متمایر برای افراد، وجود شرایط برای به رسمیت شناخته شدن، حاکمانی خاص و حکومت شوندگانی خاص نیست. نسبت و رابطه آن نیز با دولت و جامعه متفاوت است. در حالی که تابعیت، یک رابطه یک سویه بین افرادو دولتهاست، شهروندی اطلاق به رابطهای چند سویه بین دولت، جامعه و شهروندان دارد. یکی از تفاوتهای تابعیت و شهروندی این است که در مفهوم شهروندی - برخلاف تابعیت- این افراد نیستند که تابعی از دولت قرار میگیرند، بلکه دولت تابعی از شهروندان و مبتنی بر تصمیمگیری و خواست آنها است و همین دلیل است که شهروندی، جزء اصول، مؤلفهها و پیششرطهای دموکراسی در نظر گرفته شده است. موقعیت شهروند بر یک حسِّ عضویت داشتن در یک جامعه گسترده دلالت دارد، این موقعیت کمکی را که یک فرد خاص به آن جامعه میکند، میپذیرد، در حالی که به او استقلال فردیاش را نیز ارزانی میدارد. بنابراین، ویژگی کلیدی معرّف شهروند که آن را تابعیت صرف متمایز میکند، وجود یک اخلاق مشارکت است؛ مشارکتی که اجباراً بر افراد تحمیل نمیشود و جنبه صوری و غیرواقعی ندارد، بلکه به یک اخلاق تبدیل شده است. در واقع، شهروندی نه یک موقعیت منصفانه، بلکه یک موقعیت فعالانه است که به کمک مجموعهای از حقوق و وظایف و تعهداتش راهی را برای توزیع و اداره عادلانه منابع از طریق تقسیم منافع و مسئولیتهای اجتماعی ارائه میکند و بیشتر از هر هویت دیگری قادر است انگیزه سیاسی انسانها را ارضا نماید. شهروندان اجزایی از یک سیستم هستند که با در اختیار داشتن لوازم و ابزار مورد نیاز، هر کدام، کارکرد مشخصی دارند و ایجاد سامان و نظم در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مستلزم کارکرد صحیح هر یک از این عناصر در کنار سایر مؤلّفههای موثر، از جمله دولت است.