صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 90

موضوع: حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري

  1. Top | #81

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    زندان سندى بن شاهك

    امام در زندان سندى بن شاهك بسر مى برد يك روز هارون ماءمورى فرستاد كه از احوال آن حضرت كسب اطلاع كند. خود سندى هم وارد زندان شد.
    وقتى كه ماءمور وارد شد، امام از او سؤ ال كرد چه كارى دارى ؟
    ماءمور گفت : خليفه مرا فرستاد تا احوالى از تو بپرسم .
    امام (ع ) فرمود: از طرف من به او بگو:
    هر روز كه از اين روزهاى سخت بر من مى گذرد يكى از روزهاى خوشى تو هم سپرى مى شود تا آن روزى برسد كه من و تو در يك جا به هم برسيم آنجا كه اهل باطل به زيانكارى خود واقف مى شوند.
    باز در مدتى كه در زندان هارون بود يك روز فضل بن ربيع ماءمور رساندن پيغامى از طرف هارون به آن حضرت شد.
    فضل گفت : وقتى كه وارد شدم ديدم نماز مى خواند، هيبتش مانع شد كه بنشينم ، ايستادم و به شمشير خودم تكيه دادم ، نمازش كه تمام شد به من اعتنا نكرد و بلافاصله نماز ديگرى آغاز كرد مرتب همين كار را ادامه مى داد و به من اعتنايى نمى نمود، آخر كار وقتى كه يكى از نمازها تمام شد قبل از آنكه نماز ديگر را شروع كند من شروع كردم به صحبت كردن . خليفه به من دستور داده بود كه در حضور آن حضرت از او به عنوان خلافت و لقب اميرالمؤ منينى ياد نكنم و به جاى آن بگويم كه :
    برادرت هارون سلام رسانده و مى گويد: خبرهايى از تو به ما رسيد كه موجب سوء تفاهمى شد اكنون معلوم گرديد كه شما تقصيرى نداريد ولى من ميل دارم كه شما هميشه نزد من باشيد و به مدينه نرويد. حالا كه بنا است پيش ما بمانيد خواهش مى كنم از لحاظ برنامه غذايى هر نوع غذايى كه خودتان مى پسنديد، دستود دهيد و فضل ماءمور پذيرايى شما است .
    حضرت جواب فضل را به دو كلمه داد: از مال خودم چيزى در اينجا نيست كه از آن استفاده كنم و خدا مرا اهل تقاضا و خواهش هم نيافريده كه از شما تقاضا و خواهشى داشته باشم .
    حضرت با اين دو كلمه مناعب و استغناء طبع بى نظير خود را ثابت كرد و فهماند كه زندان نخواهد توانست او را زبون كند.
    بعد از گفتن اين كلمه فوراً از جا حركت كرد و گفت : اللّه اكبر و سرگرم عبادت خود شد.(94)




    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #82

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    روضه خوانى در خانه امام صادق (ع )


    ابو هارون مردى نابينا و شاعرى بود توانا كه گاهى هم مرثيه اى بر مظلوميت و شهادت اباعبداللّه عليه السلام مى سرود: او از اصحاب امام صادق (ع ) محسوب مى شد.
    روزى خدمت امام صادق (ع ) رسيد حضرت فرمودند: اى ابوهارون ، از آن شعرهايى كه در مرثيه جدّم سروده اى براى ما بخوان .
    ابو هارون : اطاعت مى كنم .
    امام (ع ): بگوييد زنها هم بيايند پشت پرده ، آنها هم استفاده كنند.
    زنها از اندرون آمدند. ابو هارون شروع كرد به خواندن شعرهايى كه تازه سروده بود.
    با آنكه پنج مصراع بيشتر نخواند، مع هذا ولوله اى در خانه امام صادق (ع ) جارى شد.
    آن حضرت بطورى گريه مى كرد كه شانه هاى مباركش تكان مى خورد، صداى ناله و گريه از خانه امام صادق (ع ) بلند شد، تا جايى كه گفتند ديگر كافى است .(95)



    امضاء


  4. Top | #83

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    چقدر حاجى كم است


    موسم حجّ بود، امام سجّاد(ع ) نيز به مكّه مشرف شده بودند، يكى از همراهان آن حضرت نگاهى به صحراى عرفات انداخت ، ديد چندين هزار، هزار نفر در آن صحرا موج مى زنند با خوشحالى به امام (ع ) عرض ‍ كرد:
    الحمد للّه ، چقدر امسال حاجى زياد است !
    امام (ع ) در جواب فرمودند: چقدر فرياد زياد است و چقدر حاجى كم است ؟!
    آن شخص مى گوند: من نمى دانم امام چه كرد و چه بينشى به من داد و چه چشمى را در من بيناى كرد، كه يك وقت به من فرمود: حالا نگاه كن . تا نگاه كردم ، ديدم صحرايى است پر از حيوان ، يك باغ وحش كامل ، فقط يك عده انسانها هم در لابلاى آن همه حيوانات حركت ميكردند، حضرت فرمودند: حالا مى بينى باطن قضيه اين است .
    آرى انسانى كه جز مانند يك حيوان و چهار پا به غير از خوردن و خوابيدن و عمل جنسى چيز ديگرى نمى فهمد، اين اصلا روحش يك چهار پا است .
    واقعا باطنش مسخ شده است ، يعنى حقيقتهاى انسانى و انسانيت خود را بطور كلى از دست داده است .
    در روز قيامت نيز مردم گروه گروه محشور مى شوند و مكرر در مكرر پيشوايان دين گفته اند كه فقط يك گروه از مردم به صورت انسان محشور مى شوند وگروههاى ديگر به صورت حيوانات ، به شكل مورچگان ، بوزينگان ، عقربها، مارها و پلنگها مبعوث مى گردند...(96)




    امضاء


  5. Top | #84

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    منزل وسيع

    روزى امام صادق (ع ) وارد منزل يكى از اصحاب خود شد آن شخص را ديد كه با وجود زن و فرزند و تمكن مالى در خانه اى حقير و كوچك زندگى مى كند. بطورى كه خانواده اش در رنج و زحمت افتاده اند.
    حضرت فرمود: چرا اينجا زندگى مى كنى ؟ تو كه مى توانى خانه ات را به خاطر زن و فرزندت توسعه دهى !؟
    عرض كرد: يا بن رسول اللّه ، اين خانه پدرى من است . من در اينجا متولد شده ام ، پدر و پدر بزرگم هم در اينجا متولد شده اند و زندگى كرده اند نمى خواهم از خانه پدرم بيرون بروم !
    امام صادق (ع ) با كمال صراحت فرمود: گيرم پدر و پدربزرگ تو هيچ كدام شعور نداشتند، تو مى خواهى جريمه بى شعورى پدر و مادرت را متحمل شوى ؟ زن و بچه ات را بردار و از اينجا برو.
    (من در اينجا متولد شده ام به اينجا خو گرفته ام پدر و پدربزرگم اينجا بدنيا آمده اند همه حرف مفت است )(97)
    در دستورات اسلام هم آمده است كه : من سعادة الايسان سعة الدار يعنى : يكى از سعادتهاى انسان اين است كه خانه اش وسيع باشد و اگر كسى اين امكان برايش باشد و كوتاهى كند تا خانواده اش در رنج و زحمت بيفتند، به زن و فرزند خود ظلم كرده است . ولى بايد توجه داشت كه وسعت منزل با توسعه تجملات و تشريفات فرق دارد. وسعت و سادگى چيزى است و تجمل پرستى و زرق و برق دوستى چيز ديگر، از ديدگاه اسلام اولى ممدوح است و دومى مذموم .



