صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 71

موضوع: اشعار ویژه شهادت مولای متقیان علی علیه السلام

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,875
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست
    این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست

    این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
    به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست

    منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
    پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست

    آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
    بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست

    لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
    که جهان، آینه در آینه حیران علی ست

    کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
    تا بدانیم کلید در این خانه علی ست

    از دم صبح ازل نام علی را می خواند
    دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست

    محمد حسین صفاریان




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,875
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    آن گل سرخ که بار سفرش را بستند

    اشک مرغان چمن رهگذرش را بستند

    آشنای غم ما را به تماشاگه راز

    بار دادند و به بیگانه درش را بستند

    گرم پرواز شد و با ابدیت پیوست

    آن پرستوی مهاجر که پرش را بستند

    آسمان روز خوشی داشت اگر پیش از این

    اختران پنجره های سحرش را بستند

    چشم بیدار علی را خبر از خواب نبود

    پلکها چشمه خون جگرش را بستند

    نازنینان حرم عقده دل وا کردند

    تا که با دست دعا زخم سرش را بستند

    تا سحر خلوت او غرق غم زهرا بود

    آن شب قدر که چشمان ترش را بستند

    شبنم اشک «شفق» بدرقه راهش باد

    آن گل سرخ که بار سفرش را بستند

    لاله ها، حجلهای از داغ فراهم کردند

    دوستان دسته گل از باغ فراهم کردند

    محمّدجواد غفورزاده (شفق)





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    رمضان بود و شب نوزدهم
    ام كلثوم كنار پدرش

    سفره گسترده به افطار على
    شير و نان و نمك آورد برش


    ميهمان ، مظهر عدل و تقوى
    ميزبان ، دختر نيكو سيرش

    على ان مرد مناجات و نماز
    چونكه افتاد به آنها نظرش


    چشمه هاى غم او جوشان شد
    ريخت زان منظره اشك از بصرش

    گفت : در سفره من كى ديدى
    دو خورش ، يا كه از ان بيشترين

    نمك و شير، يكى را برگير
    بنه از بهر پدر، ان دگرش

    شير حق ، عاقبت از شير گذشت
    كه بشد نان و نمك ، ماحضرش

    حيدر از شوق شهادت ، بيدار
    در نظر وعده پيغامبرش

    كه شب نوزدهم ، از رمضان
    رسد از باغ شهادت ، ثمرش

    بى قرار و نگران بود على
    چون مسافر كه به آخر سفرش

    گاه از خانه برون مي امد
    تا كى از راه رسد منتظرش

    گه به صد شوق ، نظر مي فرمود
    به سما و به نجوم و قمرش

    گاه در جذبه معراج نماز
    بيخود از خويش و جهان زير پرش


    چه خبر داشت خدايا آنشب
    كه على در هيجان از خبرش

    ام كلثوم غمين و نگرآن
    كاين شب تار چه دارد سحرش ؟

    گشت آماده رفتن حيدر
    مضطرب دختر خونين جگرش

    چون كه از خانه برون ميامد
    چفت در، بند گشود از كمرش

    كه مرو يا على از خانه برون
    تا سحر بگذرد و اين خطرش

    على ان روح مناجات و نماز
    شرح قرآن سخن چون شكرش

    گفت با خود كه كمر محكم كن
    بهر مردن كه عيان شد اثرش

    تا كه نزديك بشد صبح وصال
    مسجد كوفه بشد باز درش


    على ان بنده تسليم خدا
    صاحب الامر قضا و قدرش

    كعبه زادى كه خدا دعوت كرد
    بار ديگر به سراى دگرش

    چون كه جا در بر محراب گرفت
    من چه گويم كه چه آمد بسرش

    كوفه لرزيد ز تكبير على
    ناله برخاست ز سنگ و شجرش

    فلك افشاند به سر، خاك عزا
    چرخ ، وا ماند ز سير و گذرش

    اه از ان دم كه على غرقه به خون
    بود بر دوش شبير و شبرش

    اه از ان دم كه حسانا زينب
    چشمش افتاد به فرق پدرش

    حبیب الله چایچیان



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,875
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    غیر حیدر چه کسی شافع محشر بشود
    جز علی کیست که بر فاطمه همسر بشود

    عشق مولا نشود قسمت هر بی سر و پا
    تا ملک سجده کنان سائل این در بشود

    تا سحر شیعه فقط ذکر علی میگیرد
    تا که مشمول دعای شب مادر بشود

    در زمین گشتم و در اوج فلک هم حتی
    هیچکس نیست که هم پایه ی حیدر بشود

    تیغ ابروش کند معرکه در میدانها
    لشکری در پی یک حادثه بی سر بشود

    جز علی هیچکسی لایق این منسب نیست
    تا که بر خلق جهان سید و رهبر بشود

    حق علی، قبله علی ، اصل عبادات علی
    منکرش گفته نبی بزدل و کافر بشود

    ما به محشر همگی رقص کنان می آییم
    ساقی ار روز جزا ساقی کوثر بشود

    حسین کریمی نیا






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,875
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    باز این چه جذبه است که در دل مقدر است
    گویی به چشم دل همه عالم مصور است

    کون و مکان و ارض و سما در برابرم
    همچون غبار سمّ سمند سکندر است

    عالم کنون به گرد سرم چرخ میزند
    اینها گمان کنم اثر شرب بی مر است

    شرب شراب و شاهد و شمع و شب وصال
    حالا که هست جمله محیا چه محشر است

    خواهم یمی ز باده و کشتی پی سبو
    حالی کنون که دلبر دردانه در بر است

    در دل مرا ز مفتی و زاهد چو بیم نیست
    گویم خدای من ز ازل کیست؟ حیدر است

    بر جن و انس و حور و ملک مالک الرقاب
    بر هر پیمبری بخدا او پیمبر است

    قدش قیامت است و سر زلف او صراط
    چشمش سبو و لعل لبش جام کوثر است

    مقصود انما بخدا ذات مرتضی است
    آن شاه بی قرین که ولی امر و سرور است

    صاحب به تاج من عرف و امر لافتی
    مالک به هل اتی و به لولاک جوهر است

    هو هو زنیم و باده خوریم و عیان کنیم
    حالا که باده باده ز مینای حیدر است

    والله او خدای جهان بعد حق بود
    بر حرف حرف واژه ی الله مستر است

    اینها که خوانده ام به تو وصف علی نبود
    بل وصفی از جمال دل انگیز قنبر است

    مدح علی کار چو من نیست بی گمان
    وقتی که مادحش ز شرف ذات داور است

    مقداد مست باده ی حیدر شد از ازل
    قالو بلای او به خدا ذکر حیدر است

    مقداد اصفهانی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,875
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    شب قدر است و بابایی کنار دخترش باشد
    بود خرسند دختر زینکه بابا در برش یاشد

    کند سعی وتلاشی خوش به بابا بگذرد امشب
    به روی زانوی بابای خوب خود سرش باشد

    ببیند او دگرگونی احوال پدر امشب
    به لبها آیه ی امن یجیب المضطرش باشد

    علی با فکر فردا آسمان را بنگرد هردم
    تو گویی کو شهادت در خیال منظرش باشد

    شب قدر عجیبی دارد امشب مرتضی حیدر
    دل دختر بشور افتاده بهر دلبرش باشد

    خدایا کاش امشب را نباشد هیچ پایانی
    که از تیغ جفا مولا علی خونین سرش باشد

    نیاید آن زمانی که ندای قد قتل آید
    زمین وآسمان در سوگ تنها لنگرش باشد

    نیاید آندمی که دخترش زینب سرش بیند
    غمین ازبهر حال وروز بابا حیدرش باشد

    نیاید روزهای بی پناهی یتیمانی
    وکوفه شاهد قتل امیر ورهبرش باشد

    اسماعیل تقوایی





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,875
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    آخر سر تو هم زمین خوردی
    تو که نامت توان زانوهاست
    در نگاه ترت نشسته غروب
    فصل کوچیدن پرستوهاست

    سر شب یاد مادرم بودم
    یاد آنروز ها و ماتم ها
    تو دوباره بلند خواهی شد
    کوری چشم‌ابن‌ملجم ها

    کار داری صدا بزن‌من را
    نتوانستی ام بخوانی نه؟؟
    سعی کردی ز جا بلند شوی..
    ای بمیرم نمی توانی نه؟

    من به قربان چهره ی زردت
    کمکت می کنم که بنشینی
    آری آری پدر منم زینب
    صورتم را مگر نمی بینی؟؟

    فکر بی مادری ما هم باش
    بخت این داغ را سیاهش کن
    ای به قربان غصه ات خواهر
    پدر عباس را نگاهش کن

    مثل تو می شود بزرگ شود
    کرده ای یک قبیله را مستش
    دیشب از بین حجره می دیدم
    که سپردی حسین را دستش

    لابه لای کلامتان دیشب
    صحبتی از بریدن سر بود؟
    به گمانم دلیل گریه ی تان
    کلماتی شبیه معجر بود

    خوب نشنیدمت چرا گفتی؟
    آتش و خیمه گاه و دامن را
    چشم عباس می کند تمرین
    از سر شب خجالت از من را

    منتظر مانده ام‌ که خوب شوی
    کمی آرامتر شود دردم
    کوفه را می گذارم‌و دیگر
    سوی این شهر بر نمی‌گردم

    حسین واعظی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا
    خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا

    از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار
    بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا


    مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
    قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا

    زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
    یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا

    زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
    دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا

    ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید
    دیگر علی ندارید ای دوستان مولا


    حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
    سرهایتان سلامت ای خاندان مولا

    ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
    تا سر نهیم امشب بر آستان مولا


    ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی
    خون جگر به جای خرما و نان مولا

    «میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
    از دست رفته دیگر تاب و توان مولا



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  10. تشكر


  11. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,310
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,084
    مورد تشکر
    4,343 در 2,043
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت
    ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت


    از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
    حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت

    تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
    مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت


    حیف شد، از آن­همه دلواپسی کودکان
    کاسه های شیر­ مانده روی دست دخترت

    کاش می­مردم نمی­دیدم به خاک افتاده است
    هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت


    خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست
    با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت

    شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
    دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت


    با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
    الامان از کاروان دختر بی معجرت

    می روی اما برای صد هزاران سال بعد
    میل احسان می نماید غیرت انگشترت


    امضاء



  12. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,875
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت
    ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت

    از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
    حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت

    تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
    مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت

    حیف شد، از آن­همه دلواپسی کودکان
    کاسه های شیر­ مانده روی دست دخترت

    کاش می­مردم نمی­دیدم به خاک افتاده است
    هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت

    خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست
    با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت

    شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
    دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت

    با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
    الامان از کاروان دختر بی معجرت

    می روی اما برای صد هزاران سال بعد
    میل احسان می نماید غیرت انگشترت

    علی اکبر لطیفیان









    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكر


صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi