«ارسطو» اولین کسی است که متوجه شد مسایلی وجود دارد که کلی اند و موضوعشان «موجود به صورت مطلق» است و چنین نیست که به یک موجود خاص و احکام و آثار موجود خاصّی، ارتباط داشته باشد؛ مثل اینکه «موجود» یا واجب است یا ممکن. و یا مادی است یا مجرد، یا کمّ است، یا کیف.و از این قبیل مسایل که در مورد موجودی خاص،تعیّن ندارد.
علما، بعد از ارسطو، هنگام جمع آوری آثار او، این نوع مسایل را بعد از بخش طبیعیات قرار دادند و چون نامی بخصوصی نداشت، متافیزیک خوانده شد؛ یعنی آنچه در این جمع آوری بعد از مسایل فیزیک و طبیعت قرار داده شده است.
واژه «متافیزیک» در اصل یونانی «متاتافوسیکا» بوده و در عربی به «مابعد الطبیعه» ترجمه شده است.(19) ولی برخی به معنای ماوراءالطبیعه گرفته اند که صرفاً امور مجرد، نه مادی را شامل می شود. و در واقع معنای «ترانس فیزیک» را برای متافیزیک در نظر گرفته اند، در حالی که آنچه علمااز آثار ارسطو بعد از بخش فیزیک قرار دادند، اختصاص به امور مجردندارد، بلکه مسایلی است عقلی که امور مادی و مجرد هر دو را شامل می شود.
و به عبارت دیگر امور عامه وجود و الهیّات به معنی الاعم و به معنی الاخص، هر دو در بخش بعد از بخش طبیعیات قرار داده شد. بنابراین، متافیزیک (مابعد الطبیعه) شامل همه مسایل هستی شناسی یا انتولوژی «Ontology» است و اختصاص به ماورای طبیعت و مجردات ندارد.