    امضاء


  6. Top | #85

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    كار براى پدر زن


    موسى (ع ) كه به خاطر مخالفتش با رژيم فرعونى از مصر فرارى شده بود هنگامى كه به سر چاه ((مدين )) رسيد، دختران شعيب پيغمبر را ديد كه گوسفندان خويش را براى آب دادن به آنجا آورده اند و در گوشه اى ايستاده و كسى رعايت حال آنها را نمى كند.
    موسى رحمت آورد و براى گوسفندان آنها آب كشى كرد.
    دختران پس از مراجعت نزد پدر جريان روز را براى پدر نقل كردند و او يكى از آنها را پى موسى فرستاد و او را به خانه خويش دعوت كرد. پس از آشنا شدن با يكديگر، يك روز شعيب به موسى گفت من دلم مى خواهد يكى از دو دختر خود را به تو به زنى بدهم ، به اين شرط كه تو هشت سال براى من كار كنى و اگر دلت خواست دو سال ديگر هم اضافه كن ده سال براى من كار كن .
    موسى (ع ) قبول كرد و به اين ترتيب داماد شعيب شد.
    اينكه داماد براى پدر زن كار كند از رسوم قبل از اسلام بوده است و ريشه اين رسم دو چيز است : اوّل نبودن ثروت .
    خدمتى كه داماد به پدر زن مى توانسته بكند منحصراً از طريق كار كردن براى وى بوده است .
    دوم : رسم جهاز دادن ، كه جهاز دادن به دختر از طرف پدر يكى از رسوم و سنن كهن است . و پدر براى اينكه بتواند براى دختر خود جهاز تهيه كند ناگزير از آن بوده است كه داماد را اجير كند و به نفع دختر جهاز تهيّه نمايد.
    به هر حال در اسلام اين آئين منسوخ شد و پدر زن حق ندارد مهر را مال خود بداند، هر چند هدفش اين باشد كه آن را صرف و خرج دختر كند. زيرا اين خود دختر است كه صاحب آن مال است و به هر نحو كه بخواهد مى تواند آن را به مصرف برساند.(98)




    امضاء


  7. Top | #86

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مورچگان


    حضرت سليمان نبى با سپاهيانش به وادى مورچگان رسيدند.
    در اين هنگام مورچه اى ساير مورچگان را مخاطب قرار داده و گفت :
    اى مورچگان به پناهگاههاى خود داخل شويد مبادا سليمان و سپاهيانش ‍ شما را لگدمال كنند، اينها نمى فهمند و توجهى به شما ندارند.
    سليمان كه متوجه اين خطاب مورچه شد، از گفته اين مورچه لبخندى زد و گفت :
    ((خدايا! مرا توفيق ده كه نعمتهاى تو را كه به من و پدر و مادرم عنايت كرده اى شكر كنم و كار شايسته اى كه موافق رضاى تو باشد انجام دهم .
    خدايا! به كرم و رحمت خود مرا از بندگان صالح خودت قرار بده .))(99)
    يكى از مسائلى كه از نشانه هاى قدرت خداى حكيم است همين خلقت موجودات كوچكى مانند مورچه است كه با آن جثه ريزى كه دارند ساختمان بدنى آنها قدرت شنوايى شان ، زندگى اجتماعى و منظم و حساب شده اى كه دارند توجه بسيارى از دانشمندان حيوان شناس را به خود جلب كرده و شايد صدها نفر از اين دانشمندان تمام عمر خود را در اطراف همين موضوع به آخر رسانده اند.(100)



    امضاء


  8. Top | #87

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    شرايط گناه آماده است اما!


    جوانى عزب و بدون زن است زيبا هم هست ، آن هم در نهايت زيبايى !
    به جاى اينكه او بخواهد برود سراغ زنها، زنها سراغ او مى آيند، روزى نيست كه صدها نامه و صدها پيغام براى او نيايد، از همه بالاتر برجسته ترين زنان مصر صد در صد عاشق او شده اند، شرايط كامجويى برايش فراهم است ، تمام امكانات آماده ، درها همه بسته ، خطر جان برايش درست كرده است زن به او مى گويد:
    يا كام مى دهى يا به كشتنت خواهم داد و خون تو را خواهم ريخت . با اين شرايط يوسف چه كند؟ دست به دعا برميدارد و عرض مى كند:
    ربِّ السجن احبُّ الىَّ ممّا يدعوننى اليه و الاّ تصرف عنّى كيدهُنَّ اصبُ اليهنَّ. (101)
    پروردگارا! زندان براى من از آنچه كه اين زنها دارند مرا بسوى آن دعوت مى كنند بهتر است ، خدايا من را به زندان بفرست و به چنگال اين زنها گرفتار نكن .




    امضاء


  9. Top | #88

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    قاطعيت در تبلبغ


    موسى بن عمران به اتفاق برادرش هارون در حالى كه جامه هايى پشمينه بر تن و عصاهاى چوبين در دست داشتند و همه تجهيزات ظاهريشان منحصر به اين بود بر فرعون وارد شدند و او را به قبول حق دعوت كردند و با كمال قاطعيت ابراز داشتند:
    آگر دعوت ما را بپذيرى و به راهى كه ما مى خواهيم وارد شوى ما عزت تو را تضمين مى كنيم .
    فرعون با تعجب فراوان گفت : اينها را ببينيد كه از تضمين عزت من در صورت پيروى آنها و گر نه زوال حكومت من سخن من گويند!!
    پيامبران به حكم اينكه خود را مبعوث احساس مى كنند و در رسالت خويش ترديدى ندارند با چنان قاطعيتى پيام خويش را تبليغ مى كنند و از آن دفاع مى كنند كه مانندى براى آن نتوان يافت .(102)




    امضاء


  10. Top | #89

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    فرمان ذبح فرزند

    به حضرت ابراهيم (ع ) وحى مى شود: بايد با دست خودت سر فرزندت را ببرى ، در همين منى كه امروز ما به يارگار آن تسليم فوق العاده اى كه ابراهيم نشان داد، گوسفند قربان مى كنيم .(چون خدا گفته ، انجام ميدهيم چون و چرا هم ندارد.) بعد از دو سه بار كه در عالم رؤ يا به او وحى مى شود و يقين ميكند كه اين وحى الهى است ، مطلب را با فرزندش در ميان مى گذارد. فرزند هم بدون چون و چرا مى گويد: يا ابَتِ اَفعل ماتؤ مَرَ هر چه به تو فرمان رسيده است انجام بده ستجِدُنى ان شاءاللّه من الصّابرين (103) ان شاء اللّه خواهى ديد كه منهم خويشتندارى خواهم كرد. قرآن چه عجيب تابلو را مجسم مى كند: فلمّا اَسلما
    چون ايندو تسليم شدند يعنى در مقابل امر ما تسليم نشان دادند و تلّهُ لِلجبين و او را به پيشانى خواباند (يعنى وقتى آخرين مرحله رسيد كه نه ابراهيم شك داشت كه بايد سر بچه اش را ببرد و نه اسماعيل شك داشت كه سرش بريده مى شود پدر باطماءنينه كامل و پسر با طماءنينه كامل ) و ناديناه ان يا ابراهيم قد صدّقت الرؤ يا (104) فرياد كرديم وحى كرديم كه ابراهيم ! تو رؤ يا را به حقيقت رساندى ، انجام دادى ؛ يعنى هدف ما سر بريدن نبود ما نمى خواستيم كه سر بريده شود. نگفت لازم نيست كه اين كار را عملى كنى گفت عملى كردى ، تمام شد چون آن چيزى كه ما خواستيم اين نبود كه سر اسماعيل بريده شود، بلكه ظهور اسلام و تسليم شما پدر و فرزند بود كه انجام شد.
    به نص قرآن خداوند به ابراهيم (ع ) در پيرى فرزند داد. نص قرآن است كه وقتى فرشتگان آمدند و به او خبر دادند كه خداوند به تو فرزند خواهد داد، زنش گفت : اَلَدُ و انا عجوزٌ و هذا بَعْلى شيخا من پير زن بزايم يا اين شوهر پير مردم ؟! (يك اقا شيخ مهدى بود مازندرانى ، به شوخى مى گفت بيشتر روى هذا بعلى شيخا تكيه داشت ) اَتعجبين مِن امر اللّه رحمت اللّه و بركاته عليكم اهل البيتِ فرشتگان به او گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مى كنى ؟ رحمت خدا و بركات اوست بر شما اهل بيت .
    بنابراين خداوند به ابراهيم در پيرى فرزند داده است . پس تا جوان بود بچه نداشت . او هنگامى فرزنددار شد كه پيغمبر شده بود چون آيات قرآن درباره ابراهيم (ع ) - كه خيلى زياد است - نشان مى دهد كه ابراهيم پس از سالها كه پيغمبر بود در اواخر عمر و در سنين هفتاد، هشتاد سالگى خداوند به او فرزند مى دهد و ده ، بيست سال بعد از آن هم زنده بوده است تا وقتى كه اسحاق و اسماعيل هر دو بزرگ مى شوند و اسماعيل آنقدر بزرگ مى شود كه با كمك ابراهيم (ع ) خانه كعبه را مى سازند.
    آيه و اذِ ابتلى ابراهيم ربُّه بكلماتٍ فاتَّمهنَّ قال انّى جاعلك للناس اماما قال و من ذرِّيَّتى قال لاينال عهدى الظالمين (105)
    مى گويد خدا ابراهيم را مورد آزمايشها قرار داد و او آن آزمايشها را به نهايت و كمال رساند. آنگاه خدا به او گفت : من تو را امام قرار مى دهم . ابراهيم گفت : آيا از ذريه من هم ؟ جواب دادند كه ستمگرانشان نه .
    اين آيات مربوط به چه زمانى است ؟ آيا مربوط به اوايل عمر ابراهيم است ؟ مسلما مربوط به دوره قبل از نبوت نيست چون صحبت وحى است . مربوط به دوران نبوت است . آيا اوايل دوره نبوت است ؟
    نه ، اواخر است به دو دليل ؛ يكى اينكه مى گويد بعد از آزمايشها بود. آزمايشهاى ابراهيم همه در طول دوره نبوت بوده و مهمترين آنها در اواخر عمر ابراهيم بوده است و ديگر آنكه در همين آيه صحبت از ذريه اوست . از اينكه گفته است : و من ذريتى معلوم مى شود كه داشته است .
    اين آيه به ابراهيم رسولِ نبى ، تازه در آخر عمر مى گويد: انى جاعلك للناس اماما . معلوم مى شود كه ابراهيم پيغمبر بوده است ، رسول بوده است اين مراحل را طى كرده بوده است ولى يك مرحله ديگر بوده كه هنوز ابراهيم به آن نرسيده بوده است و نرسيد مگر بعد از پايان دادن تمام آزمايشها. آيا اين نشان نمى دهد كه در منطق قرآن يك حقيقت ديگرى هست كه نامش امامت است ؟(106)






    امضاء


  11. Top | #90

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    آخرين پيام

    تواريخ نوشته اند كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله در ايام آخر عمر خود شبى تنها بيرون آمدند و به گورستان بقيع رفتند و براى خفتگان بقيع استغفار كردند. پس از آن به اصحاب خود فرمودند: جبرئيل هر سال يك بار قرآن را بر من عرضه مى كرد و امسال دوبار عرضه كرد، فكر ميكنم اين از آن جهت است كه مرگ من نزديك است . روز بعد به منبر رفتند و اعلم كردند كه موقع مرگ من فرارسيده است . هر كس كه به او وعده اى داده ام بيايد تا انجام دهم و هر كس از من طلبى دارد بيايد تا ادا كنم .
    آنگاه به سخن خود چنين ارامه دادند:
    ايُّها الناسُ انه ليس بين اللّه و بين احدٍ نسبٌ ولا امرٌ يوتيه به خيراً او يصرف عنه شراً الا العمل . الا لا يدعينَّ مدَّع و لا يتمنَّينَّ متمنٍّ، والذى بعثنى بالحق لاينجى الا عملٌ مع رحمة ولو عصيت لهويت اللهمَّ قد بلَّغتُ. (107)
    ((ايهاالناس ! ميان هيچكس و خدا خويشاوندى يا چيزى به او خيرى برساند يا شرى از او دفع كند وجود ندارد جز عمل . همانا كسى ادعا نكند و آرزو نكند و خيال نكند كه غير از عمل چيزى به حالش نفع مى رساند. قسم به كسى كه مرا مبعوث كرد، نجات نمى بخشد مگر عمل توام با رحمت پروردگار. من نيز اگر عصيان كرده بودم سقوط كرده بودم . خدايا شاهد باش ‍ كه رسالت خود را ابلاغ كردم .))(108)



    بایان جلد اول حکایتها و هدایتها در اثار استاد شهید مرتضی مطهری




    امضاء


صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi