیده؛
    در سوگ مولودی که روزی در دامانش بود و حالا از فرش تا عرش، قصد هجرت دارد.

    دیگر کاسه‏های شیر هم افاقه نمی‏کند. علی علیه‏السلام قصد رفتن دارد.
    تیغ مرگ، اگر چه دشوار فرود آمد، ولی علی علیه‏السلام را به معبودش رساند.

    «کجا شمشیر بر فرقش اثر داشت
    گمانم ابن ملجم یا علی علیه‏السلام گفت»
    یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً

    ای کاش خاک بودم، نه... نه... ابوترابی بودم و پیرو علی علیه‏السلام .
    این یا لیتنی گفتن‏ها، از زبان کسانی است که به تو، به سوءظن می‏نگریستند
    و حالا انگشت حسرت به دندان دارند، ولی وا اسفاه... !


    چه مهربان بودی!

    چه مهربان بودی وقتی که زیر نور ماه راه می‏رفتی و
    به یتیمان کوفه سرکشی می‏کردی!

    هنوز چشم‏های بی‏رمق و سرد یتیمان، تو را انتظار می‏کشند؛
    برخیز و انبان نور و نان و خرمایت را بردار؛ شهر گرسنه است.

    می‏خواهم از تو بگویم

    امشب، دست‏هایم نهایت ندارند می‏خواهند از تو بگویند و بنویسند؛ ولی چگونه؟
    مگر می‏شود با این کلمات سربی و سرد بی‏روح، تو را توصیف کرد؟!

    خدا کند دری به سمت کلمات باز شود تا بتوانم تو را بنویسم!
    غواص خِرد به کُنهِ ذات تو پی نمی‏برد، ولی:

    «آب دریا را اگر نتوان کشید *** هم به قدر تشنگی باید چشید»

    علی، علی است؛
    نه یک کلمه کمتر و نه بیشتر.




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  19. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,301
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,073
    مورد تشکر
    4,337 در 2,037
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بزن اي تيغ در دم راحتم كن
    از اين شهر اين جهنم راحتم كن


    مگر از دست تو كاري برآيد
    بزن اي ابن ملجم راحتم كن

    ز دلبر ارثيه بردن چگونه است؟
    شبيه عشق خود مُردن چگونه است؟


    بزن طوري بفهمم مثل زهرا
    كه با صورت زمين خوردن چگونه است

    تو كه در خون نشاندي گيسويم را
    شكستي مثل زهرا ابرويم را


    مرو اي تيغ كارت ناتمام است
    مينداز از قلم اين پهلويم را


    امضاء




صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi