صفحه 1 از 8 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 71

موضوع: اشعار ویژه شهادت مولای متقیان علی علیه السلام

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض اشعار ویژه شهادت مولای متقیان علی علیه السلام




    امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا
    خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا

    از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار
    بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا


    مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
    قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا

    زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
    یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا

    زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
    دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا

    ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید
    دیگر علی ندارید ای دوستان مولا


    حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
    سرهایتان سلامت ای خاندان مولا

    ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
    تا سر نهیم امشب بر آستان مولا


    ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی
    خون جگر به جای خرما و نان مولا

    «میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
    از دست رفته دیگر تاب و توان مولا



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  2. تشكرها 3


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هر شب برایِ شیرِ خدا بغض میکنم
    وقتی به یادِ فرقِ دو تا بغض میکنم


    با یادِ فرقِ حضرتِ حیدر به شامِ قدر
    دائم میانِ ذکر و دعا بغض میکنم


    تنها نه در میانِ گداهایتان علی
    از داغِ روضه ات همه جا بغض میکنم


    آقا نظر به سمتِ گدایانِ خود نما
    وقتی میانِ خیلِ گدا بغض میکنم


    وقتی که قسمتم نشود طوفِ گنبدت
    در مجلسِ عزای شما بغض میکنم


    شکر خدا نَشد سرتان از بدن جدا
    با یاد سیدالشهدا بغض میکنم


    آقا نشد تنت برود زیرِ سُمِ اسب
    امشب به یاد کرب و بلا بغض میکنم


    وقتی دلم نشد همه دم بیتِ مرتضی
    دیگر نگو به من که چرا بغض میکنم


    شاعر : سیروس بداغی




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  5. تشكرها 3


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    زینب کنار لاله ی پرپر صبور باش
    در داغ بال های کبوتر صبور باش

    من می روم شبانه ، غریبانه دخترم
    بر سوز این غریبی حیدر صبور باش


    اینجا هنوز اوّل راه است دخترم
    زینب کنار تشت برادر صبور باش

    مانند کوه باش و کنار حسین خود
    در اضطراب لحظه ی آخر صبور باش


    تو عزّت قبیله ای ای دخت فاطمه
    دختر کنار پیکر اکبر صبور باش

    تقدیرِ هر چه نام ِ علی تیغ در گلوست
    آرام باش و با دل اصغر صبور باش


    ای خواهر دلاور سردار علقمه
    بر داغ دست های دلاور صبور باش

    تنها توئی و دشت پر از درد بی کسی
    در چشم بی حیائی لشکر صبور باش


    بر نیزه می شود سر هفتاد و چند عشق
    زینب به زیر سایه ی یک سر صبور باش

    دستان اهل شام سبک نیست دخترم
    آئینه دار صورت مادر صبور باش


    آن دم که چوب بر لب عطشان سر زدند
    جان پدر ، به جان پیمبر صبور باش

    شرمندگی بد است ، علی هم کشیده است
    در آن خرابه خوانی دختر صبور باش









    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  7. تشكرها 3


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    از سر شانه ی در حال نماز سحرش
    چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش


    او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا
    آسمان است و رسیده است زمان سفرش


    همه ی شصت و سه سالش به غریبی طی شد
    می رود تا که خدایش نکند بیشترش

    یاد شرمندگی از فاطمه می اندازد
    بخداوند قسم دیدن چشمان ترش


    ایستاده است کسی پشت در خانه ی او
    جبرئیل آمده انگار به مسجد ببرش


    سحر نوزدهم خانه ی دختر برود
    آنکه دلسوز ترین است برای پدرش


    دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست
    کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش

    همه مبهوت و همه محو نمازش بودند
    کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش


    این طرف دست توسل به عبایش که بمان
    آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش


    علی اکبر لطیفیان


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  9. تشكرها 3


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    در دلم آتشی از داغِ تو بر پا شده است
    بیشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است

    لخته خون بسته ببین چادرِ مادر امشب
    قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است


    قاتل از شیرِ تو نوشیده به من میخندد
    یعنی ای كوفه نشین نوبتِ بابا شده است

    باز یك گوشه حسن گرم زبان میگیرد
    باز این خانه پُر از روضه یِ زهرا شده است


    دیدم آن روز در آن كوچه یِ باریك چه شد
    دیدم آن روز كه یك مُشت مُهَیّا شده است

    وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد
    آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است







    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  11. تشكرها 3


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بابا اتاق پر شده از بوی مادرم
    وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم

    دیگر خجل نباش تو از روی مادرم
    فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم

    از پشت در دوباره تو را می زند صدا
    تا که به دست تو بدهد محسن تو را

    سی سال در نبودن مادر شکسته ای
    پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای

    در کوفه های درد مکرر شکسته ای
    از مردم و نبودن باور شکسته ای

    گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر
    این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر

    یادت که هست مادر ما قد خمیده بود
    یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود

    یادت که هست محسن خود را ندیده بود
    یادت که هست غنچه خود را نچیده بود

    آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد
    موی منم شبیه تو بابا سپیده شد

    مادر رسیده عطرپیمبر بیاورد
    تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد

    مرهم برای این دل پرپر بیاورد
    تا خار را ز دیده ي تو در بیاورد

    حرفی بزن که مونس تو مادر آمده
    حالا که استخوان زگلویت در آمده

    بابا بگو به مادرم از غصه های من
    از کوفه های بعد تو و ماجرای من

    از بی حسین گشتن من از عزای من
    از کوفه گردی من و از کربلای من

    بابا بگو که زینب خود را دعا کند
    بعد از حسین زود مرا هم صدا کند

    مادر رسید و زخم سرت را نگاه کرد
    گریه برای گودی یک قتلگاه کرد

    پس رو به روسیاهی خیل سپاه کرد
    نفرین به رقص خنجر مردی سیاه کرد

    وشمر جالسٌ ... نفس مادرم گرفت
    سر که به نیزه رفت دل معجرم گرفت






    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  13. تشكرها 3


  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دوست دارم خاک باشم درقدم های علی
    تاکنم در رهگذار او تماشای علی

    دوست دارم اشک باشم چشمه چشمه جوبه جو
    تاکه قطره قطره افتم درقدمهای علی


    دوست دارم بادباشم با امید وآرزو
    سرنهم مثل نسیم صبح برپای علی

    دوست دارم چون کبوتر باشم و با بال شوق
    پرزنم تا گلشن سبزو دل آرای علی


    دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او
    بشنوم از دوستانش صوت آوای علی

    دوست دارم چشم باشد عضو عضوم تا مگر
    وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی


    دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز وشب
    گاه بایاد علی گاهی به زهرای علی

    دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر
    نامۀ اعمال ما باشد به امضای علی

    دوست دارم ای «وفائی»روزسخت واپسین
    عروه الوثقای ما باشد تولای علی


    شاعر : استاد سید هاشم وفایی


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  15. تشكرها 3


  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سحر است و سحر عمر علی پایان است
    این سحر مژده پایان شب هجران است

    این سحرگاه سحرگاه وصال یار است
    تا سحر دیده حق بین علی بیدار است


    تا سحر زیر لبش زمزمه دارد مولا
    زیر لب ناله یا فاطمه دارد مولا

    ای سفرکرده ببین همسفرت می آید
    یار و همسنگر خونین جگرت می آید


    خون دل خوردن و صبر است پس از تو کارم
    فاطمه جان هوس روی پیمبر دارم

    بی فروغ رخ تو لیل و نهارم تار است
    قاتل همسر تو میخ و در و دیوار است


    یاد داری که چسان دست علی را بستند
    پیش چشمان ترم پهلوی تو بشکستند

    تو الف بودی از جور و ستم دال شدی
    بهر یاری من از کینه تو پامال شدی


    کاش آن جا وسط کوچه علی جان می داد
    یا خدا عمر مرا بعد تو پایان می داد

    گویی ایام فراغ من و تو سر گشته
    وقت دیدار تو و همسرت حیدر گشته



    شاعر : محمد رجبی







    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  17. تشكرها 3


  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    کوفه برای هر که اگر نان و آب داشت
    در سفره اش برای من اما عذاب داشت

    از زخم کهنه ایست اگر خورده ام زمین
    ورنه علی به ضربه ی شمشیر تاب داشت


    افتاده ام به بستر زخمی که سالهاست
    ردی عمیق بر جگر بوتراب داشت

    با تجربه، به جوهر اشکم نوشته ام
    "این شهر سنگ هاش حساب و کتاب داشت"


    زخم زبان کوفه یکی و دو تا که نیست
    کوفه زیاد مردم حاضر جواب داشت

    اینجا به زعمشان همه اهل عبادتند
    حتی اسیر کردن زن هم ثواب داشت


    دار و ندار کوفه دو چیز است و هیچ نیست
    کوفه وفا نداشت ولیکن طناب داشت

    امروز دیدن صف بچه یتیم ها
    اندازه ی عذاب رقیه عذاب داشت


    این کاسه های شیر به دردم نمی خورد
    وقتی که شیرخوار تمنای آب داشت

    خندیده بود بیشتر از این که گریه کرد
    لب تشنه بود بیشتر از این که خواب داشت


    تاثیر زهر بر دل حیدر نداشته ست
    داغی که در مصیبت اصغر رباب داشت

    حجت تمام شد که علی نیز بر لبش
    "الفرصت یمر کمر السحاب"داشت



    شاعر : مظاهر کثیری نژاد




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  19. تشكرها 3


  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا
    خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا

    از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار
    بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا

    مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
    قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا

    زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
    یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا

    زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
    دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا

    ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید
    دیگر علی ندارید ای دوستان مولا

    حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
    سرهایتان سلامت ای خاندان مولا

    ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
    تا سر نهیم امشب بر آستان مولا

    ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی
    خون جگر به جای خرما و نان مولا

    «میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
    از دست رفته دیگر تاب و توان مولا




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  21. تشكرها 3


صفحه 1 از 8 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi