2 - شیخ محمود شبستری:
(در گذشته 720 ه ق)
بسی گفتند از عیسی و مهدی - مجرد شو، تو هم عیسای مهدی
زمهدی، گرچه روزی چند، پیشی - بکش دجال خود، مهدی خویشی
چو تو، در معرفت، چون طفل مهدی - چه دانی، قدر علم و فضل مهدی؟
به نور علم می کن دیده روشن - که تا بتوانیش هر لحظه دیدن
که گر در جهل خود، دایم، نشینی - چو مهدی پشت آید، هم نبینی
برو از علم مهدی بهره بر گیر - جوانمردی کن و بشنو از این پیر
خوشا وقت کسان عهد مهدی - خوشا آن کودکان مهد مهدی
که هر علمی که باشد زیر کان را - الف،، بی، تی بود، آن کودکان را
ز علمش خلق عالم، علم گیرند - ز دینش، مشرکین هم دین پذیرند
هر آن سری که هست امروز پنهان - به علم خویشتن پیدا کند آن
به دورش، دولت حق رخ نماید - جهان را فیض وی فرخ نماید
تمنی باشد آنگه مردگان را - که یکبار دگر یابند جهان را
که تا از جهل کلی دور گردند - ز شمس علم او، پر نور گردند
ره عرفان نفس خود بیابند - بدان عرفان، به سوی حق شتابند
بتابد نور او از سوی مغرب - بر آید آفتاب از کوی مغرب(276)
ما، به منظور تکمیل مباحث این بخش، که از رشته های گوناگون معارف و فلسفه، مطالبی درباره مهدی و مهدویت آوردیم، این قسمت را هم از عرفان و عارفان نقل کردیم.