صفحه 4 از 15 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 142

موضوع: سوره کهف، راز زندگی‌های توحیدی

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فردای آن روز که باز باقیمانده‌ی غذا در سفره را خروس قاپ زد و سگ اعتراض کرد که دروغ‌گو چه شد که گفتی اسب صاحب خانه می‌میرد، چرا دروغ گفتی؟ خروس گفت: دروغ نگفتم اسب مُرد اما در خانه‌ی کس دیگری، و حالا گاو صاحب خانه می‌میرد و تو شکمی از عزا در می‌آوری. صاحب خانه که متوجه آن گفتگو بود سریعاً گاو را فروخت و چیزی نگذشت که سگ دوباره به خروس اعتراض کرد که چرا این پیش بینی‌ات هم درست از آب در نیامد؟ خروس گفت: گاو مُرد ولی در خانه‌ی شخص دیگری و حالا خودِ صاحب خانه می‌میرد و مشکل تو حل می‌شود، مرد بی‌چاره با شنیدن این خبر دست به دامان حضرت موسی(ع) شد و حضرت فرمودند دیگر قضایی است که رانده شده. اگر می‌توانی خودت را هم بفروش.
    گفت رو بفروش خود را و بِرَه






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    اطلاعات بیشتر یا هدایت کامل


    در ادامه خداوند پیش بینی می‌کند که عده‌ای به جای عبرت‌گیری از آن حادثه، بخواهند موضوع را به انحراف بکشانند و لذا می‌فرماید:
    سَیَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلیلٌ فَلا تُمارِ فیهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً (22)
    خداوند اختلاف مردم در عدد اصحاب کهف را ذکر می‌کند. عده‌ای گفتند: آن‌ها سه نفر بودند که چهارمی سگشان بود. و عده‌ای گفتند: پنج نفر بودند و ششمی سگشان بود که این گفته‌ها سنگ به تاریکی انداختن است و بدون علم سخن راندن. عده‌ای گفتند: آن‌ها هفت نفر بودند و هشتمی هم سگ آن‌ها بود. بگو خداوند عالم حقیقی است و به تعداد آن‌ها علم دارد و نمی‌دانند تعداد آن‌ها را مگر عده‌ای قلیل- احتمالاً منظور قلیلی از اهل کتاب است- پس حال که پروردگار تو داناتر به عدد ایشان است و اوست که داستان ایشان را برای تو بیان کرده، پس دیگر با اهل کتاب در باره‌ی این جوانمردان محاجّه مکن مگر محاجّه‌ای که در آن إصرار نباشد و از هیچ یک از آنان درباره‌ی عدد این جوانمردان نظر مخواه، پروردگارت برایت بس است.
    ملاحظه کنید خداوند می‌فرماید: چیزی نمی‌گذرد که خواهند گفت: آن‌ها سه نفر بودند و چهارمین آن‌ها سگشان بود و یا می‌گویند پنج نفر بودند و ششمین آن‌ها سگشان بود، در حالی که این نوع اظهار نظرها تیر به تاریکی انداختن است، قرآن این دو نظر را رد می‌کند ولی این که گفتند: هفت نفر بودند و هشتمین آن‌ها سگشان است را رد نکرد، در عین آن که صریحاً نفرمودند آن‌ها چند نفر بودند، چون این نوع اطلاعات چیزی نیست که در هدایت انسان نقش داشته باشد. می‌فرماید ای پیامبر! بگو: رب من به شماره‌ی آنان آگاه‌تر است، جز اندکی کسی تعداد آن‌ها را نمی‌داند پس درباره‌ی آن‌ها مراء و بگو مگو نکنید مگر بحثی روشن و نیز در مورد آن‌ها از هیچ کس نظر مخواه. قرآن تنها موضوعاتی را که به درد هدایت ما می‌خورد بیان می‌کند و بر آن تأکید دارد و لذا از پیامبر خود هم می‌خواهد تعداد آن‌ها را دنبال نکن و یا در مورد اصحاب کهف به دنبال اطلاعاتی نباش که به درد هدایت انسان‌ها نمی‌خورد و یهودیان آن را ساخته‌اند. تنها منتظر بمان ببین خدا چه می‌گوید و برنامه‌ای به غیر از آنچه خدا برایت اراده کرده برای خود ترتیب نده و در ادامه فرمود:
    وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً (23)
    درباره‌ی هیچ چیز تصمیم مگیر که من آن را در فردا انجام می‌دهم، مگر در یک حال و یک زمان و آن حال و زمانی است که کلام خود را معلق بر مشیت خدا کرده باشی، به این صورت که گفته باشی من این کار را فردا انجام می‌دهم اگر خدا بخواهد که انجام دهم. یعنی همواره عمل خود را به مشیت خداوند مقید کنید.
    عارف به مقام پروردگار خویش هیچ وقت خود را سبب مستقل در امری نمی‌داند، زیرا هیچ سببی به خودی خود سبب نیست. پس قرآن اصل نسبت دادن افعال را به فاعل انکار ندارد، بلکه بی نیازی از مشیت خدا و استقلال در عمل را منکر است.
    با توجه به آیه‌ی فوق متوجه می‌شویم وقتی جهان در دست خداوند است باید سعی کرد در بستر اراده‌ی الهی عمل نمود. این یک نوع غفلت است که می‌پنداریم ما تعیین کننده‌ی فردای عالم هستیم، آیا می‌توانید بگویید فردای ما چه اندازه در دست ما است در حالی که نظام الهی و مشیت او، فردایی را که مصلحت دیده است تنظیم کرده؟ بیمارترین دل‌ها، دل‌هـایی هستند که حضـور حق را در کل هستی نشناسنـد. فرعون اراده کرده بود بنی اسرائیل را به کلی ریشه کن کند تا حضرت موسی(ع) به دنیا نیاید ولی با همین فکر به هلاکت خود نزدیک شد. همان طور که شاه ساواک را به کمک آمریکا و اسرائیل بنا کرد تا ملت نتواند در سرنگونی نظام او کاری بکند و مردم با روبه روشدن با ظلم‌های ساواک کینه‌ی شاه را به دل گرفتند و در نابودی‌اش متحد شدند و سقوط رژیم او تسریع شد.
    ما باید قلبمان را بیدار کنیم، ما باید در این دنیا بندگی کنیم تا اگر خداوند مصلحت دانست به آن‌چه انتخاب کرده‌ایم و برای ما مفید است برسیم و اگر آن چه برای فردای ما مفید نیست ولی ما آن را انتخاب کرده‌ایم چنانچه خدا نخواهد به آن برسیم، به خواست خدا راضی باشیم. به همین دلیل می‌فرماید: نگویید فردا من چنین و چنان می‌کنم مگر آن‌که بگوئید اگر خدا بخواهد و از این طریق به حضور و مدیریت خداوند نظر بیندازید. به ما گفته‌اند دعا کنید ولی اصرار نکنید. اصرار صفت منافق است، اصرار یعنی خدایا، من برنامه حیاتم را می‌دانم نه تو، و تو آنچه من می‌خواهم انجام بده، این یک نوع کفر عقیدتی است که خودمان را همه کاره‌ی نظام هستی بدانیم. در ادامه می‌فرماید:
    إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً (24)
    هر وقت در اثر غفلت از مقام پروردگارت، فراموش کردی که به کلام خود استثنای نام برده را بزنی، مجدداً به یاد پروردگارت بیفت، ولو هر وقت که باشد، آن گاه مُلک و قدرت خود را تسلیم او بدار و افعال خویش را از او بدان و مقیّد به اذن و مشیت او کن و چنانچه فراموش کردی که بگویی «اگر خدا خواست»؛ یاد خدا را با تلاش در خود محفوظ بدار زیرا که موجب ذکر دائمی می‌شود و بگو و امیدوارم که پروردگارم مرا به امری هدایت کند که رشدش از ذکر خدا بعد از نسیان بیشتر باشد، که این همان ذکر دائمی و بدون نسیان است.
    نگو که من فردا کننده‌ی این کار هستم مگر این که بگویی اگر خدا بخواهد - هم لفظی و هم قلبی- و اگر إن شاءالله گفتن را فراموش کردی، سریعاً خدا را یاد کن و بگو «عَسى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی...» امید است پروردگار من مرا هدایت کند به چیزی که از این به صواب نزدیک تر است.
    ما از طریق کنترل ذهن، نسیان و فراموشی را ضعیف می‌کنیم و از طرفی وظیفه‌ی ما کم کردن غفلت است نسبت به حضور و تأثیر دائمی حضرت حق. برای نجات از این غفلت، باید دائماً به قلبمان بفهمانیم جهان در دست خداست، اگر این کار را دنبال کردیم به ذکر دائم نائل می‌شویم و این بزرگ‌ترین خیری است که خدا به بشر می‌رساند، در همین رابطه نماز عامل وارد شدن در ذکر خداوند است و خداوند به ما می‌فرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری»(6) نماز به‌پا دارید تا وارد مقامی شوید که یاد مرا در آن مقام به‌پا دارید.
    این‌که می‌فرماید: هرگز درباره‌ی چیزی مگو که من فردا آن را انجام می‌دهم مگر این که بگویی اگر خدا بخواهد، می‌خواهد راز زندگی صحیح بر روی زمین را به ما بنمایاند و ما را در مسیر قرب الهی قرار دهد تا آن جایی که هیچ چیز جز خدا در منظر ما نباشد.
    تمام اضطراب‌های ما به این جهت است که نمی‌دانیم کار ما باید در ذیل مشیت الهی انجام شود.
    وقتی جایگاه پروردگـار عالَم را به نور توحید شناختیم، متوجه می‌شویم علت اصلی همه‌ی موجودات خدا است و خداوند است که به اشیاء وجود می‌دهد و در ازای «وجود» است که هر مخلوقی تأثیری را به همراه دارد و به همین جهت عرض شد قرآن عملِ نسبت دادن افعال به فاعل را انکار نمی‌کند، نمی‌خواهد بگوید خدا تر بود که آن چیز را تر کرد و آب تر نکرد، بلکه می‌گوید خالق آب خداست و آب تر می‌کند، یعنی فعل ترکردن برای آب است ولی وجود آب از خداوند است پس اگر خدا نخواهد وجودی در صحنه نمی‌ماند تا تأثیری ظاهر شود و به یک معنا عالَم مظهر فعل و اراده‌ی الهی است از طریق مخلوقات و با همین مخلوقات فعل الهی محقق می‌شود نه این‌که مخلوقات بهانه باشند.
    داستان حضرت موسی(ع) و تقابل آن حضرت با فرعون روشن می‌کند تنها اراده‌ی انسان‌ها نیست که در عالم مؤثر است، اگر خداوند نخواهد، فرعونیان هر اندازه هم که تلاش کنند به نتیجه‌ای که می‌خواهند نمی‌رسند. درست در درون همان تلاش‌هایی که فرعـون انجام می‌دهد که حضرت موسی(ع) به صحنه‌ی تاریخ نیاید، به اذن الهی همان تلاش‌ها وسیله‌ی آمدن حضرت موسی(ع) در کاخ فرعون می‌شود و قراردادن حضرت موسی(ع) در آن جعبه و رها کردن او بر روی رودخانه علت رسیدن حضرت موسی(ع) در کاخ فرعون است. این یعنی حضور خداوند در صحنه. دلیل نابودشدن فرعون این بود که می‌خواست جلوی مشیت الهی را بگیرد و تسلیم حضرت موسی(ع) نشود و درست در همین تقابل بود که مسیر نابودی خود را شکل داد.
    وقتی قلب انسان بیدار شد متوجه می‌شود در دنیایی که بسیاری از کارها نشدنی می‌نمایند، آنچه خدا بخواهد می‌شود، مثل پیروزی انقلاب اسلامی و درست آنچه به ظاهر امکان تحققش نزدیک است محقق نمی‌شود، مثل پیروزی صدام در مقابله با رزمندگان دفاع مقدس که به ظاهر خیلی زود ممکن می‌نمود ولی محقق نشد. با نگاه به حوادثی که در اطراف ما می‌گذرد باید قلب خود را بیدار کنیم که چرا خداوند این طور به ما دستور می‌دهد. انسان مؤمن جایگاه تحقق و عدم تحقق حادثه‌ها را در راستای اراده‌ی الهی می‌بیند و به همین جهت در این عالم تنها وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهد ولی می‌داند تنها برنامه‌ی خدا است که اجرا می‌شود و آن بهترین برنامه است. آن‌چه که خداوند ما را به آن دعوت کرده، تدبّر در قرآن است، تا ببینیم چگونه تنها اراده‌ی رب العالمین است که در عالم جریان دارد. نمونه‌ی روشن آن داستان اصحاب کهف است. در ادامه می‌فرماید:
    وَ لَبِثُوا فی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً (25)
    و آن‌ها سیصد سال در غارشان ماندند و نُه سال به آن افزودند. که این نشان می‌دهد خداوند رازهایی در این شکل سخن گفتن در میان آورده و نحوه‌ای از ماندن در میان است که از یک طرف سیصد سال است و از طرفی جدای آن سیصد سال قمری، نه سال به آن افزوده شده، راستی چه چیز موجب شده که نه سال به آن افزوده شود؟
    قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا یُشْرِکُ فی حُکْمِهِ أَحَداً (26)
    بگو در مورد اصحاب کهف خداوند آگاه‌تر است که چقدر در غار ماندند و به همین جهت عددی که قرآن گفت حق است، زیرا خدا تنها مالک کل هستی است و تنها اوست که مالک غیب است.«چقدر بینا و شنواست!» که این کمالِ سمع و بصر خدا را می‌رساند، غیر خدا نه ولایت مستقل دارند و نه با خدا در ولایت شریک‌اند، یعنی چگونه خدا داناتر به لبث و ماندن آنان در غار نباشد با این که او به تنهایی ولیّ ایشان و مباشر حکمِ جاری در ایشان است.
    آیه‌ی فوق متذکر می‌شود که حقیقت هر چیز در نزد خالق آن چیز است؛ علم خالق به مخلوق طوری است که خالقِ عالم به همه‌ی وجود مخلوق علم دارد، به همین جهت می‌فرماید چقدر بینا و چقدر شنواست، یعنی این نوع بینایی و شنوایی قابل تصور نیست و در همین رابطه می‌فرماید: «مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلیّ» هیچ کس صاحب اختیار و وَلیّ حقیقی هیچ کس نیست و حتی پیغمبر خدا به اذن خداوند ولیّ ما انسان‌ها هستند، اعم از ولایت تکوینی و یا ولایت تشریعی و همه بالذات مربوط به خدا است.
    و در همین رابطه می‌فرماید: «وَ لا یُشْرِکُ فی حُکْمِهِ أَحَداً» در حکم و فرمان نافذ خدا هیچ کس شریک نیست. همه ابزار الهی‌اند تا سنت خدا جاری شود، کسی در اراده و امر خدا شریک نیست و این همان نور توحید است که انسان باید به قلب خود بقبولاند و اگر جهان را با چشم توحیدی ببینیم در هیچ حادثه‌ای قلبمان نمی‌لرزد.
    در مورد غار اصحاب کهف باید گفت تنها غاری که احتمالاً می‌تواند با شواهد قرآنی، غار اصحاب کهف باشد غار رَجیب در هشت کیلومتری شهر عمان پایتخت اردن است که طبق تحقیق حاکمِ ظالمی که اصحاب کهف در زمان او به غار پناه بردند، «طراجان»(98-117میلادی) بوده و نه «دقیوس» (249- 251میلادی) و نه «دقیانوس» (285- 305میلادی) و نام پادشاه صالحی که در زمان او اصحاب کهف بیدار شدند «تئودوسیوس»(408- 450میلادی) بوده است که این سیصد و نُه سال را نیز تأیید می‌کند.(7)
    وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (27)
    این آیه برمی گردد به آیات ما قبل داستان اصحاب کهف. می‌فرماید: ای رسول گرامی‌ام! خودت را بر اثر کفرورزیدن مردم و از تأسف خوردن بر آنان به زحمت مینداز، آنچه از کتاب پروردگارت به تو وَحی می‌شود تلاوت کن، زیرا هیچ چیز کلمات او را تغییر نمی‌دهد چون کلمات او حق و ثابت است و نیز برای این که تو غیر از خدا و کلمات او دیگر جایی نداری که دل به سوی آن متمایل سازی.
    بعد از طرح داستان اصحاب کهف به رسول خود دستور می‌دهد منطق قرآن و وحی الهی را به مردم عرضه کن، منطقی که هرگز تغییر نمی‌کند چون بر پایه‌ی حقایق ثابت عالم سخن می‌گوید پس جایی جز قرآن ندارید که بدان پناه ببرید و اندیشه و روش خود را از آن بگیرید.
    چنانچه ملاحظه کنید بعد از 1400سال مطالب قرآن روز به روز بیشتر روشن می‌شود که چه اندازه راه گشا است و هیچ تجدید نظری در آن صورت نمی‌گیرد، چرا که قرآن از جانب خداوند صادر شده و خداوند ثبات محض و حق مطلق است.
    قرآن بعد از این که نمونه‌ای از حفاظت الهی را با نمایش داستان اصحاب کهف به ما نشان داد، موضوع را بر می‌گرداند به نحوه‌ی تبلیغ و موضع گیری پیامبر در دنیا و از این جهت می‌توانیم بگوییم آیه‌ی 28 به آیه‌ی 8 برمی گردد.
    نمونه‌ی ثابت بودن روش و سخن قرآن، حفاظت اصحاب کهف بود که خداوند در بیش از سیصد سال آن‌ها را حفظ کرد و بدین لحاظ در همه‌ی شرایط و حوادث باید قرآن راهنما باشد. زیرا بشر با حادثه‌هایی که در زندگی‌اش پیش می‌آید می‌رود و تغییر می‌کند و اگر پایگاه ثابتی نباشد که بدان تکیه کند پس از چندی به کلی دگرگون می‌گردد.
    می گوید ای پیامبر! آن چه را به تو وحی شده است به بشریت عرضه کن چون این کلمات حق است و تو حق می‌گویی و بشر برای مضمحل نشدن نیاز به حق دارد.






    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 18-06-2019 در ساعت 18:35
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    دستوری کارساز جهت نرم شدن دل

    وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناكَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً(28)
    ای پیامبر! آنچه بر تو واجب است، به سربردن با فقرایی است که همواره پروردگار خود را می‌خوانند و در طلب وجه او هستند یعنی با خواندن اسمای حسنای او به درگاه او تقرب می‌جویند چون او را از طریق اسماءاش می‌توان خواند. به عبارت دیگر این‌ها می‌خواهند خود را در جایی قرار دهند که صفات الهی اقتضای آن را دارند. مثلاً آن قدر خود را ذلیل جلوه دهند که عزت و عظمت و کبریایی او اقتضای آن را دارد و آنچنان خود را در موقف جاهل و عاجز و ضعیف قرار دهند که علم و قدرت و قوت خدا آن را اقتضاء می‌کند و این است معنی «یُریدُونَ وَجْهَهُ». و دیدگانت را از این مؤمنین برندار و به خاطر زینت دنیا اینان را رها مکن و هیچ توجهی به توانگران کافرکیش نداشته باش و دنبال کسانی که عنادشان با خدا موجب تسلطِ غفلت از حق بر قلبشان شده، مباش! که خدا چنان کیفرشان داده که یاد خدا را از دلشان ببرد و نتیجه‌ی این غفلتِ قلب پیروی هوی و زیاده روی است و تو ای پیامبر از چنین کسی که دنبال هوای خود است و کارش تجاوز از حق است، پیروی مکن.
    ای پیامبر! اساس کار را بر این بگذار که کار را با نیروهای مخلص جلو ببری آن‌هایی که جهت روح خود را به کلی به سوی حق قرار داده‌اند. آن‌چه ای پیغمبر بر تو واجب است به سربردن با آن‌هایی است که به دنبال زینت زندگی دنیا نیستند که منظور ادامه‌ی کار با آدم‌های ساده و بی پیرایه‌ای است که انگیزه‌ی خودنمایی و دنیاداری ندارند. رمز بقای دین در این نکته است و هرگز آدم هایی که خود را با امکانات دنیایی قدرتمند جلوه می‌دهند نمی‌توانند عامل پیشرفت دین باشند، هرگز دین با این نوع آدم‌ها حفظ نشده و نمی‌شود.
    دین الهی آمده است تا ما بتوانیم روح مان را با خدا مرتبط کنیم و در تقرب به خدا موفق شویم و بقیه‌ی امور همه فرعِ این هدف است، حال اگر این موضوع فراموش شود بقیه‌ی امور چه فایده‌ای دارد؟ بدین لحاظ به رسولش دستور می‌دهد با افرادی باش که «یُریدُونَ وَجْهَهُ» وجه الهی را اراده کرده‌اند و تلاش دارند در این عالم - ماوراء ظاهر زندگی دنیایی- به حق نظر کنند. این‌ها کسانی هستند که متوجه مقصد و مقصود دین هستند، بقیه اگر وارد دین شوند سعی می‌کنند جهت دین‌داری را به سوی اهداف دیگری سوق دهند.
    این که به ما فرموده‌اند: بعد از معرفت به خداوند، هیچ عملی در این دنیا بهتر از نماز نیست، به جهت آن است که در نماز، انسان در مسیری قرار می‌گیرد که آن مسیر، هدف دین‌داری است. نماز جاده‌ی ارتباط روح به مقام اسمای الهی است و این همه‌ی مقصد و مقصود انسان است. خداوند می‌گوید ای پیامبر با کسانی به سر ببر و کارها را جلو ببر که در طلب وجه الهی هستند و جهت روح خود را در راستای ارتباط با حق شکل داده‌اند و نه در جهت ارتباط با دنیا. به همین جهت تأکید می‌کند چشم از این افراد برندار به سوی کسانی که زندگی دنیایی را مدّ نظر دارند و در آخر با تأکید فراوان می‌فرماید: «وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» به هیچ وجه از کسانی که قلبشان از ما غافل است چیزی و پیشنهادی نپذیر. کسانی که عنادشان با خدا موجب تسلط غفلت از یاد خدا بر قلبشان شده هیچ پیشنهاد درستی- حتی با ظاهر دلسوزانه- ندارند، باید بفهمند ما هیچ توصیه‌ای از این افراد را نمی‌پذیریم. چون این افراد فقط دنیا را می‌بینند و نظر به عالم غیب و معنویت ندارند تا ما را در راستای آن اهدافِ بلند کمک برسانند. مضافاً این‌که روشن می‌کند پیروی از هوس و افراط در آن از آثار غفلت قلب است به همین جهت در آخر آیه فرمود: «وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» یعنی شاخصه‌ی اهل دنیا آن است که از هوس خود پیروی می‌کنند و به طور کلی انسان‌های افراط کاری هستند، به خصوص در موضوع هوس‌رانی.
    ملاحظه فرمودید در مطالب قبل دو نکته مدّ نظر بود یکی این‌که در آیه‌ی 6 به پیغمبر(ص) می‌فرماید: ناراحت مباش که بعضی‌ها یا اکثراً دین نمی‌آورند، این قاعده‌ی دنیاست. دیگر این‌که فرمود: دین را عرضه کن و نگران مباش، وظیفه‌ی تو آن است که با مسلمانان متدین و ساده زیست امور را جلو ببری و آن‌ها را رها نکن و از صاحبان قدرت و ثروت که دل در گرو دنیا دارند پیروی مکن. آیا راز بقاء جامعه‌ی دینی همین دو نکته نیست؟
    وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ یَسْتَغیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً (29)
    ای پیامبر! بگو حق تنها از طرف پروردگارتان به شما می‌رسد. پس هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کافرشود. ما برای ظالمین آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌های آن‌ها را احاطه می‌کند و اگر فریادرسی بخواهند به آبی چون مس گداخته که چهره‌ها را بریان می‌کند فریادرسی می‌شوند که بد نوشیدنی و بد جایگاهی است.
    پس تا حال به پیامبر فرمود: اولاً: بر وضع کفار تأسف مخور. ثانیاً: آنچه بر تو وحی شده تلاوت کن. ثالثاً: نفس خویش را بردبار ساز تا با مؤمنین فقیر بسازد. و در نهایت می‌گوید: بگو حق از ناحیه‌ی پروردگارتان است و بیش از این کاری صورت مده، هرکه خواست ایمان می‌آورد و هرکه خواست کافر شود، و نفع ایمان و ضرر کفر به خودشان برمی گردد. این که ما تو را از تأسف به حال کفار نهی کردیم و این که گفتیم به تبلیغ اکتفا کن به این جهت است که «الحقّ منْ ربّکم» حق از ناحیه‌ی پروردگارتان است و ما برای دعوت تو تبعات و آثاری تهیه کرده‌ایم، هم برای مؤمنینِ آن‌ها و هم برای کافران. آنچه برای کافران که در واقع ظالم‌اند تهیه کرده‌ایم، آتشی است که خیمه‌اش آن‌ها را در بر می‌گیرد و اگر فریادرسی را طلب کنند با مسِ ذوب شده به فریادشان رسیده می‌شود که چهره‌ها را بریان و گداخته می‌نماید و این آثار که نصیب کافران می‌شود، بد شرابی و بد تکیه‌گاهی است.
    خداوند به پیامبر می‌فرماید برای مردم روشن کن جایگاه این دین و این دستورات در عالم کجاست. می‌فرماید بگو چه بخواهید و چه نخواهید حق تنها از طرف پروردگارتان صادر می‌شود، حال خود دانید، زیرا با ایمان نیاوردن شما موضوع عوض نمی‌شود و حق، باطل نمی‌گردد. منتها این یک حقیقت است که برای ظالمین یعنی آن‌هایی که به دین خدا پشت کنند، عذابی چنین و چنان هست، پس این طور نیست که این‌ها بتوانند راحت هر کاری که می‌خواهند بکنند، ظالمان توسط آتش احاطه می‌شوند، در آن حدّی که اگر در آتش، طلب کمک کنند جوابشان را با آبی از مس مذاب می‌دهند که صورت‌هایشان را بریان می‌کند. بد نوشیدنی است که می‌نوشند و بد تکیه گاهی است که به آن امیدوارند.
    سؤال: آیا اهل دنیا در این دنیا می‌توانند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند و تنها بعد از این دنیا خداوند در آخـرت آن‌ها را عـذاب می‌کند؟
    جواب: این طرز تفکر به این دلیل است که انسان قیامت را دور می‌بیند در حالی که قیامت نزدیک است و دنیا در مقابل قیامت هیچ است، متأسفانه ذهن ما آن قدر با دنیا اُنس گرفته که قیامت را دور می‌داند. ذهن انسانِ کافر فاصله‌ی خود با قیامت را زیاد می‌داند و لذا متوجه حضور خود در قیامت نیست، در حالی که هم اکنون قیامت هست و انسان با هر عملی که انجام می‌دهد همین حالا نسبت او با قیامت شکل می‌گیرد و از آن متأثر می‌شود منتها وقتی پرده کنار رفت ارتباط او شدیدتر می‌شود و احساس او نسبت به نتایج اعمالش بسیار دقیق می‌گردد. مراقب باشید که شیطان قیامت را برای شما دور جلوه ندهد در حالی که رسول خدا(ص) می‌فرماید: «الْانَ قِیامَتِى قَائِم » هم اکنون قیامت من قائم است.(8) چون حجابی بین رسول خدا(ص) و قیامت نیست وگرنه قیامتِ همه‌ی انسان‌ها هم اکنون هست و حجاب دنیا مانع چنین حضوری برای آن‌ها شده است.
    إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً (30)
    جزای مؤمنین، آن‌هایی که عمل صالح انجام دهند ضایع نمی‌شود زیرا این‌ها نیکوکارند و ما هم کسی نیستیم که اجر نیکوکاران را ضایع بگذاریم. شاید این آیه نسبت به آیه‌ی قبلی اشعار دارد بر این که ایمان بدون عمل صالح، ظلم محسوب می‌شود.
    با توجه به سرنوشت کفار در قیامت می‌فرماید نتیجه‌ی زندگی ایمانیِ اهل ایمان ضایع نمی‌گردد، مشروط بر این که اولاً: «آمَنُوا» یعنی عقیده‌شان درست باشد. ثانیاً: «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» یعنی عملی مطابق آن عقیده داشته باشند.
    خداوند در این آیه روشن می‌کند نظام عالم آن چنان نیست که پاداش کسانی که در راستای ایمانی صحیح، عمل نیکو انجام داده‌اند نادیده گرفته شود، هر چند ممکن است در دنیا به آن نحو که شایسته‌ی آن‌ها است پاداشی به آن‌ها داده نشود، این به جهت ظرفیت محدود دنیا و سنت امتحان است که باید در دنیا غلبه داشته باشد وگرنه آن طور نیست که مؤمنین در همین دنیا نیز از برکات روحیه‌ی ایمانی خود بی بهره باشند.
    أُولئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّکِئینَ فیها عَلَى الْأَرائِکِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً (31)
    مؤمنینِ دارای عمل صالح، در قیامت محل‌های قابل اقامت و زندگی دارند که در زیر آن‌ها نهرها جاری است و در آن جا‌ها با دستواره‌هایی از طلا و لباس‌های سبزِ ابریشمیِ نازک و ضخیم، زینت شده‌اند، بر تخت‌ها در آن باغ‌ها و با آن شرایطِ سراسر زینت، تکیه زده‌اند، چه اجر نیکو و چه تکیه‌گاه خوش و نیکویی است.
    برای آن که تاحدی روشن شود پاداش اهل ایمان ضایع نمی‌شود تأکید می‌کند که برای آن‌ها بهشت‌هایی با آن خصوصیات هست. با توجه به این که آن خصوصیات سراسر صورت عقاید و اعمال اهل ایمان است و در واقع در آن شرایط آثار عقیده‌ی پاک و عمل صالح سراسر زندگی و اطراف مومنین را در برگرفته است.
    «جَنَّاتُ عَدْنٍ» که در آیه‌ی فوق آن را محل مؤمنین می‌داند، یعنی جایی که بشود زندگی کرد. از آن جهت که دنیا محل زندگی نیست و جای رفتن است. در آخر آیه می‌فرماید: «حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً» خوب تکیه گاهی است، زیرا این‌ها در دنیا به حضرت حق که عین پایداری و بقاء است، تکیه کردند. از طرفی چون بهشت صورت عقیده‌ی توحیدی و عمل صالح است باید متوجه باشیم زینت‌ها در آن‌جا در صورتی روحانی ظهور می‌کنند تا روح را به آرامش و قرب ببرند چون همه چیز در بهشت صورت‌های اسمای الهی است. صاحبان کشف و شهود مبنای هر کدام از صورت‌های بهشتی را مطرح کرده‌اند.(9)
    داستانی عبرت آموز

    وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً (32)
    برای آن‌ها مثال آن دو مرد را بزن که برای یکی از آن‌ها دو باغ از انگور قرار دادیم و پیرامون آن‌ها را از درختان خرما پوشاندیم و میان آن‌ها کشتزاری پدید آوردیم.
    علامه طباطبایی(ره) می‌فرمایند: این آیات متضمن دو مَثَل است که حقیقت ملکیتِ آدمی را نسبت به آنچه در زندگی دنیا و زینت‌های فریبنده و سریع الزوال زندگی‌ دارد، بیان می‌کند این‌ها آدمی را از یاد پروردگارش غافل و مشغول می‌سازد و به خیالش می‌قبولاند که راستی مالک آن‌ها است. لذا برگشت این آیات به توضیح همان حقیقتی است که خداوند در آیه‌ی «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها» بدان اشاره دارد.
    آیه‌ی فوق در رابطه با «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ» روشن می‌کند این جهان، جهان امتحان است و تو نباید از اعراض کافران اندوه بخوری، می‌گوید: برای این مردمی که فرو رفته در زینت حیات دنیا شدند و از ذکر خدا روی گردان گشتند، مثلی بزن تا بفهمند دل به سرای خالی بسته‌اند و آنچه بدان فریفته شده‌اند خیالی بیش نیست. مَثَلِ دو مردی که یکی از آن‌ها دو باغ انگور داشت که درخت‌های نخل را اطراف آن باغ قرار دادیم و میانه‌ی آن دو باغ زراعتش بود تا آن باغ هم میوه‌ و هم آذوقه‌ی صاحبش را تأمین کند و مردی که از این امکانات دنیایی محروم بود. در واقع می‌خواهد روشن کند بین زندگی ایمانی با زندگی غیر ایمانی در این دنیا و آن دنیا، تفاوت اساسی هست. می‌فرماید:
    کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (33)
    این دو باغ در عین آن که میوه می‌دادند، چیزی از میوه دادن به طور کامل کم نداشتند و ما بین این دو باغ نهری را روان کردیم تا به بهترین شکل باغ‌ها آبیاری شوند.
    وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (34)
    یکی از آن دو مرد که بهره و میوه‌های فراوانی داشت، مغرورانه به رفیقش گفت من از دو جهت از تو بهترم، یکی از نظر مال و ثروت و دیگر از نظر خدم و حشم و عزت اجتماعی.
    ملاحظه کنید اهل دنیا گرفتار چه پندارهایی نسبت به خود می‌شوند، گویا تصور می‌کرده همه‌ی این اموال و موقعیت را خودش شکل داده و احدی نمی‌تواند از دست او خارج کند، در آن حدّ که حتی جایی برای خدا هم قائل نبوده و به این خیال که با داشتن این اموال و زیبایی‌ها حاجتی به خدا ندارد و می‌تواند بدون خدا و به طور مستقل هر کاری خواست بکند، چون داشتن این امکانات را از زرنگی خود می‌دانست و همین امر موجب شد که بر رفیق خود تا آن حدّ تکبر بورزد و دین و دنیای خود را از دست بدهد.
    قرآن می‌خواهد بگوید: اگر این طور فکر کردی که چون مال داری و از نظر اقتصادی کارهایت جلو رفت پس آدم مهمی هستی، بدان که همین طرز فکر سبب نابودی‌ات می‌شود.
    در آیه‌ی 6 همین سوره ملاحظه فرمودید خدا فرمود: با زینت‌های زمین مردم را امتحان می‌کنیم و در این مثال یک انسان ثروتمند و یک انسان فقیر را مدّ نظر ما قرار می‌دهد، در حالی که باید انسان ثروتمند همه‌ی دارایی خود را به خدا نسبت بدهد و آن را وسیله‌ی امتحان خود به شمار آورد و بندگی خود را به خدا نشان دهد، مشرکانه ادعا می‌کند برتر از رفیقش است که آن امکانات در اختیار او نیست. این مشکل اصلی گرفتارانِ دنیاست که فکر می‌کنند نیازی به خدا ندارند و مستقلاً می‌توانند ثروت خود را مدیریت کنند و به انتها برسانند. غافل از این که خداوند می‌خواهد از طریق نفعی که از طریق این امکانات به ما می‌رسد ما را امتحان کند. اگر کسی فکر کرد در این عالم مستقل است ربوبیت حق را نشناخته و معلوم است که کارش به انکار قیامت می‌کشد چون نمی‌تواند بپذیرد نظامی برای حساب‌رسی به کارهای او در میان است.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ای پیامبر! اساس کار را بر این بگذار که کار را با نیروهای مخلص جلو ببری آن‌هایی که جهت روح خود را به کلی به سوی حق قرار داده‌اند. آن‌چه ای پیغمبر بر تو واجب است به سربردن با آن‌هایی است که به دنبال زینت زندگی دنیا نیستند که منظور ادامه‌ی کار با آدم‌های ساده و بی پیرایه‌ای است که انگیزه‌ی خودنمایی و دنیاداری ندارند. رمز بقای دین در این نکته است و هرگز آدم هایی که خود را با امکانات دنیایی قدرتمند جلوه می‌دهند نمی‌توانند عامل پیشرفت دین باشند، هرگز دین با این نوع آدم‌ها حفظ نشده و نمی‌شود.
    دین الهی آمده است تا ما بتوانیم روح مان را با خدا مرتبط کنیم و در تقرب به خدا موفق شویم و بقیه‌ی امور همه فرعِ این هدف است، حال اگر این موضوع فراموش شود بقیه‌ی امور چه فایده‌ای دارد؟ بدین لحاظ به رسولش دستور می‌دهد با افرادی باش که «یُریدُونَ وَجْهَهُ» وجه الهی را اراده کرده‌اند و تلاش دارند در این عالم - ماوراء ظاهر زندگی دنیایی- به حق نظر کنند. این‌ها کسانی هستند که متوجه مقصد و مقصود دین هستند، بقیه اگر وارد دین شوند سعی می‌کنند جهت دین‌داری را به سوی اهداف دیگری سوق دهند.


    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    این که به ما فرموده‌اند: بعد از معرفت به خداوند، هیچ عملی در این دنیا بهتر از نماز نیست، به جهت آن است که در نماز، انسان در مسیری قرار می‌گیرد که آن مسیر، هدف دین‌داری است. نماز جاده‌ی ارتباط روح به مقام اسمای الهی است و این همه‌ی مقصد و مقصود انسان است. خداوند می‌گوید ای پیامبر با کسانی به سر ببر و کارها را جلو ببر که در طلب وجه الهی هستند و جهت روح خود را در راستای ارتباط با حق شکل داده‌اند و نه در جهت ارتباط با دنیا. به همین جهت تأکید می‌کند چشم از این افراد برندار به سوی کسانی که زندگی دنیایی را مدّ نظر دارند و در آخر با تأکید فراوان می‌فرماید: «وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» به هیچ وجه از کسانی که قلبشان از ما غافل است چیزی و پیشنهادی نپذیر. کسانی که عنادشان با خدا موجب تسلط غفلت از یاد خدا بر قلبشان شده هیچ پیشنهاد درستی- حتی با ظاهر دلسوزانه- ندارند، باید بفهمند ما هیچ توصیه‌ای از این افراد را نمی‌پذیریم. چون این افراد فقط دنیا را می‌بینند و نظر به عالم غیب و معنویت ندارند تا ما را در راستای آن اهدافِ بلند کمک برسانند. مضافاً این‌که روشن می‌کند پیروی از هوس و افراط در آن از آثار غفلت قلب است به همین جهت در آخر آیه فرمود: «وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» یعنی شاخصه‌ی اهل دنیا آن است که از هوس خود پیروی می‌کنند و به طور کلی انسان‌های افراط کاری هستند، به خصوص در موضوع هوس‌رانی.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ملاحظه فرمودید در مطالب قبل دو نکته مدّ نظر بود یکی این‌که در آیه‌ی 6 به پیغمبر(ص) می‌فرماید: ناراحت مباش که بعضی‌ها یا اکثراً دین نمی‌آورند، این قاعده‌ی دنیاست. دیگر این‌که فرمود: دین را عرضه کن و نگران مباش، وظیفه‌ی تو آن است که با مسلمانان متدین و ساده زیست امور را جلو ببری و آن‌ها را رها نکن و از صاحبان قدرت و ثروت که دل در گرو دنیا دارند پیروی مکن. آیا راز بقاء جامعه‌ی دینی همین دو نکته نیست؟
    وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ یَسْتَغیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً (29)
    ای پیامبر! بگو حق تنها از طرف پروردگارتان به شما می‌رسد. پس هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کافرشود. ما برای ظالمین آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌های آن‌ها را احاطه می‌کند و اگر فریادرسی بخواهند به آبی چون مس گداخته که چهره‌ها را بریان می‌کند فریادرسی می‌شوند که بد نوشیدنی و بد جایگاهی است.
    پس تا حال به پیامبر فرمود: اولاً: بر وضع کفار تأسف مخور. ثانیاً: آنچه بر تو وحی شده تلاوت کن. ثالثاً: نفس خویش را بردبار ساز تا با مؤمنین فقیر بسازد. و در نهایت می‌گوید: بگو حق از ناحیه‌ی پروردگارتان است و بیش از این کاری صورت مده، هرکه خواست ایمان می‌آورد و هرکه خواست کافر شود، و نفع ایمان و ضرر کفر به خودشان برمی گردد. این که ما تو را از تأسف به حال کفار نهی کردیم و این که گفتیم به تبلیغ اکتفا کن به این جهت است که «الحقّ منْ ربّکم» حق از ناحیه‌ی پروردگارتان است و ما برای دعوت تو تبعات و آثاری تهیه کرده‌ایم، هم برای مؤمنینِ آن‌ها و هم برای کافران. آنچه برای کافران که در واقع ظالم‌اند تهیه کرده‌ایم، آتشی است که خیمه‌اش آن‌ها را در بر می‌گیرد و اگر فریادرسی را طلب کنند با مسِ ذوب شده به فریادشان رسیده می‌شود که چهره‌ها را بریان و گداخته می‌نماید و این آثار که نصیب کافران می‌شود، بد شرابی و بد تکیه‌گاهی است.

    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    خداوند به پیامبر می‌فرماید برای مردم روشن کن جایگاه این دین و این دستورات در عالم کجاست. می‌فرماید بگو چه بخواهید و چه نخواهید حق تنها از طرف پروردگارتان صادر می‌شود، حال خود دانید، زیرا با ایمان نیاوردن شما موضوع عوض نمی‌شود و حق، باطل نمی‌گردد. منتها این یک حقیقت است که برای ظالمین یعنی آن‌هایی که به دین خدا پشت کنند، عذابی چنین و چنان هست، پس این طور نیست که این‌ها بتوانند راحت هر کاری که می‌خواهند بکنند، ظالمان توسط آتش احاطه می‌شوند، در آن حدّی که اگر در آتش، طلب کمک کنند جوابشان را با آبی از مس مذاب می‌دهند که صورت‌هایشان را بریان می‌کند. بد نوشیدنی است که می‌نوشند و بد تکیه گاهی است که به آن امیدوارند.
    سؤال: آیا اهل دنیا در این دنیا می‌توانند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند و تنها بعد از این دنیا خداوند در آخـرت آن‌ها را عـذاب می‌کند؟
    جواب: این طرز تفکر به این دلیل است که انسان قیامت را دور می‌بیند در حالی که قیامت نزدیک است و دنیا در مقابل قیامت هیچ است، متأسفانه ذهن ما آن قدر با دنیا اُنس گرفته که قیامت را دور می‌داند. ذهن انسانِ کافر فاصله‌ی خود با قیامت را زیاد می‌داند و لذا متوجه حضور خود در قیامت نیست، در حالی که هم اکنون قیامت هست و انسان با هر عملی که انجام می‌دهد همین حالا نسبت او با قیامت شکل می‌گیرد و از آن متأثر می‌شود منتها وقتی پرده کنار رفت ارتباط او شدیدتر می‌شود و احساس او نسبت به نتایج اعمالش بسیار دقیق می‌گردد. مراقب باشید که شیطان قیامت را برای شما دور جلوه ندهد در حالی که رسول خدا(ص) می‌فرماید: «الْانَ قِیامَتِى قَائِم » هم اکنون قیامت من قائم است.(8) چون حجابی بین رسول خدا(ص) و قیامت نیست وگرنه قیامتِ همه‌ی انسان‌ها هم اکنون هست و حجاب دنیا مانع چنین حضوری برای آن‌ها شده است.
    إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً (30)
    جزای مؤمنین، آن‌هایی که عمل صالح انجام دهند ضایع نمی‌شود زیرا این‌ها نیکوکارند و ما هم کسی نیستیم که اجر نیکوکاران را ضایع بگذاریم. شاید این آیه نسبت به آیه‌ی قبلی اشعار دارد بر این که ایمان بدون عمل صالح، ظلم محسوب می‌شود.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    با توجه به سرنوشت کفار در قیامت می‌فرماید نتیجه‌ی زندگی ایمانیِ اهل ایمان ضایع نمی‌گردد، مشروط بر این که اولاً: «آمَنُوا» یعنی عقیده‌شان درست باشد. ثانیاً: «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» یعنی عملی مطابق آن عقیده داشته باشند.
    خداوند در این آیه روشن می‌کند نظام عالم آن چنان نیست که پاداش کسانی که در راستای ایمانی صحیح، عمل نیکو انجام داده‌اند نادیده گرفته شود، هر چند ممکن است در دنیا به آن نحو که شایسته‌ی آن‌ها است پاداشی به آن‌ها داده نشود، این به جهت ظرفیت محدود دنیا و سنت امتحان است که باید در دنیا غلبه داشته باشد وگرنه آن طور نیست که مؤمنین در همین دنیا نیز از برکات روحیه‌ی ایمانی خود بی بهره باشند.
    أُولئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّکِئینَ فیها عَلَى الْأَرائِکِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً (31)
    مؤمنینِ دارای عمل صالح، در قیامت محل‌های قابل اقامت و زندگی دارند که در زیر آن‌ها نهرها جاری است و در آن جا‌ها با دستواره‌هایی از طلا و لباس‌های سبزِ ابریشمیِ نازک و ضخیم، زینت شده‌اند، بر تخت‌ها در آن باغ‌ها و با آن شرایطِ سراسر زینت، تکیه زده‌اند، چه اجر نیکو و چه تکیه‌گاه خوش و نیکویی است.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    برای آن که تاحدی روشن شود پاداش اهل ایمان ضایع نمی‌شود تأکید می‌کند که برای آن‌ها بهشت‌هایی با آن خصوصیات هست. با توجه به این که آن خصوصیات سراسر صورت عقاید و اعمال اهل ایمان است و در واقع در آن شرایط آثار عقیده‌ی پاک و عمل صالح سراسر زندگی و اطراف مومنین را در برگرفته است.
    «جَنَّاتُ عَدْنٍ» که در آیه‌ی فوق آن را محل مؤمنین می‌داند، یعنی جایی که بشود زندگی کرد. از آن جهت که دنیا محل زندگی نیست و جای رفتن است. در آخر آیه می‌فرماید: «حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً» خوب تکیه گاهی است، زیرا این‌ها در دنیا به حضرت حق که عین پایداری و بقاء است، تکیه کردند. از طرفی چون بهشت صورت عقیده‌ی توحیدی و عمل صالح است باید متوجه باشیم زینت‌ها در آن‌جا در صورتی روحانی ظهور می‌کنند تا روح را به آرامش و قرب ببرند چون همه چیز در بهشت صورت‌های اسمای الهی است. صاحبان کشف و شهود مبنای هر کدام از صورت‌های بهشتی را مطرح کرده‌اند.(9)
    داستانی عبرت آموز

    وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً (32)
    برای آن‌ها مثال آن دو مرد را بزن که برای یکی از آن‌ها دو باغ از انگور قرار دادیم و پیرامون آن‌ها را از درختان خرما پوشاندیم و میان آن‌ها کشتزاری پدید آوردیم.
    علامه طباطبایی(ره) می‌فرمایند: این آیات متضمن دو مَثَل است که حقیقت ملکیتِ آدمی را نسبت به آنچه در زندگی دنیا و زینت‌های فریبنده و سریع الزوال زندگی‌ دارد، بیان می‌کند این‌ها آدمی را از یاد پروردگارش غافل و مشغول می‌سازد و به خیالش می‌قبولاند که راستی مالک آن‌ها است. لذا برگشت این آیات به توضیح همان حقیقتی است که خداوند در آیه‌ی «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها» بدان اشاره دارد.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    آیه‌ی فوق در رابطه با «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ» روشن می‌کند این جهان، جهان امتحان است و تو نباید از اعراض کافران اندوه بخوری، می‌گوید: برای این مردمی که فرو رفته در زینت حیات دنیا شدند و از ذکر خدا روی گردان گشتند، مثلی بزن تا بفهمند دل به سرای خالی بسته‌اند و آنچه بدان فریفته شده‌اند خیالی بیش نیست. مَثَلِ دو مردی که یکی از آن‌ها دو باغ انگور داشت که درخت‌های نخل را اطراف آن باغ قرار دادیم و میانه‌ی آن دو باغ زراعتش بود تا آن باغ هم میوه‌ و هم آذوقه‌ی صاحبش را تأمین کند و مردی که از این امکانات دنیایی محروم بود. در واقع می‌خواهد روشن کند بین زندگی ایمانی با زندگی غیر ایمانی در این دنیا و آن دنیا، تفاوت اساسی هست. می‌فرماید:
    کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (33)
    این دو باغ در عین آن که میوه می‌دادند، چیزی از میوه دادن به طور کامل کم نداشتند و ما بین این دو باغ نهری را روان کردیم تا به بهترین شکل باغ‌ها آبیاری شوند.
    وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (34)
    یکی از آن دو مرد که بهره و میوه‌های فراوانی داشت، مغرورانه به رفیقش گفت من از دو جهت از تو بهترم، یکی از نظر مال و ثروت و دیگر از نظر خدم و حشم و عزت اجتماعی.
    ملاحظه کنید اهل دنیا گرفتار چه پندارهایی نسبت به خود می‌شوند، گویا تصور می‌کرده همه‌ی این اموال و موقعیت را خودش شکل داده و احدی نمی‌تواند از دست او خارج کند، در آن حدّ که حتی جایی برای خدا هم قائل نبوده و به این خیال که با داشتن این اموال و زیبایی‌ها حاجتی به خدا ندارد و می‌تواند بدون خدا و به طور مستقل هر کاری خواست بکند، چون داشتن این امکانات را از زرنگی خود می‌دانست و همین امر موجب شد که بر رفیق خود تا آن حدّ تکبر بورزد و دین و دنیای خود را از دست بدهد.
    قرآن می‌خواهد بگوید: اگر این طور فکر کردی که چون مال داری و از نظر اقتصادی کارهایت جلو رفت پس آدم مهمی هستی، بدان که همین طرز فکر سبب نابودی‌ات می‌شود.
    در آیه‌ی 6 همین سوره ملاحظه فرمودید خدا فرمود: با زینت‌های زمین مردم را امتحان می‌کنیم و در این مثال یک انسان ثروتمند و یک انسان فقیر را مدّ نظر ما قرار می‌دهد، در حالی که باید انسان ثروتمند همه‌ی دارایی خود را به خدا نسبت بدهد و آن را وسیله‌ی امتحان خود به شمار آورد و بندگی خود را به خدا نشان دهد، مشرکانه ادعا می‌کند برتر از رفیقش است که آن امکانات در اختیار او نیست. این مشکل اصلی گرفتارانِ دنیاست که فکر می‌کنند نیازی به خدا ندارند و مستقلاً می‌توانند ثروت خود را مدیریت کنند و به انتها برسانند. غافل از این که خداوند می‌خواهد از طریق نفعی که از طریق این امکانات به ما می‌رسد ما را امتحان کند. اگر کسی فکر کرد در این عالم مستقل است ربوبیت حق را نشناخته و معلوم است که کارش به انکار قیامت می‌کشد چون نمی‌تواند بپذیرد نظامی برای حساب‌رسی به کارهای او در میان است.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 4 از 15 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi