برای فهم بهتر این آیه، باید توجه داشته باشیم که غفلت و بی تفاوتی نسبت به فرجام زندگی و خیال رهایی، ناگوارترین پیامدها را برای انسان در پی خواهد داشت بویژه، اگر، در کنار این بی توجهی، دستی مدبر در کمین باشد تا در لحظه حساس، گنهکاران را به دام اندازد و این فرصت رهایی، خود برای این باشد که انسان به دست خود به دام کردارهای بد خویش در افتد و در اندیشه شوم خویش درپیچید.
سارقی را در نظر آورید که عموم مردم و دستگاه های جزایی از اندیشه بد او بی خبرند، اما فردی خیرخواه، با حسن نیت راز او را می پوشاند و با دلسوزی، او را نصیحت می کند و از بدی های کردارش بیمش می دهد، بدان امید که از کردار خویش برگردد و با مال مردم، به عنوان مال بی صاحب برخورد نکند. اما، نصیحت های او در این سارق تأثیر نمی گذارد. بگونه ای که ناصح او ناامید می گردد و راهی برای هدایت او نمی یابد. در اینجاست که چاره ای نمی بیند جز آنکه از این به بعد، دست از پرده پوشی بردارد و مجالی برای رسوایی و کیفر او فراهم آورد و بدین منظور تدبیری می اندیشد:
کالاهایی نفیس در پیش روی او می نهد و برای مدتی زیر پوشش دوربین هایی حساس او را رها می کند تا هر چه می خواهد بکند و به بدترین پاداش شایسته خویش گرفتار آید. در راه، دام هایی می گسترد تا آنگاه که به آخرین حد شایسته اش رسید، به دام افتد و نه راهی برای فرار او باقی می ماند و نه بازگشتی از او پذیرفته شود.