صفحه 1 از 20 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 197

موضوع: تاریخ فلسفه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض تاریخ فلسفه

    مقدمه ناشر

    «باسمه تعالی»
    بی شک پیوند علم با روح بشر، پیوندی ناگسستنی است که از چشمه پرفیض «وَ عَلَّمَ ادَمَ اْلاَسْماء کُلَّها ...»(1) سیراب می گردد و با این چراغ است که انسان راه دستیابی به نادانسته های خویش را روشن می سازد. در این میان، پاره ای از آرزوهایی که می خواهد به آنان راه یابد در درجه نخست اهمیت قرار دارد و آنها عبارتند از: مسایل مربوط به نظام حاکم بر عالم هستی و کشف اسرار آن، و اینکه هستی از کجا آغاز شده و به کجا پایان می پذیرد و به طور کلّی تفسیر و تحلیل عقلی از جهان و حیات انسانی از با ارزشترین مسایلی است که جامعه انسانی در طول تاریخ به آن اهمیت می داده است.
    اشتیاق انسان به کشف و بررسی این نوع از مسایل بنیادی و رهیابی به نادانسته ها از طریق استدلال و برهان، پایه گذاری فلسفه را سبب شده است و «تاریخ فلسفه» سیر این نوع اندیشه های بشری را نشان می دهد. در این کتاب، پیدایش اندیشه های تعقلی و فلسفی مورد بحث قرار گرفته و در برابر آرای گفته شده، رأیی نو به وسیله مؤلف محترم تأیید گردیده که می توان آن را به حقیقت، نزدیکتر دانست و آن اینکه پایه گذاری این نهضت بزرگ علمی را «انبیا» دانسته و برآن استدلال نموده است. همچنین در بیان سیر آرای فلسفی اندیشمندان غربی و شرقی و تشریح پیوند آنان، اندیشه های تعقلی در جامعه اسلامی را که از سرچشمه وحی و تفکر اسلامی نشأت گرفته، مورد بحث و بررسی قرار داده و روشهای تعقل بشری، مکاتب فلسفی، کلامی، عرفانی و حکمت متعالیه و محورهای اساسی آرای فیلسوفان و تمایز آنها را از یکدیگر، در عین فشردگی، به روشنی و گویایی بیان کرده است.
    این دفتر، پس از بررسی و ویرایش، آن را به زیور چاپ آراسته و در اختیار دانش پژوهان قرار می دهد بدان امید که سودمند افتاده و مورد قبول خداوند متعال قرارگیرد.
    در خاتمه، از محققان می خواهیم اگر انتقاد یا پیشنهادی دارند به آدرس قم: دفتر انتشارات اسلامی - صندوق پستی 749 - بخش فارسی، ارسال دارند، باتشکر فراوان.
    دفتر انتشارات اسلامی
    وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دیباچه

    این کتاب، اولین بخش از سلسله درسهای «تاریخ فلسفه » است که در دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، توسط این جانب تدریس شده و به رشته تحریر درآمده است.
    مباحث این کتاب، بر اساس سرفصلهای ارائه شده از سوی شورای عالی برنامه ریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی و در سطح کارشناسی، تنظیم گردیده است.
    هدف، این بوده است که دانشجویان عزیز، اجمالاً با تاریخ فلسفه، کلام و حیات تعقلی بشر آشنا شوند و با آگاهی از گزیده آرای بزرگان فلاسفه غرب و فیلسوفان مسلمان و روش آنان در بحثهای فلسفی، بتوانند خود، فیلسوفانه بیندیشند و تحلیل وتفسیرصحیحی از واقعیّات هستی به دست آورند. و واقع بینانه ایمان و اعتقاد پیدا کنندو زیستن در پرتو فلسفه رابیاموزند. و اخلاق، روابط و رفتار شان را عاقلانه وفیلسوفانه برگزینند.
    در این کتاب، بحث از بنیانگذاری پیامبران برای حکمت و سیر تکاملی حیات تعقلی بشر، به دست آنان، آغاز گردیده و آرای مهم فیلسوفان شرق و غرب و نگرشهای فلسفی آنان به اختصار، در نظمی تاریخی بیان شده و حیات تعقلی بشر در بُعد کلامی، فلسفی، اشراقی و عرفانی و تأثیر بسزای فیلسوفان اسلامی در این مهم، تا زمان فیلسوف بزرگ جهان اسلام، «صدر - المتألهین شیرازی»،به رشته تحریردرآمده است.ادامه این مباحث، ان شاء - اللَّه به زودی در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت.
    این کتاب، گر چه برای دانشجویان در سطح کارشناسی تنظیم و تألیف شده است، ولی برای دیگران در سطوح مختلف، به ویژه طلاب و دانشجویان رشته های علوم انسانی، در سطح کارشناسی ارشد و دکترا، می تواند مفید باشد و آنان را از مراجعه به کتب مفصل در تاریخ فلسفه، برای به دست آوردن خلاصه ای از آرای فلسفی، کلامی و عرفانی فیلسوفان یاد شده، مستغنی سازد.
    مؤلف، امیدوار است همه عزیزان و متفکران که این کتاب را مطالعه می کنند، پیشنهادهای سازنده خود را برای اصلاح و تکمیل، در چاپهای بعدی،
    علی نقی فقیهی
    10/7/1375






    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بخش اوّل: حکمت و سرشت بشر


    حکمت و سرشت بشر


    تمایل به دانستن و فراگیری دانش در هر فردی از افراد بشر وجود دارد. هر کس می خواهد اندیشه خود را به کار گیرد تا اسرار هستی را کشف کند و تفسیر و تحلیلی از جهان و زندگی خویش داشته باشد. این خواست، نه صِرفاً به آن منظور است که بر طبیعت تسلط یابد و زندگی مادی خود را سامان بخشد؛ چرا که چه بسا دانشمندان زیادی در راه کسب علم، رنجها، مصیبتها و محرومیتها تحمل نموده و زندگی مادی و عیش و نوش آن را فدای تحصیل علم کرده اند؛ بلکه این خواست، ریشه در سرشت و نهاد بشر دارد(2)و به همین جهت، «علم و معرفت» از مقدسترین مقدسات برای او به حساب می آید.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    انبیا بنیانگذاران حکمت

    از آنجا که اولین بشری که انسانهای فعلی از نسل اویند، از وحی الهی بهره مند بوده و خداوند اندیشه او را در شناخت خود، نظام هستی و حیات و زندگی او در زمین و... هدایت کرده است، می توان گفت، نه تنها تفکر و شناخت عقلی از جهان هستی، با تاریخ فکر بشر همراه بوده، بلکه با مذهب و دین نیز توأم بوده است.(3) و این سخن، بحق درست است که گفته شده: «بنیانگذاران حکمت و فلسفه، انبیا هستند».
    «صدر المتألهین» می گوید: «حکمت، در آغاز از آدم صفی اللَّه و از نسل او، شیث و هرمس یعنی ادریس و از نوح، پدید آمد؛ زیرا جهان از فردی که علم توحید و معاد، قائم به او باشد، هرگز خالی نبوده است. و همانا هرمس اعظم، حکمت را در نواحی و بلاد مختلف جهان برای مردم آشکار ساخت. هرمس، پدر حکما و فلاسفه و راهنمای آنان است. خداوند ما را در دعاهای خیرش، سهیم نماید».(4)


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هرمس ابوالحکماء

    شمس الدین محمَّد بن محمود شهرزوری(5) «آدم ابوالبشر» را اولین حکیم و پس از او پسرش «شیث» و بعد از او «هرمس» را حکیم و پیامبر دانسته است.
    قابل توجه است که در بین مسلمین، از سه «هرمس» یاد می شود:
    1 - «هرمس اعظم» یا «هرمس الهرامسه» که در عربی به نام «ادریس» و در عبرانی «اخنوع» خوانده می شود، گفته می شود که او اولین کسی است که خانه خدا را ساخت و وقوع طوفان نوح را پیش بینی کرد.
    و گفته اند: او «365» سال عمر کرد و بدون مرگ به عالم ملکوت شتافت و در آسمان، زنده است. او همان است که «ملاصدرا» او را پیامبر دانست و به تبع شیخ اشراق، سهروردی(6)، او را «ابوالحکماء» نامید.
    2 - «هرمس دوّم» یا «هرمس بابلی» که بعد از طوفان بابل، می زیست و در طب،فلسفه و سایر علوم، استاد بود، او «بابل» را بعد از نمرود ساخت و «فیثاغورس» شاگرد اوست.
    3 - «هرمس سوّم» یا «هرمس مصری» که صاحب کتاب «حیوانات ذوات السموم» است و کلمات قصاری در علم و حکمت و عدالت از او مانده است، استاد «اسقلبیوس» به شمار آمده و گفته شده که 108 شهر، در نواحی مختلف جهان، ساخته است.
    اسم «هرمس» به عنوان بانی حکمت و علم، از سال 250 قبل از میلادبه بعد برده شده و 22 رساله به زبان عربی و فارسی به نام او ثبت شده است.(7)



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تعلیمات انبیا و ظهور تمدن بشری

    انبیا، از راه ترغیب مردم به تفکر و کند و کاو در طبیعت طریق رشد و تمدن بشری را هموار ساختند. و مردم که به تدریج، بهره برداریشان از منابع طبیعی، دریاها، جنگلها و... شکل متکاملتری به خود می گرفت، ظروف، سلاح و ابزار دیگر مورد نیاز از چوب، سنگ مفرغ و آهن، ساخته می شد. «فن نوشتن» نیز کم کم اختراع گردید(8) و زندگی بشر وارد مرحله جدیدی شد. زندگی اجتماعی و انسانی، هر روز رو به رشد نهاده و شهرنشینی، وضع بهتری پیدا می کرد.
    آداب، سنن و قوانین متناسب با هر جامعه ای، در اعصار و قرون متمادی، توسط پیام آوران الهی به اطلاع مردم می رسید و حکمتها و حقایق هستی در حد رشد مردم، بیان می گردید. در نتیجه تعلیمات و هدایت آنان، به تدریج، دانشمندانی بروز می کردند که در رابطه با نظام هستی، تفسیرها و تحلیلهایی را ارائه می دادند. و کم کم، اندیشه بشر، رشد یافت و تمدنهایی در جهان پدید آمد. این تمدنها در شرق (ایران، بابل، مصر، هند و چین) که مهد پیامبران الهی بود، آغاز شد و از طریق روابط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، به غرب (یونان و روم) نیز راه پیدا کرد و در آنجا رشد کاملتری یافت.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دیدگاههایی پیرامون منشأ فلسفه

    امیل بریّه «Emile Brehier» می نویسد: «تقریباً همه مورخان قرن هفدهم و هجدهم تا بروکر، «BrucKer» تصانیف خود را با یک سلسله از فصول مطول در باره فلسفه غیر یونانی شروع کرده اند. به نظر اینان فلسفه که منشأ الهی داشت، ابتدا به شیوخ عبرانی، سپس به اهل بابل و ساحران کلدانی و نیز به مصریان، حبشیان و هندوان حتی به اقوام ژرمن، انتقال یافت. و بعد از تمام این اقوام است که یونانیان، شمّه ای از آن را که هنوز فراموش نشده بود، باز گرفتند و اقسام مختلف مکاتب در فلسفه را، به وجود آوردند...».(9)
    اگرچه او از اختلاف نظر در منشأ فلسفه یاد می کند و می نویسد: «بعضی مانند ارسطو، طالس ملطی را که در قرن ششم قبل از میلاد می زیسته است، فیلسوف اوّل محسوب داشته اند ولیکن مورخانی نیز در خود یونان بوده اند که منشأ فلسفه را در روزگاری پیش از عهد، حتی در کشورهای غیر یونانی، دانسته اند، چنانکه دیوگنس لاارتی، در مقدمه ای که بر کتاب احوال فیلسوفان نگاشته، از سابقه فلسفه در میان ایرانیان و مصریان، سخن گفته است، بدین ترتیب از همان دوره باستانی، دو رأی متقابل در باره منشأ فلسفه اظهار شده است...».
    ولی نظر خود را چنین ابراز می دارد: «چنان می نماید که شرق شناسان به تدریج که از روی تمدنهای پیش از عهد هِلِنی مانند تمدنهای بین النهرین و مصر که بلاد ایونیا؛ یعنی مهد فلسفه یونان با آنها در ارتباط بوده اند، پرده بر می دارند، نظر دوم را تأیید می کنند»، و بعد شواهدی را ذکر می کند.(10)
    «ویل دورانت» می نویسد: «یونانیان، سازنده کاخ تمدن به شمار نمی روند؛ زیرا آنچه از دیگران گرفته اند به مراتب بیش از آن است که از خود برجای گذاشته اند. یونان، همچون وارثی است که ذخایر سه هزار ساله علم و هنر را که با غنایم جنگ و بازرگانی از خاور زمین به آن سرزمین رسیده، تصاحب کرده است».(11)
    نظیر دیدگاه فوق را بسیاری از فیلسوفان و تاریخ نویسان فلسفه دارند، گر چه برخی نیز منشأ فلسفه را «یونان» دانسته اند. ذکر اقوال بیش از این، در این مختصرضرورت ندارد.(12)
    به هر حال، معمولاً تاریخ نویسان فلسفه، تاریخ فلسفه را از «تالس» یونانی آغاز می کنند و فلسفه قبل از آن را به عنوان مقدمه می آورند. شایدعلت، آن باشد که «ارسطو»، نخستین کسی که در ضمن مباحث فلسفی، به ذکر آرای متفکران پیش از خود پرداخت، او را نخستین فیلسوف خوانده است.(13)





    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بخش دوّم: مسایل کلّی درباره فلسفه



    مسایل کلّی درباره فلسفه


    ریشه لغوی واژه فلسفه و اصطلاحات مختلف آن



    پیش از «سقراط»، گروهی خود را «سوفیست» یعنی «دانشمند» می نامیدند. و چنین می پنداشتند که مقیاس حقیقت و واقعیت، ادراک انسان است. این گروه، در استدلالهای خود مغالطه می کردند و از این رو تدریجاً کلمه «سوفیست» معنای اصلی خود را از دست داد و مفهوم «مغالطه کار» را به خود گرفت.(14)
    «سقراط»، شاید برای احتراز از اینکه او را «مغالطه کار» بدانند و یا به خاطر تواضع و فروتنی که داشت و نمی خواست او را دانشمند بنامند، امتناع داشت که او را «سوفیست» بخوانند. او خود را «فیلوسف» خواند.(15) این کلمه از دو واژه «فیلا» (Philia) به معنی «عشق ومحبت» و واژه «سوفیا» (Sophia) به معنای «حکمت و خرد» (Wiadom) ترکیب شده است.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    و «فیلوسف»یعنی«عاشق حکمت و خرد».و تدریجاً به معنای«دانشمند و حکیم» استعمال گردید. در عربی از «فیلاسوفیا» مصدر جعلی فلسفه، به معنای «دانش و حکمت» ساخته شد. و در مورد همه علوم حقیقی مانند فیزیک، شیمی، هیئت، پزشکی، ریاضیات، الهیّات، امور اخلاقی، سیاسی و... که عقلی بودند به کار رفت. و علوم قراردادی مثل لغت و دستور زبان، بیرون از قلمرو فلسفه به حساب آمد. طبق این اصطلاح «فیلسوف» آن کسی بود که به همه آن علوم حقیقی عقلی، آگاه بود. و از این رو گفته می شد: «هر کس فیلسوف باشد، جهانی علمی است که مشابه جهان عینی است».(16)
    فلسفه به این معنای عام، به دو قسمت تقسیم می شد: «فلسفه نظری و فلسفه عملی».
    «فلسفه نظری»، شامل طبیعیات(17) ، ریاضیات و الهیّات بود.
    «طبیعیات»خود،شامل رشته های گیاه شناسی، حیوان شناسی، زمین شناسی و...بود.
    «ریاضیات» حساب و هندسه و هیئت و موسیقی را شامل می شد.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    «الهیّات»، نیز به دو بخش امور عامه (مباحث کلی وجود) و خداشناسی تقسیم می گردید.
    «و فلسفه عملی» هم سه بخش: «اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن» را در برمی گرفت.
    واژه «فلسفه» در میان مسلمانان هم به همین معنا یعنی «مطلق علوم عقلی» به کار گرفته شد.تنهاعلوم نقلی و قراردادی ازقبیل:حدیث،تفسیر،لغت، صرف ونحو، معانی بیان، بدیع وعروض،ازقلمروفلسفه بیرون بود.و بقیه دانشها از مسایل فلسفه به حساب می آمد.
    در قرون وسطی، قلمرو فلسفه در «فلسفه اسکولاستیک» وسیعتر گردید و علاوه بر علوم عقلی، برخی از علوم قراردادی مانند ادبیات و معانی بیان را نیز شامل شد. فلسفه به این اصطلاح، در مدارس وابسته به کلیسا که توجیه گر عقاید کلیسا بود، رایج گردید. امروزه نیز کم و بیش در برخی از دانشگاهها به کار می رود.(18)
    اصطلاح سومی از فلسفه در بین فلاسفه قدیم بوجود آمد که عبارت بود از «مباحث کلی وجود» یعنی تنها یک قسمت از مباحث فلسفه نظری.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 1 از 20 1234511 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi