صفحه 1 از 38 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 374

موضوع: اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول)

    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مقدمه مؤلف


    الحمدلله الذی جعل الحمد مفتاحا لذکره و سببا للمزید من فضله و دلیلا علی آلائه و عظمته و الصلاة و السلام علی افضل انبیائه و رسله ابی القاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله الاعظم فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.
    در مطالعه تمامی تاریخ، از آفرینش انسان تا دوران صدر اسلام و از آن زمان، تا انقلاب اسلامی ایران، به سرگذشت کسانی مانند ابلیس، بلعم باعورا، قارون، سامری، برصیصای عابد، زبیر بن عوام خوارج نهروان و بسیاری از عابدان مشتاق، عالمان حقیقی و مستجاب الدعوة، مجاهدان شجاع و فداکار و ایثارگرانی برخورد می کنیم که پس از عمری عبادت، معنویت، تلاش و مجاهدت، سرانجام در دام نفس اماره و شیطان افتاده و از اوج سعادت، به حضیض شقاوت سرنگون و از قله فضائل انسانی، به دره ی رذائل سقوط کرده و از آسمان عزت و از اعلی علیین به اسفل السافلین و تا عمیق ترین گودال های دوزخ، فرو رفته اند کسانی که در اثر پیروی از هوای نفس، طغیان شهوت و غضب، یا به سبب و جهل و ناآگاهی، پول پرستی حب جاه و مقام، رشک و حسادت، بی رحمی و قساوت، خبث مولد و لقمه حرام، محیط فاسد و دوستان ناباب و... مایه عبرت همه خلائق شدند و اینها نمونه هایی از همه تاریخند و الا در هر دورانی و در عصری این افراد، نمونه هایی فراوان دارند.

    صد هزار ابلیس و بلعم در جهان - این چنین بوده است پیدا و نهان
    این دو را مشهور گردانید اله - تا که باشند این دو بر باقی گواه

    از سوی دیگر، مشاهده نمونه هایی از تاریخ زندگی کفار، تبه کاران، آلودگان، بی بندوباران، بیدادگران و ستمگران، راهزنان و بدنامان و حتی بخشی از خوارج و یاران بنی امیه و ابن زیاد و... که در نهایت مستبصر و خوش عاقبت شدند، بسی شگفت انگیز و امیدبخش است کسانی که از کفر به اسلام راه یافتند و از تاریکی و ظلمت، به سوی نور آمدند و از آلودگی ها توبه نمودند و چه بسا به مقام رفیع شهادت دست یافتند، کسانی همچون حر بن زید ریاحی، زهیر بن قین، فضیل بن عیاض، عیاشی (مفسر بزرگ)، فخر الاسلام (مسیحی مستبصر)، طیب حاج رضایی (حر انقلاب اسلامی) و بسیاری دیگر که در واقع مصداق عالی این حقیقتند که:

    ای بسا آلوده دامن کز تجلی های عشق - از درونش سرزند خورشید تابان بی خبر

    حقیقت آن است که فطرت پاک بشر، مایل به سعادت، و از شقاوت گریزان است و سعادت و شقاوت، جز در حسن عاقبت و سوء عاقبت معنا نمی یابد. منتهای آرزوی هر انسان عاقل و اندیشمندی حسن عاقبت است و اندیشه سوء عاقبت، انسان های دوراندیش را دچار وحشت و اضطراب می کند.
    بی تردید تبیین اهمیت توجه به مسأله حسن عاقبت و سوء عاقبت و بررسی علل و عوامل این دو، در پیش گیری از سوء عاقبت و دست یابی به حسن عاقبت بسی آموزنده و تأثیرگذار است از این رو، اینجانب سالها در این اندیشه بودم که کتابی را در موضوع حسن عاقبت و سوء عاقبت، تألیف نمایم که با تحلیل سرگذشت برخی از خوش عاقبتان و بدعاقبتان و تبیین علل و عوامل (اسرار) این دو موضوع همراه باشد و اعمال، ادعیه و اذکاری را که در این باب وارد شده است دربرداشته باشد تا اینکه به فضل الهی زمینه ای فراهم شد تا مجموعه ای از یادداشت ها و آنچه را که از کتب و منابع معتبر، در طول سال های متمادی جمع آوری نموده بودم در اختیار فرزندم جناب آقای حاج شیخ احمد ابوترابی قرار دهم تا ایشان این مجموعه مطالب و مصالح را با سلیقه خود از بنیان، تا ظاهر و صورت، بنا نهاده و تنظیم نماید که ایشان نیز این زحمت را متقبل شده و این مجموعه را با افزودن مطالبی ارزشمند، به سرانجام رساند جزاه الله خیرما جزی ولدا عن والده.
    همچنین لازم است از جناب آقای محمود قدومی که در طی بیش از دو سال برای حروف چینی این نوشته زحمت زیادی را تحمل کرد و از جناب آقای امیرحسین علی مددی که در مرحله تکمیل و نهایی سازی حروف چینی بخشی از زحمت را به عهده گرفت سپاسگزاری کنم. امیدوارم خداوند متعال به آنها جزای خیر، طول عمر و توفیق روزافزون عطا فرماید و این اثر، مرضی و مقبول حضرت احدیت جلت عظمته و حجت خدا و آیت عظمای الهی بر روی زمین، امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد و برای عموم خوانندگان و مخاطبان ارجمند، مفید و آموزنده باشد و اگر نقص و ضعف و ایرادی در آن دیدند یادآوری نمایند تا در چاپ بعد اصلاح و تکمیل گردد و در هر صورت دعا کنند تا خداوند متعال عاقبت همه ی ما را ختم بخیر فرماید.
    اقل الطلبة
    تراب اقدام عالمان عامل
    میرزا حسن ابوترابی زارچی یزدی
    رجب المرجب، 1431 مطابق با تیرماه 1389













    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    پیشگفتار

    یثبت الله الذین آنوا بالقول الثابت الحیاة الدنیا و فی الاخرة ویضل الله الظالمین و یفعل الله ما یشاء (ابراهیم/27)
    (خدا، کسانی را که ایمان آوردند با سخن (اعتماد) استوار در زندگی در دنیا و در آخرت ثابت قدم می دارد و ستمگران را گمراه می کند و خدا، هر آنچه را که بخواهد انجام می دهد).
    اگر فارغ از فرهنگ و محیط و باورهای دینی ای که در آن پرورش یافته ایم بخواهیم محبوبترین و مطلوبترین خواستهای نفسانی و تمایلات درونی خود را، در واژه هایی عام، نام ببریم باید از واژه هایی مانند کمال، سعادت، خیر و لذت بهره بریم.
    اما، سعادت به چیست؟ کمال کدام است و خیر چگونه چیزی است؟ شاید بتوان گفت: سعادت انسان در این است که از ناگورای ها و رنج ها در امان باشد و اسباب لذت و منفعت برایش فراهم گردد اما، بدون تردید نه هر لذتی سعادت است و نه هر رنجی را می توان مصداق شقاوت دانست؛ لذتی که رنج های فراوان و ماندگار در پی دارد مطلوب هیچ انسانی نیست و رنجی که اسباب آسایش و راحتی جاودانه را فراهم می آورد نامطلوب به شمار نمی آید پس، مطلوب واقعی انسان که آن را (سعادت) می نامد لذت و آسایشی برتر و ماندنی است و کمال حقیقی هم، چیزی جز این نیست، زیرا، که لذات و تمایلات مربوط به هر یک از قوا و اندام های انسان، اگر رنجی دائمی دربر داشته باشد یا دیگر اندام ها و قوا را به سختی اندازد، نمی تواند مطلوب انسان قرار گیرد. لذت آنی که از مشاهده یک منظره، یا یک چهره زیبا پدید می آید اما، عذابی دردناک، در پی دارد، هیچ خردمندی سراغ آن را نخواهد گرفت و دل به آن خوش نخواهد کرد.
    پس از شناخت ماهیت سعادت و شقاوت باید بدانیم که این سعادت را چگونه می توان بدست آورد و این خیر و کمال حقیقی در کجا حاصل می شود؟ آیا چنین سعادتی و چنین کمالی، با زندگی مادی که غرق در تزاحمات و مکروهات ناخواسته است، قابل جمع است و اگر نیست آیا اساساً، سعادت و کمال امری دست یافتنی و ناممکن است یا جایی دیگر هست که مطلوب خود را باید در آنجا بیابیم؟ و اگر هست باید چه کنیم تا به وصال این مطلوبترین محبوب خود نایل آئیم؟ در پاسخ به این سؤال است که پای باورها و ارزش های دینی به میان می آید و ادیان الهی در برابر مکاتب مادی و الحادی قرار می گیرند. آنها که به چیزی ورای این عالم خاکی باور ندارند اگر نیک بیاندیشند دچار بحران هویت خواهند شد و مانند برخی مکاتب الحادی غرب به این نتیجه خواهند رسید که زندگی به زحمتش نمی ارزد چرا که سعادت و آرامش در این دنیا یافت نمی شود و اگر هم بشود آنقدر با نارحتی ها و ناخوشی ها همراه است که بهتر است خیرش را به شرش واگذاریم و از خیرش بگذریم(1).
    باور به نظام توحیدی اسلام و اعتقاد به ربوبیت تکوینی و تشریعی خالقی آگاه توانا، حکیم و مهربان و پذیرفتن وجود عالمی ورای این حیات مادی و قبول جهانی پس از مرگ که در آن همه چیز به دست خداست، حیرت ها را برطرف می سازد و آینده ای روشن و زیبا را نمایان می سازد اما، چون مدبر عالم، آدم را بی حکمت نیافریده است، بی حکمت هم، کسی را به ناگواری های دنیا دچار نمی کند و بی حساب کسی را به خیراتش ره نمی نماید، سنت الهی این است که بهره های اخروی را در برابر سختی های دنیا بدهد از این رو می فرماید: و أن لیس للانسان الا ما سعی (نجم/39) (و همانا، برای انسان چیزی نیست جزء آنچه را باتلاش خود بدست آورده است) و همچنین می فرماید: و من أراد الاخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فأولئک کان سعیهم مشکورا(اسراء/19) (و هرکس که آخرت را بخواهد و تلاش لازم را برای آن انجام دهد در حالیکه مؤمن است پس این افراد تلاششان به نتیجه می رسد).
    چون اعتقاد به جبر نداریم پس خیر جهان دیگر را باید به دست و اراده و همت خویش فراهم سازیم. بی تردید، هرچند می توانیم برترین خیرات جهان دیگر را از آن خود سازیم اما، آنچنان که در آغاز می نماید، دستیابی به آنها، آسان نیست چه آنکه، این عالم، عالم تعارض و جنگ میان فطرت و غریزه، عقل و هوا، و شیطان و خداست، غرایز و هواهای نفسانی به فرماندهی شیطان در برابر ایمان و فطرت به فرماندهی خرد و خدا قرار می گیرند؛ شیطان با دلایل خود، برای اثبات ترجیح لذات دنیایی سنگ تمام می گذارد و به نقد بودن لذات آنی دنیا و بر زیاد بودن فرصت برای توبه و بازگشت، استناد می کند و احتمال از دست رفتن همیشگی این لذات را مؤید سخن خود می گیرد. از سوی دیگر، فطرت و ایمان، با نوای دل انگیز و خردپسند خویش، ما را بیم می دهند که خود را ناقص و آلوده نسازیم و به امید توبه ای که شاید هرگز انجام نشود دل نبندیم چه آنکه، هر چه گناه زیادتر شود دستیابی به توبه دشوارتر خواهد شد به علاوه، ظرف شکسته را اگر بند هم زنند باز، ظرف شکسته بند زده است. گناه، عقب نشینی است و توبه، بازگشت به جای اول. عقب نشینی نکنیم که اگر هم به همان اندازه برگردیم تازه جای اولیم. پیاپی فرصت پیشرفت را از دست ندهیم هرچند ممکن است به نظر آید که گنهکار می تواند بگوید:

    من رشته محبت تو پاره کنم - شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم

    اما حقیقت این است که:

    چون رشته گسیخت می توان بست - اما گرهی در آن میان هست

    و اگر، همه زندگی را با این رفت و برگشت ها پرکنیم، در لحظه مرگ، با دست خالی می رویم و توشه ای برای سفر دور خود نیاندوخته ایم و گامی به پیش برنداشته ایم، اگر هم با آتش و عذاب فرشتگان الهی روبرو نباشیم آتش شرم و حسرت از دست دادن کمالاتی که در دسترس ما بود اعماق دل ما را می سوزاند.
    آری ممکن است آنگاه که شهوات از کار می افتد و انگیزه ای برای گناه وجود ندارد، تصمیم بگیریم که دیگر به دور گناه نرویم. اما چنین تصمیمی مانند تصمیم گنهکاران به توبه به هنگام مشاهده مرگ و نگاه به جهان آخرت است که می گویند تبت الان اما این توبه ها سودی ندارد، چرا که توبه در هنگام ناتوانی است. خوب گفته است شاعر:

    چه سود از دزدی، آنگه توبه کردن - که نتوانی کمند انداخت بر کاخ
    بلند، از شاخه گو، کوتاه کن دست - که کوته خود ندارد دست بر شاخ

    و برای همین است که امیرمؤمنان می فرمایند: در هنگام توانمندی دست برداشتن از گناه انسان را به مقام فرشتگان نزدیک می کند: ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم أجرا ممن قدر فعف لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکة(2). (أجر شهید در راه خدا، بیشتر از أجر کسی که بتواند کاری انجام دهد اما، عفت ورزد نیست، هر آینه نزدیک است که انسان عفیف، فرشته ای از فرشتگان الهی باشد).
    بهرحال در این میان چه خواهیم کرد؟ کدام را ترجیح خواهیم داد؟ هوی را یا خدا را، ایمان را یا شیطان را. از یاد نبریم که نه به شیطان این توان داده شده است که ما را، دست بسته، به سوی خواسته های خویش(3) برد و نه خدای متعال تضمین کرده است که هر طور که شده ما را در صراط مستقیم قرار دهد(4) پس، مائیم که باید در سر دو راهی ها تصمیم بگیریم، تصمیمی دشوار و پر مخاطره.
    مشکل این است که یک بار و دو بار هم نیست، همه لحظات زندگی ما، با این دو راهی ها همراه است، به بهشتی که با دستان و دلی پاک ساخته ایم نمی توانیم دل خوش باشیم که شاید، فردا خرابش کنیم، به عزم و تلاش امروزمان نمی توانیم دل ببندیم که شاید روزی دیگر نقضش نمائیم، اگر مخلص باشیم باید از عجبی که از آن ممکن است برآید بترسیم و اگر مخلص نباشیم از تبعات سوءش باید بهراسیم. این اوضاع و احوال ادامه دارد تا زمان مرگ فرا رسد و نشأه ماندگار آخرت آغاز شود، اینجاست که دست ها بسته می شود و همه چیز از اختیار انسان خارج می گردد.
    طبق آیات و روایات، حیات بشری در دوران بیش ندارد: دوران عمل، تلاش و سازندگی، و دوران پاداش و بهره گیری از دستاوردهای تلاش. در دوران اول پاداشی نیست و اگر هم باشد برای این است که نیکان را به نیکی بیشتر ترغیب کند یا، بدان را به عواقب رفتار بدشان آگاه سازد اما، جهان دیگر، جهان پاداش است و در آن، رفتاری از ما نمی تواند سرنوشت ما را تغییر دهد ان الیوم عمل و لاحساب و غدا حساب و لاعمل(5)، البته ممکن است سرنوشت کسی، پس از مرگ تغییر یابد اما این تغییر هم، از آثار خیرات و مبرات و سنت های جاریه ای است که خود به جا گذاشته است.
    آموزه ها و معارف دینی، به وجود تنها، دو گروه در جهان پس از مرگ تأکید می کنند شاید برای اینکه اگر گروه سومی هم باشند سرانجام به یکی از ایندو گروه می پیوندند؛ برخی سعیدند و برخی شقی(6) برخی از اصحاب شمال اند و برخی از اصحاب یمین(7). بعضی با نامه عملی که به دست راست (8) یا چپشان(9) می دهند به خوشبختی یا بدبختی خود پی می برند.
    در آیاتی از قرآن کریم این دو گروه، با عنوان کسانی که چهره سیاه، یا، سفید دارند از هم جدا شده اند(10). این دو گروه، در قرآن کریم با توجه به پاداش نیک و بدشان اصحاب بهشت(11) و اصحاب آتش و دوزخ(12) نام گرفته اند.
    بنابراین، نگرانی مؤمن واقعی از این است که نمی داند برآیند و جمع بندی جنگ و گریزهای زندگی معنوی او به کجا خواهد انجامید آیا او پشت شیطان و شهوت را به خاک خواهد مالید، یا، در لحظه مرگ، با غلبه شیطان و هوا، بر نفس و جان خویش، از دنیا خواهد رفت. لحظه مرگ، لحظه قطعی این جدائی هاست زیرا، که پرونده عمل بسته می شود و حکم قطعی صادر می گردد. از آن پس، همه تلاش ها، مذبوحانه است هر چه باید بکنیم کرده ایم و دیگر راه بازگشتی نیست.
    نگرانی از اینکه، با چه پرونده ای وارد جهان آخرت می شویم در واقع همان نگرانی از سوء عاقبت است نگرانی مؤمن، در واقع این است که اگر هم، از روی جهالت و نادانی، در زندگی معنوی خود دچار سستی ها و کاستی هایی بوده است آیا تا زمان مرگ، این ضعف ها جبران نخواهد شد و اگر در زندگی، موفقیت های معنوی قابل قبولی داشته است، آیا این موفقیت ها تا آخر عمر باقی خواهد ماند؟

    حسن مخموری و مستی همه در عاقبت است - کس ندانست که آخر به چه حالت برود

    اهمیت نگرانی از سوء عاقبت، به معنای اهمیت والای بحث از سوء عاقبت و حسن عاقبت است. این موضوع از مهمترین موضوعات اخلاقی است که به سرنوشت جاودانه انسان ها بستگی دارد و به همین سبب، هیچگاه نباید از یاد برود، چرا که یاد این موضوع، به نحوی همان توجه به نفس، یاد خدا، یاد مرگ، یاد جهان پس از مرگ و یاد روز قیامت است.
    بحث از سوء عاقبت و حسن عاقبت، ابعادی گوناگون دارد و آثار و کتب مختلفی در این موضوع به نگارش در آمده است اما، بیشتر نوشته هایی که مستقلا به آن پرداخته اند از بسیاری از مباحث مربوط به آن صرف نظر کرده اند. به گونه ای که می توان گفت: پیش از این، اثری جامع درباره سوءعاقبت و حسن عاقبت نگاشته نشده است. اما، در این کتاب تلاش شده است در حد وسع نگارنده، مهمترین مباحث مربوط به این موضوع به گونه ای شایسته مورد بحث قرار گیرند.
    از امتیازات این نوشته آن است که پس از بحث از نمونه های عینی، یعنی داستان هایی از نیک فرجامان و بدعاقبتان حتی الامکان با تحلیل آن رخدادهای تاریخی، زوایای عبرت آموز هر جریان به خوبی شکافته شده و ریشه های بدفرجامی و نیک فرجامی افراد بازشناسی شده است.
    مهمترین مباحثی که در این کتاب با آن روبرو خواهید شد عبارتند از:
    1) مفهوم شناسی و بررسی شیوه کاربرد مفهوم سوءعاقبت و حسن عاقبت در آیات و روایات؛
    2) اهمیت بحث سوءعاقبت و حسن عاقبت از منظر خرد و شریعت (آیات و روایات)؛
    3) ذکر داستان هایی از نیک فرجامان و بدفرجامان بهمراه بررسی علل و عوامل نیک فرجامی یا، بدعاقبتی آنها؛
    4) بررسی راههای پیشگیری از سوءعاقبت در آیات و روایات و ذکر ادعیه، اذکار و اعمالی که در حسن عاقبت تأثیر دارند.
    5) بررسی علل و عوامل حسن عاقبت و سوءعاقبت در آیات و روایات و با توجه به نمونه ها و داستان های خوش عاقبتان و بدعاقبتان تاریخ.










    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    فصل اول مفهوم شناسی و کاربرد واژه های سوءعاقبت و حسن عاقبت


    مقدمه


    معنای لغوی واژه حسن عاقبت و سوء عاقبت کاملا روشن است. اما مراد از آن، در این بحث اخلاقی و کاربردهای آن، جای بررسی جدی دارد. کاربرد واژه سوءعاقبت، درباره مسلمانی که کافر شود و کافر بمیرد یقینا درست است و درستی کاربرد این واژه، درباره شیعه ای که قبل از مرگ، دست از ولایت اهل بیت (علیه السلام) بردارد و با همین حال از دنیابرود، جای تردیدی ندارد اما، آیا واژه سوءعاقبت را، درباره کسی که مسلمان و اهل تقوی بوده و سرانجام به فسق و فجور رو آورده است می توان به کار برد؟ همچنین آیا واژه حسن عاقبت را می توان درباره کسی به کار برد که به انجام واجبات و ترک محرمات پای بند بوده اما، با تحولی روحی، از عباد و زهاد زمانه شده است؟ و بالعکس، اگر کسی بیشتر، از اهل سیر و سلوک بوده اما، کم کم در عمل به وظایف دینی، مانند دیگر افراد مسلمان، عادی شود و تنها به همان وظایف عام، عمل کند می توان گفت: دچار بدعاقبتی شده است؟ به عبارت دیگر، آیا کاربرد دو واژه سوءعاقبت و حسن عاقبت اختصاص به مراتب بالای آن، یعنی مرزهای ایمان و کفر دارد یا حسن عاقبت و سوءعاقبت، خود دارای مراتب زیادی است و تحولات مختلف معنوی را شامل می شود؟
    برای داوری در این باره، باید در ابتدا، کاربردهای عرفی این دو واژه و سپس، کاربردهای دینی آن را مورد بررسی قرار داد. از این رو ابتدا معنای عرفی آن را که به عرف متدینین مربوط است بررسی می کنیم و سپس به کاربردهای آن در متن آیات و روایات می پردازیم.










    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    معنای عرفی حسن و سوءعاقبت


    سوء عاقبت و حسن عاقبت، در واژه عاقبت مشترکند. مراد از عاقبت در اینجا، قطعا پایان زندگی دنیوی و آغاز حیات اخروی است. زیرا، این دو واژه، از واژه های اخلاقی است که به زندگی معنوی انسان مربوط است که در جهان آخرت تبلور می یابد. واژه های اختصاصی این دو عبارت، حسن (یاخیر) و سوء است، مراد از، سوء و حسن هم در این دو عبارت، قطعا مربوط به حیات معنوی بشر است. بنابراین به کمال و نقص حقیقی انسان ارتباط دارد. و چون نقص و کمال انسان، به زندگی پس از مرگ او مربوط است و حیات دنیوی نمی تواند معیار سنجش حسن و قبح و سوء و خیر قرار گیرد پس، مراد از سوء و حسن هم نقص و کمالی است که انسان ها، پس از مرگ با آن روبرو می شوند.
    از آنجا که می دانیم نقص و کمال اخروی با عقاب و پاداش همراه است، پس، مراد از حسن عاقبت، پایان یافتن زندگی انسان، در حالی است که بهشت و پاداش الهی با آن همراه باشد و سوء عاقبت هم، به معنای پایان یافتن زندگی، در حالی است که با عقاب و عذاب الهی همراه باشد و چون، عذاب الهی به کفار اختصاص ندارد بلکه اهل فسق و فجور از مسلمانان را هم دربر می گیرد. پس سوءعاقبت، قطعا اختصاص به مرگ با کفر و شرک ندارد.
    اما، آیا نمی توان سوء و حسن را نسبی دانست و بر اساس آن ادعا کرد که کسانی هم که از کمالات بسیار بالاتر برخوردار نیستند و تا هنگام مرگ از بالاترین توانایی های خود برای کمال استفاده نمی کنند به نحوی به سوء عاقبت دچار شده اند؟ به نظر می رسد تبادر عرفی از مفهوم سوء و حسن عاقبت با چنین کاربردی هماهنگ نیست.
    با توجه به آنچه گذشت، باید کاربرد عرفی سوءعاقبت را به مواردی اختصاص داد که انسانی، پس از مرگ با عذاب الهی روبرو شود. یعنی اعمال او به گونه ای باشند که طبق موازین شرعی فاعل آن، استحقاق عذاب داشته باشد. مطابق با این تحلیل، می توان گفت: همه کسانی که بدون اعتقاد به اصول اعتقادی دین و مذهب می میرند و کسانی که اهل فسق و فجورند و بدون توبه از دنیا می روند، از کسانی هستند که به سوءعاقبت مبتلا شده اند و کسانی که با ایمان به دین و مذهب حقه و با اعمال صالح می میرند و اگر گناهی کرده اند زمینه های بخشش آن را فراهم کرده اند از کسانی هستند که دارای حسن عاقبت شده اند.
    اما کاربرد سوءعاقبت درباره کسانی که کمالات بالاتری را از دست داده اند اما شایسته عذاب الهی نیستند و همچنین کاربرد حسن عاقبت درباره کسانی که مقامات معنوی بالاتری از عموم مؤمنین بدست آورده اند کاربردی رایج نیست.


















    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    تغییر حال معنوی، پس از مرگ

    همانگونه که پیش این اشاره کردیم سرانجام همه انسانها، به هنگام مرگ، نهایی می شود و اهل سعادت و شقاوت، به هنگام مرگ، از یکدیگر کاملا جدا می شوند. مراد از این سخن این است که هنگام مرگ پرونده عمل بسته می شود و دیگر، فرصتی برای ایجاد تحول روحی باقی نمی ماند، اهل کفر اهل ایمان نیز از یکدیگر جدا می شوند، اما، این سخن بدین معنا نیست که هرکس پس از مرگ دچار عذاب می شود به هیچ وجه نمی تواند از عذاب رهایی یابد بلکه، در مورد بسیاری از اهل ایمان استثنایی وجود دارد، یعنی ممکن است پس از مرگ برای مدتی کوتاه یا بلند به عذاب الهی مبتلا شوند ولی، سرانجام از این عذاب نجات یابند.
    مدت عذاب پس از مرگ، برای افراد مختلف با گناهان متفاوتشان، متفاوت است برخی، در زمانی بین هنگام مرگ تا قیامت (یعنی، عالم برزخ) نجات می یابند و بعضی دیگر، شاید با شفاعت انبیاء و اولیاء در روز قیامت اهل نجات شوند و گروهی دیگر ممکن است برای مدتی هم پس از برپایی قیامت نیز همچنان دچار عذاب باشند اما، سرانجام از آتش نجات پیدا کنند، یعنی اهل خلود در آتش نباشند. همانطور که عوامل مختلفی در مرگ با سعادت و شقاوت تأثیر دارد، بهمین سان عوامل مختلفی در کوتاه یا بلند شدن مدت عذاب در عالم برزخ و قیامت تأثیر می گذاراند. اما، بهر حال می توان گفت: هر چند فضل الهی، نقش اصلی را در رهایی از عذاب یا کوتاه شدن مدت آن دارد اما، با توجه به حکمت و عدالت الهی، قابلیت و تأثیر این رهایی را نیات و اعمال خود افراد در دنیا تعیین می کند.
    در پاسخ به این سؤال که چه عواملی در تغییر وضعیت نیک و بد افراد پس از مرگ تأثیر دارد باید گفت: عواملی که در اصل سعادت تأثیر دارند، می توانند در نجات نهایی یعنی نجات، پس از مدتی تحمل عذاب در عالم برزخ هم تأثیر داشته باشد.
    تأسیس سنت های حسنه جاریه، از اموری هستند که به تدریج آثارش و برکاتش را به صاحبان آن می رساند و تأسیس سنت های جاریه سیئه و ماندگار هم ممکن است بتدریج موجب بیشتر شدن عذاب شوند و بهمان سان که انفاق در راه خدا، از عوامل نجات در هنگام مرگ است، خیرات و مبرات پس از مرگ هم، در این امر تأثیر گذارند و همانگونه که دوستان ناباب و دوستان نیکوکار می توانند، در انحراف و هدایت افراد در دنیا مؤثر باشند، همینطور ممکن است دوستان نیکوکار پس از مرگ هم زمینه نجات دوست خود را در عالم برزخ فراهم آورند، یا در روز قیامت برخی از مؤمنین برخی دیگر را شفاعت کنند.
    بنابراین، غیر از اصل شفاعت، خیرات و مبرات و سنت های جاریه، نیز در نجات پس از مرگ تأثیر دارند. افزون بر روایات، گاهی خبرها و نشانه هایی از عالم پس از مرگ، از طریق مکاشفات یا رؤیاهای صادقه با این دنیا می رسد که این امر را به اثبات می رساند داستان های زیادی در این زمینه وجود دارد که در بخش های بعدی همین نوشته بعضی از آنها را یادآور خواهیم شد.








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    تحول روحی در مفهوم عرفی

    یکی از عناصر مفهومی که در کاربرد عرفی سوءعاقبت و حسن عاقبت وجود دارد تبدل حال معنوی از خوب به بد یا از بد به خوب است. معمولا، متدینین درباره کسانی که از آغاز با ایمان و عمل صالح بوده اند و باهمین حال هم از دنیا می روند واژه خوش عاقبت را به کار نمی برند و کسانی را که از آغاز بی ایمان بوده اند یا کردارهای ناشایسته داشته اند و سرانجام هم، با همین حال می میرند متصف به سوءعاقبت نمی کنند. البته در یک صورت، سوءعاقبت و حسن عاقبت نمی کنند. البته در یک صورت، سوءعاقبت و حسن عاقبت را درباره چنین افرادی هم، بکار می برند و آن در جایی است که شرایط تربیتی و خانوادگی فردی انتظاری را ایجاد کند و عمل فرد و سرانجام او، بر خلاف چنین انتظاری باشد. مثلا، اگر فرزند کسانی مثل یزید بن معاویه از ابتدای زندگی هم، پاک و باایمان باشند آنها را خوش عاقبت می نامند و اگر فرزند و نوادگان افرادی مانند امامان معصوم، از ابتدا هم، اهل فسق و فجور باشند و سرانجام هم، با همین وضع از دنیا بروند می گویند اینها، بدعاقبت شدند.
    به نظر می رسد این کاربرد عرفی با معنای این دو واژه، کاملا هماهنگ نیست، چون طبق معنای این دو واژه، اگر کسی از ابتدا پاک هم باشد و پاک بمیرد خوش عاقبت به شمار می آید. اما در کاربرد عرفی این دو واژه، به این موارد توجهی نمی شود. به نظر می رسد دلیل این شرط، این است که اگر این شرط - یعنی تحول روحی - در خوش عاقبتی یا بدعاقبتی کسی نقش نداشته باشد. داستان خوش عاقبتی یا بدعاقبتی او جذابیت و اهمیت کمتری دارد یعنی در واقع، وجود تحول معنوی مثبت یا منفی، در کاربرد این دو واژه، شرط درستی کاربرد، در عرف به حساب نمی آید بلکه معمولا، عرف در این مسئله، به مصادیق جذاب آن - که به همراه تحول روحی و معنوی است - توجه ویژه ای می کند و دلیل جذابیت این مصادیق این است که زندگی بیشتر مردم از جهت معنوی مثبت یا منفی، روال یکسانی دارد یعنی بیشتر کسانی که از ابتدای جوانی راه درست اخلاقی و دینی را پیش می گیرند تا آخر هم، کمابیش همان راه را ادامه می دهند و اکثر کسانی که از ابتدای زندگی آگاهانه خود، در پی دنیاطلبی و نابهنجاری های دینی و اخلاقی هستند تا به آخر هم، از آن دست بر نمی دارند و معمولا، با همان حال هم می میرند، از این رو، تعداد افرادی که در زندگی معنوی خود، متحول شده اند کم است و چون تحولاتی این چنین غیر عادی است معمولا، مایه شگفتی می شود.
    شاهد درستی این ادعا، یعنی اینکه، تحول اخلاقی در این کاربرد شرط نیست بلکه توجه ویژه به این موارد، صرفا به جهت اهمیت آن در این موارد است این است که درباره افرادی که سراسر زندگی معنوی آنها یکسان است اما از شرایط نسل و خانواده آنها انتظار دیگری است این دو واژه به کار می رود. بنابراین، می توان گفت: حتی در کاربردهای عرفی هم، حسن عاقبت و سوءعاقبت مفهومی عام دارد و وجود تحول معنوی در زندگی، در کاربرد آنها ضرورتی ندارد.
    شایان ذکر است که ما در این نوشته، بیشتر بر مصادیقی تکیه خواهیم کرد که در آن ها، این شرط وجود داشته باشد زیرا، این مصادیق برای بشر، عبرت آموزتر و به لحاظ اخلاقی تأثیرگذارتر و هشداردهنده ترند و این موارد تا باید مورد توجه بیشتری قرار گیرند زیرا، آن ها که در زندگی خود، مسیر نادرستی را در دین و معنویت می پیمایند باید راه های تحول اخلاقی را پیدا کنند و آنان که مسیر درست دینی و اخلاقی را طی می کنند باید نگران، تغییر مسیر خود باشند از این رو، در روایات هم، به مؤمنین هشدار داده شده است که باید نگران سوء عاقبت خود باشند و به بدکرداران سفارش شده است که کاری کنند که سرانجام از راه بد خود برگردند و در مسیر حق قرار گیرند و عاقبت، مسلمان بمیرند زیرا، که ملاک سنجش نیک و بدها، عاقبت و سرانجام کار آنهاست.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حاصل بحث


    حاصل بحث در کاربرد معنای عرفی سوءعاقبت و حسن عاقبت این است که أ) مراد از دو واژه سوء و حسن و نفع و ضرر معنوی است نه مادی؛ ب) سوء و حسن معنوی، همان نقص و کمال حقیقی بشر است؛ ج)نقص و کمال حقیقی بشر، پس از مرگ متبلور می شود؛ د) نقص و کمال حقیقی بشر، پس از مرگ به صورت عقاب و عذاب الهی یا، پاداش و بهشت اخروی تجلی می یابد.
    بنابراین، مراد از عاقبت هم، هنگام مرگ است. پس، سوء عاقبت به این است که انسان در حالی از دنیا برود که پس از مرگ، با عذاب و عقاب الهی روبرو شود و مراد از عاقبت خیر، یا حسن عاقبت این است که زندگی فرد به گونه ای باشد که نه تنها، پس از مرگ از عذاب الهی در امان باشد بلکه با پاداش نعمت های الهی روبر گردد و البته با توجه به معنای فوق، نقص و عقب افتادگی هایی در زندگی معنوی که شایستگی عذاب را ایجاد نکند، مصداق سوء عاقبت نیست. البته، داوری ما درباره مصادیق، بر اساس ظواهر معارف دینی و ظواهر افراد است. پس، بهرحال، در کاربرد عرفی این دو واژه، معمولا، شرط تحول در زندگی معنوی در جهت مثبت یا منفی وجود دارد، اما این شرط، صرفا برای نشان دادن موارد قابل توجه و عبرت آموزان است نه شرط صحت کاربرد.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    رابطه خوف و رجاء با حسن و سوءعاقبت

    یکی از مفاهیم مرتبط با مفهوم حسن عاقبت و سوء عاقبت مفهوم خوف و رجاء است. متعلق واقعی خوف و رجاء که در آموزه های دینی به آن سفارش شده است، سوء عاقبت و حسن عاقبت است. مراد از خوف، نگرانی از مبتلا شدن به عذاب الهی و سوء عاقبت و مراد از رجاء، امید به رحمت و نجات از عذاب الهی و حسن عاقبت است.
    با توجه به اینکه ناامیدی و خوف مطلق، موجب ترک ایمان و عمل صالح خواهد شد، و امیدواری بی اندازه و بی جا نیز، رفع نگرانی از آینده و ترک ایمان و عمل صالح را به دنبال دارد. در روایات زیادی معصومین (علیه السلام) بر اهمیت ایجاد حالت خوف و رجاء، در مؤمنین تأکید کرده اند. از جمله این روایات، کلام گهربار امام صادق (علیه السلام) است که می فرمایند:
    لایکون المؤمن مؤمنا حتی یکون خائفا راجیا و لایکون خائفا راجیا حتی یکون عاملا لما یخاف و یرجوا(38).
    (مومن، مؤمن (واقعی) نیست مگر آنکه دارای خوف (نگرانی) و رجا (امید) باشد و مؤمن دارای خوف و رجا نیست مگر آن که مطابق خوف و رجاء خود عمل کند).





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    توازن خوف و رجاء


    غلبه بی جای هر یک از این دو صفت بر دیگری، نیز آفاتی دارد، چه آنکه، امید بی جا، موجب بی مبالاتی، نسبت به واجبات و ناامیدی بی جا، نیز موجب کسالت و بی اعتنایی به تکالیف و رها کردن ایمان و عمل صالح می شود، از این رو معصومین (علیه السلام) به ایجاد توازن و تعادل میان این دو حالت، سفارش فرموده اند از جمله این روایات نیز روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که در آن می فرمایند:
    کان أبی (علیه السلام) یقول أنه لیس من عبد مؤمن الا و فی قلبه نوران، نور خیفة و نور رجاء، لو وزن هذا لم یزد علی هذا و لو وزن هذا لم یزد علی هذا(39).
    (پدرم (امام محمدباقر (علیه السلام) می فرمود: همانا، هیچ بنده مؤمنی نیست مگر آنکه دو نور در دل دارد، نور خوف و نور رجاء، اگر این اندازه گیری شود، بیش از آن نخواهد بود، و اگر آن اندازه گیری شود بیش از این نخواهد بود).
    با توجه به ارتباط خوف و رجاء با حسن عاقبت و سوءعاقبت، می توان گفت: طبق روایات، خوف و رجاء و ضرورت یکسان بودن مقدار این دو، اولا: نگرانی از سوء عاقبت باید با امید به حسن عاقبت همراه باشد و ثانیا: توازن و تعادل میان خوف و رجاء باید پیوسته حفظ شود.

    غره مشو که مرکب مردان راه رو - در سنگلاخ بادیه ها، پی بریده اند
    نومید هم مباش که رندان باده نوش - ناگه به یک ترانه به منزل رسیده اند








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 1 از 38 1234511 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi