صفحه 15 از 38 نخستنخست ... 511121314151617181925 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 150 , از مجموع 374

موضوع: اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول)

  1. Top | #141

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    د) مجازات انحراف و کفاره گناه


    پس از بازگشت حضرت موسی، و توبه بنی اسرائیل، سامری با حکم حضرت موسی محکوم به مجازاتی سخت شد و با این مجازات به ذلت و خواری مبتلا شد و قوم حضرت موسی (علیه السلام) برای کفاره گناه خود، به کشتن یکدیگر محکوم شدند.
    اینگونه مجازاتها و کفاره های گناهان نیز اختصاص به سامری و قوم حضرت موسی ندارد هر ملتی که در پیروی از حق کوتاهی کند مجازات خواهد شد و همه کسانی که برای رسیدن به قدرت و شهرت در برابر حق بایستند به خواری و ذلت مبتلا می شوند مردمی که زیر بار حکومت امیرمؤمنان (علیه السلام) نرفتند در زمان حجاج بن یوسف به ذلت افتادند و قاتلان امام حسین (علیه السلام) نیز به بدترین مجازاتها به دست مختار ثقفی مبتلا شدند.








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #142

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    بلعم باعوراء (عالمی مستجاب الدعوة که بدعاقبت شد)


    یکی از بدعاقبتان معروف تاریخ بنی اسرائیل، که باید عبرت همه عالمان دینی و صاحبان مقامات معنوی قرار گیرد، شخصی به نام بلعم باعوراء است. آیات 175 تا 178 سوره اعراف مربوط به داستان اوست. در این آیات شریفه قرآن کریم، آمده است:
    و اتل علیهم نبا الذی آتیناه آیتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین و لو شئنا لرفعناه بها و لکنه اخلد الی الارض و اتبع هواه فمثله کمثل الکلب أن تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث ذلک مثل القوم الذین کذبوا بایاتنا فاقصص القصص لعلهم یتفکرون ساء مثلا القوم الذین کذبوا بایاتنا و انفسهم کانوا یظلمون من یهد الله فهو المهتدی و من یضلل فاولئک هم الخاسرون
    (و بر آنها بخوان جریان آن کس را که نشانه هایی از خویش به او دادیم اما از آنها جدا شد، و به شیطان پیوست تا اینکه از گمراهان شد و اگر می خواستیم او را بالا می بردیم، اما، به زمین چسبید و از خواست دل خویش، پیروی کرد. پس مثل او مثل سگی است که اگر به او حمله کنی، زبان از دهان بیرون آورد و اگر رهایش سازی، زبان از دهان بیرون آورد. این است جریان گروهی که آیات ما را تکذیب کردند. پس، این داستان ها را برای آنها، بازگو، شاید که بیاندیشند. مثل گروهی که آیات ما را تکذیب کردند و به خود ستم نمودند بد مثلی است. تنها، کسانی هدایت می شوند که خدا، آنها را هدایت کند و تنها، کسانی که خدا، آنها را گمراه کند زیان کارانند).
    در آیات کریمه فوق، به داستان کسی اشاره شده است که دارای مقاماتی معنوی بوده و آنها را از دست داده و گمراه شده است در این آیات، نام این فرد و داستان او به روشنی نیامده است اما، روایات معصومین (علیه السلام) حقایق بیشتری از این جریان را بیان کرده اند. بر اساس این روایات، می توان جریان این فرد را چنین بیان کرد:
    قرار بود میان حضرت موسی و اهل مدین(155)، در منطقه ای از سرزمین کنعان از شام جایی بین اریحا، اردن، کوه بلقاء و تیه، جنگی رخ دهد(156) تا حضرت موسی آن سرزمین را از سیطره عمالقه بیرون آورد. آن حضرت، لشکری با فرماندهی یوشع بن نون و کالب بن یوفنا به سوی آن منطقه فرستاد(157). میان مردم مدین شخصی از یاران حضرت موسی (علیه السلام)، به نام بلعم حضور داشت(158) که نام پدرش باعوراء بود(159). گفته اند: وی از نسل حضرت لوط یعنی از فرزندان هاب بن لوط بوده(160).
    بلعم باعورا، از دانشمندان و عالمان دینی بنی اسرائیل، به شمار می آمد و از مبلغین سخت کوش دین حضرت موسی (علیه السلام) بوده به گونه ای که، معمولا، حضرت موسی، کارهای سخت را به او واگذار می کرد، از ماموریت های او، از طرف حضرت موسی سفر به مدین برای دعوت مردم آنجا به دین حق بود(161) که گویا، همین سفر موجب اقامت او در مدین شد و کم کم نفع و ضررهای او با مردم آنجا هماهنگ و یکسان شده بود و خویشان او هم اهل همانجا بودند.







    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 24-10-2019 در ساعت 20:06
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #143

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    بلعم مقام معنوی بسیار بالائی داشت، او به اسم اعظم الهی، معرفت پیدا کرده بود و مستجاب الدعوة شده بود(162). برای همین، ملوک مدین قبل از آغاز جنگ از بلعم باعوراء خواستند که لشکریان حضرت موسی را نفرین کند(163)، چون مطمئن بودند که تاب مقاومت در برابر لشکریان حضرت موسی را ندارند(164).
    بلعم، در ابتدا نپذیرفت و گفت: چگونه به حضرت موسی نفرین کنم در حالیکه او پیامبر خداست و مؤمنین و فرشتگان الهی با او هستند، مجددا، به سراغ او آمدند و باز نپذیرفت. به سراغ همسر او رفتند و برای او هدیه ای بردند و از او خواستند که نفرین به حضرت موسی و قوم او را برای بلعم، نیکو جلوه دهد. همسر بلعم پذیرفت، و با شوهرش صحبت کرد، اما، همچنان، بلعم، از این کار امتناع می ورزید، سرانجام به همسرش گفت: برای این کار استخاره می گیرم(165)، (یعنی با خدا مشورت می کنم) استخاره او چنین بود که می خوابید تا در عالم خواب به او بگویند چه باید بکند(166) در عالم خواب، او را از نفرین به حضرت موسی و یارانش منع کردند بلکه، به او گفتند: برای قوم حضرت موسی دعا کن و دشمنان آنها را نفرین کن. از خواب برخاست و به همسرش گفت: مرا از این کار نهی کردند، همسرش از او خواست که مجددا استخاره کند، مجددا خوابید، این بار به او جوابی ندادند. همسرش به او گفت: اگر نفرین به قوم موسی کار بدی بود دوباره تو را نهی می کردند. سرانجام، بلعم به خواست همسرش تن داد و سوار بر الاغی شد تا به بالای کوهی برود و بر بنی اسرائیل مشرف شود و آنها را نفرین کند، اما الاغ او به کندی حرکت می کرد و پس از چند قدم، سینه خود را روی زمین گذاشت و خوابید و دیگر حرکت نکرد. بلعم شروع به زدن الاغ کرد هنگامی که بلعم، زدن خود را شدید کرد خدای متعال، الاغ او را به سخن آورد، الاغ به بلعم گفت: وای بر تو ای بلعم، کجا می روی؟! آیا نمی بینی که فرشتگان مرا از رفتن نهی می کنند؟! اما، بلعم گوش نداد(167) و طبق بعضی روایات، آنقدر الاغ را زد تا الاغ کشته شد(168) و بعد پیاده به راه خود ادامه داد.
    از کوه بالا رفت وقتی بر بنی اسرائیل مشرف شد چون خواست به بنی اسرائیل نفرین کند، زبانش از آن منصرف گردید و برای آنها دعا کرد و چون خواست به قوم خود دعا کند، زبانش از آن منصرف گردید و آنها را نفرین کرد. گفتند: بلعم چه می کنی؟! مگر بنا نبود عکس این، عمل کنی؟! گفت: خدا بر زبانم سیطره پیدا کرد.
    پس از این کار، زبانش از دهانش بیرون آمد و روی سینه اش قرار گرفت و احساس کرد اسم اعظم از او گرفته شده است و از درگاه الهی رانده شده است. به اهل مدین گفت: اکنون دنیا و آخرتم از دستم رفت و اینک، راهی جز خدعه و فریب، برایم باقی نمانده است، الان شما را به کاری راهنمایی می کنم که بنی اسرائیل را نابود می کند: زنا نزد خدا منفور و مبغوض است. این کار در میان مردمی رایج نمی شود مگر آنکه خدای متعال آنها را به مرگ و هلاکت مبتلا می سازد پس، زن هایی از خود را زینت کنید و به بهانه فروش اجناسی به میان بنی اسرائیل بفرستید و آنها را وادار کنید که به سراغ مردان بنی اسرائیل بروند و خود را به آنها عرضه کنند. چون بنی اسرائیل، فعلا مسافرند، (یعنی، به همسران خود دسترسی ندارند)، امید است که مرتکب این گناه شوند پس، اگر پیشنهادی به زن های شما دادند آن را بپذیرند.
    قوم بلعم، پیشنهاد او را پذیرفتند و به آن عمل کردند. کار به جایی رسید که یکی از بنی اسرائیل به نام زمری بن شلوم (که بزرگترین فرزند شمعون بن یعقوب بود)، زنی را به همراه خود نزد حضرت موسی (علیه السلام) آورد و گفت: گمان می کنم که خواهی گفت: این زن بر من حرام است، به خدا قسم، هرگز از تو اطاعت نخواهم کرد. این را گفت و آن زن را به خیمه خود برد و به گناه با او مبتلا شد و بدین ترتیب این گناه در لشکر بنی اسرائیل، رواج یافت.
    پس از آن، خدای متعال، بیماری مسری و مهلک طاعون را به سراغ این قوم فرستاد، این بیماری، طبق قولی بیست هزار و به نقلی دیگر هفتادهزار نفر از بنی اسرائیل را هلاکت کرد تا اینکه، یکی از فرماندهان لشکر حضرت موسی به نام فنحاص بن عیزار بن هارون (که نوه حضرت هارون و از نوادگان برادر حضرت موسی بود) از سفر بازگشت و جریان فساد در لشکر حضرت موسی و بلای طاعون را شنید، به سراغ زمری بن شلوم رفت او را در بستر آن زن دید با سلاحی که در دست داشت هر دو را کشت.
    با کشته شدن زناکاران، طاعون از قوم بنی اسرائیل برداشته شد پس از آن، بنی اسرائیل بر دشمنان خود پیروز شدند(169) و توانستند جمع کثیری از لشکریان مدین را بکشند و یا اسیر کنند. از جمله کسانی که در جمع دشمنان حضرت موسی کشته شد، بلعم بود(170) و برخی هم نوشته اند ابتدا بلعم را اسیر کردند و نزد حضرت موسی آوردند و حضرت موسی او را کشتند(171).
    و بدین طریق یکی از عالمان عارف و یکی از مبلغان و یاران حضرت موسی به یکی از دشمنان خدا و دوستان شیطان تبدیل شد به گونه ای که آیه شریفه فوق درباره او می فرماید: فاتبعه الشیطان و سرانجام، بلعم بدون آنکه به خواسته های دنیوی خویش برسد به دست پیامبر خدا (یا، به وسیله لشکر پیامبر خدا)، در همین دنیا هم به سزای عمل خویش رسید.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #144

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    از کوه بالا رفت وقتی بر بنی اسرائیل مشرف شد چون خواست به بنی اسرائیل نفرین کند، زبانش از آن منصرف گردید و برای آنها دعا کرد و چون خواست به قوم خود دعا کند، زبانش از آن منصرف گردید و آنها را نفرین کرد. گفتند: بلعم چه می کنی؟! مگر بنا نبود عکس این، عمل کنی؟! گفت: خدا بر زبانم سیطره پیدا کرد.
    پس از این کار، زبانش از دهانش بیرون آمد و روی سینه اش قرار گرفت و احساس کرد اسم اعظم از او گرفته شده است و از درگاه الهی رانده شده است. به اهل مدین گفت: اکنون دنیا و آخرتم از دستم رفت و اینک، راهی جز خدعه و فریب، برایم باقی نمانده است، الان شما را به کاری راهنمایی می کنم که بنی اسرائیل را نابود می کند: زنا نزد خدا منفور و مبغوض است. این کار در میان مردمی رایج نمی شود مگر آنکه خدای متعال آنها را به مرگ و هلاکت مبتلا می سازد پس، زن هایی از خود را زینت کنید و به بهانه فروش اجناسی به میان بنی اسرائیل بفرستید و آنها را وادار کنید که به سراغ مردان بنی اسرائیل بروند و خود را به آنها عرضه کنند. چون بنی اسرائیل، فعلا مسافرند، (یعنی، به همسران خود دسترسی ندارند)، امید است که مرتکب این گناه شوند پس، اگر پیشنهادی به زن های شما دادند آن را بپذیرند.
    قوم بلعم، پیشنهاد او را پذیرفتند و به آن عمل کردند. کار به جایی رسید که یکی از بنی اسرائیل به نام زمری بن شلوم (که بزرگترین فرزند شمعون بن یعقوب بود)، زنی را به همراه خود نزد حضرت موسی (علیه السلام) آورد و گفت: گمان می کنم که خواهی گفت: این زن بر من حرام است، به خدا قسم، هرگز از تو اطاعت نخواهم کرد. این را گفت و آن زن را به خیمه خود برد و به گناه با او مبتلا شد و بدین ترتیب این گناه در لشکر بنی اسرائیل، رواج یافت.
    پس از آن، خدای متعال، بیماری مسری و مهلک طاعون را به سراغ این قوم فرستاد، این بیماری، طبق قولی بیست هزار و به نقلی دیگر هفتادهزار نفر از بنی اسرائیل را هلاکت کرد تا اینکه، یکی از فرماندهان لشکر حضرت موسی به نام فنحاص بن عیزار بن هارون (که نوه حضرت هارون و از نوادگان برادر حضرت موسی بود) از سفر بازگشت و جریان فساد در لشکر حضرت موسی و بلای طاعون را شنید، به سراغ زمری بن شلوم رفت او را در بستر آن زن دید با سلاحی که در دست داشت هر دو را کشت.
    با کشته شدن زناکاران، طاعون از قوم بنی اسرائیل برداشته شد پس از آن، بنی اسرائیل بر دشمنان خود پیروز شدند(169) و توانستند جمع کثیری از لشکریان مدین را بکشند و یا اسیر کنند. از جمله کسانی که در جمع دشمنان حضرت موسی کشته شد، بلعم بود(170) و برخی هم نوشته اند ابتدا بلعم را اسیر کردند و نزد حضرت موسی آوردند و حضرت موسی او را کشتند(171).
    و بدین طریق یکی از عالمان عارف و یکی از مبلغان و یاران حضرت موسی به یکی از دشمنان خدا و دوستان شیطان تبدیل شد به گونه ای که آیه شریفه فوق درباره او می فرماید: فاتبعه الشیطان و سرانجام، بلعم بدون آنکه به خواسته های دنیوی خویش برسد به دست پیامبر خدا (یا، به وسیله لشکر پیامبر خدا)، در همین دنیا هم به سزای عمل خویش رسید.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #145

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    چند نکته

    درباره آیات که به جریان بلعم باعوراء اشاره دارد نکاتی قابل توجه است:
    1) اقوال در شان نزول آیه
    در این آیات شریفه، نامی از بلعم به میان نیامده است بهمین جهت، درباره شان نزول آن، اختلافات و اقوالی هست این اقوال عبارتند از:
    أ) مردی با سه دعای مستجاب
    بعضی گفته اند: این آیات، درباره شخصی از بنی اسرائیل است که سه جاجت مستجاب داشت اما، به سبب اطاعت از همسر خویش و پیروی از خواسته او، همه آنها را از دست داد(172). داستان این فرد از این قرار است:
    از ابن عباس نقل شده است که به مردی از بنی اسرائیل، سه حاجت مستجاب داده شد این مرد، دارای همسری به نام بسوس بود که از این همسر، فرزندانی داشت، وقتی زن، از اینکه شوهرش سه دعای مستجاب دارد، آگاه شد نزد او آمد و از او خواست که یکی از آن دعاها را برای او قرار دهد، آن مرد، از همسرش پرسید: تو چه می خواهی؟ گفت: می خواهم که از خدا بخواهی که مرا زیباترین زن در میان بنی اسرائیل قرار دهد، مرد پذیرفت و برای او دعا کرد، و حاجتش مستجاب شد اما، آن زن، پس از استجابت آن دعا، گفت: من، این را دوست ندارم من، خواست دیگری دارم شوهرش (عصبانی شد) و او را نفرین کرد که خدای متعال او را به صورت سگی درآورد. این دعا هم مستجاب شد. زن، تبدیل به سگی شد بدین صورت، آن مرد، دو دعای مستجاب خود را از دست داد.
    فرزندان آن زن، سراغ پدر آمدند و گفتند: وضعیت مادرمان، قرار و آرامش را از ما گرفته است و مورد طعن و سرزنش مردم قرار گرفته ایم، دعا کن که مادرمان به حال اول برگردد، پدر، پذیرفت و سومین دعای او نیز مستجاب شد و این زن به حال اول خود برگشت(173) و بدین صورت، آن مرد دعاهای مستجاب، یعنی، آن آیات الهی ای که به او داده شده بود به خاطر خواسته های دنیوی از دست داد.






    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 27-10-2019 در ساعت 20:51
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #146

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    اما اکثر مفسرین این قول را، درباره شان نزول این آیات، قابل ذکر ندیده اند و در تفاسیر خود نیاورده اند و کسانی هم که این داستان را ذکر کرده اند آن را متناسب با مضمون این آیات ندیده اند(174).
    ب) امیةبن ابی صلت ثقفی شاعر
    برخی هم گفته اند: مراد آیه شریفه داستان امیة بن ابی صلت ثقفی است درباره او گفته شده است:
    امیه از کسانی بود که با خواندن کتاب هایی قدیمی، می دانست که پیامبری از سوی خدا به سوی آن امت مبعوث خواهد شد. امید داشت که آن پیامبر، خود او باشد. از شهر خارج شد و به بحرین رفت و هشت سال در آنجا اقامت کرد. در این ایام، حضرت محمد 6 به پیامبری خدا مبعوث شد. وقتی امیه از سفر طولانی خود برگشت پیامبر اسلام را به همراه جمعی از صحابی آن حضرت ملاقات کرد. آن حضرت او را به اسلام دعوت کردند و سوره یس را برای او خواندند آنگاه که تلاوت حضرت به پایان رسید، امیه از جا پرید و در حالی که پاهای خود را می کشید از آنجا رفت و گروهی از قریش که همراه بودند به دنبال او رفتند. سپس، به او گفتند: نظرت چیست؟ گفت: شهادت می دهم که او حق است. گفتند: از او پیروی کنیم؟ گفت: تا ببینیم. پس از آن، امیه، به شام رفت. بعد از جنگ بدر بود که از شام برگشت. تصمیم داشت مسلمان شود اما، به پیامبر حسادت ورزید (و جنگ بدر را بهانه قرار داد) و گفت: اگر او، پیامبر خدا بود، خویشان خود رانمی کشت. سپس، امیه، به طائف رفت و همانجا مرد.
    پس از مدتی، خواهرش فارعه نزد رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد حضرت، مرگ امیه را از خواهرش پرسیدند، فارعه گفت: آری، امیه از دنیا رفته است. حضرت فرمودند: اگر شعری از اشعار او بیاد داری بخوان. فارعه، اشعاری را از برادر خود برای پیامبر خواند. حضرت فرمودند: اشعار دیگری را از او بخوان. فارعه قصیده طولانی ای از امیه برای پیامبر خواند و پس از آن، باز قصیده دیگری خواند که در آن قصائد، امیه به جهان آخرت، اعتراف کرده بود. پیامبر فرمودند: ان اخاک آمن شعره و کفر قلبه (شعر برادرت ایمان آورد اما، قلب او کفر ورزید)، و سپس فرمودند: خدای متعال این آیات را درباره او نازل کرده است که واتل علیهم نبا الذی آتیناه آیاتنا(175).
    طبق این قول درباره شان نزول این آیات، مراد از آتیناه آیاتنا همان معرفت امیه، به مبعوث شدن پیامبر بوده است. اما، علامه طباطبایی (قدس سرة) پس از ذکر این داستان، به نقل از تفسیر روح المعانی و مجمع البیان، می فرمایند: اینکه گفته شده است این آیات درباره امیه است از باب تطبیق است چه آنکه، این آیات در مکه نازل شده است و سوره اعراف سوره مکی است(176).







    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 28-10-2019 در ساعت 19:06
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #147

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    ج) ابوعامر بن نعمان بن صیفی راهب(بانی مسجد ضرار)
    برخی هم، شان نزول آیات فوق را ابوعامر بن نعمان فرزند صیفی راهب می دانند. او در زمان جاهلیت لباسی که با مو بافته شده بود و راهب ها آن را می پوشیدند، می پوشید و اهل رهبانیت (177)بود. اما، در زمان نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) با آن حضرت مخالفت کرد. داستان مقابله او با پیامبر اسلام را، مرحوم طبرسی در مجمع البیان چنین آورده اند:
    ابوعامر، به مدینه آمد و از پیامبر پرسید: چه چیزی آورده ای؟ فرمود: دین حنیف ابراهیمی آورده ام، گفت: من، هم اکنون بر همان دین هستم. پیامبر فرمودند: نه، تو آن دین، را نداری زیرا، در آن دین چیزهایی را داخل کرده ای که در آن نبوده است، ابو عامر گفت: خدا، هر کدام از ما را که دروغ می گوئیم مطرود و تنها بمیراند. سپس ابوعامر به شام رفت و از منافقین خواست که برای مقابله با پیامبر، سلاح آماده کنند و پس از آن، نزد قیصر رفت و لشکری فراهم آورد تا پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را از مدینه اخراج کند اما، بدون اینکه بتواند کاری کند تنها و مطرود در شام درگذشت.
    ابوعامر، همان کسی است که پیامبر او را فاسق خواندند(178) و منافقین مسجد ضرار را برای او بنا کرده بودند(179) و بعضی هم گفته اند: او، خود، بانی مسجد ضرار بود(180).
    علامه طباطبایی درباره این قول هم، یعنی، اینکه شان نزول آیات 175 - 176 سوره اعراف، ابوعامر باشد فرمودند: همان اشکالی که درباره امیه گفته شد یعنی مکی بودن سوره اعراف درباره ابوعامر هم وجود دارد(181).
    د) مغیرة بن شعبة
    صاحب تفسیر نورالثقلین حدیثی را از تفسیر عیاشی نقل کرده است که در آن امام باقر (علیه السلام) این آیات را بر مغیرة بن شعبة بن عامر تطبیق کرده اند و فرموده اند: مثل او، مثل بلعم باعوراء است که به او اسم اعظم داده شد و آن آیات درباره او نازل شد(182). اما، این قول، نه تنها تعارضی، با اینکه مراد از آیات فوق، بلعم باشد تعارضی ندارد بلکه، در آن، به تطبیق بودن تصریح بودن تصریح شده است. بلکه، در آن، به تطبیق بودن تصریح شده است.
    ه) همه بدعاقبتان
    بعضی هم مدعی شده اند که این آیات، درباره شخصی معین نیست بلکه، درباره همه کسانی که ابتدا، اهل هدایت بودند و سرانجام به انحراف کشیده شدند(183).
    اما، همانطور که صاحب تفسیرالمیزان گفته اند، روشن است که این آیات کریمه، مربوط به داستان و جریان خاصی است و نمی توان گفت: درباره شخص خاصی نیست(184).
    و) اصل بودن بلعم باعور، در شان نزول
    دیدگاه دیگر، که مفاد روایات متعددی هم هست و مورد تایید اکثر مفسران شیعه قرار گرفته(185)، این است که اصل در این آیات، بلعم باعوراء است اما، بر همه منحرفینی که قبل از انحرافشان اهل هدایت بودند، قابل تطبیق است. امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: الاصل فی ذلک بلعم ثم ضربه الله مثلا لکل موثر هواه علی هدی الله من اهل القلبة(186) (اصل در این آیات بلعم است سپس، خدای متعال آن را مثلی برای همه کسانی از اهل قبله (مسلمانان) قرار داد که هوای نفس خود را بر هدایت الهی ترجیح می دهند).
    2)مراد از آیاتنا
    غالب مفسرین، به پیروی از روایات معصومین (علیه السلام)، بر این باورند که مراد از آیاتنا در آیه شریفه واتل علیهم نبا الذی آتیناه آیاتنا اسم اعظم و مستجاب الدعوه بودن است اما برخی گفته اند: که مراد معجزه است و بلعم باعورا پیش از انحرافش پیامبر بوده است اما، همانطور که برخی تصریح کرده اند: این ادعا، بی تردید، نادرست است زیرا، با عصمت پیامبران تعارض دارد(187). لازم به ذکر است، این ادعا را شارحین تورات هم، در شرح داستان بلعم، که در باب بیست و دوم از سفر اعداد از تورات آمده است آورده اند(188).
    3)مراد از اتبعه
    در معنای اتبعه الشیطان دو قول وجود دارد برخی تصریح کرده اند: که اتبعه به معنای اتبعه است یعنی شیطان، در پی او افتاد(189) اما، برخی با استناد به مفردت راغب(190) گفته اند: اتبعه به معنای لحقه است و معنای آن این است که او به جمع اولیاء شیطان پیوست و از جمع اهل هدایت خارج شد(191).
    4)وجه شبه در تشبیه
    در وجه شباهت بلعم، بلکه همه کسانی که از راه هدایت خارج می شوند به سگی که اگر به او حمله کنی زبانش را بیرون می آورد و اگر او را رها کنی باز چنین می کند اقوالی به شرح ذیل وجود دارد:
    أ) تشبیه این گونه افراد به سگ به جهت پستی و پایین بودن منزلت و کوتاهی همت است اما، ذکر یلهث در آیه ویژگی خاصی را بیان نمی کند زیرا رسم عرب این است که وقتی کسی را به خاطر پستی به سگ تشبیه می کند، این صفت از سگ را نیز که در مشبه به هست اما، در مشبه نیست برای او می آورد(192).
    ب) برخی دیگر گفته اند: مراد از یلهث زمانی است که سگ می خواهد با زبان خود، به مردم آزار برساند، از این رو، به کسی که با زبان خود مردم را آزار می دهد، می گویند: فلان لسانه من الفم مثل الکلب (فلانی، مثل سگ، زبانش را از دهان بیرون آورد) و مراد از یلهث صداکردن سگ است و بهرحال، مراد این است که اگر او را موعظه کنی یا نکنی تغییری نمی کند همانطور که سگ در هر حال زبان خود را بیرون می آورد چه آنکه، سگ چون قلب چون کوچکی دارد در هنگام تشنگی و گرما، ناچار است نفس کشیدن خود را تند و شدید کند، بر خلاف حیوانات دیگر که نیازی به آن ندارند و برخی هم، یلهث را کنایه از اضطراب دانسته اند(193).
    البته نباید فراموش کرد طبق برخی روایات: وقتی بلعم می خواست به حضرت موسی و قومش نفرین کند علاوه بر اینکه اسم اعظم از او گرفته شد، زبانش هم از دهان بیرون افتاد و روی سینه اش قرار گرفت(194) با توجه به اینکه اصل داستان مربوط به بلعم است این نکته نیز قابل توجه است.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #148

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    صاحب تفسیر نورالثقلین حدیثی را از تفسیر عیاشی نقل کرده است که در آن امام باقر (علیه السلام) این آیات را بر مغیرة بن شعبة بن عامر تطبیق کرده اند و فرموده اند: مثل او، مثل بلعم باعوراء است که به او اسم اعظم داده شد و آن آیات درباره او نازل شد(182). اما، این قول، نه تنها تعارضی، با اینکه مراد از آیات فوق، بلعم باشد تعارضی ندارد بلکه، در آن، به تطبیق بودن تصریح بودن تصریح شده است. بلکه، در آن، به تطبیق بودن تصریح شده است.
    ه) همه بدعاقبتان
    بعضی هم مدعی شده اند که این آیات، درباره شخصی معین نیست بلکه، درباره همه کسانی که ابتدا، اهل هدایت بودند و سرانجام به انحراف کشیده شدند(183).
    اما، همانطور که صاحب تفسیرالمیزان گفته اند، روشن است که این آیات کریمه، مربوط به داستان و جریان خاصی است و نمی توان گفت: درباره شخص خاصی نیست(184).






    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 30-10-2019 در ساعت 20:55
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #149

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    و) اصل بودن بلعم باعور، در شان نزول
    دیدگاه دیگر، که مفاد روایات متعددی هم هست و مورد تایید اکثر مفسران شیعه قرار گرفته(185)، این است که اصل در این آیات، بلعم باعوراء است اما، بر همه منحرفینی که قبل از انحرافشان اهل هدایت بودند، قابل تطبیق است. امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: الاصل فی ذلک بلعم ثم ضربه الله مثلا لکل موثر هواه علی هدی الله من اهل القلبة(186) (اصل در این آیات بلعم است سپس، خدای متعال آن را مثلی برای همه کسانی از اهل قبله (مسلمانان) قرار داد که هوای نفس خود را بر هدایت الهی ترجیح می دهند).
    2)مراد از آیاتنا
    غالب مفسرین، به پیروی از روایات معصومین (علیه السلام)، بر این باورند که مراد از آیاتنا در آیه شریفه واتل علیهم نبا الذی آتیناه آیاتنا اسم اعظم و مستجاب الدعوه بودن است اما برخی گفته اند: که مراد معجزه است و بلعم باعورا پیش از انحرافش پیامبر بوده است اما، همانطور که برخی تصریح کرده اند: این ادعا، بی تردید، نادرست است زیرا، با عصمت پیامبران تعارض دارد(187). لازم به ذکر است، این ادعا را شارحین تورات هم، در شرح داستان بلعم، که در باب بیست و دوم از سفر اعداد از تورات آمده است آورده اند(188).
    3)مراد از اتبعه
    در معنای اتبعه الشیطان دو قول وجود دارد برخی تصریح کرده اند: که اتبعه به معنای اتبعه است یعنی شیطان، در پی او افتاد(189) اما، برخی با استناد به مفردت راغب(190) گفته اند: اتبعه به معنای لحقه است و معنای آن این است که او به جمع اولیاء شیطان پیوست و از جمع اهل هدایت خارج شد(191).
    4)وجه شبه در تشبیه
    در وجه شباهت بلعم، بلکه همه کسانی که از راه هدایت خارج می شوند به سگی که اگر به او حمله کنی زبانش را بیرون می آورد و اگر او را رها کنی باز چنین می کند اقوالی به شرح ذیل وجود دارد:
    أ) تشبیه این گونه افراد به سگ به جهت پستی و پایین بودن منزلت و کوتاهی همت است اما، ذکر یلهث در آیه ویژگی خاصی را بیان نمی کند زیرا رسم عرب این است که وقتی کسی را به خاطر پستی به سگ تشبیه می کند، این صفت از سگ را نیز که در مشبه به هست اما، در مشبه نیست برای او می آورد(192).
    ب) برخی دیگر گفته اند: مراد از یلهث زمانی است که سگ می خواهد با زبان خود، به مردم آزار برساند، از این رو، به کسی که با زبان خود مردم را آزار می دهد، می گویند: فلان لسانه من الفم مثل الکلب (فلانی، مثل سگ، زبانش را از دهان بیرون آورد) و مراد از یلهث صداکردن سگ است و بهرحال، مراد این است که اگر او را موعظه کنی یا نکنی تغییری نمی کند همانطور که سگ در هر حال زبان خود را بیرون می آورد چه آنکه، سگ چون قلب چون کوچکی دارد در هنگام تشنگی و گرما، ناچار است نفس کشیدن خود را تند و شدید کند، بر خلاف حیوانات دیگر که نیازی به آن ندارند و برخی هم، یلهث را کنایه از اضطراب دانسته اند(193).
    البته نباید فراموش کرد طبق برخی روایات: وقتی بلعم می خواست به حضرت موسی و قومش نفرین کند علاوه بر اینکه اسم اعظم از او گرفته شد، زبانش هم از دهان بیرون افتاد و روی سینه اش قرار گرفت(194) با توجه به اینکه اصل داستان مربوط به بلعم است این نکته نیز قابل توجه است.








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #150

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    2)مراد از آیاتنا
    غالب مفسرین، به پیروی از روایات معصومین (علیه السلام)، بر این باورند که مراد از آیاتنا در آیه شریفه واتل علیهم نبا الذی آتیناه آیاتنا اسم اعظم و مستجاب الدعوه بودن است اما برخی گفته اند: که مراد معجزه است و بلعم باعورا پیش از انحرافش پیامبر بوده است اما، همانطور که برخی تصریح کرده اند: این ادعا، بی تردید، نادرست است زیرا، با عصمت پیامبران تعارض دارد(187). لازم به ذکر است، این ادعا را شارحین تورات هم، در شرح داستان بلعم، که در باب بیست و دوم از سفر اعداد از تورات آمده است آورده اند(188).
    3)مراد از اتبعه
    در معنای اتبعه الشیطان دو قول وجود دارد برخی تصریح کرده اند: که اتبعه به معنای اتبعه است یعنی شیطان، در پی او افتاد(189) اما، برخی با استناد به مفردت راغب(190) گفته اند: اتبعه به معنای لحقه است و معنای آن این است که او به جمع اولیاء شیطان پیوست و از جمع اهل هدایت خارج شد(191).







    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 01-11-2019 در ساعت 15:20
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 15 از 38 نخستنخست ... 511121314151617181925 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi